مدرس و جنجال جمهوری
مروج تجدد
حسن پیرنیا (مشیرالدوله) که زمینههای فرهنگی و اجتماعی استبداد رضاخان و روی کار آمدن این دیکتاتور را در ایران فراهم کرد; همان مشروطه خواه پر سر و صدا و آتشین مزاجی بود که در دفاع از آزادی و شرکت در جنبشهای مردمی لحظهای قرار و آرام نداشت وی که با ارزشهای دینی و هویت مذهبی میانهای نداشت، کوشید برای پوشانیدن لحظههای پرشکوه تاریخ ایران پس از اسلام و زنده کردن فرهنگ پادشاهان قبل از اسلام کتابهایی به رشته تحریر درآورد . کتاب مفصلی چون «تاریخ ایران باستان» (سال 1306 ه . ش) و داستانهای ایران قدیم را در این راستا نوشت تا تصویری زیبا، اسطورهای، افسانهای و رمانتیک از ایرانیان باستان و نژاد آریایی ارائه دهد و هدف از این همه تبلیغات ناسیونالیستی و زنده کردن خسروان باستانی چیزی جز مبارزه با تفکر و شریعت اسلامی، ستیز با علمای دینی و ترویج آداب تجدد نبود . (4) حضرت امام خمینی - قدس سره - در وصف این دوران و چنین اوضاعی فرمودهاند: «. . . در زمان این شخص نالایق [رضاخان] که مملکت ما را به تباهی کشاند، به پیغمبر اکرم (ص) در روزنامه سب کردند . . . آن دولت مردان مجلس درست کردند و در آنجا از پیروزی اسلام به کفر [رژیم شاهنشاهی ساسانی] انتقاد کردند و این روشنفکرها دستمال را درآوردند و گریه کردند که اسلام به شاه ایران - شاه آن وقت - غلبه کرده است، شعرایشان شعر گفتند، نویسندگانشان نوشتند و گویندگانشان گفتند .» (5)
موازین شرعی و قانون محاکمات
مدرس، در جلسه 33 مجلس شورا (دوره چهارم) به این موضوع اشاره نمود و گفت: «. . . راجع به مساله قضاوت و حکومت قانون اساسی به ما فرموده مرجع تظلمات عمومی وزارت عدلیه است، در این سیاست جدید دو چیز باید محفوظ بماند یکی ماهیت مطلب، یکی کیفیت جریان آن مطالب اما ماهیت مسائل حقوقی و جزایی همان است که در قانون اسلام هست و امکان ندارد به قدر یک خشخاش از آن کم یا زیاد بشود . . .» . (7)
اهانت آشوبگران
در مقابل این گروه خیانتکار عدهای نماینده مورد تایید ملت و آگاه و بصیر که از توطئهها با اطلاع بودند، برای خنثی کردن این توطئه در مقابل هواداران جمهوری صف آرایی کردند، در راس آنان چهره شهید مبارز و روحانی پایدار سید حسن مدرس دیده میشد . مدرس زودتر از همه خطر این آشوب سیاسی را حس کرد و درصدد چارهجویی برآمد . او به سوی روزنامهنگاران رفت تا آنان را بر ضد این حرکتبرانگیزد . بعد از آن نامههای متعددی در خصوص مضرات و عوارض سوء جمهوری رضاخانی نوشته به طور محرمانه به قم فرستاد و نظر علما را نسبتبه توطئهای جدید دچار تردید و سوء ظن نمود .
در مجلس مدرس و یارانش کوشیدند تا از تصویب اعتبارنامههای عدهای نماینده که به دستور سردار سپه انتخاب شده یا با او تبانی داشتند، جلوگیری به عمل آورند . همچنین در موقع بررسی اعتبارنامههای نمایندگان واقعی سعی کردند وقت مجلس را چنان اشغال کنند که برای روزی که حامیان رضاخان در نظر گرفته بودند تا این طرح را مورد بحث و تصویب قرار دهند . اعتبارنامههای تصویب شده به حد نصاب نرسد و مجلس صورت قانونی نیابد .
مدرس، علیه جمهوری در مجلس به سخنرانی پرداخت . سید محمد تدین که از طرفداران جدی رضاخان بود، سعی کرد نمایندگان حامی خویش را به هنگام سخنرانی مدرس از جلسه خارج کند، ولی بیانات پرجاذبه مدرس آنان را تحت تاثیر قرار میداد . این وضع تدین را خشمگین کرد و در پی درگیری لفظی با مدرس همراه با عدهای از فراکسیون تجدد جلسه را ترک کرد . در خارج جلسه جدل و بحث ادامه یافت و مدرس در اتاق تنفس بیانات خود را پی گرفت، در این میان دکتر حسین بهرامی معروف به احیاء السلطنه پس از یک مشاجره لفظی به تحریک تدین سیلی بر صورت مدرس نواخت، صدای این سیلی که به گونه مجتهدی آگاه و فقیهی مبارز آشنا گردید نه تنها همچون رعد در تهران و حومه آن پراکنده شده، بلکه مانند کبریتی که به انبار باروت برسد، در افکار و علایق مردم این شهر انفجاری عظیم پدید آورد و سیلی از مردم مسلمان را در خیابانها به راه انداخت . بازارها بسته شد و طبقات مختلف مردم در مساجد و سایر اجتماعات حاضر شده و نفرت خویش را از این حرکت نامعقول و توهینآمیز اعلام داشتند:
از آن سیلی ولایت پر صدا شد
دکاکین بسته شد غوغا به پا شد
هر روز در مسجد شاه (امام خمینی کنونی) تهران مردم اجتماع نموده و به سخنان مهیجخالصی زاده که علیه رضاخان و جمهوری و شخص تدین ایراد میشد گوش فرا میدادند و آماده همه نوع فداکاری میشدند .
زنده باد خودم؟!!
میرزا کریم خان رشتی که در سالهای پس از کودتای سوم اسفند 1299 در نقش مشیر و مشاور در کنار رضاخان قرار گرفته بود، در بلوای جمهوری از تعزیه گردانان اصلی به شمار میرفت وی هنگام تغییر سلطنت در سفارت شوروی رلهای حساسی بازی نمود و مدتها با لیدرهای احزاب سوسیالیست تماس گرفت . (10)
مؤسس حزبی مضر
سید محمد بیرجندی، معروف به تدین، پسر محمد تقی در دوران مشروطیت، سنگ آزادی را بر سینه میزد و از این راه معروف گشت و از افراد برجسته حزب دموکرات گردید و در سال 1336 ه . ق از سوی دموکراتهای تهران برای وکالت دوره چهارم مجلس شورای ملی نامزد و انتخاب شد . در کابینه وثوقالدوله که امیران را تحت الحمایه انگلستان درآورد در پیشرفت و تصویب قرارداد ننگین 1919م خیلی کوشید و در اماکن عمومی برای مزایای آن نطقها نمود . وی که زمانی دم از آزادی و مشروطهخواهی میزد از هواخواهان و ناطقین جمهوریت گشت و از بیرجند در دوره پنجم نماینده مجلس گردید و هنگام رای به تغییر سلطنت نایب رئیس مجلس شده بود، مدتی هم ریاست مجلس را عهدهدار گشت .
تدین کوشش مستمری به خرج داد تا راه سلطنت رضاخان هموار گردد، اما سد راهش مدرس بود نکته دیگر اینکه وقتی رضاخان را روی کار آورد پس از آن همه پیگیری در این مسیر مغضوب شاه واقع شد تا آن جا که ناچار گردید برای حفظ جان خود و کاستن خشم رضاشاه حکومت تحمیلی کرمان را بپذیرد، آخرین مقام وی در سال 1330 سناتوری مجلس است و پس از آن بیماری سرطان به وی چنگ انداخت و او را از پای درآورد . (14)
چهره یک چاپلوس
در فروردین 1303 شمسی وقتی مجلس شورای ملی بحث پیرامون اعلام جمهوریت تشکیل جلسه داد علی دشتی یکی از سرکردگان این ماجرا بود و زمانی که مشاهده کرد شهید مدرس و اکثر علمای دینی با جمهوری رضاخانی مخالفند دستبه قلم برد و با هدف فریب افکار عمومی، دلایلی چند پیرامون استحقاق سردارسپه برای ریاست جمهوری ایران اقامه کرد . (15)
موقعی که سردارسپه به حالت قهر به بومهن رفت از جمله جرایدی که در اطراف تعرض و خروج سردار سپه داد تملق را داده بود . روزنامه شفق سرخ به مدیریت علی دشتی بود، او در مقالهای تحت عنوان «پدر وطن رفت» نوشت:
آن کسی که بعد از دو قرن ضعف و مذلت و تفرق و تشتتبه ایران قوت و عزت و وحدت داد روز گذشته از تهران پر از جنایت و غرض بیرون رفت! . . . سردار سپه پدر وطن است، نمونه روح مردانگی و شهامت و شجاعت ایرانی است، سردار سپه جانشین اردشیر بابکان و نادرشاه افشار است، سردار سپه قائد توانای ملیون و موضوع احترام و ستایش طبقات رنجبر و موجد نظام جدید ایران . . . است این شخص نباید برود . . . (16)
پس از نشر مقاله فوق و نوشتههای دیگرش در این زمینه افراد اقلیت و طرفداران مدرس اسناد را که حاکی از ارتباط او با دیگران بود منتشر نمودند و چون او را به وکالتساوه برگزیده بودند مدرس تصمیم گرفت، اعتبارنامه او را رد کند . در همین اوان در روزنامه سیاستسندی به شرح ذیل انتشار یافت: «روز جمعه (کاغذ مارکدار سفارت انگلیس) دوست عزیزم . . . عرض میشود که آقای . . . و آقای سالار مدیر شفق را حاضر کردهاند و قول هم داده که خیانت نخواهید کرد در این صورت گمان میکنم که جنابعالی خوب استبا آقای سالار . . . ملاقات فرمایند از . . . و دستورالعمل از او بخواهید که چطور داخل مطلب شوید مسلمانان [روزنامه] شفق پول خواهد خواست . . . هاوارد انگلیسی - محل امضاء» (17)
پس از نشر سند مزبور مدرس در مجلس تقاضای رای مخفی کرد تا اعتبارنامه دشتی رد شد . (18)
هرچند علی دشتی در مجلس دوره پنجم ناکام ماند و به مجلس راه نیافت، اما در دوره ششم از ابتدای سلطنتسردارسپه عضو دائمی مجلس شورا شد و در شمار کارگردانان طراز اول آن قرار گرفت . دشتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به زندان افتاد و لحظات آخر عمرش را در حبس گذرانید در همان وضعیت هم دست از عناد با مردم و کینهتوزی با نظام اسلامی برنداشت . (19)
تیر توطئه
در روز هفتم آبان 1304 ه . ش طرح تغییر سلطنت، انقراض قاجاریه و تفویض حکومتبه رضاخان به مجلس آمد، ولی با وجود آنکه در محیط ارعاب و وحشت این برنامه میخواست انجام گیرد با تلاش مدرس و خارج شدن 22نفر از نمایندگان مخالف از مجلس تصمیمگیری دربارهاش به روز نهم آبان موکول گردید . با وجود آنکه به تحریک مدرس رئیس مجلس استعفا داده بود و با نداشتن رئیس مجلس تصویب هر طرح و لایحه غیرقانونی است و با عنایتبه نظر منطقی مدرس که آوردن این پیشنهاد برای مجلس غیر قانونی است و باید استعفای احمدشاه تقدیم مجلس گردد، ولی از حاضرین هنگام رایگیری تعداد 49 نفر رای موافق میدهند و 31 نفر بقیه مخالفتخویش را با این طرح غیر اصولی اعلام میکنند یک ساعت و نیم بعد از ظهر روز نهم آبان 1304ه . ق سقوط قاجاریه با شلیک چند توپ به اطلاع مردم رسانیده میشود و رضاخان که تا این زمان لقب میرپنج داشت، لقب پهلوی را برای خود انتخاب میکند . روز یک شنبه 15 آذر 1304، مجلس مؤسسان در تهران تشکیل گردید و در روز 24 آذر همین سال سلطنت ایران را به رضاخان پهلوی و اعقاب و اولاد او واگذار کردند . امام خمینی در این باره فرمودهاند: «سلطنت پهلوی از روزی که تاسیس شد خلاف قانون بود، مجلس مؤسسان قلابی تشکیل دادند و با زور او را [رضاخان را] به ایران تحمیل کردند . هیچ کس حق ندارد برای بعد از خود کسی را انتخاب کند این مردم هستند که هر نسلی باید تصمیم بگیرد»
یادآوری میشود نخستین دولتی که رضاخان را به عنوان پادشاه ایران به رسمیتشناسانید انگلیس بود . (20)
دولت ذلت
فروغی با روی کار آمدن پهلوی اولین رئیس دولت رضاشاه شد و در سمت کفالت وزرا به تاسیس مجلس مؤسسان مبادرت کرد و سلطنت را با اصلاح چند اصل مهم قانون اساسی در خانواده پهلوی استوار کرد . خطابه فروغی به عنوان نخستوزیر در هنگام تاجگذاری رضاخان مملو از تملق و مداهنه و گزافهگویی بود . فروغی در دوران دوم نخستوزیری خود دستبه یک سلسله فعالیتهایی زد که محتوای آنها ضدیتبا اسلام و هویت فرهنگی منبعث از باورهای مذهبی را نشان میداد . او ریاست فرهنگستان را در سال 1314 به عهده گرفت و چهرههای شاخص روشنفکری را در این تشکیلات گردهم آورد تا با تبادلنظر واژههای جدید فارسی به جای لغات عربی بسازند چنانچه مخبرالسلطنه هدایت میگوید: «امر بود که به جای کلمات عربی معادل فارسی قرار دهند .» رضاخان با تشویق افرادی چون فروغی درصدد آن برآمد تا وضع ظاهر را از لباس و سایر امور با اوضاع غربیها تطبیق دهد و اجرای سیاست تغییر اجباری لباس مردم، ایجاد محدودیتبرای روحانیون و فشار در جهت تغییر لباس آنان، فشار در جهت نوع حجاب از بانوان کشتار مسجد گوهرشاد از جمله اعمالی بود که در دولت فروغی انجام پذیرفت و سخت مورد اعتراض مردم قرار گرفت . (22) تحقیر تمدن ایرانی
سید حسن تقی زاده فرزند سید تقی اردوبادی از رجال دوره مشروطیت است . در جنگ بین الملل اول در برلن روزنامه کاوه را دائر کرد و بعد تعطیل گردید . وی در سال 1312 ه . ش که وزیر دارایی بود قرارداد نفت را که در 26 ماده تنظیم شده بود به مجلس برد و امتیاز آن به مدت شصتسال دیگر به انگلیسها داده شد وقتی قرارداد مزبور بار دیگر به نفع انگلستان تجدید شد دیگر احتیاجی به او نبود از این جهتبرکنار شد، او از جمله رجالی است که به فرنگی مآبی و بیاعتقادی به سنتهای ایرانی و اسلامی شهرت دارد (23) در کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران به قلم اسماعیل رائین در کنار عکس تاریخی او مینویسد: سید حسن تقی زاده فراماسون شصت و دو ساله استاد اعظم (مادامالعمر) گراندلژ مستقل ایران (24) . تقی زاده در مقالهای تمدن ایرانی را چنین تحقیر میکند: ایرانیان خیال میکنند که در گذشته یک تمدن عالی درخشان داشتهاند، وقتی حقایق علمیه و تاریخیه بیشتر در جلو آنها گذارده شود خواهند دید که ایران به علم و ترقی دنیا کمک زیادی نکرده و مانند همه ملل عالم در اغلب آنچه هم که داشته مدیون تمدن و علم یونانیان بوده است . (25)
امام خمینی در بیاناتی به این فرد اشاره دارند: «شما اگر شنیده باشید یکی از آن گویندگانی که یک وقت هم در [مجلس] سنا بود - شاید یک وقت هم رئیس سنا بود، حالا من یادم نیست این یک آدم معروفی است درصدر مشروطیت . . . تا وقتی که مرد هم جزء معاریف بوده - این گفته بود که: ما هیچ چیزمان درست نمیشود مگر همه چیزمان انگلیسی باشد . . . حالا این آدم این قدر بیشعور بوده است که این تبلیغاتی که کردند در مغزش وارد شده است . (26) . . . تقی زاده گفته بود که ما باید سرتاپایمان انگلیسی باشد یا فرنگی باشد و باید این طور باشیم تا اینکه آدم بشویم . (27)
میگویند تقی زاده چون از اروپا آمد به دیدن مدرس رفت و طی مذاکرات مشروحی خطاب به آقا گفت: انگلیسیها خیلی قدرتمند و باهوش و سیاستمدارند، نمیتوان با آنان مخالفت کرد، مدرس پاسخ داد، اشتباه میکنید آنان مردمان هوشیاری نیستند شما نادان و کم شعورید که درباره این افراد چنین فکری دارید . (28)
و نیز وقتی تقی زاده از اروپا بازگشت چون به مدرس برخورد نمود، آقا فرمود هان برای چه به ایران آمدی؟ وی جواب داد آمدم که در کابینه شرکت کنم و به درس و بحث هم بپردازم، مدرس با لبخند ملیحی میگوید برای اولی که خیلی بد موقعی آمدی دومی که اصلا کار تو نیست، تقی زاده با استماع این سخن از شدت آشفتگی جمع شد و از مدرس دور شد . (29)
با وجود آنکه تقی زاده از مدرس دل خوشی نداشتبه این حقیقت اعتراف داشت که مدرس انسان شجاعی است و در خاطرهای برای برادرزاده مدرس گفته است: هیچ کدام از ما مدرس نبودیم و نمیشدیم غیر از او بقیه ما صلاح دیدیم همراه سیل آمده حرکت کنیم و با جریان آن خویشتن را به ساحل برسانیم، ولی مدرس به خاطر رشادتی که داشتخلاف جریان به حرکت درآمد و دست از مخالفتبرنداشت . ما این از خود گذشتگی و شجاعت را نداشتیم که تا مرز شهادت پیش رویم ولی او داشت، نظیر مدرس در تمام طول تاریخ کمتر پیدا میشود . (30)
داور دیر آمد
پیوند نزدیکی با تقی زاده داشت، فعالیتهای تند و تیز داور در ایجاد زمینههای اقتدار همه جانبه سلسله پهلوی از چشم مدرس دور نماند و در خصوص وی گفت: «پسر زرنگی است، اما دیر آمده و میخواهد زود برود، معلوم نیستبرای چه این قدر عجله میکند .» (32) وی در سمت وزارت عدلیه قوه قضائیه را منحل کرد، محسن صدر معروف به صدرالاشراف درباره این برنامه داور مینویسد: موضوع دیگری که از نظر او مهم بود این بود که عدلیه را از صورت آخوندی بیرون بیاورد و چون در آن تاریخ اکثر اعضای عدلیه یعنی قضات، اهل علم و معمم بودند، جز معدودی از قضات سابق باقی قضات و اعضای عدلیه را از متجددین تشکیل داد ولی نه بر حسب لیاقت و مدرک علمی بلکه فقط به ظاهرسازی پرداخت . (33)
متاسفانه ملاک داور در تهیه قوانین حقوقی و قضایی التقاطی از منابع غربی و فقه شیعه بود که این کوششهایش از نظر علما دور نماند . داور برای وکالت در دادگستری شرایطی قائل شد و آن را محتاج به اجازه وزارت عدلیه دانست و پوشیدن لباس متحدالشکلی به سبک غربی را برای قاضیان الزامی نمود، با این تصمیم شمار زیادی از قاضیان که در لباس روحانیتبودند، تغییر لباس دادند و گروهی نیز از خدمت قضایی کنارهگیری کردند، او برای آنکه قاضیان را مطیع اوامر خود و رضاخان کند با تفسیر اصل هشتاد و دوم متمم قانون اساسی که ضامن استقلال قضات بود همه آنها را به کارگزاران دودمان پهلوی تبدیل کرد . به این ترتیب دیگر قوه قضائیه وجود نداشت و اگر قاضیئی برابر نظر دولتیا وزیری رای نمیداد از سمتخویش معزول میگردید، از این برهه علمای شیعه و روحانیون به طور کلی از امور قضایی کنار گذاشته شدند و تمامی جریانهای حقوقی و قضایی به دست نوگرایان افتاد . (34) وی در اواخر عمر به مدت سه سال و نیم وزیر دارایی بود تا اینکه در بیست و یکم بهمن سال 1315ه . ش به وسیله خوردن تریاک خودکشی کرد .
درباری بیبند و بار
در روز هفتم مرداد سال 1303 ه . شهید مدرس به همراه تنی چند از مخالفان رضاخان، استیضاح از سردارسپه را تقدیم مجلس کرد . در شانزدهم مرداد همان سال هیات دولتبه مجلس اعلام کرد که آماده استبه استیضاح پاسخ گوید و روز 27 مرداد برای جواب دولت تعیین شد در آن روز تجهیزات نظامی از سوی دولتبه قصد ایجاد رعب و وحشت در نمایندگان، اطراف مجلس مستقر شد . هنگامی که سید حسن مدرس به مجلس وارد گردید، جمعیت اراذل و اوباشی که به منظور بینظمی و حمایت از سردارسپه در صحن مجلس حضور داشتند او را مورد هجوم قرار دادند و فریاد کشیدند مرده باد مدرس زنده باد سردار سپه، مدرس برگشت و به آنان این جمله تاریخی را گفت: «اگر مدرس بمیرد دیگر کسی به شما پول نخواهد داد» ، در مجلس بین مدرس و رضاخان درگیری پیش آمد و میرزا علی کازرونی از امضاء کنندگان ورقه استیضاح مضروب شد، (36) در آن موقع تیمورتاش به حمایت از سردار سپه قیام کرد و از رئیس مجلس تقاضا کرد که تکلیف استیضاح را معین کند و به دولت رای اعتماد دهد رئیس مجلس گفت استیضاحی صورت نگرفته که رای اعتماد گرفته شود و برای اینکه به این موضوع صورت رسمی داده نشود اظهار شد که افراد موافق دولت قیام کنند و چون مخالفان در مجلس نبودند همه حاضران برخاستند .
تیمور تاش پنجسال وزیر دربار رضاشاه بود و در این پست آن چنان قدرتی از خود نشان داد که نخست وزیر حاج مخبر السلطنه از وی دستور میگرفت، زیرا مظهر قدرت شاه شده بود . او قدرتطلبی و خودکامگی را به حدی میرسانید که جز خودش چیزی را نمیدید و با چنین توهمی مردم ایران را حقیر مشاهده میکرد . رای هیچ کس را قابل اعتنا نمیدانست و مهار تمام وزارتخانهها و ادارات را در دستخویش جمع کرد . این وضع ایران را از ترقی و کمال و قدرت نبوغ و ابتکار دور کرد تا آنکه در پاییز سال 1311ه . ش یک روز روزنامههای صبح خبری ساده و بدون شرح نوشتند: تیمورتاش از وزارت دربار معاف شد! تملق و چاپلوسی وی را از زندان رفتن معاف نکرد و سرانجام در زندان به قتل رسید . (37)
پی نوشتها:
1) نک: تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، سید جلال الدین مدنی، ج2، ص128 .
2) پنجاه سال نفت ایران، مصطفی فاتح، ص254 .
) نخست وزیر ایران، باقر عاقلی، ص32 .
4) تاملاتی درباره روشنفکری در ایران، شهریار زرشناس، ص114 .
5) صحیفه نور، ج13، ص57 .
6) خاطرات صدرالاشراف، ص212 .
7) مرد روزگاران، علی مدرسی، ص503 - 504 .
8) یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس، سید صدرالدین طاهری .
9) اقتباس از کتاب شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص148 - 155 .
10) تاریخ بیستساله ایران، حسین مکی، ج3، ص387 .
11) کژراهه، احسان طبری، ص18 .
12) داستانهای مدرس، از نگارنده، ص143 .
13) بازیگران عصر رضاشاهی و محمد رضا شاهی، ناصر نجمی، ص48 - 49 .
14) مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ج2، ص242 .
15) جستاری در افکار و اندیشههای علی دشتی، مهرزاد تولایی تهران، کیهان فرهنگی، شهریور 1376 .
16) متن کامل این مقاله در روزنامه شفق سرخ، شماره 228، 19 حمل 1303 خورشیدی چاپ شده است .
17) تاریخ بیستساله ایران، ج2، ص551 .
18) نک: مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج2، ص43 .
19) کیهان فرهنگی، شهریور 1376، ص43 .
20) مدرس مجاهدی شکستناپذیر، عبدالعلی باقی، ص81 - 82 .
21) تاملاتی درباره روشنفکری در ایران، ص112 - 114 .
22) زندگی نامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج5، ص102 .
23) یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس، ص256 .
24) ج سوم، ص532 .
25) تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، ج1، ص156 .
26) صحیفه نور، ج9، ص256 - 257 .
27) از سخنان امام خمینی در تاریخ اول اسفندماه 1360 به نقل از کتاب پایداری تا پای دار، علی ابوالحسنی، ص109 .
28) داستانهای مدرس، از نگارنده، ص104 .
29) یادنامه پنجاهمین سالگرد شهادت شهید بزرگوار سید حسن مدرس، بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، ص8 .
30) یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس، ص256 .
31) همان ماخذ، ص167 - 168 .
32) تاریخ احزاب سیاسی، ملک الشعرای بهار، ج2، ص181 .
33) خاطرات صدرالاشراف، ص288 .
34) مجله حوزه، سال سیزدهم، شماره 76 - 77، ص354 - 355 .
35) شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص162، پاورقی .
36) زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج5، ص224 .
37) شهید مدرس ماه مجلس، ص163 .