شهید مدرس در سنگر مجلس (قسمت دوم)

در دوره سوم شهید مدرس علاوه بر این که سمت‏یکی از مجتهدان‏طراز اول را دارا بود به پاس شجاعت کم نظیری که از خود بروزداد و جامعه روحانیت هم او را به عنوان فقیهی والامقام قبول‏داشتند از سوی مردم تهران انتخاب و وارد مجلس شد، ریاست این‏دوره را موتمن الملک عهده دار گردید و دو جناح اعتدالی ودموکرات بر این مجلس حاکم بودند، در این دوره مستوفی‏الممالک(رئیس الوزرا)استعفاکرد و مجلس به اتفاق آراء به‏مشیرالدوله رای داد، وی نیز استعفا کرد و بار دیگر مستوفی‏الممالک
شنبه، 5 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهید مدرس در سنگر مجلس (قسمت دوم)
شهید مدرس در سنگر مجلس (قسمت دوم)
شهید مدرس در سنگر مجلس (قسمت دوم)

نويسنده: غلامرضا گلی زواره

در دوره سوم شهید مدرس علاوه بر این که سمت‏یکی از مجتهدان‏طراز اول را دارا بود به پاس شجاعت کم نظیری که از خود بروزداد و جامعه روحانیت هم او را به عنوان فقیهی والامقام قبول‏داشتند از سوی مردم تهران انتخاب و وارد مجلس شد، ریاست این‏دوره را موتمن الملک عهده دار گردید و دو جناح اعتدالی ودموکرات بر این مجلس حاکم بودند، در این دوره مستوفی‏الممالک(رئیس الوزرا)استعفاکرد و مجلس به اتفاق آراء به‏مشیرالدوله رای داد، وی نیز استعفا کرد و بار دیگر مستوفی‏الممالک رئیس کابینه شد. در زمان تشکیل مجلس مزبور جنگ جهانی‏اول آغاز گردید و آتش آن به سوی ایران شعله کشید و در حدودشمال غربی و جنوب ایران بین قوای متخاصم(آلمان، اتریش و عثمانی‏به عنوان متحدین از یک سو و انگلیس و روس به عنوان متفقین ازسوی دیگر)جنگ درگرفت و این در حالی بود که از عمر مجلس سوم‏یکسال هم نگذشته بود، دولت وقت ایران در سال 1333 ه.ق رسمابی‏طرفی ایران را اعلام کرد ولی متفقین در هفتم محرم 1334 ه.ق‏بی‏طرفی ایران را نادیده انگاشته و مرکز حکومت از سوی بیگانگان‏مورد تهدید قرار گرفت. قوای روس به بهانه درگیری با عثمانیان‏در خاک ایران تا کرج پیش آمدند و هر لحظه بیم آن می‏رفت که باتسخیر مرکز حکومت استقلال ایران از بین برود. احمد شاه می‏خواست‏پایتخت را تغییر دهد و تصور می‏کرد با انتقال آن از تهران به‏شهری دورتر می‏توان در مقابل پیشروی قوای روس فکری کرد اما رای‏مدرس و تنی چند از افراد سیاستمدار بر این بود که چون فاتح این‏نبرد جهانی مشخص نمی‏باشد باید با تدبیری دقیق وضع ایران را درصورت پیروزی هر یک از طرفین درگیر روشن نمود و در عمل راه رابر پیشروی قوای بیگانه در خاک ایران بست. برنامه مدرس و یارانش‏این بود که دو دولت تشکیل شود، یکی مرکزی که برحسب ظاهر ازمتفقین حمایت می‏کند و دیگر دولتی در مهاجرت که در وضع ظاهری ازمتحدین حمایت می‏نماید. در صورت پیروزی هریک از طرفین دولتی که‏خود را حامی آنها نشان می‏دهد روی کار می‏آید و دست‏بیگانگان ازتعدی به امور کشور کوتاه می‏شود، این رای فکری صواب به نظر آمدو نخست جمع متشکل از 27نفر از وکلای مجلس و تعدادی از علماء ورجال سیاسی همراه با گروهی از مردم تهران به سوی قم عزیمت‏کردند و در این شهر کمیته دفاع ملی در برابر تجاوز روسها راتشکیل دادند بلافاصله قوای روس در رباط کریم با نیروهای مسلح‏مهاجرین درگیر شد و آنان در برابر مهاجمین تاب مقاومت نیاورده‏و شکست‏خوردند و قم به اشغال قوای روسی درآمد، اعضای کمیته ازقم راهی غرب کشور شد و به کرمانشاه رسیدند شهیدمدرس نیز به‏اصفهان رفت تا قوایی فراهم آورد که پس از چند روز تلاش به جایی‏نرسید و به تنهایی عازم غرب گردید و در کابینه مهاجرت که به‏ریاست نظام السلطنه مافی در غیابش شکل گرفته بود سمت وزارت‏عدلیه و اوقاف را پذیرفت. با اجتماع مهاجرین در کرمانشاه روسهابه این ناحیه یورش بردند و در نتیجه مدرس و همراهان به قلمرودولت عثمانی وارد شدند. در آنجا عثمانی‏ها از دولت مهاجرین‏استقبال خوبی کردند و دولت مزبور از طرف متحدین به رسمیت‏شناخته شد. مدرس از آغاز ورود به خاک استانبول و مشاهده‏تشریفات سربازان ترک در استقبال از رجال ایرانی فهمید که دولت‏عثمانی در پی آن است که در این جنگ جهانی از قدرت ایرانی به‏نفع خود بهره برداری کند.
سه روز پس از ورود هیات ایرانی به استانبول سلطان محمد پنجم‏پادشاه عثمانی خواهان دیدار با آیه‏الله مدرس به عنوان‏نماینده دولت مهاجر ایرانی شد. مدرس برای ملاقات با او در قصرسلطنتی دلمه باغچه سرای حضور یافت و پس از انجام تشریفات‏معمولی ناگهان شروع به صحبت کردن نمود و گفت:
اصولا ما روحانیان در زمان حکومت استبداد ایران هم آزاد بودیم‏و من نیز در حکومت مشروطه هم به علت آن که نماینده مجلس شورای‏ایران بودم در تمام مراحل آزاد صحبت می‏کردم. در اینجا هم‏بیانات خود را آزادانه اظهار می‏کنم. مقصود از مهاجرت ماایرانیان به این کشور این است که اولا دولت عثمانی الحاق یک‏قسمتی از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف نماید ثانیا درموضوع صمیمیت‏بین برادران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عمل‏آوریم. چون مدرس ملاقاتی رسمی با یونس حلیم پاشا صدر اعظم وقت وطلعت پاشا وزیر کشور وقت عثمانی و دیگر وزرا داشت روی زمین‏نشست که تمام وزیران به احترامش صندلی‏ها را ترک نمودند و مثل‏او بر زمین قرار گرفتند صدر اعظم دستور داد برای مدرس چای عجمی‏بیاورند و چون این جمله بوی تحقیر می‏داد مدرس به مترجم خود گفت‏چون ما ایرانیان دارای نوابغ و مشاهیری بوده‏ایم که به زبان وتمدن عرب و اسلام خدمت کرده‏اند سزاوار نیست تحقیر شویم و به جای‏لفظ عجم کلمه ایرانی را انتخاب فرمائید. چون این عبارات به صدراعظم با زبان ترکی توسط مترجم منتقل شد صدر اعظم اظهار نمود که‏خوب است لباس سربازان ایرانی و ترکی یکسان شود. مدرس در حالی‏که لبخندی بر زبان داشت در پاسخ گفت: چقدر خوب بود صدر اعظم‏می‏فرمودند به جای آن که لباس سربازان یک شکل شود برادران‏ایرانی و ترک یکدل شوند زیرا امکان دارد از حیث لباس همرنگ‏شویم ولی دلمان یکی نباشد.

ستیز با استعمار

بعد از فرو نشستن آتش جنگ بین الملل اول جمعی از مهاجران‏ایرانی عازم اروپا شدند ولی مدرس و تنی چند از همراهان به سوی‏تهران عزیمت نمودند اما مجلس هم چنان تعطیل بود تنها به‏درخواست کابینه‏های وقت‏یکی دوبار مجلس عالی مشورتی متشکل ازوکلای سه دوره قبل تشکیل شد که مدرس هم در بین آنان بود و درباره برخی از مسایل کشوری از جمله نظامنامه انتخابات بحث وبررسی کردند. در ایام فترت و تعطیلی مجلس مدرس تدریس در مدرسه‏سپهسالار را از سر گرفت و چون نیابت تولیت آن را به عهده داشت‏برنامه آموزشی جدید و مستمری برای آن برقرار کرد و شاگردان واستادان و موقوفات آن را سامان داد. در این ایام، صهام السلطنه‏نخست وزیر بود و کابینه‏اش به دلیل ضعف و ناتوانی نارضایتی عموم‏طبقات را فراهم آورده و خصوصا امنیت کشور را بر هم زده و دست‏زور مداران و راهزنان را بازگذاشته بود، فریاد اعتراض مسلمین‏بلند شد و مدرس نیز با آنان هم صدا گردید و همراه جمعی از علمادر شوال سال 1336 ه.ق علیه این کابینه به مخالفت‏برخاست و درحرم حضرت عبدالعظیم تحصن اختیار نمود، این مبارزه که توسط مدرس‏رهبری می‏شد منجر به سقوط کابینه صهام السلطنه گشت و در 29 شوال‏همان سال کابینه وثوق الدوله روی کار آمد. حدود دو سال ازانقلاب بلشویکی روسیه می‏گذشت و انگلستان در غیبت رقیب دیرینه‏اش‏یکه تاز میدان گردید. از این رو خواست‏با اوضاع مساعدی که پیش‏آمده، بنیان نفوذ خود را در ایران محکم نموده و آن را به صورت‏نیمه مستعمره درآورد بدین منظور در 12 ذیقعده سال 1337 ه.ق‏قرار داد نهم اوت 1919 م را سرپرسی کاکس انگلیسی(وزیر مختارانگلیس)با وثوق الدوله(نخست وزیر وقت)منعقد ساخت که مطابق آن‏تمامی امور مالی و نظامی ایران در اختیار انگلیسی‏ها قرارمی‏گرفت‏به علاوه ترتیبی داده شده بود تا با حضور مستشاران‏بریتانیایی در ادارات دولتی امور کشور به آنان واگذار شود.
شهید مدرس که به شدت مراقب اوضاع بود این قرار داد را به منزله‏تحکیم مواضع ابرقدرت‏ها و مضاعف گشتن رنج امت ایران تلقی نمود وبا آگاهی از خبر انعقاد آن با شور و هیجان وافری پای در میدان‏ستیز با استعمار نهاد و چنان تحرکی در مردم ایجاد کرد که سقوطکابینه وثوق الدوله را به همراه داشت و پیرو آن دولت انگلیس‏مجبور شد از این توطئه ست‏بردارد. مدرس در این مبارزه با این‏که حریفش از استعمارگران با سابقه و ورزیده بود غلبه یافت و به‏جهانیان ثابت کرد که اگر مردانی متدین و پاکدل وشجاع وجودداشته باشند هیچ قدرتی نمی‏تواند آنان رااستثمار کند.
پس از برکناری وثوق الدوله و خارج شدن وی از ایران در شوال‏سال 1338 ه.ق مشیرالدوله مامور تشکیل کابینه گردید که دراوایل سال بعد(1339 ه.ق)استعفا کرد.
در سال 1329 ه.ش که نهضت‏های آزادی بخش با الهام از باورهای‏دینی توسعه می‏یافت، حیله گران انگلیسی که قدرت مبارزه و میزان‏نفوذ علمای متعهد شیعه را به طور عینی مشاهده کردند و دانستنداین نیروی عظیم با حمایت مردمان مسلمان منافع آنان را تهدیدمی‏کند تصمیم گرفتند نظامی را سامان دهند تا برای مبارزه باروحانیت و باورهای دینی به کار گرفته شود و حاکمیت و سلطه‏انگلستان نیز از این طریق در ایران حفظ گردد بنابراین کودتای‏سوم اسفند 1299 ه.ش را طرح ریزی نمودند که نامزد این حرکت‏ننگین از طرف استعمار انگلستان سید ضیاءالدین طباطبایی بود.
این فرد روزنامه نگار بر حسب مدارک معتبر و اسناد موثق ازحامیان قرار داد وثوق الدوله بود و با انگلستان همکاری مخفیانه‏داشت. مدرس این کودتا را طی نطقی بر خلاف مجلس، قانون اساسی وموازین شرعی اعلام کرد و به همین دلیل در لحظات اول توقیف گردیدو در شهر قزوین زندانی شد.
این کابینه سیاه نیز بیش از سه ماه دوام نیاورد و سید ضیاءکه کوشید در مقام رئیس الوزراء مردم را موافق خود گرداند و ازحساسیت آنان به قوای بیگانه خصوصا بریتانیا بکاهد کاری از پیش‏نبرد و فرمان شاه در عزلش ضادر گشت و گروهی قزاق به خانه‏اش‏رفته او را مسلحانه بدرقه کرده و از ایران تبعید نمودند و مدرس‏و یارانش از زندان آزاد شدند.
گرچه مجلس سوم پس از سه سال فترت در روز یکشنبه 17 محرم 1333افتتاح و با سرایت آثار جنگ جهانی به ایران در روز پنج‏شنبه 25ذی حجه همان سال پایان گرفت، به رغم کوتاهی دوران آن،ناپایداری دولت‏ها و تشنجات شدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ونیز اشتغالات مدرس از جمله امر تدریس و شرکت در جلسات تهیه وتنظیم قانون مجازات، نامبرده در بحث لایحه‏ها و قوانین طرح شده‏در مجلس حضور فعال داشته و در دفاع از موازین شرعی، قانونی،سرزمین ایران و حقوق مردم حضور فعال داشته است. مدرس در این‏دوره نیز با تفرقه و تجزیه قوای ملت مخالفت‏خود را اعلام نمود ونمایندگان را به مسایل اساسی جامعه و اجتناب از پرداختن به‏امور فرعی و جزئی توجه داد و در این راه از هیچ کوششی فروگذارننموده است. مستشار آمریکایی در امور مالی لایحه قانونی معروف‏به 23 جوزا را برای خزانه داری کل نوشت، دولت پس از تایید لایحه‏مزبور آن رابه مجلس فرستاد و در همان روز (در سال 1329 ه.ق)به‏تصویب رسید. براساس این لایحه اختیارات وسیعی به وی داده شد واو حاکم بلامنازع در امور مالی ایران گردید. این قانون سال‏هاعامل خواری مردم ایران بود و سرمایه‏های ملی را به هدر می‏داد ومالیاتهای ظالمانه‏ای را بر مردم محروم و فقیر تحمیل می‏کرد شهیدمدرس ضمن نطق‏های خود در مجلس به ستیز با این قانون پرداخت و درجلسه 25 پنج‏شنبه هفتم جمادی الثانی 1333 ه.ق در مخالفت‏بااین حرکت گفت:
«در دوره سابقه یک قانونی از مجلس گذشت اسمش قانون 23 جوزابود و بدبختانه از روزی که از مادر متولد شد اسباب زحمت‏شد وزحماتی که در این دو سه سال به واسطه این قانون وارد شد چیزی‏نیست که محتاج به ذکر وتوضیح و بیان باشد وبعد از تامل معلوم‏شد منشا این زحمات این بود که سه کار(تشخیص آن چیزی که بایداز مردم بگیرد، وصول آن و نیز خرج کردنش، اختیارش به دست‏یک‏نفر بود)در یک مورد جمع شد که واقعا اگر آن سه کار به دست‏یک‏نفر صالح‏ترین اشخاص هم باشد این زحمات تولید می‏شود...»

طغیان تباهی

انتخابات دوره چهارم مجلس در دوران زمامداری وثوق الدوله،عاقد قرارداد استعماری 1919 م، انجام گرفت و دولت وی در ورودگروه قابل توجهی از نمایندگان به مجلس نقش اساسی ایفا کرده‏بودند، این نمایندگان موظف به تصویب قرار داد مذکور بودند که‏به دلیل مبارزات مستمر مدرس و گروهی از رجال صالح و حمایت مردم‏دولت وثوق الدوله سقوط کرد، در دولت مشیرالدوله و دولت‏سپهداراعظم سیاست‏خارجی مانع از افتتاح مجلس گشت تا در غیاب آن باکودتای سوم اسفند 1299 مواد قرارداد یاد شده را عملی سازند. پس‏از تثبیت رضاخان در قدرت و کنار رفتن سید ضیاءالدین طباطبایی وروی کارآمدن احمد قوام السلطنه مجلس چهارم پس از شش سال فترت‏در تاریخ 15 شوال 1339ه.ق(تیر 1300 ه.ش)با نطق احمدشاه‏افتتاح گردید. ورود مدرس به این دوره مجلس مرهون تحولات سیاسی‏منجر به سقوط وثوق الدوله و پاره‏ای از حوادث دیگر بود در غیراین صورت برنامه‏ها را به گونه‏ای تدارک دیده بودند تا برای‏نمایندگان راستین و اهل تعهد و درک، امکان حضور در این مجلس‏فراهم نباشد. مدرس در این دوره بسیار فعال بود و در 199 جلسه‏از 294 جلسه مجلس به اظهار نظر، رای و ارائه پیشنهاد و ایرادسخن پرداخت و در آغاز کار این مجلس با توجه به وقوع حادثه‏کودتا و عواقب منفی آن خود را موظف دید که جبهه‏ای وسیع دربرابر عوامل این حادثه نفرت‏انگیز پدید آورد. در مجلس چهارم‏مدرس که مدافع سلامت انتخابات و حضور نمایندگان واقعی شهروندان‏بود با اعتبار نامه‏های نمایندگان بدون موکل به مخالفت پرداخت ودلایل آن را اظهار نمود. او در مخالفت‏با چنین افرادی که اصل ومنشا انتخابشان اصرار و اجبار وثوق الدوله بوده شیوه‏ای منطقی وروش کاملا اصولی را پیش گرفت و ضمن آن که چنین کسانی را نماینده‏راستین مردم نمی‏دانست متوجه بود که عناصر مذکور در برابرکارهای خلاف قانون و رفتارهای ضد استقلال حاکمان قدرت، مقاومت‏ندارند.
از حوادث اسف باری که با مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخان‏در مقام وزارت جنگ است نخستین مقاومت در برابر وی وقتی شکل‏گرفت که حسین خان صبا مدیر روزنامه ستاره ایران را به دلیل‏انتشار مقاله‏ای علیه کودتای 1299ه. ش دستگیر کرد و آن گاه شخصابه ضرب و شتم او پرداخت، با انتشار این خبر گروهی از روزنامه‏نگاران با حمایت مدرس در مجلس متحصن شدند. رضا خان برای مقابله‏با این حرکت‏بین افراد تحصن کننده اختلاف افکند. از آنجا که این‏فرد خودخواه می‏خواست آرامش ایران را برهم زند و راه را برای‏نفوذ استعمار در ایران اسلامی هموار کند و با چهره‏ای آراسته ووطن پرست‏به سوی مقاصد باطلی گام برمی داشت از دوره چهارم مجلس‏مبارزات سیاسی مدرس شکل دیگری به خود گرفت و بدون آن که ازتشکیلات نظامی و تهدیدهای رضا خان هراسی به دل راه دهد با تمامی‏قوا و قدرت معنوی مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد درجلسه 148 پنج‏شنبه دوازدهم مهر 1301(13صفر 1341 ه. ق)مدرس‏نطقی علیه رضا خان بیان کرد و در بخشی از آن گفت: «... امنیت‏در مملکت است، منتهی به دست کسی است که اغلب ماها از او خوشوقت‏نیستیم(آقایان)چرا در پس پرده حرف می‏زنید مگر شما ضعف نفس‏دارید؟ چرا حرف نمی‏زنید و دل خودتان را می‏لرزانید؟ مگرمی‏ترسیدم آقایان این مجلس، مجلسی است که سالار الدوله و محمدعلی‏میرزا را که با سی هزار قشون تا پشت دروازه تهران آمد با قدرت‏خودش دفع کرد و نترسید. ما که از رضاخان ترسی نداریم چرا حرف‏خودمان را در پرده بگوئیم... ما که قدرت داریم سلطنت را تغییربدهیم، قدرت داریم رئیس الوزرا را عزل کنیم، رضا خان را هم‏تغییر می‏دهیم، کاری ندارد. وقتی تصمیم بگیریم و بنا شود همچون‏قطعه قطعه‏اش می‏کنیم که کانه از مادر متولد نشده‏باشد.. .»
آری در آن دوره ظلمانی که استبداد رضاخانی از یک سو واستعمار کهنه از سوی دیگر حلقوم هر آزاده آزادی‏طلبی را به سختی‏می‏فشرد مدرس با فریاد رعدآسای خود که رنگ از رخسار مرعوبان‏رضاخانی در داخل مجلس و زورگویان در خارج مجلس می‏زدود به مجلس‏چهارم رنگ و اعتبار بخشید و در این راه موفقیت‏های شایان توجهی‏را کسب نمود او با گردن افراشته که ناشی از ایمان واقعیش به‏قدرت لایزال الهی بود نمایندگان خود باخته مجلس را جان بخشید وآنان را به توانایی هایی که از خود دارند توجه داد.
شهید مدرس حتی وقتی تشخیص داد مستوفی الممالک در مقام ریاست‏وزرایی نمی‏تواند در مقابل تمایلات طغیانگرانه سردار سپه مقاومت‏نماید به مخالفت‏با ریاست او در دولت پرداخت و گفت او چون‏شمشیر جواهر نشان است که باید در روزهای بزم و ایام صلح به کمربست ولی این روزها کشور به شمشیر فولادی نیاز دارد.

دیانت، فرهنگ و جامعه

مدرس اعتقاد داشت که مال عموم باید خرج عموم شود. و مفت‏خوری‏از بیت المال ممنوع گردد، پول در قبال انجام کار پرداخت‏شود وهر کس برای کشور کار می‏کند از بیت المال سهم ببرد البته‏محرومان و افراد مستمند حساب دیگری دارند. در این زمینه نطق اودرخصوص برنامه دوم قوام السلطنه در دوره چهارم مجلس گویا وآموزنده است او با بیان این مطلب که اجرای قانون بر دوام دولت‏تقدم دارد می‏گوید: من با مسئله حذف و تقلیل مخارج موافق هستم واز روی فلسفه هم هست مذهب من همین طور می‏گوید که مال عموم رانباید به کسی بدهند که برای عموم کار نمی‏کند... البته هر کس که‏ایران خواه باشد... باید مال عموم را خرج مصارف عمومی بکند...
من که می‏گویم هر کس کار نکند نباید به او پول داد صحیح است امایک شرط دارد و آن این است که خود من مفت نخورم(ای ناگرفته پندمده پند دیگران). این بخش از سخنان مدرس طولانی، آموزنده‏ارزشمند و بسیار حکیمانه است و نکات مهمی در آن نهفته است که‏می‏تواند برای مسوولان کشور مفید باشد مدرس بر این باور است که‏کسانی که اموال بیت المال را بخورند و در جای خودش خرج نکنند وبه طور غیر قانونی در اموال عمومی تصرف کنند و یا حقوق عمومی ومالیات موظف خود را نپردازند باید مجازات شوند.
در جلسه 31 مدرس پس از ذکر برخورد علی‏بن‏ابی‏طالب(ع)با یکی ازامنای مالیه توابع فارس که اموال بیت المال را تلف کرده و فرارنموده بود و امام دستور به تخریب خانه شخص مذکور را داد، گفت:
این مجازات برای کسی است که امین اموال مردم باشد و آن مال رابخورد اشخاصی که بقایا دارند و از ادای مالیات استنکاف می‏ورزندخائنین ملت و وطن فروشان غیرمستقیم مملکت هستند اگر مالیات خودرا می‏دادند رفع حوائج دولت می‏شد و دولت مجبور به استقراض خارجی‏نمی‏شد...»
مدرس در جلسه 33 به پیوستگی و عدم انفکاک تمدن، فرهنگ ودیانت اشاره کرد و از دلایل نابسامانی در جوامع اسلامی را همین‏بریدگی دیانت از فرهنگ گذشته و حال اجتماعات دانست. او صحبت ازمدارس قدیم و جدید را نوعی تقسیم بندی دانست که بوی تفرقه وتجزیه ملت را می‏دهد وی می‏گوید: مقصود این است که تمام مدارس‏یکی است و هیچ فرق نمی‏کند... در مملکت ایران قریب صد مدرسه باچندین کرور مخارج ساخته شده و قریب صد کرور موقوفات دارد که‏سالی دوکرور عایدات آنهاست، آنها را بایر انداخته‏اند که عتیقه‏است. مگر ما دارای دو مسلکیم مگر می‏خواهیم به دو شکل مملکت رااداره کنیم... همه باید به ممالک اسلامی عشق داشته باشیم که هم‏علوم دینی را ترقی دهیم و هم علومی که محل احتیاج روز است.»
در جلسه 33 سی‏ام مهر 1300 مجلس چهارم مدرس بر این حقیقت‏تاکید نمود که ماهیت مسایل حقوقی و جزایی اسلامی است و امکان‏ندارد ذره‏ای از آن کم و یا زیاد شود اما در نحوه اجرای آن بایدمقتضیات عصر و تجربه‏های جوامع را به کار گرفت‏سپس پیشنهادمی‏کند تا نظرات متفاوت در کمیسیون عدلیه مجلس مرکزیت‏یابد واشخاص خبره و بصیر در امر قضا در این کمیسیون حاضر شوند و درادامه شرایط قاضی را این گونه توضیح می‏دهد: «قاضی باید عالم‏به حقوق مملکت و مجتهد باشد. قانون اداری را هم بداند. آشنایی‏به وضع دنیا داشته باشد. ولی جاهل که شد نمی‏تواند قضاوت‏کند...» در جلسه 72، ششم اسفند 1300 ه.ش از استقلال قاضی دفاع‏کرد و شرایط احراز آن را علم و عمل او دانست .
در جلسه 83، تاریخ نهم فروردین 1301 ه.ش مدرس نمایندگان رابه آفات اختلافات لفظی و تجزیه نیروی ملت هشدار داد و از آنان‏خواست در عوض در نظر گرفتن منافع گروه و دسته، حزب و صنف خوددر فکر تمام مملکت‏باشند، در همین جلسه مدرس تاکید کرد دولت‏باید برای آسایش مردم از ستم مامورین و متنفذین محلی جلوگیری‏کند زیرا در آن زمان نه نهادهای حقوقی شهروندان وجود داشت و نه‏آن که مردم امنیت جانی، مالی، آبرویی و اجتماعی داشتند، سپس‏خاطرنشان ساخت: «بنده تصدیق دارم که امروز مردم چندان آسودگی‏ندارند و یک قسمت‏بزرگش از دست مامورین جزء دولت است‏بلا استثناچه فقیر و رعیت و کاسب و تاجر از دست آنها در صدمه هستند بایدقسمی کنیم که از این صدمات راحت‏باشند. یک قسمت هم از دست‏بزرگان محلی است و مردمانی که در حوزه آنان واقعند در زحمت‏هستند. دولت‏باید با تمام قوای خودش جلوگیری کند که قوی صدمه‏اش‏به ضعیف نرسد اگر ما بخواهیم به موکلین خود خدمت کنیم.
بنده عرض می‏کنم که موکلین من تمام اهالی ایران است،بلااستثناء و باید صلاح بینی برای تمام آنها بکنیم پس ولت‏بایدقسمی کند که راحتی از برای تمام مردم فراهم کند.» این‏موضع‏گیری مدرس واقعا بسیار جالب و تحسین برانگیز است چرا که‏خود را محدود به دفاع از جماعتی خاص با تفکری ویژه نمی‏کند وگویا قالب‏های تنگ نظری و چهار چوب‏های محدودکننده ذهنی را در هم‏شکسته و در مسیر حرکت‏به سوی خوبی و سعادت می‏خواهد تمام مردم‏در آرامش و آسایش باشند.
در جلسه 88 تاریخ 21 فروردین 1301 از جوسازی برخی جراید علیه‏نمایندگانی که می‏خواهند از وزیری تفحص و تحقیق یا سوال به عمل‏آورند به شدت انتقاد نموده و تصریح می‏کند این حرکت جرئت‏نمایندگان را از بین می‏برد: «یک وکیلی در یک موضوعی سوال کرده‏است و نسبت‏به آن سوال در جرائد چیزی نوشته بودند که این مطلب‏سبب می‏شد که هیچ وکیلی نتواند از وزیری در یک موضوعی سوال‏کند.»
سپس خطاب به جو سازان و تهدید کنندگان آزادی نمایندگان مجلس‏گفت: باید متنبه شوند که بعد از این، این گونه صحبت‏ها واقدامات نشود.
مدرس با خاطراتی که از دوران فترت و نبود مجلس و حوادث منفی‏آن ایام داشت‏با بصیرتی خاص آینده کشور را تاریک می‏دید و برای‏جلوگیری از رخدادهای ناراحت کننده حضور و نظارت مجلس متشکل ازمنتخبین ملت را لازم می‏دانست. در جلسه 252 مورخ 15 فروردین 1302ه.ش از تاخیر اعلان انتخابات دوره پنجم با توجه به دیکتاتوری‏رو به افزایش رضا خان وزیر جنگ اظهار نگرانی کرد و در جلسه‏294 تاریخ 31 خرداد 1302(آخرین جلسه دوره چهارم)طی نطقی که‏آخرین بیان مدرس در این دوره بود پس از اشاره به حوادث دوره‏فترت و انتخابات دوره چهارم که مورد رضایت ملت نبود و گذر ازسیاست‏یک طرف به سیاست مستقل از مشیرالدوله رئیس الوزراءدرخواست کرد بی‏طرفی در انتخابات و یاست‏خارجی را رعایت و درافتتاح دوره پنجم مجلس تسریع کند و در پایان اظهار امیدواری‏نمود که ایام فترت میان مجلس چهارم و پنجم به زودی خاتمه یابد.
اصولا مجلس چهارم در پایان عمر خود نخست وزیری را از آن جهت‏به‏مشیرالدوله سپرد تا کار انتخابات را به انجام برساند.
مجلس دوره چهارم با وجود آن که قوانین مفیدی وضع کرد و خدمات‏برجسته‏ای انجام داد در دریای کشمکش‏های لفظی غرق گشت و از لحاظیک خط مشی اقتصادی روشن ناتوان ماند. در واقع بزرگترین نقص این‏دوره عدم تجانس فکری نمایندگان و نداشتن وحدت نظر در بین آنان‏بود. تلاش‏های شهید مدرس وعده‏ای از حامیانش گر چه از این‏آشفتگی‏ها به نحو قابل ملاحظه‏ای کاست ولی آنها را از بین نبردچرا که برخی گرایش‏های حزبی و حرکات افراطی و رفتارهای مستبدانه‏مانع از آن بود که اندیشه‏های خردمندانه مدرس که مصالح اسلام ومسلمین را در نظر داشت مورد استفاده قرار گیرد و اصول فکری اورا چون چراغی فرا راه خویش نهند. از عوارض سوء چنین تفرقه‏ای که‏بر جو مجلس حاکم بود رشد سرطانی رضاخان می‏باشد. جنگ داخلی‏نمایندگان، قدرت خطرناک وی را افزایش داده حتی گروهی از وکلا به‏جای جلوگیری از حرکات غیرقانونی وی به حمایتش برخاسته و او هم‏در سایه این پشتیبانی‏ها نفوذ خود را افزایش داد و چون ابر تیره‏و تاری آسمان ایران را قیرگون نمود و اختناق را بر فضای این‏کشور حاکم ساخت.

روزنه‏ای در ظلمت

انتخابات دوره پنجم شورا در جوی آشفته و اوضاعی ناگوار آغازگردید وعده‏ای از وکلای تهران و برخی شهرها انتخاب شدند. هنوزبخشی از ولایات نمایندگان خود را بر نگزیده بودند که رضا خان‏متوجه شد باپیش رفتن به روال کنونی نخواهد توانست در مجلس‏حامیانی داشته باشد. از این جهت در پی آن برآمد تا با اعمال‏نفوذ در انتخابات عده‏ای از نمایندگان مورد نظر خود را واردمجلس کند، عواملش دست‏به کار شدند. نظامیان و ماموران شهربانی‏به طور علنی در امور انتخابات مداخله کرده و با تغییر رای مردم‏افراد مورد نظر رضا خان را انتخاب می‏کردند. کار به آنجا رسیدکه رئیس الوزراء در پی چاره جویی برآمد و به مقاومت در برابراین حرکت پرداخت. متقابلا رضا خان با ارسال پیغام‏های تهدیدآمیزبه شکل آشکار و پنهان برای مشیرالدوله و اعضای کابینه‏اش موجب‏گردید تا مشیرالدوله از ریاست الوزرایی استعفا دهد. حالا دیگرمیدان برای جولان رضا خان باز شد و با کنار رفتن مستوفی جرایدطرفدار رضاخان یکصدا غوغا سردادند که وی باید رئیس کابینه شودو دلیلشان هم این بود که او در کشور امنیت‏برقرار کرد، دارای‏قدرت است و زورمند می‏باشد بدین گونه رضا خان در سوم آبان 1302ه.ش در کاخ گلستان فرمان ریاست الوزرایی خود را از احمد شاه‏گرفت. در شروع کار رضا خان تمام قوه نظامی و امنیتی کشور را درید خود گرفت و اکثر مخالفان و رقبای خود را به شیوه‏های گوناگون‏از میدان سیاست‏بیرون نمود.
همزمان بااین وقایع اسف بار انتخابات مجلس پنجم هم به پایان‏رسید و به رغم فشارهای سیاسی رضاخان گروهی انسان متعهد و دلسوزکه مدرس در بین آنان پرتو افشانی داشت‏به این دوره راه یافتند. و دوره مذکور در روز 22 بهمن 1302ه.ش (1342 ه.ق)با نطق محمدحسن میرزا ولیعهد رسما افتتاح شد. در شروع کار دوره پنجم‏مدرس و تنی چند از همراهان تمام توان خود را به کار بستند که‏حتی المقدور از ورود وکلای رضاخانی به مجلس جلوگیری کنند. حتی‏یک بار به طور علنی مدرس در مجلس طی نطقی فریاد زد: هر کس رابنده بفهمم که یک دست محلی در انتخابش مؤثر بوده و به دستورکسی انتخاب شده است رای نداده و نخواهم داد حتی اگر اقرب اشخاص‏در دوستی با خودم باشد. اما نمایندگان فرمایشی بدون موکل برصندلی‏های مجلس تکیه زدند تا مجری اوامر ارباب باشند. یکی ازمعاصرین می‏نویسد: فرمان انتخابات دوره پنجم پیش از انقضای مجلس‏چهارم صادر و انتخابات تهران با رسمیت داشتن مجلس چهارم شروع‏گشت و خاتمه یافت ولی انتخابات دیگر نقاط کشور پس از مدت‏قانونی و پایان یافتن مجلس چهارم به دست امرای لشکر و وزارت‏جنگ و گروههای متنفذ دیگر انجام پذیرفت.
حامیان رضاخان برآن بودند پس از بازگشایی مجلس پنجم با رای‏نمایندگان فرمایشی به تغییر رژیم در ایران جنبه قانونی دهند.امرای لشکر در نقاط مختلف اقدام به تبلیغات جمهوری خواهی وانجام تظاهرات و ارسال تلگراف به مرکز در تکذیب احمد شاه وتایید رضاخان نمایند. جراید زیادی چون قارچ سمی سر برآوردند وبه جوسازی پرداختند، رعب، وحشت و ترور بر سرزمین ایران سایه‏افکند. هواخواهان رضاخان که حزب تجدد را تشکیل داده بودند که‏وجود یک رئیس دولت مقتدر را تبلیغ نمودند در این راه موفق‏شدند، قصد داشتند قبل از آن که اعتبار نامه‏های نمایندگان اقلیت‏بگذرد به محض آمادگی نصف به علاوه یک، لایحه نظام جمهوری را به‏مجلس آورده برق آسا بگذرانند و اگر آقا مخالفت کرد اعتبار نامه‏افراد مخالف را رد کنند شهید آیه‏الله مدرس و تعدادی ازنمایندگان که ماهیت جمهوری رضا خانی از چیزی جز حفقان و سرکوب‏شدیدتر ملت نمی‏دیدند، بر این حرکت واقف بودند و با فراست ودرایت و برخورداری از حمایت اقشاری از ملت مسلمان این نقشه رابا شکست قرین ساختند. مدرس در این بازی جدید بر خلاف گروههای‏فراوانی که فریب ظاهر مترقی شعار هواداران رضاخان و مبلغان‏جمهوری را خورده بودند به مقاصد پلید و انگیزه‏های مخرب این‏بلوا پی برد و با مقاومت‏خود نشان داد مایل با تحول و دگرگونی‏می‏باشد اما نه در ظاهر بلکه در محتوا. مدرس نیک متوجه شد که‏طرح مزبور ظاهری مترقی دارد اما حرکتی است‏برای افزایش‏قدرت‏طلبی رضاخان، هموار ساختن جاده استعمار و به سلطنت رسیدن‏سردار سپه و تغییر رژیم مشروطه به جمهوری برای آن بود که رضاخان به عنوان رئیس جمهور مادام العمر همچون مصطفی کمال آتاتورک‏پایه‏های استبداد را در ایران محکم کند و با هویت دینی و فرهنگ‏مذهبی مردم به مبارزه برخیزد.
در روزهایی که مجلس از بحث‏های پرشور و پی گیر در باره‏اعتبارنامه نمایندگان و برقراری جمهوری بسیار داغ بود بین مدرس‏و سردسته جناح اکثریت مجلس که حزب تجدد نام داشت و اسمش سیدمحمد تدین بود درگیری لفظی رخ داد ودر نتیجه اعضای تشکیلات خودرا به ترک مجلس دعوت کرد، در هنگام بیرون آمدن از مجلس این‏نزاع زبانی ادامه یافت و احیاءالسلطنه بهرامی وکیل شیراز درادامه این روند برآشفت و سیلی محکمی به گونه مدرس نواخت که‏عمامه آن سید والامقام بر زمین افتاد گرچه سید محی الدین مزارعی‏وکیل دیگر شیراز با سیلی محکم‏تری جواب ضارب را داد اما برخوردسیلی اول چون رعدی تمام کشور را به غرش واداشت و اکثریت اقشارمردم به خیابانها ریخته و علیه جمهوری رضا خانی و حامیانش به‏تظاهرات پرداختند.
هم زمان با این اوضاع سال 1302 ه.ش پایان پذیرفت و نوروزسال‏1303ه.ش فرا رسید. روز دوم فروردین سال جدید جمع زیادی ازمردم از نقاط گوناگون شهر مقابل مجلس جمع شدند و با شعار زنده‏باد مدرس مرده باد جمهوری به مخالفت‏با حرکت جدید سردار سپه‏پرداختند. ساعتی بعد قوای قزاق سعی در بر هم زدن اجتماع مردم‏داشتند که تلاش آنان فایده‏ای نداشت و لحظه به لحظه بر تعدادشان‏افزوده شد. بعد از لحظاتی سردار سپه در محل حاضر شد و با عصای‏خود به واعظی که مردم را نصیحت می‏کرد حمله نمود، این کارش خشم‏مردم را مضاعف ساخت و در این میان تکه آجری به سوی رضا خان‏پرتاب شد که حرکت مزبور موجب شد قزاق‏ها آن‏ها را بهانه قرارداده و به مردم حمله کنند. رئیس مجلس تاب این صحنه را نیاورد وبا ناراحتی به سوی رضاخان که وارد صحن مجلس شده بود رفت و گفت: برای چه به اینجا آمده‏اید و مردم را در خانه خودشان می‏زنید. سردار سپه پاسخ داد من رئیس دولتم و حفظ نظم و جلوگیری ازاغتشاش با من است. موتمن الملک(رئیس مجلس)که از خشم می‏لرزید روبه منشی مجلس نمود و فریاد زد: سید محمود زنگ مجلس را بزن تاتکلیف این مرد را روشن کنم با این حرکت رضا خان دچار هراس شد وبا پا در میانی چند تن از وکلای طرفدار خود از موتمن الملک پوزش‏خواست و نزد مردم و وکلای مجلس به طور رسمی اعلام کرد: حال که‏ملت جمهوری نمی‏خواهد من از آن صرف نظر کردم اما فشار رضا خان‏بر مخالفان فزونی گرفت تا آن که ماژور ایمبری کنسول امریکا درحال عکسبرداری از مقبره شیخ هادی نجم آبادی در تهران به قتل‏رسید برای بسیاری واضح بود که انگلیس‏ها او را کشته‏اند تا هم‏پای قدرت رقیب را از ایران قطع کنند و هم اوضاع را بر وفق مرادسردار سپه ترتیب دهند. در پی این رخداد سردار سپه حکومت نظامی‏اعلام کرد و به این بهانه بسیاری را دستگیر و شکنجه نمود، جرایدمخالف دولت تعطیل شدند. شهید آیه‏الله مدرس در یکی از نطق‏های‏خود در تشریح اوضاع نابسامان مذکور گفت: «امروز در تمام ایران‏علی نهج واحده کسی راحتی خیال ندارد. این وضعیات امروزه درتمام ایران هست. در این صدو پنجاه سال سابقه ندارد... من که یک‏نفر از شما هستم و این جا در حضور آقایان صحبت می‏دارم می‏گویم وامیدوارم موافق عقیده خودم هر چه بگویم که اگر تمام دول دنیابرخلاف من باشد و قلوب مردم بالطبیعه با من باشد به تنهایی‏مقاومت می‏کنم. مقاومت کردیم. مملکت را نگهداری کردیم و می‏خواهم‏عرض کنم هر چه می‏خواهید بگویید ولی امروز اثری از آن مشروطه‏نیست.

تیر توطئه

مدرس که جانبدار مستمر آزادی و مخالف اختناق بود و رشد جامعه‏را ملازم امنیت و حذف فشار و خشونت می‏دانست‏با حاکمیت استبدادرضا خان وابسته به بیگانه بیش از پیش در صحنه حاضر شد و در هرفرصتی به انجام وظیفه پرداخت. در جلسه‏17 تاریخ‏19 اردیبهشت‏سال‏1303 ه.ش با وجود اختناق شدید از خطر نهراسید و در جمله‏ای‏مرکب از دو کلمه فریاد برآورد: آزادی نیست. در جلسه 38 تاریخ‏29 تیر1303ه.ش با برقراری حکومت نظامی بدون تصویب مجلس‏مخالفت کرد و اظهار داشت‏به چنین حکومت نظامی نباید در خارج‏ترتیب اثری داده شود. در جلسه 200 تاریخ 5 مهر 1304 با اشاره‏به دستگیری‏ها، حبس‏هاو حرکات غیرمشروع از دولت رضاخان خواست درمجلس حاضر شود و در خصوص وقایع و حوادث پیش آمده توضیح دهد وچون رضاخان به مجلس اهانت کرده بود مدرس منزلت این مکان رامقدس شمرد و فت‏باید تقدس مجلس را بر هر امری مقدم دانست و درجلسه چهارم تاریخ 25 اسفند 1302 ه.ش گفت: این مجلس را به‏منزله تمام ایران می‏دانم و یکی از بندهای طرح استیضاح رضا خان‏که توسط مدرس امضاء شده بود، توهین نمودن وی به مجلس شورامی‏باشد.
مدرس که مشاهده کرد رضاخان برای دیانت، مجلس، قانون و ملت‏اهمیتی قائل نمی‏باشد آخرین تیر خود را از ترکش رها نمود و درروز هشتم مرداد سال‏1303 ه.ش همراه شش نفر دیگر از اعضای گروه‏اقلیت طرح استیضاح دولت رضاخان را در سه ماده تقدیم مجلس نمود: الف) سوء سیاست نسبت‏به داخله و خارجه ب) قیام و اقدام بر ضدقانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملی ج) تحویل ندادن اموال مقصرین و غیره به خزانه دولت و بودجه وزارت‏جنگ. سردار سپه از استیضاح در مجلس سخت هراس داشت و با آن که‏هوادارانش در مجلس دارای رای کثریت‏بودند و احتمال داشت رای‏اعتماد به او دهند از این برنامه اظهار نگرانی می‏کرد از این‏جهت‏با وجود آن که روز هفدهم مرداد1303 ه.ش برای استیضاح‏مشخص شد ولی درصدد برآمد جلسه مزبور را بر هم زند و مدرس که‏دید شرایط برای چنین برنامه‏ای مساعد نمی‏باشد آن را به وقت‏دیگری موکول نمود.
استعمار انگلستان برای استحکام بخشیدن به نفوذ خود در ایران‏تصمیم گرفت رژیم ایران را تغییر دهد و براساس این نقشه ازنمایندگان مجلس خواستند ماده واحده‏ای را در مجلس از تصویب‏بگذرانند که براساس آن قاجاریه از لطنت‏خلع و حکومت را تاتشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان بگذارند. اکثریت نمایندگان‏جلسه علنی را در هفتم آبان 1304 ه.ش به منظور طرح و اجرای این‏برنامه تشکیل دادند اما مدرس برای به تاخیر افتادن آن از رئیس‏مجلس خواست تا هنگام طرح لایحه استعفا دهد و طبق قانون مجلس‏ناچار شود رئیس دیگری تعیین کند ولی سیدمحمد تدین(نایب رئیس)برخلاف قانون به جای رئیس قرار گرفت و جلسه را اداره کرد. ملک‏الشعرای بهار با این وضع که برخلاف قانون بود مخالفت کرد و دراین باره نطق مفصلی ایراد نمود. عمال رضاخان درصدد کشتن وی‏برآمدند که بر حسب اتفاق به جای وی واعظ قزوینی را که مدیرروزنامه نصیحت‏بود و شباهت زیادی به بهار داشت هدف گلوله قراردادند. طرح مزبور در چنین محیط رعب آوری تقدیم مجلس شد ولی چون‏22 نفر از نمایندگان با آن مخالف بودند به روز نهم آبان موکول‏گشت. در این روز نمایندگان وابسته به رضاخان ماده واحده‏ای رابه تصویب رسانیدند که بر اساس آن احمد شاه از سلطنت‏خلع وحکومت تا تشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان گذاشته می‏شد. شهیدمدرس در مخالفت‏با آن فریاد زد: اخطار قانونی دارم و چون تدین‏گفت: ماده‏اش را بفرمائید مدرس با خشم فراوان گفت: ماده‏اش این‏است که خلاف قانون اساسی است و اینجا نمی‏شود طرح کرد صدهزار رای‏هم بدهید خلاف قانون اساسی است. و با همین عبارات محکم و منطقی‏رسوایی رضاخان را بر سینه تاریخ ثبت نمود و غیر قانونی بودن‏پادشاهی وی را اعلام کرد اما سرانجام نمایندگان فرمایشی رضاخان‏را والاحضرت رضاخان سردار سپه نامیدند و مجلس موسسان که بااعمال نفوذ و سرنیزه رضاخان بوجود آمده بود وی را به عنوان‏اعلیحضرت رضا شاه کبیر بر سرنوشت امت مسلمان ایران حاکم نمود. امام خمینی در مورد این حادثه تاسف بار تاریخ معاصرمی‏فرمایند:
«سلطنت پهلوی از روزی که تاسیس شد خلاف قانون بود. مجلس‏موسسان قلابی تشکیل دادند و با زور او را(رضاخان را) به ایران‏تحمیل کردند. هیچ کس حق ندارد برای بعد از خود کسی را انتخاب‏کند. این مردم هستند که هر نسلی باید تصمیم بگیرد.»

ترور نافرجام

انتخابات دوره ششم مجلس شورا آغاز گردید رضاخان که به مقام‏سلطنت رسیده بود می‏کوشید تا از تمامی نقاط کشور حامیان خود رابرای مجلس آینده تعیین کند. سران لشکر و نظامیان در همه جادخالت علنی می‏کردند و به نامزدهای مورد نظر کمک می‏نمودند. مردم‏تهران که از ستم رضاخان آگاهی بیشتری داشتند سعی کردند مدرس ویارانش را روانه مجلس کنند و تلاشهای آنان سبب گردید که‏فعالیت‏های ایادی رضاخان در این شهربی‏اثر شود آنان از صندوقهامحافظت کردند تا جائی که شبها روی آنها می‏خوابیدند!
در جلسه اول دوره ششم مجلس که در روز نوزدهم تیرماه سال 1305ه.ش(آخر ذی حجه سال 1344 ه.ق)تشکیل شد مدرس ریاست‏سنی مجلس‏را عهده دار گردید و پس از شروع کار این دوره به مبارزه واعتراض نسبت‏به دخالت رضاخان و اعوان و انصارش در انتخابات‏پرداخت و به مخالفت‏با اعتبارنامه وکلای سفارشی مبادرت نمود وگفت: در این انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کننده‏نظامی بوده است.
وقتی دشمنان مشاهده کردند فریاد حق‏طلبی مدرس خاموش شدنی‏نمی‏باشد تصمیم گرفتند صدای آن انسان وارسته را با ترورش درحلقوم پاکش خاموش نمایند و در روز هفتم آبان 1305 هنگامی که‏مدرس طبق معمول عازم محل تدریس بود در کوچه معروف به سرداری آن‏فقیه فرزانه را مورد اصابت چندین گلوله قرار دادند، گرچه وی دراین ماجرا مجروح شد ولی با تاکتیکی که از خود نشان داد ترورمخالفان نافرجام ماند. دوران معالجه‏اش 64 روز به طول انجامید ودر روز 11 دی ماه سال 1305 در مجلس حاضر شد و ترور و وحشت وتنهایی نتوانست در عزم راسخ و ثبات سیاسی مدرس کوچکترین رخنه‏ای‏ایجاد کند و این حوادث سبب شد تا آن دلیرمرد میدان حقیقت‏سرسختانه‏تر حمله کند و به مبارزه خود جدی‏تر ادامه دهد و درمجلس ششم با عموم لوایح دولت که به ضرر اسلام، قرآن و ملت‏بودمخالفت نمود. در منابع تحقیقی کمبریج در باره سلسله پهلوی آمده‏است مهمترین و با نفوذترین مخالف روحانی رضاشاه سیدحسن مدرس‏بود که از آرمانهای اسلامی حمایت می‏کرد و نخستین و برجسته‏ترین‏روحانی بود که با عنوان سیاستمداری فرهمند و خطیبی با استعدادمجلس چهارم را زیر سیطره خود درآورد او که از آغاز دریافته بودجاه‏طلبی شخص رضاخان از تفرقه و شکاف در کابینه و پارلمان تغذیه‏می‏کند سعی کرد به همکاران خود در مقابل این خطر هشدار دهدبنابراین تعجب آور نیست که در بحث‏های مربوط به آینده سلطنت در31 اکتبر 1925 ه.م(1340 ه.ق)یکی از پنج نماینده‏ای بود که بارای اکثریت(که از رضاخان حمایت می‏کردند)مخالفت کرد از آن پس‏یکی از منتقدان تند وبی‏پروای رژیم جدید بود.
از آثار نفیسی که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگاهداری‏می‏شود استیضاحهای شهید مدرس می‏باشد که در دوره ششم مجلس به قلم‏خود آن مرحوم نگاشته شده است. در یکی از این استیضاحهای چهارپنج ماده‏ای که مدرس آن را با مداد و بدون رعایت هر گونه‏تشریفات نوشته است می‏خوانیم: آقای رئیس مجلس وزیر کشور رااحضار نمایید و از او سؤال کنید که در تهران چند زندانی وجوددارد و چرا زندانی شده‏اند. که این سؤال بدون جواب مانده است.
شهید مدرس که در تاریخ هشتم شهریور 1304 ه.ش(دهم صفر 1344ه.ق)در مجلس شورای ملی ضمن نطق پر شوری از رفتار وهابیان‏انتقاد کرد و آمادگی خود و مردم ایران را برای عزیمت‏به عراق وجلوگیری از تخریب اماکن مقدسه اعلام می‏نماید و ویرانی آثار واماکن متبرکه مدینه و مکه را به دست آنان ضایعه‏ای بزرگ برای‏جهان اسلام دانسته و از دولت و مجلس می‏خواهد باید قدمهای مؤثر،قاطع و فوری که مقتضیات دیانت است‏برداشت و چیزی را به این‏برنامه مقدم ندانست.
در جلسه 15 دوره ششم که در روز یکشنبه دهم مهر 1305(25 ربیع‏الاول سال 1345 ه.ق)برگزار شد در خصوص تعیین تکلیف آینده حجازو خنثی نمودن ظلم‏های وهابیان مدرس تلاش نمود تا مجلس شورا تصویب‏کند تا کمیسیونی مرکب از دوازده نفر منتخب از شعب ششگانه مجلس‏تحت عنوان کمیسیون حرمین شرفین تشکیل و با شرکت دولت مطالعات‏لازم را نموده نتیجه را به آگاهی مجلس برساند و دلیل این امر رااین دانست که ایران در این برنامه به عنوان یک رخداد در جهان‏اسلام مرکزیت دارد و امید مسلمین و خصوصا شیعیان به آن بوده وتوقع دارند درخصوص مسئله مزبور موضع‏گیری درست و اصولی بنماید.
آیه‏الله مدرس در بیانات خود طی دوره ششم مجلس به مسایل‏اجتماعی و رفاهی عموم مردم از جمله صندوق بازنشستگی، تاسیس‏بانک ویژه آنان برای فعالیت‏های اقتصادی و سرمایه گذاری، اعطای‏اعتبارات و امتیازات و تسهیلات، حفظ قدرت خرید اندوخته‏های‏کارمندان، جلوگیری از کاهش قدرت خریدپول و ضرورت خودکفا کردن‏بازنشستگان(نه وابسته بودن آنان به بودجه عمومی)اهمیت فراوان‏می‏داد و به این موارد اهتمام می‏ورزیدند.
با پایان دوره ششم قانونگذاری در 22 مرداد1307 و عدم‏برخورداری مدرس از مصونیت پارلمانی امکان بازداشت او برای‏حکومت‏خودکامه فراهم گشت و در شب‏16 مهرماه‏1307 «درگاهی‏» به‏اتفاق ماموران امنیتی به خانه آن مجتهد وارسته، استقلال طلب وخواهان ایرانی آزاد و مستقل یورش آورده و او را دستگیر و به‏زندان خواف تبعید نموده و در 10 آذر1316 ه.ش وی را در کاشمربه شهادت رسانیدند و مجلس دوره هفتم در 14 مهر1307 ه.ش بامحروم بودن از فروغ آن شهید افتتاح گردید.
مجلس شورای اسلامی در جلسه 125 تاریخ‏23 تیرماه سال 1372، دهم‏آذرماه سالروز شهادت این عالم مجاهد را به عنوان روز مجلس‏نامگذاری نمود تا همیشه یادآور رشادت‏ها و مجاهدت‏های آن شهیدوالامقام در راه اسلام و عزت کشوری مسلمان باشد.
ماده واحده مجلس این است: از تاریخ تصویب این قانون روز دهم آذرماه که مصادف با سالروزشهادت مجتهد مجاهد و سیاستمدار متعهد آیه‏الله سیدحسن مدرس‏می‏باشد به عنوان روز مجلس نامگذاری می‏گردد. والسلام. /س




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط