شهید مدرس در سنگر مجلس (قسمت دوم)
نويسنده: غلامرضا گلی زواره
در دوره سوم شهید مدرس علاوه بر این که سمتیکی از مجتهدانطراز اول را دارا بود به پاس شجاعت کم نظیری که از خود بروزداد و جامعه روحانیت هم او را به عنوان فقیهی والامقام قبولداشتند از سوی مردم تهران انتخاب و وارد مجلس شد، ریاست ایندوره را موتمن الملک عهده دار گردید و دو جناح اعتدالی ودموکرات بر این مجلس حاکم بودند، در این دوره مستوفیالممالک(رئیس الوزرا)استعفاکرد و مجلس به اتفاق آراء بهمشیرالدوله رای داد، وی نیز استعفا کرد و بار دیگر مستوفیالممالک رئیس کابینه شد. در زمان تشکیل مجلس مزبور جنگ جهانیاول آغاز گردید و آتش آن به سوی ایران شعله کشید و در حدودشمال غربی و جنوب ایران بین قوای متخاصم(آلمان، اتریش و عثمانیبه عنوان متحدین از یک سو و انگلیس و روس به عنوان متفقین ازسوی دیگر)جنگ درگرفت و این در حالی بود که از عمر مجلس سومیکسال هم نگذشته بود، دولت وقت ایران در سال 1333 ه.ق رسمابیطرفی ایران را اعلام کرد ولی متفقین در هفتم محرم 1334 ه.قبیطرفی ایران را نادیده انگاشته و مرکز حکومت از سوی بیگانگانمورد تهدید قرار گرفت. قوای روس به بهانه درگیری با عثمانیاندر خاک ایران تا کرج پیش آمدند و هر لحظه بیم آن میرفت که باتسخیر مرکز حکومت استقلال ایران از بین برود. احمد شاه میخواستپایتخت را تغییر دهد و تصور میکرد با انتقال آن از تهران بهشهری دورتر میتوان در مقابل پیشروی قوای روس فکری کرد اما رایمدرس و تنی چند از افراد سیاستمدار بر این بود که چون فاتح ایننبرد جهانی مشخص نمیباشد باید با تدبیری دقیق وضع ایران را درصورت پیروزی هر یک از طرفین درگیر روشن نمود و در عمل راه رابر پیشروی قوای بیگانه در خاک ایران بست. برنامه مدرس و یارانشاین بود که دو دولت تشکیل شود، یکی مرکزی که برحسب ظاهر ازمتفقین حمایت میکند و دیگر دولتی در مهاجرت که در وضع ظاهری ازمتحدین حمایت مینماید. در صورت پیروزی هریک از طرفین دولتی کهخود را حامی آنها نشان میدهد روی کار میآید و دستبیگانگان ازتعدی به امور کشور کوتاه میشود، این رای فکری صواب به نظر آمدو نخست جمع متشکل از 27نفر از وکلای مجلس و تعدادی از علماء ورجال سیاسی همراه با گروهی از مردم تهران به سوی قم عزیمتکردند و در این شهر کمیته دفاع ملی در برابر تجاوز روسها راتشکیل دادند بلافاصله قوای روس در رباط کریم با نیروهای مسلحمهاجرین درگیر شد و آنان در برابر مهاجمین تاب مقاومت نیاوردهو شکستخوردند و قم به اشغال قوای روسی درآمد، اعضای کمیته ازقم راهی غرب کشور شد و به کرمانشاه رسیدند شهیدمدرس نیز بهاصفهان رفت تا قوایی فراهم آورد که پس از چند روز تلاش به جایینرسید و به تنهایی عازم غرب گردید و در کابینه مهاجرت که بهریاست نظام السلطنه مافی در غیابش شکل گرفته بود سمت وزارتعدلیه و اوقاف را پذیرفت. با اجتماع مهاجرین در کرمانشاه روسهابه این ناحیه یورش بردند و در نتیجه مدرس و همراهان به قلمرودولت عثمانی وارد شدند. در آنجا عثمانیها از دولت مهاجریناستقبال خوبی کردند و دولت مزبور از طرف متحدین به رسمیتشناخته شد. مدرس از آغاز ورود به خاک استانبول و مشاهدهتشریفات سربازان ترک در استقبال از رجال ایرانی فهمید که دولتعثمانی در پی آن است که در این جنگ جهانی از قدرت ایرانی بهنفع خود بهره برداری کند.
سه روز پس از ورود هیات ایرانی به استانبول سلطان محمد پنجمپادشاه عثمانی خواهان دیدار با آیهالله مدرس به عنواننماینده دولت مهاجر ایرانی شد. مدرس برای ملاقات با او در قصرسلطنتی دلمه باغچه سرای حضور یافت و پس از انجام تشریفاتمعمولی ناگهان شروع به صحبت کردن نمود و گفت:
اصولا ما روحانیان در زمان حکومت استبداد ایران هم آزاد بودیمو من نیز در حکومت مشروطه هم به علت آن که نماینده مجلس شورایایران بودم در تمام مراحل آزاد صحبت میکردم. در اینجا همبیانات خود را آزادانه اظهار میکنم. مقصود از مهاجرت ماایرانیان به این کشور این است که اولا دولت عثمانی الحاق یکقسمتی از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف نماید ثانیا درموضوع صمیمیتبین برادران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عملآوریم. چون مدرس ملاقاتی رسمی با یونس حلیم پاشا صدر اعظم وقت وطلعت پاشا وزیر کشور وقت عثمانی و دیگر وزرا داشت روی زمیننشست که تمام وزیران به احترامش صندلیها را ترک نمودند و مثلاو بر زمین قرار گرفتند صدر اعظم دستور داد برای مدرس چای عجمیبیاورند و چون این جمله بوی تحقیر میداد مدرس به مترجم خود گفتچون ما ایرانیان دارای نوابغ و مشاهیری بودهایم که به زبان وتمدن عرب و اسلام خدمت کردهاند سزاوار نیست تحقیر شویم و به جایلفظ عجم کلمه ایرانی را انتخاب فرمائید. چون این عبارات به صدراعظم با زبان ترکی توسط مترجم منتقل شد صدر اعظم اظهار نمود کهخوب است لباس سربازان ایرانی و ترکی یکسان شود. مدرس در حالیکه لبخندی بر زبان داشت در پاسخ گفت: چقدر خوب بود صدر اعظممیفرمودند به جای آن که لباس سربازان یک شکل شود برادرانایرانی و ترک یکدل شوند زیرا امکان دارد از حیث لباس همرنگشویم ولی دلمان یکی نباشد.
شهید مدرس که به شدت مراقب اوضاع بود این قرار داد را به منزلهتحکیم مواضع ابرقدرتها و مضاعف گشتن رنج امت ایران تلقی نمود وبا آگاهی از خبر انعقاد آن با شور و هیجان وافری پای در میدانستیز با استعمار نهاد و چنان تحرکی در مردم ایجاد کرد که سقوطکابینه وثوق الدوله را به همراه داشت و پیرو آن دولت انگلیسمجبور شد از این توطئه ستبردارد. مدرس در این مبارزه با اینکه حریفش از استعمارگران با سابقه و ورزیده بود غلبه یافت و بهجهانیان ثابت کرد که اگر مردانی متدین و پاکدل وشجاع وجودداشته باشند هیچ قدرتی نمیتواند آنان رااستثمار کند.
پس از برکناری وثوق الدوله و خارج شدن وی از ایران در شوالسال 1338 ه.ق مشیرالدوله مامور تشکیل کابینه گردید که دراوایل سال بعد(1339 ه.ق)استعفا کرد.
در سال 1329 ه.ش که نهضتهای آزادی بخش با الهام از باورهایدینی توسعه مییافت، حیله گران انگلیسی که قدرت مبارزه و میزاننفوذ علمای متعهد شیعه را به طور عینی مشاهده کردند و دانستنداین نیروی عظیم با حمایت مردمان مسلمان منافع آنان را تهدیدمیکند تصمیم گرفتند نظامی را سامان دهند تا برای مبارزه باروحانیت و باورهای دینی به کار گرفته شود و حاکمیت و سلطهانگلستان نیز از این طریق در ایران حفظ گردد بنابراین کودتایسوم اسفند 1299 ه.ش را طرح ریزی نمودند که نامزد این حرکتننگین از طرف استعمار انگلستان سید ضیاءالدین طباطبایی بود.
این فرد روزنامه نگار بر حسب مدارک معتبر و اسناد موثق ازحامیان قرار داد وثوق الدوله بود و با انگلستان همکاری مخفیانهداشت. مدرس این کودتا را طی نطقی بر خلاف مجلس، قانون اساسی وموازین شرعی اعلام کرد و به همین دلیل در لحظات اول توقیف گردیدو در شهر قزوین زندانی شد.
این کابینه سیاه نیز بیش از سه ماه دوام نیاورد و سید ضیاءکه کوشید در مقام رئیس الوزراء مردم را موافق خود گرداند و ازحساسیت آنان به قوای بیگانه خصوصا بریتانیا بکاهد کاری از پیشنبرد و فرمان شاه در عزلش ضادر گشت و گروهی قزاق به خانهاشرفته او را مسلحانه بدرقه کرده و از ایران تبعید نمودند و مدرسو یارانش از زندان آزاد شدند.
گرچه مجلس سوم پس از سه سال فترت در روز یکشنبه 17 محرم 1333افتتاح و با سرایت آثار جنگ جهانی به ایران در روز پنجشنبه 25ذی حجه همان سال پایان گرفت، به رغم کوتاهی دوران آن،ناپایداری دولتها و تشنجات شدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ونیز اشتغالات مدرس از جمله امر تدریس و شرکت در جلسات تهیه وتنظیم قانون مجازات، نامبرده در بحث لایحهها و قوانین طرح شدهدر مجلس حضور فعال داشته و در دفاع از موازین شرعی، قانونی،سرزمین ایران و حقوق مردم حضور فعال داشته است. مدرس در ایندوره نیز با تفرقه و تجزیه قوای ملت مخالفتخود را اعلام نمود ونمایندگان را به مسایل اساسی جامعه و اجتناب از پرداختن بهامور فرعی و جزئی توجه داد و در این راه از هیچ کوششی فروگذارننموده است. مستشار آمریکایی در امور مالی لایحه قانونی معروفبه 23 جوزا را برای خزانه داری کل نوشت، دولت پس از تایید لایحهمزبور آن رابه مجلس فرستاد و در همان روز (در سال 1329 ه.ق)بهتصویب رسید. براساس این لایحه اختیارات وسیعی به وی داده شد واو حاکم بلامنازع در امور مالی ایران گردید. این قانون سالهاعامل خواری مردم ایران بود و سرمایههای ملی را به هدر میداد ومالیاتهای ظالمانهای را بر مردم محروم و فقیر تحمیل میکرد شهیدمدرس ضمن نطقهای خود در مجلس به ستیز با این قانون پرداخت و درجلسه 25 پنجشنبه هفتم جمادی الثانی 1333 ه.ق در مخالفتبااین حرکت گفت:
«در دوره سابقه یک قانونی از مجلس گذشت اسمش قانون 23 جوزابود و بدبختانه از روزی که از مادر متولد شد اسباب زحمتشد وزحماتی که در این دو سه سال به واسطه این قانون وارد شد چیزینیست که محتاج به ذکر وتوضیح و بیان باشد وبعد از تامل معلومشد منشا این زحمات این بود که سه کار(تشخیص آن چیزی که بایداز مردم بگیرد، وصول آن و نیز خرج کردنش، اختیارش به دستیکنفر بود)در یک مورد جمع شد که واقعا اگر آن سه کار به دستیکنفر صالحترین اشخاص هم باشد این زحمات تولید میشود...»
از حوادث اسف باری که با مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخاندر مقام وزارت جنگ است نخستین مقاومت در برابر وی وقتی شکلگرفت که حسین خان صبا مدیر روزنامه ستاره ایران را به دلیلانتشار مقالهای علیه کودتای 1299ه. ش دستگیر کرد و آن گاه شخصابه ضرب و شتم او پرداخت، با انتشار این خبر گروهی از روزنامهنگاران با حمایت مدرس در مجلس متحصن شدند. رضا خان برای مقابلهبا این حرکتبین افراد تحصن کننده اختلاف افکند. از آنجا که اینفرد خودخواه میخواست آرامش ایران را برهم زند و راه را براینفوذ استعمار در ایران اسلامی هموار کند و با چهرهای آراسته ووطن پرستبه سوی مقاصد باطلی گام برمی داشت از دوره چهارم مجلسمبارزات سیاسی مدرس شکل دیگری به خود گرفت و بدون آن که ازتشکیلات نظامی و تهدیدهای رضا خان هراسی به دل راه دهد با تمامیقوا و قدرت معنوی مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد درجلسه 148 پنجشنبه دوازدهم مهر 1301(13صفر 1341 ه. ق)مدرسنطقی علیه رضا خان بیان کرد و در بخشی از آن گفت: «... امنیتدر مملکت است، منتهی به دست کسی است که اغلب ماها از او خوشوقتنیستیم(آقایان)چرا در پس پرده حرف میزنید مگر شما ضعف نفسدارید؟ چرا حرف نمیزنید و دل خودتان را میلرزانید؟ مگرمیترسیدم آقایان این مجلس، مجلسی است که سالار الدوله و محمدعلیمیرزا را که با سی هزار قشون تا پشت دروازه تهران آمد با قدرتخودش دفع کرد و نترسید. ما که از رضاخان ترسی نداریم چرا حرفخودمان را در پرده بگوئیم... ما که قدرت داریم سلطنت را تغییربدهیم، قدرت داریم رئیس الوزرا را عزل کنیم، رضا خان را همتغییر میدهیم، کاری ندارد. وقتی تصمیم بگیریم و بنا شود همچونقطعه قطعهاش میکنیم که کانه از مادر متولد نشدهباشد.. .»
آری در آن دوره ظلمانی که استبداد رضاخانی از یک سو واستعمار کهنه از سوی دیگر حلقوم هر آزاده آزادیطلبی را به سختیمیفشرد مدرس با فریاد رعدآسای خود که رنگ از رخسار مرعوبانرضاخانی در داخل مجلس و زورگویان در خارج مجلس میزدود به مجلسچهارم رنگ و اعتبار بخشید و در این راه موفقیتهای شایان توجهیرا کسب نمود او با گردن افراشته که ناشی از ایمان واقعیش بهقدرت لایزال الهی بود نمایندگان خود باخته مجلس را جان بخشید وآنان را به توانایی هایی که از خود دارند توجه داد.
شهید مدرس حتی وقتی تشخیص داد مستوفی الممالک در مقام ریاستوزرایی نمیتواند در مقابل تمایلات طغیانگرانه سردار سپه مقاومتنماید به مخالفتبا ریاست او در دولت پرداخت و گفت او چونشمشیر جواهر نشان است که باید در روزهای بزم و ایام صلح به کمربست ولی این روزها کشور به شمشیر فولادی نیاز دارد.
من که میگویم هر کس کار نکند نباید به او پول داد صحیح است امایک شرط دارد و آن این است که خود من مفت نخورم(ای ناگرفته پندمده پند دیگران). این بخش از سخنان مدرس طولانی، آموزندهارزشمند و بسیار حکیمانه است و نکات مهمی در آن نهفته است کهمیتواند برای مسوولان کشور مفید باشد مدرس بر این باور است کهکسانی که اموال بیت المال را بخورند و در جای خودش خرج نکنند وبه طور غیر قانونی در اموال عمومی تصرف کنند و یا حقوق عمومی ومالیات موظف خود را نپردازند باید مجازات شوند.
در جلسه 31 مدرس پس از ذکر برخورد علیبنابیطالب(ع)با یکی ازامنای مالیه توابع فارس که اموال بیت المال را تلف کرده و فرارنموده بود و امام دستور به تخریب خانه شخص مذکور را داد، گفت:
این مجازات برای کسی است که امین اموال مردم باشد و آن مال رابخورد اشخاصی که بقایا دارند و از ادای مالیات استنکاف میورزندخائنین ملت و وطن فروشان غیرمستقیم مملکت هستند اگر مالیات خودرا میدادند رفع حوائج دولت میشد و دولت مجبور به استقراض خارجینمیشد...»
مدرس در جلسه 33 به پیوستگی و عدم انفکاک تمدن، فرهنگ ودیانت اشاره کرد و از دلایل نابسامانی در جوامع اسلامی را همینبریدگی دیانت از فرهنگ گذشته و حال اجتماعات دانست. او صحبت ازمدارس قدیم و جدید را نوعی تقسیم بندی دانست که بوی تفرقه وتجزیه ملت را میدهد وی میگوید: مقصود این است که تمام مدارسیکی است و هیچ فرق نمیکند... در مملکت ایران قریب صد مدرسه باچندین کرور مخارج ساخته شده و قریب صد کرور موقوفات دارد کهسالی دوکرور عایدات آنهاست، آنها را بایر انداختهاند که عتیقهاست. مگر ما دارای دو مسلکیم مگر میخواهیم به دو شکل مملکت رااداره کنیم... همه باید به ممالک اسلامی عشق داشته باشیم که همعلوم دینی را ترقی دهیم و هم علومی که محل احتیاج روز است.»
در جلسه 33 سیام مهر 1300 مجلس چهارم مدرس بر این حقیقتتاکید نمود که ماهیت مسایل حقوقی و جزایی اسلامی است و امکانندارد ذرهای از آن کم و یا زیاد شود اما در نحوه اجرای آن بایدمقتضیات عصر و تجربههای جوامع را به کار گرفتسپس پیشنهادمیکند تا نظرات متفاوت در کمیسیون عدلیه مجلس مرکزیتیابد واشخاص خبره و بصیر در امر قضا در این کمیسیون حاضر شوند و درادامه شرایط قاضی را این گونه توضیح میدهد: «قاضی باید عالمبه حقوق مملکت و مجتهد باشد. قانون اداری را هم بداند. آشناییبه وضع دنیا داشته باشد. ولی جاهل که شد نمیتواند قضاوتکند...» در جلسه 72، ششم اسفند 1300 ه.ش از استقلال قاضی دفاعکرد و شرایط احراز آن را علم و عمل او دانست .
در جلسه 83، تاریخ نهم فروردین 1301 ه.ش مدرس نمایندگان رابه آفات اختلافات لفظی و تجزیه نیروی ملت هشدار داد و از آنانخواست در عوض در نظر گرفتن منافع گروه و دسته، حزب و صنف خوددر فکر تمام مملکتباشند، در همین جلسه مدرس تاکید کرد دولتباید برای آسایش مردم از ستم مامورین و متنفذین محلی جلوگیریکند زیرا در آن زمان نه نهادهای حقوقی شهروندان وجود داشت و نهآن که مردم امنیت جانی، مالی، آبرویی و اجتماعی داشتند، سپسخاطرنشان ساخت: «بنده تصدیق دارم که امروز مردم چندان آسودگیندارند و یک قسمتبزرگش از دست مامورین جزء دولت استبلا استثناچه فقیر و رعیت و کاسب و تاجر از دست آنها در صدمه هستند بایدقسمی کنیم که از این صدمات راحتباشند. یک قسمت هم از دستبزرگان محلی است و مردمانی که در حوزه آنان واقعند در زحمتهستند. دولتباید با تمام قوای خودش جلوگیری کند که قوی صدمهاشبه ضعیف نرسد اگر ما بخواهیم به موکلین خود خدمت کنیم.
بنده عرض میکنم که موکلین من تمام اهالی ایران است،بلااستثناء و باید صلاح بینی برای تمام آنها بکنیم پس ولتبایدقسمی کند که راحتی از برای تمام مردم فراهم کند.» اینموضعگیری مدرس واقعا بسیار جالب و تحسین برانگیز است چرا کهخود را محدود به دفاع از جماعتی خاص با تفکری ویژه نمیکند وگویا قالبهای تنگ نظری و چهار چوبهای محدودکننده ذهنی را در همشکسته و در مسیر حرکتبه سوی خوبی و سعادت میخواهد تمام مردمدر آرامش و آسایش باشند.
در جلسه 88 تاریخ 21 فروردین 1301 از جوسازی برخی جراید علیهنمایندگانی که میخواهند از وزیری تفحص و تحقیق یا سوال به عملآورند به شدت انتقاد نموده و تصریح میکند این حرکت جرئتنمایندگان را از بین میبرد: «یک وکیلی در یک موضوعی سوال کردهاست و نسبتبه آن سوال در جرائد چیزی نوشته بودند که این مطلبسبب میشد که هیچ وکیلی نتواند از وزیری در یک موضوعی سوالکند.»
سپس خطاب به جو سازان و تهدید کنندگان آزادی نمایندگان مجلسگفت: باید متنبه شوند که بعد از این، این گونه صحبتها واقدامات نشود.
مدرس با خاطراتی که از دوران فترت و نبود مجلس و حوادث منفیآن ایام داشتبا بصیرتی خاص آینده کشور را تاریک میدید و برایجلوگیری از رخدادهای ناراحت کننده حضور و نظارت مجلس متشکل ازمنتخبین ملت را لازم میدانست. در جلسه 252 مورخ 15 فروردین 1302ه.ش از تاخیر اعلان انتخابات دوره پنجم با توجه به دیکتاتوریرو به افزایش رضا خان وزیر جنگ اظهار نگرانی کرد و در جلسه294 تاریخ 31 خرداد 1302(آخرین جلسه دوره چهارم)طی نطقی کهآخرین بیان مدرس در این دوره بود پس از اشاره به حوادث دورهفترت و انتخابات دوره چهارم که مورد رضایت ملت نبود و گذر ازسیاستیک طرف به سیاست مستقل از مشیرالدوله رئیس الوزراءدرخواست کرد بیطرفی در انتخابات و یاستخارجی را رعایت و درافتتاح دوره پنجم مجلس تسریع کند و در پایان اظهار امیدوارینمود که ایام فترت میان مجلس چهارم و پنجم به زودی خاتمه یابد.
اصولا مجلس چهارم در پایان عمر خود نخست وزیری را از آن جهتبهمشیرالدوله سپرد تا کار انتخابات را به انجام برساند.
مجلس دوره چهارم با وجود آن که قوانین مفیدی وضع کرد و خدماتبرجستهای انجام داد در دریای کشمکشهای لفظی غرق گشت و از لحاظیک خط مشی اقتصادی روشن ناتوان ماند. در واقع بزرگترین نقص ایندوره عدم تجانس فکری نمایندگان و نداشتن وحدت نظر در بین آنانبود. تلاشهای شهید مدرس وعدهای از حامیانش گر چه از اینآشفتگیها به نحو قابل ملاحظهای کاست ولی آنها را از بین نبردچرا که برخی گرایشهای حزبی و حرکات افراطی و رفتارهای مستبدانهمانع از آن بود که اندیشههای خردمندانه مدرس که مصالح اسلام ومسلمین را در نظر داشت مورد استفاده قرار گیرد و اصول فکری اورا چون چراغی فرا راه خویش نهند. از عوارض سوء چنین تفرقهای کهبر جو مجلس حاکم بود رشد سرطانی رضاخان میباشد. جنگ داخلینمایندگان، قدرت خطرناک وی را افزایش داده حتی گروهی از وکلا بهجای جلوگیری از حرکات غیرقانونی وی به حمایتش برخاسته و او همدر سایه این پشتیبانیها نفوذ خود را افزایش داد و چون ابر تیرهو تاری آسمان ایران را قیرگون نمود و اختناق را بر فضای اینکشور حاکم ساخت.
همزمان بااین وقایع اسف بار انتخابات مجلس پنجم هم به پایانرسید و به رغم فشارهای سیاسی رضاخان گروهی انسان متعهد و دلسوزکه مدرس در بین آنان پرتو افشانی داشتبه این دوره راه یافتند. و دوره مذکور در روز 22 بهمن 1302ه.ش (1342 ه.ق)با نطق محمدحسن میرزا ولیعهد رسما افتتاح شد. در شروع کار دوره پنجممدرس و تنی چند از همراهان تمام توان خود را به کار بستند کهحتی المقدور از ورود وکلای رضاخانی به مجلس جلوگیری کنند. حتییک بار به طور علنی مدرس در مجلس طی نطقی فریاد زد: هر کس رابنده بفهمم که یک دست محلی در انتخابش مؤثر بوده و به دستورکسی انتخاب شده است رای نداده و نخواهم داد حتی اگر اقرب اشخاصدر دوستی با خودم باشد. اما نمایندگان فرمایشی بدون موکل برصندلیهای مجلس تکیه زدند تا مجری اوامر ارباب باشند. یکی ازمعاصرین مینویسد: فرمان انتخابات دوره پنجم پیش از انقضای مجلسچهارم صادر و انتخابات تهران با رسمیت داشتن مجلس چهارم شروعگشت و خاتمه یافت ولی انتخابات دیگر نقاط کشور پس از مدتقانونی و پایان یافتن مجلس چهارم به دست امرای لشکر و وزارتجنگ و گروههای متنفذ دیگر انجام پذیرفت.
حامیان رضاخان برآن بودند پس از بازگشایی مجلس پنجم با راینمایندگان فرمایشی به تغییر رژیم در ایران جنبه قانونی دهند.امرای لشکر در نقاط مختلف اقدام به تبلیغات جمهوری خواهی وانجام تظاهرات و ارسال تلگراف به مرکز در تکذیب احمد شاه وتایید رضاخان نمایند. جراید زیادی چون قارچ سمی سر برآوردند وبه جوسازی پرداختند، رعب، وحشت و ترور بر سرزمین ایران سایهافکند. هواخواهان رضاخان که حزب تجدد را تشکیل داده بودند کهوجود یک رئیس دولت مقتدر را تبلیغ نمودند در این راه موفقشدند، قصد داشتند قبل از آن که اعتبار نامههای نمایندگان اقلیتبگذرد به محض آمادگی نصف به علاوه یک، لایحه نظام جمهوری را بهمجلس آورده برق آسا بگذرانند و اگر آقا مخالفت کرد اعتبار نامهافراد مخالف را رد کنند شهید آیهالله مدرس و تعدادی ازنمایندگان که ماهیت جمهوری رضا خانی از چیزی جز حفقان و سرکوبشدیدتر ملت نمیدیدند، بر این حرکت واقف بودند و با فراست ودرایت و برخورداری از حمایت اقشاری از ملت مسلمان این نقشه رابا شکست قرین ساختند. مدرس در این بازی جدید بر خلاف گروههایفراوانی که فریب ظاهر مترقی شعار هواداران رضاخان و مبلغانجمهوری را خورده بودند به مقاصد پلید و انگیزههای مخرب اینبلوا پی برد و با مقاومتخود نشان داد مایل با تحول و دگرگونیمیباشد اما نه در ظاهر بلکه در محتوا. مدرس نیک متوجه شد کهطرح مزبور ظاهری مترقی دارد اما حرکتی استبرای افزایشقدرتطلبی رضاخان، هموار ساختن جاده استعمار و به سلطنت رسیدنسردار سپه و تغییر رژیم مشروطه به جمهوری برای آن بود که رضاخان به عنوان رئیس جمهور مادام العمر همچون مصطفی کمال آتاتورکپایههای استبداد را در ایران محکم کند و با هویت دینی و فرهنگمذهبی مردم به مبارزه برخیزد.
در روزهایی که مجلس از بحثهای پرشور و پی گیر در بارهاعتبارنامه نمایندگان و برقراری جمهوری بسیار داغ بود بین مدرسو سردسته جناح اکثریت مجلس که حزب تجدد نام داشت و اسمش سیدمحمد تدین بود درگیری لفظی رخ داد ودر نتیجه اعضای تشکیلات خودرا به ترک مجلس دعوت کرد، در هنگام بیرون آمدن از مجلس ایننزاع زبانی ادامه یافت و احیاءالسلطنه بهرامی وکیل شیراز درادامه این روند برآشفت و سیلی محکمی به گونه مدرس نواخت کهعمامه آن سید والامقام بر زمین افتاد گرچه سید محی الدین مزارعیوکیل دیگر شیراز با سیلی محکمتری جواب ضارب را داد اما برخوردسیلی اول چون رعدی تمام کشور را به غرش واداشت و اکثریت اقشارمردم به خیابانها ریخته و علیه جمهوری رضا خانی و حامیانش بهتظاهرات پرداختند.
هم زمان با این اوضاع سال 1302 ه.ش پایان پذیرفت و نوروزسال1303ه.ش فرا رسید. روز دوم فروردین سال جدید جمع زیادی ازمردم از نقاط گوناگون شهر مقابل مجلس جمع شدند و با شعار زندهباد مدرس مرده باد جمهوری به مخالفتبا حرکت جدید سردار سپهپرداختند. ساعتی بعد قوای قزاق سعی در بر هم زدن اجتماع مردمداشتند که تلاش آنان فایدهای نداشت و لحظه به لحظه بر تعدادشانافزوده شد. بعد از لحظاتی سردار سپه در محل حاضر شد و با عصایخود به واعظی که مردم را نصیحت میکرد حمله نمود، این کارش خشممردم را مضاعف ساخت و در این میان تکه آجری به سوی رضا خانپرتاب شد که حرکت مزبور موجب شد قزاقها آنها را بهانه قرارداده و به مردم حمله کنند. رئیس مجلس تاب این صحنه را نیاورد وبا ناراحتی به سوی رضاخان که وارد صحن مجلس شده بود رفت و گفت: برای چه به اینجا آمدهاید و مردم را در خانه خودشان میزنید. سردار سپه پاسخ داد من رئیس دولتم و حفظ نظم و جلوگیری ازاغتشاش با من است. موتمن الملک(رئیس مجلس)که از خشم میلرزید روبه منشی مجلس نمود و فریاد زد: سید محمود زنگ مجلس را بزن تاتکلیف این مرد را روشن کنم با این حرکت رضا خان دچار هراس شد وبا پا در میانی چند تن از وکلای طرفدار خود از موتمن الملک پوزشخواست و نزد مردم و وکلای مجلس به طور رسمی اعلام کرد: حال کهملت جمهوری نمیخواهد من از آن صرف نظر کردم اما فشار رضا خانبر مخالفان فزونی گرفت تا آن که ماژور ایمبری کنسول امریکا درحال عکسبرداری از مقبره شیخ هادی نجم آبادی در تهران به قتلرسید برای بسیاری واضح بود که انگلیسها او را کشتهاند تا همپای قدرت رقیب را از ایران قطع کنند و هم اوضاع را بر وفق مرادسردار سپه ترتیب دهند. در پی این رخداد سردار سپه حکومت نظامیاعلام کرد و به این بهانه بسیاری را دستگیر و شکنجه نمود، جرایدمخالف دولت تعطیل شدند. شهید آیهالله مدرس در یکی از نطقهایخود در تشریح اوضاع نابسامان مذکور گفت: «امروز در تمام ایرانعلی نهج واحده کسی راحتی خیال ندارد. این وضعیات امروزه درتمام ایران هست. در این صدو پنجاه سال سابقه ندارد... من که یکنفر از شما هستم و این جا در حضور آقایان صحبت میدارم میگویم وامیدوارم موافق عقیده خودم هر چه بگویم که اگر تمام دول دنیابرخلاف من باشد و قلوب مردم بالطبیعه با من باشد به تنهاییمقاومت میکنم. مقاومت کردیم. مملکت را نگهداری کردیم و میخواهمعرض کنم هر چه میخواهید بگویید ولی امروز اثری از آن مشروطهنیست.
مدرس که مشاهده کرد رضاخان برای دیانت، مجلس، قانون و ملتاهمیتی قائل نمیباشد آخرین تیر خود را از ترکش رها نمود و درروز هشتم مرداد سال1303 ه.ش همراه شش نفر دیگر از اعضای گروهاقلیت طرح استیضاح دولت رضاخان را در سه ماده تقدیم مجلس نمود: الف) سوء سیاست نسبتبه داخله و خارجه ب) قیام و اقدام بر ضدقانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملی ج) تحویل ندادن اموال مقصرین و غیره به خزانه دولت و بودجه وزارتجنگ. سردار سپه از استیضاح در مجلس سخت هراس داشت و با آن کههوادارانش در مجلس دارای رای کثریتبودند و احتمال داشت رایاعتماد به او دهند از این برنامه اظهار نگرانی میکرد از اینجهتبا وجود آن که روز هفدهم مرداد1303 ه.ش برای استیضاحمشخص شد ولی درصدد برآمد جلسه مزبور را بر هم زند و مدرس کهدید شرایط برای چنین برنامهای مساعد نمیباشد آن را به وقتدیگری موکول نمود.
استعمار انگلستان برای استحکام بخشیدن به نفوذ خود در ایرانتصمیم گرفت رژیم ایران را تغییر دهد و براساس این نقشه ازنمایندگان مجلس خواستند ماده واحدهای را در مجلس از تصویببگذرانند که براساس آن قاجاریه از لطنتخلع و حکومت را تاتشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان بگذارند. اکثریت نمایندگانجلسه علنی را در هفتم آبان 1304 ه.ش به منظور طرح و اجرای اینبرنامه تشکیل دادند اما مدرس برای به تاخیر افتادن آن از رئیسمجلس خواست تا هنگام طرح لایحه استعفا دهد و طبق قانون مجلسناچار شود رئیس دیگری تعیین کند ولی سیدمحمد تدین(نایب رئیس)برخلاف قانون به جای رئیس قرار گرفت و جلسه را اداره کرد. ملکالشعرای بهار با این وضع که برخلاف قانون بود مخالفت کرد و دراین باره نطق مفصلی ایراد نمود. عمال رضاخان درصدد کشتن ویبرآمدند که بر حسب اتفاق به جای وی واعظ قزوینی را که مدیرروزنامه نصیحتبود و شباهت زیادی به بهار داشت هدف گلوله قراردادند. طرح مزبور در چنین محیط رعب آوری تقدیم مجلس شد ولی چون22 نفر از نمایندگان با آن مخالف بودند به روز نهم آبان موکولگشت. در این روز نمایندگان وابسته به رضاخان ماده واحدهای رابه تصویب رسانیدند که بر اساس آن احمد شاه از سلطنتخلع وحکومت تا تشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان گذاشته میشد. شهیدمدرس در مخالفتبا آن فریاد زد: اخطار قانونی دارم و چون تدینگفت: مادهاش را بفرمائید مدرس با خشم فراوان گفت: مادهاش ایناست که خلاف قانون اساسی است و اینجا نمیشود طرح کرد صدهزار رایهم بدهید خلاف قانون اساسی است. و با همین عبارات محکم و منطقیرسوایی رضاخان را بر سینه تاریخ ثبت نمود و غیر قانونی بودنپادشاهی وی را اعلام کرد اما سرانجام نمایندگان فرمایشی رضاخانرا والاحضرت رضاخان سردار سپه نامیدند و مجلس موسسان که بااعمال نفوذ و سرنیزه رضاخان بوجود آمده بود وی را به عنواناعلیحضرت رضا شاه کبیر بر سرنوشت امت مسلمان ایران حاکم نمود. امام خمینی در مورد این حادثه تاسف بار تاریخ معاصرمیفرمایند:
«سلطنت پهلوی از روزی که تاسیس شد خلاف قانون بود. مجلسموسسان قلابی تشکیل دادند و با زور او را(رضاخان را) به ایرانتحمیل کردند. هیچ کس حق ندارد برای بعد از خود کسی را انتخابکند. این مردم هستند که هر نسلی باید تصمیم بگیرد.»
در جلسه اول دوره ششم مجلس که در روز نوزدهم تیرماه سال 1305ه.ش(آخر ذی حجه سال 1344 ه.ق)تشکیل شد مدرس ریاستسنی مجلسرا عهده دار گردید و پس از شروع کار این دوره به مبارزه واعتراض نسبتبه دخالت رضاخان و اعوان و انصارش در انتخاباتپرداخت و به مخالفتبا اعتبارنامه وکلای سفارشی مبادرت نمود وگفت: در این انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کنندهنظامی بوده است.
وقتی دشمنان مشاهده کردند فریاد حقطلبی مدرس خاموش شدنینمیباشد تصمیم گرفتند صدای آن انسان وارسته را با ترورش درحلقوم پاکش خاموش نمایند و در روز هفتم آبان 1305 هنگامی کهمدرس طبق معمول عازم محل تدریس بود در کوچه معروف به سرداری آنفقیه فرزانه را مورد اصابت چندین گلوله قرار دادند، گرچه وی دراین ماجرا مجروح شد ولی با تاکتیکی که از خود نشان داد ترورمخالفان نافرجام ماند. دوران معالجهاش 64 روز به طول انجامید ودر روز 11 دی ماه سال 1305 در مجلس حاضر شد و ترور و وحشت وتنهایی نتوانست در عزم راسخ و ثبات سیاسی مدرس کوچکترین رخنهایایجاد کند و این حوادث سبب شد تا آن دلیرمرد میدان حقیقتسرسختانهتر حمله کند و به مبارزه خود جدیتر ادامه دهد و درمجلس ششم با عموم لوایح دولت که به ضرر اسلام، قرآن و ملتبودمخالفت نمود. در منابع تحقیقی کمبریج در باره سلسله پهلوی آمدهاست مهمترین و با نفوذترین مخالف روحانی رضاشاه سیدحسن مدرسبود که از آرمانهای اسلامی حمایت میکرد و نخستین و برجستهترینروحانی بود که با عنوان سیاستمداری فرهمند و خطیبی با استعدادمجلس چهارم را زیر سیطره خود درآورد او که از آغاز دریافته بودجاهطلبی شخص رضاخان از تفرقه و شکاف در کابینه و پارلمان تغذیهمیکند سعی کرد به همکاران خود در مقابل این خطر هشدار دهدبنابراین تعجب آور نیست که در بحثهای مربوط به آینده سلطنت در31 اکتبر 1925 ه.م(1340 ه.ق)یکی از پنج نمایندهای بود که بارای اکثریت(که از رضاخان حمایت میکردند)مخالفت کرد از آن پسیکی از منتقدان تند وبیپروای رژیم جدید بود.
از آثار نفیسی که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگاهداریمیشود استیضاحهای شهید مدرس میباشد که در دوره ششم مجلس به قلمخود آن مرحوم نگاشته شده است. در یکی از این استیضاحهای چهارپنج مادهای که مدرس آن را با مداد و بدون رعایت هر گونهتشریفات نوشته است میخوانیم: آقای رئیس مجلس وزیر کشور رااحضار نمایید و از او سؤال کنید که در تهران چند زندانی وجوددارد و چرا زندانی شدهاند. که این سؤال بدون جواب مانده است.
شهید مدرس که در تاریخ هشتم شهریور 1304 ه.ش(دهم صفر 1344ه.ق)در مجلس شورای ملی ضمن نطق پر شوری از رفتار وهابیانانتقاد کرد و آمادگی خود و مردم ایران را برای عزیمتبه عراق وجلوگیری از تخریب اماکن مقدسه اعلام مینماید و ویرانی آثار واماکن متبرکه مدینه و مکه را به دست آنان ضایعهای بزرگ برایجهان اسلام دانسته و از دولت و مجلس میخواهد باید قدمهای مؤثر،قاطع و فوری که مقتضیات دیانت استبرداشت و چیزی را به اینبرنامه مقدم ندانست.
در جلسه 15 دوره ششم که در روز یکشنبه دهم مهر 1305(25 ربیعالاول سال 1345 ه.ق)برگزار شد در خصوص تعیین تکلیف آینده حجازو خنثی نمودن ظلمهای وهابیان مدرس تلاش نمود تا مجلس شورا تصویبکند تا کمیسیونی مرکب از دوازده نفر منتخب از شعب ششگانه مجلستحت عنوان کمیسیون حرمین شرفین تشکیل و با شرکت دولت مطالعاتلازم را نموده نتیجه را به آگاهی مجلس برساند و دلیل این امر رااین دانست که ایران در این برنامه به عنوان یک رخداد در جهاناسلام مرکزیت دارد و امید مسلمین و خصوصا شیعیان به آن بوده وتوقع دارند درخصوص مسئله مزبور موضعگیری درست و اصولی بنماید.
آیهالله مدرس در بیانات خود طی دوره ششم مجلس به مسایلاجتماعی و رفاهی عموم مردم از جمله صندوق بازنشستگی، تاسیسبانک ویژه آنان برای فعالیتهای اقتصادی و سرمایه گذاری، اعطایاعتبارات و امتیازات و تسهیلات، حفظ قدرت خرید اندوختههایکارمندان، جلوگیری از کاهش قدرت خریدپول و ضرورت خودکفا کردنبازنشستگان(نه وابسته بودن آنان به بودجه عمومی)اهمیت فراوانمیداد و به این موارد اهتمام میورزیدند.
با پایان دوره ششم قانونگذاری در 22 مرداد1307 و عدمبرخورداری مدرس از مصونیت پارلمانی امکان بازداشت او برایحکومتخودکامه فراهم گشت و در شب16 مهرماه1307 «درگاهی» بهاتفاق ماموران امنیتی به خانه آن مجتهد وارسته، استقلال طلب وخواهان ایرانی آزاد و مستقل یورش آورده و او را دستگیر و بهزندان خواف تبعید نموده و در 10 آذر1316 ه.ش وی را در کاشمربه شهادت رسانیدند و مجلس دوره هفتم در 14 مهر1307 ه.ش بامحروم بودن از فروغ آن شهید افتتاح گردید.
مجلس شورای اسلامی در جلسه 125 تاریخ23 تیرماه سال 1372، دهمآذرماه سالروز شهادت این عالم مجاهد را به عنوان روز مجلسنامگذاری نمود تا همیشه یادآور رشادتها و مجاهدتهای آن شهیدوالامقام در راه اسلام و عزت کشوری مسلمان باشد.
ماده واحده مجلس این است: از تاریخ تصویب این قانون روز دهم آذرماه که مصادف با سالروزشهادت مجتهد مجاهد و سیاستمدار متعهد آیهالله سیدحسن مدرسمیباشد به عنوان روز مجلس نامگذاری میگردد. والسلام. /س
سه روز پس از ورود هیات ایرانی به استانبول سلطان محمد پنجمپادشاه عثمانی خواهان دیدار با آیهالله مدرس به عنواننماینده دولت مهاجر ایرانی شد. مدرس برای ملاقات با او در قصرسلطنتی دلمه باغچه سرای حضور یافت و پس از انجام تشریفاتمعمولی ناگهان شروع به صحبت کردن نمود و گفت:
اصولا ما روحانیان در زمان حکومت استبداد ایران هم آزاد بودیمو من نیز در حکومت مشروطه هم به علت آن که نماینده مجلس شورایایران بودم در تمام مراحل آزاد صحبت میکردم. در اینجا همبیانات خود را آزادانه اظهار میکنم. مقصود از مهاجرت ماایرانیان به این کشور این است که اولا دولت عثمانی الحاق یکقسمتی از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف نماید ثانیا درموضوع صمیمیتبین برادران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عملآوریم. چون مدرس ملاقاتی رسمی با یونس حلیم پاشا صدر اعظم وقت وطلعت پاشا وزیر کشور وقت عثمانی و دیگر وزرا داشت روی زمیننشست که تمام وزیران به احترامش صندلیها را ترک نمودند و مثلاو بر زمین قرار گرفتند صدر اعظم دستور داد برای مدرس چای عجمیبیاورند و چون این جمله بوی تحقیر میداد مدرس به مترجم خود گفتچون ما ایرانیان دارای نوابغ و مشاهیری بودهایم که به زبان وتمدن عرب و اسلام خدمت کردهاند سزاوار نیست تحقیر شویم و به جایلفظ عجم کلمه ایرانی را انتخاب فرمائید. چون این عبارات به صدراعظم با زبان ترکی توسط مترجم منتقل شد صدر اعظم اظهار نمود کهخوب است لباس سربازان ایرانی و ترکی یکسان شود. مدرس در حالیکه لبخندی بر زبان داشت در پاسخ گفت: چقدر خوب بود صدر اعظممیفرمودند به جای آن که لباس سربازان یک شکل شود برادرانایرانی و ترک یکدل شوند زیرا امکان دارد از حیث لباس همرنگشویم ولی دلمان یکی نباشد.
ستیز با استعمار
شهید مدرس که به شدت مراقب اوضاع بود این قرار داد را به منزلهتحکیم مواضع ابرقدرتها و مضاعف گشتن رنج امت ایران تلقی نمود وبا آگاهی از خبر انعقاد آن با شور و هیجان وافری پای در میدانستیز با استعمار نهاد و چنان تحرکی در مردم ایجاد کرد که سقوطکابینه وثوق الدوله را به همراه داشت و پیرو آن دولت انگلیسمجبور شد از این توطئه ستبردارد. مدرس در این مبارزه با اینکه حریفش از استعمارگران با سابقه و ورزیده بود غلبه یافت و بهجهانیان ثابت کرد که اگر مردانی متدین و پاکدل وشجاع وجودداشته باشند هیچ قدرتی نمیتواند آنان رااستثمار کند.
پس از برکناری وثوق الدوله و خارج شدن وی از ایران در شوالسال 1338 ه.ق مشیرالدوله مامور تشکیل کابینه گردید که دراوایل سال بعد(1339 ه.ق)استعفا کرد.
در سال 1329 ه.ش که نهضتهای آزادی بخش با الهام از باورهایدینی توسعه مییافت، حیله گران انگلیسی که قدرت مبارزه و میزاننفوذ علمای متعهد شیعه را به طور عینی مشاهده کردند و دانستنداین نیروی عظیم با حمایت مردمان مسلمان منافع آنان را تهدیدمیکند تصمیم گرفتند نظامی را سامان دهند تا برای مبارزه باروحانیت و باورهای دینی به کار گرفته شود و حاکمیت و سلطهانگلستان نیز از این طریق در ایران حفظ گردد بنابراین کودتایسوم اسفند 1299 ه.ش را طرح ریزی نمودند که نامزد این حرکتننگین از طرف استعمار انگلستان سید ضیاءالدین طباطبایی بود.
این فرد روزنامه نگار بر حسب مدارک معتبر و اسناد موثق ازحامیان قرار داد وثوق الدوله بود و با انگلستان همکاری مخفیانهداشت. مدرس این کودتا را طی نطقی بر خلاف مجلس، قانون اساسی وموازین شرعی اعلام کرد و به همین دلیل در لحظات اول توقیف گردیدو در شهر قزوین زندانی شد.
این کابینه سیاه نیز بیش از سه ماه دوام نیاورد و سید ضیاءکه کوشید در مقام رئیس الوزراء مردم را موافق خود گرداند و ازحساسیت آنان به قوای بیگانه خصوصا بریتانیا بکاهد کاری از پیشنبرد و فرمان شاه در عزلش ضادر گشت و گروهی قزاق به خانهاشرفته او را مسلحانه بدرقه کرده و از ایران تبعید نمودند و مدرسو یارانش از زندان آزاد شدند.
گرچه مجلس سوم پس از سه سال فترت در روز یکشنبه 17 محرم 1333افتتاح و با سرایت آثار جنگ جهانی به ایران در روز پنجشنبه 25ذی حجه همان سال پایان گرفت، به رغم کوتاهی دوران آن،ناپایداری دولتها و تشنجات شدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ونیز اشتغالات مدرس از جمله امر تدریس و شرکت در جلسات تهیه وتنظیم قانون مجازات، نامبرده در بحث لایحهها و قوانین طرح شدهدر مجلس حضور فعال داشته و در دفاع از موازین شرعی، قانونی،سرزمین ایران و حقوق مردم حضور فعال داشته است. مدرس در ایندوره نیز با تفرقه و تجزیه قوای ملت مخالفتخود را اعلام نمود ونمایندگان را به مسایل اساسی جامعه و اجتناب از پرداختن بهامور فرعی و جزئی توجه داد و در این راه از هیچ کوششی فروگذارننموده است. مستشار آمریکایی در امور مالی لایحه قانونی معروفبه 23 جوزا را برای خزانه داری کل نوشت، دولت پس از تایید لایحهمزبور آن رابه مجلس فرستاد و در همان روز (در سال 1329 ه.ق)بهتصویب رسید. براساس این لایحه اختیارات وسیعی به وی داده شد واو حاکم بلامنازع در امور مالی ایران گردید. این قانون سالهاعامل خواری مردم ایران بود و سرمایههای ملی را به هدر میداد ومالیاتهای ظالمانهای را بر مردم محروم و فقیر تحمیل میکرد شهیدمدرس ضمن نطقهای خود در مجلس به ستیز با این قانون پرداخت و درجلسه 25 پنجشنبه هفتم جمادی الثانی 1333 ه.ق در مخالفتبااین حرکت گفت:
«در دوره سابقه یک قانونی از مجلس گذشت اسمش قانون 23 جوزابود و بدبختانه از روزی که از مادر متولد شد اسباب زحمتشد وزحماتی که در این دو سه سال به واسطه این قانون وارد شد چیزینیست که محتاج به ذکر وتوضیح و بیان باشد وبعد از تامل معلومشد منشا این زحمات این بود که سه کار(تشخیص آن چیزی که بایداز مردم بگیرد، وصول آن و نیز خرج کردنش، اختیارش به دستیکنفر بود)در یک مورد جمع شد که واقعا اگر آن سه کار به دستیکنفر صالحترین اشخاص هم باشد این زحمات تولید میشود...»
طغیان تباهی
از حوادث اسف باری که با مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخاندر مقام وزارت جنگ است نخستین مقاومت در برابر وی وقتی شکلگرفت که حسین خان صبا مدیر روزنامه ستاره ایران را به دلیلانتشار مقالهای علیه کودتای 1299ه. ش دستگیر کرد و آن گاه شخصابه ضرب و شتم او پرداخت، با انتشار این خبر گروهی از روزنامهنگاران با حمایت مدرس در مجلس متحصن شدند. رضا خان برای مقابلهبا این حرکتبین افراد تحصن کننده اختلاف افکند. از آنجا که اینفرد خودخواه میخواست آرامش ایران را برهم زند و راه را براینفوذ استعمار در ایران اسلامی هموار کند و با چهرهای آراسته ووطن پرستبه سوی مقاصد باطلی گام برمی داشت از دوره چهارم مجلسمبارزات سیاسی مدرس شکل دیگری به خود گرفت و بدون آن که ازتشکیلات نظامی و تهدیدهای رضا خان هراسی به دل راه دهد با تمامیقوا و قدرت معنوی مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد درجلسه 148 پنجشنبه دوازدهم مهر 1301(13صفر 1341 ه. ق)مدرسنطقی علیه رضا خان بیان کرد و در بخشی از آن گفت: «... امنیتدر مملکت است، منتهی به دست کسی است که اغلب ماها از او خوشوقتنیستیم(آقایان)چرا در پس پرده حرف میزنید مگر شما ضعف نفسدارید؟ چرا حرف نمیزنید و دل خودتان را میلرزانید؟ مگرمیترسیدم آقایان این مجلس، مجلسی است که سالار الدوله و محمدعلیمیرزا را که با سی هزار قشون تا پشت دروازه تهران آمد با قدرتخودش دفع کرد و نترسید. ما که از رضاخان ترسی نداریم چرا حرفخودمان را در پرده بگوئیم... ما که قدرت داریم سلطنت را تغییربدهیم، قدرت داریم رئیس الوزرا را عزل کنیم، رضا خان را همتغییر میدهیم، کاری ندارد. وقتی تصمیم بگیریم و بنا شود همچونقطعه قطعهاش میکنیم که کانه از مادر متولد نشدهباشد.. .»
آری در آن دوره ظلمانی که استبداد رضاخانی از یک سو واستعمار کهنه از سوی دیگر حلقوم هر آزاده آزادیطلبی را به سختیمیفشرد مدرس با فریاد رعدآسای خود که رنگ از رخسار مرعوبانرضاخانی در داخل مجلس و زورگویان در خارج مجلس میزدود به مجلسچهارم رنگ و اعتبار بخشید و در این راه موفقیتهای شایان توجهیرا کسب نمود او با گردن افراشته که ناشی از ایمان واقعیش بهقدرت لایزال الهی بود نمایندگان خود باخته مجلس را جان بخشید وآنان را به توانایی هایی که از خود دارند توجه داد.
شهید مدرس حتی وقتی تشخیص داد مستوفی الممالک در مقام ریاستوزرایی نمیتواند در مقابل تمایلات طغیانگرانه سردار سپه مقاومتنماید به مخالفتبا ریاست او در دولت پرداخت و گفت او چونشمشیر جواهر نشان است که باید در روزهای بزم و ایام صلح به کمربست ولی این روزها کشور به شمشیر فولادی نیاز دارد.
دیانت، فرهنگ و جامعه
من که میگویم هر کس کار نکند نباید به او پول داد صحیح است امایک شرط دارد و آن این است که خود من مفت نخورم(ای ناگرفته پندمده پند دیگران). این بخش از سخنان مدرس طولانی، آموزندهارزشمند و بسیار حکیمانه است و نکات مهمی در آن نهفته است کهمیتواند برای مسوولان کشور مفید باشد مدرس بر این باور است کهکسانی که اموال بیت المال را بخورند و در جای خودش خرج نکنند وبه طور غیر قانونی در اموال عمومی تصرف کنند و یا حقوق عمومی ومالیات موظف خود را نپردازند باید مجازات شوند.
در جلسه 31 مدرس پس از ذکر برخورد علیبنابیطالب(ع)با یکی ازامنای مالیه توابع فارس که اموال بیت المال را تلف کرده و فرارنموده بود و امام دستور به تخریب خانه شخص مذکور را داد، گفت:
این مجازات برای کسی است که امین اموال مردم باشد و آن مال رابخورد اشخاصی که بقایا دارند و از ادای مالیات استنکاف میورزندخائنین ملت و وطن فروشان غیرمستقیم مملکت هستند اگر مالیات خودرا میدادند رفع حوائج دولت میشد و دولت مجبور به استقراض خارجینمیشد...»
مدرس در جلسه 33 به پیوستگی و عدم انفکاک تمدن، فرهنگ ودیانت اشاره کرد و از دلایل نابسامانی در جوامع اسلامی را همینبریدگی دیانت از فرهنگ گذشته و حال اجتماعات دانست. او صحبت ازمدارس قدیم و جدید را نوعی تقسیم بندی دانست که بوی تفرقه وتجزیه ملت را میدهد وی میگوید: مقصود این است که تمام مدارسیکی است و هیچ فرق نمیکند... در مملکت ایران قریب صد مدرسه باچندین کرور مخارج ساخته شده و قریب صد کرور موقوفات دارد کهسالی دوکرور عایدات آنهاست، آنها را بایر انداختهاند که عتیقهاست. مگر ما دارای دو مسلکیم مگر میخواهیم به دو شکل مملکت رااداره کنیم... همه باید به ممالک اسلامی عشق داشته باشیم که همعلوم دینی را ترقی دهیم و هم علومی که محل احتیاج روز است.»
در جلسه 33 سیام مهر 1300 مجلس چهارم مدرس بر این حقیقتتاکید نمود که ماهیت مسایل حقوقی و جزایی اسلامی است و امکانندارد ذرهای از آن کم و یا زیاد شود اما در نحوه اجرای آن بایدمقتضیات عصر و تجربههای جوامع را به کار گرفتسپس پیشنهادمیکند تا نظرات متفاوت در کمیسیون عدلیه مجلس مرکزیتیابد واشخاص خبره و بصیر در امر قضا در این کمیسیون حاضر شوند و درادامه شرایط قاضی را این گونه توضیح میدهد: «قاضی باید عالمبه حقوق مملکت و مجتهد باشد. قانون اداری را هم بداند. آشناییبه وضع دنیا داشته باشد. ولی جاهل که شد نمیتواند قضاوتکند...» در جلسه 72، ششم اسفند 1300 ه.ش از استقلال قاضی دفاعکرد و شرایط احراز آن را علم و عمل او دانست .
در جلسه 83، تاریخ نهم فروردین 1301 ه.ش مدرس نمایندگان رابه آفات اختلافات لفظی و تجزیه نیروی ملت هشدار داد و از آنانخواست در عوض در نظر گرفتن منافع گروه و دسته، حزب و صنف خوددر فکر تمام مملکتباشند، در همین جلسه مدرس تاکید کرد دولتباید برای آسایش مردم از ستم مامورین و متنفذین محلی جلوگیریکند زیرا در آن زمان نه نهادهای حقوقی شهروندان وجود داشت و نهآن که مردم امنیت جانی، مالی، آبرویی و اجتماعی داشتند، سپسخاطرنشان ساخت: «بنده تصدیق دارم که امروز مردم چندان آسودگیندارند و یک قسمتبزرگش از دست مامورین جزء دولت استبلا استثناچه فقیر و رعیت و کاسب و تاجر از دست آنها در صدمه هستند بایدقسمی کنیم که از این صدمات راحتباشند. یک قسمت هم از دستبزرگان محلی است و مردمانی که در حوزه آنان واقعند در زحمتهستند. دولتباید با تمام قوای خودش جلوگیری کند که قوی صدمهاشبه ضعیف نرسد اگر ما بخواهیم به موکلین خود خدمت کنیم.
بنده عرض میکنم که موکلین من تمام اهالی ایران است،بلااستثناء و باید صلاح بینی برای تمام آنها بکنیم پس ولتبایدقسمی کند که راحتی از برای تمام مردم فراهم کند.» اینموضعگیری مدرس واقعا بسیار جالب و تحسین برانگیز است چرا کهخود را محدود به دفاع از جماعتی خاص با تفکری ویژه نمیکند وگویا قالبهای تنگ نظری و چهار چوبهای محدودکننده ذهنی را در همشکسته و در مسیر حرکتبه سوی خوبی و سعادت میخواهد تمام مردمدر آرامش و آسایش باشند.
در جلسه 88 تاریخ 21 فروردین 1301 از جوسازی برخی جراید علیهنمایندگانی که میخواهند از وزیری تفحص و تحقیق یا سوال به عملآورند به شدت انتقاد نموده و تصریح میکند این حرکت جرئتنمایندگان را از بین میبرد: «یک وکیلی در یک موضوعی سوال کردهاست و نسبتبه آن سوال در جرائد چیزی نوشته بودند که این مطلبسبب میشد که هیچ وکیلی نتواند از وزیری در یک موضوعی سوالکند.»
سپس خطاب به جو سازان و تهدید کنندگان آزادی نمایندگان مجلسگفت: باید متنبه شوند که بعد از این، این گونه صحبتها واقدامات نشود.
مدرس با خاطراتی که از دوران فترت و نبود مجلس و حوادث منفیآن ایام داشتبا بصیرتی خاص آینده کشور را تاریک میدید و برایجلوگیری از رخدادهای ناراحت کننده حضور و نظارت مجلس متشکل ازمنتخبین ملت را لازم میدانست. در جلسه 252 مورخ 15 فروردین 1302ه.ش از تاخیر اعلان انتخابات دوره پنجم با توجه به دیکتاتوریرو به افزایش رضا خان وزیر جنگ اظهار نگرانی کرد و در جلسه294 تاریخ 31 خرداد 1302(آخرین جلسه دوره چهارم)طی نطقی کهآخرین بیان مدرس در این دوره بود پس از اشاره به حوادث دورهفترت و انتخابات دوره چهارم که مورد رضایت ملت نبود و گذر ازسیاستیک طرف به سیاست مستقل از مشیرالدوله رئیس الوزراءدرخواست کرد بیطرفی در انتخابات و یاستخارجی را رعایت و درافتتاح دوره پنجم مجلس تسریع کند و در پایان اظهار امیدوارینمود که ایام فترت میان مجلس چهارم و پنجم به زودی خاتمه یابد.
اصولا مجلس چهارم در پایان عمر خود نخست وزیری را از آن جهتبهمشیرالدوله سپرد تا کار انتخابات را به انجام برساند.
مجلس دوره چهارم با وجود آن که قوانین مفیدی وضع کرد و خدماتبرجستهای انجام داد در دریای کشمکشهای لفظی غرق گشت و از لحاظیک خط مشی اقتصادی روشن ناتوان ماند. در واقع بزرگترین نقص ایندوره عدم تجانس فکری نمایندگان و نداشتن وحدت نظر در بین آنانبود. تلاشهای شهید مدرس وعدهای از حامیانش گر چه از اینآشفتگیها به نحو قابل ملاحظهای کاست ولی آنها را از بین نبردچرا که برخی گرایشهای حزبی و حرکات افراطی و رفتارهای مستبدانهمانع از آن بود که اندیشههای خردمندانه مدرس که مصالح اسلام ومسلمین را در نظر داشت مورد استفاده قرار گیرد و اصول فکری اورا چون چراغی فرا راه خویش نهند. از عوارض سوء چنین تفرقهای کهبر جو مجلس حاکم بود رشد سرطانی رضاخان میباشد. جنگ داخلینمایندگان، قدرت خطرناک وی را افزایش داده حتی گروهی از وکلا بهجای جلوگیری از حرکات غیرقانونی وی به حمایتش برخاسته و او همدر سایه این پشتیبانیها نفوذ خود را افزایش داد و چون ابر تیرهو تاری آسمان ایران را قیرگون نمود و اختناق را بر فضای اینکشور حاکم ساخت.
روزنهای در ظلمت
همزمان بااین وقایع اسف بار انتخابات مجلس پنجم هم به پایانرسید و به رغم فشارهای سیاسی رضاخان گروهی انسان متعهد و دلسوزکه مدرس در بین آنان پرتو افشانی داشتبه این دوره راه یافتند. و دوره مذکور در روز 22 بهمن 1302ه.ش (1342 ه.ق)با نطق محمدحسن میرزا ولیعهد رسما افتتاح شد. در شروع کار دوره پنجممدرس و تنی چند از همراهان تمام توان خود را به کار بستند کهحتی المقدور از ورود وکلای رضاخانی به مجلس جلوگیری کنند. حتییک بار به طور علنی مدرس در مجلس طی نطقی فریاد زد: هر کس رابنده بفهمم که یک دست محلی در انتخابش مؤثر بوده و به دستورکسی انتخاب شده است رای نداده و نخواهم داد حتی اگر اقرب اشخاصدر دوستی با خودم باشد. اما نمایندگان فرمایشی بدون موکل برصندلیهای مجلس تکیه زدند تا مجری اوامر ارباب باشند. یکی ازمعاصرین مینویسد: فرمان انتخابات دوره پنجم پیش از انقضای مجلسچهارم صادر و انتخابات تهران با رسمیت داشتن مجلس چهارم شروعگشت و خاتمه یافت ولی انتخابات دیگر نقاط کشور پس از مدتقانونی و پایان یافتن مجلس چهارم به دست امرای لشکر و وزارتجنگ و گروههای متنفذ دیگر انجام پذیرفت.
حامیان رضاخان برآن بودند پس از بازگشایی مجلس پنجم با راینمایندگان فرمایشی به تغییر رژیم در ایران جنبه قانونی دهند.امرای لشکر در نقاط مختلف اقدام به تبلیغات جمهوری خواهی وانجام تظاهرات و ارسال تلگراف به مرکز در تکذیب احمد شاه وتایید رضاخان نمایند. جراید زیادی چون قارچ سمی سر برآوردند وبه جوسازی پرداختند، رعب، وحشت و ترور بر سرزمین ایران سایهافکند. هواخواهان رضاخان که حزب تجدد را تشکیل داده بودند کهوجود یک رئیس دولت مقتدر را تبلیغ نمودند در این راه موفقشدند، قصد داشتند قبل از آن که اعتبار نامههای نمایندگان اقلیتبگذرد به محض آمادگی نصف به علاوه یک، لایحه نظام جمهوری را بهمجلس آورده برق آسا بگذرانند و اگر آقا مخالفت کرد اعتبار نامهافراد مخالف را رد کنند شهید آیهالله مدرس و تعدادی ازنمایندگان که ماهیت جمهوری رضا خانی از چیزی جز حفقان و سرکوبشدیدتر ملت نمیدیدند، بر این حرکت واقف بودند و با فراست ودرایت و برخورداری از حمایت اقشاری از ملت مسلمان این نقشه رابا شکست قرین ساختند. مدرس در این بازی جدید بر خلاف گروههایفراوانی که فریب ظاهر مترقی شعار هواداران رضاخان و مبلغانجمهوری را خورده بودند به مقاصد پلید و انگیزههای مخرب اینبلوا پی برد و با مقاومتخود نشان داد مایل با تحول و دگرگونیمیباشد اما نه در ظاهر بلکه در محتوا. مدرس نیک متوجه شد کهطرح مزبور ظاهری مترقی دارد اما حرکتی استبرای افزایشقدرتطلبی رضاخان، هموار ساختن جاده استعمار و به سلطنت رسیدنسردار سپه و تغییر رژیم مشروطه به جمهوری برای آن بود که رضاخان به عنوان رئیس جمهور مادام العمر همچون مصطفی کمال آتاتورکپایههای استبداد را در ایران محکم کند و با هویت دینی و فرهنگمذهبی مردم به مبارزه برخیزد.
در روزهایی که مجلس از بحثهای پرشور و پی گیر در بارهاعتبارنامه نمایندگان و برقراری جمهوری بسیار داغ بود بین مدرسو سردسته جناح اکثریت مجلس که حزب تجدد نام داشت و اسمش سیدمحمد تدین بود درگیری لفظی رخ داد ودر نتیجه اعضای تشکیلات خودرا به ترک مجلس دعوت کرد، در هنگام بیرون آمدن از مجلس ایننزاع زبانی ادامه یافت و احیاءالسلطنه بهرامی وکیل شیراز درادامه این روند برآشفت و سیلی محکمی به گونه مدرس نواخت کهعمامه آن سید والامقام بر زمین افتاد گرچه سید محی الدین مزارعیوکیل دیگر شیراز با سیلی محکمتری جواب ضارب را داد اما برخوردسیلی اول چون رعدی تمام کشور را به غرش واداشت و اکثریت اقشارمردم به خیابانها ریخته و علیه جمهوری رضا خانی و حامیانش بهتظاهرات پرداختند.
هم زمان با این اوضاع سال 1302 ه.ش پایان پذیرفت و نوروزسال1303ه.ش فرا رسید. روز دوم فروردین سال جدید جمع زیادی ازمردم از نقاط گوناگون شهر مقابل مجلس جمع شدند و با شعار زندهباد مدرس مرده باد جمهوری به مخالفتبا حرکت جدید سردار سپهپرداختند. ساعتی بعد قوای قزاق سعی در بر هم زدن اجتماع مردمداشتند که تلاش آنان فایدهای نداشت و لحظه به لحظه بر تعدادشانافزوده شد. بعد از لحظاتی سردار سپه در محل حاضر شد و با عصایخود به واعظی که مردم را نصیحت میکرد حمله نمود، این کارش خشممردم را مضاعف ساخت و در این میان تکه آجری به سوی رضا خانپرتاب شد که حرکت مزبور موجب شد قزاقها آنها را بهانه قرارداده و به مردم حمله کنند. رئیس مجلس تاب این صحنه را نیاورد وبا ناراحتی به سوی رضاخان که وارد صحن مجلس شده بود رفت و گفت: برای چه به اینجا آمدهاید و مردم را در خانه خودشان میزنید. سردار سپه پاسخ داد من رئیس دولتم و حفظ نظم و جلوگیری ازاغتشاش با من است. موتمن الملک(رئیس مجلس)که از خشم میلرزید روبه منشی مجلس نمود و فریاد زد: سید محمود زنگ مجلس را بزن تاتکلیف این مرد را روشن کنم با این حرکت رضا خان دچار هراس شد وبا پا در میانی چند تن از وکلای طرفدار خود از موتمن الملک پوزشخواست و نزد مردم و وکلای مجلس به طور رسمی اعلام کرد: حال کهملت جمهوری نمیخواهد من از آن صرف نظر کردم اما فشار رضا خانبر مخالفان فزونی گرفت تا آن که ماژور ایمبری کنسول امریکا درحال عکسبرداری از مقبره شیخ هادی نجم آبادی در تهران به قتلرسید برای بسیاری واضح بود که انگلیسها او را کشتهاند تا همپای قدرت رقیب را از ایران قطع کنند و هم اوضاع را بر وفق مرادسردار سپه ترتیب دهند. در پی این رخداد سردار سپه حکومت نظامیاعلام کرد و به این بهانه بسیاری را دستگیر و شکنجه نمود، جرایدمخالف دولت تعطیل شدند. شهید آیهالله مدرس در یکی از نطقهایخود در تشریح اوضاع نابسامان مذکور گفت: «امروز در تمام ایرانعلی نهج واحده کسی راحتی خیال ندارد. این وضعیات امروزه درتمام ایران هست. در این صدو پنجاه سال سابقه ندارد... من که یکنفر از شما هستم و این جا در حضور آقایان صحبت میدارم میگویم وامیدوارم موافق عقیده خودم هر چه بگویم که اگر تمام دول دنیابرخلاف من باشد و قلوب مردم بالطبیعه با من باشد به تنهاییمقاومت میکنم. مقاومت کردیم. مملکت را نگهداری کردیم و میخواهمعرض کنم هر چه میخواهید بگویید ولی امروز اثری از آن مشروطهنیست.
تیر توطئه
مدرس که مشاهده کرد رضاخان برای دیانت، مجلس، قانون و ملتاهمیتی قائل نمیباشد آخرین تیر خود را از ترکش رها نمود و درروز هشتم مرداد سال1303 ه.ش همراه شش نفر دیگر از اعضای گروهاقلیت طرح استیضاح دولت رضاخان را در سه ماده تقدیم مجلس نمود: الف) سوء سیاست نسبتبه داخله و خارجه ب) قیام و اقدام بر ضدقانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملی ج) تحویل ندادن اموال مقصرین و غیره به خزانه دولت و بودجه وزارتجنگ. سردار سپه از استیضاح در مجلس سخت هراس داشت و با آن کههوادارانش در مجلس دارای رای کثریتبودند و احتمال داشت رایاعتماد به او دهند از این برنامه اظهار نگرانی میکرد از اینجهتبا وجود آن که روز هفدهم مرداد1303 ه.ش برای استیضاحمشخص شد ولی درصدد برآمد جلسه مزبور را بر هم زند و مدرس کهدید شرایط برای چنین برنامهای مساعد نمیباشد آن را به وقتدیگری موکول نمود.
استعمار انگلستان برای استحکام بخشیدن به نفوذ خود در ایرانتصمیم گرفت رژیم ایران را تغییر دهد و براساس این نقشه ازنمایندگان مجلس خواستند ماده واحدهای را در مجلس از تصویببگذرانند که براساس آن قاجاریه از لطنتخلع و حکومت را تاتشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان بگذارند. اکثریت نمایندگانجلسه علنی را در هفتم آبان 1304 ه.ش به منظور طرح و اجرای اینبرنامه تشکیل دادند اما مدرس برای به تاخیر افتادن آن از رئیسمجلس خواست تا هنگام طرح لایحه استعفا دهد و طبق قانون مجلسناچار شود رئیس دیگری تعیین کند ولی سیدمحمد تدین(نایب رئیس)برخلاف قانون به جای رئیس قرار گرفت و جلسه را اداره کرد. ملکالشعرای بهار با این وضع که برخلاف قانون بود مخالفت کرد و دراین باره نطق مفصلی ایراد نمود. عمال رضاخان درصدد کشتن ویبرآمدند که بر حسب اتفاق به جای وی واعظ قزوینی را که مدیرروزنامه نصیحتبود و شباهت زیادی به بهار داشت هدف گلوله قراردادند. طرح مزبور در چنین محیط رعب آوری تقدیم مجلس شد ولی چون22 نفر از نمایندگان با آن مخالف بودند به روز نهم آبان موکولگشت. در این روز نمایندگان وابسته به رضاخان ماده واحدهای رابه تصویب رسانیدند که بر اساس آن احمد شاه از سلطنتخلع وحکومت تا تشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان گذاشته میشد. شهیدمدرس در مخالفتبا آن فریاد زد: اخطار قانونی دارم و چون تدینگفت: مادهاش را بفرمائید مدرس با خشم فراوان گفت: مادهاش ایناست که خلاف قانون اساسی است و اینجا نمیشود طرح کرد صدهزار رایهم بدهید خلاف قانون اساسی است. و با همین عبارات محکم و منطقیرسوایی رضاخان را بر سینه تاریخ ثبت نمود و غیر قانونی بودنپادشاهی وی را اعلام کرد اما سرانجام نمایندگان فرمایشی رضاخانرا والاحضرت رضاخان سردار سپه نامیدند و مجلس موسسان که بااعمال نفوذ و سرنیزه رضاخان بوجود آمده بود وی را به عنواناعلیحضرت رضا شاه کبیر بر سرنوشت امت مسلمان ایران حاکم نمود. امام خمینی در مورد این حادثه تاسف بار تاریخ معاصرمیفرمایند:
«سلطنت پهلوی از روزی که تاسیس شد خلاف قانون بود. مجلسموسسان قلابی تشکیل دادند و با زور او را(رضاخان را) به ایرانتحمیل کردند. هیچ کس حق ندارد برای بعد از خود کسی را انتخابکند. این مردم هستند که هر نسلی باید تصمیم بگیرد.»
ترور نافرجام
در جلسه اول دوره ششم مجلس که در روز نوزدهم تیرماه سال 1305ه.ش(آخر ذی حجه سال 1344 ه.ق)تشکیل شد مدرس ریاستسنی مجلسرا عهده دار گردید و پس از شروع کار این دوره به مبارزه واعتراض نسبتبه دخالت رضاخان و اعوان و انصارش در انتخاباتپرداخت و به مخالفتبا اعتبارنامه وکلای سفارشی مبادرت نمود وگفت: در این انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کنندهنظامی بوده است.
وقتی دشمنان مشاهده کردند فریاد حقطلبی مدرس خاموش شدنینمیباشد تصمیم گرفتند صدای آن انسان وارسته را با ترورش درحلقوم پاکش خاموش نمایند و در روز هفتم آبان 1305 هنگامی کهمدرس طبق معمول عازم محل تدریس بود در کوچه معروف به سرداری آنفقیه فرزانه را مورد اصابت چندین گلوله قرار دادند، گرچه وی دراین ماجرا مجروح شد ولی با تاکتیکی که از خود نشان داد ترورمخالفان نافرجام ماند. دوران معالجهاش 64 روز به طول انجامید ودر روز 11 دی ماه سال 1305 در مجلس حاضر شد و ترور و وحشت وتنهایی نتوانست در عزم راسخ و ثبات سیاسی مدرس کوچکترین رخنهایایجاد کند و این حوادث سبب شد تا آن دلیرمرد میدان حقیقتسرسختانهتر حمله کند و به مبارزه خود جدیتر ادامه دهد و درمجلس ششم با عموم لوایح دولت که به ضرر اسلام، قرآن و ملتبودمخالفت نمود. در منابع تحقیقی کمبریج در باره سلسله پهلوی آمدهاست مهمترین و با نفوذترین مخالف روحانی رضاشاه سیدحسن مدرسبود که از آرمانهای اسلامی حمایت میکرد و نخستین و برجستهترینروحانی بود که با عنوان سیاستمداری فرهمند و خطیبی با استعدادمجلس چهارم را زیر سیطره خود درآورد او که از آغاز دریافته بودجاهطلبی شخص رضاخان از تفرقه و شکاف در کابینه و پارلمان تغذیهمیکند سعی کرد به همکاران خود در مقابل این خطر هشدار دهدبنابراین تعجب آور نیست که در بحثهای مربوط به آینده سلطنت در31 اکتبر 1925 ه.م(1340 ه.ق)یکی از پنج نمایندهای بود که بارای اکثریت(که از رضاخان حمایت میکردند)مخالفت کرد از آن پسیکی از منتقدان تند وبیپروای رژیم جدید بود.
از آثار نفیسی که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگاهداریمیشود استیضاحهای شهید مدرس میباشد که در دوره ششم مجلس به قلمخود آن مرحوم نگاشته شده است. در یکی از این استیضاحهای چهارپنج مادهای که مدرس آن را با مداد و بدون رعایت هر گونهتشریفات نوشته است میخوانیم: آقای رئیس مجلس وزیر کشور رااحضار نمایید و از او سؤال کنید که در تهران چند زندانی وجوددارد و چرا زندانی شدهاند. که این سؤال بدون جواب مانده است.
شهید مدرس که در تاریخ هشتم شهریور 1304 ه.ش(دهم صفر 1344ه.ق)در مجلس شورای ملی ضمن نطق پر شوری از رفتار وهابیانانتقاد کرد و آمادگی خود و مردم ایران را برای عزیمتبه عراق وجلوگیری از تخریب اماکن مقدسه اعلام مینماید و ویرانی آثار واماکن متبرکه مدینه و مکه را به دست آنان ضایعهای بزرگ برایجهان اسلام دانسته و از دولت و مجلس میخواهد باید قدمهای مؤثر،قاطع و فوری که مقتضیات دیانت استبرداشت و چیزی را به اینبرنامه مقدم ندانست.
در جلسه 15 دوره ششم که در روز یکشنبه دهم مهر 1305(25 ربیعالاول سال 1345 ه.ق)برگزار شد در خصوص تعیین تکلیف آینده حجازو خنثی نمودن ظلمهای وهابیان مدرس تلاش نمود تا مجلس شورا تصویبکند تا کمیسیونی مرکب از دوازده نفر منتخب از شعب ششگانه مجلستحت عنوان کمیسیون حرمین شرفین تشکیل و با شرکت دولت مطالعاتلازم را نموده نتیجه را به آگاهی مجلس برساند و دلیل این امر رااین دانست که ایران در این برنامه به عنوان یک رخداد در جهاناسلام مرکزیت دارد و امید مسلمین و خصوصا شیعیان به آن بوده وتوقع دارند درخصوص مسئله مزبور موضعگیری درست و اصولی بنماید.
آیهالله مدرس در بیانات خود طی دوره ششم مجلس به مسایلاجتماعی و رفاهی عموم مردم از جمله صندوق بازنشستگی، تاسیسبانک ویژه آنان برای فعالیتهای اقتصادی و سرمایه گذاری، اعطایاعتبارات و امتیازات و تسهیلات، حفظ قدرت خرید اندوختههایکارمندان، جلوگیری از کاهش قدرت خریدپول و ضرورت خودکفا کردنبازنشستگان(نه وابسته بودن آنان به بودجه عمومی)اهمیت فراوانمیداد و به این موارد اهتمام میورزیدند.
با پایان دوره ششم قانونگذاری در 22 مرداد1307 و عدمبرخورداری مدرس از مصونیت پارلمانی امکان بازداشت او برایحکومتخودکامه فراهم گشت و در شب16 مهرماه1307 «درگاهی» بهاتفاق ماموران امنیتی به خانه آن مجتهد وارسته، استقلال طلب وخواهان ایرانی آزاد و مستقل یورش آورده و او را دستگیر و بهزندان خواف تبعید نموده و در 10 آذر1316 ه.ش وی را در کاشمربه شهادت رسانیدند و مجلس دوره هفتم در 14 مهر1307 ه.ش بامحروم بودن از فروغ آن شهید افتتاح گردید.
مجلس شورای اسلامی در جلسه 125 تاریخ23 تیرماه سال 1372، دهمآذرماه سالروز شهادت این عالم مجاهد را به عنوان روز مجلسنامگذاری نمود تا همیشه یادآور رشادتها و مجاهدتهای آن شهیدوالامقام در راه اسلام و عزت کشوری مسلمان باشد.
ماده واحده مجلس این است: از تاریخ تصویب این قانون روز دهم آذرماه که مصادف با سالروزشهادت مجتهد مجاهد و سیاستمدار متعهد آیهالله سیدحسن مدرسمیباشد به عنوان روز مجلس نامگذاری میگردد. والسلام. /س