باورداشت مهدويّت در جوامع اسلامي (1)
كليدواژهها: ائمه دوازدهگانه، خليفه، مهدي، ظهور، مدعيان دروغين، سامرا، سرداب مقدس.
مقدمه
به ويژه نام مهدي عليه السلام و نحوه ولادت آن حضرت و نام او و پدر و مادرش و اين كه فرزند چندم پيامبر صلي الله عليه و آله و امام حسين عليه السلام است و علايم ظهور و خصوصيات بعد از ظهور چگونه است و ياران ويژهاش چه خصوصياتي دارند، همگي بيان شده است.
اين حقيقت، چنان مسلم و انكارناپذير و مشهود بود كه شيعه و سني و حتي دشمنان اهلبيت عليهم السلام و خلفاي جور هم آن را به خوبي ميدانستند؛ ولي بسياري از مردم، در تطبيق و مصداق آن و نيز جزييات زمان ظهور آن حضرت، دچار اشتباه ميشدند و احياناً بسياري از امامان راستين شيعه را به غلط، مهدي ميپنداشتند.
اينك براي روشن شدن بيشتر اين مطلب، به چند نمونه اشاره ميكنيم.
مدعيان كاذب مهدويت و كساني كه مهدي پنداشته شدهاند
برخي از كساني كه مردم، آنها را مهدي پنداشتهاند يا خود آنان، مردم را گمراه ساخته و به نام مهدي قيام كردهاند، عبارتند از:
گروهي از مسلمانان (كيسانيه) محمد حنفيه را مهدي دانستهاند و معتقدند در كوه رضوي غايب ميباشد.[1]
گروهي از «جاروديه» محمد بن عبد الله بن حسن را مهدي غايب دانستهاند و در انتظار ظهورش به سر ميبرند.[2]
«ناووسيه» گروه ديگري هستند كه حضرت امام صادق عليه السلام را زنده و مهدي ميدانند.[3]
«واقفيه» حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را امام زنده و غايب ميدانند كه بعداً ظاهر ميشود و دنيا را پر از عدل و داد ميسازد.[4]
«اسماعيليه» به مهدويت حضرت اسماعيل، فرزند امام صادق عليه السلام معتقدند و ميگويند: او نمرده است؛ بلكه از روي تقيه به او نسبت مرگ دادهاند.
«باقريه» حضرت امام باقر عليه السلام را مهدي موعود و «محمديه» حضرت محمد بن علي فرزند امام علي النقي عليه السلام را مهدي ميدانستند.[5]
«جوازيه» معتقدند كه حجت ابن الحسن فرزندي داشته و او مهدي است. گروه ديگر از اسماعيليه معتقدند كه محمد بن عبد الله مغربي ملقب به مهدي كه در مغرب به سلطنت رسيده، همان مهدي موعود است كه در روايات آمده است در سال 300 ق از مغرب نمايان ميشود.
مهدي مصر در سال 1213ق (1768 م) ادعاي مهدويت كرد و گروهي را گرد خود جمع نمود؛ ولي سرانجام با هجوم لشكريان ناپلئون، شكست خورد و متواري شد.[6]
درويش رضا در سال سوم جلوس شاه صفي صفوي به نام مهدي در قزوين خروج كرد.[7]
گروهي آن قدر بيخردند كه به مهدويت يزيد معتقد ميباشند و ميگويند: او به آسمان رفته و بعداً بر ميگردد و دنيا را پر از عدل و داد ميكند. چه پندار احمقانهاي! يزيد در سه سال سلطنت كثيف خود، چه كرد، تا بعداً عدل و داد، برپا بكند؟ چه جنايات وحشيانهاي كه انجام نداد! سال اول حكومتش، امام حسين عليه السلام و يارانش را شهيد كرد. سال دوم، مردم مدينه را قتل عام كرد و مال و جان و ناموس آنان را مباح دانست و سال سوم، به تخريب كعبه پرداخت. لابد نمونه عدل و داد او از همين قماشها است. درست مانند قيام باب و بها كه به قول خود، دنيا را پر از عدل و داد كردند و آباد نمودند و رفتند و در راه اين هدف خونهاي بيگناهان بسياري را ريختند.[8]
«راونديه» منصور عباسي، خليفه سفاك را مهدي دانسته و حتي معتقد بودند كه روح خدا در پيكر او حلول كرده و همچون طواف كعبه، گرد كاخ خليفه، طواف ميكردند. اين خليفه نيز نه تنها امتناع نداشت؛ بلكه خشنود نيز بود. ميگويند روزي مسلمان ساده لوحي به خليفه گفت: «اين قوم تو را «مهدي» بلكه خدا ميدانند و گرد خانه تو طواف ميكنند. آنان مشركند؛ طردشان كن و حكم قتل آنان را صادر نما».
او گفت: «ترجيح ميدهم اين قوم به من وفادار باشند و به جهنم بروند، تا بر ضد من قيام كنند و به بهشت بروند».[9]
بسياري محمد ديباج و عبداللهابن الحسن را امام و ديگر قيامگران علوي را مهدي دانستهاند.
البته ممكن است عشق و علاقه مردم به مهدي و آشنايي با نام آن حضرت و وعدههاي پيامبر صلي الله عليه و آله درباره ظهور و قيامش، سبب شده است به اينان گرايش يابند؛ ولي بيشتر مهدينماها در نقاط و زمانهاي مختلف، دام گسترده وهر يك گروهي را گمراه كردهاند. بسياري از آنان، آشكارا مردم را به سوي خود دعوت ميكردند و نام مهدي بر خود مينهادند. استعمار نيز براي ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين و بهرهگيري از جاهطلبي افراد مورد نظر به اين مهديگريها دامن زده است.
مهدي سوداني، در سال 1848م متولد و در سال 1885م كشته شد. او سودان را گرفت و چهار جانشين براي خود معرفي كرد.[10]
مي گويند: پيروان محمد بن عبد الله نفس زكيه، حديث منسوب به پيامبر صلي الله عليه و آله كه «نام او (مهدي) نام من و نام پدرش نام پدر من است» را جعل كردهاند.
«زيديه» به مهدويت زيد بن علي بن الحسين معتقدند كه در سال 120 يا 122 ق شهيد شد.[11]
برخي ابوالعباس سفاح نخستين خليفه عباسي پس از سرنگوني بني اميه را مهدي پنداشتند.
«ابو مسلم خراساني» نيز ادعاي مهدويت كرد و در سال 138 ق كشته شد.[12]
«ابن مقنع» نقابدار معروف خراسان كه در علوم غريبه از جمله شعبده و طلسم و ... مهارت داشت، مدعي مهدويت بود.[13]
«حاكم نصرالله» كه در سال 386 ق خليفه شد، نخست ادعاي مهدويت كرد و سپس ادعاي الوهيت (خدايي) نمود.[14]
گويي بيشتر مدعيان مهدويت، بعد از ادعاي نبوت، ادعاي خدايي هم كردهاند؛ چون استقبال مردم ساده دل به مذاقشان شيرين آمده، درجه و رتبه خود را بالاتر ميبردند.
«ابومحمد عبد الله مهدي» در آفريقا كه در سال 344ق وفات كرد، خود را مهدي و امير مومنان خواند.[15]
«عبد الله عجمي» در ماه رمضان 1081 ق در مسجد الحرام، ادعاي مهدويت كرد.
«محمد بن احمد سوداني» نيز در سال 1299 ق ادعاي مهدويت كرد.[16]
«سيد محمد بن علي بن احمد ادريس» در سال 1323 ق ادعاي مهدويت كرد.
ابن سعيد يماني ملقب به فقيه در سال 1256 ق مدعي مهدويت شد.[17]
آري؛ اين «مهدي»هاي بدلي و قلابي چون مهدي سوداني، مراكشي، مصري، هندي و پاكستاني، آمريكايي و ايراني و ... چه كارها كه نكردند و چه درگيريها و خونريزيها كه راه نينداختند! مردم ساده دل كه فريب اين بازيگران جاهطلب يا عوامل استعمار را خوردند، اين گرگهاي گرسنه را در لباس چوپان ديدند و آنان را دلسوز خود و نجات بخش خويش پنداشتند. اينان قرباني خوشباوري، ناآگاهي و عدم شناخت و ژرفنگريهاي خود شدند. نمونه كوچك آن، غلام احمد قادياني است كه خود را در شبه قاره هند، مهدي ناميد. او به نصارا ميگفت: «من مسيح موعود هستم» و به يهود ميگفت: «من نبي آخرالزمان هستم» و ... . او كه تقريباً همزمان با ادعاي مهدويت سيد عليمحمد باب در ايران و در اوج تب مهديسازي استعمار انگلستان، ادعا كرد، تنها عمل مثبتي كه انجام داد ـ آن هم در اوج مبارزات ضداستعماري ملل آسيا؛ به ويژه مسلمانان شبه قاره هند بر ضد انگلستان و ... ـ گفت: «همة احكام اسلام، درست و به قوت خود باقي است، جز جهاد و امر به معروف كه من آنها را نسخ كردم و برداشتم و به جاي آن، اطاعت از والي و حاكم را (كه در آنروز از طرف استعمار، در آنجا حكومت ميكرد) واجب ميكنم».
مهدي ايراني (ميرزا علي محمد باب) و سپس بها و ... را نيز ديديم كه چگونه مصلح جهان و نجات دهنده ملت و سعادتآفرين بودند؟؟
چه هرزگيها و بد بختيها، به ارمغان آوردند؟ در عصر علم و تسخير فضا، سوزاندن تمام كتب از جمله قرآن را واجب كردند و در صفحه 198 بيان فارسي ميگويد: «كتابهاي عالم به غير از بيان و آنچه در قلمرو بيان نگارش يافته است، از بين ببريد». در صفحه 323 بيان فارسي استعمال دارو را مطلقا حرام كرده و دستور داده است، كه جز كتاب بيان ... همه را بسوزانند (او خواست تا در علم و فهم را به روي مردم جهان ببندد).
تمام وعدههاي خوب و كارنامههاي امام زمان عليه السلام توسط اين مهديهاي دروغين ساخته و پرداخته «تزار روس» و پرورده انگلستان و عامل بيگانه (آمريكا و اسراييل) به باد رفت. او جنگي نكرد و بر هيچ ستمگري غلبه ننمود و نه تنها حكومت جهاني تشكيل نداد؛ بلكه نتوانست حكومت محلي هم برپا كند. ايمان و اخلاق را ترويج نكرد كه هيچ؛ بلكه توسط او و ايادياش فساد و دروغ و هرزگي، رواج يافت. او برخلاف امام زمان واقعي كه هميشه غالب و فاتح است، مغلوب همه شد و جسدش، خوراك سگان و ... گرديد. آن ديگري بهاء نيز سرانجامش چنان شد كه از پادشاه روس استمداد كرد. آري؛ اين استمداد را كسي ميطلبد كه روزي ميگفت: «خدايي جز من كه خداي زنداني تنها و يگانه است، وجود ندارد».[18]
ديدگاه اهل سنت دربارة مهدي موعود
مسأله تولد و زنده بودن حضرت مهدي (عج) در منابع اهل سنت
دستاويز «ابن خلدون» و ديگران
انتقاد او ناظر به مطالب «ابن خلدون» در ص 157 مقدمهاش بود. وي ميگويد:
غلات شيعه ـ به ويژه دوازده اماميها ـ ميپندارند دوازدهمين پيشوايشان، محمد بن حسن عسكري است كه به او لقب مهدي دادهاند و داخل سرداب خانهشان در شهر «حله» غايب شد. او در آخر الزمان قيام ميكند و زمين را پر از عدل و داد ميسازد ... . آنان، اكنون در انتظار او هستند و او را منتظَر مينامند و بعد از نماز مغرب، با اسبهاي زين شده و آماده، دم در سرداب منتظر ايستاده و فرياد ميزنند و او را به نام براي خروج و قيام ميخوانند، تا نزديك صبح ...! [19]
وي در آن كتاب[20]، به بحث مفصلي دربارة مهدي و روايات منقول درباره آن حضرت، از كتب اهل سنت، ميپردازد.
اين، دروغ بياساسي است كه به شيعه نسبت دادهاند. ابن خلدون و سپس ابن تيميه آن را تبليغ و ترويج كرده و افسانة غيبت در سرداب سامره را ساخته و پرداختهاند و ميگويند: شيعه، با اسبهاي زينكرده آنجا در انتظار ظهورند و با شعار يا مهدي اخرج الينا ... در انتظار فرج هستند.
1. مهدي و امام زمان فرزند امام حسن عسكري است.
ينابيع المودة از مدارك معتبر اهل سنت در ص 491 نقل كرده است كه خلف صالح، از فرزندان حسن بن علي عسكري عليه السلام و صاحب الزمان ميباشد و او است مهدي آخر الزمان.
مرحوم «علي بن عيسي اربلي» صاحب كتاب «كشفالغمه» مينويسد:
چهل حديث درباره مهدي موعود بهدست آوردم كه اهل سنت آنها را از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل كردهاند و حافظ ابونعيم اصفهاني از علماي بزرگ اهل سنت (متوفاي 430 ق) آنها را در كتاب اربعين خود آورده است.[21]
در فوائد السمطين از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه امام بعد از من، پسرم محمد تقي و بعد از او پسرش امام هادي نقي و بعد از او پسرش امام حسن عسكري است و بعدش پسر او، محمد بن حجت مهدي منتظر عليه السلام خواهد بود.
و حتي عبدالوهاب شعراني در كتاب اليواقيت و الجواهر مبحث 65 مينويسد:
«از اموري كه قبل از قيامت واقع ميشود، خروج مهدي است. او فرزند امام حسن عسكري است و تولد او در نيمه شعبان سال 255ق ميباشد. او باقي است تا با عيسي بن مريم جمع شود».
نيز در اين هم ترديدي نيست كه مهدي عليه السلام آخرين امام و دوازدهمين وصي از خلفاي راشدين است كه پيامبر به آن تصريح كرده است. او همان كسي است كه در سال 255ق متولد شده و پدرش امام يازدهم، امام حسن عسكري عليه السلام است. در حاليكه از سن مبارك امام زمان، بيش از پنج سال نگذشته بود، پدرش شهيد شد و از دنيا رفت.
2. حيات مهدي عليه السلام و طول عمر او
البته برخي از مسلمانان در آن شك و ترديد دارند؛ ولي شيعه، و برخي از فرق اسلامي، براي اين اعتقاد خود، دلايل فراوان و براهين مستحكم و قاطعي دارند كه ضمن دهها و صدها كتاب، با قرآن و سنت و عقل و اجماع آنها را اثبات كردهاند.
برخي علماي اهل سنت نيز با اين عقيده شيعه موافقند و به طور قطع بايد گفت: اين عقيده، بين مسلمانان، مشهور است.[22]
بررسي همه جانبه اين دلايل و نقل همة احاديث مزبور، از حوصله مقاله بيرون است؛ ولي به ذكر نام آنان اكتفا ميكنيم و نامهاي گروهي از دانشمندان و بزرگان اهل سنت و مشايخ صوفيه را كه به ولادت آن حضرت و حياتش تا زمانيكه خداوند به او اذن ظهور و قيام دهد، اعتراف كردهاند، از نظر ميگذرانيم:
1. كمال الدين محمد بن طلحه شافعي (متولد سال 583 ق) در كتاب مطالب السؤول.[23]
2. حافظ محمد بن يوسف بن محمد گنجي شافعي دركتاب البيان في اخبار صاحب الزمان.
3. ابن صباغ مالكي دركتاب الفصول المهمة.
4. سبط بن جوزي در تذكرة الخواص.[24]
5. محي الدين بن عربي، جزء سوم از باب 366 فتوحات مكيه را به حضرت مهدي اختصاص داده است.[25]
6. شيخ عبدالوهاب شعراني در كتاب اليواقيت و الجواهر.
7. شيخ حسن عراقي.
8. شيخ علي خوّاص.
9. شيخ عبدالرحمن جامي.
10. حافظ محمد بخاري.
11. ابن فوارس رازي.
12. سيد جمال الدين محدث.
13. حافظ احمد بلاذري (غير از بلاذري صاحب انساب الاشراف است).
14. ابن خشاب بغدادي.
15. ملك العلماء دولت آبادي.
16. شيخ علي متقي هندي (صاحب كنزالعمال).
17. ابن روزبهان شيرازي.
18. ناصرالديناله عباسي.
19. شيخ سليمان قندوزي در كتاب ينابيع المودة، ص452.
20. صلاحالدين صفدي.
21. شيخ عبدالرحمن بسطامي.
22. شيخ عبدالرحمن صاحب مرآة الاسرار.
23. شيخ قطب مدار.
24. شيخ جواد يساباطي.
25. شيخ سعد الدين حموي.[26]
26. شيخ عامر بقري.
27. شيخ صدرالدين قونوي.
28. شيخ جلالالدين رومي.
29. شيخ عطار نيشابوري.
30. شيخ شمسالدين تبريزي.
31. سيد نعمتالله ولي (از مشايخ صوفيه).
32. السيد نسيمي.
33. سيد علي همداني.
34. شيخ عبد الله عطيري.
35. سيد سراج الدين رفاعي.
36. شيخ محمد صبان عصري.
37. محمد ابراهيم حمويني شافعي در فرايد السمطين.
38. محمد بن شحنه حنفي در روضة المناظر، ج1، ص294.
39. حافظ عبدالرحمن سيوطي شافعي.
40. حافظ محمد بن مسعود بغوي.
41. شهاب الدين ابن حجر مكي صاحب الصواعق المحرقة.
42. مؤمن شبلنجي صاحب نورالابصار، باب دوم، ص152.
43. حافظ ابوبكر بيهقي.
44. ابن خلكان مورخ مشهور.
45. فرماني صاحب اخبار الاول.
46. شمس الدين بن طولون صاحب الشذور الذهبة.
47. حافظ ابونعيم، رضوان العقبي.
48. علي بن حسين مسعودي صاحب مروج الذهب.
49. ابن اثير جزري صاحب كامل التواريخ.
50. ابو الفداء مورخ مشهور و صاحب المختصر في اخبار البشر.
51. محمد خواند مير صاحب روضة الصفا.
52. خواند مير صاحب حبيب السير.
53. حسين بن محمد دياربكري، صاحب تاريخ الخميس.
54. شيخ ابن عمار حنبلي، صاحب شذرات الذهب.
55. جلال الدين سيوطي در علامات المهدي.
56. ابو نعيم در اخبار المهدي.
57. ابن حجر هيثمي در القول المختصر.
58. شوكاني در التوضيح.
59. ابو عباس ابن عبدالمؤمن مغربي در كتاب الوهم المكنون.
60. متقي هندي در البرهان.
و ... دهها نفر ديگر.[27]
به طور كلي ميتوان گفت كه دانشمندان اهل سنت، متجاوز از پانصد حديث در بيش از شصت كتاب معتبر خود آوردهاند.[28]
اعتراف افراطيترين فرق اهل سنت
جالبتر آنكه چند سال قبل، مسلماني از اهل كنيا به نام ابومحمد از «رابطة العالم الاسلامي» كه مركز آن، در مكه است و زير نفوذ متعصبترين فرقههاي اهل سنت (وهابيها) اداره ميشود، درباره ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سؤال ميكند. دبير كل رابطة العالم الاسلامي، محمد صالح القزار در پاسخ وي، ضمن اعتراف به اينكه حتي ابن تيميه، مؤسس مذهب وهابي نيز احاديث مربوط به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را پذيرفته و نقل كرده است، متن رسالهاي را كه پنج نفر از بزرگان علماي فعلي حجاز تهيه كرده بودند، برايش ارسال ميدارد. در اين رساله نام و مشخصات حضرت و محل ظهور او (در مكه) و ويژگيهاي ديگر آن و اوضاع عمومي جهان در عصر ظهور حضرت مهدي آمده است. آنان، تصريح كردهاند كه آن حضرت، آخرين خليفه از خلفاي راشدين دوازده گانه است كه پيامبر صلي الله عليه و آله خبر آنها را بيان فرموده و در كتب معروف اهل سنت و صحاح، نقل شده است.
نيز ميافزايد:
بسياري از صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله از جمله علي عليه السلام، عثمان، طلحه، و عبد الرحمن بن عوف، آن را نقل كرده و ميگويند: «اين پانزده تن از اصحاب پيامبر، احاديث مزبور را نقل كردهاند و غير از آنان، افراد ديگري نيز نقل كردهاند. به علاوه سخنان فراواني نيز از خود صحابه نقل شده كه در آن، بحث ظهور حضرت مهدي آمده است و در بسياري از كتب معروف اسلامي و متون اصلي حديث، اعم از سنن، معاجم و مسانيد آمده است.
همچنين پس از تصريح به نام كتابها و دانشمنداني كه درباره حضرت مهدي كتابهايي تاليف كردهاند، مينويسد:
آخرين كسي كه در اينباره بحث مشروحي نگاشته، مدير دانشگاه اسلامي مدينه است كه در چندين شماره مجله دانشگاه مزبور بحث كرده است.[29]
در مجله الجامعة الاسلامية آمده است:[30]
عده اي از بزرگان و دانشمندان اسلامي از قديم و جديد نيز در نوشتههاي خود تصريح كردهاند كه احاديث دربارة مهدي در حد تواتر است و به هيچ وجه قابل انكار نيست؛ مانند سخاوي در كتاب فتح المغيث و محمد بن احمد سفاايني در شرح العقيده و ابوالحسن آبري در مناقب و ابن تيميه در الفتاوا و سيوطي در الحاوي و محمد جعفر كناني در نظم التناثر.
سپس ميافزايد:
تنها ابن خلدون است كه خواسته احاديث مهدي را با حديث بي اساس و مجعولي كه ميگويد: «مهدياي جز عيسي نيست». مورد ايراد قرار دهد؛ ولي بزرگان و پيشوايان و دانشمندان اسلام، گفتار او را رد كردهاند؛ به خصوص «ابن عبد المؤمن» كه كتابي در رد آن نوشته كه سي سال پيش انتشار يافته است.
همچنين اين مجله در مقالهاي[31] به قلم شيخ عبد الحسين العباد، استاد دانشگاه مدينه، عنوان «عقيدة اهل السنة و الاثرفي المهدي المنتظر» طي نود صفحه مباحث مفصل و مستندي درباره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نقل كرده است كه به طور خلاصه به گوشهاي از آنها اشاره ميشود.
در اين مقاله فهرست مطالب دربارة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از حديث و روايت چنين بيان شده است:
1. مشخصات 26 تن از اصحاب معروف پيامبر صلي الله عليه و آله كه احاديث حضرت مهدي عليه السلام را از خود پيامبر نقل كردهاند.
2. پيشوايان و امامان حديث اهل سنت كه احاديث و آثار وارده دربارة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را در كتب خود نقل كردهاند. در اينباره، مشخصات 38 نفر از صاحبان صحاح معروف و مشهور اهل سنت را بيان ميكند. از جمله ابوداوود، ترمذي، نسايي، ابن ماجه، احمد بن حنبل و حاكم.
3. مشخصات ده نفر از قدماي علماي اهل سنت كه درباره مقام و خصوصيات حضرت مهدي عليه السلام كتاب تاليف كردهاند.
4. نامهاي كساني كه متواتر بودن احاديث مربوط درباره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را نقل كرده و در كلام و نوشتههاي خويش، آوردهاند.
5. اشاره به احاديثي كه در صحيحين و غير صحيحين درباره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است.[32]
به علاوه خود ابن خلدون اين حقيقت را نقل كرده و اصل ظهور و قيام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را از اصول مسلمه دانسته است و ميگويد:
ما ميگوييم جمعي از امامان حديث، احاديث مربوط به مهدي را ثبت كردهاند كه همگي از رجال و معروفان ميباشند:
1. ترمذي (ابو عيسي محمد ترمذي صاحب كتاب صحيح ترمذي (متوفاي 279 ق).
2. ابو داوود كه كنيه سليمان بن اشعث بن اسحق بن شداد بن عمرو بن عمران ازدي سجستاني صاحب سنن (متوفاي 272 ق) است.
3. ابن ماجه محمد بن يزيد بن ماجه قزويني، مكني به ابو عبد الله، از مشاهير اهل سنت و صاحب سنن (متوفاي 273 ق).
4. بزاز ابوبكر بن احمد بن عمر بصري صاحب مسند كبير (متوفاي 292ق).[33]
5. حاكم نيشابوري صاحب تأليفات مهم در تاريخ حديث (متوفاي 403ق).
6. ابويعلي موصلي احمد بن علي تيمي موصل صاحب كتاب مسند الكبير (متوفاي 307ق).
7. طبراني سليمان بن احمد بن ايوب (متوفاي 260 ق).
اين گروه روايات مربوط به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را به جمعي از صحابه از جمله به علي عليه السلام، ابن عباس، ابن عمر، ابن مسعود، ابوهريره، انس بن مالك، ابو سعيد خدري، ام حبيبه و ام سلمه رساندهاند.[34]
ادامه دارد ...
پي نوشت :
[1]. ملل و نحل، ج1، ص147؛ فرق الشيعه نوبختي ط1355، ص27.
[2]. همان، ص157، همان، ص62.
[3]. همان، ص166، همان، ص67.
[4]. همان، ص277، همان، ص80ـ 83.
[5]. همان، ص165، همان، ص68.
[6]. مدعيان نبوت و مهدويت، ص 278ـ 279.
[7]. همان، ص276.
[8]. تنبيهات الجليه في كشف اسرار الباطينة، ص40ـ 42 ( به نقل از ديباچهاي بر رهبري).
[9]. طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج3، ص133ـ 129.
[10]. مجله الهلال، سال 8 و 7 به نقل از اديان و مهدويت....
[11]. نك: مروج الذهب؛ تاريخ ابن خلكان؛ الكامل في التاريخ؛ ابن اثير، ج5.
[12]. ابن اثير، ج5، عقد الفريد، ج2، ملل و نحل، ص111.
[13]. اديان و مهدويت و مدعيان نبوت و مهدويت؛ تاريخ بخارا، كتاب مهدي.
[14]. همان.
[15]. ابن خلكان و ابن اثير.
[16]. ابن اثير، ج8، فهرست ابن نديم، ص246.
[17]. به كتابهاي معتبر ياد شده در بالا مراجعه شود.
[18]. كتاب مبين، ص 229. باب، در سال 1850م در تبريز كشته شد. و بها در 1309ق (1893م) در عكا كه جزو سرزمينهاي اشغالي فلسطين است، مرد و همانجا دفن شد.
[19]. «قال مثله غلاة الاماميه و خصوصا اثني عشريه، منهم يزعمون ان الثاني عشر من ائمتهم و هو محمد بن الحسن العسكري و يلقبونه بالمهدي، دخل في السرداب بدارهم بالحله و تغيب حين اعتقل مع امه و غاب هنالك و هو يخرج في آخرالزمان فيملاالارض عدلا، يشيرون بذلك الي الحديث الواقع في كتاب الترمذي في المهدي... هم الي الان ينتظرونه يسمونه المنتظر لذلك و يقفون في كل ليلة بعد صلوة المغرب بباب هذا السرداب و قد قدموا مركبا فهتفوا باسمه و يدعونه للخروج حتي تشتبك النجوم و....
[20]. باب 53 ص 246 چاپ بيروت.
[21]. براي اطلاع بيشتر، ر.ك: به اربعين ابونعيم اصفهاني (از علماي بزرگ اهل سنت و متوفاي 430ق)؛ كشفالغمه، ج3، مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف، ص290؛ المهدي تأليف آيت الله صدر و كشف الاستار مراجعه شود..
[22]. موسوعة الامام المهدي، ج1، ص26ـ 41.
[23]. كشف الاستار، ص41.
[24]. همان.
[25]. همان، ص45.
[26]. همان.
[27]. همان، ص 10ـ 12.
[28]. در الزام الناصب، ص173، روايات گروهي از بزرگان اهل سنت را كه در آنها به وجود و زنده بودن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از زمان غيبت تصريح شده، نقل كرده است.
[29]. تفسير نمونه، ج7، ص375.
[30]. شماره 3، سال اول، ذيالقعده 1388ق.
[31]. همان.
[32]. موسوعة الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، ج1، ص561 و631.
[33]. ر.ك: كشف الاستار، ريحانه الادب، ج1، ص 105.
[34]. كمال الدين، ص20ـ 27.
/س