حروف مقطعه؛ رموز قرآن

اوائل سوره هایی چند از قرآن مجید اصطلاحی به نام حروف مقطعه آمده است که در اول بیست و نه سوره از سور قرآن قرار دارد و بیست و شش سوره از این تعداد «مکی» و سه سوره دیگر «مدنی» است
شنبه، 12 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
حروف مقطعه؛ رموز قرآن
حروف مقطعه ، رموز قرآن

گردآورنده: حجت الله مومنی
منبع: راسخون

پیش گفتار:

اوائل سوره هایی چند از قرآن مجید اصطلاحی به نام حروف مقطعه آمده است که در اول بیست و نه (29) سوره از سور قرآن قرار دارد و بیست و شش (26) سوره از این تعداد «مکی» و سه سوره دیگر «مدنی» است .
در مورد این حروف چه در قرآن و چه در احادیث و روایات مطلبی که از حقیقت معنایی این حروف پرده بردارد نیامده است . از این رو همواره به عنوان موضوعی پیچیده باقی مانده و مفسّران قرآن درباره آنها نظریات مختلفی ارائه داده اند . نظر اکثر مفسرین اینست که قرآن به این حروف اشاره صریحی نداشته است و در قرآن کریم یا احادیث نبوی غیر از آنچه یاد شد هیچ نشانه یا حدسی که بتواند بحث پیرامون حروف مقطعه اوایل سوره ها هدفی را مشخص کند وجود ندارد. از یکصد و چهارده(114) سوره قرآن پنجاه و شش (56) سوره مکی و بیست و هشت (28) سوره مدنی هستند که از (56) سوره مکی قرآن (26)سوره ی آن و از (28) سوره مدنی (3) سوره ی آن ابتدایشان حروف مقطعه آمده است . یعنی غالب سوره های حروف مقطعه دار (26)سوره از (29) سوره مکی هستند . و به عبارت دیگر هر سوره‏اى که در اول آن حروف مقطعه آمده مکیة است بجز سوره بقره و آل عمران اما سوره رعد اختلافى است. البته باید گفت ، صحیح نیست که در قرآن چیزى یافت شود که فهم آن از ذهن ما خارج باشد در صورتى که قرآن در منتهى درجه فصاحت و بلاغت است و رهبر به سوى سعادت و سبب تکمیل نفوس مردم می باشد و آیه آیه 9 سوره بنى اسرائیل« إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» و آیه 174 سوره نساء می فرماید: « قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً » بمجموع این کتاب شریف اشاره دارد. اگر چه می توان گفت که بعضى از مواقع بنا به اقتضاء حکمت و مصلحت برخى از مطالب در قالب بعضى از الفاظ سر بسته بیان می شود که درک آن بدون دقّت و ضمیمه مطالب دیگر بآسانى میسر نمی گردد.
و به همین دلیل مفسرین برای تحقیق درباره آنها تلاش زیادی کرده اند و به بحر عمیقی داخل گشته اند ‏، حبیب الله نوبخت نویسنده کتاب دیوان دین معتقد است که حروف مقطعه در اوائل سوره ها عنوان مطالب آن سوره هاست البته مختصر و منحوت عنوان . ولی نظریات این عده فقط نظریات فردی است و مورد قبول دانشمندان قرار نگرفته است ‏، از این رو دانشمندان این حروف را جزو اسرار و رازهای پنهانی خداوند می دانند که جز خداوند متعال و راسخین در علم ، کسی به سرّ آن ها آگاهی ندارد و همگی بر این نظر تأکید دارند که خدا به مقصود خویش آگاه تر است.« سرّ من اسرار اللَّه استاثره اللَّه بعلمه »
زان گونه پیام ها که او پنهان دارد*****یک ذرّه بصد هزار جان نتوان داد.

حروف مقطعه قرآن :

قرآن 114 سوره دارد و در 29 سوره ملاحظه می کنیم که بعد از«بسم الله الرحمن الرحیم »سوره با حرفی آغاز شده است که در اصطلاح مفسران آنها را «فواتح السور» یا «حروف نورانی» و یا «حروف مقطعه» می نامند .
این حروف مقطعه در ابتدای سوره ها ‏، یک حرفی‏، دو حرفی ‏،سه حرفی‏، چهار حرفی یا پنج حرفی هستند که به ظاهر معنای روشنی ندارند . حروف مقطعه به قرار ذیل است :
«الم- الم- المص- الر- الر- الر- المر- الر- الر- کهیعص- طه- طسم- طس- طسم- الم - الم- الم- الم- یس- ص- حم- حم- حمعسق- حم- حم- حم- حم- ق- ن »
این حروف به ترتیب در اوایل سوره های « بقره ‏‏، آل عمران ‏،اعراف‏ ،یونس ‏، هود ‏،یوسف ‏، رعد ‏، ابراهیم ‏، حجر ‏، مریم ‏،طه ‏، شعرا ‏، نمل‏، قصص ‏، عنکبوت ‏، روم لقمان ‏، سجده ‏،یس ‏، ص ‏، مومن ‏، فصلت ‏، شوری ‏، زخرف ‏، دخان ‏، جاثیه ‏، احقاف، ق ‏، قلم» هستند.
اگر این حروف جمع شوند و مکررات آنها حذف شود ‏، درست نصف حروف بیست و هشتگانه (28) الفبای عربی یعنی چهارده (14)حرف خواهند بود . این حروف را در عبارت « صِراط علیٍّ حق نُمْسِکُهُ » به معنای «راه علی حق است ما به آن چنگ می زنیم» یا «على صراط حق نمسکه » یا «على حق ، نمسک صراطه » گردآوری کرده اند و اهل نست نیز مى توانند براى تایید راه خود با همین حروف جملاتى مانند « صریح طریقک مع السنه » را بسازند؛ یعنى ، راه و روش تو در صورت هماهنگى با سنت (برداشت خاص اهل سنت از اسلام) صحیح است. و این حروف (حروف مقطعه با حذف مکررات ) ، نصف حروف هجا است چون اثبات اعجاز نصف هدف آیات قرآن است. سال ها بعد از نزول قرآن که براى زبان عرب قواعدى و علومى وضع شد حروف را نیز از حیث کیفیت تلفظ تقسیم کرده و هر قسمتى را بنامى نامیدند. اینک مى‏بینیم که این چهارده حرف اول سوره‏ها درست مشتمل بر نصف تمام آن اقسام است یعنى نصف مهموسه و نصف مجهوره و نصف شدیده و رخوه و مطبقه و منفتحه و مستعلیه و منخفضه و قلقله (آقاى شهرستانى حروف هر یک از اقسام را ذکر کرده و شمرده‏اند) و همچنین بین حروف مقطعه هم حروف نقطه دار و هم حروف بی نقطه و هم حروف شمسی و هم حروف قمری و هم حروف متصل و هم حروف منفصل هست .
از یکصد و چهارده(114) سوره قرآن پنجاه و شش (56) سوره مکی و بیست و هشت (28) سوره مدنی هستند که از (56) سوره مکی قرآن (26)سوره ی آن و از (28) سوره مدنی (3) سوره ی آن ابتدایشان حروف مقطعه آمده است . یعنی غالب سوره های حروف مقطعه دار (26)سوره از (29) سوره مکی هستند . و به عبارت دیگر هر سوره‏اى که در اول آن حروف مقطعه آمده مکیة است بجز سوره بقره و آل عمران اما سوره رعد اختلافى است.]1[
همچنین بعد از حروف مقطعه معمولاً نام و یادی از کتاب و قرآن و ذکر و وحی و نوشته و . . . در میان می آید . اما در معانی این حروف ‏، مفسران قدیم و جدید نکات جالبی گفته اند که که شاید هر کدام بخشی از اسرار وجود در این حروف بیان کرده باشند .
به عبارت دیگر حروف مقطعه در اوائل سوره‏هاى مختلف وجود دارد که در برخى از موارد این حروف بطور بسیط بکار برده شده مانند « ص » در اول سوره 38(ص) و « ق » در اول سوره 50 (ق) و « ن » در اول سوره 68 ( القلم ) و در بعضى از موارد فواتح سور از دو حروف متشکل می باشد که مجموعا ده سوره هستند که هفت مورد آن با « حم » شروع می شوند و آنها عبارتند از سوره‏هاى: غافر- فصّلت- شورى- زخرف- دخان- جاثیه- احقاف- و مورد هشتم و نهم و دهم عبارتند از سوره‏هاى : طه- طس- یس. و سیزده سوره دیگر که فواتح آنها از سه حرف شروع گردیده عبارتند از. بقره- آل عمران- عنکبوت- روم- لقمان- سجده- یونس هود- یوسف- ابراهیم- حجر- شعراء- قصص. و دو سوره از قرآن با چهار حروف شروع شده و آنها عبارتند از سوره اعراف و سوره رعد و فقط سوره « کهیعص » است که با پنج حرف آغاز گردیده است. البته اگر در سوره فصلت نیز « حمعسق » را یک مجموعه بحساب آوریم میتوان گفت که در آغاز دو سوره از سوره‏هاى قرآن حروف مقطعه پنجگانه وجود دارد و با توجه بمطالب فوق مجموعا بیست و نه سوره با حروف مقطعه شروع شده است. ]2[

بیشتر بخوانید:حروف مقطعه


البته متذکر شویم که حروف مقطعه با ذکر مکررات عبارتند از : « ا ، ح ، ر ، س ، ص ، ط ، ع ، ق ، ک ، ل، م ، ن ، ه ، ی »‏ که گاهى آنها را" حروف نورانى" نیز مى‏نامند. ]3[

منظومی از حروف مقطعه در قرآن :

هستى مطلق ز غیب ذات خویش *** خواست گردد جلوه‏گر ز آیات خویش‏
از احد کاطلاق ذات اللّه بد *** گشت ظاهر در صفات اللّه شد
صورت اللّه دانى گر مقام *** شد محمّد ص مظهر جامع بنام
‏ممکنات از بحر او مانند موج *** منشعب شد فرقه فرقه فوج فوج‏
زان سبب موصوف بر لولاک شد *** باعث ایجاد آب و خاک شد
کرد اشارت از الف و زلام و میم *** زین سه رتبه بعد رحمن و رحیم‏
خود الف بود آنکه آمد لام شد *** لامع آن شمس الاحذر اکرام شد
لام را باشد نهایت حرف میم *** نیک دریاب این اشارات عظیم‏
زین سه رتبه در کتاب آنسان که بود *** ابتداء فرمود سلطان وجود
از مقامات ثلاث آغاز کرد *** باب رحمت بر خلایق باز کرد
تا تو دانى انفس و آفاق را *** سرّ این تقیید و آن اطلاق را
از پس سبع المثانى کاندر آن *** حمد خود آموزد او بر بندگان
‏از الف کرد ابتداء و زلام و میم *** تا ز حادث راه یابى بر قدیم‏
این اشارت بر سه رتبه است از وجود *** گر مراتب را شناسى با شهود
اول اللّه است و ثانى جبرئیل *** عقل فعال اوست از روى دلیل
منتهى باشد محمّد ص در نمود *** ز آنکه دارد جامعیت در وجود
فیص هستى جبرئیل ذو العطاء *** ز ابتداء گیرد دهد بر منتها
گفت جمع عالم این است اى وجیه *** یا عبادى فاعلموا لا ریب فیه‏ ]4[

سخنی از گذشتگان :

در کتاب « الاتفاق» جلد دوم صفحه 9 آمده است که از متشابهات اوایل سوَر آن است که اینها اسراری است که جز خداوند کسی بدان آگاه نیست و این موضوع را دیگران نیز تأکید کرده اند .
از الشعبی منقول است که از او درباره حروف آغاز سوره سؤال شد او گفت : برای هرکتابی سری است و سر این کتاب حروف آغاز سور آن است .
از ابن عباس نقل شده است که مراد از «الم» در سخن خدا آن است که «انا الله أعلم» و همچنین در مورد «المص» (انا الله افضل) و نیز در مورد «المر» ( انا الله أری) .
از سعیدبن جبیر از ابن عباس نقل شده است که« الر - حم – ن » صورت پراکنده ای از« الرحمن» است اما مقصود از این کار چه بوده است ؟
ابوالشیخ از محمدابن کعب القرظی نقل می کند که : «المر» از الرحمن گرفته شده است . همچنین از قول او نقل شده است که در «المص» «الف» از« الله» و «م» از «الرحمن» و «ص» از «الصمد» گرفته شده است و این چیزی شبیه به همان مورد قبلی است .
از الضحاک نقل شده است که معنای آن المصور است و نیز گفته شده که معنای آن« انا الله اعلم» است . طبق نظری دیگر حروف آغاز سوره سوگندهایی است که خداوند بدان قسم یاد کرده است و آنها در زمره نام های پروردگار هستند . در این نظر استناد بدین روایت می کنند که حضرت مولی الموحدین علی (علیه السّلام) یک قسم یاد کرده است : «أسئلک یا کهیعص» به معنای مرا مورد عفو قرار بده و باز از این به نظر می آید که آن اشاره به اسماء حسنی است از قبیل کافی هادی و غیره .

خلاصه ای از مهمترین نظریات درباره حروف مقطعه :

در اینجا خلاصه ای از مهمترین نظرات را از نظر می گذرانیم . البته از ذکر تأویلات و نکاتی عرفانی خودداری شده است :
1) اسم اعظم خدایند. بطوری که اگر خوب ترکیب نمایند باسم اعظم الهى دست می یابند لکن ما نمى‏توانیم و نمى‏دانیم آنها را چگونه باید جمع نمائیم.
2) اینها اسامی قرآنند. کلبى و سدى و قتاده به همین نظریه معتقدند.
3) این حروف جنبه سوگند دارند و خداوند به آنها قسم یاد کرده است .
4) حروفی است از حروف هجا که موضوعند برای ترکیبات .
5) حروفی هستند که هریک از آن به معنایی اشاره دارد .
6) اسرار قرآنند چنانچه برای هر کتابی سرّی است .
7) در اوایل سوره آورده شده تا ابتدای سوره و انتهای سوره سابق را تعیین نمایند .
8) این حروف از مختصات قرآن کریم است و در سایر کتابهاى آسمانى مانند تورات و انجیل سابقه ندارد.
9) اسامی سوره هایی هستند که در آن قرار گرفته اند و مرحوم شیخ طوسی این معنی را پسندیده و می گوید بهترین معانی همین معانی است که بگوییم این حروف اسامی سوره ها هستند. سیبویه و خلیل و بیشتر متکلمین به همین نظریه معتقدند زیرا در میان اعراب رسم چنین بود که بحروف نام‏گذارى می کردند چنانکه پدر حارثه نامش لام بود و مس را صاد و نقد را عین و ابر را غین و ماهى را نون می نامیدند و قفال هم که یکى از علماى معتزله است این قول را پذیرفته است و به اعتقاد این عده مفهوم کلى این سوره‏ها مدلول حروف مقطعه‏اى است که در اوائل این سوره‏ها ذکر گردیده است.
10) گفته اند این حروف به حساب جُمَل پیش بینی سال بعضی حوادث مهم است . طرفداران علوم غریبه بر این نظریّه زیاد تأکید می کنند .
11) این حروف رمز مطالب سوره مربوطه است . مثلاً در سوره هایی که «حم» در ابتدای آن ها آمده است بحث «حیات و موت» در میان است یا « طسم» رمز « طیر و طیور» و « سلیمان و سبا» و « موسی» است و یا « الم» به معنای « الله» و « جبرئیل » و« محمّد» است .
12) آوردن این حروف بدین منظور است که خواننده و شنونده توجه کند که قرآن که معجزه است از همین حروف معمولی ساخته شده است . با این افراد بشر از آوردن مانند آن یا مثل بخشی از آن عاجزند؛ مثل آنکه در کنار ساختمان عظیمی تکّه های مصالح ساختمانی ببینیم و بدانیم از همین مصالح ساخته شده است ولی خود ما از ساختن مانند آن ناتوان باشیم .
گفته اند این حروف رمزی میان خدا و پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است . اگر اشکال شود که فایده اش برای بشر که آنرا نمی فهمد چیست در پاسخ گفته شده که در ظهور حضرت حجت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ایشان معانی این حروف را بیان خواهند کرد و این از نشانه های صدق آن حضرت است .
بین المحبّین سر لیس یفشیه *** قول و لا قلم للخلق یحکیه‏
13) گفته اند همچنان که در کتاب تکوین یعنی عالم هستی معلومات و مجهولاتی هست به موازات آن در کتاب تشریع یعنی قرآن هم معلومات و مجهولاتی باید باشد . و حروف مقطعه نشانه مجهولات و نقاط سیاهی است که برای بشر قابل فهم نیست .
14) گفته اند کفار و مشرکان هنگامی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آیات قرآن را تلاوت می کرد همهمه می کردند . بر زبان آوردن این حروف از طرف مردی امّی ایجاد تعجب و سکوت می کرده و حضرت موفق می شده است آیات را تلاوت نماید . چنانکه می فرماید : « لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ » . مکی بودن غالب سوره هایی که با حروف مقطعه شروع می شود این نکته را تقویت می کند .
15) گروهى از مفسرین می گویند که این حروف اشاره باسماء اللّه است ؛ لذا الف در « الم » اشاره به انا لام اشاره به اللّه و میم اشاره بعلم اوست یعنى« انا اللّه اعلم » ولى بعقیده ابن عباس الف در « الم » اشاره بر لفظ جلاله اللّه لام بر اسم جبرئیل و میم اشاره بر اسم محمّد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) می باشد و شاید اشاره به این باشد که اللّه بواسطه جبرئیل قرآن را به محمّد (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرستاده است.
16) برخى از مفسرین نوشته‏اند: هر حرفى از حروف مقطعه‏ای اوائل سور مفتاح اسمى از اسماء اللّه است و نیست در آن حرفى مگر آنکه راجع بثناء و آلاء حق تعالی است.
بعضى گفته‏اند حروف مقطعه اوائل سور بخاطر این بوده است که سبب سکوت شنوندگان گردد زیرا مشرکین بنا گذاشته بودند که به سخنان پیامبر اکرم گوش ندهند چنانکه می فرماید : « وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ‏»]5[ اما وقتى این کلمات نامأنوس را می شنیدند موجب سکوت آنان می شد.
17) برخى از مفسرین چنین بیان کرده‏اند: در الم سه معنى مندرج است که با مقام الوهیت مناسب می باشد :
1. الف یکى است هم در ذات و هم در صفات و هم در وضع و حساب خداوند نیز هم منفرد بوجود حقیقى است ازلا و ابدا و هم منفرد بصفات ذاتى است.«کان اللّه و لم یکن معه شى‏ء»
2. الف مستقیم است و از کثرت حروف تغییرى در آن حاصل نمى‏شود وجود پروردگار متعال نیز ثابت و پایدار است و کثرت موجودات تغییرى در وحدتش نمى‏دهد.
3. الف مصدر تمام حروف است و باستقامت آن حروف معوجه استقامت مى‏یابند وجود خداوند نیز مبدء تمام موجودات است و از حقانیت او موجودات محقق و ثابت مى‏گردند و با اتصال لام و میم روشن میشود که موجودات غیر از ذات حق، موصوف بدوئیت است و وحدت حقیقى منحصر بذات حق تعالى است و لام در الم بدو معنى اشاره دارد یکى اثبات حقانیت و مالکیت حق تعالى. لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ و دیگرى نفى وجود غیر، بدینمعنى موجود حقیقى نیست مگر او.«لیس فى الدّار غیره دیّار».
18) از دعاى امام سجاد علیه السّلام فهمیده می شود که مراد از جمیع حروف مقطعه که مقترن بلفظ کتاب یا قرآن است مانند: المص کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ- یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ- ق وَ الْقُرْآنِ- حم تَنْزِیلُ الْکِتابِ نام مقدس حضرت محمد (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) است که خداوند متعال بآن قسم مى‏خورد لذا معنى الم چنین می شود: قسم بنام محمد (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) .
19) اهل تحقیق گفته‏اند که الف از اقصاى حلق که اول مخارج است ادا میشود و لام از طرف زبان که اوسط مخارج است و میم از لب که آخر مخارج است گفته میشود و الم اشاره باین مطلب است که بنده خدا بایستى در اول و وسط و آخر افعال و اقوال خود بیاد حق تعالى باشد.
20) بنظر بعضى از مفسرین این حروف علامت پاره‏اى از واژه‏هاى عربى است که قبلا در ادبیات عرب رایج بوده است.
21) حروف مقطعه اوائل سور بجهت آماده ساختن پیامبر اکرم براى دریافت وحى می باشد.

اقوالی درباره هریک از حروف مقطعه قرآن :

«کهیعص» : این کلمه که از پنج حرف تلفیق شده در اول سوره مریم قرار گرفته است . در تفسیر برهان از کمال الدین صدوق نقل شده که سعدابن عبدالله قعی محضر حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام رسید خواست مسائلی از آن حضرت سؤال کند امام فرمودند : از نور چشم من حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بپرس . سعد گفت : یابن رسول الله از تأویل «کهیعص» با خبرم فرما. آن حضرت فرمود: « این حروف از اخبار غیبی است که خداوند بنده اش زکریا را به آن واقف کرد . سپس بر محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حکایت فرمود بدین بیان که زکریا (علیه السّلام) از خدا خواست نام های پنج تن را به او بیاموزد جبرئیل آمد و تعلیم کرد زکریا هر وقت نام های «محمد علی فاطمه حسن» (علیهم السّلام) را یاد می کرد غصّه اش برطرف می شد و چون نام حسین (علیه السّلام) را یاد می نمود گریه گلوگیرش می کرد و دلش می لرزید . روزی گفت : خدایا چرا در چهار ذکر اول غصه ام زدوده می شود و در ذکر حسین اشکم روان می گردد و لرزه دلم بالا می گیرد؟ خدا از ماجرای حسین(علیه السّلام) به وی خبر داد و فرمود :«کهیعص» «کاف» اسم کربلا – «هاء» هلاک و شهادت عترت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) – «یاء» یزید لعنت اله علیه و او ظالم حسین(علیه السّلام) است – «عین» عطش آن حضرت و «صاد» صبر او می باشد.»
در صافی آن را از کمال الدین نقل کرده و می گوید در مناقب نظیر آن نقل شده است . در مجمع نقل کرده که امیرالمومنین (علیه السّلام ) در دعایش می گفت: « اسئلک یا کهیعص» . از این به نظر می آید که آن اشاره به اسماء حسنی است از قبیل کافی و هادی و غیره .
« الم » : در تفسیر امام حسن عسکرى (علیه السّلام) نقل شده که آن حضرت فرمودند معنى« الم » آن است : این کتابی که فرستادیم مرکب از حروف تهجى است که لغت شما هم از آن ترکیب مى‏شود اگر شک دارید که از طرف خداوند است پس نظیر آن را بیاورید.
امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: از صادق آل محمّد علیه السّلام از معنى « الم » پرسیدند وى پاسخ دادند : الف شش صفت دارد که با شش صفت خداوند متعال مطابقت دارد:
1. الف ابتداء حروف است حق تعالى هم مبدء تمام مخلوقات است.
2. الف منفرد از همه حروف است خدا هم منفرد بوجود است.
3. الف بحروف متّصل نیست ولى حروف بآن متّصلند همینطور خلق بحق متّصلند ولى خدا بچیزى متّصل نیست و همه مخلوقات باو محتاجند و او بکسى محتاج نیست.
4. الف منقطع و مباین از حروف است خدا هم منقطع و مباین از خلق است.
5. الف سبب ترکیب و تألیف حروف است خدا هم سبب تألیف و ترکیب موجودات است.
6. الف مستقیم و مستوى است خداوند هم عادل و درست‏کار است.
تفسیر قمى از ابى بصیر از امام جعفر صادق (علیه السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: « الم » حرفى است از حروف اعظم آفریدگار که حروف آن جدا از یکدیگر ذکر شده و اگر پیامبر اکرم و اوصیاء او علیهم السّلام آن را ترکیب نموده و خداوند را بآن نام بخوانند درخواست آنان إجابت خواهد شده.
تفسیر برهان از امام جعفر صادق (علیه السّلام) نقل کرده که « الم » در اول سوره بقره بمعنى « انا اللّه الملک » است.
ابو اسحق ثعلبى در تفسیر خود روایتى از على بن موسى الرضا (علیه السّلام) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: از امام جعفر صادق (علیه السّلام) راجع به « الم » سؤال کردند و ایشان در پاسخ فرمودند: الف راجع به شش صفت از صفات خداوند می باشد:
(1) ابتداء زیرا خداوند است که آفرینش همه مخلوقات را آغاز کرد و الف نیز ابتداء و آغاز همه حروف تهجّى است.
(2) استواء چون خداوند مستوى و عادل و راست است الف نیز راست بوده و میل و انحرافى از طریق اعتدال و استواء در آن وجود ندارد.
(3) انفراد خدا فرد و تنها است الف نیز چنین است.
(4) الف بحروف متصل نیست ولى حروف بآن متصلند همینطور خلق بحق متصلند و خدا بچیزى متصل نیست و همه باو محتاجند و او بکسى محتاج نیست.
(5) الف منقطع و مباین از حروف است خدا هم منقطع و مباین از خلق است.
(6) الف مبدء تألیف حروف است خدا هم منشاء الفت مردم و خلق با یکدیگر می باشد.
« الم » در سوره آل عمران :
1. بمعنى انا اللّه المجید است.
2. الف در الم اشاره به اللّه و لام به لطیف و میم اشاره به مجید است.
3. الف در الم اشاره به اللّه و لام اشاره به جبرئیل و میم اشاره به محمد است یعنى خدا قرآن را بواسطه جبرئیل به محمد صلّى اللّه علیه و آله نازل کرده است.
4. الف در الم اشاره به احد و لام اشاره به لطیف و میم اشاره به ملک است یعنى: الاحد اللطیف الملک.
5. الف در الم اشاره بنام مقدس اللّه و لام اشاره بلقاء حق و میم اشاره بمحبت الهى در مخلوق است.
6. روح البیان می نویسد: در قرآن براى قیام گفته شده قوموا للّه و براى رکوع گفته شده « و ارکعوا » و براى سجود گفته شده « و اسجدوا » پس الف اشاره به قیام در نماز و لام اشاره به رکوع و میم اشاره به سجود است.
«المر» : از ابن بابویه مسندا از حضرت صادق علیه السّلام فرمود : ( المر معناه انا اللَّه المحیى و الممیت الرازق ).
«طه» : به نظر صاحب کتاب دیوان دین «طاء» مختصر کلمه طور و «هاء» مختصر کلمه هدایت است و این دو حرف نماینده تمام مطالب سوره می باشد و این کلمه عنوان سوره است . عنوانی که از آن بهتر و جامع تر نیست .
گفته : موضوع سوره داستان پیغمبری موسی (علیه السّلام ) است و کوه طور و هدایت شدن وی جانب آتش که از قله طور به نظر آورد . بعد از آن به طور رفت و خدا با او سخن گفت . به جانب فرعون هدایت شد تا او را هدایت کند . . . .
در مجمع فرموده : روایت است رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی از دو پایش را در نماز بلند نگه می داشت تا رنجش بیشتر باشد خدا نازل فرمود :
« طه . مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى» از آن به بعد هر دو پایش را به زمین گذاشت این قول در کشاف از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است .
در المیزان از تفسیر قمی از امام محمد باقر و امام صادق (علیهم السّلام) نقل است که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چون نماز می خواندند بر انگشتان دو پایش می ایستاد تا ورم می کردخداوند نازل فرمود:
« طه .مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى . إِلا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشَى» . ناگفته نماند اگر « طه » نام آن حضرت باشد تسمیه از جانب خداست وگرنه قبلاً چنین نامی برای آن حضرت معلوم نبود و باید دید این لفظ چه معنایی دارد که خدا آن حضرت را با آن نامیده اند و اگر اشاره به طور و هدایت باشد می شود گفت منظور آن است که ای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)طور و هدایت موسی را ببین که چطور بالاخره موسی موفق شد بدان که قرآن برای مشقت تو نیست بلکه تذکّری است تو هم بالاخره در ترویج آن موفق خواهی بود .
«یس» : در مجمع فرموده محمدبن مسلم از ابی جعفر باقر(علیه السّلام) نقل کرده رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)را دوازده اسم است پنج تا از آنها در قرآن است : «محمد – احمد - عبدالله – یس و نون »
در حدیث از على بن ابراهیم از حضرت صادق (علیه السّلام) است (یس اسم رسول اللَّه است و الدلیل علیه انک لمن المرسلین)
و از محمد بن مسلم از حضرت باقر فرمود : ( ان لرسول اللَّه اثنى عشر اسما خمسة فى القرآن : محمد ، احمد ، عبد اللَّه ، یس ، ن )
لکن اسماء مقدسه آن حضرت در قرآن بیش از اینها است چنانچه از حضرت صادق (علیه السّلام ) مرویست‏ : ( له عشرة اسماء محمّد و ما محمّد الّا رسول احمد یأتى من بعدى اسمه احمد عبد اللَّه لمّا قام عبد اللَّه طه یس ن و القلم مدّثر مزّمل ذکر قد انزل اللَّه الیکم ذکرا).
«حم» : کلمه حم در اول هفت سوره از سور قرآن کریم واقع است و آن ها عبارتند از «غافر- فصلت شوری – زخرف – دخان – جاثیه – احقاف» و در اول سوره شوری کلمه «عسق» بر آن اضافه شده است .
وجه اشتراک این سوره ها شباهتی است که به یکدیگر دارند و این شباهت مخصوص این چند سوره است و در دیگر سوره ها دیده نمی شود که هر یک از این سوره ها با توصیف قرآن شروع شده و نیز از نظر طول به همدیگر نزدیک می باشند و نیز کلمات این سوره ها از نظر تنظیم بسیار شبیه یکدیگر می باشند .
به عقیده حبیب الله نوبخت نویسنده کتاب «دیوان دین» مطالب سوره های «حم» به استثنای سوره شوری همه درباره ی «حیات و موت» است و حرف «ح» در همه آنها مختصر «حیات» و«میم» مختصر «موت یا ممات« است . آیاتی چند از سوره ها را درباره ی حیات و موت شاهد آورده و از کشف الغُمّه اربلی نقل می کند که امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در صفین برای جنگجویان خود شعاری اختیار کرد و فرمود که هر که یک نفر را بکشد یا فریاد بلند کند بگوید «حم» و شریح ابن اوفی از یاران آن حضرت چون نیزه خود را به سینه محمد بن طلحه فرو برد و فریاد کشید «حم» این شعار بدان معنی بود که اینک حدفاصل میان حیات و ممات . (414-419 دیوان دین) بنابر قول ایشان «ع س ق» در سوره ی شوری باید اشاره به عیسی سلیمان قیامت باشد ولی در سوره شوری خبری از سلیمان نیست و شاید «س» اشاره به سماوات است که مکرر در آن سوره یاد شده است .
در المیزان اول سوره شوری بعد از نقل احتمالات می گوید : ممکن است حدس زد که میان حروف مقطعه و مضامین سوره هایی که با آن ها شروع می شوند ارتباط خاصی باشد و شاید این سخن معنی آن روایت است که اهل سنّت از حضرت علی (علیه السّلام) بنابر قول مجمع نقل کرده اند فرمود : برای هر کتاب صفوه و خالصی است و صفوه این کتاب حروف تهجّی است . برخی گفته اند که « حم» آغاز نام های خداوند است که عبارتست از «حلیم ،حمید ،حکیم، حی، حنان ، ملک مجید، مُبدِی و مُعِید» و این گفتار عطاء خراسانی می باشد و گفته شده که «حم» یعنی «قضاء» و انجام شد آنچه بود و این سخن از کلبی نقل شده است . گفته اند خداوند با این لفظ به حلم و ملک قسم خورد : هرکه به خدا پناه برد و با اخلاص از قلب «لااله الاالله» بگوید خداوند او را عذاب نمی کند و این سخن « قرظی» است .
بعضی گفته اند علت فضیلت سوره شوری از میان سوره های دیگری که «حم» دارد آن ست که در این سوره «عسق» است زیرا دیگر سوره ها در اول آن از قرآن صریحاً یاد شده است ولی در این سوره «عسق» آمده است که هرچند صریحاً دلالت بر قرآن ندارد ولی به دلالت تضمّنی برآن دلالت دارد و همین است معنی قول قتاده که می گوید : «عسق» اسمی است از اسماء قرآن .عطاء می گوید حروف «حم و عسق» حروفی است جداجدا که هرکدام اشاره دارد به یکی از حوادث آینده مثلاً «حاء» اشاره به حربه و «میم» اشاره به «تحویل ملک» و «عین» اشاره به «عدوی» است که شکست خواهد خورد ‏، «سین» اشاره به استئصال و گرفتاری مردم به «سال های قحطی» است مانند سالهایی که حضرت یوسف علیه السّلام پیش بینی کرد ‏، «قاف» اشاره به «قدرت الهی» است در پادشاهان زمبن .
این دو حرف مقطعه یعنی « حم » به موجب آمارى که رشاد خلیفه تهیه کرده است، در آغاز هفت سوره متوالى (سوره‏هاى 40 تا 46) مجموعاً در تمام این هفت سوره 2147 بار تکرار شده که مضربى است از عدد 19 (تعداد حروف بسم اللَّه ...).
« ق» : برخی از مفسران نیز « قاف» را اشاره به بعضی از اسماء الله « قادر» و « قیّوم» دانسته اند . اخبارى نقل مى‏کنند که از جبل قاف که محیط بدنیا است از زمرد اخضر و خضرویت آسمان از اوست و ملکى است در آن نامش ترجائیل و وراء آن جبل هفتاد هزار عالم است اکثر از عدد جن و انس و تمام لعن مى‏کنند فلان فلان را، و امیر المؤمنین با جمعى از اصحابش رفتند بکوه « ق » و با آن ملک مکالماتى داشتند چون از فهم ما بیرون است و با اکتشافات امروزه سازش ندارد لذا مى‏گوییم محتاج بتأویل است و از فهم ما دور است.
در این که این کدام کوه است که بر کره ی زمین یا مجموعه جهان احاطه دارد و منظور از آن چیست اینجا جای بحث آن نیست ‏، آنچه لازم می دانیم در اینجا اشاره کنیم اینست که بسیار بعید به نظر می رسد که « ق» در این سوره اشاره به «کوه قاف» دارد چرا که نه تنها تناسبی با بحث های سوره ندارد بلکه حرف « ق» در اینجا همانند سایر حروف مقطعه ای که در آغاز سوره های قرآن آمده به علاوه اگر منظور از آن کوه قاف بود می بایست با « واو » قسم همراه باشد مانند « والطور» و امثال آن ‏، و ذکر یک کلمه بدون مبتدا و خبر و« واو » قسم مفهومی ندارد . از همه اینها گذشته « رسم الخط» تمام قرآن ها اینست که « ق» بصورت مفرد نوشته و در حالی که « کوه قاف » را بصورت قاف می نویسند ناگفته نماند بنابرقول «دیوان دین »و« المیزان »‏، میان « ق» و مضامین این سوره ارتباط خاصی است؛ زیرا « ق» مختصر « قیامت » و مضامین سوره ی « ق» درباره ی قیامت است . در این صورت «ق» رمز مطالب سوره است .

بیشتر بخوانید:مروری بر معانی متنوع حروف مقطعه در قرآن


در برهان از حضرت صادق (علیه السّلام) نقل کرده مفصّلا که مفادش اینست که خداوند در قرآن اسامى پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذکر فرموده (محمّد ، احمد ، عبد اللَّه ، طه ، یس ، ن و القلم ، مدّثر ، مزمّل، ذکر) اقولُ در قرآن و در اخبار اسامى دیگرى هم براى آن حضرت هست رسول، نبىّ ،خاتم النّبیّین، حبیب اللَّه، امین اللَّه ،صفوة اللَّه، صفىّ اللَّه و غیر اینها ولى در زیارت أمیر المؤمنین دارد : (السّلام علیک یا طه و یس) .
«طسم» : از ابن بابویه است از حضرت صادق (علیه السّلام) که فرمود : «طسم فمعناه انا الطالب السمیع المبدء المعید»
و از على بن ابراهیم‏ : « قال طسم حروف اسم اللَّه الاعظم المرموز فى القرآن»
« المص» : چنانچه از ابن بابویه در خبر سعید ثورى از حضرت باقر (علیه السّلام) روایت کرده و در بعض اخبار به انقراض دولت بنى امیه تفسیر شده که در سال صد و شصت و یک هجرى دولت آنها منقرض شد که آخر آنها مروان حمار بوده و این چهار حرف بحساب ابجد 161 می شود : الف 1 ، لام 30، میم 40، صاد 90. ]6[
هر حرفى کنایه از صفتى است، مانند: «اکرام»، «لطف»، «مجد»، «صدق». ]7[
حضرت صادق (علیه السّلام) در حدیثى فرماید: « المص» معناه: انا اللّه المقتدر الصّادق.]8[
هر حرفى از آن اشاره به اسمى از اسماء الهى است چون: «اله»، «لطیف»، «ملک»، «صبور».]9[
عیاشى و صدوق رحمة اللّه علیهما روایت کنند که: زندیقى از بنى امیه خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد: قول خداى عز و جل در کتابش «المص» چه چیز اراده فرموده و چه چیز است در آن از حلال و حرام و چه شى‏ء در آن است که نفع دهد به مردم؟ حضرت به غیظ آمد از این کلام فرمود: واى بر تو «الف» یک، و «ل» سى، و «م» چهل، و «ص» نود چقدر با تو است؟ گفت: صد و شصت و یک پس فرمود: وقتى منقضى شود سنه صد و شصت و یک، منقضى گردد ملک اصحاب تو. سپس امام فرمودند: ما نظر کردیم و دیدیم که پس از زمان مهلت و انقضاء سنه صد و شصت و یک، روز عاشورا مسوده داخل کوفه شدند و از بین بردند ملک ایشان را. ]10[
«ن» : این تنها سوره ایست که با حرف مقطّع «ن» آغاز شده است و می فرماید : « ن »
مفسرین اختلاف در معنای «ن»‏ کرده اند ‏، بعضی گفته اند مانند «حم» و «ص» و ... اسمی از اسماء سوره است . ابن عباس و مجاهد و مقاتل و سدی گفته اند : آن اسم آن ماهی است که زمین ما بر آن قرار دارد ابن عباس در روایت دیگر می گوید : آن حرف از حروف «الرحمن» است و حسن و قتاده و ضحاک گویند «ن» دوات است و بعضی گفته اند: «ن» لوحی است از نور و این مرفوعاً از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) روایت شده ‏، از حضرت ابی جعفر امام محمدباقر (علیه السّلام) روایت شده که آن نهری در بهشت بود خدا به او فرمود مداد شو ‏، پس منجمد و سخت شد و آن سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل بوده است . سپس به قلم فرمود: «بنویس پس قلم نوشت آنچه بود و آنچه خواهد بود تا روز قیامت» .
و بعضی گفته اند: منظور از آن ماهی است در دریا و آن از آیات خدایی است که در آب ایجادش کرده ‏، پس هرگاه از آب جدا شود خواهد مرد چنانچه حیوان خشکی هرگاه در آب غرق شود خواهد مرد .

بحث روایی درباره ی حروف مقطعه :

در مورد این حروف ‏، جملات و سخنان و روایات بسیاری آمده است ولی قول همه ی آنها معتبر نیست و به همه آنها نمی توان تکیه زد و ما به یکی از آنهایی که معتبرند اشاره ای خواهیم داشت .
شیخ صدوق علیه الرحمه در کتاب توحید از حضرت رضا علیه السّلام مسنداً نقل کرده که فرمود:
«انّ اول ما خلق اللَّه عز و جل لیعرف به خلقه الکتاب (الکتابة) حروف المعجم، و انّ الرجل اذا ضرب على رأسه بعصى فزعم انّه لا یفصح ببعض الکلام فالحکم فیه ان یعرض علیه حروف المعجم ثمّ تعطى الدیة بقدر ما لا یفصح منها، و لقد حدّثنى ابى عن ابیه عن جدّه عن امیر المؤمنین علیه السّلام فى ا ب ت ث، الالف آلاء اللَّه و الباء بهجة اللَّه و التاء تمام الامر بقائم آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و الثاء ثواب للمؤمنین على اعمالهم الصالحة «الجنّة»، ج ح خ فالجیم جمال اللَّه و الحاء حلم اللَّه عن المذنبین و الخاء خمول ذکر المعاصى عند اللَّه عزّ و جل و خبیر، د ذ فالدال دین اللَّه الّذى ارتضاه لعباده و الذال من ذى الجلال و الاکرام، ر ز فالراء من الرؤف الرحیم و الزاء زلزال القیمة، س ش فالسین سناء اللَّه و الشین ما شاء اللَّه و اراد ما اراد و ما تشائون الا ما یشاء اللَّه، ص ض فالصاد من صادق الوعد فى حمل الناس على الصراط و حبس الظالمین عند المرصاد و الضاد ضلّ من خالف محمّدا و آل محمّد صلوات اللَّه علیهم، ط ظ فالطاء طوبى للمؤمنین و الظاء ظنّ المؤمنین باللّه خیرا و ظنّ الکافرین شرّا، ع غ فالعین من العالم و الغین من الغنىّ الّذى لا یجوز علیه الحاجة على الاطلاق، ف ق، فالفاء فالق الحبّ و النوى و فوج من افواج النار و القاف قرآن على اللَّه جمعه و قرآنه، ک ل فالکاف من الکافى و اللام لغو الکافرین فى افترائهم على اللَّه الکذب، م ن فالمیم ملک یوم الدین لا مالک غیره و یقول عزّ و جل لمن الملک الیوم ثم تنطق ارواح انبیائه و رسله و حججه فیقولون للَّه الواحد القهّار فیقول جل جلاله الیوم تجزى کل نفس بما کسبت لا ظلم الیوم ان اللَّه سریع الحساب و النون نور اللَّه للمؤمنین و نکاله بالکافرین، و ه فالواو ویل لمن عصى اللَّه من عذاب یوم عظیم و الهاء هان على اللَّه من عصاه، لاى فلام الف لا اله الا اللَّه و هى کلمة الاخلاص ما من عبد قالها مخلصا الا وجبت له الجنّة و الیاء ید اللَّه فوق خلقه باسطة الرزق سبحانه و تعالى عمّا یشرکون «الحدیث»
حضرت رضا علیه السّلام فرمود:« به درستى که اول چیزى که خداوند بیافرید تا آفریدگان بواسطه آن کتاب نوشتن را بشناسند حروف معجم بود، و هر گاه عصائى بر سر مردى زده شود پس گمان برد که بعض کلمات را نتواند بیان کند حکمش این است که حروف معجم بر او عرضه شود سپس به آن مقدار از حروف معجم که نتواند بیان کند دیه داده شود، و بتحقیق حدیث نمود مرا پدرم از جدّش از امیرالمؤمنین علیه السّلام درباره حروف الف باء که الف اشاره بآلاء و نعم الهى و باء اشاره ببهجت و حسن خدا و تاء به تمام و کامل شدن امر الهى بوسیله قائم آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و ثاء ثواب دادن خدا بهشت را به مؤمنان براى کارهاى شایسته ایشان و جیم به جمال خدا و حاء بحلم و بردبارى خدا نسبت به گناه کاران و خاء به پنهان شدن و از بین رفتن ذکر و آوازه اهل معاصى نزد خداى عزّ و جل و اشاره بخبیر بودن خداست و دال اشاره بدین خداست آن دینى که براى بندگانش پسندیده و ذال از اسم ذى الجلال و الاکرام و راء از رؤوف و رحیم و زاء اشاره بزلزله‏هاى روز قیامت است و سین سناء و نور الهى و شین اشاره بمشیّت و اراده مطلقه حق است و اینکه اراده نمی کنند مردم مگر آنچه خدا بخواهد و صاد از اسم صادق الوعد و ضاد اشاره به ضلالت و گمراهى کسانى است که مخالفت کنند محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و آل او را، و طاء یعنى طوبى للمؤمنین «خوشا بحال مؤمنین» و ظاء اشاره به ظن و گمان خوب مؤمنین به خدا و ظن بد کافرین به اوست و عین از اسم عالم، و غین از اسم غنى است که مطلقا نیاز و حاجت بر او روا نیست، و فاء از اسم فالق الحب و النوى «شکافنده دانه و هسته» و اشاره به فوجى از افواج اهل آتش است، و قاف اشاره به قرآن است که بر خداست جمع آن و خواندن آن، و کاف از اسم کافى، و لام اشاره به لغو و بیهوده بودن افتراء و دروغ کافرین بر خداست و میم از اسم ملک روز جزاست روزى که مالکى غیر از او نیست و خداى عزّ و جل می فرماید: پادشاهى در این روز براى کیست؟ سپس ارواح پیغمبران و فرستاد‏گان و حجّت هاى خدا می گویند براى خداى یگانه قهّار است پس خداى بزرگ گوید امروز هر کسى جزا داده می شود به آنچه کسب کرده و ستمى در این روز بکسى نمی شود بدرستى که خدا بزودى حساب کننده است، و نون نوال و عطاء به مؤمنین و نکال و عذاب او نسبت به کافرین است، و واو یعنى ویل و واى بر کسانى که نافرمانى خدا را می کنند از عذاب روز بزرگ، و هاء یعنى پست است نزد خدا کسى که نافرمانى او را نماید، و لام الف اشاره بکلمه اخلاص و بنده از روى اخلاص آن را نمی گوید جز اینکه بهشت براى او واجب می شود، و یاء ید اللّه است که فوق خلایق به رزق گشاده شده، منزّه و متعالى است خدا از آنچه مشرکان به او نسبت می دهند.»]11[
در معانی الاخبار از سفیان توری نقل شده است که من به جعفربن محمد حضرت امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم: یابن رسول الله معنی کلمات از کتاب خدا چیست ؟ « الم– المص– الر– المر– کهیعص– طه– طس– طسم– یس– ص– حم– حمعسق – ق – ن»
حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند :«و اما «الم» که در اول سوره بقره است یعنی منم خدای سلطان «انا الله سلطان» و اما «الم» که در اول سوره آل عمران است معنایش «انا الله المجید» (منم خدای مجید ) است و اما معنای «المص» یعنی «انا الله المقتدر الصادق» (منم خدای مقتدر صادق)و اما معنای «الر» اینست که « انا الله رئوف» (منم خدای مهربان ) و اما معنای «المر» این است که «انا الله محیی و رزاق» (منم خدای زنده کننده و روزی دهنده) . و اما معنای «کهیعص» یعنی «انا الله هادی و ولی و صادق الوعد» ». و اما معنای «طه» خود یکی از اسماء پیامبر گرامی اسلام حضرت محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و معنای آن «یا طالب الحق و هادی الیه» ( ای طالب حق و و هدایت کننده بسوی آن ) می باشد . نسبت حرف« ق» در سوره «ق» از تمام سوره های قرآن بدون استثناء بیشتر است یعنی آیاتی که در طی 23 سال دوران نزول قرآن در 113 سوره ی دیگر قرآن آمده همچنان هست که حرف قاف در آنها کمتر به کار رفته است . همچنین محاسبات نشان داد که حرف «ص» در سوره «صاد» نیز همین حال را دارد یعنی مقدار آن به تناسب مجموع حروف سوره از هر سوره دیگر قرآن بیشتر است . نیز حرف «ن در سوره «نون و القلم» بزرگترین رقم نسبی را در 114 سوره قرآن دارد و اما «طس» یعنی «انا طالب السمیع» ( منم طالب شنوا ) و اما «طسم» که معنی آن اینست : «انا الطالب السمیع المعید» ( منم خدای طالب و شنونده و معید ) و اما «یس» یکی از اسم های رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و معنای آن اینست: یا «سامع الوحی و القرآن الحکیم انک لمن المرسلین علی صراط مستقیم» ( ای شنوای وحی قرآن کریم بدرستی که تو قطعاً از فرستادگان خدایی که بر راه راست و مهین آنی) . واما «ص» نام چشمه ای است که از زیر عرش می جوشد و همین «صاد» بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) در شب معراج از آن وضو گرفت و اما «حم» معنایش «حمید و مجید» است . و اما «حم عسق» معنایش حلم مثیب و ثواب دهنده و علم و سمیع و قادر است واما «ق» نام کوهی است که محیط بر زمین است و سبزی آسمان هم از آن است . و اما «ن» نام نهری است در بهشت.

نظریات جدید درباره ی حروف مقطعه :

دکتر مبارک صاحب کتاب النشرالقی به اندیشه ای که بلانشو برای وی پیش کشیده است علاقه نشان می دهد . وی می گوید بلانشو نظریات شایان بررسی و مطالعه ای بر وی عرضه داشته است . از نظر وی حروف الم و الر و حم و طسم همچون حروف A.O.I است که درباره ی سرودهایی یافت می شود و آن چیزی چون Neumer یعنی اشارات ویانات موسیقیانی است که آوازخوانان آن را پیروی و تبعیت می کنند و این ها آهنگ های قدیمی است که بوسیله ی آن یک یا دو حرف به الحاقشان اشاره می شده است و همین مقدار کافی بود تا آوازخوان و سراینده را به آوای مورد نظر متوجه سازد مثلاً در کلیسای مسیحی در اروپا یعنی جایی که همواره اصول موسیقی گریگوری حفظ می گردد و همچنین در اتیوپی ‏، اصطلاح موسیقی مشابهی وجود دارد به همین دلیل است که سرپرست آوازخوانان آواز را با حروفی که یادآور «الم» قرآن کریم یا در سرود روان است شروع می کنند
دکتر مبارک با اظهار علاقه به این نظر می گوید آنچه نظر آقای بلانشو را تائید می کند اینست که «الم» در ترتیل الف لام و میم خوانده می شود پس این حرف رمز نبوده بلکه نشانه های صوتی است آنچه در حاشیه سخن دکتر زکی مبارک می گوئیم آنست که اندیشه مورد اشاره آقای بلانشو اندیشه ای راهی است زیرا اگر آن را بر « الم» در سوره بقره تطبیق دهیم منطبق خواهد بود چون نوای موجود در فاصله سوره بقره با نوای موسیقایی موجود در « الم» متناسب است ولی هنگامی که مثلاً «کهیعص» را بر فاصله سوره منطبق کنیم در می یابیم که موسیقی «کهیعص» به شکل برجسیته از کمال ما برخوردار نمی باشد و چنین است «حم عسق» که در آن هم از تناسب برخوردار نمی باشد و نیز در مورد (ص-ق-المر- الر و. . . )
اعتقاد رودوِل آن است که این رموز مجموع نشانه هایی خاص و اشاراتی است که صاحبان نسخ بر نسخه های خود که به زیدین ثابت در هنگام ترتیب دادن قرآن در روزگار عثمان داده اند گذاشته اند.
این حروف از اختصاصات یا اشارات یا رموزی است که اسامی جامعین سوره های قرآن را در خود دارد . این سخن نیز از نظر ما قولی ضعیف و بی پایه است و فاقد سند و برهان می باشد . حال آنکه طرحین به همین سخن چنگ زده و آن را گرفته است.

حروف مقطعه و دانشمند مصری :

نظریه جالبی است که یک دانشمند مصری ابراز داشته که از نظر اهمیّت موضوع فشرده آن را در اینجا می آوریم . البته قضاوت درباره صحّت و رقم آن نیازمند بررسی فراوانی است که شاید بر عهده آیندگان باشد و ما آن را فقط به عنوان یک نظر ذکر می کنیم .
تحقیقات شگفت انگیز دانشمند مسلمان مصری در مورد تفسیر پاره ای از آیات قرآن مجید به کمک مغزهای الکترونیکی بود که اعجاب همگانی را در نقاط مختلف جهان برانگیخت .
این تحقیقات که محصول سه سال کوشش و پیگیری مداوم «دکتر رشادخلیفه» دانشمند شیمیدان مصری بود بار دیگر این حقیقت را به ثبوت رسانید که این کتاب بزرگ آسمانی محصول مغز بشر نیست و انسان ها قادر نخواهند بود مثل آن را بیاورند .
تمام کوشش استاد مزبور برای کشف معانی حروف مقطعه قرآن یعنی حروفی مانند «ق – الم – یس و . . . »صورت گرفته است او به کمک محاسبات پیچیده ای ثابت کرده است که رابطه نزدیکی میان این حروف با حروف سوره ای که در آغازآن قرار گرفته اند وجود دارد . بنابراین از مغز الکترونیکی تنها برای انجام تعداد حروف سوره ها و بدست آوردن نسبت (و به اصطلاح درصد) هر یک از حروف کلمه کمک گرفته است نه اینکه تفسیر آیات قرآنی را از ماشین خواسته باشد . ولی مسلماً اگر این ماشین ها نبودند هیچ بشری قادر نبود بوسیله قلم و کاغذ این محاسبات را در طی سالیان درازی انجام دهد .
دکتر رشاد می گوید : سال ها بود که من می خواستم بدانم معنی این حروف به ظاهر از هم بریده در آغاز سوره های قرآن چیست و هر قدر به تفاسیر بزرگ و آراء مختلفی که در این زمینه داده بودند مراجعه کردم پاسخ قانع کننده ای نیافتم از خداوند یاری خواستم و به مطالعه دست زدم ‏،
ناگهان به این فکر افتادم که شاید میان این حروف و حروف هر سوره ای که آن ها در آغازش قرار گرفته اند رابطه وجود داشته باشد .
اما بررسی تمام حروف نورانی در 114 سوره قرآن و تعیین نسبت هریک از آنها و محاسبات فراوان دیگری که می بایست در این زمینه بشود چیزی نبود که بدون استخدام مغزهای الکترونیکی امکان پذیر باشد . لذا قبلاً تمام حروف مزبور را در 114 سوره قرآن به طور جداگانه و همچنین مجموع حروف هر سوره را دقیقاً تعیین کرده و با شماره هر سوره به مغز الکترونیکی (برای انجام محاسبات پیچیده بعدی ) سپردم . این کار و مقدمات دیگر در مدت دو سال عملی شد .
سپس مغز الکترونیکی را یک سال برای انجام محاسبات که به آن اشاره شد به کار گرفتم نتیجه این محاسبات بسیار درخشان بود و برای نخستین بار در تاریخ اسلام پرده از حقایق شگفت انگیزی برداشته شد که اعجاز قرآن را علاوه بر جنبه های دیگر از نظر ریاضی و نسبت حروف قرآن کاملاً روشن می ساخت .
مغر الکترونیکی با محاسبات خود برای ما روشن ساخت که میزان هر یک از حروف 14 گانه در هر سوره از یکصد و چهارده سوره قرآن به نسبت مجموع حروف آن سوره چند درصد است . فی المثل پس از محاسبات می یابیم که نسبت حرف قاف که یکی از حروف نورانی قرآن است از سوره فلق بزرگترین رقم را دارد(700/6درصد) و در درجه اول میان سوره های قرآن است . ( البته به استثنای سوره ق ) بعد از آن سوره قیامت قرار دارد که تعداد قاف های آن نسبت به حروف مزبور (907/3درصد) می باشد و پس از آن سوره «الشمس» است .(906/3درصد)
به همین ترتیب این نسبت را در تمام یکصد و چهارده سوره قرآن بدست می آوریم . ( نه تنها درباره این یک حرف بلکه درباره تمام حروف چهارده گانه نورانی ) و به این ترتیب نسبت مجموع حروف هریک از سوره ها با یکایک این حروف روشن می گردد . اکنون به این نتایج جالبی که از این محاسبات بدست آمده توجه فرمائید :
1- نسبت حرف« ق» در سوره «ق» از تمام سوره های قرآن بدون استثناء بیشتر است یعنی آیاتی که در طی 23 سال دوران نزول قرآن در 113 سوره ی دیگر قرآن آمده همچنان هست که حرف قاف در آنها کمتر به کار رفته است . همچنین محاسبات نشان داد که حرف «ص» در سوره «صاد» نیز همین حال را دارد یعنی مقدار آن به تناسب مجموع حروف سوره از هر سوره دیگر قرآن بیشتر است . نیز حرف «ن در سوره «نون و القلم» بزرگترین رقم نسبی را در 114 سوره قرآن دارد تنها استثنائی که در این زمینه وجود دارد سوره «حجر» است که تعداد نسبی حرف «ن» در آن بیشتر از سوره «نون والقلم» است . أما جالب اینجاست که سوره حجر یکی از سوره هایی است که در آغاز آن «الر» می باشد و بعداً خواهیم دید که این سوره ها که آغاز آنها «الر» است باید همگی در حکم یک سوره محسوب شوند و اگر چنین کنیم نتیجه مطلوب بدست خواهد آمد یعنی نسبت تعداد«ن» در مجموع اینها از سوره «ن والقلم»کمتر خواهد شد !
2- چهار حرف «المص» را در آغاز سوره اعراف در نظر بگیرید اگر الف ها ‏، میم ها ‏و صادهایی که دراین سوره وجود دارد با هم جمع کنیم و نسبت آن را با حروف این سوره بسنجیم خواهیم دید که از تعداد مجموع آن در هر سوره دیگر قرآن بیشتر است .
همچنین چهار حرف« المر» در آغاز سوره «رعد» همین حال را دارد و نیز پنج حرف «کهیعص» در آغاز سوره «مریم» و اگر روی هم حساب شوند بر مجموع این پنج حرف در هر سوره دیگر قرآن فزونی دارد . در اینجا به چهره ی تازه تری از مسئله برخورد می کنیم که نه تنها یک حرف جداگانه در این کتاب آسمانی روی حساب و نظم خاص گسترده شده بلکه حروف متعدد آن نیز وضع حیرت آوری را دارد .
3- تاکنون بحث درباره ی حروفی بود که تنها در آغاز یک سوره قرآن قرار دارد . اما حروفی که در آغاز چند سوره قراردارد مانند «الم و المر» شکل دیگری بخود می گیرد و آن اینکه بر طبق محاسبات مغز الکترونیکی مجموع این حروف مثلاً (ا- ل- م) اگر در مجموع سوره هایی که با «الم» آغاز می گردد حساب شود و نسبت آن با مجموع این سوره ها بدست آید از میزان آن در هر یک از سوره های دیگر قرآن بیشتر است .
4- دکتر رشاد می گوید : ضمن محاسبه که روی سوره «مریم» و «زمر» انجام می دادم دیدم که نسبت (درصد) مجموع حروف (ک-ه-ی-ع –ص) در هر دو سوره مساوی است با اینکه باید در سوره مریم بیشتر باشد که لفظ «کهیعص» فقط در آغاز این سوره آمده نه در « زمر» ؟! اما همین که نسبت گیری را از رقم اعشار سوم به چهارم افزودم روشن شد که نسبت مجموع حروف در سوره مریم یک ده هزارم (0001/0) بیش از سوره « زمر» است و این تفاوت های جزئی راستی عجیب و حیرت آور است .

نتیجه :

بطور کلی می توان گفت : اقوال مفسّرین از عامّه و خاصّه مختلف است، که بعضى از آن ها تفسیر برأى و استنباط و اجتهاد و تخمین است و برخى مستندش اخبارى است که سندش ضعیف و یا اعتبارش ثابت نیست و پاره از آنها مستندش اخبارى است که با قواعد مسلّمه که در دست است سازش ندارد، و بالجمله قدر مسلّم اینست که این حروف از معناى حرفى خارج است ولى مراد حق تبارک و تعالى معلوم نیست و جز خدا و راسخین در علم کسى از آن آگاه نمی باشد.« سرّ من اسرار اللَّه استاثره اللَّه بعلمه»

پی نوشت ها :

1) أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 29
2) أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 151
3) تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 416
4) أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 155
5) سوره فصلت - آیه 26
6) أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 122
7) تفسیر اثنا عشری، ج‏4، ص: 10
8) همان
9) همان
10) همان
11) أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، صص: 125 - 122

منابع و مآخذ :

قرآن کریم
ترجمه قرآن (طاهرى) ، على اکبر طاهرى قزوینى
تفسیر المیزان ، علامه محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)
تفسیر تسنیم ، علامه عبدالله جوادی آملی (زید عزّه)
تفسیر نمونه ، آیت الله ناصر مکارم شیرازی (زید عزّه)
سرّ البیان فی علوم القرآن ، جلال الدین سیوطی
تفسیرأطیب البیان فی تفسیر القرآن، سیّد عبدالحسین طیب
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن ، ابوالفضل داور پناه
تفسیر اثنا عشرى‏، حسین بن احمد حسینى شاه عبدالعظیمى
تفسیر نوین ، محمد تقى شریعتى ‏
حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، سید عبد الحجت‏ بلاغى
تفسیر نوین‏ ، شریعتى محمد تقى
کوثر، یعقوب جعفرى



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط