معرفي کتاب نزهة الناظر و تنبيه الخاطر

چشم تماشا

در ميان کتاب‌هاي حديثي شيعه، کمتر کتابي به شيوه‌ي مسندي تدوين گشته است. نزهة الناظر و تنبيه‌الخاطر، يکي از معدود کتاب‌هاي کهن حديثي است که احاديث گزيده‌ي خود را به ترتيب معصوم گوينده‌‌ي حديث مرتب
سه‌شنبه، 31 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
چشم تماشا
 چشم تماشا

نويسنده: عبدالهادي مسعودي

 
 

چکيده

در ميان کتاب‌هاي حديثي شيعه، کمتر کتابي به شيوه‌ي مسندي تدوين گشته است. نزهة الناظر و تنبيه‌الخاطر، يکي از معدود کتاب‌هاي کهن حديثي است که احاديث گزيده‌ي خود را به ترتيب معصوم گوينده‌‌ي حديث مرتب کرده است.
مقاله‌ي پيش‌رو، به معرفي اين کتاب و نيز مؤلّف گران قدر آن، أبوعبدالله، حسين بن محمّد حلواني مي‌پردازد. با استفاده از علم طبقات رجال و به دست آوردن سال‌هاي تولد و وفات استادان و شاگردان مؤلف، عصر مؤلّف معين و با استفاده از مقدمه‌ي مؤلف و سبک کار او، زمينه و انگيزه‌ي تأليف او کاويده شده است. در پايان مقاله نيز، نسخه‌هاي کتاب و روش تصحيح و تحقيق خود را عرضه کرده‌ام. گفتني است، کتاب نزهةالناظر، با تصحيح و ترجمه‌ي اين قلم، در سال 1383 به وسيله‌ي انتشارات دارالحديث به چاپ رسيد و در سال 1388 با نام «چشم تماشا» مجدداً منتشر شد و در همان سال به وسيله‌ي يکي از روحانيون محترم حوزه به نام حجةالاسلام سالارکيا به زبان انگليسي ترجمه شد.

درآمد

سبک شناخت نگارش‌هاي حديثي شيعه، نشان از آن دارد که محدّثان شيعه، نگاشته‌هاي خود را بيشتر به شکل موضوعي تنظيم مي‌نموده و چينش احاديث را براساس محتوا و مضمون و نه گوينده و راوي حديث، سامان مي‌داده‌اند. در اين ميان، تنها چند مؤلّف انگشت شمار داريم که نه از شيوه‌ي موضوعي، بلکه از سبک مسندي پيروي کرده و احاديث هر معصوم را جداگانه و هر کدام را در يک فصل آورده و کتاب را به ترتيب معصومان (عليهم‌السلام) مرتب ساخته‌اند. کتاب مشهور تحف‌العقول از ابن‌شعبه‌ي حرّاني در قرن چهارم هجري، و الدرّة الباهرة منسوب به شهيد اول در قرن هشتم، از اين زمره‌اند و کتاب حاضر، حلقه‌ي مياني اين دو کتاب است.
نزهةالناظر و تنبيه‌الخاطر، به راستي بوستان و تفرّج‌گاه خستگان انديشه است. تلألؤ سخنان حکمت‌آموز هر معصوم و درخشش يکايک اين درّهاي سفته، خواننده را در فضايي تماشايي فرو مي‌برد و به امتداد خواندن، او را از دنيا و بندهاي شيطاني آن مي رهاند و با حقيقت نهفته در ژرفاي کلمات پيشوايان هدايت، آشنا مي‌سازد.
اين کتاب، افزون بر مفيد بودن براي عموم مردم، نياز پژوهشگران به احاديث يک معصوم مشخص در زمينه‌ي مسائل اخلاقي و اجتماعي را برطرف مي‌کند، و منابع آورده شده در پانوشت کتاب، راه محققان را براي دسترسي به اسناد هر حديث و مضمون‌هاي مشابه آمده در احاديث ديگر هموار مي‌سازد.

نام مؤلّف

خوشبختانه، کتاب نزهةالناظر و تنبيه‌الخاطر، افزون بر قوّت محتوايي و علوّ معاني، داراي مؤلّفي شناخته شده و معلوم است. مؤلف، نام خود را در پايان کتاب آورده و بدينسان بر اعتبار نوشته‌ي خود افزوده است. او، خود را حسين بن‌محمّدبن الحسن مي‌نامد، و با مراجعه به اسامي واقع شده در اسناد احاديث، مانند آنچه در بشارةالمصطفي نوشته‌ي محمّد بن ابوالقاسم طبري (قرن 6) (1)، و نيز ذيل تاريخ بغداد از ابن‌نجّار بغدادي (متوفي 643) (2) آمده است، مي‌توانيم او را کامل‌تر و به اين گونه بشناسيم: أبوعبدالله الحسين بن محمّدبن الحسن بن‌نصر الحلواني.
اين نام، يعني الحسين بن محمّدبن الحسن، از سوي ابن شهر آشوب، رجال‌شناس و کتاب‌شناس بزرگ شيعه در قرن ششم (م 588)، در کتابش معالم‌العلماء، که به ذکر نويسندگان شيعه اختصاص دارد، نيز عنوان شده (3) و ابن‌بطريق (533 - 600) هم در کتاب مشهورش، العمدة، به هنگام تبيين حديث تکريم عباس، عموي پيامبر گرامي (صلي‌ الله عليه و آله‌ و سلم) مي‌گويد:
و يزيد ذلک بياناً و إيضاحاً ماذکره الحسين بن محمّدبن الحسين الحلواني في کتابه الّذي جمعه من لم کلام النبيّ (صلي ‌الله ‌عليه و آله ‌و سلم) و کلام الأئمّة (عليهم‌السلام)، قال: في لمع کلام الإمام الزکي أبي‌الحسن علي‌بن محمّد العسکري (عليه‌السلام)، لمّا سأله المتوکّل فقال له: ما تقول بنو أبيک في العبّاس؟ قال: ما يقولون في رجلٍ فرض‌الله طاعته علي الخلق، و فرض طاعة العبّاس عليه؛ (4)
و آنچه توضيح بيشتري مي‌دهد و مسئله را روشن مي‌کند، نقل حسين بن محمّدبن حسين حلواني در کتابش است. کتابي که در آن سخنان درخشان پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه و آله‌ و سلم) و امامان (عليهم‌السلام) را گردآورده و در بخش سخنان امام حسن عسکري (عليه‌السلام) آورده است: هنگامي که متوکل از او پرسيد: پسران پدرت درباره‌ي عباس چه مي‌گويند؟ فرمود: آنچه درباره‌ي مردي که خدا طاعتش را بر مردم و طاعت عباس را بر او واجب کرد، مي‌گويند.
حديث با همين متن تقريباً گنگ، در نزهةالناظر موجود است (5)، و تعبير «لُمَع» که همان تعبير مؤلف در مقدمه و نيز مؤخّره کتاب از احاديث گرد آورده‌اش و عنوان ابواب کتاب در برخي نسخه‌ها (6) مي‌باشد، جاي ترديدي نمي‌نهد که منظور ابن‌بطريق از حسين‌بن محمّد بن حسين الحلواني، همين مؤلّف نزهةالناظر است و «حسين» دوم، تصحيف «حسن» است که تصحيفي شايع و عادي در کتابت و استنساخ مي‌باشد.
علّامه مجلسي نيز در باب «ما جمع من جوامع کلم اميرالمؤمنين (عليه‌السلام)، هنگام اشاره به کتاب‌هايي که برخي از احاديث درباره‌ي حضرت علي (عليه‌السلام) را در خود جاي داده‌اند، از نزهةالناظر نام مي‌برد و آن را تأليف حسين‌بن محمّدبن حسن مي‌داند. (7)
کتابشناسان ديگري نيز، اين مطلب را تأييد کرده‌اند، سيد اعجاز حسين (8) و شيخ آقا بزرگ تهراني (9) از اين زمره‌اند.
برهمين اساس، نظر ديگر ابن شهر آشوب (10)، و نيز شيخ نوري (11) که کتاب را به أبويعلي محمّدبن حسن جعفري (12) نسبت داده است، درست نيست و همان‌گونه که شيخ آقابزرگ مي‌گويد: (13) اين مطلب با تصريح مؤلّف به نام خود در پايان کتاب سازگار نيست و منشأ اشتباه، شرح‌هاي نوشته شده از سوي أبويعلي جعفري بر دو حديث از کتاب است. (14)
مؤيد اين مطلب، آن است که سيدبن طاووس در کتاب خود، اليقين، احاديثي را در باب ناميدن علي (عليه‌السلام) به اميرالمؤمنين و خيرالوصييّن آورده (15) و منبع آن را، نهج النجاة في فضائل أميرالمؤمنين و الائمة الطاهرين من ذريتّه صلوات‌الله عليهم اجمعين، نوشته‌ي الحسين به محمّد بن الحسن بن نصر الحلواني دانسته است. ابن طاووس، اين نام و نسب را در جاي ديگري از کتابش تکرار مي‌کند (16) و از اين‌رو، اگر مانند شيخ آقابزرگ بتوانيم اتحاد مؤلف نهج‌النجاة و نزهةالناظر را استظهار کنيم، انتساب کتاب نزهةالناظر به حلواني تأييد مي‌شود.
شيخ آقابزرگ، کتابشناس بزرگ شيعه در الذريعه، مي‌گويد: «يأتي استظهار اتحاد صاحب نزهةالناظر مع نهج‌النجاة يعني لروايته فيها عن أبي‌القاسم بن المفيد محمّد (17) و سپس در جاي خود، نهج‌النجاة را از حسين‌بن محمّد بن نصر حلواني مي‌خواند و به منقولات ابن طاووس از آن، در اليقين اشاره مي‌کند. (18)
اتان‌کلبرگ نيز اين حدس آقابزرگ را صائب دانسته و مؤلف اين دو کتاب را، يک نفر و همان حسين‌به محمّدبن الحسن حلواني دانسته است. (19)

استادان و مشايخ حلواني

براساس آنچه گفته شد، مؤلّف کتاب، فردي شناخته شده و مورد اعتناي عالمان عصر خود بوده است. او، نزد الشريف‌محمّدبن الحسن بن حمزة، أبويعلي جعفري، که از مراجع شيعه پس از شيخ مفيد و داماد و جانشين او بوده، (20) درس خوانده و با توجه به محل سکونتش (21) که در محله‌ي کرخ بغداد بوده است، از محضر عالماني چون شيخ طوسي، سيد مرتضي و سيد رضي بهره برده است.
طريق روايي واقع در کتاب بشارةالمصطفي اثر عمادالدين طبري (22) شاگردي حلواني را در محضر سيد مرتضي در سال 429 هجري به روشني نشان مي‌دهد و سند واقع در کتاب ذيل تاريخ بغداد اثر ابن‌النجّار البغدادي (23)، استفاده‌ي او را از أبوالحسن علي‌بن المظفر بن بدر، علاّمه بندينجي، در سال 425 هجري قمري اثبات مي‌کند.
أبوعبدالله حسين بن محمّد حلواني، خود نيز در آخرين روايت کتابش که آن را برخلاف احاديث ديگر کتاب، مسنداً ذکر مي‌کند، (24) به استاد ديگرش که به احتمال فراوان از استادان اصلي وي بوده است، اشاره مي‌کند. حلواني، طريق خود را چنين آغاز مي‌کند: «أخبرني الشيخ أبوالقاسم علي بن محمّد بن محمّد‌بن محمّد المفيد رحمةالله»، که حاکي از شاگردي او نزد فرزند برومند شيخ مفيد است. بنابر آنچه ابن طاووس مي‌گويد، حلواني از او در کتاب ديگرش نهج‌النجاة نيز حديث نقل کرده است. (25)

شاگردان حلواني

براساس طريق‌هاي روايي گذشته، مي‌توان از «علي‌بن الحسين بن علي الرازي» و «ابوزکريا، يحيي‌بن علي‌الخطيب التبريزي»، به عنوان شاگردان حلواني نام برد. افزون بر اين، استقبالو بهره‌گيري دانشمندان و نويسندگان از کتاب و توجه آنان به آن، به ويژه عمادالدين طبري، مؤلف بشارة المصطفي و ابن‌بطريق، از بزرگان قرن ششم که تنها يک قرن با وي فاصله دارند، نشان از استقبال عالمان از کتاب او و استفاده‌ي کتبي آنان دارد.

عصر مؤلف

براساس علم طبقات رجال و با توجه به سال وفات مشايخ حلواني، مي‌توان وي را از محدثان قرن پنجم هجري دانست؛ زيرا همان‌گونه که گذشت، شاگردان شيخ مفيد (م 413) (26) مانند سيدمرتضي (م 436) (27) و شيخ ابوالقاسم علي‌بن محمّد، فرزند شيخ مفيد و ابويعلي جعفري (م 463) (28)، داماد و جانشين شيخ مفيد که همه از بزرگان اوايل قرن پنجم و از استادان حلواني هستند، و با توجه به تاريخ ذکر شده‌ي شاگردي او نزد برخي از ايشان و نيز تاريخ استفاده‌ي او از علّامه بندينجيني (29) در سال 425، ترديدي باقي نمي‌ماند که او از ستاره‌هاي تابناک عصر زرين و درخشان علم در دهه‌هاي مياني قرن پنجم بوده است.

انگيزه‌ي تأليف

حلواني، در عصر طلايي فرهنگ و ادب مي‌زيسته و سخن نخست مجامع فرهنگي آن روزگار، فصاحت و بلاغت و سلاست بوده است. او به مانند سلف صالح خويش، سيدرضي، پا به ميداني نهاد که قهرماني‌اش از آنِ سخنوران بود، و در عرصه‌اي به طرح انديشه‌هاي علوي و جعفري و معارف اهل‌بيت (عليهم‌السلام) پرداخت که شعر و نثر و مقامات‌نويسي، مهم‌ترين نشانه‌ي فضل بود. در عصر او متعلّمان، کتاب‌هاي جاحظ و ابن‌عبيده‌ي ريحاني و سخنان عتّابي و اشعار ابان لاحقي (30) را فرا مي‌گرفتند و در اين ميان، اراده‌ي غالب حاکمان بر حذف و مهجور نهادن سخنان فصيح و نغز امامان معصوم شيعه (عليهم‌السلام) بود، و اين زمينه را به نفع اديبان و به زيان شيعيان آماده مي‌ساخت. او، خود فضاي معاصر خويش را چنين ترسيم مي‌کند: هرگاه از اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) و ديگر امامان (عليهم‌السلام) ياد مي‌شود، رنگ چهره‌ي منافقان و کافران دگرگون شود، و اگر اندرزي نيکو يا حکمتي رسا و يا عبارتي برجسته و خطبه‌اي نمايان و نوشته‌اي شيوا برايشان روايت کني، خشم گيرند و مي‌گويد: «من و امثال من، چنين خبري نشنيده‌ايم» و من مي‌گويم:
اگر به ديده‌ي انصاف بنگري و از زورگويي و مخالفت کناره‌‌بگيري، خواهي دانست که آنچه شنيده‌اي، نمي‌از يمي و کمي از فراوان است. (31)
حلواني، سياست‌هاي کهنه‌ي بني‌اميه را، زمينه‌ساز جريان‌هاي عصر خويش مي‌داند. او به سياست عبدالملک بن‌مروان اشاره مي‌کند که همچون سلف بدکار خويش، معاويه و به عنوان يکي از دو خليفه اصلي در دولت نود ساله‌ي بني‌اميه، تمام تلاش خويش را در خاموش کردن نور علوي به کار برد، و نيز به شواهدي همچون شيوه‌ي تحديث و نام بردن حسن بصري از امام علي (عليه‌السلام) که چو قصد حديث گفتن از اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) است، از بيم بني‌اميّه مي‌گفت: قال أبوزينب. (32)
حلواني، استمرار اين جريان را، موجب نسبت دادن فضايل و مناقب و حتي سخنان شيوا و بليغ اهل‌بيت (عليهم‌السلام) به رقيبان و دشمنان ايشان مي‌داند، و سخنان ادبي ابن‌مقفع زنديق و جاحظ عثماني و تابعان و همراهان و موافقان و همگنان اينان را، زمينه‌ي آن مي‌داند که کلمات گهربار علي (عليه‌السلام) و فرزندان بزرگوارش را به چنين اشخاصي نسبت دهند و شايد که برخي از آنان هم، در اقتباس آشکار و پنهان از سخنان امير بيان، علي (عليه‌السلام) متهم باشند. (33) او به صراحت اعلام مي‌دارد که قصد کلي، اطفاي نور الهي و انهدام آثار اهل‌بيت (عليهم‌السلام) است، اگرچه خدا از خاموش شدن نور خود ابا دارد. حلواني سپس عبارت سيد رضي (رحمةالله) را در تأييد گفته‌ي خود نقل مي‌کند که اين دشمنان را به دو دسته‌ي جاهل، گمراه و فرو رفته در ظلمت از يک‌سو و آگاه از فضايل اهل‌بيت (عليهم‌السلام) و عالم کاتم و حيله‌گر مغالطه‌کار ميريدباز تقسيم مي‌کند که هر دو دسته، به دنبال دنياي خويش و روزي خوردن از قلم بي‌زخم و نيش خود هستند که نه در کف نويسنده، بلکه سر به چرخش چشم و دست حاکمان دارد.
نکته‌ي جالب توجه، اقتداي حلواني به سيدرضي (رحمةالله) در مبارزه با اين وضعيت است. او به همان‌گونه که سيد رضي (رحمةالله) سخنان بليغ امام علي (عليه‌السلام) را برگزيد و به جمع‌آوري و حتي تقطيع سخنان و بخش‌هايي از خطبه‌ها و نامه‌هاي بلند و کوتاه حضرتش همّت گماشت که رنگ بلاغي و ادبي داشت، آن دسته از احاديث ائمه (عليهم‌السلام) را آورده که اين رنگ را بيشتر دارند. ما مي‌توانيم کار حلواني را تکميل کار سيدرضي در ادامه‌ي گردآوري سخنان بليغ ائمّه (عليهم‌السلام) بدانيم، که مقصود اوليه و اصلي سيدرضي بوده و کتاب خصائل الائمه (عليهم‌السلام) که بعدها در خصائص اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) متوقف و به همان ناميده شد، در واقع طرح و پي‌ريزي زمينه‌ي آن بوده است. در اين ميان، نقل سخنان پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه و آله‌ و سلم)، بيشتر براي آن است که سخنان امامان (عليهم‌السلام) را تقويت کند و به اين انديشه‌ي کلامي شيعه قوّت بخشد، که همه جرعه‌نوشان جام نبوّت هستند. حلواني، خود اين نکته را گوشزد کرده است. (34)

نسخه‌ها و تصحيح حاضر

آنچه از نسخه‌هاي کتاب در دست است، سه نسخه‌ي خطي متعلق به کتابخانه‌ي آستان قدس رضوي (35)، کتابخانه‌ي مسجد اعظم قم (36) و نسخه‌ي شخصي سيدمحمّد موحد محمّدي اصفهاني (37) است. دو نسخه‌ي چاپي نيز سراغ داريم که يکي به سال 1404 هجري قمري در مشهد مقدس به طبع رسيده و افست از چاپ نجف اشرف ( 38) مي‌باشد، و ديگري نسخه‌ي چاپ شده به سال 1408 هجري قمري در قم. (39)
نسخه‌ي خطي اول، از ديگر نسخه‌ها کهن‌تر و متعلق به قرن يازدهم است. متن احاديث اين نسخه، تا حدي از بقيه‌ي نسخه‌ها صحيح‌تر مي‌نمايد و اعراب اندکي هم دارد که در برخي موارد راهگشاست. اين نسخه، در دسترس مصحّحان قبلي نزهةالناظر نبوده و در سال‌هاي اخير، به کتابخانه بزرگ آستان قدس رضوي در مشهد هديه شده است. (40) از اين نسخه، چند صفحه ساقط شده است که احاديث 37 تا 93 از ميان احاديث پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه و آله‌ و سلم)، و بخش‌هاي کوچکي از برخي احاديث امام علي (عليه‌السلام) را ندارد، و نيز حديث 5 تا 16 از احاديث امام کاظم (عليه‌السلام) به ميان احاديث امام سجّاد (عليه‌السلام) آمده و با آن خلط شده است. خوشبختانه مستنسخ مطلّع کتاب، در حاشيه‌ي متن به اين موارد تذکر داده است. اين نسخه چند صفحه هم اضافه دارد که نمونه‌ي آن، صفحه‌ي هشت نسخه‌ي خطي است که شرح احاديث پيامبر (حديث 104) است. در مقدمه نيز دو صفحه‌ي اضافي به چشم مي‌خورد.
براساس برخي عبارت‌ها در حاشيه‌ي اين نسخه، مانند عبارت «ليس في الاصل» در صفحه‌ي بيست و يکم نسخه، احتمال مقابله‌ي آن مي‌رود، که قوّت ديگري براي اين نسخه به شمار مي‌آيد.
در استفاده از نسخه‌ها، ما نسخه‌ي چاپي در دسترس را که به وسيله‌ي آيةالله ابطحي اصفهاني به طبع رسيده است، اصل قرار داديم؛ زيرا ايشان هر دو نسخه‌ي خطي در دسترس خود و نيز نسخه چاپي اسبق را در مجموع متن و پانوشت تصحيح خود آورده و آنها را از هم جدا و متمايز کرده است.
افزون بر اين، ما در موارد بسياري از تصحيح خود، از متن کتاب الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة و گاه بحارالأنوار نيز استفاده کرده‌ايم؛ زيرا بخش بزرگي از الدرة الباهرة را مي‌توان برگرفته از نزهةالناظر دانست (41) و از اين‌رو، مي‌توان به عنوان يک نسخه‌ي ناقص از آن به شمار آيد و همين مسئله، در کتب جوامع و واسطه مانند بحارالأنوار که از نزهة الناظر حديث نقل کرده‌اند، جاري است.
همچنين در تصحيح متن، به شيوه‌ي انتقادي نيز نظر داشته و در معدود مواردي که هيچ يک از نسخه‌هاي صحيح به نظر نمي‌آمده است، پيشنهاد خود را ارائه داده و نسخه‌هاي ديگر را گزارش کرده و در ترجمه هم مطابق نظر نهايي خود عمل کرده‌ايم، در مواردي نيز، تفاوت‌هاي ريز و جزيي را که اثري در فهم و تفسير متن ندارد، گزارش نکرده و يا تنها در درون گمان و در متن آورده، تا از فزوني پانوشت‌ها جلوگيري کنيم و به جاي آن، تلاش کرده‌ايم تا نشاني احاديث را از کتب تأليف شده به وسيله‌ي محدّثان پيش از حلواني، استخراج نموده و از اين طريق، بر اعتبار مضامين کتاب بيفزاييم، و تنها در مواردي به کتب متأخر از نزهةالناظر ارجاع داده‌ايم که توفيق دسترسي به منبع کهن‌تر را نداشته‌ايم. (42)
در اين ميان، نشاني‌هاي برگرفته از نسخه‌ي خطي کتاب مقصدالراغب في فضايل علي‌بن ابي‌طالب (عليه‌السلام) (43) و نيز تذکره‌ي ابن‌حمدون را، از نسخه‌ي چاپي مؤسسه‌ي امام مهدي (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف) گزارش کرده‌ايم و اجر و پاداش و مسئوليت اين کار، براي مصحّحان قبلي نزهة الناضر است.
براي تسهيل در درست‌خواني و فهم احاديث، اقدام به اعراب‌گذاري و ترجمه لغات دشوار نموده و جهت جلوگيري از ازدحام علامت‌هاي اعراب، از نهادن علامت سکون و حرکات حروف اشباع شده و نيز برخي ديگر از علامت‌هاي غير ضروري خودداري نموده‌ايم.
همچنين براي استفاده‌ي بيشتر خوانندگان فارسي، همه‌ي کتاب را ترجمه کرده و چند جمله‌ي کوتاه نيز درباره‌ي معصومين گوينده‌ي احاديث افزوده‌ايم.

پي‌نوشت‌ها:

1.بشارة‌المصطفي، ص 105 .
2. ذيل تاريخ بغداد، ج 4، ص 108.
3.معالم العلماء، ص 78، رقم 273.
4.العمدة، ص 8.
5.ر.ک: نزهةالناظر، ص 212، ح 504.
6. مانند نسخه‌ي در دسترس شيخ آقابزرگ تهراني، ر.ک: الذريعة، ج 24، ص 127، رقم 638.
7.بحارالأنوار، ج 78، ص 36.
8. کشف‌الحجب و الاستار، ص 580، رقم 3260.
9.الذريعه، ج 24، ص 127، رقم 638.
10.معالم العلماء، رقم 674.
11. خاتمه‌ي مستدرک الوسائل، ج 1، ص 192، رقم 39.
12. او، استاد حلواني و جانشين شيخ مفيد مي‌باشد و همراه نجاشي، غسل و تجهيز سيدمرتضي را در سال 436 هجري قمري عهده‌دار بوده است، ر.ک: فهرست نجاشي، رقم 1070.
13.الذريعه، ج 4، ص 259.
14. ر.ک: ص 144، ح 297 و ص 180، ح 398.
15.اليقين، ص 111.
16. اليقين، ص 389.
17.الذريعه، ج 22، ص 111.
18.الذريعه، ج 42، ص 425، رقم 2224. گفتني است شيخ آقا بزرگ در ادامه، اشتباه ابن‌طاووس را در مسئله‌ي تاريخ کتاب نهج‌النجاة گوشزد کرده و از اين رو، مانع انتساب آن را به حلواني، زدوده است.
19.کتابخانه‌ي ابن طاووس، ص 467.
20.ر.ک: فهرست نجاشي، رقم 708؛ فرحة الغري، ص 125.
21.محل تولّد حلواني، حلوان، از شهرهاي عراق است، اما به جهت آن که بغداد، پايتخت و پايگاه علم بوده، به آنجا کوچ کرده است. حلوان نام چند مکان است و از جمله‌ي آنها حُلوان عراق، در شمال بغداد و در منطقه‌ي کوهستاني عراق است.حلوان، شهري آباد و محل نشو و نماي عالمان متعددي بوده است، ر.ک: معجم‌البلدان، ج 2، ص 290.
22.بشارة المصطفي، ص 105.
23.ذيل تاريخ بغداد، ج 4، ص 108.
24. ر.ک: ص 220، ح 529.
25.اليقين، ص 389.
26. فهرست نجاشي، رقم 1067.
27.فهرست نجاشي، رقم 708.
28. فهرست نجاشي، رقم 1070؛ معجم رجال الحديث، ج 15، ص 211، رقم 10473.
29.بندينجين، از توابع بغداد و در ناحيه‌ي کوهستاني آن در سمت نهروان قرار داشته است، و تني چند به آن‌جا موصوفند. به گمان اين جانب، او، أبوالحسن علي‌بن المظفر بن بدر، از مشايخ خطيب بغدادي و شاگرد أبوأحمدحسن بن عبدالله بن سعيد عسکري، مؤلف الزواجر و المواعظ، از مشايخ صدوق است، ر.ک: تاريخ بغداد، ج 10، ص 146، رقم 5295؛ الذريعة، ج 12، ص 60، رقم 473.
30.اينان همه از شاعران، کاتبان و اديبان مشهور دوره‌ي خلافت عباسيان هستند، که شرح حال مختصر آنها را در تحقيق کتاب نزهةالناظر آورده‌ايم.
31.ر.ک: ص 17 مقدمه‌ي مؤلّف.
32. همان.
33.همان و نيز صفحه پاياني کتاب، آنجا که گويد: و هر کس کتاب‌هاي ريحاني و رساله‌هاي او را تورّق کند، مي‌داند که همه‌ي آنها از خطبه‌ها و رساله‌ها و اندرزها و حکمت و آداب امامان (عليهم‌السلام) است.
34.مقدمّه‌ي مؤلف.
35.اين نسخه از سوي مقام معظم رهبري، آيةالله خامنه‌اي به کتابخانه‌ي آستان قدس هديه شده و با شماره عمومي 19600 در بخش کتب خطي اين کتابخانه‌ي در مشهد، مرکز استان خراسان و در جوار بارگاه ملکوتي امام رضا (عليه‌السلام) نگهداري مي‌شود.
36.اين نسخه در ضمن مجموعه‌ي با رقم 2712، در بخش کتب خطي کتابخانه‌ي مسجداعظم قم نگهداري مي‌شود، که به وسيله‌ي مرجع ديني عصر، آيةالله حاج‌آقا حسين طباطبايي بروجردي (1292 - 1380 هـق)، تأسيس شده است.
37.مطابق گزارش مصحّحان مؤسّسه‌ي امام مهدي (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) کتاب، اين نسخه به خط حاج سيد ابوالقاسم صفوي اصفهاني - طاب‌ثراه - بوده که در نجف اشرف وفات يافته است.
38. اين کتاب از سوي مطبعه‌ي حيدريه، در 58 صفحه در قطع وزيري و به سال 1356 هجري قمري در نجف و با مقدمه‌ي سيد محمّدصادق بحرالعلوم، به چاپ رسيده است. اين چاپ، غير از چاپ سال 1284 قمري است که در دسترس شيخ آقابزرگ تهراني بوده و آن را پرغلط خوانده است. ر.ک: معجم المطبوعات النجفيه، محمّد هادي اميني، ص 362، رقم 1631؛ الذريعة، ج 24، ص 127، رقم 637.
39.اين کتاب، تحقيق (مؤسسه الأمام المهدي (عليه‌السلام) و به اشراف آيت‌الله سيّدمحمّدباقر موحّد ابطحي بوده، و در چاپخانه مهر قم چاپ و منتشر شده است.
40. ما اين نسخه را با علامت (أ) مشخص کرده‌ايم و به دو نسخه‌ي آمده در پانوشت نسخه‌ي منتشره‌ي آقاي ابطحي، با حرف (ب) که موارد بيشتر است و (ج) که نادر است، اشاره کرده‌ايم.
41.ما اين مطلب را در مقدمه‌ي تصحيح الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة، منسوب به شهيد اول بيان کرده‌ايم، و با مراجعه به متن هر دو کتاب، به آساني قابل اثبات است.
42.گفتني است براي جداسازي منابع شيعي و اهل‌ سنت، ما از علامت (؛) استفاده کرده‌ايم.
43.اين کتاب را برخي به حلواني، صاحب نزهة الناظر نسبت داده‌اند، اما همان‌گونه که شيخ آقابزرگ تهراني و مصححان قبلي کتاب گفته‌اند، استاد کتاب نشان از تفاوت فاحش عصر مؤلف مقصد الراغب، و نزهةالناظر دارد، ر.ک: الذريعه، ج 22، ص 111 و مقدمه‌ي نزهة الناظر، تصحيح ابطحي، ص 4.

منبع مقاله:
مسعودي، عبدالهادي؛ (1391)، در پرتو حديث، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحديث، چاپ دوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط