به کوشش: جمعي از نويسندگان
گزارش يک سخنراني
متني که در پيش رو داريد مشروح سخنراني دکتر شاه بهاري است که با موضوع روانشناسي خرافات در دانشگاه امام حسين (عليه السلام) ايراد شد.
بسم الله الرحمن الرحيم از اين که در جمع عزيزاني هستم که دغدغه دين و شريعت دارند، بسيار خوشحالم و اميدوارم مسائلي که در اينجا مطرح ميشود بتواند سرفصل خوبي براي کارهاي پژوهشي و تحقيقاتي باشد که در اين زمينهها پيگيري ميشود.در آغاز کار از خدا استعانت ميجوييم که آنچه بر زبان، ذهن و عملمان جاري ميشود، مرضي درگاه او باشد و خارج از آن نيز صحبت نکنيم.
مطلبي که ميخواهيم راجع به آن صحبت کنيم، هم اجتماعي است، هم فرهنگي و هم فردي.
من بعد اجتماعي اين قصه را که تحت عنوان مدعيان دروغين در جامعه ما مطرح شده و هر روز در حال گسترش است، به اهل فن آن ميسپارم. چرا که آنها اگر از ديدگاه تاريخي و فرهنگي و اجتماعي به اين قضيه نگاه کنند چه بسا بتوانند فضاهاي جديدي را پيش روي محققان جوان ما قرار دهند. اما ان چيزي که قرار است راجع به آن طرح موضوع کنم، بحث روانشناسي مدعيان دروغين است. روزي که اين موضوع با من مطرح شد، گرچه زمان زيادي براي جمع آوري مطالب در اين زمينه نداشتم، اما کليد بسيار خوبي به ذهن من رسيد و آن اين که چطور ميشود عدهاي در يک بستر آماده، فضا را به گونهاي طراحي ميکنند که از مفاهيم اعتقادي و باورهاي مردم در جهت منافع شخصي خودشان استفاده کنند.
ابتدا مقدمهاي ميگويم تا مطلب را خوب جا بيندازم که اصلاً چطور ميشود چنين قضيهاي اتفاق ميافتد؛ چرا که ما هم جدا از اين مساله نيستيم و ممکن است براي خودمان هم اين اتفاق بيفتد، زيرا شيطان قسم خورده است که انسان را اغوا ميکند. من براي ورود به بحث و توضيح دادن اين که اصلا يک باور حقيقي چيست، مثالي ميزنم: شما تصور کنيد که در يک بازار ميوه فروشي هستيد و هر کس ميوههاي خودش را چيده است و شما از ميان آنها انتخاب ميکنيد و از هر کدام مقداري ميخريد. کمي هم ليموترش ميخريد. پس از مدتي خريد و در يک روز گرم به خانه ميرسيد و يکي از آن ليموترشها را به دو نيم ميکنيد و بوي آن را استشمام ميکنيد.
شما اکنون در حال تصور کردن صحبتهاي من هستيد اما بزاق دهان شما ترشح ميکند زيرا ذهن بسيار پويا است و ميتواند بسياري از اموري را که ما تصور ميکنيم، حي و حاضر کند همانطور که اين ليموترش را براي ما حاضر کرد و بزاق شما بدون آن که بخواهيد ترشح کرد.
ذهن انسان به لطف حضرت باريتعالي آنقدر قوي و توانمند است که اگر بخواهيم حتي ميتواند ساختارهاي شخصيتي متفاوتي را در ما ايجاد کند، اما همه انبيا، تمام فلاسفه و تمامي بزرگان ما حتي در علم روانشناسي به دنبال آن هستند که ما را به يک وحدت و انسجامي برسانند و يگانه کنند. قدرت انسان در ذهن و باورهايش است و بحثهاي روانشناسي که امروزه در سراسر کشور بسيار باب شده است، همگي به ذهن برمي گردند.
من در اينجا ميخواهم يک تقسيم بندي را براي ذهن انسان مطرح کنم، که اولين بار اگر اشتباه نکنم اين تقسيم بندي را در کتاب انسان شناسي شهيد دکتر مصطفي چمران ديدم. شما همه جا شنيده ايد که انسان از دو بعد جسم و روح تشکيل شده است؛ اما شهيد چمران بعد سومي را با نام نفس مطرح کرده بود که به اعتقاد من، بسياري از دعواها و دغدغههاي فلسفي با وجود اين بعد حل ميشوند.
در اين تقسيم بندي عنوان ميشود که نفس ميتواند قدرتي پيدا کند که با روح يگانه شود و از نفس اماره به نفس مرضيه برسد و به وحدت و انسجام خودش و به آن چيزي که ما از آن به عنوان شخصيت يگانه ياد ميکنيم، دست پيدا کند.
حال اين سوال مطرح ميشود که در مراحل مختلف دروني وضعيت نفس چگونه است؟ نفس دامنهاي وسيع دارد و بعضي آن را به 7 مرحله از جمله اماره، مطمئنه، لوامه و... تقسيم بندي کردهاند. برخي از اين مراحل در بعد عزيز آن و برخي ديگر در بعد حضيض آن قرار ميگيرند. چگونه ميشود مراحل مختلف نفس را به وحدت و يگانگي رساند؟ اين همان چيزي است که دغدغه روان شناسان است.
اين مقدمه را گفتم تا وارد مقوله جدي تر با عنوان مبحث شناختي مدعيان دروغين شويم.
در ابتدا يک سوال مطرح ميکنم و آن اين که چطور ميشود يک عدهاي در حوزههايي که اصلاً شناختي هم نسبت به آن ندارند، ادعاي دروغين ميکنند؟
وقتي که ما از حوزه ديني بحث ميکنيم، معمولا در طول تاريخ يک چنين مدعياني را به عنوان هرزههاي ديني در کنار دين ميبينيم. از آنجايي که در حوزههاي علوم انساني مانند دين و مذهب، بحثها کمي ابهام دارد، مباحث چالش برانگيز ميشود و بسياري علاقه دارند که آن طرف خط را هم بدانند که چيست؛ در علومي مثل فيزيک و شيمي و چيزهايي که ميبينيم چون بحث، عينيتي است کسي نمي تواند ادعا کند؛ اما در حوزههاي ماوراءالطبيعه از جمله دين ميتوان ادعا کرد؛ زيرا در اين حوزهها کسي از آن طرف خط نيامده است؛ بجز انبيا و اوليا و يک سري مباحث عقلاني و عرفاني که برخي فلاسفه مطرح ميکنند؛ اما چون عوام دسترسي به اين منابع ندارند، عمدتاً مدعيان بين مراجع ذيصلاح و عامه قرار ميگيرند و افکار و انديشههاي مردم را منحرف ميکنند. من ابتدا شخصيت اين آدمها را معرفي ميکنم. اينها همان گونه که گفتم چند دسته ميتوانند باشند؛ افرادي که خود را به تمارض ميزنند و کلاشند و با بروز دادن حالتهاي هيستريکي اجتماعي توجه مردم را به سوي خود جلب ميکنند.
اريک فروم بحثي در روان شناسي دارد مبني بر اينکه چطور ميشود وقتي که هيتلر سخنراني ميکند، با وجود اين که همه ميدانند او ناحق است، عدهاي به راه ميافتادند و حتي براي او کشته ميشدند؟
او اين سوال را مطرح ميکند که مگر ميشود همه اين مردم مريض باشند؟
اريک فروم در پاسخ به اين سوال خود به نظريه هيستريهاي اجتماعي ميرسد که اگر بخواهيم به زبان ساده بيان کنيم، يک هيپنوتيزم اجتماعي است که باعث ميشود مردم در يک مسير خاص حرکت کنند.
اگر دقت کنيد، آمريکاييها از اين ماجرا در تبليغات بسيار استفاده ميکنند. اما در طول تاريخ هم کم از اين دست نداريم. مثلا معاويه را ميبينيم که از اميرالمومنين (ع) چه شخصيتي را براي مردم تصوير ميکند.
مطالعه در مورد سرگذشت مدعيان دروغين نشان ميدهد که آنان معمولا پيشينه تاريخي خوبي ندارند، يعني وقتي که تاريخچه فردي اين آدمها را مرور ميکنيم، ميبينيم اغلب آنها با مشکلات جدي عاطفي، اخلاقي و بعضاً جنسي مواجه بودند.
وقتي رگههاي شخصيتي اين فرد را دنبال ميکنيم معمولا به اين ميرسيم که فرد مدعي در سنين پايين کودکي ناظر صحنههاي جنسي يا داراي مشکلاتي از قبيل تجاوز بوده است.
علم روانشناسي قائل به اين است که انسان سه ضمير دارد. ضمير آگاه، نيمه آگاه و ناخودآگاه. اين ضمير ناخودآگاه در علم روانشناسي تثبيت شده و چيز بسيار عجيبي است چون قبل از تولد انسان شکل ميگيرد. شنيدن موسيقي در دوران بارداري مادر بر رحم او و ضمير ناخودآگاه انسان تاثير ميگذارد. برابر با تحقيقات، بخش اعظم شخصيت آدمها در ضمير ناخودآگاهشان شکل ميگيرد. ضمير ناخودآگاه را ميتوان به کوههاي يخي تشبيه کرد که بخش اعظم آن در داخل آب قرار دارد و تنها قسمت کوچکي از آن روي آب و قابل مشاهده است. بر همين اساس در روان درمانيهاي عميقي و جدي به همان بخش زير آب (ضمير ناخودآگاه) مراجعه ميکنند. بررسيها ما از مدعيان دروغين نشان ميدهد که بسياري از آنها در بخشهايي از ضمير ناخودآگاه خود دچار مشکل هستند.
مساله ديگري که در بررسي شخصيتي مدعيان دروغين به آن ميرسيم مساله احساس حقارت است که در آنها به عقده حقارت تبديل شده است. همان طور که همه ما ضمير ناخودآگاه داريم در شخصيت همه انسانها احساس حقارت نيز وجود دارد و همين احساس است که باعث ترقي و تلاش ما براي بهتر زندگي کردن است.
همين احساس حقارت در بعضي انسانها به دليل اين که خوب ارضاء نمي شود به عقده حقارت تبديل ميشود. عقده حقارت به معني پيچيدگيهايي است که در وجود برخي افراد حل نشده است و در شخصيت آنها رسوب کرده است. اين عقدهها معمولا در روابط اجتماعي، خودشان را نشان ميدهند.
ميان احساس حقارت و عقده حقارت هر کس سبک زندگي خودش را دارد.
بعضي از افراد اين سبک زندگي را به ارتقاء فکري و اجتماعي تبديل ميکنند که به آن علاقههاي اجتماعي ميگوييم، اما بعضيها اين سبک زندگي را در جهت تخريب و تهديد و احتکار ايجاد ميکنند.
معمولا مدعيان، افراد تحکم کنندهاي هستند و ميخواهند ديگران را تحت سلطه خود بگيرند و ميخواهند به اين وسيله عقده حقارت خود را حل کنند که البته موفق نمي شوند. بر همين اساس مدعيان اجازه نمي دهند حلقههاي طرفدارانشان خيلي زياد شود که نتوانند آنها را جمع کنند.
همچنين اين افراد معمولا در روابط اجتماعي مشکل دارند و سعي ميکنند کمتر در ملا عام قرار گيرند و هميشه از مباحث منطقي فرار ميکنند تا مبادا مشتشان باز شود.
اين افراد را اگر به يک مناظره دعوت کنيم و با آنها بحث کنيم، زياد نمي توانند مقاومت کنند.
مدعيان دروغين به قول «اريک فروم» معمولا يک شخصيت بازاري دارند، روابط و زبان عامه را خوب بلدند.
ما در بخشي از روان شناسي به شخصيتهاي ماکياولي ميپردازيم. اين شخصيتها براي اين که حرف خودشان را ثابت کنند، به راحتي دروغ ميگويند و حتي به نزديک ترين افراد خود تهمت ميزنند. در مدعيان دروغين، رگههايي از شخصيت ماکياولي وجود دارد.
مدعيان دروغين با چرب زباني، کلمات را کنار يکديگر ميچينند و با شناسايي مشکلات روز مردم بر آنها تاثير ميگذارند.
مثلا با دريافتن اين که مشکل مردم گراني است ميدانند که از چه دريچهاي بايد وارد شوند تا دل آنها را به دست بياورند.
از لحاظ روان شناسي وقتي فردي با شما صحبت کند، اگر فقط به صحبتهاي او گوش دهيد و متوجه شويد در چه جاهايي دوست دارد مورد تاييد شما قرار گيرد، درست در همان جاها با حرکات سر و يا کلام او را تاييد کنيد، همين مساله باعث ايجاد ارتباط او با شما ميشود و تصور ميکند شما او را درک ميکنيد.
مدعيان دروغين معمولا با شناسايي خوبي که از زبان عامه دارند ميدانند که با چه کلماتي ميتوانند در عواطف و احساسات مردم نفوذ کنند و آنها را به سمت خود جذب کنند.
اگر شخصيت افرادي را که به سمت مدعيان دروغين جذب ميشوند مورد توجه قرار دهيم، ملاحظه ميکنيم که اينها هم مشکلاتي داشتهاند و اغلب زخم خوردههاي اجتماعي و افرادي هستند که دستشان از همه جا کوتاه است و رانده شده هستند.
مثلا بيماري که پزشکها او را جواب کردهاند وقتي ميشنود که فلان کسي نبات ميدهد يا فلاني دعا ميخواند همچون غريقي که به همه چيز چنگ ميزند به سمت اين افراد مدعي جذب ميشود. چه بسا همان قدرت تغيير ذهن و القاء ذهني از نظر عاطفي باشد که بعضاً گزارشهاي مثبتي هم از اين گونه تجويزها ميشنويم در حالي که اين طور نيست و اين همان قدرت ذهن است که در ابتداي صحبتم بر آن تاکيد کردم.
اين که براي ايام مختلف سال از جمله ماههاي مبارک شعبان و رمضان، دعاهايي سفارش شده است براي همين است که ما يک سري القائات معصومين را در خودمان داشته باشيم.
خيلي از بيماريها، بيماريهاي هيستريک هستند به اين معني که مثلا ذهن القا کرده است که دست من فلج باشد و وقتي ما آزمايش اعصاب انجام ميدهيم ميبينيم همه عصبهاي شخص کار خودشان را انجام ميدهند اما دستش حرکت نمي کند. هيپنوتيزم هم بر همين مبنا استوار است. من خود در دانشگاه علامه شاهد اين مساله بودم که شخصي هيپنوتيزم شد و بعد فرد هيپنوتيزم کننده به وي القا کرد که دست تو مانند چوب خشکي، بي حرکت است. بعد از اين القائات، دست اين شخص آنچنان در هوا خشک و بي حرکت ماند که حتي يک نفر از آن آويزان شد و دست او نيفتاد. اين نشان ميدهد که تا چه حد ذهن ميتواند قدرت داشته باشد و حتي بر بدن و تواناييهاي آن غالب شود.
به عبارت ديگر اين مساله مبين اين است که ما در مرزي ميان واقعيت و غيرواقعيت حرکت ميکنيم.
50 سال قبل فيلمي در فرانسه ساخته شده که در آن نظريههاي فرويد مطرح شده است. در آن فيلم يک شخص فلج پس از اين که مورد هيپنوتيزم واقع ميشود، بلند ميشود و راه ميرود.
خيلي از ادعاها که مثلاً در مورد شفا گرفتن با نبات و مسائلي از اين دست مطرح ميشود بر همين اساس است.
نکته ديگري که بايد در مورد مدعيان دروغين عرض کنم اين که اين افراد در کنار اين که ذات خوي بهره کشي و استعمارطلبي دارند، داراي صفاتي به اين شرح نيز هستند: خودخواه هستند، به همه چيز به صورت منفي نگاه ميکنند و بارقه اميد در وجود آنها نيست، از خود راضيند و همه چيز را براي خودشان ميخواهند، فکر ميکنند مرکز عالم هستند و همه چيز حتي انبيا و اوليا بايد هم راستا با آنها حرکت کنند.
من به خاطر دارم که مرحوم بزرگوار، حاج اسماعيل دولابي در يکي از جلسات که کمي هم خصوصي بود در ذيل آيه «قل اعوذ برب الفلق، من شر ما خلق» ميفرمودند. خدايا ما از شر خلقي که خودمان ميکنيم به تو پناه ميبريم. ايشان در توضيح بيشتر اين مساله ميفرمودند. اينقدر ذهن انسان با ذکر گفتن ميتواند قوي شود که حتي قادر است امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را خلق کند و بعد شخص فکر ميکند که اين خلقي که او انجام داده خود آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است، در صورتي که چنين نيست.
صفت بعدي مدعيان دروغين اين است که بشدت متکبرند و حتي نمي شود به آنها کوچکترين اعتراضي کرد. مدعيان دروغين بشدت اغواگرند. اغواگران وقتي کسي را به دام بيندازند، نجات قربانيان از دام آنها بسيار مشکل است زيرا فردي که به يک مدعي دروغين جذب ميشود او را به عنوان مرشد خودش ميپذيرد و باور ميکند و هرچه در هدايت آنها تلاش کني تاثيري ندارد. براي هدايت اينگونه افراد هيچ چارهاي نيست مگر اين که مورد روان درماني قرار گيرند.
حضرت امام صادق (عليه السلام) در يکي از مجادلات و مناظرات با کنار هم گذاشتن برخي استدلالها ثابت کرد حوضي که در مقابل چشم همگان بود و در آن ماهي شنا ميکرد خالي است و هيچ آبي در آن نيست. وقتي افراد حاضر اين مساله را پذيرفتند، حضرت امام صادق (عليه السلام) ماهي را از درون آب بيرون آورد و به آنها نهيب زد چرا چيزي را باور ميکنيد که خلاف آن را ميبينيد به چشمان خود اعتماد کنيد.
مساله مدعيان دروغين تنها مربوط به کشور ما نيست و در ساير نقاط جهان و در ساير اديان نيز وجود دارد. مثلاً هستند افرادي که مدعيند با حضرت مسيح (عليه السلام) در ارتباطند.
من خيلي ريشههاي تاريخي اين قضيه را نمي دانم اما فکر ميکنم که اين کار، کار يهوديهاست و تلاش کردهاند هر کجا که قدرت وجود دارد آن را تضعيف کنند. قدرت هم معمولا حول و حوش دين ميگردد.
آنها معتقدند اگر ما بخواهيم در اموال و منابع مالي و انساني بلاد مختلف نفوذ کنيم بهترين راه اين است که حوزههاي ديني را تضعيف کنيم. يکي از حوزههاي قوي ديني، بحث شريعت و شيعه گري است که بسيار قوي است. رابطه شيعيان با حوزه ديني بسيار قوي تر از ساير مذاهب است.
اگر بررسي کنيم ميبينيم که در حوزههاي مختلف بين اقشار و طبقات مختلف، دو دسته عمر طولاني دارند، يکي روحانيون مذهبي و ديگري هم رهبران موسيقي، دليل آن هم اين است که اگر تحقيق کنيم ميبينيم که ريشههاي اين افراد در آرامش قرار دارد و در يک حوزه رضايتمندي از خودشان و خلقتشان قرار دارند. شخصيتشان وحدت يافته است و نسبت به بدست آوردن يا از دست دادن چيزي دگرگون نمي شوند.
مثلاً وقتي که از حضرت امام خميني (رحمة الله عليه) در هنگام پيروزي انقلاب و ورودشان به ايران ميپرسند که چه احساسي داريد ايشان پاسخ ميدهند هيچ، اين نشانه صلابت روحي ايشان است.
دليل ديگري که باعث آرامش در افراد مذهبي و طول عمر آنهاست، روح عبادت است که اين روح عبادت بالاخص در مورد نماز در شيعه بيشتر از همه مذاهب است.
شما اگر نگاه کنيد اين مباحث در سالهاي اخير بسيار مورد کم لطفي قرار گرفته است. در صورتي که نماز همان چيزي است که ميتواند باب آرامش و طمانينه باشد.
طبقه بندي dsm 4 يک طبقه بندي جهاني است و تمام روان شناسان بر حسب اين طبقه بندي امروزه بيماران خود را دسته بندي ميکنند. مشکلات روان شناسي که ما در اين مبحث به آن اشاره کرديم مباحث جديدي هستند که از حدود 10 سال پيش وارد طبقه بندي dsm 4 شدند. البته پيش از آن نيز بودند اما از حدود 10 سال قبل به آنها يک طبقه خاصي اختصاص يافته است.
در اين طبقه بندي، مشخصاتي براي مدعيان دروغين ذکر شده است که در ادامه به آن ميپردازيم. در روان شناسي دو مقوله متفاوت احساس و ادارک داريم. احساس همان چيزي است که به وسيله حواس خودمان به آن ميرسيم اما ادراک آن چيزي است که با استفاده از ذهنيتهاي قبلي خودمان به آن دست مييابيم. مثلا با ديدن دود، وجود آتش را درک ميکنيم.
اما اين ادراک داراي خطا است و حتماً شما در برخي از کتب و مجلات نمونههايي از اين خطاي ادراک را ديده ايد.
مثلا دو دايره هم اندازه طوري آرايش شدهاند که شما تصور ميکنيد يکي از آنها بزرگتر از ديگري است.
البته اين نمونه کوچکي از خطاي ادراک است. افرادي که از نظر روانشناسي در طبقه مدعيان دروغين قرار ميگيرند بشدت تحت سلطه اين خطاي ادراک قرار دارند. بحث خطاي ادراک حتي خوابهايي را که اين افراد ميبينند در بر ميگيرد.
ما 3 نوع خواب داريم. خوابهاي فيزيولوژيک، خوابهاي نفساني و خوابهاي روحاني، خوابهاي فيزيولوژيک معمولا در ساعات اوليه شب اتفاق ميافتند. اينها خوابهايي هستند که ناشي از تنشهاي همان روز هستند و در ساعات اوليه خواب تخليه ميشوند.
خوابهاي نفساني خوابهايي هستند که از عطش ضمير ناخودآگاه ناشي ميشوند و اينها خوابهايي هستند که از نظر زماني در اولويت بعد از خوابهاي فيزيولوژيک قرار دارند و خوابهايي هستند که از لحاظ روان شناسي قابل تعبيرند.
اما دسته سوم خوابها، آنهايي هستند که حوالي اذان صبح ديده ميشوند و به آنها خوابهاي روحاني ميگويند زيرا قبل از آن انسان از لحاظ مختلف تخليه شده است و آمادگي پذيرش برخي مسائل را پيدا ميکند. بسياري از ما قادر به ديدن اين خوابها نيستيم زيرا ذهنمان يگانه نيست. کساني اين خوابها را ميبينند که بين نفس و روحشان يگانگي به وجود آمده است.
مدعيان دروغين موارد بسياري از اين خوابها را ادعا ميکنند اما وقتي که جزئيات خواب خود را بيان ميکنند متوجه ميشويم که خواب آنها از نوع دوم و از دسته خوابهاي نفساني و ناشي از نيازهاي آنهاست.
از ويژگيهاي ديگر مدعيان دروغين، سوء ظن نسبت به اطرافيان و حتي به نزديکترين بستگان خود است.
مدعيان دروغين همچنين از ترفند تکرار براي اثرگذاري بسيار استفاده ميکنند. مثلاً اين قدر براي اطرافيان خود از ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) صحبت ميکنند که شناخت فرد مخاطب خود را به هم ميريزند به صورتي که بعد از مدتي اين شخص به باور ميرسد که فرد مدعي واقعاً کراماتي دارد و با ائمه در تماس است.
مدعيان دروغين احساس ميکنند که از افراد ديگر کاملا متفاوت اند و چنين متصورند که قادر به درک چيزهايي هستند که ديگران نيستند.
از ديگر مشخصاتي که در طبقه بندي dsm 4 براي اين افراد ذکر ميشود فقدان روابط اجتماعي است.
نکته آخري هم که در اين طبقه بندي مطرح ميشود اين که مدعيان دروغين شديداً دچار تحريف شناختي ادراک هستند به گونهاي که خود را تحت سلطه و يا ديگران را تحت سلطه خود ميدانند.
اميدوارم مسائل مطرح شده بتواند سرنخي باشد براي آناني که در اين حوزهها دغدغه دارند و براي شناسايي ترفندهايي که استکبار براي انحراف عقايد جوانان انديشيده تلاش ميکنند.
انشاءالله بتوانيم به گونهاي به اقشار مختلف جامعه هوشياري بدهيم که به دنبال اين گونه مسائل نروند چرا که متاسفانه اين گونه مسائل وجود دارند و تبليغات جهاني هم به دنبال گسترش اينها است.
ما بايد جوانان را به گونهاي راهنمايي کنيم که در حوزه عقلاني و ديني حرکت کنند و به غير از دين و شريعت به چيز ديگري توجه نکنند. اين مساله هم ممکن نيست مگر اين که حوزههاي علميه در اين گونه مباحث قوي شوند و در جامعه فکري و اعتقادي جوانان حضور جدي داشته باشند.
همچنين خود ما هم بايد بهاندازهاي که ميتوانيم به اطرافيانمان شناخت دهيم.
منبع مقاله :
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.