گفت‌و‌گویی با لئون روزنفلد در مورد تعبیر کپنهاکی بور (2)

دیوید پیت. گمان میکنم بی‌انصافی است که بگوییم نظر بوهم در این ده سال اخیر همین بوده است.
سه‌شنبه، 21 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
گفت‌و‌گویی با لئون روزنفلد در مورد تعبیر کپنهاکی بور (2)
گفت‌و‌گویی با لئون روزنفلد در مورد تعبیر کپنهاکی بور – 2
 

مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
 

دیوید پیت. گمان میکنم بی‌انصافی است که بگوییم نظر بوهم در این ده سال اخیر همین بوده است.
ـ نه، بوهم، چون متفکر جدی و شریفی است (و من هم خیلی برایش احترام قائلم) بعد از همة این حرف‌ها فهمید که با آن روش اول اصلاً به جایی نمی‌رسد. اما منظور من این نیست که او مثل پولُس رسول در راه دمشق، اعتقاداتش را عوض کرد. ضربه‌ای که به پولس وارد شد به او وارد نشد، آن حالت ذهنی اولش را حفظ کرد، و حالا دارد چیزهای دیگری را امتحان می‌کند منتهی با همان نگرش اولش، که من اسمش را نگرش ایدئالیستی می‌گذارم. در نظر او، ساختن مفاهیم با هیچ و پوچ، اولویت دارد ـ یعنی ذهن می‌تواند هر ترکیبی از مفاهیم بسازد.
باکلی. اما آن هم آخر سر پایه‌اش بر تجربه است.
ـ البته، کاملاً موافقم. اما آن‌هایی که من اسمشان را ایدئالیست گذاشته‌ام تا این‌جا پیش نمی‌روند. به مفاهیم که می‌رسند متوقف می‌شوند، و می‌گویند که این‌ها خشت‌های اولیه‌اند، این توهم است. اما نگرش بوهم همین است، و حالا سعی دارد مفاهیم زمان و مکان را، برپایة تغییر رویدادها بیشتر بشکافد، یقیناً تحلیل درستی است، و فکر می‌کنم عنصر بزرگی از حقیقت در آن باشد. با این‌حال، به‌نظر من، راهی که در فیزیک با موفقیت طی شده و به بینش‌های جدید رسیده این راه نیست.
پیت. بسیاری از مردم از نظریه‌های هایزنبرگ و بور، یک‌جا، به‌عنوان تعبیر کپنهاگی صحبت می‌کنند. اما من فکر می‌کنم که این‌ها با هم اختلاف داشته باشند.
ـ هایزنبرگ که در مکتب آلمانی زیر دست زومرفلد تربیت شده، نه فقط زیردست زومرفلد بلکه در کل محیط آلمان آن زمان که اهمیت زیادی به فلسفه می‌دادند ـ به فلسفة کانت که اتفاقاً فلسفة غالب هم بود. اما بور کاملاً مصون مانده بود، یعنی درمعرض فلسفة کانت قرار نگرفته بود. البته او هم در دانشگاه یک درس فلسفه خوانده بود، که استادش هوفدینگ فیلسوف دانمارکی بود. نمی‌خواهم بگویم که هوفدینگ یک آدم التقاطی بود، ولی فلسفه را چیزی می‌دانست که "آن‌سوی میدان جنگ"، یعنی در بیرون از قلمرو کار فیلسوفان، می‌گذرد. درواقع، در مقدمة دروسش گفته است:"در این دروس می‌خواهم مسائل فلسفی را معرفی کنم، نه راه حل‎‌ها را، زیرا راه حل‌ها می‌آیند و می‌روند ولی مسائل سر جایشان هستند." بنابراین بور از هر نوع اندیشة جزمی و از هر نوع اتکا به مفاهیم پیشینی مصون بود، او اصرار داشت که اول باید فیزیک را فهمید و بعد آن‌را در قالب ریاضی ریخت.
پیت. مگر بور برای روان‌شناسی ویلیام جیمز ارزش زیادی قائل نبود؟
ـ چرا، ولی فکر می‌کنم تا سال 1935 یا 1936 چیز زیادی راجع‌به ویلیام جیمز نمی‌دانست، یا اصلاً چیزی نمی‌دانست. یادم است که در آن زمان با یکی از همکارانش به‌نام روبین، که جزء روان‌شناسانِ گشتالت بود، دوستی خیلی نزدیک داشت. یک‌بار که باهم صحبت می‌کردند روبین به او گفت:"این چیزهایی که می‌گویید مرا خیلی به‌ یاد ویلیام جیمز می‌اندازد." ولی این فقط توارد فکری بود، و البته ویلیام جیمز مقدم بود. رویکرد جیمز به روان‌شناسی به رویکرد بور به فیزیک خیلی شبیه بود، اما از این بیشتر نمی‌شود گفت. این بود که وقتی بور نسخة کتاب جیمز را از روبین گرفت و فصل مربوط به سیلان فکر را خواند، به ‌کلی مجذوب شد. این ماجرا را خیلی خوب به‌یاد دارم، چون همة ما هم، که چند نفری بیشتر نبودیم، ناچار شدیم آن فصل را بخوانیم و در شیفتگی او شریک شویم.
من جیمز را قبلاً می‌شناختم، چون راجع‌به او و پراگماتیسم و سایر قضایا چیزهایی خوانده بودم. بنابرایم مسئله برایم طبیعی بود. من قبلاً‌ متوجه شده بودم که تلقی بور پراگماتیستی است.
پیت. به یادم می‌آید که بور ظاهراً داستان‌هایی راجع‌به کندوکاو در فکر یا افکار، یا دربارة فکری که به وارسی خود می‌پردازد، برای شاگردانش می‌گفته است.
ـ در آن‌ زمان، بور راجع‌ به بیان فکر خیلی فکر می‌کرد: یعنی راجع ‌به این‌که ما چه‌طور افکارمان را بیان می‌کنیم و چه‌طور واژه‌ها را به کار می‌بریم. این از خصوصیات بارز او بود، چون تفکرات فیزیکی‌اش هم سرشار از آن است. از گیبس خوشش می‌آمد، چون گیبس از یک واژة زبان معمولی، یعنی "دما" که تعریف مشاهداتی معین دارد، شروع کرد و سعی کرد آن‌ را با یک تصویر اتمیستی مربوط کند. این روشی بود که بور دوست می‌داشت، و وقتی که دربارة واژه‌ها و شیوه‌ای که واژه‌ها را به‌کار می‌بریم تا افکارمان را بیان کنیم می‌اندیشید، پی برد که ما یک کلمه را به‌ دو معنای بسیار متفاوت به‌کار می‌بریم. گاهی از واژه‌ای برای بیان عواطف یا انفعالاتمان استفاده می‌کنیم، مثلاً وقتی که احساس عصبانیت میکنیم واژة خشم را به کار می‌بریم، که در توصیف یک حالت ذهنی از آن استفاده می‌شود؛ اما گاهی هم می‌گوییم که "شما عصبانی به‌نظر می‌آیید"، و دراین مورد از این واژه نه برای توصیف یک حالت ذهنی بلکه برای توصیف یک حالت فعالیت و رفتار جسمانی استفاده می‌کنیم ـ یعنی برای توصیف حالتی که خشم را بیان می‌کند. او دریافت که اگر این‌ دو را با هم خلط کنیم، خطر ابهام به‌وجود می‌آید. اما این ابهام چیز لازمی است، چون تنها راهی است که برای انتقال عواطفمان داریم. تنها راهی که من برای پی بردن به عصبانیت شما دارم این است که خود شما به من بگویید، یا طوری رفتار کنید که من آن ‌را با حالت ذهنی‌ای که هنگام عصبانیت دارم یکی بدانم و به ‌این ‌صورت تعبیرش کنم یکی از خصوصیات عمیق زبان بشری این است که چنین ابهامی دارد.
در آن زمان بور از تمثیلی درمورد رفتار توابع چند‌ارزشی ـ مثلاً یک تابع لگاریتمی که دارای یک نقطة تکین در مبدأ است‌ـ استفاده می‌کرد. اگر مسیر معینی را دنبال کنید، تا وقتی که مبدأ را دور نزده‌اید، یک تغییر پیوسته دارید و روی یک پارچة خاص از سطح ریمانی باقی می‌مانید، اما اگر مبدأ را دور بزنید به پارچة دیگری از سطح ریمانی می‌رسید، که متناظر با مجموعة دیگری از مقادیر تابع لگاریتمی است. این بود که می‌گفت: وقتی راجع ‌به حالت رفتاری بحث می‌کنیم باید در سطح رفتاری باقی بمانیم و مراقب باشیم به سطح آگاهی ـ که سطح دیگری است ـ نپریم. بنابراین، در مسیری که ما برای فهم وجود می‌پیماییم، هر واژه‌ای یک نقطة تکین است یا با یک نقطة تکین مربوط است.
باکلی. برای من جالب است که در این‌جا پای تقابل عین و ذهن به‌ میان می‌آید.
ـ همین‌طور است. این مکمل بودن وقتی پیش می‌آید که ما موضوع مشاهدة خود باشیم. ما هم فاعل شناسایی هستیم و هم موضوع آن. این یکی از خصوصیات عجیبِ آگاهی است. با مسئلة آزادی اراده (اختیار) هم ارتباط دارد. همة بحث‌هایی که راجع‌به آزادی اراده می‌شود، به‌دلیل این آشفتگی بی‌ثمر از کار در می‌آید: اراده، احساس آزادی انتخاب بین امکانات مختلف در موقع تصمیم‌گیری است. اما این در سطح دیگری رخ می‌دهد و بنابراین مفهوم آزادی درموردش کاربرد ندارد.
باکلی. بنابراین اندیشه‌های فیزیکی بور درواقع ریشه در دریافت‌های فلسفی او داشته است.
ـ بله، او کاملاً آماده شده بود تا حق فیزیک را به جا بیاورد، چنین وضعی برای ذهنی که گرایش کانتی داشته باشد به ‌کلی بیگانه است.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حکمت | فرمول عاقبت بخیری / استاد علوی تهرانی
music_note
حکمت | فرمول عاقبت بخیری / استاد علوی تهرانی
حکمت | تشخیص اولویت خیلی مهمه! / استاد حسینی قمی
music_note
حکمت | تشخیص اولویت خیلی مهمه! / استاد حسینی قمی
حکمت | آخرین باری که اطعام دادی، کی بوده؟ / استاد حسینی قمی
music_note
حکمت | آخرین باری که اطعام دادی، کی بوده؟ / استاد حسینی قمی
شیوه ها و سیاست های تبلیغی حضرت زینب سلام الله علیها
شیوه ها و سیاست های تبلیغی حضرت زینب سلام الله علیها
استوری شهادت امام سجاد علیه السلام / نفس آخره یارب
play_arrow
استوری شهادت امام سجاد علیه السلام / نفس آخره یارب
محبت امام حسین(علیه السلام) منتی بزرگ است
محبت امام حسین(علیه السلام) منتی بزرگ است
حکمت | عوامل سلب آرامش در خانواده / استاد رفیعی
music_note
حکمت | عوامل سلب آرامش در خانواده / استاد رفیعی
سیره حضرت زینب (سلام علیها) در مکتب پنج تن آل عبا
سیره حضرت زینب (سلام علیها) در مکتب پنج تن آل عبا
مواجه با ظلم و ظالمان هدف امام حسین علیه السلام
مواجه با ظلم و ظالمان هدف امام حسین علیه السلام
حکمت | آخرین وصیت امام حسین (علیه‌السلام) / استاد حسینی قمی
music_note
حکمت | آخرین وصیت امام حسین (علیه‌السلام) / استاد حسینی قمی
حکمت | دلیل شهادت امام‌حسین؛ بغضاً لابیک / استاد علوی تهرانی
music_note
حکمت | دلیل شهادت امام‌حسین؛ بغضاً لابیک / استاد علوی تهرانی
حکمت | تاثیر لقمه‌ پاک و حلال / استاد عالی
music_note
حکمت | تاثیر لقمه‌ پاک و حلال / استاد عالی
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال