عمار از اولین شاگردان مدرسه فقهى «ارقم» و یكىاز اندیشمندان عمده وابسته به مكتب علوى بود. او در اولین روزهاىسال یكم هجرى از طرف پیامبر به لقب «فقیه» مفتخر گردید. عمار كه در زمان پیامبر به مردم فتوا مىداد. بنا بر عقیدهامام على(ع) مؤمنى بود كه استخوانش پر از ایمان شده بود. دیرى نپاییدكه عمار در گرفتن منصب از طرف حكومت «جور» به دو یار دیرین خودحذیفه و سلمان پیوست و آنها توانستند شهروندان تحت امر خود را بهكانون طرفدارى از «ولایت» تبدیل كنند. همانطور كه
عمار از اولین شاگردان مدرسه فقهى «ارقم» و یكىاز اندیشمندان عمده وابسته به مكتب علوى بود. او در اولین روزهاىسال یكم هجرى از طرف پیامبر به لقب «فقیه» مفتخر گردید. عمار كه در زمان پیامبر به مردم فتوا مىداد. بنا بر عقیدهامام على(ع) مؤمنى بود كه استخوانش پر از ایمان شده بود. دیرى نپاییدكه عمار در گرفتن منصب از طرف حكومت «جور» به دو یار دیرین خودحذیفه و سلمان پیوست و آنها توانستند شهروندان تحت امر خود را بهكانون طرفدارى از «ولایت» تبدیل كنند. همانطور كه از سال 11 هجرىستاره اقبال آن كم فروغ شده بود.عمار با وجود افول نظریه ولایت «معصومین» جاى استوار و مشخصى را درنظریه «ولایت فقهاء» یافت. در دهههاى آغازین پس از رحلت پیامبر(ص) عمار تحت نظارت امام زمانش وبا اذن او كارهایى انجام داد كه به «ولایت فقیه» به عنوان صورتنازلترى از «ولایت معصومین(ع)» انجامید. اولین عمل عمار در زمینهاثبات «ولایت فقهاء» پذیرفتن ولایتبر كوفه از طرف عمر بود . بهنظر او «ولایت فقهاء» بر جامعه باید با اذن امام معصوم(ع) باشد.
مكتب علوى در غربت
مكتب علوى در دهه 40 ه.ق بر اثر شهادتامام على(ع); پراكندهشدن شیعیان و سكوت بسیارى از فقهاء جامعه درسراشیب غربت افتاد اما از میان نرفت و تا به امروز همچنان نیروى مهمى در جامعه جهانى به شمار مىرود. در آن زمان چهرههاى سرشناس درپرتو دانش امامان معصوم(ع) چون «كمیل بن زیاد»، «سعید بن جبیر»،«سعید بن مسیب» همچنان در این مكتب به نظریهپرداز تبدیل شدند كهعلم آنها در پرتو علوم امامان معصوم این دوره رشد و نمو پیدا كرد. فقهاء و علماء چندى از امام حسن(ع) احكام شرعى را فراگرفتند. در این عصر چون بنىامیه بر سرنوشت مسلمین مسلط شدند براى محو اهلبیتاز صحنه زندگى دینى و سیاسى مردم به هر حیلهاى دست زدند. مدت 58 سالعلى(ع) خلیفه مسلمین را بر فراز منبرها لعن كردند. گروهى از علما را با پول و تهدید و تطمیع به طرف خود جذب و یا آنها را بىتفاوت كردندو به قتل رساندند یا تحت كنترل شدید درآوردند.از جمله فقهاء و فضلاىبزرگ و مبارزى كه در طى این دوره به شهادت رسیدند عبارت بودند از:سعید بن جبیر، رشیدالهجرى، جریرةالعبدى، میثم تمار، كمیل بن زیاد،حجر بن عدى (كه از قهرمانان فتح نهاوند بود) . در اثر همین فشارهابسیارى از فقهاء شیعه نظیر «سعید بن مسیب» و «قاسم بن محمد» مجبورشدند از باب تقیه، تشیع خود را مخفى كنند و از افرادى چون ابوهریرهحدیث نقل كنند . در این دوره اگر مردم مىخواستند چیزى را براى یكدیگر نقل كنند كه بر خلاف سیاست حكومت و یا در فضیلت امام على(ع)بود تا صد در صد مطمئن نمىشدند كه او موضوع را فاش نمىكند نمىگفتند. در همین دوره اكثر شیعیان خالص و هسته مركزى معتقدینبه ولایت، دار فانى را وداع گفته و از نظر كمى كاهش یافته بودند واكثر مردم در وضع ناامید كنندهاى بودند و قادر به تشخیص و تمایزمكتب ولایت از سلطنت و غیر نبودند. البته از زمان براندازى حكومت اسلامى حسن بن على(ع) ائمه مكتب هدایتهمواره براى برگرداندن حكومتبه مجراى اصلىاش لحظهاى آرام نداشتند ومبارزه خاصى را دنبال مىكردند. با زیر پا گذاشتهشدن شروط صلح توسطمعاویه و جانشینى یزید، حسین بن على(ع) از همان نخستین لحظات دست برقبضه شمشیر مبارزه فشرد و حركت بنیادین عاشورایى را پایهگذارى كرد كه اثرى تاریخى و جاودانه بر مبارزات شیعى گذاشت. فلسفه و چرایى این حركت به وسیله خاندان او در مدت اسارت تشریح گردید. او حتى براىاینكه معلوم كند كه حكومت معاویه و فرزندش یزید كه بزرگ شده دامنمسیحیان بود حكومتباطلى است جلوى برخى از كاروانهایى كه براىبیتالمال شام حمل مال و خواسته مىكردند را مىگرفت و آن را میانبینوایان تقسیم مىنمود. امام در این زمان همواره حق حكومت عالمان دینى را به آنها گوشزد مىكرد. او در مقام بیان اینكه منصب حكومت و قیام جهتبرپایى آن، حق علما است و دیگران از آنان ربودهاندخطاب به علماء الهى ( فقهاء )، ضمن نهى آنها از «عافیت طلبى» مىفرمود: «خداوند علماء یهود را بدان جهت مورد نكوهش قرار داد كهبه خاطر دلخوشى زیاد به آنچه از مال دنیا داشتند و از ترس آنكه بهسختى بیافتند كه از آن پرهیز داشتند، ستمكارى و زشتكارى آشكارجباران را مشاهده مىكردند اما از نهى آنها ابا مىنمودند. در صورتىكه خداوند مىفرماید: از مردم نترسید و از من بترسید...». سپس آنهارا به برپایى حكومتحق تحریك و تحریض نموده مىفرمود: «اى گروهمشهور به علم و نامور به خوبى و معروف به خیرخواهى و اى كسانى كه درنزد مردم بزرگ هستید... آیا همه اینها به خاطر این نیست كه مردم بهشما امید دارند كه به حق خدا قیام كنید. پس اگر از قیام به حق كوتاهى كردید، به حق ائمه بىاعتنایى و در حق ضعیفان جامعه كوتاهىكردهاید....» سپس حضرت به نكوهش عالمان دین كه وظیفه تشكیل حكومترا بر عهده آنها مىداند، مىپردازد: «شما نه مالى در این راه خرج كردهاید و نه جانى را در راه خدا به مخاطره انداختهاید و نه براى رضاى خدا با عشیرهاى درافتادید اما به درگاه خدا آرزوى بهشت،همجوارى رسولان و امان از عذاب او را دارید. ولى من مىترسم كه خداونداز شما انتقام كشد زیرا شما به مقامى از كرامت و بزرگى رسیدید كه بهخاطر آن بر دیگران برترى یافتهاید اما شما به اندازه ارج و مقامتانعمل نمىكنید و به مسامحه و سازش با ظالمان خود را آسوده مىدارید». بنابراین امام(ع) معتقد است كه همه مردم در جامعه از نظر وظیفه یكسان نیستند بلكه نخبگان جامعه داراى وظیفهاى مضاعف و در نتیجهعقوبتى مضاعف مىباشند: «مصیبتبر شما از همه مردم بزرگتر است زیرا در حفظ مقام بلند علمىدانشمندان و علماء مغلوب دیگران شدید». امام سپس با گفتن جملهاى حق حكومت را از آن عالمان الهى دانسته وعالمان الهى را نیز كسانى معرفى مىنماید كه ما امروز آنها را«فقیه» مىشناسیم: «بدانید كه مجارى امور به دست عالمان الهى است كه امین حلال و حرامخداوند هستند، در صورتى كه این مقام از شما گرفته شده است». و امام علت را در این مىبیند كه: «این به خاطر این است كه شما ازحق دور شدهاید و با وجود دلیل روشن درباره سیره پیامبر با یكدیگراختلاف دارید». سپس سخن آخر را اینگونه بیان مىكند: «اگر در راه خدا تحمل به خرج دهید زمام امور خداوند به شمابرمىگردد كه از طرف شما اجرا شود و شما مرجع كار مردم باشید ولى شماخودتان عمال ستم را در مقام خود جاى دادید و امور خدا را به دستآنها سپردید تا شبهه ایجاد كنند و در شهوت دلخواه خود پیشروند ». پس از شهادت امام حسین(ع) سپاهیان شام سه روز مدینه را قتل عام كردندو از هیچ زشتكارى بازنایستادند. مردان دیندار و شبزندهدار را كشته،حرمتها را دریده و به زنان و دختران مدینه نیز رحم نكردند. جانشینیزید حجاج بن یوسف شهر مكه را ویران ساخت، حاكم آنجا را كشته، جسدوى را بر دار نمود. وى ضمن توهین به قبر پیامبر و مسجد او گردنگروهى از صحابه چون جابر بن عبدالله انصارى، انس بن مالك، سهل ساعدى،و جمع دیگرى را به قصد خواركردن آنها و به بهانه شركت در قتل عثمان مهر نهاد. گروهى از دوستان على(ع) كه «كمیل» نیز از جمله آنها بودرا كشت . كمیل شخصیتبرجسته گروه علویان بود. او از طریقآموزشهایى كه از طرف امام على(ع) دیده بود دیگران را هدایت مىكرد ودر نگهداشتن نظریه « ولایت فقهاء » بر جامعه نقش تعیینكنندهاى را ایفا نمود.كمیل براى آنكه جایگاه «عالمان دینى» را در جامعه مشخص نماید سخنىرا از امام على(ع) براى «مجاهد» نقل مىكند و مىگوید كه حضرت آنها(فقهاء) را «خلیفه خدا» در زمین مىنامد. آن علماى الهى كه زمین ازوجود آنها خالى نخواهد بود، یا ظاهر در میان مردم هستند و یا ترسان و مستور. آنها دستورات خداوند را به مردم مىرسانند. عددشان قلیل ومنزلتشان عظیم، بدنشان در دنیا و روحشان در محل اعلى است. آنها دعوتكنندگان به دین خدا هستند . منبع: کتاب نقد /س
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.