1375- 1296 ش/ 1417 - 1335 ق 1997 - 1917 م

اندیشه سیاسی محمد غزالی (3)

از نظر غزالی اسلام مکتبی است که مبادی و اصول حقوق بشر را در بهترین صورت آن و در گسترده ترین شکل تبیین کرده است و امت‌های اسلامی عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای راشدین، اولین دولت‌هایی بودند...
يکشنبه، 16 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اندیشه سیاسی محمد غزالی (3)
 اندیشه سیاسی محمد غزالی (3)

نویسنده: دکتر مرتضی بحرانی (1)

 

حقوق

از نظر غزالی اسلام مکتبی است که مبادی و اصول حقوق بشر را در بهترین صورت آن و در گسترده ترین شکل تبیین کرده است و امت‌های اسلامی عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای راشدین، اولین دولت‌هایی بودند که به اجرای آن اصول به کامل ترین شکل همت گماشتند. نکته‌ی مهم تر اینکه نه تنها اسلام در این مسیر بر اروپا مقدم بود، بلکه حرکت‌های اصلاحی اروپا نیز از فرهنگ اسلامی در قرون وسطا متأثر هستند، اصول مساوات، عدل، کرامت انسانی، و آزادی‌های انسانی مأخوذ از متون اسلامی در محافل علمی اروپایی تدریس می‌شد. موضوع حقوق بشر هم که اکنون در اروپا مطرح است، حکایت بارانی است که از آسمان اسلام باریده و پس از بارش مدتی در زیر گل پنهان مانده و چندی بعد میوه ای تازه بیرون داده یا نهری گوارا روان ساخته است:
«این موروث روحی و فکری اروپا نبود که ظهور جنبش‌های اصلاحی و اجتماعی را ممکن ساخت، بلکه تأثیر اسلام بود، زیرا کلیسا در آن زمان به زندان عقل و صرف تنفیذ حکم خود فرمان می‌داد...» (2)
غزالی با بررسی اصول اعلامیه‌ی حقوق بشر معتقد است این اصول الفبای مکتب اسلام هستند و اعلامیه‌ی حقوق بشر - به رغم برخی نکات خاص - تکرار وصایای گرانقدری است که مسلمانان از پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت کردند. از این رو او غبطه می‌خورد که ‌ای کاش در میان علماء متقدم اسلامی، کسی بود که این وصایا و اصول را جمع آوری و تدوین می‌کرد. تمامی اصول انسانی مندرج در اعلامیه‌ی حقوق بشر در متن قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است. خداوند در قرآن در باب کرامت و ارزش ذاتی انسان بسیار سخن فرموده است. او آسمان‌ها و زمین را مخصوص انسان قرار داده است و حتی وقتی فرشتگان اعتراض می‌کنند که انسان در زمین فساد می‌کند و شایسته‌ی کرامت و خلافت نیست، خداوند گناه و لغزش عده‌ای خاص را به حساب کل انسانیت نمی‌گذارد و فطرت انسانی را ناشی از فطرت خدایی می‌داند. (3)
به اعتقاد غزالی از نظر اسلام همه‌ی بشر، فرزندان یک خانواده‌ی بزرگ هستند (4) و اختلاف رنگ و زبان و نژاد و پوست، بر عظمت خداوند دلالت دارد. اختلافات طبقه‌ای از نظر اسلام معیاری برای آزمایش و امتحان است و هیچ تمایزی برای یکی بر دیگری نیست. (5) ابتنای دین اسلام بر رعایت حقوق دیگران و سفارش جهت رعایت حقوق مردم و منع از نقض آن است و همین امر باعث اولویت دین و امت اسلامی از سوی خداوند شده است. (6)
از نظر غزالی، اصل اساسی در رعایت حقوق و آزادی‌ها، برابری مردم است. خداوند حتی پیامبران خود را با دیگر انسان‌ها برابر می‌داند و برای آنها هیچ امتیازی قائل نشده است، بلکه مسئولیت و تکالیف آنها بیشتر است. (7) برابری حاکم با شهروندان را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای راشدین به بهترین نحو عمل و اجرا کردند. ابوبکر به عنوان خلیفه‌ی مسلمین و حاکم جامعه می‌گفت: «ای مردم! درست است که من حاکم شما هستم ولی برتر از شما نیستم»؛ (8) همچنین روزی عمر پرسید:‌ ای مردم! اگر من به عنوان خلیفه‌ی مسلمین و حاکم جامعه، به تنهایی بر معصیت کسی شهادت دهم (در جایی که شهادت بیش از یک نفر لازم است) آیا شهادت مرا می‌پذیرید؟ حضرت علی علیه السلام به او گفت: یا باید به اندازه‌ی کافی شاهد بیاوری یا اینکه حد قذف (تهمت ناروا) بر تو جاری می‌شود؛
چرا که خلیفه و حاکم نیز چون دیگر افراد جامعه است. (9) سرّ برابری انسان‌ها، بندگی آنها نزد خداست. خداوند همه را برابر خلق کرده است و همه در بندگی برابرند. (10) آنچه مهم است شایستگی، تقوا و مسئولیت افراد است. (11) نکته‌ی مهم دیگر درباره‌ی آزادی این است که آزادی مطلوب اسلام، کاملاً مخالف شورش و هرج و مرج است. آزادی مطلوب، آن است که مبنای آن التزام به عقل و اخلاق باشد، به گونه‌ای که خود آزادی حصاری محکم بر شهوات و مسائل ضد انسانی گردد. از این رو خود آزادی نیز دارای حدود است. تفاوت اساسی میان اسلام و غرب در همین است که آزادی بدون اخلاق، مرگ و خودکشی است. آزادی‌ای که باید به دلیل فقدانش ناراحت بود، آزادی‌ای است که انسانیت بدون آن کامل نمی‌شود. این آزادی و حقوق مرتب بر آن، پس از تکالیف می‌آیند و این خود مهم ترین ضمانت اجرایی درونی برای آزادی و حقوق است. (12)

1. حق حیات و امنیت جانی

غزالی می‌گوید اسلام حق حیات را برای حیوانات محفوظ داشته، چه رسد به انسان. بیشترین اهتمام در طول تاریخ برای حرمت نفس انسانی از سوی اسلام بوده است. خداوند کشتن فرد بی گناه را با قتل کل بشریت یکسان می‌داند (13) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نابودی جهان را نزد خدا، سهل تر از کشته شدن انسان بی گناه ذکر می‌کند. (14) از نظر اسلام، مسلم و غیر مسلم در حرمت خون و استحقاق حیات برابرند. از این رو قصاص را برای تضمین افراد قرار داده است. (15) نکته‌ی مهم تر اینکه از نظر اسلام حق حیات فقط بعد مادی ندارد، بلکه ابعاد غیر مادی را هم در بر می‌گیرد. از این رو برای اموری چون هتک حرمت و دادن نسبت ناروا به افراد و ... قصاص و مجازات تعیین کرده است. (16)
پیشگیری از جرم از دیگر اقداماتی است که اسلام به آن اهمیت داده است. (17) اما این بدان معنا نیست که حاکم بتواند افراد را به دلیل آنچه فکر می‌کند جرم است، مورد مؤاخذه قرار دهد. معیار در جامعه قانون است، نه نظر حاکم. افراد جامعه یابد اطمینان داشته باشد که مؤاخذه به هنگام نقض حدود و قوانین برای مصلحت جامعه است. حاکم نباید به زور، قانون را در جامعه تنفیذ کند و اگر چنین شد، امت نباید از روی ذلت به اجرای آن تن دهد. مبنای قانون شرع است. استبداد وقت ظاهر می‌شود که حاکم رأی خود را شرع جلوه دهد. (18) با این حال قانونی که به مصلحت جامعه است حتی اگر ظالمانه هم باشد باید رعایت شود. (19)
غزالی با ذکر این نکته که قانون برای حمایت از انسان وضع شده نه برای محدود کردن و پست انگاشتن افراد، امنیت قضایی را از اموری می‌داند که دین به آن توجه و اهتمام زیاد داشته است. از همین رو سلب امنیت و زدن هرگونه اتهام به اشخاص، در شرع، عقوبتی عظیم دارد. از نظر دین، نسبت دادن هر اتهامی به انسان باید با تحقیق و استدلال باشد و شایسته است هم از روی عدل (20) و هم از روی علم و آگاهی باشد (21) و از آنجا که همه‌ی افراد - چه مؤمن و چه کافر- در برابر قانون برابرند، (22) هیچ کس بر دیگری امتیاز و اولویت ندارد. (23) در برابر قانون نه تنها تفاوت‌های دینی، بلکه تفاوت‌های طبقاتی و نژادی نیز رنگ می‌بازد. (24)

2. حق تعلیم و کار

انسان از بدو تولد نادان است، (25) برای بقای حیات و حفظ ایمان نیاز به معرفت و دانش دارد و خداوند نیز کسب دانش را توصیه کرده است. این حق طبیعی هر فردی است که از مواهب دانش و اطلاعات بهره مند شود. (26)
غزالی می‌گوید: کار و جلب رزق و روزی نیز حق اساسی انسان بر روی زمین است. آیات متعددی از قرآن به این امر تصریح دارند (27) و مهم تر آنکه اسلام کار و فعالیت را وظیفه و تکلیف می‌داند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: طلب رزق و روزی حلال بر هر فرد مسلمانی واجب است. البته کاری که حلال و واجب است باید مقدمات و ابزارهای آن نیز حلال و صحیح باشد؛ (28) بنابراین اسلام اموری چون غش در معامله، غصب، قمار، سرقت، ربا، احتکار و بیگاری کشیدن را حرام دانسته است. روایت شده است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر گدای مرده‌ای که مال بسیاری از این طریق گرد آورده بود، نماز نگذارد. از نظر اسلام دارایی به دست آمده از راه تکدی باید مصادره شود.
با این حال غزالی تأکید می‌کند اسلام کار و فعالیت را حق انسان می‌داند و به تبع آن مالکیت فردی از راه حلال را به رسمیت شناخته است، (29) اما ثروت اندوزی را جایز نمی‌داند. ثروت اندوزی روی دیگر سکه‌ی فقر است، یعنی به موازات ثروت اندوزی یک دسته در جامعه، دسته‌ی دیگر فقیر و فقیرتر می‌شوند چرا که فرصت‌ها از آنها گرفته می‌شود. از همین رو به عنوان ضمانت اجرایی مبارزه با فقر و ثروت اندوزی انواع مالیات‌ها را وضع کرده است که مهم ترین آنها زکات، صدقه و انفاق است. (30) البته زکات در اسلام یک قانون دایمی نیست، بلکه متناسب با شرایط جامعه، عینیت می‌یابد؛ بدین معنا که حتماً باید درجامعه فقیری باشد تا به او زکات داده شود (مثل اینکه حتماً باید کافری باشد تا جهاد شود). این سخن مثل این است که گفته شود دین با کفر، دانش با جهل و پزشکی با بیماری‌ها آشتی برقرار کرده است؛ بنابراین صرف تأکید بر زکات یک فکر بسیار محدود و ناقص است. زکات، مالیاتی از روی احسان و نیکوکاری است و مسخره است که بخش مهمی از زندگی مردم را منوط به احسان دیگران کنیم. آنچه مهم است بسط زمینه‌ی کار و فعالیت است که از وظایف مهم دولت و حکومت است. دولت وظیفه دارد از منابع عظیم ثروت در تنظیم اجتماع و مصالح عمومی کشور سود جوید. غزالی می‌گوید:
«فریب نخورید اگر روزی دولتی به عنوان نشان دادن علاقه‌ی مذهبی خود، صندوق اعانات و جمع آوری صدقات را مستمسک خود قرار دهد و روح فعالیت و کار را در نهاد شما بمیراند...» (31)
از نظر غزالی اسلام برای رفع فقر و ایجاد موازنه‌ی اقتصادی در جامعه، محیطی را پیشنهاد می‌کند که در آن سه اصل شرافت فردی، شرافت اجتماعی و شرافت سیاسی رعایت شود. آزادی و برابری افراد در بهره مندی از فرصت‌ها، کار و مزایای علمی، مهم ترین وسیله‌ی تحقق این محیط است. از آنجا که فضایل، پایه‌ی اقتصادی دارند، اگر کار و فعالیت در جامعه در جریان نباشد و فقر و تکدی رواج داشته باشد، فضایل نیز محو می‌شوند، عزت نفس، اخلاق خوش و دانش عالی هم بر مبنای شرایط مطلوب اقتصادی محقق می‌شوند و بر اساس همین فضایل عقلانی و ذاتی است که افراد می‌توانند از مواهب بیشتری برخوردار شوند؛ برخورداری از مواهب بیشتر حیات، بر اساس امتیازات عقلانی و ذاتی، به معنای نظام طبقاتی نیست، چرا که در نظام طبقاتی توازن اقتصادی سالم حکومت می‌تواند مالکیت فردی را به نفع جامعه محدود کند و برخی از منابع را عمومی اعلام نماید و زکات اگر چه اساساً از روی احسان و به عنوان حق خدا در مال انسان است، اما از آنجا که هم بر سرمایه و هم بر درآمد تعلق می‌گیرد با توجه به هدف و مصارف آن، استمرار در اخذ آن تا حدی به توازن اقتصادی کمک می‌کند. با این حال زکات، متفاوت از مالیات و خراج است و پرداخت مالیات سبب زوال وجوب زکات نمی‌شود. عواید و مصارف زکات با سایر درآمدهای دولت متفاوت است؛ چرا که مالیات بر اساس تأمین مصالح عمومی است. (32)
از نظر غزالی رواج روح کار و فعالیت در جامعه عامل مهم کاهش جرایم است. از نظر او حدود اسلامی مسائلی قطعی و منطقی هستند. به عنوان مثال دزدی که قطع دست و حد اعلاء آن زدن گردن است، قساوت محسوب نمی‌شود، زیرا هداف آن تأمین حقوق مردم، حفظ نظم و راهنمایی مردم به سوی کسب حلال، عدم تجاوز به دسترنج دیگران و خودداری از کسب حرام است، اما در جوامع اسلامی که شیوه‌های غلط مال اندوزی و شیوه‌های استثمار مردم رواج دارد، هدف‌های فوق از بین می‌روند. از این رو هر گاه درباره‌ی جرمی شبهه‌ای طرح شود، کیفر، فلسفه و هدف خود را از دست می‌دهد، بنابراین اجرای آن باید متوقف شود. به همین دلیل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«هنگام شبهه‌ها، حدود متوقف می‌شود، چرا که اگر حاکم در عفو و گذشت اشتباه کند بهتر است تا در مجازات و عقوبت اشتباه کند». (33)
هدف قانون گذار از این احتیاط این بوده که جز دست ستمکار، دست دیگری قطع نشود. (34) از نظر وی امروزه مجرمی که واقعاً توانایی داشته باشد و به حق خود قانع نباشد و به ستم مال دیگری را بدزدد، بسیار کم پیدا می‌شود. غزالی در نهایت می‌گوید باید وسایل مادی را به گونه‌ای فراهم کرد تا گرایش به جرم خود به خود خنثی شود، شرایطی که در آن کار برای افراد فراهم، منابع کسب تحت ضابطه و اسباب مالکیت قابل ارزیابی و محدود باشد. (35)

3. حق تمتع از حیات

غزالی می‌گوید اسلام در کنار کار و فعالیت به استراحت، تفریح، سیاحت و مسافرت و لذت‌های روحی و روانی نیز توجه داشته است. زندگی دنیوی، همه رفع ضرورت نیست، بلکه بخشی از حیات، بعد معنوی دارد که دل‌ها را جلا می‌دهد و احساس زیبایی را در بشر می‌انگیزاند. (36) بنابراین اسلام گوشه نشینی و رهبانیت و ترک لذایذ دنیوی را حرام کرده است. از نظر اسلام جوارح و اعضای بدن بر انسان حق و حقوق دارند (37) و مهم ترین عضو بدن قلب و ذهن است که نیاز به حیات مستمر دارد. (38) یکی از ابزارهای تغذیه روح و نشاط قلب، موسیقی است. موسیقی برای پرورش روح لازم است؛ البته هر چیزی حدودی دارد، موسیقی تا وقتی مفرح ذات است که حد و اندازه داشته باشد والا مخرب ذهن و کشنده‌ی دل خواهد بود. (39) غزالی در مظاهر جدید تمدن همچون سینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی، عکاسی و کنده کاری اصل را بر مباح بودن آنها می‌گذارد که بسته به نوع آن و هدف آن می‌تواند مجاز یا غیرمجاز باشد. از نظر غزالی علاقه به تحریم، نوعی مالیخولیا است. (40)

4. حق هجرت و پناهندگی

یکی از وصایای دین اسلام مقاومت در برابر طغیان و ستم ظالمان است. غزالی می‌گوید: اگر افراد نتوانستند به مقاومت در برابر ستم ادامه دهند، اسلام مقاومت منفی و معنوی را پیشنهاد کرده است. مقاومت منفی یا معنوی به معنی جدا شدن از افراد ستمگر و دوست نداشتن (عدم موالات) آنهاست. در اسلام همچنان ظلم جایز و روا نیست ظلم پذیری نیز مردود و قبیح است. (41) یکی از راه‌های مبارزه‌ی منفی با ظلم و ستم، مهاجرت از دیاری است که در آن ظلم و ستم می‌شود و پناهندگی و پیوستن به سرزمینی است که در آن عدل و احسان برقرار است.
چنان که هجرت مسلمانان در صدر اسلام به حبشه برای فرار از ظلم دشمنان بود. از نظر غزالی این هجرت همان است که امروزه به عنوان پناهندگی سیاسی معروف است. خداوند این نوع هجرت را تحسین کرده است. (42)
از نظر اسلام مهم نیست که فرد مورد ظلم و تعرض به کجا مهاجرت کند، (43) مهم این است که فرد در آنجا احساس امنیت و قرابت کند و شخصیت انسانی فرد در آنجا تکریم شود. شرط هجرت این است که مقصد برای ایمان و اعتقاد فرد جای مناسبی باشد، در غیر این صورت اگر قرار است - مثلاً - غرب برای مسلمانان محل خطرناکی برای ایمان و اعتقادات باشد، بهتر است کسانی که به آنجا مهاجرت کرده‌اند به دار الاسلام برگردند. چرا که در دار الاسلام آزادی دینی محترم است، حال آنکه بسیاری از کشورهای غربی چنین چیزی را بر نمی‌تابند، از نظر اسلام مرزهای سرزمینی اعتباری هستند. (44)
البته باید توجه داشت که هجرت و پناهندگی به معنای قطع ارتباط با سرزمین قدیم و نفی هویت سابق نیست، زیرا با این کار، یکی از اهداف اساسی دشمنان و ظالمان تحقق می‌یابد. نکته‌ی دیگر اینکه از نظر اسلام هجرت و پناهندگی تنها برای کسی جایز و بلکه واجب است که به خاطر عقیده و نظرش مطرود واقع شده، مورد ظلم و ستم قرار گرفته است، نه کسی که به دلیل ارتکاب جرم متواری است. اگر چنین وضعی رخ دهد، عدالت آن است که او را به جای اول عودت داده تا عقاب و مجازات شود. (45) مسئله‌ی دیگر، اعطای پناهندگی به غیر مسلمانان در سرزمین اسلامی است. غزالی می‌گوید: از نظر اسلام این نوع پناهندگی نیز جایز است. (46)

5. حقوق زن

غزالی با استناد به آیات و روایات اسلامی می‌گوید: در اسلام میان زن و مرد در حقوق و آزادی‌ها تفاوتی نیست. (47) تقدم و پیشی گرفتن یکی بر دیگری نه به دلیل ویژگی‌های زن با مرد بودن، بلکه به دلیل تفاوت‌های رفتاری و شخصیتی آنهاست. (48) این عقیده که خلقت زن پست تر از مرد است، هیچ مستندی در دین اسلام ندارد، بلکه از نظر اسلام همه از نفس واحد خلق شده‌اند (49) و از همین رو زن و مرد در عبادات و ثواب و عقاب آن برابرند. (50) مهم آن است که دین برای هر کدام از این دو نوع، وظایف و حقوق ویژه‌ای را تخصیص داده است که بر طبق جنسیت آنها صورت گرفته است.
از نظر غزالی، این تفاوت‌ها، مکانت انسانی زن را به هیچ عنوان خدشه دار نمی‌کند؛ چرا که بر اساس فطرت و تفاوت‌های جنسی آنها صورت گرفته است. آنچه مایه‌ی تأسف است، اینکه برخی زنان مردنما خواهان چیزی هستند که برای آنها نیست و برخی از مردان خواهان سوء استفاده از زنان با اعطای حقوق بیشتر به آنها هستند. تساوی کامل زن و مرد جفا به زن و مرد است؛ جفا به مرد است چون سنگینی وظیفه‌ی او نادیده گرفته و جفا به زن است برای اینکه طبیعت توان و قدرت وی لحاظ نشده است. (51) غزالی بر اساس فقه حنفی دیه‌ی زن و مرد را برابر دانسته و نظریه‌ی نصف بودن دیه‌ی زن را دارای یک خلأ فکری و عیب اخلاقی می‌داند. (52) بر همین اساس - برخلاف نظر افراطی وهابی - پوشش دست و صورت نیز از نظر وی وجوب ندارد. غزالی استدلال می‌کند که اگر قرار بود پوشش دست و صورت وجوب داشته باشد در آن صورت آیه‌ی سی ام سوره‌ی نور، که فرمان فروگیری چشم از نامحرم را می‌دهد، (53) بی محل می‌بود. آیه‌ی سی و یکم این سوره نیز پوشش را بر یقه‌ها و گریبان‌ها و صورت واجب کرده است. (54)
غزالی می‌گوید: تفاوت‌های زن و مرد و حقوق و تکالیف مترتب بر آنها، استثناء بر خلقت است والا زن دارای همه‌ی حقوق دینی و مدنی است. آیه‌ی «مردان به زنان مسلط هستند»، (55) فقط در امور خانه و خانواده است. (56) درباره‌ی آزادی سیاسی در معنای انتقاد از حکومت، و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر برای هر دو جنس زن و مرد یکسان است. (57) از همین رو زنان در طول تاریخ به اموری چون بیعت، هجرت و حتی جنگ اقدام کرده‌اند. زنان در عقبه‌ی کبری و در موسم حج با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردند. (58) غزالی در مبحثی تحت عنوان «المرأه و خدمه السنه» به نقش زنانی می‌پردازد که به نشر و تبلیغ سنت اهتمام ورزیده‌اند. (59)
غزالی درباره‌ی تولی مناصب حکومتی به دست زنان یک رأی قطعی نداده و به چهار صورت به این مسئله پاسخ داده است. در ابتدا معتقد است که اسلام کفایت زن را برای تولی منصب ریاست حکومت نمی‌پذیرد و از مسلمین خواسته از این اقدام جلوگیری کنند و استناد می‌کند که در حدیث صحیح آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چون شنید که در فارس دختر کسری حکومت را به عهده گرفته است، فرمود: «قومی که ریاست آنها را یک زن برعهده داشته باشد، به رستگاری نمی‌رسد». (60)
غزالی می‌گوید: جمهور فقها نظر بر این دارند که مردان برای مناصب سیاسی و اداری بر زنان اولویت دارند. از این رو در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفا هیچ منصب ریاستی به زنان واگذار نشد. چرا که زن حتی با توجه به توانایی علمی خود نمی‌تواند کاری فراتر از طاقت خود انجام دهد و اگر چنین شود به آنها ظلم می‌شود و از آنجا که اسلام حتی نمازهای واجب را از زنان در ایام حیض برداشته، این از منطق طبیعت است که با آنها مدارا شود. نقص شهادت آنها نیز بر همین امر دلالت دارد. این امر نه تضعیف آنها، بلکه تخفیف وظایف آنهاست. (61)
در مرحله‌ی بعد تولی مناصب سیاسی و اجتماعی برای زنان را تا آنجا که با طبیعت آنها سازگار باشد، بلامانع می‌داند و به دوران حکومت عمر استناد می‌کند که او منصب قضاوت را به زنی به نام شفاء واگذار کرد. از همین رو حدیث مذکور از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در معنای خلافت معنی می‌کند؛ یعنی زنان به جز خلافت عظما همه‌ی مناصب را می‌توانند پذیرا باشند. (62) با این حال غزالی در جای دیگ نظر خود را در این زمینه به گونه‌ای دیگر بیان کرده است؛ او در السنه النبویه حدیث «قومی که ریاست آنان را یک زن بر عهده داشته باشد به رستگاری نمی‌رسد» را حدیثی مقطعی می‌داند که ناظر به شرایط خاص ایران آن زمان بوده و می‌گوید:
«در حقیقت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این سخن وضعیت ایرانیان را پیشگویی کرد؛ چرا که با توجه به داستان بلقیس و حکومت وی و به خیر و صلاح رساندن قوم خود در استجابت دعوت حضرت سلیمان، جای تردیدی در شایستگی زنان باقی نمی‌ماند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) داد سخن براند. وانگهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌توانسته مخالف واقع و تاریخ سخن بگوید؛ زنان بسیاری بوده و هستند که با به دست گرفتن حکومت، قوم خود را گمراه نکردند». (63)
غزالی با استناد به اینکه در این مورد نص صریحی وارد نشده، نهایتاً مسئله‌ی ولایت و حکومت داری زن را یک مسئله‌ی اختلافی می‌داند که رد و ثبوت آن اجماعی نیست. البته غزالی تصریح می‌کند:
«من طرفدار واگذاری مناصب مهم به زنان نیستم؛ چون زنان کامل اندک‌اند و چه بسا به صورت تصادفی استعداد و لیاقت آنها کشف شود.... داستان، داستان زن یا مرد بودن نیست، بلکه داستان لیاقت و استعداد است». (64)
با این حال غزالی در تبیین نظر خود می‌گوید: تربیت ممکن است ویژگی‌های فرد را در حد اعلی بالا ببرد؛ اما باعث تحول در طبیعت فرد نمی‌شود. از سوی دیگر برخی از زنان دارای هرمون‌های مردانه (اندروژن) هستند که آنها را به فعالیت جسمانی زیاد و همدوش با مردان می‌کشاند و برعکس؛ اما این امر استثناست و نمی‌تواند قاعده باشد. غزالی می‌گوید:
«آشکارا می‌گویم که خارج ساختن زن از خانه برای کارهای زراعی، صناعی، تجاری و ... به هیچ عنوان شایسته او نیست و موجب تقویت او نمی‌شود، بلکه اسلام در حد محدود و مقبول ورود زن در دستگاه اداری را متناسب با شأن و توانایی او قبول دارد. بهترین حالت برای زن به عهده گرفتن تربیت خانه و خانواده است؛ این امر نه صرفاً از شرع، بلکه منتج از طبیعت انسان است». (65)
آزادی شغلی برای زنان تا وقتی است که به رکن خانواده لطمه وارد نشود. از نظر غزالی یکی از این صدمات بردن کودکان به پرورشگاه و یا گذاشتن آنها در خانه نزد خدمتکار است. (66)
غزالی در نهایت نظر خود را آشکارا این گونه خلاصه می‌کند که زن در چهار حالت می‌تواند کار کند (ضم اینکه از نظر شرع و اجتماع، کار زن امری اصیل نیست، بلکه استثنائی است):
1. زن دارای نبوغ خاصی باشد که شبیه آن در مردان و زنان دیگر کم باشد و مصلحت اجتماعی ایجاب کند که زن به شغل خاصی متناسب با نبوغش دست یازد.
2. زن کاری را به عهده گیرد که شایسته‌ی زنان است؛ چون تعلیم و تربیت اطفال تا سن نه یا یازده سالگی که شریعت برای حضانت اطفال تعیین کرده است. یا همانند دایگی یا طبابت زنان برای زنان که از نظر برخی فقها واجب کفایی است.
3. اگر زن کاری کند که در آن کار همکار شوهرش باشد و او را یاری رساند؛ مانند همکاری زن در روستاها با مرد در امور کشاورزی و دامداری.
4. اگر چاره‌ای نباشد مگر کارکردن برای تأمین مخارج خانه در مواردی که شوهر توانایی کار ندارد. البته اسلام کار را برای چنین زنانی لازم نکرده، بلکه مقرر داشته که از بیت المال خرجی آنها داده شود. (67)

جمع بندی

واقع شدن در دو شرط متفاوت، باعث شده تا از غزالی اخوانی، اندیشمندی میانه رو بسازد، غزالی هم قضایای خونبار و جدال برانگیز نیمه‌ی اول قرن بیستم مصر را شاهد بود، بلکه خود در متن آنها بود، و در حادثه آفرینی‌ها نقش داشت، و هم نیمه‌ی دوم آن قرن، یعنی نیمه‌ی استقلال و آغاز حرکت کشورهای اسلامی به سمت و سوی دولت و ملت سازی و دموکراتیک شدن را درک کرده است. او همچون بسیاری دیگر از اندیشمندان اسلامی به عنوان یک عالم و اندیشمند دینی، خود را در مواجه با دو عرصه‌ی متفاوت می‌دید. از یک سو قضایای داخلی جهان اسلام و به ویژه کشورهای عربی و بالاخص کشورش مصر برای او دغدغه آور بود، از سوی دیگر تعامل و مواجهه‌ی اسلام و غرب او را با چالش‌های فکری متعددی روبه رو ساخت. آنچه برای غزالی قطعی می‌نمود، در مسئله‌ی دوم، ستیزه جویی غرب با اسلام بود. نگاه او به غرب، معطوف به عملکرد استعمار در کشورهای اسلامی طی دو سه قرن گذشته و متأثر از آیات قرآن در برخورد با کافران به ویژه قوم یهود است. از این رو تمامی برنامه‌های استعماری و غربی در کشورهای اسلامی در قبال این ملت‌ها را ستیزه جویانه می‌دانست.
غزالی که خود طعم تلخ حبس، تبعید و استبداد حکومتی را چشیده بود و ترور و اعدام هم فکرانش در اخوان المسلمین را نظاره گر بود، خشونت سیاسی را مذموم و آن را ناشی از استبداد سیاسی می‌دانست و به همین دلیل استبداد سیاسی را مهم ترین آفت و عامل انحراف و عقب ماندگی تمدنی مسلمانان اعلام کرد. با این حال برای رفع این نقیصه و برای طرح اندیشه‌ی شورایی در نظام حکومتی اسلام، صرفاً به مبارزه روی نیاورد، بلکه پس از ترور حسن البنا، در آرا و اقدامات عملی خود اندکی بازبینی کرد. او برخلاف هضیبی، جانشین البنا در اخوان المسلمین، خواهان کنار آمدن با حکومت بود. از این رو نه تنها با حکومت مصر، بلکه با برخی حکومت‌های اسلامی دیگر نیز همکاری داشت و در این جهت یکی به میخ و یکی به نعل می‌کوفت و در کنار تلاش برای چنین ریشه‌های استبداد در جهان اسلام و در مجموع استبدادی خواندن حکومت‌های اسلامی معاصر، به برخی مصادیق که می‌رسید، آنها را از دایره‌ی استبداد خارج می‌کرد.
شاید بتوان گفت همچنان که سید قطب جوامع اسلامی را جوامع جاهلی می‌نامید، غزالی و تا حدی هم فکران اخوانی او، جوامع اسلامی را جامعه‌ی منحرف و در نتیجه استبدادی می‌دانستند. غزالی از این تأسف می‌خورد که مسلمانان دین خود را نشناخته، وانهادند و به صرف صورت و ظاهر پاره‌ای الفاظ و اصطلاحات غربی دلخوش کردند. به نظر غزالی از آنجا که اسلام دین و دولت است، اجتماعی بودن احکام آن ضرورت تشکیل حکومت را آشکار می‌کند و غرب با حمایت از دولت‌های استبدادی چهره‌ی اسلام را مشوش کرده است. در مقابل، خود غرب از اصول اسلامی بهره‌ها گرفت و در سلوک سیاسی خود از آن استفاده جست، اما از به حکومت رسیدن دین اسلام ترس و واهمه داشت. از نظر غزالی آنچه برای غرب مهم است به حکومت نرسیدن اسلام است نه مبارزه با دین به طور عام. به عبارت دیگر از نظر او، غرب جدایی دین از سیاست را نمی‌خواهد، بلکه جدایی اسلام از سیاست را می‌خواهد.
با این حال، به رغم اعتقاد به تشکیل حکومت در اسلام، در مقام عمل شرایطی را برای این مهم ضروری می‌دانست. در مجموع می‌توان گفت غزالی تا قبل از ترور حسن البنا همچون دیگر اخوانی‌ها خواستار تشکیل حکومت اسلامی بود و از گروه‌هایی که در این راه مبارزه می‌کردند حمایت می‌کرد و اقدامات عملی را تجویز و توصیه می‌نمود. اما در مرحله‌ی دوم فکری قائل به وجوب یک مقدمه برای تشکیل حکومت شد. این مقدمه و بستر، ایجاد امت اسلامی بود، چیزی که غزالی آن را تحقق نیافته می‌دید و خواهان ایجاد آن در پرتو آگاهی و تربیت اسلامی بود. از اینجا بود که او دست یازیدن به اقدام عملی خشونت آمیز را برای تشکیل حکومت رد می‌کرد. از این رو به جنبش‌ها و حرکت‌های جهاد و تکفیر هشدار می‌داد که بار دیگر به خشونت دست نزنند. غزالی خود در عمل نیز به برخی از حکومت‌های اسلامی که قبلاً از آنها به نام استبدادی یاد کرده بود، نزدیک می‌شود.
غزالی در مرحله‌ی استقرار و تثبیت حکومت هم دارای نظر قاطعی نیست، او در مبحث انتقاد از حکومت می‌گوید اگر حاکم در اجرای وظایف خود قصور کند تنبیه و ارشادش از طریق امر به معروف و نهی از منکر واجب است و اگر تفریط و تقصیر کند، اسقاط او واجب می‌شود.
غزالی به روایت عمر استناد می‌کند که برای چنین حاکمی قتل بهتر از عزل است، چرا که قتل برای حاکم بعدی عبرت آمیزتر است ولی به مسئله‌ی شورش که می‌رسد می‌گوید مسلمانان از آموزه‌های دین خود می‌دانند که تمرد و شورش فرد در امت، گناهی بس عظیم و عقابش بس سخت است. او علت این امر را تبعیت از شورا و رعایت قوانین شورا می‌داند، اما در جایی که شورایی وجود ندارد که حاکم، برگزیده‌ی آن شورا باشد (که تمام سخن غزالی در تمام عمرش همین بود که مسلمانان اصل الزامی شورا را وانهادند) آیا باید به فتوای اول عمل کرد که اسقاط حاکم واجب است یا به فتوای دوم که شورش گناهی بس عظیم و عقابش بس سخت است؟ غزالی با احتیاط به اصل مصلحت متوسل می‌شود و می‌گوید حفظ مصلحت جامعه لازم است اما از آنجا که حاکم کشی، فتنه و آشوب به دنبال دارد، پس به مصلحت جمع است که امت از فتنه دست بردارند.
به رغم انسجام نسبی مباحث و آراء غزالی، در برخی موارد پراکنده گویی‌هایی نیز یافت می‌شود. به عنوان مثال او تأکید می‌کند که عدل و استبداد با هم جمع نمی‌شوند، اما در جایی دیگر می‌گوید قانون در جامعه حتی اگر ظالمانه باشد باید رعایت بشود. آیا منشأ قانون ظالمانه، استبداد نیست. یا در مبحث تفاوت‌های دو جنس زن و مرد، معتقد است که تقدم یکی بر دیگری نه به دلیل ویژگی‌های مردانگی و زنانگی، بلکه به دلیل تفاوت‌های رفتاری شخصیتی است. اما برای تفاوت‌های شخصیتی، به جنسیت زن اشاره می‌کند و عامل منع و محدودیت زنان از برخی حقوق را، به قاعدگی زن و تغییر خصوصیات رفتاری وی در دوران عادت ربط می‌دهد.
همچنین در مسئله‌ی جهاد و دعوت، با رد نظر طرفداران جهاد پیش از دعوت و شبیخون پیش از هشدار می‌گوید. روزی که ایمان و آزادی بر کرانه‌های هستی حاکم شود، دیگر قتل و کشتار وجود نخواهد داشت. چون عدالت دامنه‌ی خود را در همه جا می‌گسترد. اما غزالی نمی‌گوید چگونه این ایمان، آزادی و عدالت حاکم و گسترده می‌شود، بلکه در مقابل تصریح می‌کند جهاد برای رفع موانع دعوت هم لازم و ضروری است. چگونه می‌شود که جهاد برای دعوت لازم نمی‌آید؛ اما برای رفع موانع دعوت لازم است؟ اگر دعوت به صرف کلام و بیان بود که دیگر جنگ و جهاد لازم نبود، بلکه هر دعوتی با موانعی مواجه است. البته غزالی «مانع دعوت» را تبیین نمی‌کند.
آشکارتر از همه برخورد دوگانه‌ی وی با قضیه‌ی یکسان فرج فوده و خالد محمد خالد است که در جایی به ارتداد فوده حکم می‌دهد و قاتل وی را مستحق قصاص نمی‌داند، در حالی که صراحتاً و به تناقض اعلام می‌دارد که طرح شبهه برای یافتن پاسخ صحیح از فکر سلیم ارتداد نیست، و در جای دیگر خالد را به صرف هم مسلکی بودن (عالم دین و الازهری بودن) وا می‌نهند و کتاب من هنا نبدأ او را که در آن به جدایی دین و دولت در اسلام قائل شده بود از مقوله‌ی سکولاریسم و در نتیجه ارتداد نمی‌داند و با من هنا نعلم جواب علمی می‌دهد، نه به فتوای ارتداد و قتل. همه‌ی این موارد را می‌توان نمونه‌ی تأثیر پیش فرض‌ها بر پژوهش دانست که هر عالم و اندیشمندی مطلقاً از آفت آن بری نیست.
آنچه روشن است اینکه اندیشه‌ی غزالی و هم قطاران وی در اخوان المسلمین واکنشی و انفعالی است و مسلماً نمی‌توان از اندیشه‌ی واکنشی، انتظار یک طرح بزرگ داشت. اساساً ایجاد اخوان المسلمین و قبل از آن آغاز حرکت اسلامی به رهبری سید جمال الدین، پاسخی به وضع عقب افتاده و منحط جوامع اسلامی بود. اگر چه این واکنش به نسبت تا حد زیادی هم موفق بود، اما نمی‌توان انتظار چیزی بیش از طاقت از آن داشت، رسالتی که غزالی برای خود می‌دید دفاع از اسلام در قالب معرفی آن به شیوه‌ای جدید و از طریق بازگویی و بازنمایی اصول وامانده‌ی آن بود، ضمن آنکه نیمی از همّ و غمّ وی، طرح همخوانی اسلام با ایده‌های جدید غربی را از قبیل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و ... شامل می‌شد. از سوی دیگر جسارت و تجری غزالی در بین اصول وامانده‌ی اسلام و تبیین فقه و ردّ و انکار برخی از احادیث و روایات هم در قالب پایبندی او به اسلام بود؛ یعنی در حصار اسلام به آموزش و پیرایش آن پرداخت و اساساً سلفیت او به همین معناست. همین حصار از جولان اندیشه به ورای مرزهای دینی جلوگیری می‌کرد و در مواردی هم که کسانی چون عبدالرزاق، خالد محمد خالد و طه حسین و غیره به چنین اقدام جرئت کردند، در نهایت به نقطه‌ی اول بازگشتند و هر کدام، جز آنکه عمرش وفا نکرد و مرد یا کشته شد، تحت فشار محیط و یا به واسطه‌ی هر عامل دیگری به بازاندیشی و تعدیل آراء خود دست زد.
با این حال غزالی در حصار اندیشه‌ی خود تا حد زیادی از دیگر اندیشمندان موفق تر بوده است و آراء وی در باب حکومت به ویژه اصالت شورا، نفی مبانی دینی استبداد، و تأکید بر اصل امر به معروف و نهی از منکر می‌تواند در طرح بزرگ اندیشه‌ی حکومت دینی مورد استفاده قرار گیرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی پژوهشکده‌ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
2. محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، صص 8-7.
3. إذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَةُ إِنِّی خَالِقُ بَشَراً مِن صَلصَالٍ مِن حَمَإٍ مَسنُونٍ، حجر (15): 26. أُلَم تَروا إِنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأرضِ وَ أسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً. لقمان (31): 20؛ محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، ص 9؛ محمد الغزالی، اسلام و شرایط اقتصادی، پیشین، ص 83.
4. یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ وَاحِدَة... النساء (4): 1؛ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ أُنثَی ... الحجرات (49): 13؛ الاعراف (7): 30.
5. وَ مِن آیاتِهِ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ وَ اختِلافِ ألسِنَتِکُم وَ ألوَانِکُم... روم (30): 22؛ الانعام (6): 52.
6. کُنتُم خَیرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأمُرُونَ بِالمَعروفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَر وَ تُؤمِنُونَ بِالله... آل عمران (3): 110.
7. قُل إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحَی إِلَی ... الکهف (18): 110.
8. یَا اَیُّهَا النَّاس انی ولیت علیکم و لست بخیرکم.
9. ما قولکم لو ان امیر المؤمنین شاهد امره علی المعصیه؟ قال له علی بن ابی طالب. یأتی باربعه شهداء او یجلد حد القذف؛ شانه فی ذلک شان سایر المسلمین.
10. إِن كُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا وَكُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا. مریم ( 19): 95- 93؛ التوبه (9): 105؛ الانعام (6): 17.
11. محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، صص 27- 15.
12. همان، ص 220؛ عبدالحلیم عویس، پیشین، ص 130.
13. أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا ... المائده (5): 32.
14. لزوال الدنیا اهون عل یالله من قتل رجل مسلم.
15. وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ ... البقره (2): 179.
16. پیامبر فرمود: ایما رجل کشف ستراً فادخل بصره قبل ان یؤذن له فقد اتی حداً لایحل له ان یاتیه و لو ان رجلاً فقا عینه بسبب ذلک لهدرت؛ لایحل لمسلم ان یروع مسلماً.
17. پیامبر فرمود: انصر اخاک ظالماً او مظلوماً. قال. انصره مظلوماً فکیف انصره ظالماً؟ قال: تحجزه عن ظلمه فذلک نصره.
18. محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، ص 31.
19. محمد الغزالی، الاسلام و الاستبداد السیاسی، پیشین، ص 54.
20. و إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل... نساء (4): 58؛ الحدید (57): 25 و المائده (5): 8.
21. الانبیاء (21): 78.
22. آل عمران (3): 75.
23. َلاَ یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى... المائده (5): 8؛ پیامبر فرمود: وایم الله .. لو ان فاطمه، بنت محمد سرقت لقطعت یدها.
24. محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، ص 280.
25. وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ النحل (16): 78.
26. محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، صص 196- 206.
27. الانسان (76): 8 ؛ الملک (67): 15؛ بقره (2): طه (20): 53؛ الاعراف (7) : 10.
28. یا أیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الأرضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبِینٌ. بقره (2): 168؛ النساء (4): 10.
29. النساء(4):29-25؛بقره (2)188.
30. اسراء (17): 26؛ المدث (74): 44؛ محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، صص 186- 172.
31. محمد الغزالی، اسلام و شرایط اقتصادی، پیشین، ص 143.
32. همان، صص 83 و 176- 140.
33. ان الامام لن یخطی فی العفو خیر من ان یخطی فی العقاب.
34. محمد الغزالی، اخلاق اسلامی، پیشین، ص 48.
35. محمد الغزالی، اسلام و شرایط اقتصادی، پیشین، صص 47- 42. از نظر غزالی همین مسئله در مورد فحشاء و زنا نیز صادق ست. اینکه برخی اهل فضل یا کسانی که طبع آرامی دارند، خود را به طور موقت یا دایم به گناه نمی‌آلایند، نباید ملاک عمومی باشد و قانون همه‌ی مردم بر این مبنا وضع شود. تجدید نظر در مسئله‌ی ازدواج، حل مسئله‌ی بیکاری و داشتن درآمد کافی از جمله‌ی این امور است.
36. وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ؛ نمل (27): 60. روایات بسیاری نیز وجود دارد که تأکید دارند زندگی راحت گرفته شود. عن النبی: لاتشدوا علی انفسکم فیشدد علیکم فان قوماً شددو علی انفسهم فشدد علیهم فتلک بقایاهم فی الصوامع و الدیارات الرهبانیه ابتدعوها ما کتبانا علیهم.
37. ان لبدنک علیکم حقّاً.
38. روحوا عن القلوب ساعه بعد ساعه فان القلوب اذا کلّت عمیت. محمد الغزالی، اسلام و شرایط اقتصادی، پیشین، ص 194.
39. محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، ص 197.
40. محمد الغزالی، السنه النبویه بین اهل فقه و اهل الحدیث، پیشین، ص 145.
41. ممتحنه (60): 9.
42. الانفال (8): 74.
43. ان ارضی واسعه. عنکبوت (29): 56.
44. عنکبوت (29): 56، زمر (39): 10، النساء (4): 100.
45. محمد الغزالی، السنه النبویه بین اهل فقه و اهل الحدیث، پیشین، صص 163- 160.
46. وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ. التوبه (9): 6. عن النبی: المومنون تتکافا دمائهم و یجیر علیهم ادناهم و هم ید علی من سواهم و یسعی بذمتهم ادناهم. محمد الغزالی، همان، ص 167.
47. نجم (53): 44؛ لیل (92): 4- 1.
48. تحریم (66): 11- 10.
49. النساء (4): 1؛ آل عمران (3): 195.
50. الاحزاب (33): 35.
51. محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، ص 12.
52. محمد الغزالی، السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث، پیشین، ص 53.
53. قُل لِلمؤمِنینَ یَغُضُّوا مِن أَبصَارِهِم... النور (24): 30.
54. وَ لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ ... النور (24): 31.
55. الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء... النساء (4): 26.
56. محمد الغزالی، السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث، پیشین، صص 102- 95.
57. توبه (9): 71.
58. ممتحنه (60): 12.
59. محمد الغزالی، تراثنا الفکری، پیشین، صص 165- 158.
60. لن یفلح قوم ولوا امرهم امره.
61. محمد الغزالی، حقوق الانسان، پیشین، ص 129.
62. عبدالحلیم عویس، پیشین، ص 45.
63. محمد الغزالی، السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث، پیشین، صص 97- 93.
64. همان، ص 97، عبدالحلیم عویس، پیشین، ص 61؛ ر. ک.، یوسف القرضاوی، پیشین، ص 166.
65. عن النبی: المرأه راعیه فی بیت زوجها و مسئوله عن رعیتها، محمد الغزالی، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحده، پیشین، ص 130.
66. محمد الغزالی، السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث، پیشین، ص 90.
67. همان، صص 138- 131.

منابع تحقیق :
«الوحده الاسلامیه؛ صمود و تحدی»، در:
Multagana. org/ Madda/ alwitda. htm.
البشری، طارق، «التنامی المتواصل للحرکات الاسلامیه و استطاع احیاء فکره الامه من جدید»، در:
Aleman- yaman.net/ roayah1. htm.
البیومی، محمد رجب، من اعلام المصر؛ کیف عرفت هولاء، القاهره: الدار المصریه اللبنانیه، ط 2، 1418ق/ 1998 م.
الحسینی، اسحاق موسی، اخوان المسلمین؛ بزرگ ترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه‌ی سید‌هادی خسروشاهی، تهران: اطلاعات، ج 1، 1375.
السید، رضوان و عبدالله بلقزیز، ازمه الفکر السیاسی العربی، دمشق: دار الفکر، بیروت: دار الفکر المعاصر، ط 1، 1421 ق/ 2000 م.
السید، رفعت، «الاخوان المسلمین فی مصر»، در:
Alkalema. net/ ekwan/ ekhwan/ htm.
«شهادت و آراء علماء السنه المعاصرین حول الشیعه الامامیه»، در:
14 Masom. com. Maktabat/ Akaed/ Book 58/ Shahadat. htm.
الضاهر، محمد کامل، الصراع بین التیارین الدینی و العلمانی فی الفکر العربی الحدیث و المعاصر، بیروت: دار البیرونی للطباعه و النشر، ط 1، 1414 ق/ 1994 م.
عبدالسمیع، عمرو، الاسلامیون، صوت للحوار و صوت للرصاص، القاهره: الدار المصریه اللبنانیه، ط 1، 1421 ق/ 2000 م.
عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه‌ی بهاء الدین خرمشاهی، تهران: خوارزمی، چ 3، 1372.
عویس، عبدالحلیم، الشیخ محمد الغزالی؛ تاریخه و جهوده و آراؤه، دمشق: دار العلم، 1421 ق/ 2000م.
غرابیه، ابراهیم، «التوجه الاصلاحی فی الحرکات الاسلامیه الی این»، در:
Aljazera. net/ cases/ Analysis/ 31- 11/ 4/4/2002.
الغزالی، محمد، اخلاق اسلامی، ترجمه محمود ابراهیمی، تهران: نشر احسان، چ 1، 1378.
الغزالی، محمد، اسلام و بلایای نوین، ترجمه‌ی مصطفی زمانی، تهران: موسسه مطبوعاتی فراهانی، چ 1، بی تا.
الغزالی، محمد، اسلام و شرایط اقتصادی، سید خلیل خلیلیان، تهران، شرکت سهامی انتشار، چ2، بی تا.
الغزالی، محمد، الاسلام و الاستبداد السیاسی، قاهره: نهضه مصر للطباعه و النشر، 1997 م.
الغزالی، محمد، التعصب و التسامح، بین المسیحیه و الاسلام، القاهره: نهضه مصر للطباعه و النشر و التوزیع، ط 1، 1997 م، ط 2، 2000 م.
الغزالی، محمد، السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث، القاهره: دار الشروق، 1998 م.
الغزالی، محمد، تراثنا الفکری فی میزان الشرع و العقل، هیرند، فیرجینیا: المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ط 2، 1412 ق/ 1991 م.
الغزالی، محمد، تعامل روشمند با قرآن کریم (کیف نتعامل مع القرآن)، ترجمه‌ی علی اصغر محمد سیجانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 1، 1379.
الغزالی، محمد، حصاد الغرور، دمشق: دار القلم، 1998 م.
الغزالی، محمد، حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلام الامم المتحده، القاهره: دار التوفیق النموذجیه، ط 2، 1404 ق/ 1984 م.
الغزالی، محمد، دستور وحده الثقافیه بین المسلمین، کویت: دار القلم، ط 2، 1403 ق/ 1983 م.
الغزالی، محمد، سر تأخر العرب و المسلمین... دمشق: دار القلم، 2000 م.
الغزالی، محمد، عقیده المسلم، مصر: نشر القاهره، 1976 م.
الغزالی، محمد، کیف ننفهم الاسلام، الاسکندریه: دار الدعوه للطبع و النشر و التوزیع، ط 4، 1422 ق/ 2002 م.
الغزالی، محمد، محاکمه گلدزیهر صهیونیست، صدر بلاغی، تهران: حسینیه ارشاد، چ 1، 1363.
الغزالی، محمد، نگرشی نو در فهم احادیث نبوی، ترجمه‌ی داود نارویی، تهران: احسان، چ 1، 1381.
القرضاوی، یوسف، الشیخ الغزالی کما عرفته (رحله نصف قرن)، القاهره: دار الشروق، ط 1، 1420 ق/ 2000 م.
«مشروعیه القتال فی الاسلام»، در:
geocities. com/ nor 2000 1/ hewar. 8. htm.
مبروک، محمد ابراهیم، حقیقه العلمانیه و الصراع بین الاسلامیین و العلمانیین، دمشق: دار التوزیع و النشر الاسلامیه، الجزء الاول، د. ت.
المولی، مسعود، من حسن البنا الی حزب الوسط؛ الحرکه الاسلامیه و قضایا الارهاب و الطائفیه، بیروت: العلا للطباعه و النشر و التوزیع، ط 1ف 1421 ق/ 2000 م.
میلاد، زکی، «السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث؛ المنهج و ازمه النقد الاسلامی»، فی: البصائر، لبنان، السنه الرابعه، العدد 8، صیف 1992 م.
میلاد، زکی، الفکر الاسلامی؛ تطوراته و مسارته الفکریه، بیروت: دار الهادی، ط 1، 1422 ق/ 2001 م.
الندوی، ابوالحسن، محاضرات اسلامیه فی الفکر و الدعوه، جمعها و حققها و علق علیها: سبد عبدالماجد الغوری، الجزء الاول، دمشق: دار ابن کثیر، ط 1، 1422 ق/ 2001 م.
Egypt facts. org. 564 htm.

منبع مقاله :
علی اکبر علیخانی و [همکاران ... ]؛ (1390)، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان جلد پانزدهم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط