اسلامي شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینی (ره)
نويسنده:نعمت الله باوند
يكي از مهمترين عوامل اسلامي شدن دانشگاهها تدوين صحيح علوم انساني بر اساس علوم اسلامي، هماهنگ با آخرين پيشرفت هاي علوم انساني در مغرب زمين ميباشد. اما در اينجا بايد نكاتي را در تحقق اين امر بنيادين و سرنوشت ساز در عرصه دانشگاهها و مراكز آموزشي مورد توجه جدي قرار داد و آن اين كه در اسلام بعد از تاريخ صدر آن با عدم فعليت تاريخي و سياسي نظام ولايت در زمان حيات ائمه خصوصاً بعد از شهادت امام حسن(علیه السلام)تا ظهور انقلاب اسلامي ايران، جنبه سياسي و اجتماعي اسلام كه در عرصه حكومت در انحصار خلفاي بنياميه و بنيعباس و بعداً سلاطين مستبد قرار گرفت، از جنبه فكري، اعتقادي و معنوي آن جدا گشت و در نتيجه با وجود رشد علوم الهي و حتي طبيعي و رياضي در تاريخ و تمدن اسلامي، علوم انساني از جامعه شناسي تا علم سياست و اقتصاد به علت عدم وجود آزاديهاي سياسي به انحطاط كامل گراييد تا بعد از نهضت مشروطه، با روي كار آمدن حكومت وابسته پهلوي، با وجود طرفداري اين رژيم در غربي كردن جامعه اسلامي مجدداً به علت فقدان استقلال و آزاديهاي ملي و سياسي، علوم اجتماعي و انساني عليرغم تاثيرپذيري سطحي و صوري از تفكر و تمدن غرب مجال رشد و نضج كافي نيافت. تا با ظهور انقلاب اسلامي و تشكيل نظام مقدس مبتني بر ولايت و رهبري حضرت امامخميني(رحمت الله علیه)، مسایل معنوي و علوم ديني با جنبههاي سياسي، اجتماعي و مادي، پيوندي مستحكم يافت كه بعداً ميبايست در انقلابي فرهنگي با تبيين و تفسير علمي اين پيوند مقدس به صورتي علمي و دانشگاهي در عرصه تدوين علوم انساني بر اساس مباني اصيل اسلامي كه بعد از شهادت امام حسن مجتبي(علیه السلام)تا ظهور انقلاب اسلامي ايران به علت ظهور و حاكميت حكومت هاي غير ديني و مستبد مسكوت ماند، صورت ميپذيرفت. اما متاسفانه عدم تحقق اين امر اساسي بعد از وقوع انقلاب اسلامي بتدريج موجب ازدياد فقر فرهنگي در زمينه علوم انساني و تجربي جديد و در نتيجه باعث تشديد وابستگي فكري برخي از اساتيد دانشگاهي ايران به غرب گرديد و اين امر نيز تاكنون موجب ظهور برخي بحرانهاي فكري، سياسي و دانشگاهي در اين سرزمين گرديده است و امروز بعد از تحقق نظام ولايت در اين كشور با تهاجم و شبيخون فرهنگي غرب، دانشگاههاي ايران عرصه تاخت و تاز انديشههاي ضد اسلامي و ضد ولائي گشته است تا به حدي كه برخي از مراكز پژوهشي علمي و فكري كشور نيز متاسفانه تحت تاثير اين امواج سهمگين غير اسلامي قرار گرفتهاند. تا به آنجا كه مقام معظم رهبري دربارؤ اين امر خطير و حساس با صراحت هشدار داده و مكرراً فرمودهاند "آينده نظام وابسته به اسلامي كردن دانشگاهها ميباشد" زيرا ميدانيم كه همه مسوولين نظام بدون استثنأ درآينده همانند گذشته با تحصيل رسمي در دانشگاهها و يا در خارج از آن تحت تاثير وضعيت فكري و اجتماعي آن ميباشند. آن چه در اين مورد ذكر آن بسيار سرنوشت ساز ميباشد اين است كه از آنجا كه بزرگترين پيام فرهنگي حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) در ارتباط با نحوه تدوين علوم انساني دانشگاهها بر اساس حقايق و تعاليم معنوي اسلامي در اين فرموده موجز اما بسيار عميق ايشان خلاصه ميشود كه "تمام علوم چه علوم طبيعي باشد و چه علوم غيرطبيعي باشد، آن كه اسلام ميخواهد، آن مقصدي كه اسلام دارد اين است كه تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و به توحيد بازگردد"(1). انديشمندان و اساتيد متفكر و متعهد دانشگاهي و حوزوي ميبايست با نوعي وحدت فكري و با نوعي همفكري علمي به تدوين علوم انساني جديد با استفاده از برخي دست آوردهاي علوم جديد در غرب براساس مباني فكري و علمي علوم اسلامي و حقايق مكتب بزرگ اسلام مبادرت ورزند تا قادر به ايجاد تحول و تحقق انقلاب فرهنگي مورد نياز كشورمان گردند تا به اين وسيله هم برخي معضلات عميق فرهنگي كشورمان مرتفع گردد و هم رسالت جهاني و فرهنگي عميق انقلاب بزرگ اسلامي در سطح جهان بحران زده معاصر محقق گردد.
در اينجا لازم است براي فهم عميق جمله مذكور حضرت امام كه در دنياي علمي و فكري امروز جهان غرب و معاصر مورد توجه برخي بزرگترين متفكران معاصر قرن حاضر ميباشد اشاراتي كنيم(تا مشخص گردد كه امر تدوين علوم انساني جديد بر اساس حقايق دين اسلام كه يكي از مهمترين اركان اسلامي شدن دانشگاهها و همه مراكز فكري و آموزشي كشور است خود نياز به كاري فكري و نظري در سطح همه علوم اسلامي و بشري با حضور همه انديشمندان اصيل اسلامي و عالم به معارف جديد بشري دارد و به همين علت جز با تفكر و اجتهادي زنده و همه جانبه و جديد ممكن نميباشد به عبارت ديگر تحقق اين امر اساسي نيازمند يك جهاد فرهنگي و علمي بزرگ ميباشد كه تنها با صدور چند بخشنامه عملي و يا نصيحت و اندرز اخلاقي در سطح دانشگاهها هرگز ممكن نميباشد.
در اينجا براي اين كه به ژرفاي سخن بزرگ معظمله وقوف كامل يابيم نظر يكي از بزرگترين فيزيكدانان و جهانشناسان تمام تاريخ علم مغرب زمين يعني"ماكس پلانگ" را در نيمه اول قرن حاضر متذكر ميگرديم "به اين ترتيب به جايي ميرسيم كه علم حدودي را كه از آنها نميتواند تجاوز كند معين مينمايد و در عين حال نواحي ديگري را نشان ميدهد كه از حوزه فعاليت وي خارج است... نقطه عزيمت ما از سرزمين يك علم خصوصي بود و در ضمن به يك رشته مسایل رسيديم كه همه جنبه فيزيكي خالص داشتند ولي در پايان كار از جهاني كه فقط جنبه حسي داشت به يك جهان واقعي متافيزيكي رسيديم.(2)
از اين رو معظمله در ارتباط با حوزههاي علميه نيز (كه ميتواند نقشي تعيين كننده در اسلامي كردن دانشگاهها داشته باشد) برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت ميان علوم اسلامي از فقه تا فلسفه و عرفان كه در گذشته به علت عدم تحقق نظام سياسي ولايت در برخي موارد، علماي علوم مذكور در تضعيف و مخالفت با يكديگر اصرار ميورزيدند داشتند ايشان در پيامي ديگر فرمودند"فقها، هنرپيشگان... كه در اينجا برخلاف سنت گذشته قايل به ارتباط ميان "فقه و سينما" گشتند. چيزي كه در نظر بسياري خود امري اعجاب آور و بي سابقه ميباشد و يا ايشان با طرح نقش عظيم "زمان و مكان" در اجتهاد و بدنبال آن با صدور فتاواي بزرگي در خصوص شطرنج، موسيقي و هنر خواستار تحولي جديد در عرصه نگاه سنتي و حوزوي حوزههاي علميه نسبت به مسائل مذكور و جديد بودند و هم چنان كه قبلاً بيان گرديد دنياي مغرب زمين بعد از تجربه چند قرن انديشههاي اومانيستي و الحادي در مخالفت با علوم ديني و الهي هم اكنون به جهت بروز بحرانهاي بزرگي در عرصه تفكر و نيز اخلاق و سياست با وجود فقر معارف مسيحي و ديني در آن سرزمين مجدداً متذكر لزوم تحقق پيوندي متعادل (نه آن چنان كه علماي مسيحيت مطرح ميكنند) ميان همه علوم انساني و حتي تجربي و طبيعي با برخي اصول مابعدالطبيعي و ديني و معنوي ميباشند كه جا دارد تدوين كنندگان انديشمند و متعهد اسلامي در عرصه طرح و نقد مواد علمي، آموزشي و پژوهشي كشورمان با توجه به نكات مذكور به ايفاي نقش بسيار بزرگ خود در عرصه مباحث علمي و دانشگاهي جمهوري اسلامي ايران و بلكه جهان بشري موفق گردند. در پايان مجدداً متذكر ميگردم براي اسلامي شدن دانشگاهها و تدوين علوم انساني جديد بر اساس حقايق عاليه اسلامي در ابتدأ بايد متوجه برخي مباني و محورها و يا اساساً امكان تاسيس علوم انساني جديد در مراكز علمي دانشگاهي و حوزوي در جمهوري اسلامي ايران و بلكه جهان معاصر گرديد (كه ما در مباحث گذشته تا حدودي به بيان برخي از آنها مبادرت ورزيديم) تا براساس وقوف و تذكر نسبت به آنها بتوانيم قادر به تاسيس و تدوين علوم انساني و برخي مباني فلسفي علوم تجربي و پايه موفق گرديم.
/خ
در اينجا لازم است براي فهم عميق جمله مذكور حضرت امام كه در دنياي علمي و فكري امروز جهان غرب و معاصر مورد توجه برخي بزرگترين متفكران معاصر قرن حاضر ميباشد اشاراتي كنيم(تا مشخص گردد كه امر تدوين علوم انساني جديد بر اساس حقايق دين اسلام كه يكي از مهمترين اركان اسلامي شدن دانشگاهها و همه مراكز فكري و آموزشي كشور است خود نياز به كاري فكري و نظري در سطح همه علوم اسلامي و بشري با حضور همه انديشمندان اصيل اسلامي و عالم به معارف جديد بشري دارد و به همين علت جز با تفكر و اجتهادي زنده و همه جانبه و جديد ممكن نميباشد به عبارت ديگر تحقق اين امر اساسي نيازمند يك جهاد فرهنگي و علمي بزرگ ميباشد كه تنها با صدور چند بخشنامه عملي و يا نصيحت و اندرز اخلاقي در سطح دانشگاهها هرگز ممكن نميباشد.
در اينجا براي اين كه به ژرفاي سخن بزرگ معظمله وقوف كامل يابيم نظر يكي از بزرگترين فيزيكدانان و جهانشناسان تمام تاريخ علم مغرب زمين يعني"ماكس پلانگ" را در نيمه اول قرن حاضر متذكر ميگرديم "به اين ترتيب به جايي ميرسيم كه علم حدودي را كه از آنها نميتواند تجاوز كند معين مينمايد و در عين حال نواحي ديگري را نشان ميدهد كه از حوزه فعاليت وي خارج است... نقطه عزيمت ما از سرزمين يك علم خصوصي بود و در ضمن به يك رشته مسایل رسيديم كه همه جنبه فيزيكي خالص داشتند ولي در پايان كار از جهاني كه فقط جنبه حسي داشت به يك جهان واقعي متافيزيكي رسيديم.(2)
"برخي موانع اسلامي شدن دانشگاهها"
"مسأله اسلامي شدن دانشگاهها در نگاه امام خميني"
از اين رو معظمله در ارتباط با حوزههاي علميه نيز (كه ميتواند نقشي تعيين كننده در اسلامي كردن دانشگاهها داشته باشد) برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت ميان علوم اسلامي از فقه تا فلسفه و عرفان كه در گذشته به علت عدم تحقق نظام سياسي ولايت در برخي موارد، علماي علوم مذكور در تضعيف و مخالفت با يكديگر اصرار ميورزيدند داشتند ايشان در پيامي ديگر فرمودند"فقها، هنرپيشگان... كه در اينجا برخلاف سنت گذشته قايل به ارتباط ميان "فقه و سينما" گشتند. چيزي كه در نظر بسياري خود امري اعجاب آور و بي سابقه ميباشد و يا ايشان با طرح نقش عظيم "زمان و مكان" در اجتهاد و بدنبال آن با صدور فتاواي بزرگي در خصوص شطرنج، موسيقي و هنر خواستار تحولي جديد در عرصه نگاه سنتي و حوزوي حوزههاي علميه نسبت به مسائل مذكور و جديد بودند و هم چنان كه قبلاً بيان گرديد دنياي مغرب زمين بعد از تجربه چند قرن انديشههاي اومانيستي و الحادي در مخالفت با علوم ديني و الهي هم اكنون به جهت بروز بحرانهاي بزرگي در عرصه تفكر و نيز اخلاق و سياست با وجود فقر معارف مسيحي و ديني در آن سرزمين مجدداً متذكر لزوم تحقق پيوندي متعادل (نه آن چنان كه علماي مسيحيت مطرح ميكنند) ميان همه علوم انساني و حتي تجربي و طبيعي با برخي اصول مابعدالطبيعي و ديني و معنوي ميباشند كه جا دارد تدوين كنندگان انديشمند و متعهد اسلامي در عرصه طرح و نقد مواد علمي، آموزشي و پژوهشي كشورمان با توجه به نكات مذكور به ايفاي نقش بسيار بزرگ خود در عرصه مباحث علمي و دانشگاهي جمهوري اسلامي ايران و بلكه جهان بشري موفق گردند. در پايان مجدداً متذكر ميگردم براي اسلامي شدن دانشگاهها و تدوين علوم انساني جديد بر اساس حقايق عاليه اسلامي در ابتدأ بايد متوجه برخي مباني و محورها و يا اساساً امكان تاسيس علوم انساني جديد در مراكز علمي دانشگاهي و حوزوي در جمهوري اسلامي ايران و بلكه جهان معاصر گرديد (كه ما در مباحث گذشته تا حدودي به بيان برخي از آنها مبادرت ورزيديم) تا براساس وقوف و تذكر نسبت به آنها بتوانيم قادر به تاسيس و تدوين علوم انساني و برخي مباني فلسفي علوم تجربي و پايه موفق گرديم.
پی نوشت:
1ـ صحيفه نور، ج 5 ص 33
2ـ علم به كجا ميرود، ماكس پلانگ، ترجمه احمد آرام، ص 15
3ـ مقاله "واقعيت، عليت و عرفان" ادينگتن، فلسفه علمي (جلد دوم) ترجمه جمعي از مترجمين.
/خ