970- 920ش / 1009- 948ق 1600- 1541م

اندیشه سیاسی مصطفی عالی گلیبولی

مصطفی عالی گلیبولی (1600- 1541م) یكی از شعرا و مورخین برجسته‌ی اسلام است كه در كنار اشتغالات دیوانی در اطراف و اكناف امپراتوری، و سرودن چند دیوان و منظومه‌ی ادیبانه و تألیف آثار تاریخی بسیار مهم، به
يکشنبه، 23 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اندیشه سیاسی مصطفی عالی گلیبولی
 اندیشه سیاسی مصطفی عالی گلیبولی

نویسنده: دكتر محمد علی قاسمی (1)

 
 

مقدمه:

مصطفی عالی گلیبولی (1600- 1541م) یكی از شعرا و مورخین برجسته‌ی اسلام است كه در كنار اشتغالات دیوانی در اطراف و اكناف امپراتوری، و سرودن چند دیوان و منظومه‌ی ادیبانه و تألیف آثار تاریخی بسیار مهم، به تأمل در سیاست و ضرورت‌های آن نیز پرداخته است. متأسفانه اغلب آثار مصطفی عالی به صورت چاپ‌های انتقادی منتشر نشده است و تعداد قابل ملاحظه ای از آنها به صورت رساله‌های فوق لیسانس و دكترا در دانشگاه‌های تركیه، تصحیح شده‌اند. دو اثر از میان آثار سیاسی مصطفی عالی به ویژه حائز اهمیت‌اند؛ نصیحه‌ی السلاطین و فصول حلّ و عقد و اصول خرج و نقد. وی در كتاب اول ضمن نقد كارگزاران و وزرای عثمانی به لوازم و ضرورت‌های حكومت داری صحیح و ایدئال از نظر خودش می‌پردازد و دومی كه تلخیصی از دو اثر مهم تاریخی اش، كُنه الاخبار و زُبده التواریخ است، به علل انحطاط در حكومت‌های پیش از خود و عموم سلسله‌های اسلامی می‌پردازد.

شرح حال

1. زندگی

مصطفی عالی گلیبولی از شعرا و مورخین مهم عثمانی در قرن شانزدهم (دهم هجری) ، در دوران نسبتاً كوتاه زندگی اش، آثار متعددی در زمینه‌های ادبی و تاریخی از خود به یادگار گذاشت. نام اصلی وی مصطفی ابن احمد بود و در گلیبولی (Gallipoli/ Gelibolu) از شهرهای ساحلی غرب آناتولی به دنیا آمد (در سال 1541 میلادی) . تحصیلات سنتی آن زمان را در مدارس گذراند و با تقدیم منظومه‌ی مهر و ماه به شاهزاده سلیم دوم به عنوان كاتب دیوان (بوروكراسی عثمانی) منصوب شد. پس از مدتی به كتابت دیوان مصطفی پاشا بیگلربیگی شام (دمشق) نصب شد و همراه او كه به مقام بیگلربیگی ولایت مصر منصوب شده بود، راه مصر را در پیش گرفت. پس از عزل مصطفی پاشا از مقام بیگلربیگی مصر، مصطفی عالی در مغنیسا (مانیسا) در حلقه‌ی مصاحبان شاهزاده مراد سوم درآمد. بعد از مدت زمانی به كتابت دیوان فرهاد پاشا بیگلربیگی مشهور ولایت بوسنی تعیین شد و در دوران سلطنت سلطان مراد سوم به منصب بیگلربیگی و كتابت دیوان گرجستان منصوب شد. پس از جلوس سلطان محمد سوم به تخت سلطنت با رتبه‌ی میرمیران به عنوان والی شام نصب شد ولی از آنجا كه مایل بود برای تكمیل اثر مشهورش كُنهالاخبار، مطالب و منابع كافی در اختیار داشته باشد، از سلطان خواست تا وی را به دفترداری مصر و یا والی گری سنجاق آماسیه نصب كند. در اواخر عمر امارت جده به وی اعطا شد و او از راه مصر و مكه به سفر حج رفت. در آنجا و با تقدیم یك مثنوی به سلطان محمد سوم خواستار والی گری مصر شد، اما قبل از آن در سال 1600 میلادی در جده وفات یافت.
در دورانی كه مصطفی عالی در آن می‌زیست، حكومت عثمانی در یكی از دوران‌های اوج خود به سر می‌برد و برای مثال هنوز محاصره‌های وین اتفاق نیفتاده بود. همین دوره، دوران جنگ دولت صفوی و عثمانی (شاه اسماعیل و سلطان سلیم) است و قلمرو عثمانی از شمال افریقا تا بالكان و تا گرجستان و عراق عرب در شرق گسترده شده است. اما به نظر می‌رسد كه از دیدگاه مصطفی عالی و دیگر اندرزنامه نویسان / سیاست نامه نویسان، بحث انحطاط، با عنایت به دوران طلایی در گذشته صورت می‌گیرد و گاه این دوران زرین حتی با واقعیت‌های تاریخی از حكومت داری نوعی قالب برای تفكر و تدبّر سیاسی بوده است و نه لزوماً حكایت از انحطاط در قیاس با اقوام و ملل دیگر. نكته دیگر آنكه دوران مصطفی عالی مصادف با عصر رنسانس و آغاز دوران مدرن در اروپاست، اما در آثار وی اشاره ای به ممالك اروپایی، جز در امر برخورداری نظامی با عثمانی دیده نمی‌شود. شاید دلیل این امر نگاه نخوت آمیزی باشد كه عثمانی‌ها نسبت به اروپاییان داشتند و آنان را از حیث رتبه‌ی تمدنی، چندان والا محسوب نمی‌كردند و شایسته بحث نمی‌دانستند و به همین دلیل، در اندرزهای سیاسی مصطفی عالی اثری از تجارب اروپاییان و یا سیستم‌های سیاسی اروپایی به چشم نمی‌خورد. به نظر می‌رسد كه منافع فكری مصطفی عالی در درجه‌ی اول ادبیات اندرزنامه نویسی در تمدن اسلامی و منابع فقهی و شكل تثبیت شده‌ی آن در امپراتوری عثمانی باشد.

2. آثار

مصطفی عالی گلیبولی آثار فراوانی تالیف كرده است كه در اینجا به ذكر فهرست وار بخشی از آنها اكتفا می‌شود: جامع البحور و مجالس سور، جامع الكلمات، فرصت نامه (2) (راجعت به جنگ دولت صفوی و عثمانی در سال 81- 1580) ، فصول حل عقد (خلاصه ای از تاریخ اسلام تا زمان مولف كه عمدتاً به علل انحطاط و سقوط حكومت‌ها در آن توجه كرده است) (3) ، ریاض السالكین، صدف صدگوهر، تحفه العشاق، زبدةالتواریخ، (4) ، حالات قاهره من العادات الظاهره (در وصف قاهره) (5) ، حلیه الرجال و خلاصة الاحوال (6) قواعد المجالس (در باب آداب معاشرت) ، كُنه الاخبار (مشهورترین و مهم ترین اثر مصطفی عالی كه شهرت مولف مدیون همین كتاب حجیم است) ، لایحةالحقیقه، مناقب هنروران (درباره‌ی خطاطان (7) ، منشأالانشائ، مواعد النفایس فی قواعد المجالس، (8) مهر و ماه (منظومه) ، نادر المحارب، نصیحةالسلاطین (به سبك سیاست نامه‌ها نوشته شده است) (9) ، نصرت نامه، واردات الانیقه. (10)
همان طور كه اشاره شد مصطفی عالی شاعری قابل توجه بوده و سه دیوان شعر از او بر جای مانده است. وی كه در آغاز چشمی تخلص می‌كرد، بعدها تخلص «عالی» را برگزید. (11) و با آن به شهرت رسید و این تخلص به جزیی از نام تبدیل شد. اما آنچه مایه‌ی شهرت مصطفی عالی است نه شاعری، كه تاریخ نویسی او و اثر مشهورش كنه الاخبارست، مولف هم در این اثر و هم در آثار تاریخی دیگرش به امر انحطاطا توجهی ویژه دارد.

اندیشه سیاسی

منابع اندیشه سیاسی

اشاره شد كه مصطفی عالی از لحاظ فكری از سنت اندرزنامه نویسی بهره برده است. در اندرزنامه‌های سیاسی دوران اسلامی مولف عمدتاً دلمشغول حفظ قدرت سیاسی و گسترش آن بوده و البته این قبیل آثار مانند آثار فلاسفه‌ی سیاسی منسجم و سیستماتیك نیستند. در واقع سنت اندرزنامه نویسی با محور قرار دادن حكومت پادشاهی به ابزارهای تداوم و حفظ حكومت توجه می‌كند و در این میان، هرآنچه را كه برای حفظ قدرت سیاسی لازم تشخیص می‌دهد از هر منبعی، بدون توجه به سیاق كلام مورد استفاده قرار می‌دهد.
از طرف دیگر در عصر حكومت عثمانی و در نزد متفكران مسلمانی چون مصطفی عالی تصور عدم ابتنای حكومت بر دین قابل تصور نبوده، به ویژه آنكه به تازگی خلافت هم به مبای مشروعیت «دولت علیّه» اضافه شده بود. از این روست كه وی در اثار و اندرزنامه‌های اش، اشارات فراوانی به آیات و احادیث و سیره‌ی خلفای راشدین دارد و بدانها استناد می‌كند. در واقع علوم اسلامی هم در ابتدای تاسیس امپراتوری عثمانی (قرن هشتم و نهم هجری) به اوج تكامل خود رسیده و آنچه بعد از آن، در سراسر عالم اسلامی، صورت گرفت تبویب و تدوین مجدد آثار دوران اسلامی گذشته بود. بنابراین در دوره‌ی مصطفی عالی جای چون و چرای زیادی درباره‌ی علوم دوران اسلامی باقی نمانده بود و علمای مسلمان این عصر به حجیّت و اعتبار گذشتگان استناد می‌كردند. می‌توان گفت كه در عصر عثمانی و به خصوص پس از برقراری ثبات و آرامش در امپراتوری و تداوم چندین قرنی حیات آن، به مرور سنت‌های فكری اسلامی در آن تثبیت و پذیرفته شد و هدف علما هم نه تحول و تبدیل فرهنگی و اجتماعی یا سیاسی، بلكه تكمیل و اصلاح و تتمیم سُنن فرهنگی و فكری مقبول و مسلم آن زمان شد. علمای مسلمان هرگاه به اصلاح یا بهبودی می‌اندیشیدند به سنت گذشته و ادبیات دوران اسلامی رجوع می‌كردند و با استخراج «الگوهای ایدئال» و یا «درس‌ها و عبرت‌هایی» برای دوران خویش، به ارائه راهكار می‌پرداختند. در قاموس فكری آن زمان و به تعبیری امروزی در گفتمان سیاسی متفكران آن دوران، اصول مقبول و یا مسلطی را می‌توان یافت كه چندان محل چون و چرا قرار نمی‌گرفتند و از مسلّمات محسوب می‌شدند. این اصول یا مفروضات كه در نزد عموم متفكران سیاسی عثمانی مقبولیت داشتند به قرار زیر می‌توانند تلخیص شوند:

مفاهیم سیاسی

1. حكومت و سلطنت: اگر از برخی فرقه‌های حاشیه ای چون خوارج و گروه‌های كوچك «آنارشیست» صرف نظر كنیم، در باب ضرورت حكومت در عالم اسلام، تقریباً اجماع كامل بین علمای اسلامی وجود داشت، (12) اگر چه برای وجوب آن دلایل مختلفی ذكر می‌كردند. (13) فلاسفه معمولاً به اقتفای یونانیان انسان را مدنی بالطبع می‌دانستند و سیاست نامه نویسان ضرورت حكومت از خوی تجاوزگری انسان‌ها و آشوب و فتنه و فساد ناشی از آن، استنباط می‌كردند. (14) تعامل با چنین وضعی مستلزم آن بود كه سلطان اهل «تدبیر» باشد. تدبیر هم از شریعت الهی ناشی می‌شود و هم از یساق سلطانی [قانون نامه‌ها]. اما به هر حال مركزیت و محوریت با پادشاه بود. به نظر می‌رسد كه متفكرین عثمانی، احتمالاً به دلیل احترامی كه برای خلفای سابق قایل بودند از طرح خلافت اجتناب می‌كنند و بیشتر به سلطان/ پادشاه شریعت پناه توجه دارند. به هر حال مصطفی عالی هم در نصیحةالسلاطین پادشاه را در مركز تحلیل خویش قرار داده و معتقد است كه پادشاه مسئول سپردن امور و كارها به دست افراد و انسان‌های لایق و اهل كارست و در غیر این صورت در قیامت از او هیچ عذر و قصوری مسموع نخواهد بود. (15) از اینجا هم استنباط می‌شود كه برای مصطفی عالی «پارادایم» دیگری غیر از سلطنت قابل طرح نبوده است.
2. نظام عالم: علمای عثمانی از این اصطلاح، نظم و نظام در قلمرو عثمانی را مدنظر داشتند. متون قرن شانزدهم عثمانی از آشوب و آشفتگی در عرصه‌ی اجتماعی و سیاسی به «اختلال در نظام عالم و انفعال در امور رعایا و برایا» تعبیر می‌كند. در نظر عثمانیان تصور این بود كه هر نوع اختلال، فترت و فساد در نظم، اخلال در نظم ازلی و ابدی است. نظمی كه دست كم به صور ضمنی لایتغیر و ثابت تصور می‌شد. (16) به این ترتیب عثمانیان هم مانند عموم اندرزنامه نویسان، تصور می‌كردند كه در گذشته نظمی ایدئال و كامل حكمفرما بوده و امروز هم همان نظم باید اعاده گردد. در واقع، عصر زریّن اغلب تصوری، كه معمولاً شكل ایدئال شده‌ی سلسله ای تاریخی است، مبنای نقادی حكومت و شكل اداره‌ی كنونی است. در نزد اهل سنت معمولاً عصر سعادت یعنی دوران خلفا و صحابه و در نزد عثمانیان هم عصر «سلاطین ماضیه» ایدئال بود كه كوشش برای اعاده‌ی آن صورت می‌گرفت.
3. عدالت: یكی از رایج ترین و مهم ترین اصطلاحات سیاسی در همه قرون و اعصار است و طبعاً همگان از آن تعبیر و تفسیر متفاوتی دارند. تقریباً همه‌ی سیاست نامه‌ها و اندرزنامه‌ها عدالت را ضامن و بنیان بقای حكومت‌ها به حساب آورده‌اند. از نظر مصطفی عالی هم عدالت از مهم ترین شروط حفظ یك حكومت و اداره‌ی آن است. (17) نظام عالم با عدالت بر پای می‌ماند. اصطلاح و عبارت رایج «عدالت اساس مُلك است»، بیان موجز این نگرش است. در ادبیات عثمانی از «دایره‌ی عدلیه» سخن یه میان می‌آید و منظور از آن چرخه ای است كه بقای ملك را موجب می‌شود. عدل باعث صلاح جهان است؛ جهان به مثابه‌ی باغی است كه دیوار آن دولت است و نظام دولت به شریعت و پاسدار شریعت هم پادشاه است. قوت وشوكت مَلِك هم به قدر قوت و عظمت لشكریان اوست؛ لشكریان نیز در صورت وجود مال و ثروت می‌توانند شوق و قدرت خدمت داشته باشند؛ مال با كار و تلاش رعایا حاصل می‌شود؛ رعایا نیز با عدل پادشاه می‌توانند مرفه شوند و به خدمت و بندگی پادشاه درآیند. (18) در نقطه‌ی مقابل عدل، ظلم است و مطابق حدیث مشهور حكومت با آن پایدار نمی‌ماند، اما، اگر حكومت كفرآمیز و توام با عدالت باشد، از حكومت ظلم پایدارتر است. به طور خلاصه عدالت باعث رفاه رعایا می‌شود و رفاه آنها قوت و شوكت پادشاه را در پی دارد.
4. اركان اربعه: مفهوم اركان اربعه، كه گاه از آن به عناصر اربعه هم تعبیر می‌شود، در آثار اهل فلسفه و اندرزنامه نویسان، با شكل‌های متفاوت به چشم می‌خورد. این نوع نگرش «ارگانیك» كه طبقات اجتماعی را به مثابه‌ی اعضای بدن محسوب می‌كند، در اندیشه‌ی زرتشتی و عصر ساسانی مورد توجه بوده است ولی در كنار تعبیر زرتشتی در فرهنگ‌های دیگر و یا در تفاسیر مختلف از آن مفهوم، شباهت‌ها و اختلافات مهمی به چشم می‌خورد. ممكن است كه این تفاوت‌ها ناشی از اوضاع فرهنگی، اقتصادی جامعه‌ی هر مؤلف باشد. این مفهوم با اندیشه‌ی یونانی و تفكر انتزاعی منبعث از آن در دوران اسلامی ارتباط چندانی ندارد و بیشتر انعكاس وضع طبقاتی و قشربندی اجتماعی دوران اسلامی است. در جامعه‌ی اسلامی چهار طبقه عبارت بودند از: 1. قلمیه: مركب از علما، قضات، كاتبان، حسابداران، اطبا، شعرا، منجمین و غیره 2. سیفیه؛ مركب از سربازان و نظامیان و فرماندهان كه محافظ دولت در مقابل دشمنان محسوب می‌شوند. 3. تجار و صنعتگران كه به رفع حوایج انسانها مشغول‌اند.4. زارعین و كشاورزان كه احتیاجات جامعه را رفع می‌كنند. (19) معنای ضمنی این تقسیم بندی آن است كه هیچ یك نباید در كار دیگری دخالت كند و هر طبقه ای یا صنفی (همانند هر عضو بدن) به كار ویژه‌ی خویش مشغول باشد. البته می‌دانیم كه در امپراتوری عثمانی هیچ گاه مرزهای طبقاتی متصلب نبوده است.
5. قانون قدیم: در نظام اداری عثمانی دو عنصر شریعت و قانون حائز اهمیت ویژه‌اند.
قانون حكم مدون پادشاه بود؛ اما این حكم بر سنت و عرف مبتنی بود و كار حكم سلاطین یا قانون نامه‌ها دادن صورت قانون به احكامی بود كه از قبل اجرا می‌شدند. در ادبیات عثمانی چنین تصور
می شد كه قدیم چیزی است كه كسی زمان آغاز آن را به خاطر نمی‌آورد. مصطفی عالی گلیبولی در «لازمه‌ی هفتم» از كتاب نصیحةالسلاطین، گویی با لحنی انتقادی از توسل به قانون قدیم یاد می‌كند و می‌گوید: «نباید عقلای پیر و حكمای دوران دیده را به بهانه‌ی نبود این احكام در قانون قدیم» از كار بركنار كرد. (20) توجه به قانون قدیم اهتمام به سنن و عرف را می‌رساند كه با توجه به وسعت قلمرو و عثمانی و حضور اقوام و ملل و متدینان به ادیان مختلف در آن، رعایت شان حائز اهمیت بوده است.
6. اعاده‌ی امانات به اهل آنها: ریشه‌ی این اصطلاح قرآنی است، اما در متون اندرزنامه‌ها و بالاخص در عصر عثمانی از آن، معنایی نسبتاً متفاوت یعنی نوعی حكومت شایستگان و شایسته سالاری مراد می‌شد. این مفهوم با اصل توجه به اركان اربعه در ارتباط بود و بر ضرورت حفظ حدود و ثغور این اركان جای گرفتن هركس در مكان شایسته اش تاكید داشت. مصطفی عالی به ویژه یكی از علل اصلی بروز آشوب و اختلال در نظم را رساندن و بركشیدن فرمایگان به مناصب عالی می‌داند. به زعم وی عامل اصلی در انتصاب باید صلاحیت و لیاقت باشد و این نظر گاه با تعریف كلاسیك عدالت «یعنی وضع شیئی در موضع آن» شباهت زیادی دارد. البته در اینجا نكته اصلی متوجه خدمتكاران و فرودستان حكومت و پادشاه است و از شخص او بحثی به میان نمی‌اید. به عقیده مصطفی عالی گلیبولی، چشم دوختن افراد به مناصب و مقامات بالاتر از حد صلاحیت و لیاقت شان، عامل اصلی بروز معضل اختلال است و در نتیجه چنین طمعی افراد لایق و ذی حق از آنچه شایسته‌ی آنند محروم می‌شوند و جامعه هم از آنها منتفع نمی‌شود. (21)
7. پاسداشت رعایا: همان طور كه در بحث دایره‌ی عدلیه هم گفته شد، حفظ و تقویت رعایا بر معنی حفظ و تقویت و بقای حكومت پادشاه محسوب می‌شد. البته در كتب حدیثی و تفسیری و به طور كلی متون دینی هم اشارات فراوانی به لزوم رعایت رعایا و امانت بودن آنها در دست پادشاهان (كه در روز قیامت از رفتار سلطان با آنان سؤال خواهد شد) وجود دارد. در عصر عثمانی هم مكرراً مورد بحث قرار گرفته است. در كتاب نصیحةالسلاطین، مصطفی عالی، لازمه (مبحث) اول را به این امر اختصاص داده است كه حاكی از اهمیت بحث برای اوست.
بنابراین به طور خلاصه، در تفكر سیاسی عصر عثمانی و «پارادایم فكری» روزگار مصطفی عالی گلیبولی پارادایمی كه برای او عمدتاً مفروض به حساب می‌آمد، ضرورت حكومت پادشاه امری مسلم بود؛ پادشاهی كه در فقدان او بی نظم و هرج و مرج همه جا را می‌گیرد و امكان برقراری عدالت ناپدید می‌شود و ظلم جای آن را می‌گیرد و به تبع آن رعایا پراكنده و نابود می‌شوند و قوام دین و دنیا از میان می‌رود. بالعكس با وجود پادشاه عدالت پیشه، بی نظمی و آشوب رخت بر می‌بندد و نظام عالم مستقر می‌شود و به تبع آن هر یك اركان اربعه‌ی جامعه در جای خود به كار و وظیفه‌ی خویش مشغول می‌شوند، امری كه خود عین عدالت است. و در نتیجه، رعایا با فراغ بال به كار خویش می‌پردازند و از رونق حاصله پادشاه و حكومت هم بیش از همه منتفع می‌شود. لازمه‌ی عدالت ادای امانات یعنی گماشتن افراد صاحب صلاحیت و لیاقت به مناصب شایسته‌ی آنها و رعایت قانون قدیم یعنی حرمت نهادن به سنن و عرف جامعه است. حال در چارچوب چنین نظام ایدئالی می‌توان به حكومت مورد نظر مصطفی عالی با جزئیات بیشتر و نقد و نظر او درباره‌ی این نظام پرداخت.

نظام سیاسی مطلوب

گفته شد كه آرا و تفکر سیاسی مصطفی عالی را می‌توان در چارچوب سنت اندرزنامه نویسی سیاسی و پارادایم تفكر سیاسی عثمانی دید و همین طور اشاره شد كه در اندرزنامه‌ها/ سیاست نامه‌ها دغدغه‌ی اصلی مولف حفظ و تقویت قدرت سیاسی و طرح روش‌هایی جهت ممانعت از زوال قدرت است. از این رو، در این قبیل آثار، به سختی بتوان سیستم سیاسی منسجمی را یافت كه نوعاً در كتب فلاسفه‌ی سیاسی یافت می‌شود. در نتیجه باید كوشید اندیشه‌ی سیاسی این قبیل متفكران را از لابه لای اشارات شان به مبادی انسان شناسی و توصیه‌های شان به سلاطین و امرا استخراج كرد.
در میان آثار فراوان مصطفی عالی دو اثر به طور خاص با اندیشه‌ی سیاسی او مرتبط‌اند؛ یكی رساله‌ی نصیحةالسلاطین است كه نام آن هم صراحتاً به اندرزنامه نویسی اشاره دارد و دیگری رسالةمختصرتر اصول حل و نقد و فصول خرج و نقد كه خود تلخیصی از تاریخ مفصل او (كُنه الخبار) و اثر تاریخی دیگرش زبدةالتواریخ است و موضوع اصلی آن تحقیق درباره‌ی علل زوال و انحطاط حكومت‌های دوران اسلامی و استخراج توصیه‌هایی برای ممانعت از زوال حكومت است. رساله‌ی اول خود براساس مقدمه، چهار باب و یك خاتمه و ذیل مرتب شده و باب اول خود از هفده لازمه تشكیل می‌شود؛ لازمه‌ها در واقع توصیه‌های وی به پادشاه عثمانی‌اند. یك باب از كتاب (باب چهارم) هم به بیان سرگذشت مولف و شكایت از این امر اختصاص دارد كه چگونه علی رغم شایستگی و كمالات، نتوانسته است، به حق خویش و منصب شایسته‌ی خویش دست یابد.
مصطفی عالی كه نسبت به زمان خویش فردی با كمالات و صاحب فضیلت محسوب می‌شد و در عین حال مشتاق بود كه در مقامات دنیوی هم صاحب امتیاز و اعتبار شود، به دلیل مواجهه با دسیسه‌های مخالفان، اغلب اوقات را خارج از استانبول در نقاط دور گذراند و به مقامی كه در شأن خود می‌دانست، دست نیافت. از این رو بسیار آزرده خاطر بوده و در این دو اثر به ویژه بسیار از درباریان و علی الخصوص وزرا و منصوبین پادشاه شكایت و انتقاد می‌كند.
بخش مهمی از رساله (و یك باب كامل آن) به طرح این شكایات اختصاص یافته است و احتمالاً از آنجا كه وزرا را رقیبان و عاملان اصلی محرومیت خویش می‌داند، لبه‌ی تیز انتقادات را متوجه آنها می‌كند. در هر حال، اگر بخواهیم بیانی سیستماتیك از آراء سیاسی وی عرضه كنیم، احتمالاً به شكل زیر می‌توانیم آن را بیان كنیم:
پادشاه ظل الله محور جامعه است؛ در كانون بررسی و تفكر سیاسی مصطفی عالی پادشاه قرار دارد كه این امر البته طبیعی است؛ زیرا هم در سنّت اندرزنامه نویسی چنین است و هم از دیدگاه مصطفی عالی نظام عالم و كل ساحت سیاست و اجرای عدالت و بقای مُلك و ملت به پادشاه و تدبیر او بازبسته است. تعبیر ظل الله بودن «شهر یاران عادل و تاجداران بالمعادل» (22) كه مولف آن را به حدیث هم مستند می‌كند (23) و معادل اولی الامر مذكور در قرآن كریم (سوره‌ی نساء، آیه 59) (24) می‌داند، می‌تواند به معنای ریشه‌ی آسمانی و الهی برای پادشاهی تلقی شود. زیرا وی در ادامه استدلال می‌كند كه انسان‌های ظلم دیده و مظلوم به سلطان باید پناه ببرند كما اینكه انسان‌های خسته از گرمای آفتاب به سایه درخت پناه می‌برند. (25) به این ترتیب سلطان سایه خداوند در زمین تصور می‌شود كه خداوند او را برای حراست و حفاظت بندگانش برگزیده است و در خصوص آنان در آخرت از سلطان بازخواست خواهد شد. (26) پس مُلك داری فقط به امور دنیوی و فوری مربوط نمی‌شود، بلكه بخشی از ایمان و در جای خود عبادت است و از اینجا ربط وثیق دینداری با شهریاری هم قابل طرح می‌شود. اگر چه در آثار مصطفی عالی، احتمالاً به دلیل آنكه می‌خواست با آثارش به دربار و پادشاه تقرب جوید، انتقاد صریحی از سلطان به چشم نمی‌خورد و از عمل او بر اساس دیانت كمتر سخن به میان می‌آید، اما اشارات او به شهریار دیندار (27) نشان می‌دهد كه دینداری و ایمان را جزء مفروضات برای پادشاه محسوب می‌كند. از نظر مصطفی عالی، سلطان یا پادشاه برای آنكه وظیفه خویش را به خوبی به انجام رساند باید به چند مسئله به صورت خاص توجه داشته باشد و یا در واقع لوازم پادشاهی بدین قرار است:
1. پادشاه باید خود شخصاً به امور سلطنت و حكمرانی رسیدگی كند و اداره‌ی امور را بالمره به وزرا و وكلا نسپارد. البته وی مخالف نصب وزرا و وكلا نیست و به خوبی واقف است كه اداره‌ی مملكت وسیعی چون عثمانی از عهده‌ی یك یا حتی چند تن خارج است و نصب وزرا ضرورت دارد؛ اما مدعی است كه وكلا و وزرا به اقتضای جبلّت شان صاحب طمع بوده و بر سبیل عدالت سلوك نمی‌كنند (28) و حتی گامی فراتر می‌نهد و معتقد است كه طلب سیم و زر در جبلّت انسان وجود دارد (29) و حكایاتی مفصل از خرابی مُلك و مملكت به دست وزرای نادان نقل می‌كند (30) و نتیجه می‌گیرد كه در صورت سپردن اختیارات به وزرا، پادشاه باید از مجاری مختلف از اعمال و كردار او با خبر شود و اجازه ندهد كه وزیران براساس جبلّت خویش عمل كنند و بی عدالتی و ظلم در پیش بگیرند و از این راه دنیا و آخرت سلطان را ویران كنند.
به زعم مصطفی عالی خلوت گزیدن سلطان و نپرداختن اش به كار مُلك از علایم زوال و انحطاط محسوب می‌شود (31) و اینك سلطان معاصر او چنین رویه ای را برگزیده است، باید او را نصیحت كرد تا همچون عصر زرین سلطان محمد فاتح (32) خود رأساً حكومت را به دست بگیرد. از اینجا و از اعتقاد مصطفی عالی به جبلت ثروت طلب انسان می‌توان بدبینی او را به مقامات و منصوبین سلطان و شاید هم عموم نوع بشر استخراج كرد. زیرا در جای دیگری وی اشاره می‌كند در مدت چهار سال سفرش در نقاط مختلف قلمرو عثمانی و دیدار با امرا و میرلوایان و منصوبین پیر و جوان، در آنها «صدق نیّت و خلوص طویتی» ندیده است. (33) با این اوصاف ضرورت دارد كه پادشاه خود رأساً به اداره امور بپردازد و بر اعمال وزرا به دقت نظارت كند و از آنها كسب اطلاع نماید.
2. رعایت رعایا و كسب محبت آنان: رعیت در تمامی اندرزنامه‌ها به عنوان بنیان جامعه و رفع كننده‌ی احتیاجات عمومی مورد توجه قرار گرفته و به پادشاهان توصیه می‌شود تا برای رفاه حال آنان تلاش كنند كه این تلاش به صورت دریافت مالیات از آنان به خود سلطان باز خواهد گشت. اما در تاكید مصطفی عالی، نكته‌ی دیگری هم مشاهده می‌شود و آن كسب محبوبیت در نزد مردم است. این مسئله از آن روست كه وی پادشاه و رعیت را به مثابه‌ی «نفس واحده» محسوب می‌كند، (34) به طوری كه بررعایا واجب است نسبت به سلطان، چشم بینای سلطان باشند و هر آنچه را به سود و زیان مُلك می‌بینند، در جهت تقویت سلطان به كار گیرند، و یا اگر خیانتی می‌بینند آن را اطلاع دهند؛ همانند دست نیرومند سلطان باشند؛ با دشمنان سلطان به هر نحو ممكن مقابله كنند؛ هر آنچه از كمی و كاستی می‌بینند بدون واهمه به سلطان و اطرافیان بگویند؛ از فرامین سلطان اطاعت كنند؛ و همچون پای رونده‌ی سلطان با او مرافقت و موافقت نمایند. (35) بر این اساس وی نوعی پیوند ارگانیك بین پادشاه و رعایا برقرار می‌كند كه بر اساس آن هر دو نسبت به هم مسئولیت‌های متقابل دارند، اگر چه این مسئولیت‌ها در فقدان نهادهای لازم و مستقل، اغلب روی كاغذ شفاهی بوده و در عمل كاربرد نمی‌یافتند. وی در عین حال با استناد به حدیث نبوی «همه شما نگاهبانید و همگان در قبال مردم، مسئولید.» (36) بنیانی دینی هم برای این رابطه فراهم می‌كند. اما همانطور كه گفته شد در اینجا هم فقط مسئولیت پادشاه در برابر خداوند و روز جزا قابل طرح است و نه شكل دیگری از مسئولیت. البته در این میان نباید از دغدغه‌ی دائمی سیاست نامه نویسان، یعنی بروز آشوب و هرج و مرج در نتیجه آزادی، غافل بود، دغدغه یی كه در آثار مصطفی عالی چندان پررنگ نیست و بالعكس او آزادی اظهار ما فی الضمیر را بیشتر به صلاح ملك می‌داند. زیرا بسیاری از دیوانیان و منصوبین حكومت، به دلیل ترس رعایا از شكایت پیش پادشاه، سالیان دراز به آزار و استثمار آنان مشغول‌اند، و اگر بخواهیم به بیانی امروزی تعبیر كنیم، مصطفی عالی طرفدار «شفافیت» است و برای این امر معتقد است باید امكان بیان بی كم و كاست حقیقت برای رعایا و علما، در نزد سلطان، فراهم گردد. (37)
3. تضمین حكومت شایستگان از طریق عزل و نصب براساس لیاقت: مصطفی عالی كه خود را محروم و مظلوم می‌دانست (به دلیل دست نیافتن به مناصب شایسته) صفحات زیادی از رسائل خویش را به ضرورت نصب شایسته به مقامات و مناصب مختلف اختصاص می‌دهد.
به عقیده وی با وجود عقلا نصب و استخدام غافلان و با وجود عالمان و منصفان نصب متملقان و بی انصافان، «اجازه دادن به ظلم بر بندگان» است. (38) از این رو سلطان نیز در ظلم آنان شریك است، زیرا كه از این كار اجتناب می‌توانست كرد. تضمین شایسته سالاری از چند جهت برای مصطفی عالی حائز اهمیت است:
1.3. استخدام شایستگان ادای دین و اعاده‌ی امانات است و منظور از این تعبیر آن است كه هر انسانی مقامی در خور استعداد خویش كسب كند و در آن حالت است كه بیشترین سود را برای خود و جامعه خواهد داشت.
2.3. استخدام افراد صاحب صلاحیت، رعایت قانون قدیم است، زیرا قدما و بزرگان دین و دولت در روزگار گذشته، چنین عمل می‌كردند و از آنجاست كه آوازه شان در این جهان باقی است و اجرشان در آخرت محفوظ است.
3.3. استخدام افراد شایسته و مستعد، رعایت عدالت است. زیرا عدالت بنا به تعریف كلاسیك و مقبول مصطفی عالی گلیبولی، «قرار دادن هر چیزی در جایگاهش» است. (39) لذا اگر انسان‌ها حسب استعداد و قابلیت شان در رتبه‌ی شایسته شان قرار گیرند، عدالت نیز برقرار می‌شود. از این منظر عدالت جزئی از عملكرد پادشاه محسوب می‌شود و به بیانی دیگر عدالت از بالا جاری می‌شود و در سراسر جامعه جریان پیدا می‌كند. شاید بتوان گفت كه به این ترتیب جامعه ای به صورت سلسله مراتبی پدید می‌آید كه طبقات آن براساس شایستگی است.
4. نظارت بر كارگزاران حكومت: با توجه به برداشت مصطفی عالی از جبلّت (یا ذات) انسان‌ها كه آنان را محبّ سیم و زر و اغلب دور از صدق نیّت می‌داند، چنین توصیه ای البته امری عادی و ضروری است. زیرا بسا افرادی كه ظاهر الصلاح‌اند و پادشاه در مورد آنان گمان نیكو دارد، اما به محض احساس استقلال و دور شدن از مركز حكومت عنان اختیار از كف می‌نهند و با طلب سیم و زر و ثروت و زخارف دنیوی، بنای آزار و اذیت و آواره ساختن رعایا را می‌گذارند، امری كه از دیدگاه اندرزنامه/ سیاست نامه نویسان، تخریب دیوار و ستون مُلك و پادشاهی است. زیرا حكومت و پادشاهی برداشتن رعایای ثروتمند و مرفه استوار است، و رعایای آواره جدای از مشكلاتی كه ایجاد می‌كنند (به لحاظ امنیتی) و غیر از آنكه نفرین آنان بنای مُلك را سست می‌كند، در وقت احتیاج رعایا نمی‌توانند به پادشاه كمكی كنند و پادشاه نزد آنان محبوبیت نخواهد داشت. به نظر می‌رسد كه مصطفی عالی، دو راه را برای نظارت در نظر دارد:
1.4. نصب جاسوس و مخبران صحیح الایمان؛ نصب و گماشتن جاسوس و مخبران از موضوعات مورد علاقه سیاست نامه نویسان است. (40) مصطفی عالی هم لازمه چهارم از كتاب نصیحةالسلاطین را نصب جاسوسان اختصاص می‌دهد و معتقد است كه پادشاه با استفاده از جاسوسان دیندار و كارآگاهان پرهیزگار در هر ساعت و هر لحظه از تجسس امور جمهور ناس و تفحص اقوال حكام و مأمورین خالی نباید باشد. تاكید وی بر طینت پاك و تقوا و دینداری جاسوسان از آن روست كه اولاً اخبار و وقایع را غرض آلود و آمیخته با اكاذیب به (41) سلطان نرسانند و سلطان بتواند به قول آنان اطمینان حاصل كند و ثانیاً امكان همدستی این جاسوسان با حكام منصوب پادشاه و یا دریافت رشوه، برای مثال، از میان برود. البته به واقع باید گفت كه این كار چندان مفید نخواهد بود. زیرا نظارت بدین شكل، مستلزم نصب جاسوس و مخبرانی برای جاسوسان اصلی است و به این ترتیب دور باطلی ایجاد می‌شود. در واقع مسئله نظارت، در این شكل تناقضاتی را وارد نظام سیاسی می‌كند و شاید پیشنهاد مصطفی عالی برای «شفافیت» مفیدتر و عملی تر از این پیشنهاد باشد، به ویژه اگر از چشم اندازی امروزی به مسئله نگریسته شود.
2.4. تصفیه‌ی مداوم حكومت و نظام اداری از نااهلان: نظام اداری یا دیوان در دوران حكومت عثمانی به صورت تشكیلات مفصل و گسترده ای درآمده بود كه به صورتی نسبتاً منسجم در سراسر قلمرو عثمانی عمل می‌كرد و از آنجا كه دیوانیان اعمال كنندگان قدرت سیاسی بودند امكان سوءاستفاده‌های گوناگون از قدرت را داشتند. ضمن آنكه حتی افراد منصوب ظاهر الصلاح هم ممكن بود به مرور زمان فاسد و فاقد صلاحیت شوند. از این رو مصطفی عالی از پادشاه می‌خواهد كه رشوه خواران و فاسدین را بر كنار و تبعید نماید. زیرا چنین افراد فاسدی باعث نابودی و مسكنت رعیت می‌شود و عزل آنها دعای خیرِ رعیت را موجب می‌شود. (42) در لازمه‌ی ششم، مولف به وجود كاتبان و منشیان فاسد در دستگاه دیوانی اشاره می‌كند و از پادشاه تقاضا می‌كند كه به جای آنان افرادی را نصب كند كه چون قلم راست باشند و چون كاغذ سفید. كما اینكه علی علیه السلام نیز در زمان خلافت اش به چنین اعمالی مبادرت می‌ورزید. (43) در لازمه یازدهم از ضرورت بركناری وعاظ و صوفی نمایانی بحث می‌كند كه ظاهر خویش را چون بایزید بسطامی و جنید بغدادی می‌نمایانند ولی در باطن فاسدالاخلاق‌اند. او بر مضرّات این افراد برای دینداری مردم تاكید می‌كند و به قول غزالی استناد می‌جوید كه چنین افرادی را بلای عظیم برای مردم می‌شمارد. (44) البته تذكر این نكته ضروری به نظر می‌رسد كه در ساختار سیاسی عثمانی، شیخ الاسلام منصوب سلطان بود و مقامات مذهبی و قضات و غیره. منصوب او بودند و بدین ترتیب سلطان عملاً امكان عزل و نصب همه‌ی مقامات و علمای دینی را داشت. در عین حال باز هم به زعم مصطفی عالی، تصفیه دستگاه اداری باید به صورت مداوم باشد.
در مجموع از دیدگاه مصطفی عالی گلیبولی، شكل مطلوب حكومت، پادشاهی دین پناه است كه چشمان تیزبین اش به همراه بهره گیری از مخبران با ایمان و با گماشتن افراد صالح و لایق به مقامات شایسته و برقراری امكان و مجاری كسب از احوال رعایا، عدالت را بر پایه‌ی نظام عالم و قانون قدیم بر پای می‌دارد و با این كار امانات را به اهل آنها می‌رساند و سیستمی از شایستگان را به وجود می‌آورد كه دارای سلسله مراتبی براساس فضیلت است و حفظ این نظام بر اساس «شفافیت» صورت می‌گیرد (البته در این خصوص، باید توجه داشت كه شفافیت در معنای امروزی، امری جدید و نوظهور است، اما اگر محتوای كلام مصطفی عالی دقت شود، تفاوت ماهوی بینشان مشاهده نمی‌شود) . ر.شن است كه شهریاری با این اوصاف، بهترین حكومت ایدئال ممكن به نظر می‌رسد و نه پرورش چنین شهریاری آسان است و نه تداوم آن سهل به نظر می‌آید.

انحطاط و زوال حكومت‌ها و شهریاری

اشاره شد كه اندیشه سیاسی مصطفی عالی را می‌توان دارای دو وجه دانست؛ وجه اوّل پادشاهی مطلوب و صحیح است ودر وجه دیگر بحث از عواملی كه باعث انحطاط پادشاهی مطلوب و صحیح می‌شوند. به عبارت دیگر وجه دوم عكس پادشاهی مطلوب و شكل منحط آن است. بدیهی است كه انحطاط امری تك بُعدی و یك وجهی نیست (گر چه می‌توان چنین گفت كه انحطاط از حیث خاصی (مثلاً از حیث نصب افراد بی صلاحیت) صورت گرفته است) بلكه ذوابعاد و ذووجوه است و اگر یك وجه آن پدیدار شود، همچون بیماری به همه‌ی اعضای آن سرایت خواهد كرد. همچنین پیشتر هم اشاره شد كه انحطاط برای متفكران عثمانی، جدای از وضع نابسامان موجود، خود قالبی برای تفكر و تأمل بوده است (به طور كلی در تمدن اسلامی موضوع انحطاط، به ویژه از حیث زوال قدرت سیاسی، مورد بحث سیاست نامه نویسان و حتی متفكران مهمی چون ابن خلدون بوده است) و انحطاط همواره در قیاس با وضعی ایدئال یا اوج قدرت و عظمت معنادار است. هنگامی كه گفته می‌شود حكومت یا جامعه ای دچار انحطاط شده است، منظور آن است كه از اوج قدرت یا تمدن یا علم و غیره به وضع نامطلوب كنونی فرو غلتیده است.
برای متفكران عثمانی و از جمله مصطفی عالی این وضع مطلوب كه ملاك نقادی محسوب می‌شد، قانون قدیم یا وضع ایدئال گذشته عثمانی است (اگر چه از سلاطین و سلسله‌های دیگر هم مثال‌هایی ذكر می‌شود) و مصطفی عالی به دوران مطلوب سلطان محمد فاتح اشارات متعددی دارد. در هر حال، مهم ترین عواملی كه باعث انحطاط و زوال پادشاهی می‌شوند، از نظر مصطفی عالی چنین‌اند:
1. طمع ورزی و حرص پادشاه و اطرافیان: مصطفی عالی معتقد بود كه در جبلّت انسان طمع ورزی و حبّ سیم و زر وجود دارد و هنگامی كه نظارتی بر آن نباشد، این جبلّت آشكار می‌شود و از این رو مدعی بود كه در گشت و گذارش در سراسر خاك عثمانی، «مامورین صدیق» ندیده و آنچه دیده است طمع ورزانی پیر و جوان بوده‌اند. طمع ورزی، هم باعث چشم دوختن پادشاه و صاحب منصبان به اموال رعایا و زیر دستان می‌شود و لذا نابودی رعایا و آوارگی آنها را در پی دارد، و همین امر باعث می‌شود كه سلطان و امرا به اموری غیر از آنچه وظیفه و تكلیف اصلی آنان است، مشغول شوند و از تدبیر مُلك غافل گردند. و این هر دو به زوال ملك می‌انجامد؛ زیرا فلاكت و بدبختی و آوارگی رعایا به معنی فقدان مالیات برای دولت است و غفلت از تدبیر ملك هم آفات بی شمار بدیهی دارد.
2. میل سلاطین و بزرگان به شهوات و مجالس لهو و لعب و شوق به مشروبات و منكوحات گذشته از اینكه انحراف از طریق معتدل شرع است، وقت لازم برای تدبیر امور ملك و كسب اطلاع از حوادث و وقایع بلاد را از سلطان یا امرا می‌گیرد. این قبیل اشتغالات مغایر سلامت مزاج و اعتدال است كه باعث بیماری و ضعف می‌شود و آسیب آن آشكار است. در بین سیاست نامه نویسان به امر منع مجالس شراب و مباشرت زنان كمتر پرداخته می‌شود ولی در مجموع این آثار سلاطین را به رعایت اعتدال دعوت می‌كننند. این نوع معاشرت و اشتغالات، باعث می‌شود سلاطین از همنشین درسستكار و خیرخواه دور افتند و با افرادی هم دم شوند كه از مُلك و تدبیر بی اطلاع و دورند. اشتغال به مشروبات می‌تواند باعث افشای اسرار مُلك نیز باشد. (45)
3. مداخله زنان و كودكان در ادراه‌ی مُلك: منع مداخله زنان در امر سیاست و تعیین خط مشی یكی از اصلی ترین و شاید ثابت ترین اصول مورد نظر سیاست نامه نویسان است. این امر شاید از آن رو بوده است كه زنان سوگلی پادشاهان، به واسطه تسلطی كه بر آنان می‌یافتند، تصمیماتی را اتخاذ می‌كردند كه با آرا وزرا و صاحب منصبان تطابق نداشت و از آنجا كه این زنان اغلب در حرمسرا پرورش یافته بودند، و از تدبیر و وقایع عرصه‌ی سیاسی اطلاعات چندانی نداشتند، تصمیمات شان توأم با خُسران بود. اما گذشته از این متفكرین دوران كلاسیك، احتمالاً بر اساس سنّت‌های اجتماعی رایج، نظر خوشی نسبت به زنان و قوه‌ی عقلیه آنان نداشتند. برای مثال مصطفی عالی حتی به عبارتی كه ظاهراً حدیث به حساب می‌آید، متوسل می‌شود: «با آنان مشورت كن و برخلاف نظرشان عمل كن» (46) و از مكر زنان و هبوط آدم و... سخن به میان می‌آورد. در باب كودكان هم می‌توان به نقصان عقل آنان اشاره كرد كه هنوز صلاحیت مُلك داری را كسب نكرده‌اند. سیاست نامه نویسان عموماً تسلط كودكان بر حكومت را از علایم زوال ملك محسوب كرده‌اند.
4. كفران نعمت؛ منظور مصطفی عالی از آن نگه نداشتن حق كسانی است كه به نوعی به دولت خدمت كرده‌اند. زیرا این امر موجب می‌شود كه دیگر خادمان و كارگزاران حكومت نسبت به آینده‌ی خویش دلسرد شده و از ایفای صحیح وظایف خویش بازمانند، (47) روی دیگر سكّه هم عدم توجه به نصایح و نظرات وآراء بزرگان قوم و لشكر است كه آن هم نتیجه‌ای مشابه دارد و در ین حال تجربه‌ی آنان بلااستفاده می‌ماند.
5. كشمكش دیوانیان و نظامیان و مداخله نظامیان در عزل و نصب سلاطین اختلافات نظامیان و دیوانیان در امپراتوری‌های گذشته مكرر اتفاق می‌افتاد و در امپراتوری عثمانی هم بعد از مدتی ینی چریان توانستند به آن چنان قدرتی دست یابند كه سلاطین را عزل كنند. زیان‌های چنین وضعی آشكار است؛ نظامیان هر روز می‌توانند فرد جدیدی را نصب و دیگری را عزل كنند و ثبات و بقای ملك را به خطر اندازند و اگر بین آنان در خصوص فردی كه انتخاب می‌شود، اختلافی بروز كند به نبردهای خونین منجر خواهد شد و روشن است كه از عوامل آشكار زوال مُلك دخالت نظامیان در انتخاب سلاطین است، زیرا باعث می‌شود بی ثباتی در وضع سلاطین بروز كند و بی ثباتی مانع از آن می‌شود كه سلطان آسوده خاطر به كسب اطلاع و اندیشیدن تدابیر مشغول شود. از طرف دیگر مداخله نظامیان موجب می‌شود كه برادران یا فرزندان سلطان به جان یكدیگر بیافتند و با كمك لشكریان به دسیسه چینی علیه همدیگر مشغول شوند، (48) امری که مغایر ملک داری و ضرورت توجه به اطراف و اکناف امپراتوری و اندیشیدن تدبیر است. در مقطعی از تاریخ خود، عثمانی دچار چنین وضعی شد.
6. فساد عقیده و رواج رفض و عقاید باطل به ویژه در میان مامورین حكومت؛ از نظر عموم سیاست نامه نویسان، دین شهریاری، از یكدیگر جدایی ناپذیرند و این امر در نزد مصطفی عالی به قدری بدیهی است كه او از لزوم آن هم بحث نمی‌كند و تنها به خطر ظهور روافض و رواج عقاید باطل اشاره می‌كند. درگیری‌های خونینی كه در امپراتوری عثمانی بین علویان و طوایف (غُلات) شیعه و بین عثمانی و دولت صفوی وجود داشت، خود نشاگر حساسیت «خلفای» عثمانی نسبت به امر «بددینی و بدمذهبی» است. هر دینِ رافضی و مخالفی (49) كه ظهور می‌كند، بی شك دولت جدید را به چالش می‌كشد و مفروض آن عدم قبول دینی است كه حكومت بر آن مبتنی است. از این رو هر دین جدید و هر عقیده رافضیانه (منظور فقط مذهب شیعه نیست) ، حكومت را تهدید خواهد كرد و اگر چنین مذهبی طرفدارانی هم در دستگاه دولت داشته باشد، میزان ضربه ای كه می‌تواند وارد آورد، بسیار خطرناك تر می‌شود. به این دلیل است كه مصطفی عالی نسبت نفوذ صاحبان چنین عقایدی به داخل مامورین حكومتی هشدار می‌دهد. (50)
در مجموع از دیدگاه مصطفی عالی گلیبولی، مُلك داری كاری دقیق و مستلزم صرف وقت و زمان و كسب اطلاع مداوم از اطراف و اكناف امپراتوری است. بدین منظور هر آنچه كه باعث شود پادشاه نتواند رأساً و شخصاً به كار مُلك بپردازد (اشتغال به مشروبات و منكوحات، طمع ورزی، تسلط زنان و كودكان بر مُلك مداخله نظامیان) و یا نتوانند از تجارب خویش و دیگران بهره بگیرد (بی توجهی به نصایح و كفران نعمت) باید به كناری نهاده شود و در عین حال پادشاه همواره با مأمورین خویش از اوضاع مُلك خویش آگاه شود و از تهدیدات داخلی (هرج و مرج و بروز و ظهور عقاید رافضی و باطله) مطلع شده و در موقع مقتضی به دفع آنان بپردازد. در غیر این صورت باید منتظر زوال مُلك و مملكت باشد. در واقع انحطاط اندیشی مصطفی عالی ضمن آنكه توصیف واقعیات موجود است، هشداری برای مخاطرات آینده و پیشگیری از زوال محسوب می‌شود.

جمع بندی

در این نوشتار تلاش شد تا تصویری از اندیشه‌ی سیاسی مصطفی عالی گلیبولی متفكر و شاعر عصر عثمانی عرضه گردد. مصطفی عالی در چارچوب سنّت سیاست نامه نویسی در فضای «پارادایم» فكری عثمانی آثار خود را ارائه كرده است. در این چارچوب حكومت پادشاهی مشكل موجود و بالفعل و مطلوب تلقی می‌شود و اشكالات از شخص حاكم یا منصوبین او محسوب می‌گردد. بر این اساس مصطفی عالی دو موضوع یا دو وجه تفكر سیاسی خود را در دو اثرش، فصول حل و عقد و اصول خرج و نقد و نصیحةالسلاطین ارائه كرده است. در دومی مولف سیمایی از پادشاهی مطلوب و علل بقای آن به دست می‌آید. كه بر آن اساس پادشاه با دقت نظر و توجه شخصی اش به امور و گماشتن انسان‌های شایسته و لایق به مصادر امور و در عین حال نظارت و كنترل مداوم بر آنها، مانع از انحراف آنان می‌شود و از استثمار رعیت و نابودی رعایا ممانعت به عمل می‌آورد، امری كه مطابق قانون قدیم (یعنی قانون ایدئالی كه گذشتگان وضع و اجرا كرده‌اند) بوده و سلسله مراتبی از شایستگان را از رأس جامعه یا سطح آن تنظیم می‌كند. به این ترتیب عدالت در جامعه جاری می‌شود و ظلم و بی نظمی و هرج و مرج از میان می‌رود و یا بهبود حال رعایا، پادشاه نیز خزانه ای مملّو و سپاهی آماده و قدرتمند در اختیار خواهد داشت و بقا و تداوم حكومت تضمین خواهد شد.
از سوی دیگر، عوامل مؤدی به انحطاط و زوال، روی دیگر سكه‌ی بحث مصطفی عالی است؛ وی عواملی را كه باعث شوند سلطان نتواند رأساً و شخصاً به امور سلطنت اشتغال یابد (نظیر مشغول شدن به مشروبات و مباشرت زنان و سپردن امور به دست وزرا و وكلا) و یا مانع اطلاع سلطان از حوادث واقعی كشور شود و یا امور را به دست افراد بی اطلاع بسپارد، از عوامل باعث انحطاط می‌داند.
حضور مصطفی عالی در پارادایم فكری عثمانی باعث می‌شود كه او نسبت به مبانی انسان شناسی و معرفت شناسی، ابراز عقیده نكند و با این كار چنین نشان دهد كه با مفروضات زمانه اش موافق است؛ به مباحث مربوط به ترویج دین صحیح با دقت و عمق وارد نشود زیرا كه در عثمانی سلسله مراتب مذهبی مشخصی وجود داشت و گویی عالی هم آن را مفروض می‌گیرد و تنها مواردی را كه شاید بتوان جزئی تلقی كرد، متذكر می‌شود؛ از سیستم‌های حكومتی محتمل دیگر، غیر از پادشاهی، حتی از خلافت سخن به میان نیاورد، و این امر یا به دلیل بی اطلاعی اش از این نظام‌ها است و یا به دلیل انتزاعی بودن این مباحث (چرا كه در جهان آن روزگار حكومت خارج از پادشاهی، تقریباً وجود نداشت) ؛ توجه زیادی به سیاست خارجی نداشته باشد و دلیل این امر، اشتغال او به امور داخلی است، تنها در یك مورد از لزوم احترام به سفراء سخن به میان می‌آورد؛ همچنین مصطفی عالی از ریشه‌های حكومت بحثی نمی‌كند و همان طور كه در متن اشاره شد، احتمالاً همانند معاصرانش، باید برای آن ریشه‌ی الهی (لزوم حفظ عبادالله) قایل باشد. با همه‌ی این اوصاف مصطفی عالی گلیبولی، یكی از متفكران مهم دوران آغاز انحطاط عثمانی به شمار می‌آید كه لزوم بررسی تفصیلی آثارش (و قبل از آن تصحیح و نشر آثار وی) احساس می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. دكترای اندیشه سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس و استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بناب.
2. Rana von Mende, “Mustafa Ali’s Fursatname”, Edition und Bearbeitung einer Quelle zu Geschichte des Persichen Feldzugs unter Sinan Paja (1580-1581), In: Islamkundlische untersuchungen Bd.5, Berlin: Klaus Schwarz Verlag, 1989.
3.Abubekir s, Yucel. “Gelibolulu Mustafa Ali’nin Fusul-I Hall u ‘Akd ve usul-u harcu nakd adli eseri”, Cumhuriyet Universitesi ilahiyat FakUltesi Dergisi, Vol. VIII/ 2, 2004.
4.Muhammet Fatih, Dunian. Gelibolulu Mustafa Ali’nin Ziibedetiit- Tcvarih adli eserinin 1-111 varaklari arasi edisyon kritigi, Dokuz Eyltil University: Sosyal Bilimler Enstrtiisil (Unpublished master thesis), 2006.
5. Andreas Tietze, Mustafa Ali’s Description of Cairo of 1599, Wien, 1975 ,
6. Andreas Tietze, “The poet as critique of society: a 16th century ottoman poet”, Turcica XI, 1977, PP. 120- 160.
7. مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، توفیق ه سبحانی، تهران: سروش، 1369.
8. Douglas Brookes, The Ottoman gentleman of the sixteenth century, Mustafa Ali’s Mevadi-un-
nefais fi kavaid-il - mecalis”, tables of delicacies concerning the rules of social gatherings”, Harvard university: annotated translation, the Department of near eastern Languages and Civilizations, 2003.
9. sadettin Egri, “Ali Beyden sultanlara nasihat ve Hukumdarda olmasi gereken ozellikler”, Uludag
University - Fen - Edebiyat Fakuttesi Sosyal Bilimler Dergisi, 2007/1. PP 95-109. and; Kasim Erta§, Gelibolulu Mustafa Ali’nin Nasihatu’s - Selatin isimli eserinin tenkitli metni, Marmara university , Unpublished Master thesis, 2008.
10. Rehber Ansiklopedisi, “Mustafa Ali”, Available online at: http://ansiklopedinturkcebilgi.com/ gelibolulu- mustafaali.html. and; Kasim Erta§, ibid, 6-8.
11. Muhammet Faith Duman, op.cit, p 60.
12. حاتم قادری، اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران، تهران: سمت، 1383، ص 62.
13. داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران: سمت، 1386، صص 73-6.
14. نظام الملك طوسی، سیرالملوك (سیاست نامه) ، به اهتمام هیوبرك دراك، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1383، ص11.
15. Kasim Etras, op. cit, Sadettin Egri, op.cit, p 97.
16. Gottfried, Hagen, "Legitimacy and world order" , in" : Hakan T. Karateke, Maurus Reinowski: (eds.) Legitimizing the order: the Ottoman Rhetoric of State power, Leiden: Brill, 2005. pp. 56-7.
17. Abubekir s. Yucel,ibid, p 138.
18.Mehmet Oz, (online edition), "Klasik donem Osmanli siyasi dusuncesi: Trihi temeller ve ana ilkeler," available online at :http://yunus-hacettepe.edu.tr/~mehoz/klasikdonemosmanlisiyasidusunesi.html.
19. Sadettin Egri, op.cit, p 102.
20. Kasim Ertas. op cit. p. 81. and. Sadettin Egri. ibid pp. 107- 8.
21. Kasim Ertas ibid p. 84. and Sadettin Egri ibid p. 181.
22.Kasim Ertas ibid. p. 146.
23. Ibid. p. 48.
24. Ibid. p. 47.
25. Ibid.p. 49.
26. Ibid. p. 130.
27. For exampleY Ibid. p. 71.
28. Ibid. p. 53.
29. Ibid. p. 59.
30. Ibid. pp. 55-7.
31. Ibid.p. 50.
32. Ibid. p. 55.
33. Ibid. p. 65.
34. Ibid. p. 58.
35. Ibid, pp, 52-3.
36. Ibid. p. 105. كُلكم راع و كُلكم مسئول عن الرعیة.
37. Ibid. p. 59.
38. Ibid. p. 45. رخصت ظلم علی العباد.
39. Ibid. pp. 43-4. وضع شیِ فی مرتبته.
40. حسب نمونه ر.ك.، نظام الملك طوسی، پیشین، ص 101.
41. Kasim Ertas. op. cit. pp. 77-8.
42. Ibid. pp. 78-9.
43. Ibid. p. 79.
44. Ibid. pp. 87-8.
45. Ibid. pp. 73-4.
46. Ibid. p. 159. شاوروهُّن و خالفوهُّن.
47. Abubekir s. Yucel. op. cit. p. 136.
48. Ibid. p. 241.
49. Heterodox)
50. Ibid. pp. 140-1.

منابع تحقیق :
افندی، مصطفی عالی، مناقب هنروران، توفیق هـ سبحانی، تهران: سروش، 1369.
فیرحی، داوود، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران: سمت، 1386.
قادری، حاتم، اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران، تهران: سمت، 1383.
نظام الملک، طوسی، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، به اهتمام هیوبرک دارک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1383
Brookes, Douglas, The Ottoman gentleman of the sixteenth century, Mustafa Ali’s Mevadi- un- nefais fi kavaid-il — mecalis”, tables of delicacies concerning the rules of social gatherings, annotated translation, Harvard university the Department of near eastern Languages and Civilizations, 2003.
Duman, Muhammet Fatih, Gelibolulu Mustafa Ali’nin Ziibedetiit- Tevarih adh eserinin 1- 111 varaklari arasi edisyon kritigi, Dokuz Eylill University: Sosyal Bilimler Enstrtiisii (Unpublished master thesis), 2006.
Egri, sadettin, “Ali Beyden sultanlara nasihat ve Hukumdarda olmasi gereken ozellikler”, Uludag University - Fen - Edebiyat Fakuttesi Sosyal Bilimler Dergisi, 2007/1. PP 95-109.
Erta§, Kasim, Gelibolulu Mustafa Ali’nin Nasihatu’s Selatin isimli eserinin tenkitli metni, Marmara university, Unpublished Master thesis, 2008.
Hagen, Gottfried, “Legitimacy and world order”, in”: Hakan T. Karateke, Maurus Reinowski: (eds.) Legitimizing the order: the Ottoman Rhetoric of State power, Leiden: Brill, 2005, pp. 55-83.
Mende, Rana von, ((Mustafa Ali’s Fursatnamen, Edition und Bearbeitung einer Quelle zu
Geschichte des Persichen Feldzugs unter Sinan Pa§a (1580-1581), In: Islamkundlische untersuchungen Bd.5, Berlin, Klaus Schwarz Verlag, 1989.
Oz, Mehmet (online edition), “Klasik donem Osmanli siyasi diisiincesi: Tarihi temeller ve ana ilkeler,” available online at: http://yunus- hacettepe. edu. tr/ ~ mehoz/ klasikdonemosmanlisiyasidusuncesi. html.
Rehber Ansiklopedisi, “Mustafa Ali”, Available online at: http://ansiklopedinturkcebilgi.com/ gelibolulu- mustafaali.html.
Tietze, Andreas, Mustafa Ali’s Description of Cairo of 1599, Wien, 1975.
Tietze, Andreas, “The poet as critique of society: a 16th century ottoman poet”. Turcica XI, 1977, .PP. 120- 160.
Yiicel, Abubekir s. “Gelibolulu Mustafa Ali’nin Fusul-I Hall ii ‘Akd ve usul-ii harcu nakd adh eseri”, Cumhuriyet Universitesi Ilahiyat Fakultesi Dergisi, Vol. VIII/ 2, 2004, Pp. 129-142.

منبع مقاله :
علیخانی، علی اكبر و همكاران؛ (1390)، اندیشه سیاسی متفكران مسلمان (جلد ششم)، تهران: پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.