نویسنده: فضلالله نیکآیین
زمانی که فهم و درک و علم به معقولات با مستقلّات تعلّق گیرد، فعل «عَقَلَ- یَعقِلُ» را به کار میبریم. مصدر این فعل در عرب «عَقل» است و اسم فاعل آن هم «عاقل»؛ به معنای کسی که در حالِ فهم و درکِ معقولی خاص- همچون حُسن عدل- میباشد.
نکتهی مهم برای ما فارسی زبانان، آنکه در فارسی، کاربرد عقل و عاقل بدین معنا مرسوم و متداول نیست. در عربی، «عَقَلَ- یَعقِلُ عَقلاً الشّیءَ» به معنی آن است که آن امر را به عقل دریافت. (1) در حالی که در فارسی میگوییم: «نسبت به فلان امرعلم دارم یا بدان عالم هستم»، امّا نمیگوییم: «نسبت به فلان مطلب عقل دارم یا بدان عاقل هستم». پس عقل در زبان فارسی به معنای مصدری به کار نمیرود.
معنای دوم عقل معنای حاصل مصدریِ آن است و عاقل نیز به معنای کسی که متّصف به این حاصل مصدر میباشد. در فارسی، تنها کاربرد کلمه عقل و به تبع آن عاقل، در همین معنای دوم متداول است.
عقل به معنای «خِرَد»، کمالی است که انسان با داشتن آن، قادر بر فهم اموری میشود که آنها را معقولات مینامیم. عاقل یا «خردمند»، کسی است که بر فهم مطالب عقلی توانایی دارد. همین معنا را با لفظ «عقول» جمع میبندند و معادل «خردها» قرار میدهند. همین گونه است کلمهی «عاقل» که با لفظ «عقلا» جمع بسته میشود.
گفتیم که در کلام عرب، فعل به معنای مصدری آن، همان علم است که به معقولات تعلّق میگیرد. خصوصیّت متعلّق عقل، حُسن یا قُبح ذاتی آن است که در بخش اوّل تبیین میگردد. امّا در این جا احتمالاً در مقام بیان ویژگی معقولات، به اشارهای بسنده میکنیم: کودک به معلومات بسیاری علم مییابد، امّا از فهم دستهای خاص از معلومات- که آنها را معقولات مینامیم- محروم است. زمانی که از کودکی بیرون آید و «اصطلاحاً» به بلوغ عقلی برسد، آن قوّه و توانایی (عقل به معنای دوم آن) به او داده میشود و «فهمهای عقلانی» برای او تدریجاً حاصل میگردد. از آنجا که در کلام فارسی، کاربرد عقل به معنای مصدری آن متداول نیست، برای اشاره به رخدادی که حدوث آن را در خود مییابیم،- یعنی علم به معقولات- از تعبیر «فهم عقلانی» یا «ادراک عقلی»، بهره میجوییم. امّا هنگامی که در فارسی کلمه عقل را به کار میبریم، به همان معنای دوم آن در لغت عرب نظر داریم. لذا تعبیر «ادراک عقلی» دریافتهایی را نشان میدهد که به کمک این قوّه حاصل میشود. واجد این توانایی را عاقل و خردمند، و فاقد آن را جاهل و بی خرد یا سفیه و احمق مینامیم.
پینوشتها:
1. فرهنگ لاروس/ ص1472.
منبع مقاله :بنیامین، داود؛ (1361)، محمد (ص) در تورات و انجیل، ترجمهی فضلالله نیکآیین، نشر نو، چاپ اول.