اسلام و فرهنگ قرن بيستم (2)
اسلام و فرهنگهاي بيگانه :
همان طور که يادآور شديم اسلام هر گونه حرکت و تحول فکري مثبت و تکامل عقلي صحيحي را تشويق نموده و همه ي اينها را جزئي از رسالت انسان و فريضه اي از فرايض او قرار داده است .
اسلام هيچگاه به خاطر ترس از انهدام خود و يا مثلاًً به بهانه ي تقويت مباني ديني در ميان پيروانش ، در برابر تحولات و کوششهاي فرهنگي روش محافظه کارانه اي به خود نگرفته بلکه هر پديده ي جديد و تحول تازه اي را به طرف پيکره ي بزرگ فرهنگي خود کشيده است ، زيرا برا يدين مکان و موقعيت اصيل و ثابتي قرار داده که هيچ يک از علوم و قوانين ، علم اخلاق ، روانشناسي و فلسفه و حتي علوم الهي هر چند که داريه ي آنها وسيع گردد ، نمي توانند جاي آن را بگيرند و ما چنين موقعيت و مکاني را در قرآن مجيد ملاحظه مي کنيم ، آنجا که خداوند خطاب به مردمان با ايمان مي فرمايد :
دعوت خدا و پيغمبر را اجابت کنيد زماني که شما را براي زندگي کردن مي خوانند و بدانيد که خداوند ميان انسان و قلب او حائل مي شود (1) ( يعني از هر چيز به قلب انسان نزديکتر است ) .
از آيه ي شريفه ي مزبور اين طور استفاده مي شود که خداوند به دنبال قلب مؤمن ، او را در اخلاق و احساسات و همه ي کارهايش رهبري مي کند و بنابراين کليه ي فعاليت هاي فرد با ايمان در مسير رهبريهاي الهي قرار گرفته ، راهنماييهايي که در زواياي دل انسان اثر مي گذارد و با آن مي آميزد و وجدان او را بيدار و بي آلايش نگه مي دارد ، تا اينکه جميع اين کوششها با همه ي وسعت و نامحدودي ، از يک برنامه و روش انساني و جهاني صحيحي سرچشمه گيرد و روي اين اصل توجه انسان به خداي جهان و آزادي وي در سير و کوشش ، دو مرحله است براي ترقي او به سوي کمال از هر راهي و در هر شرايط و موقعيتي ، و براي زنده نگه داشتن چنين قيادت و رهبري الهي است که ملاحظه مي کنيم در اسلام عبادت بر بندگان فرض و واجب شده و ذکر و ياد خداوند بزرگترين عبادات به شمار آمده است !
اکنون در پيشگاه تاريخ قرار گرفته و موقعيت اسلام را در برابر « فرهنگها بيگانه » که از مراکز غير اسلامي وارد جامعه هاي اسلامي شد ، مورد مطالعه قرار مي دهيم .
در قرن هشتم ميلادي ، درست اوائل قرن دوم هجري بود که دامنه ي مبارزات اسلامي از اسکندريه و جنديشاپور (2) تا حران (3) و هند (4) و خراسان که در آن روز از مراکز مهم فرهنگ جهاني نصيب مسلمانان شده بود ، مذهب در ميان آنها بسيار قوي بود ، در چنين موقعيتي فرهنگهاي بيگانه با همه ي شرايط گوناگون و متفاوت به جوامع اسلامي رو به تکامل گذارد و با آماده بودن زمينه هاي مساعد ، گسترش و وسعت يافت و بالاخر جزء مصالح ساختماني فرهنگ اسلامي درآمد و اسلام هم اين وديعه و امانت را براي جهان بشريت نيکو نگهداري کرد .
در اواخر قرن اول هجري يکي از فرمانروايان با همکاري برخي از دانشمندان اسکندريه کتابهايي را که در علم شيمي نوشته شده بود ، ترجمه کردند و اين نخستين پديده ي فرهنگي بود که از مصادر غير اسلامي در کشورهاي اسلامي عربي پديدار گرديد و پس از آن نهضت « ترجمه و نقل » آغاز شد و در نيمه ي دوم قرن هجري به اوج و عظمت خود رسيد و مسلمان و اعراب باسرعت شگفت انگيزي به زبان بيگانگان آشنايي پيدا کردند و به کار تاليف و ترجمه پرداختند !
در اينجا مناسب است برخي از کتابها و مؤلفين آنها را از مدارک معتبر نقل کنيم :
استيفان قديم اولين کسي بود که « شيمي » را براي نخستين بار به عربي ترجمه کرد (5) و ماسرجيس کتابي درباره ي « منافع و مضار غذاها » و کتاب ديگري درباره ي « منافع و مضار گياهان » نوشت و عيسي فرزند ماسرجيس کتابي پيرامون « بوها و غذاها » و کتاب ديگري درباره ي « رنگها » نوشت ، يتوفيل رهاوي برخي از کتب جالينوس را ترجمه کرد و جورجيس بن يختيشوع ، طبيب مخصوص منصور دوانيقي ، و همچنين فرزندش يختيشوع و نواده اش ، جبرائيل ، و شاگردش عيسي بن شهلانا هر کدام کتابي درباره ي علم طب نوشتند .
ابن مقفع و فرزندش ، محمد ، کتابهاي منطقي و فلسفي را از زبان فارسي به عربي ترجمه کرده فلسفه يوناني را داخل اجتماع اسلامي نمودند ...
خاندان نوبخت (6) ترجمه کنندگان کتبهاي نجومي بودند و ابو زکريا يوحناي ماسويه که در اوايل قرن سوم رئيس « بيت الحکمه » بغداد بود تاليفات زياد در طب و فلسفه داشت و منکه ي هندي و ابن دهن از مترجمين زبان هندي هستند که کتابهايي را در علم نجوم و طب ترجمه کردند .
و از جمله کساني که به زبان ديگران آشنايي پيدا کرده و صدها کتاب در علوم گوناگون تالفي نمودند ، عبارتند از : عمر بن فرحات ( منجم و فيلسوف ) و فرزندش محمد ، و علي بن زياد تميمي ، اولين کسي که درباره ي « رصد خانه ها » کتاب ترجمه کرد . ابو يحيي به طريق و فرزندش طبيب و فيلسوف و نخستين مترجم عربي زباني بود که لغت « لاتيني » مي دانست . محمد بن ابراهيم فرازي و خاندان حنين ( سر سلسه ي اين خاندان حنين بن اسحق دانشمند بزرگ و معروف است ) (7)
و قسطا بن لوقاي بعبکي ، دانشمندي که در علوم طب ، فلسفه ، هندسه ، حساب و نجوم تاليفاتي دارد و با « کندي » اولين فيلسوف عرب معاصر بود و ابن نديم دانش او را بر حنين ترجيح مي دهد و در کتاب معروف خود « الفهرست » 54 کتاب بين ترجمه و تاليف و شرح در علوم مزبور براي وي ذکر کرده است و جيش راسي ( اهل صوريا بعلبک ) و ثابت بن قره حبراني ( که خانواده ي او معروف به آل ثابت بودند ) و عيسي بن اسيد و موسي بن خالد معروف به ترجمان و سعيد بن يعقوب دمشقي و ابراهيم بن صلت و قريزي و خاندان کرخي ( سر سلسله ي اين خاندان شخصي به نام شهدي بود ) و ابن بکوي عشاري و يحيي بن عدي منطقي و افراد بسياري که براي رعايت اختصار از ذکر آنها خودداري مي کنيم . (8)
علاوه بر همه ي اينها ما مي بينم که در بغداد موسسه ي بسيار بزرگي به نام « بيت الحکمه » تاسيس شد که دانشمندان در آنجا جمع مي شدند و تمام وسايل از کتاب و غيره براي نقل و ترجمه و تاليف در اختيار آنها گذارده مي شد و اين تشکيلات در آن زمان نقش بزرگي را ر پيشرفت فرهنگ ايفا کرد . « بيت الحکمه » را تواريخ در زمالن هارون الرشيد ذکر کرده اند و مدرکي در دست نيست که ثابت کند پيش از هارون الرشيد تاسيس شده باشد . (9)
اين تنها بر حسب تصادف و اتفاق نبود که اجتماع اسلامي به اشعار اميروس و نمايشنامه هاي اوريپيد (10) و آشيل (11) توجه نکرد با اينکه آنها از مفاخر فن و ادبيات يوناني بودند ، بلکه اين جريان تاکيد مي کند که نهضت ترجمه و نقل در ميان مسلمين طبق يک برنامه ي حساب شده و تحت رهبري و قيادت زعماي اسلام صورت گرفته است و آنها مراقب بودند که ترکيب تناسب فرهنگهاي جديد با پيکره ي فرهنگ اسلامي مراعات گردد . (12)
ما هنگامي که موقف پيشوايان اسلام را در برابر هجوم فرهنگهاي بيگانه از نظر مي گذرانيم ، ملاحظه مي کنيم که اغلب ، آن را پذيرفته و در راه پيشرفت آن مي کوشيدند و کافي است در اينجا به موقف امام فقها ، حضرت امام جعفر صادق (ع) توجه کنيم :
آن حضرت شاگردان و پيروان خود را در راه فرا گرفتن فرهنگهاي گوناگون تشويق فرموده و عده اي را به تعليم رشته هاي تخصصي امر مي کرد ، مثلاًً جابربن حيان را براي تخصص در علوم طبيعي تعيين فرمود و جابر هم در اين راه تا آنجا کوشش کرد که به « پدر شيمي جديد » ملقب گرديد . (13) و همچنين هشام بن حکم و مؤمن طاق را براي تحقيق در فلسفه و علم کلام معين نمود . (14) و به طور کلي ما در کلمات فقهاي بزرگ و پيشوايان اسلام مطالبي را مي بينيم که تشويق و ترغيب آنها را به فرهنگ جديد مي رساند . ميان احکام فقهي براي بسياري از موضوعات نو و احياناً مناقشات و مناظراتي در بحثهاي گوناگون جديد ، نظير مباحثات امام علي بن موسي الرضا (ع) با عمران صابئي (15 ) نمونه اي است از توجه و عنايت رهبران اسلامي به علوم و موضوعات روز .
ولي نبايد از نظر دور داشت که عده اي از علما از بيم انهدام شخصيت اسلامي و تزلزل برخي از عقايد مذهبي ، موقعيتي غير از اين داشتند . آنها در برابر فرهنگهاي بيگانه يا کاملاًً مردد و بي تفاوت بودند و يا احياناً به مخالفت و مبارزه برخاستند و بعضي از آنها هم که قدرت بيشتري داشتند ، زمامداران وقت را تحت تاثير قرار داده و مبارزه را در دامنه اي وسيعتر و شدت بيشتري انجام داده اند .
در عين حال اين معارضه و مخالفت در سطح بسيار محدود و بسيطي قرار داشت و افسانه ي معروفي که ميگويد خلفيه ي دوم دستور داد کتابخانه ي اسکندريه را آتش بزنند اساس درستي ندارد و از بررسي تاريخ اسکندريه و کتابخانه ي آن استفاده مي شود که در حدود دو قرن پيش از سيطره ي مسلمانان بر آن سامان ، کتابخانه ي تقريباً خالي از کتب بوده و نيز معلوم مي گردد که کتابهاي فراوان کتابخانه ي عظيم اسکندريه قبل از اسلام چندين دفعه آتش گرفته است ، و هنگامي که مسلمانان وارد اسکندريه شدند کتاب چنداني نيافتند . (16)
مبارزه ي محدود اين عده از علما داراي جهات و عوامل گوناگوني بوده است که ذيلاً به پاره اي از آنها اشاره مي کنيم :
1 ـ ترديد در مبادي فکري و اعتقادي که فرهنگ جديد ، بر اساس آن عقايد استوار است .
2ـ ترديد در هماهنگي و تناسب اين فرهنگ با فرهنگ اسلامي و اصطکاک و منافات آن با پاره اي از احکام اسلام .
3 ـ ترس از هضم شدن شخصيت اسلامي عده اي از تازه به دوران رسيده ها و کساني که در عقايد ديني خود هنوز مراحل ابتدايي را مي گذرانند در تمدن و فرهنگ جديد .
حقيقت اين است که عذر اول و دوم در محکمه ي حق و علم محکوم است ، زيرا مي توان با مراقبت و بررسي دقيق فرهنگ جديد نقاط ضعف آن را بر طرف ساخت و با تهذيب محتويات آن هماهنگي و تناسب آن را با فرهنگ اسلامي حفظ نمود و اما عذر اخير يعني ترس از تحليل و هضم شخصيت اسلامي مسئله اي است موسمي و مربوط به جزء کوتاهي از زمان مي باشد و نمي تواند به عنوان يک عذر موجه در همه ي شرايط و زمانها مورد قبول قرار گيرد .
ما مي بينيم علي (ع) مباحث کلامي را در قالب اسلامي جالبي ريخته و مورد بحث و گفتگو قرار مي دهد :
در آن هنگام که حضرت از جنگ صفين مراجعت مي کرد ، پيرمردي بلند شد و چنين گفت : آيا اساس اين جنگ و سرنوشت ما بنابر مشيت پرردگار و قضا و قدر صورت گرفته است ؟ حضرت فرمود : آري ، به خدا قسم تمام پستي و بلنديهايي که پيموديد به قضا و قدر پروردگار بوده است ...
پيرمرد گفت : آه که زحمات من بر باد رفت و اجر و مزدي نصيب من نمي شود ( چون تمام اين کوششها به اجر و مزدي نصيب من نمي شود ( چون تمام اين کوششها به اجبار و خواست خداوند بوده است ) حضرت فرمود : پيرمرد ! آرام باش شايد تو گمان کردي که اين قضا و قدر حتمي و لازم الوقوع است و حال آنکه اگر چنين باشد مسئله ي ثواب و عقاب و امر و نهي تکليف از بين خواهد رفت ، وعده ها و عيدهاي خداوند به نعمتها و نقمتهاي آخرت بي اثر مي ماند و براي گناهکار و نکوکار مجازات و پاداشي نخواهد بود . اينگونه عقايد مربوط به بت پرستان و دشمنان خداوند است .
اي پيرمرد ! تکاليف و نواهي پروردگار بر اساس اختيار بندگان استوار بوده و خداوند هرگز از روي اجبار و اکراه عبادت نمي شود و آسمانها و زمين و آنچه که مابين آنهاست به باطل خلق نشده و به بازي گرفتن دستگاه آفرينش گمان کافران است و واي بر آنها از عقوبت خداوند . (17)
از بحثهاي گذشته دو نتيجه ي مهم و اساسي گرفته مي شود :
1 ـ اسلام در راه ساختن و تکوين فرهنگ اسلامي که مورد علاقه و ايمان يک مسلمان قرار گيرد ، اهتمام ورزيده است .
2 ـ اسلام داراي شرح صدر و ظرفيت وسيعي است براي قبول و اقتباس فرهنگهاي بشري و هضم آنها در خود و کوششهاي فرهنگي را به عنوان يک رسالت انساني و يکي از واجبات وي در زندگي اعتبار کرده است .
نقش برجسته دانشمندان اسلام در پي ريزي علوم جديد :
فرهنگ اسلامي براي جهان بشريت ثروت و ذخائر بزرگ و ارزشمندي ا به ارمغان آورد که فرهنگ قرن بيستم از آن سرمايه ها و ذخائر فراموش نشدني بهره مند است : مسلمانان با کشف قطب نماي دريايي ، (18) درياهاي جهان را ( از سواحل مالايا گرفته تا جزاير آزورس اقيانوس اطلس ) به روي بشر گشودند و ما روي اين مطلب اصرار و پافشاري چنداني نداريم که کاشف واقعي قاره ي آمريکا مسلمين بودند ، ولي بايد اعتراف کرد که ابوريحان بيروني جغرافي دان معروف اسلامي اولين کسي است که در نظريات خود درباره ي زمين تصريح کرد که قاره ي بزرگي در طرف ديگر زمين وجود دارد . (19)
و نيز مسلمانان ، جغرافياي عالم و جغرافياي رياضي را کشف نمودند و از جمله کساني که در اين باره کوشش فراوان کردند عبارتند از : مسلم بن حمير ، جعفر بن احمد هروي ، ابن فضلان ، ابن جرزاذويه و جيهاني و مسعودي و همچنين ابوريحان بيروني که روشي کاملاًً ابتکاري در علم جغرافيا و جوانب اساسي و مشهور قسمتهاي مختلف زمين به وجود آورد و همين اسلوب ابتکاري را در کتابي که درباره ي هند نوشت مورد استفاده قرار داد .
و نيز شيمي جديد ( CHIMIE ) که جزء علوم طبيعي به شمار مي آيد از اکتشافات جابر بن حيان (20) و محمد بن زکرياي رازي (21) مي باشد (22) که به پدر شيمي جديد معروف شدند ، (23) ، اما شيمي قديم که پيش از اين دو دانشمند از يوناني به عربي ترجمه شد جزء علوم به شمار نمي آيد بلکه قسمتي از فلسفه است که تنها حاوي نظريه و تئوري مي باشد .
و همچنين مسلمانان تحولي در علم پزشکي و فن جراحي به وجود آورند . « زهراوي » ، جراح مسلمان ، اولين کسي بود که جنين مرده را از شکم مادر خارج کرد و نيز جراحان مسلمان بودند که موفق شدند قسمتي از استخوانهاي جمجمه ي انسان را با استخوانهاي جمجمه بعضي حيوانات تعويض نمايند و آنها بودند که داروخانه هاي شيميايي و بيمارستانهاي (24) گوناگون تاسيس نمودند و طريقه ي بيهوش کردن را قبل از عمل جراحي به کار بستند و باغستانهاي نمونه اي را براي تحقيق در علم « گياه شناسي » ترتيب دادند . (25)
و حسن بن هيثم ، (26) رياضي دان معروف ، خش آيينه ها و نور (Optique) را در فيزيک بنيانگذاري نمود و آن را « علم مناظر و مرايا » نام نهاد و کتابي در اين موضوع تاليف کرد که متاسفانه جز ترجمه لاتيني آن که توسط « وتيلو » در سال 1270 ميلادي ترجمه شد ، در دست نيست . ابن هيثم موضوع خطاي باصره را نيز کشف نمود و ساختمان چشم را به عنوان يک عدسي مورد مطالعه قرار داد و قوانين رياضي آن را کشف کرد و همچنين قوانين انکسار شعاع نور را شش قرن قبل از « شنل » و « دکارت » کشف نمود . (27)
قطب الدين شيرازي نخستين کسي است که تفسير صحيحي از « قوس و قزح » بر اساس قانون انعکاس و انکسار نور بيان داشت .
ابن يونس اولين کسي بود که قوانين پاندول ( Pendule) را که اساس اختراع ساعت است تشريح کرد (28) و نصيرالدين طوسي (29) نخستين کسي است که نظريات تازه اي درباره ي « دواير فلکي » اظهار داشت و هيئت بطلميوس را مورد انتقاد علمي قرار داد .
غياث الدن جمشيد کاشاني قوانين حساب و تسلسل اعداد را کشف کرد . (30) اين نيز مسلم است که Geodecir از اکتشافات دانشمندان مسلمان مي باشد . (31)
ابن نفيس در حاشيه اي که بر کتاب تشريح ابوعلي سينا نگاشته دوران کوتاه خون را سه قرن پيش از « ويليام هارفي » تقريباً به طور واضح و روشني شرح مي دهد و پرفسور « بلاتام » استاد دانشگاه منچستر نيز به اين حقيقت اعتراف نموده است . (32)
مسلمانان در علم هيئت نظريات پرارزشي را ارائه دادند و از ميان آنها فرازي و احمد بن محمد نهاوندي به عنوان پيشکسوتان دانشمندان فلک شناس شهرت يافتند و در زمان مامون ، خليفه عباسي ، ستارگاني در علم « ستاره شناسي » امثال سند بن علي ، يحيي بن ابي منصور ، خالد بن عبدالملک ، درخشيدند و نظريات اين دانشمندان در مسائل خسوف و کسوف و اعتدال شمسي و ستارگان دنباله دار و موضوعات فراوان ديگري در پديده هاي فلکي در بالا بردن سطح معارف انساني سهم به سزايي داشت .
کندي دويست جلد کتاب در موضوعات گوناگوني مانند حساب و هندسه و فلسفه و طب و مناظر و مرايا و علم پديده هاي جوي تاليف نمود . (33) خوارزمي پديده هاي فلکي را مورد مطالعه دقيق قرار داد و تا هم اکنون کتاب حساب او از مصادر و منابع اصيل علوم فلکي به شمار مي آيد و علم عدد ( Al Gorisme ) هنوز به نام او مشهور است .
فرزندان موسي بن شاکر (34) کشفيات پرارزشي از رو ي حرکت آفتاب و بعضي ديگر از ستارگان به دست آوردند و حجم زمين و تمايل محور آن به سوي خورشيد را دريافتند . (35)
کتاب جدول بتاني (36) به لاتيني ترجمه گرديد و در اروپا مدت چندين قرن به عنوان يکي از بنيانگذاران علم هيئت شهرت داشت . (37)
خط مماسي که در حساب مثلثات به کار مي رود و نيز رصدخانه فلکي از اکتشافات ابوالوفاء رياضي دان و هيئت دان مشهور اسلامي است . (38)
و ما نمي توانيم موقعيت و نقش جمعيت « اخوان الصفا» (39) را در ترويج و انتشار معرف و علوم فراموش کنيم . آنها در مرحله ي اول ، کوششهاي علمي خود را در بصره در منزل پيشواي خود « زيد بن رفاعه » شروع کرده سپس دامنه ي آن را در اجتماعات و کشورهاي گوناگون بسط دادند و کتلهاي نفسي و ارزشمندي در رياضيات ، هيئت ، نجوم ، جغرافيا ، مکانيک ، فيزيک ، شيمي ، فيزيولوژي ، بيولوژي ، ژئولوژي ، گياه شناسي ، حيوان شناسي و غيره تاليف کرده و به جهان بشريت اهداء نمودند (40)
حتي در قرن شانزدهم بهاء الدين عاملي ـ شيخ بهايي ـ برخي از قوانين انعکاسات صوتي را کشف نموده و آنها را در بعضي از مساجد اصفهان به کار برد و از قوانين مربوط به فشار آب و تساوي سطح مايعات در ظروف به هم پيوسته ، در ساختمان باغ معروف ترين فين کاشان استفاده کرد .
موقف اسلام در قبال قرن بيستم :
1ـ قوانين و حقوق :
اصل حاکميت اراده در ناحيه ي عقود و معاملات فقه اسلامي از امتيازاتي است که بايد مورد توجه قرار گيرد . حاکميت اراده به اين معناست که هر عقد و معامله اي به هر شکل و صورتي ، خواه در قديم الايام معمول بوده و يا از ابتکارات و مخترعات عصر جديد باشد ، مورد تاييد و تصويب شريعت اسلامي مي باشد مگر اينکه با قوانين ثابت و کلي اسلامي منافات داشته باشد .
اساس مجري [ قابل اجرا ] بودن اين اصل در عقود و معاملات اسلامي آيه ي شريفه ي « يا ايها الذين آمنوا اوفوا باعقود» (41) مي باشد و عقد بنا به راي بسياري از فقها عبارت است از هر معاهده و قراردادي که عقد بر آن صدق بکند و بنابراين اختصاصي به قراردادها و معاملات و عقدهاي مشهور و معهود سابق ندارد (42) و آيه ي کريمه « يا ايها الذين آمنوا لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم » (43) به طور صريح ر صحت کليه ي قراردادهاي تجاري که بر اساس رضايت دو طرف صادر مي گردد ، دلالت دارد و شرط اساسي براي صحيح بودن عقدها و قراردادهاي جديد يا صورتهاي تازه اي که براي معاملات و عقود به وجود آمده ، عبارت است از اينکه غرري ، جزاف ، (44 ) ربوي و احتکاري نبوده و طرفين معامله و قرارداد هم ، داراي اهليت و صلاحيت باشند (45 ) و عقد معامله نيز روي اموالي که از طرف شارع اسلام ماليت آنها الغا شده است صورت نگيرد . (46)
« شخصيت حقوقي » که از مزاياي حقوق جديد شمرده مي شود ، در فقه اسلامي به آن توجه کامل شده و فقها از آن به « جهت » تعبير کرده و در مالک زکات و خمس و وقف و بيت المال آن را عنوان کرده اند . (47)
اسلام همان طور که مالکيت خصوصي و شخصي را مورد تاييد قرار داده به مالکيت دولت ، مالکيت مسلمين ، مالکيت شهر و يا قريه و موسسه نيز اعتراف دارد و فقه اسلامي با هر گونه معامله اي که حدود و شرايط آن را مجهول و مبهم باشد به مخالفت برخاسته و بدين ترتيب شعور عقلاني را در معاملات معتبر مي داند و باب « شرط » در فقه اسلامي نيز يکي از مظاهر حاکميت اراده ي انسان در شکل دادن و يا به هم زدن قراردادها مي باشد ، زيرا با شرط مي توان اغلب عقود يا ايقاعات (48) را به اشکال گوناگوني درآورد و اين اصل از گفته ي پيغمبر گرامي اسلام گرفته شده که فرمود : « المسلمون عند شروطهم الا شرطا احل حراما او حرم حلالا » (49) امکان تغيير عقود ازدواج و داد و ستد و ضمان از نتايج اصل مزبور مي باشد .
باب شرط در فقه اسلامي تا آن اندازه وسعت دارد که به آساني مي توان به استناد آن قوانين « اجير » و « کار و کارگر » را تغيير داد زيرا چنين قوانيني به صورت انساني کامل در اسلام وارد شده است و بدين جهت در مواردي که حقوق کارگران پايمال مي گردد و يا اوضاع اقتصادي عمومي کشور به مخاطره افتاده ، مي توان بر اساس حفظ حقوق کارگر و نگهداري اقتصاد مملکت قراردادهايي به نفع آنها تنظيم نمود و نيز فقه اسلامي توانايي دارد جوابگوي نيازمنديهاي حقوقي جامعه ي قرن بيستم باشد حتي در زمينه هايي که تصور مي شود از منطقه ي نفوذ فقه اسلامي خارج است ، مانند قوانين بازرگاني و مقررات بين المللي عصر حاضر و ...
2 ـ فلسفه :
ملاصدرا در فلسفه السامي مقامي بس رفيع دارد . وي را به عنوان خلاصه اي از فلاسفه ي قديم و نمونه ي بارزي از فلاسفه ي جديد مي توان معرفي کرد . صدر المتالهين بنيانگذار « حکمت متعاليه » است که جامع فلسفه ي مشاء و حکمت اشراق و عرفان مي باشد . (52) و ما هنگامي که فلسفه ي اسلامي را که در شخص صدرالدين شيرازي مثل و مجسم شده با مکتبهاي فلسفي قرن بيستم مورد مقايسه قرار مي دهيم با وضوح هر چه بيشتر تفوق و برتري اين مکتب را بر بسياري از مکتبهاي فلسفي جديد درک مي کنيم ، با توجه به اين نکته که ملاصدرا از فلاسفه ي هفدهم ميلادي بوده است !!
وي « حرکت جوهري » را در موجودات مادي از راه استدلال و برهان به اثبات رساند و نيز ثابت نمود که منشا و مبدأ حرکات چهار گانه ( کمي ، کيفي ، وضعي و ايني ) ( 53 ) همين حرکت جوهري است .
مطابق اين نظريه موجودات مادي در جوهر و ذات خود داراي حرکتند ، (54)يعني هم متحرکنند و هم عين حرکت . (55)
ما فعلاً در صدد اين نيستيم که آثار و نتايج اين نظريه ي بديع و ارزشمند فلسفي را شرح و بسط دهيم ولي منظور اين است که نظر خوانندگان گرامي را به اين نکته جلب نماييم که اين فيلسوف بزرگ ما با آراي علمي برجسته ي خود حتي از قرن بيستم هم پيش افتاده است و با اين آراء و نظريات به همان نتيجه اي رسيد که انيشتن در آراي فيزيک خود به آن نتايج دست يافت و زمان را که در سابق به عنوان يک بعد موهوم و فرضي تصور مي شد ، جزئي از حقيقت موجودات دانست و آن را بهعنوان حرکت جوهري و بعد چهارم موجودات به حساب آورد . (56 )
صدر المتالهين از طرق علمي و برهاني و در پرتو فلسفه ي الهي به حقايقي دست يافت که توانست ميان آراء و نظريات متضاد و کاملاًً مخالف « الکساندر سموئيل » فيلسوف رئاليست و « برگسون » فيلسوف ايده آليست جمع کرده و آنها را با يکديگر آشتي دهد .
3 ـ علم
حقيقت اين است که براي علم هيچ گونه گناهي غير از کشف حقيقت نيست و شخص با ايماني ! که با علم به مبارزه برخاسته و از آن هراس دارد بايد ايمان خود را مورد تجديد نظر قرار داده و در آن ترديد نمايد . زيرا ترس از کشف حقيقت مفهومي جز اين نخواهد داشت که وي از معارضه ي دينش با واقعيات بيم دارد و حال آنکه ايمان عميق و اساسي ، حرکت و نهضت علمي را به دنبال دارد . در اينجا مناسب مي بيننم به افراط و تفريطهايي که در آراي بعضي ، پيرامون موقف اسلام در قبال علوم جديد مشاهده مي گردد اشاره کنيم :
مثلاًً در آن هنگام که بشر در صدد تسخير فضا برآمده بود ، عده اي گفتند چنين امري غير ممکن است ، زيرا اين دخالت در قدرت پروردگار مي باشد . گويا به پندار آنها خداوند در فضا قرار گرفته و يا قلمرو حکومت او تنها فضاست ؟! راستي جاي تعجب است ، آخر چه تفاوتي است ميان کره ي زمين و کواکب آسمانها ، « و لله ملک السموات و الارض » ، حکومت آسمانها و زمين با خداست .
و همين آرا و گفتار کوتاه و غير معقول است که زمينه را براي نفوذ و تاثير کلمات بعضي از طرفداران مکتب مادي گري مساعد مي گرداند که مي گويند : ما در راه تسخير ماه نه ملائکه اي را ديديم و نه با خدا مصادف شديم ؟ و نيز هنگامي که مي شنوند جمعي از دانشمندان براي ايجاد سلول زنده کوشش مي کنند ، مي گويند اين موضوع غير ممکن است ( و حال آنکه هيچ گونه دليل بر مدعاي خود ندارند ) .
و در مقابل ، دسته ديگري راه افراط را پيش گرفته و مي گويند : قرآن مجيد از همه ي علوم جديد خبر داده و آيه ي شريفه ي : « يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا ، لا تنفذون الا بسلطان » به نظر آنها به طور صريح دلالت دارد بر امکان نفوذ بشر به اقطار آسمانها به وسيله ي نيروي علم و عقل !
به عقيده ي ما اين مطلب و استدلال نيز غير صحيح است زيرا اولاً : آيه ي مزبور مربوط به قيامت و روز حساب مي باشد و ثانياً : قرآن کتاب دين و تربيت است و ضرورتي ندارد که چنين کتابي به طور تفصيل متعرض کليه ي شئون علمي گردد ، بلکه قرآن مجيد در يک مقياس عمومي و تربيتي ، انسانها را بر سير ملکوت آسمانها و زمين و تدبير در جهان آفرينش و بدايع و صنع حق تحريص و ترغيب نموده . در سابق به يان مطلب اشاره شد که قرآن کريم هنگامي که براي نمونه و مثال به پاره اي از پديده هاي طبيعي استشهاد مي کند به هيچ وجه تحت تاثير علوم و معارف رايج زمان خود قرار نگرفه است .
4 ـ ادبيات و هنر
مجال بحث و تحقيق درباره ي ادبيات و هنر ، وسيع و دامنه دار است اما در اينجا مقتضي است نظر اسلام را درباره ي اين دو در مطالب زير خلاصه کنيم :
الف ) هنر نزد مسلمانان از مفهوم عام و جهاني : « الله جميل و يحب الجمال » ( 58 ) و زيبايي عمومي که در سراسر جهان هستي و در همه ي شئون آن تجلي کرده سرچشمه گرفته است . ما در جامعه اسلامي هنرهاي زيبايي ا ملاحظه مي کنيم که در همه ي شئون زندگي آنها ، در خانه ها ، در مساجد در شمشيرها و غلافهاي آنها ، در کتابها و جلد آنها ، در بازار و معابد عمومي به طور وسيعي جلوه نموده و هيچگاه اختصاص به طبقه ي ممتازي پيدا نکرده و سبب رفاه و تعيش دسته ي معدودي نشده است . با کوچکترين مطالعه اي در آثار و بناهاي تاريخي و مساجد و بازارها و خانه هاي قديمي که در « شام » و « اشبيليه » و « اصفهان » وجود دارد به هنر نمايي مسلمانان پي خواهيم برد .
ب ) جلوگيري اسلام از ساختن « مجسمه » ، هنر اسلامي را در ساير مراحل و قسمتها مخصوصاً در نقاشي و ساختمان در رديف اول و پيشرو قرار داده است .
ج ) ادبيات و هنر عصر جديد در بسياري از زمينه ها به جايي رسيده که هيچ دين و عقيده و هيچ انسان خردمندي به آن رضايت نمي دهد و به صورت دو سلاح قتاله براي نابودي شخصيت انسان درآمده اند . در پرتو اين ملاحظات مي توانيم به خوبي نظر اسلام را درباره ي ادبيات و هنر دريابيم .
و بالاخره آيا اسلام مي تواند مشکل بزرگ قرن بيستم را که « صلح » باشد حل کند ؟
چنين آييني که اتباع خود را به طور عموم امر به صلح مي کند (59) و تحيت آنها را « صلح و سلام » قرار داده آيا مي تواند در قبال چنين مشکلي بي تفاوت باشد ؟!
در هر حال سوالي است که بايد در ضمن استقصاي بحث از فرهنگ جديد به آن پاسخ گفت :
« سلام » اسمي است از اسماء پروردگار و صفتي است از صفات ذات منزه و مقدسش و در جهان هستي منعکس گشته و در مخلوقات تجلي نموده است . خداوند سلام است و از وي سلام منشا گرفته و به سوي او باز مي گردد .
جهان ؛ اين محراب پهناور و وسيع به منظور سجود و تسبيح براي خداوند ...
اجتماع : اين مجموعه ي مرتبط و متنوع از فرزندان آدم ...
انسان : اين موجود ممتاز و گل سر سبد وجود ... همه ي مخلوق پروردگارند و موصوف به صفت سلام و صلح الهي ، و هر يک از آنها نمونه اي است از ديگري ، و بنابراين اين صلحي که در جهان آفرينش مشاهده مي گردد و صلح و سلامتي که در افراد انساني به وديعه گذارده شده هر کدام راهي منطقي و معقول براي کوشش در راه صلح جهاني به ما ارائه مي دهند و اختلافات نژادي و تفاوتهايي که در آرا و افکار مجتمع جهاني ملاحظه مي شود علاوه بر اينکه نمي تواند در راه تحقيق صلح جهاني مانعي باشد بلکه اختلافاتي است فطري و به عنوان کمال و جمال جامعه ، معارفه و تعاون و تکامل و وحدت را تسهيل مي نمايد . اين اختلاف و به تعبير واضحتر : اين تنوع در جسم انسان با همه ي خصوصياتش و در صورتي که اسلام از آفرينش به آن بخشيده است تجلي کرده .
روي اين اصل بدون يک کوشش فرهنگي متناسب و هماهنگ و بدون دارا بودن روشي واحد و عمومي صلح و سلام برقرارنمي شود . همانطور که با اصرار در ايجاد يک سيستم خاص از نظر نظام اجتماعي و توليدي و تکيه روي نژاد معين ، صلح جهاني امکان پذير نخواهد بود .
برادران عزيز اين بود اسلام شما ، و من با اينکه با کمال خشوع اعتراف دارم که حق مطلب را آنطور که بايد ادا نکرده ام ، در عين حال بعد از اين بيانات اگر اسلام را غير از آنچه که الان در دست ماست درک نموديد ، و متوجه شديد که اين آيين مقدس قدرت دارد قيادت و رهبري بشريت را به عهده گرفته و فرهنگهاي جديد را به وجود آورد و بالاخره اگر در دل خود رغبت و تمايل صادقي نسبت به اسلام يافتيد . من و « ندوه » وظيفه خود را انجام داده ايم .
پي نوشت :
1 ـ يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه ... « سوره ي انفال ، آيه ي 24 »
2 ـ دانشگاه جندي شاپور توسط خسرو انوشيروان ( 531 ـ 579 م ) در جندي شاپور ايران براي تعليمات فلسفه و پزشکي تاسيس گرديد .
3 ـ شهر حران واقع در بين النهرين ، پس از پيروزي اعراب که رونق تازه اي به دست آورد ، بت پرستي ساميان باستان با مباحث رياضي و هيئت و نظريه هاي آيين فيثاغوري نوين و نوافلاطوني مربوط و متصل شد .
4 ـ هندوستان در حقيقت سرزمين حکمت شمرده مي شد . اعراب در کتابهاي خود مکرر آنجا را « زادگاه فلسفه » خوانده اند . انتشار حکمت هندي ميان اعراب در روزهاي آرامش از راه بازرگاني بود و همانطور که در متن مقاله آورده شده است ، اين انتشار به دنباله ي پيروزيهاي اسلام نيز دست داد .
5 ـ جرجي زيدان در اين باره مي نويسد : اولين ترجمه اي که از علوم بيگانه به زبان عربي صورت گرفت توسط خالد بن يزيد بن معاويه است که او را حکيم آل مروان مي گويند . خالد پس از آنکه از مروان بن حکم شکست خورد و خلافت از خاندان ابوسفيان به خاندان مروان منتقل گشت و خالد از خلافت نااميد شد ، دنبال تحصيل رفت . در آن زمان علم کيميا ( شيمي ) در مدرسه ي اسکندريه بسيار رايج بود . خالد عده اي از فارغ التحصيل هاي آن مدرسه را به شام آورد تا به او شيمي درس بدهند و چون خالد از آن صنعت بهره مند گشت در صدد ترجمه کتاب شيمي به عربي برآمد و « استيفان قديم » به امر خالد مبادرت به چنين ترچمه اي نمود .
6 ـ سر سلسله ي اين خاندان ، نوبخت زرتشتي است که در زمان منصور اسلام آورد . نوبخت از حرکات ستارگان با خبر بود و چون منصور به اين موضوع علاقه داشت ، همه جا نوبخت را با خود مي برد . سرانجام نوبخت به واسطه ي پيري از ملازمت خليفه عاجز گشت و پسر خود « ابوسهل نوبخت » را ملازم خليفه قرار داد . خاندان نوبخت چون مردمان دانشمندي بودند در علم گذشتگان تحقيقاتي انجام داده و نظر خويش را بر آن مي افزودند ( تاريخ تمدن اسلام ، ج 3 ، ص 209 )
7 ـ حنين که مشهور به شيخ المترجمين است در سال 194 در حيره متولد شد و در سنه 264 وفات کرد .
8 ـ رجوع شود به کتابهاي الفهرست تاليف ابن نديم و تاريخ علوم عقلي در ايران تاليف دکتر صفا .
9 ـ العلوم و المدينه في الاسلام تاليف دکتر سيد حسين نصر .
10ـ ارويپيد نمايشنامه نويس بزرگ يونان در سال 484 قبل از ميلاد مسيح به دنيا آمد و بيش از 90 نمايشنامه نوشت که از ميان آنها تنها 18 نمايشنامه در دست است .
11 ـ آشيل که او را نخستين تراژدي نويس بزرگ تاريخ خوانده اند در سال 525 پيش از ميلاد متولد شد و 90 تراژدي نوشت که تنها هفت تاي آن بازمانده است .
12 ـ العلوم و المدينه في الاسلام تاليف دکتر سيد حسين نصر .
13 ـ رجوع شود به کتابهاي العلوم و المدينه في الاسلام ، الامام الصادق ملهم الکيميا .
14 ـ جزوه ي « هشام بن حکم » از سري انتشاراتي که تحت عنوان « حديث شهر » در عراق منتشر شده است .
15 ـ رجوع شود به مسند احمد حنبل و شرح قسطلاني بر صحيح بخاري و بحارالانوار علامه مجلسي
16 ـ تراث العرب العلمي في الفلک و الرياضيات تاليف استاد حافظ قدري طوفان . بحث ويژه اي به قلم پرفسور سارتن تحت عنوان « علم نزد عرب » در مجله ي Journal of woed history
17 ـ نهج البلاغه
18 ـ تراث العراب العلمي في الفلک و الرياضيات ، تاليف استاد حافظ قدري طوفان
19 ـ همان مدرک و کتابهاي : تحديد الامکنه تاليف بيروني و العلوم و المدينه في الاسلام تاليف دکتر نصر
20 ـ ابوموسي جابر بن حيان شيمي دان مشهور قرن هشتم ميلادي است که تاليفاتش بيش از هزار جلد بوده و از شاگردان امام جعفر صادق (ع) مي باشد و در مؤلفات خود مکرر به نام و عنوان اين حضرت قسم ياد مي کند .
21 ـ محمد بن زکرياي رازي که به عنوان طبيب نيز معروف بوده از دانشمندان اسلامي قرن نهم ميلادي است .
22ـ رجوع شود به کتابهاي : رساله هاي جابر بن حيان ، تاليف پرفسور پول امپارد و سرالاسرار تاليف رازي با تحقيقات پرفسور روسکا و العلوم و المدينه في الاسلام تاليف دکتر نصر .
23 ـ گوستاولبون مي نويسد : اينکه در کتب شيمي مي نويسند لاوازيه ( Lavoisier ) موجد اين علم مي باشد بايد در نظر داشت که هيچ علمي اعم از کيميا يا غير آن دفعتاً ايجاد نشده است چنانکه اگر لابراتورهاي هزار سال پيش مسلمين و اکتشافات مهمه آنها در اين علم نبود هيچوقت لاوازيه نمي توانست قدمي به جلو بگذارد !
24 ـ در دوره ي تمدن اسلامي بيمارستان مشتمل بر مدارس طب هم بوده است . نخستين بيمارستان اسلامي در سال 88 هجري به امر وليد بن عبدالملک در دمشق تاسيس شد .
25 ـ طب العرب تاليف استاد خيرالله .
26 ـ گوستاولبون در صفحه ي 609 تمدن اسلام و عرب مي نويسد : گر چه به استثناي کتب چندي مثل کتب ابن هيثم در علم مناظر که در آن از شعارهاي منکسر و مستقيم و منعکس و همچنين از تصاوير در آئينه هاي مقعر بحث شده ، اغلب کتابهاي طبي عرب بر باد رفته ولي از اين همين تصانيف مختصر هم به خوبي معلوم مي شود که در دين علم مسلمين تا چه درجه ترقي حاصل کرده بودند .
27 ـ تراث العرب العلمي ابن هيثم و بحوثه تاليف احمد عيسي بک
28 ـ تحقيقات پرفسور ادوارد کندي استاد دانشگاه آمريکايي بيروت ؛ کتاب جبر خيام تاليف دکتر غلامحسين مصاحب ، بحثهاي پرفسور « روزنفلد » و « سوشکويج »
29 ـ نصير الدين طوسي که در قرن سيزدهم مي زيسته جدولهايي ابداع نموده که منتخبات آن به عنوان « جداول جغرافيايي » به لاتيني ترجمه و چاپ شده است .
30 ـ مفتاح الحساب تاليف غياث الدين جمشيد کاشاني و کتاب زيج الغ بک و کتاب زيج خاقاني .
31 ـ تحديد نهايه الامکنه ، نوشته ي ابوريحان بيروني و کتاب مهرجان بيروني تاليف سيد حسن برني و کتاب مفهوم طبيعت از نظر متفرکان اسلامي تاليف دکتر سيد حسين نصر .
32 ـ کتاب شرح تشريح القانون لابن سينا تاليف ابن نفيس .
33 ـ الفهرست تاليف ابن نديم
34 ـ سه پسر موسي بن شاکر که نامشان محمد ، احمد و حسن بود از هيئت دانهاي قرن نهم ميلادي بودند ، ايشان از ممالک دور دست با نهايت اهتمام کتابهاي زيادي جمع آوري کرده و در ندسه و نجوم و ... کتب زيادي تاليف نمودند ـ الفهرست صفحه ي 271 .
35 ـ بحثهاي پرفسور ادوارد کندي استاد دانشگاه بيروت از نصير الدين طوسي و قطب الدين شيرازي و ابن شاطر دمشقي .
36 ـ محمد بن جابر بتاني هيئت دان مشهور قرن نهم ميلادي است . مقام او در ميان مسلمين همان مقامي است که بطليموس در ميان يونانيان دارا بود . ( Lalande ) بتاني را يکي از بيست نفر هيئت دانهايي محسوب داشته است که در تمام دنيا مشهور مي باشند .
37 ـ کتاب علم الفلک عند العرب ، تاريخه في القرون الوسطي تاليف نالينو دانشمند ايتاليايي
38 ـ بحثهاي پرفسور ادوارد کندي ...
39 ـ تاريخ علوم عقلي در ايران تاليف دکتر صفا
40 ـ اي مردمان با ايمان به « عقدها و پيمانهاي » خود وفا کنيد ( سوره ي مائده ، آيه ي 1 )
41 ـ حاشيه ي سيد محمد کاظم يزدي بر مکاسب شيخ انصاري
42 ـ اي گروندگان در اموال يکديگر بي جهت و بدون مجوز تصرف نکنيد مگر اينکه از طريق تجارتي که بر اساس رضايت باشد .
43 ـ مجهول و بدون وزن و کيل و مقدار
44 ـ از جمله شرايط متعاقدي ( دو طرف معامله ) اين است که : بالغ ، مختار ، مالک يا ماذون از طرف مالک باشند .
45 ـ مانند شراب و گوشت خوک
46 ـ به اين معنا که مالکيت در خمس و زکات و ... غير از مالکيتهاي شخصي است و در اين موارد همان جهت و عنوان امام و حکومت اسلامي يا فقرا مالک هستند .
47 ـ در اصطلاح فقهي هر عقد و معامله اي که احتياج به دو طرف داشته باشد عقد و اگر تنها به يک طرف صورت گيرد ايقاع ناميده مي شود .
48 ـ مسلمانان پايبند به شرطهاي خود هستند مگر شرطي که حرامي ا حلال و يا حلالي را حرام کند .
49 ـ صدرالدين شيرازي و مقام او ، تاليف پروفسور هانري کربن .
50 ـ توما يکي از شاگردان برجسته و معروف حضرت مسيح (ع) است .
51 ـ فلسفه ي مشاء بر اساس قواعد و اصول و براهين و استدلالات عقلاني استوار مي باشد و شيخ الرئيس بوعلي سينا رئيس و سر سلسله ي فلاسفه ي مشاء به حساب آمده و حکمت اشراق يعني فلسفه اي که ر مبناي اشراق و مکاشفه و ذوق و شهود گذارده شده ( شرح حکمه الاشراق ، ص 12 )
52 ـ حرکت در « کم » عبارت از انتقال تدريجي اشياء از کميت و مقداري و کميت به مقدار ديگر مي باشد و حرکت در « کيف » عبارت است از تغييراتي است که در چگونگي حالات موجودات پيدا مي شود با حفظ صورت نوعيه آن موجود و انتقال تدريجي جسم را از هيئت خاصي به هيئت ديگر ، حرکت در « وضع » مي نامند . مانند حرکت سنگ آسيا و حرکت در « اين » عبارت است از انتقال جسم ا مکاني به مکان ديگر .
53 ـ حرکت در جوهر يعني گوهر و حقيقت تمام موجودات مادي ، آب و هوا و خاک و سنگ و غيره حرکت است و جزو امور سيال و گذرا مي باشد که تدريجً موجود مي شود و معدوم مي گردد ، وجود و عدمش آميخته به يکديگر است و به عبارت ديگر :
جوهر و حقيقت جهان مادي که همه ي نقشها و صورتها بر آن طرح شده مانند آب جاري است که دائماً در سيلان و جريان است و در عين حال صورتهايي که در آب منعکس شده ، به نظر ثابت و برقرار مي آيد .
54 ـ رجوع شود به اصول فلسفه و روش رئاليسم تاليف علامه طباطبايي و حواشي معظم به بر اسفار .
55 ـ به اين معنا که صدرالمتألهين زمان را از حرکت دائمي جوهر و طبيعت جهان انتزاع نمود و آن را کميت و مقدار حرکت جوهري دانست و انيشتين از راه تحقيق در کميت و ابعاد عالم ، به کمک قوانين رياضي به اين نکته رسيد که اصل عالم جز در حرکت چيزي نيست و حجم جهان طبيعت از چهار بعد تشکيل يافته ، سه بعد معروف که تاکنون فهميده شده و بعد چهارم زمان است و بنابراين ، اين دو نابغه ي بزرگ از دو راه به يک نتيجه رسيدند .
56 ـ فرهنگ فولکري به معني « فرهنگ عاميانه » است .
57 ـ خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد . ( تفسير القرآن للعياشي )
58 ـ يا ايها الذين آمنوا ادخلوا في السلم کافه ... ( سوره ي بقره ، آيه ي 208 )
59 ـ و تحيتهم فيها سلام . ( سوره ي يونس ، آيه ي 10 )
/س