نقش روحانيت در توليد انديشه
هر گاه واژه ي روحاني و روحانيت را بر زبان مي آوريم و مفهوم عالم ديني و کارشناس معارف اسلامي در ذهن مجسم مي شود زيرا اساس و بنيان شخصيت روحاني را علم و آموزه هاي علمي با وجه ديني تشکيل مي دهد بنابراين بحث از روحانيت؛ يعني بحث از مجموعه اي علمي و فکري که هميشه پرچم هدايت و تعليم و تربيت جامعه را بر دوش کشيده و مردم را با دين و فرهنگ ويژه ي آن، آشنا ساخته است.
گذشته ي پر افتخار روحانيت، روشن گري، حمايت از مظلومان و ستم ديدگان و افشاندن بذر آگاهي در ذهن و ضمير مردم است. با چنين پيشينه ي پر افتخاري شجره ي طيبه اي را مي ماند که (أصلها ثابت و فرعها في السماء) است؛ شجره اي که ريشه در خانه ي امام باقر عليه السلام و حضرت صادق عليه السلام دارد. تبار حوزه هاي علمي شيعي به همان قوم و قبيله اي مي رسد که اطراف امام صادق عليه السلام در مدينه ي منوره حلقه زده اند و علوم و معارف ديني را از سرچشمه ي زلال صادق آل محمد صلي الله عليه و آله نوشيده اند.
از دوران امام صادق عليه السلام مجموعه و نهادي از کارشناسان علوم ديني که در رشته هاي مختلف به دانش و معارف اسلامي مجهز شده بودند به صورت جرياني علمي و فکري در جامعه ي اسلامي شکل گرفت، از آن پس در هر قرن و زماني تا غيبت صغري تحت رهبري پيشوايان معصوم دين و پس از آن در غيبت کبري به عنوان مرجع تقليد و رهبر و عالم ديني مسئوليت هاي خود را ايفا کرده است.
آداب و رسومي که امروز در زندگي مسلمانان وجود دارد و هم چنين دين داري و معلومات ديني و علمي آنان تا حدود زيادي مديون تلاش ها و رهبري هاي روحانيت بوده است. گاه با حضور يک عالم ديني در منطقه اي شاهد تحول فکري و اخلاقي عظيمي بوده ايم و همه ي اين موارد دليل گويايي بر فرهنگ سازي روحانيت بوده است.
روحانيت و توليد انديشه
در نظام فکري و فرهنگي اسلام، نخست افراد تشويق مي شوند تا به مراکز علمي هجرت نموده و با فراگيري معارف ديني بصيرت و شناخت لازم را پيدا کنند و پس از اين که خود را به اصول و ضوابط فهم دين، که اصطلاحا به آن «تفقه» گفته مي شود مجهز ساختند به ميان مردم برگردند و آنان را به راه هاي دست يابي به سعادت رهنمون شوند:
(فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون) (1)
چرا از هر گروه عده اي براي رفتن به مراکز علمي کوچ نمي کنند تا در کسب معارف دين به فهم عميق دست پيدا کنند و زماني که بازگشتند قوم خود را آگاهي بدهند شايد آنان از نافرماني خداوند حذر کنند.
حضرت صادق عليه السلام در مورد کسب معارف دين و مجهز شدن به فهم ديني مي فرمايد:
«لو اتيت بشاب من شباب الشيعه لا يتفقه لأدبته؛ (2)
هر گاه جواني از جوانان شيعه نزد من آورده شود که در دين و معارف ديني شناخت لازم نداشته باشد او را تنبيه خواهم کرد.»
از طرف ديگر، اسلام، مردم را براي آشنايي با معارف دين به کارشناسان ديني راهنمايي مي کند و مي فرمايد: (فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون) (3)؛
اگر خودتان دانش لازم را نداريد از اهل ذکر و کارشناسان بپرسيد.
در تفسير اين آيه ي پيامبر اکرم فرمود: «الذکر انا و الأئمه اهل الذکر» (4).
در جامعه امروز يکي از مصاديق بارز خبرگان و کارشناسان مسائل ديني ائمه جمعه هستند که به مناطق مختلف کشور هجرت کرده اند و بر اساس تعهد اسلامي به تفسير دين و ترويج مفاهيم دين مي پردازند.
امامان جمعه، مصداق «عالم رباني» هستند که به تعبير مولاي متقيان علي عليه السلام:
«الناس ثلاثه: فعالم رباني، و متعلم علي سبيل النجاه، و همج رعاع (5)؛
مردم سه دسته اند: عالم رباني، متعلم آموزنده اي که بر راه راست باشد و افراد جاهل، آنان که چون پشه ها اسير بادند».
رمز اين که اسلام در تبيين مسائل ديني بر فقاهت تاکيد مي ورزد و مردم را در معارف ديني به فقيه ارجاع مي دهد اين است که فقيه در حوزه ديني به فهم بالايي دست يافته و حاصل تلاش هاي علمي خود را بر پايه ي استدلال عرضه مي دارد؛ فهم و بصيرت او از چنان جوشش و رويشي برخوردار است که نيازهاي فکري و معنوي جامعه را با توجه به يافته هاي علمي و توليد انديشه تأمين مي کند.
به تعبير حضرت علي عليه السلام فقيه واقعي کسي است که جامعه را در صراط تعادل، هدايت مي کند:
الفقيه کل الفقيه من لم يقنط الناس من رحمه الله و لم يؤيسهم من روح الله و لم يؤمنهم من مکر الله؛ (6)
فقيه راستين کسي است که مردم را از رحمت خدا نوميد و از عنايت الهي مأيوس نسازد و از عذاب خداوند ايمني نبخشد.
فقيه، «معاريض» کلام پيشوايان معصوم عليه السلام را که در شرايط و زمان هاي گوناگون و به تناسب اوضاع و شرايط ويژه اي بيان شده است کاملا مي شناسد و بر اساس شناخت خود نظر دين را بيان مي کند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
لا يکون الرجل منکم فقيها حتي يعرف معاريض کلامنا (7)؛
کسي از شما به رتبه ي فقاهت نمي رسد مگر اين که مفاهيم و معاريض کلام ما را بفهمد.
فقيه کسي است که با دانش و بصيرت خويش افکار و انديشه هاي نو را متناسب با نيازهاي زمان توليد مي کند و در برابر جريان هاي شيطاني مي ايستد بدين به سبب پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «فقيه واحد اشد علي ابليس من الف عابد (8)؛ وجود يک فقيه در برابر شيطان از هزار عابد مؤثرتر است.»
از نگاه اسلام انباشتن معلومات، ارزش نيست؛ وقتي معلومات، ابزار توليد، نوآوري و ابتکار و در نهايت تأمين کننده ي نيازهاي فکري و فرهنگي جامعه شود ارزش پيدا مي کند، امام باقر عليه السلام فرمود:
عالم ينتفع بعلمه افضل من سبعين الف عابد (9)؛
عالمي که جامعه را از دانش خود سودمند مي کند از هفتاد هزار عابد برتر است.
آن دسته از عالماني که فقط معلومات را در ذهن خود انباشته مي کنند و هيچ گونه فايده اي ندارند در لسان روايات به عنوان سفها معرفي شده اند، امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
العلماء همتهم الرعايه، و السفهاء همتهم الروايه؛ (10)
علما همتشان رعايت مرزهاي حلال و حرام و نگهباني از آن است و سفيهان همتشان روايت؛ است بدون توليد و ارائه ي نظر.
اسلام براي اين که عرصه ي توليدات علمي، با نشاط و رشد هر چه بيشتر همراه باشد بر نقد نظريه ها و فرآورده هاي علمي تأکيد دارد و با شعار «کونوا نقاد الکلام» (11) جامعه علمي را به سمت زايش و رويش انديشه ها سوق مي دهد. هم چنين حيات و بالندگي دانش و فکر را در رد و نقد مي داند: « حياه العلم بالرد و النقد».
توليدات علمي از نگاه اسلام داراي چنان ارزشي هستند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
المؤمن اذا مات و ترک ورقه واحده عليها علم تکون تلک الورقه يوم القيامه سترا فيما بينه و بين النار و اعطاه الله تبارک و تعالي بکل حرف مکتوب عليها مدينه اوسع من الدنيا سبع مرات؛ (12)
هر گاه انسان مؤمني از دنيا برود و ورقي علمي از خود به يادگار گذارد؛ خداوند به تعداد هر حرفي که بر آن ورقه نوشته شد شهري در بهشت به او عطا خواهد کرد که وسعت آن هفت برابر دنياست.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ارزش توليدات علمي را بهشت مي داند و مي فرمايد:
من مات و ميراثه الدفاتر و المحابر و جبت له الجنه (13)؛
کسي که دنيا برود و نتايج نتلاش هاي علمي خود را به ارث گذارد بهشت بر او واجب مي شود.
در روز قيامت توليدات فکري انديشوران را با خون شهيدان مي سنجد ولي مرکب قلم دانشمندي که توليد انديشه را انعکاس داده است بر خون شهيد برتري پيدا مي کند: «فيرجح مداد العلماء علي دماء الشهداء». (14)
تاريخ پر افتخار شيعه در بخش هاي مختلف فکري و فرهنگي سرشار از آثار ارزش مندي است که هر کدام چون مشعلي فروزان راه هايي را روشن نموده و نيازهايي را تأمين کرده است.
روزي که «جرجي زيدان» در کتاب مشهور چهار جلدي خود به نام تاريخ آداب اللغه العربيه سخني بدين مضمون درباره ي شيعه نوشت که: «شيعه طايفه اي کوچک بود و آثار قابل اعتنايي نداشت و اکنون شيعه اي در دنيا وجود ندارد.» غيرت ديني عالمان بزرگواري مانند حاج آقا بزرگ تهراني و سيد حسن صدر و شيخ محمد کاشف الغطاء رحمه الله برانگيخته شد و در نشستي دوستانه تقسيم کار نموده و تصميم گرفتند تا با توليد آثاري گران بها از شيعه و فرهنگ غني تشيع دفاع نمايند و با معرفي آثار و خدمات شيعه به جهان اسلام پاسخ اين نويسنده ي جاهل را بدهند.
علامه شيخ آقا بزرگ تهراني براي معرفي تأليفات شيعه اثر ارزش مند الذريعه را توليد کرد و علامه سيد حسن صدر سهم مهم شيعه را در تأسيس و تکميل علوم اسلامي مشخص نمود و حاصل اين تلاش مقدس توليد کتاب تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام بود و علامه شيخ محمد حسين کاشف الغطاء کتاب تاريخ آداب اللغه العربي جرجي زيدان را به نقد کشيد و اشتباهات او را حتي خطاهاي املايي اش را مشخص کرد.
در نيمه ي نخست سده ي سيزدهم هجري، مولوي عبد العزيز دهلوي کتاب تحفه ي اثنا عشريه نوشت و در آن شيعه را مورد حملات شديد قرار داده و با تهمت هاي زشت نه تنها مرزهاي انصاف و تقوا را در هم شکست و بذر نفاق و اختلاف را در ميان مسلمانان شبه قاره ي هندوستان افشاند بلکه نيروهاي استعمارگر غرب به ويژه انگلستان را خوشحال کرد.
در چنين شرايطي، عالمي مسئوليت شناس و غيرت مندي شجاع، به نام سيد مير حامد حسين موسوي نيشابوري هندي به ميدان آمد و اثر ماندگار خود يعني کتاب «عبقات الانوار» را نوشت:
«به راستي کتاب عبقات، عظيم است. آن اقيانوس بي کران و آن درياي ژرف، اين کتاب است. اين چنين کتابي در ديگر آفاق بشري و فرهنگ ملت ها نيز همانند ندارد. هر چه دانشمندان و عالمان بزرگ درباره ي آن گفته اند و هر چه سپس بگويند، حق آن است. اين همه آگاهي و عمق، اين همه معرفت و استقصا، اين وسعت دامنه ي اطلاع، اين خبرويت و تبحر، اين حوصله و دقت، اين جمع و تدوين، اين بحث و شناخت، اين عرضه و استدلال، اين قوام و ماده، اينها همه به راستي اعجازي است در عالم فکر و تأليف، و در عرصه ي قدرت هاي انساني. کتاب عبقات، با مجلدات بسيارش يکي از والاترين نمونه هاي کار خرد انساني و پشت کار و مسئوليت بشري است، و يکي از ارجمندترين سندهاي هدايت و ارشاد.» (15)
«علامه ي مجاهد، حضرت مير حامد حسين کوشيد تا در اين کتاب، فلسفه ي امامت را روشن کند و نشان دهد که اسلام آن ديني نيست که در دربارهاي خلف مطرح بود و با وجود هزاران هزار انسان محروم، بلکه اسلام آن دين عزت و آگاهي و تعهد و صعود انساني است که تعليمات آن در ميان خاندان رسول پي گرفته شد. رهبران جامعه ي انساني اسلام، امامان معصومند. پس انسان از نظر اسلام، چنان عزيز و با ارزش است که فقط بايد از رهبر معصوم پيروي کند نه از هر کس ديگر.» (16)
توليدات فکري روحانيت موجب گرديده است تا نسل هاي علاقه مند، در هر زمان و مکاني با بهره گيري از ميراث علمي و معنوي گذشته گان، اذهان و افکار خود را تقويت نموده و در پرتو آنها آثار گران بهاي ديگري را توليد نمايند.
برخي از انديشوران، که به فرهنگ بشر مدد رساندند و نامشان چون ستاره ي درخشاني در آسمان تاريخ اسلام و تشيع مي درخشد و آثارشان محرک، توليدات فکري متفکران در سده هاي متوالي بوده است عبارتند از: شيخ طوسي، شيخ مفيد، سيد مرتضي، خواجه نصيرالدين طوسي، ابو علي سينا، محقق کرکي، علامه حلي، علامه مجلسي، شيخ بهايي، شهيد اول و ثاني، مير داماد، ملا صدرا، فيض کاشاني، صاحب جواهر، شيخ مرتضي انصاري رحمه الله و هزاران محقق و متفکر ديگر، توليدگراني هستند که از آثار فکري آنان بهره هاي فراواني به جامعه ي بشري رسيده است. در اين روزگار، انديشور عالي مقدار، علامه ي اميني قدس سره اثر ارزش مند الغدير را نوشت. علامه طباطبايي قدس سره تفسير گران سنگ «الميزان» را به بازار فکر و فرهنگ اسلامي عرضه نمود و شهيد متفکر آيه الله مطهري رحمه الله، که خود از مولدان بنام فکري در عصر ما هستند، در مورد تفسير الميزان مي گويد: «بهترين تفسيري است که در ميان شيعه و سني از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است.» (17)
شهيد مطهري قدس سره که به شدت تحت تأثير افکار و شخصيت استاد خود، مرحوم علامه ي طباطبائي است و اين تأثير پذيري را در تمام آثار ارزش مند او مي توان مشاهده کرد، درباره ي مقام و موقعيت علمي و فکري استادش چنين مي گويد:
علامه طباطبائي قدس سره مردي است که صد سال ديگر بايد بنشينند و آثار او را تجزيه و تحليل کنند و به ارزش او پي ببرند. اين مرد واقعا از خدمت گزاران بسيار بسيار بزرگ اسلام است... او کسي است که هم شخصيت اسلامي دارد- تنها شخصيت، شخصيت شيعي نيست- و هم شخصيت علمي جهاني. (18)
امروز توليدات فکري و آثار علمي «شهيد مطهري» که به تعبير حضرت آيه الله خامنه اي: «مبناي فکري نظام جمهوري اسلامي است» (19) توانسته چون سدي استوار در برابر تهاجمات فرهنگي دشمنان، مقاومت و مقابله نمايد و بسياري از کاوش گران حوزه ي انديشه و تفکر، به ويژه نسل پژوهنده ي جوان را بيمه کند. امام خميني قدس سره که خود يکي از اساتيد و پرورش دهندگان شخصيت علمي و معنوي شهيد مطهري بوده است در مورد توليدات فکري او مي فرمايد:
آثاري که از اوست، بي استثنا همه ي آثارش خوب است، و من کس ديگري را سراغ ندارم که بتوانم بگويم بي استثنا آثارش خوب است. (20)
منابع توليد انديشه
همان طور که در اقتصاد، منابعي چون، زمين، معدن، جنگل، آب و امکانات خصوصي، عمومي و دولتي وجود دارد و توليد کننده با تکيه بر اين قبيل منابع به توليد مي پردازد در مسائل فکري و فرهنگي نيز يک متفکر نياز به منابعي دارد تا با بهره گيري از آن منابع، توليدات خود را عرضه نمايد.
در فرهنگ اسلامي گنجينه هاي ارزش مندي وجود دارد که انديشوران به آن منابع مراجعه نموده و به ميزان توانايي و شايستگي خويش از آنها سود مي برند که در اين جا به چند نمونه از اين منابع اشاره مي شود:
1. قرآن کريم
حضرت علي عليه السلام در مورد اين منبع عظيم الهي تعابير روشن گري دارد که مي فرمايد:
- دريايي است که هيچ غواصي به عمق آن نرسيده است: «بحرا لا يدرک قعره».
- راه روشني است که هيچ رهروي گمراه نشود: «و منهاجا لا يضل نهجه».
- نوري است که هيچ گاه به تاريکي نمي گرايد: «و شعاعا لا يظلم ضوؤه».
- ميزان و معيار تشخيص است که هيچ گاه برهانش سست نمي شود: «و فرقانا لا يخمه برهانه».
- سرچشمه هاي دانش و درياهاي بينش است: «و ينابيع العلم بحوره» (23).
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چگونه است که قرآن کريم با اينکه آياتش را مدام مي خوانند و مفاهيمش را تدريس مي کنند و در همه ي آفاق نشر مي دهند باز هم با طراوت و شاداب است؟ فرمود:
لأن الله تبارک و تعالي لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو في کل زمان جديد و عند کل قوم غض الي يوم القيامه؛ (24)
زيرا خداوند متعال قرآن را براي زمان خاص و مردم خاصي نفرستاده است. بنابراين قرآن در هر دوراني تازه و براي هر جامعه اي تا روز قيامت، تازگي و طراوت دارد.
با توجه به ويژگي هاي ياد شده، بر هر انديشوري که در يکي از رشته هاي معارف و علوم اسلامي به تحقيق و توليد انديشه مبادرت مي ورزد لازم است تا پيش از رجوع به هر منبعي به مطمئن ترين و جامع ترين منبع؛ يعني قرآن کريم مراجعه نمايد و انديشه ي خود را با هدايت هاي نوراني آن محک بزند، زيرا پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در اين مورد فرمود: فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه (25)؛ پس هر آن چيزي که موافق قرآن است آن را بگيريد و هر آن چه را که مخالف آن است رها کنيد».
امام صادق در مورد معيار بودن قرآن مي فرمايد:
«و کل حديث لا يوافق کتاب الله فهو زخرف (26)؛ هر حديثي که با قرآن موافقت ندارد بي پايه و واهي است.»
نخستين منبع براي توليد انديشه، قرآن کريم است و بايد در جهت باروري هر چه بيشتر توليدات فکري و فرهنگي از اين منبع بي بديل الهي بهره گرفت. چنان که حضرت سيد الساجدين امام زين العابدين عليه السلام فرمود:
«آيات القرآن حزائن فکلما فتحت خزانه ينبغي لک ان تنظر ما فيها؛ (27)
آيات قرآن گنجينه ها است پس هر گنجينه اي را باز مي کني بايد به دقت بنگري که در آن گنجينه چه چيزي نهفته است.»
امام صادق عليه السلام در شيوه ي بهره گيري از قرآن کريم مي فرمايد:
«وقف عند وعده و وعيده، و تفکر في امثاله و مواعظه و احذر ان تقع من اقامتک حروفه، في اضاعه حدوده؛ (28)
در هنگام مطالعه ي آيات قرآني، آن جا که با وعده و وعيد الهي رو به رو مي شوي توقف کن و در مثل ها و پندهاي بيدارگرانه اش بينديش و از آن بپرهيز که حروف قرآني را خوب ادا کني ولي حدود آن را تباه سازي.
2. سنت
رهنمودهاي گفتاري و شيوه هاي رفتاري پيشوايان معصوم عليه السلام اساس توليدات فکري متفکران اسلامي را تشکيل مي دهد. به عبارت ديگر هيچ فقيه، متکلم، مفسر و محدثي نيست که انديشه و تفکرش بر پايه ي «سنت» استوار نباشد.
در قرآن کريم آياتي وجود دارد که مسلمانان را به پيروي از سنت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و پيشوايان معصوم صلي الله عليه و آله، به عنوان منبعي معتبر و مطمئن تکليف مي کند و مي فرمايد:
(ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا) (29)؛
آن چه را که پيامبر خدا براي شما آورده بگيريد و آن چه را که از آن نهي تان کرده است دوري بجوييد.
سنت گفتاري پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام که به آن «حديث» گفته مي شود، منبع قانون گذاري است و اگر روزي «حديث» را از صحنه ي فرهنگي جامعه حذف کنيم نه معارف اسلامي به طور کامل قابل شناخت است و نه حقوق و اخلاق ديني. بنابراين معصومين عليهم السلام مردم را ترغيب به تعليم و تعلم، درايت و روايت، کتابت و قرائت آن مي کردند. رسول گرامي صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
رحم الله خلفايي. فقيل: يا رسول الله و من خلفاءک؟ قال: الذين يحيون سنتي و يعلمونها عباد الله (30)؛
خدا رحمت کند جانشينان مرا، سؤال شد: يا رسول الله، جانشينان شما چه کساني اند؟ فرمود: کساني که سنت مرا زنده مي کنند و به بندگان خدا آموزش مي دهند.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ميراث گران بهاي انبياء را گنجينه ي سخنان نوراني و احاديث بر جاي مانده از آن بزرگ واران مي داند و مي فرمايد:
ان العلماء ورثه الأنبياء و ذاک ان الأنبياء لم يورثوا در هما و لا دينارا و انما أورثوا احاديث من احاديثهم فمن اخذ بشيء منها فقد اخذ حظا وافرا...؛ (31)
علما وارثان پيامبران هستند، چون پيامبران درهم و ديناري از خود به ارث نمي گذارند بلکه آنان روايات و احاديثي از خود بر جاي مي نهند. پس هر کس چيزي از آنها بگيرد به بهره ي سرشاري دست يافته است... .
از منظر امام صادق عليه السلام ارزش افراد به اندازه معرفتي است که نسبت به روايات و احاديث معصومين عليه السلام دارند:
يا بني! اعرف منازل الشيعه علي قدر روايتهم و معرفتهم فان المعرفه هي الدرايه للروايه و بالدرايات للروايات يعلو المومن الي اقصي درجات الايمان؛ (32)
فرزندم! درجات علمي و فکري شيعيان را به مقدار روايات و ميزان معرفتي که از آن روايات دارند ارزيابي کن زيرا همان فهم و درک از روايت، ميزان معرفت به شمار مي آيد و مؤمن با درک و فهم روايات به بالاترين مراتب ايمان نائل مي گردد.
روايات متعددي مبني بر حفظ چهل حديث داريم که مسلمانان را به تقويت و نگه داري از اين گنجينه ي بي بديل تشويق و ترغيب مي کند.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
من حفظ علي امتي اربعين حديثا مما يحتاجون اليه في امر دينهم بعثه الله عزوجل يوم القيامه فقيها عالما؛ (33)
هر کس از امت من چهل حديث را از آن چه که در امور ديني به آن نياز دارد حفظ نمايد خداوند متعال متعال او را در روز قيامت فقيه محشور مي گرداند.
متفکر اسلامي براي توليد انديشه به منبع غني حديث مراجعه مي کند و با بهره گيري از اين گنجينه ي معنوي و علمي، اولا: راهي به سوي فهم معاني قرآن کريم باز مي کند و ثانيا: با راهنمايي هايي که از پيشوايان معصوم عليهم السلام مي گيرد به نيازهاي فکري زمان پاسخ مي گويد و ثالثا: با تجزيه و تحليل هاي علمي، افکار جديدي ارائه نموده و راه آينده را مي گشايد.
حضرت باقر عليه السلام در تفسير آيه ي (فاسئلوا اهل الذکر...) (34) که مردم را به دانايان علوم و معارف قرآني هدايت مي کند فرمود: «نحن اهل الذکر» مقصود از اهل ذکر که در اين آيه آمده است ما اهل بيت پيامبر هستيم. (35)
همان حضرت در جاي ديگري مي فرمايد: «نحن خزان علم الله و نحن تراجمه وحي الله...؛ (36)
ما خزينه هاي دانش خداوند و مترجمان وحي الهي هستيم».
امام صادق عليه السلام نيز سخن شبيه به سخن پدر بزرگوارش دارد:
«نحن ولاه امر الله و خزنه علم الله و عيبه وحي الله؛ (37)
ما واليان امر خدا و گنجينه ي دانش الهي و صندوق وحي خداوند هستيم».
توليدات غير استاندارد
امروز حکومت ها براي نظارت بر کالاهاي توليد شده، مؤسسات عريض و طويلي را به عنوان استاندارد به وجود آورده اند تا روند توليدات را طبق اصول تعريف شده کنترل نمايند. چنين نظارتي را مي توان در چند فراز فهرست وار بيان کرد:
1. بهره وري بهتر و مناسب تر از منابع
2. حفظ ثروت و سرمايه هاي ملي.
3. حفظ حيثيت و اعتبار ملي.
4. پاسداري از حقوق مصرف کننده.
همان طور که براي توليدات اقتصادي معيارها و استانداردهايي را در نظر مي گيرند تا فرآورده ها، متناسب با معيارها و اصول عرضه شوند، در توليدات فکري و فرهنگي بايد حساسيت بيشتري وجود داشته باشد تا جامعه با توليدات فکري غير استاندارد رو به رو نشود.
کساني که به عنوان محقق و متفکر در حوزه توليد انديشه قرار مي گيرند بايد از ويژگي هايي برخوردار باشند تا توليدات آنان، طبق استاندارد و با کيفيتي مطلوب به بازار انديشه و فرهنگ عرضه شود که به مهم ترين اين ويژگي ها اشاره مي شود:
1. تخصص
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
من أفتي الناس بغير علم کان ما يفسده أکثر مما يصلحه؛ (38)
کسي که بدون داشتن دانش لازم و تخصص، براي مردم فتوا مي دهد فسادي که در دين به وجود مي آورد به مراتب بيشتر از اصلاحي است که به آن مي پردازد.
در سخني ديگر، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
من افتي و هو لا يعلم الناسخ و المنسوخ و المحکم و المتشابه فقد هلک و أهلک (39)؛
هر کسي فتوا دهد و حال آن که، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه را نمي داند هم خويش را نابود کرده و هم ديگران را به نابودي کشانده است.
روزي علي ابن ابي طالب عليه السلام به قاضي محکمه گفت: آيا ناسخ را از منسوخ تميز مي دهي؟ گفت: نه. پرسيد: آيا منظور خداوند را از مثل هاي قرآني در مي يابي؟ گفت: نه. گفت: پس هم خودت هلاک شدي و هم ديگران را به ورطه ي نابودي کشاندي. (40)
در تعليمات اسلامي، نخست انسان ها به دانش اندوزي و تکميل معلومات مي پردازند و پس از آن که دانش لازم را کسب نمودند و در موضوع مورد نظر تخصص پيدا کردند حاصل دريافت هاي علمي و فکري خود را به بازار فرهنگ ارائه مي دهند. قرآن کريم در اين مورد راهنمايي مي کند که بايد نخست نسبت به علوم و معارف ديني به فهم لازم رسيد: (ليتفقهوا في الدين) و سپس بر مبناي دانستني هاي خويش اظهار نظر کرد: (و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم) (41).
از نگاه اسلام نظريه پردازي که پشتوانه ي علمي ندارد و موجبات گمراهي ديگران را فراهم مي آورد گناهي بس عظيم را مرتکب گرديده و مجازاتي سنگين را در پيش روي خواهد داشت، چنان که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
من قال في القرآن بغير ما علم جاء يوم القيامه ملجما بلجام من نار؛ (42)
هر کس درباره ي معاني و مفاهيم قرآن، بدون اين که دانش آن را آموخته باشد اظهار نظر کند روز قيامت در حالي که دهانه اي آتشين بر دهان او زده اند به صحنه ي محشر وارد خواهد شد.
اين اظهار نظرها وقتي حساس تر مي شود که از جانب رهبران جامعه صورت پذيرد چون جنبه ي تأثير پذيري آن به مراتب بيشتر خواهد شد و لذا آنان که مسئوليتي بالاتر دارند بايد از دانش و دقتي افزون تر برخوردار باشند.
حضرت علي عليه السلام فرمود:
من نصب نفسه للناس اماما فعليه أن يبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره؛ (43)
کسي که خودش را در موقعيت پيشوايي مردم قرار مي دهد پيش از پرداختن به آموزش و يادگيري ديگران بايد به تعليم و آموزش خود بپردازد.
اسلام معتقد است که جريان زندگي امور مردم بايد به دست انسان هايي باشد که علاوه بر آراسته بودن به خصلت هايي چون تقوي، صداقت و امانت، مجهز به دانش و معلومات کافي نيز باشد.
امام حسين عليه السلام فرمود:
مجاري الأمور و الأحکام علي أيدي العلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه؛ (44)
جريان امور و احکام به دست عالمان الهي است که امانت دار حلال و حرام خدا هستند.
در آموزه هاي ديني، قاعده همان است که امير مؤمنان حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «اذا علمتم فاعلموا و اذا يتقنتم فاقدموا؛ (45) آن گاه که دانش چيزي را به دست آورديد و به آن از لحاظ علمي، آگاهي پيدا کرديد عمل کنيد و چون در موضوعي به يقين رسيديد اقدام نماييد».
2. تقوا و تعهد
در اين جا به چند فراز از آن معيارها، به طور فشرده اشاره مي کنيم:
الف. در نظام تعليماتي اسلامي براي انگيزه، حساب ويژه اي باز شده است. انگيزه وقتي الهي باشد کارها خدايي مي شوند و اگر انگيزه خدايي نباشد کارها نفساني و شيطاني ارائه مي شود. هر کار شيطاني طبعا ناقص خواهد بود.
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
من طلب العلم ليباهي به العلماء أو يماري به السفهاء أو يصرف به وجوه الناس اليه فليتبوا مقعده من النار؛ (46)
کسي که دانش را با اين انگيزه بخواهد تا در برابر دانشمندان فخر فروشي کند و يا با سفيهان به بحث و جدل پردازد و يا براي اين که توجه مردمان را به خود جلب نمايد بايد جاي خود را در آتش بداند.
هر گاه توليد کنندگان فکري با خصوصياتي که ياد شد، توليدات خود را عرضه کنند، اين فرآورده ها از نگاه ديني، غير استاندارد است و طبعا مفيد نخواهد بود.
ب. توليدات فکري که در ساخت آنها تعادل رعايت نشده باشد در قالب هاي افراط و يا تفريط ساخته و عرضه شده اند در حقيقت توليدات غير استاندارد هستند انديشوران آگاه که مولدان فکري جامعه مي باشند تمام سعي خود را بر اين موضوع، متمرکز مي کنند تا در توليد فکر از مرز تعادل خارج نشوند، زيرا خروج از مرز تعادل، نشان جهل است. علي عليه السلام مي فرمايد:
«لا تري الجاهل الا مفرط او مفرط؛ (47) انسان نادان را يا در حال افراط مي بيني و يا تفريط».
آن حضرت عليه السلام، متفکران راستين را که حاصل تلاش هاي فکري خود را در قالب تعادل ارائه مي دهند اينطور معرفي مي کند:
الا اخبر كم بالفقيه من لم يقنط الناس من رحمه الله و لم يومنهم من عذاب الله؛ (48)
آيا مي خواهيد فقيه و دانشمند حقيقي را به شما بشناسانم؟ او کسي است که مردم را از رحمت خداوند نوميد و از عذاب الهي مطمئن نمي سازد.
ج. از خصلت هاي بسيار ارزش مندي که توليد کنندگان انديشه بايد به آن خصلت آراسته باشد «حيا» است. حيا موجب مي گردد تا مرزهاي انساني و اخلاقي شکسته نشوند، زيرا آنان که بي باکانه در عرضه ي افکار و انديشه ها، حريم ها را مي شکنند زمينه را براي بسياري از انحرافات فراهم مي آورند و لذا در تعبير امام صادق عليه السلام آن جا که از آفت انديشه و انديشور سخن به ميان مي آورد مي فرمايد: يکي از آفت هاي علماء کمي حيا در برابر خدا است: «قله الحياء من الله». (49)
خطر چنين بي باکي هايي را حضرت علي عليه السلام در تعبيري گوشزد مي کند و مي فرمايد:
قصم ظهري عالم متهتک و جاهل متنسک فالجاهل يغش الناس بتنسکه و العالم يغرهم بتهتکه؛ (50)
عالم بي شرم و جاهل زاهد نما پشت مرا شکستند: جاهل زاهد نما با زهد دروغينش مردم را مي فريبد و عالم بي حيا با بي شرمي خود آنان را مغرور مي کند.
د. از ديگر آفت هايي که توليد انديشه را با مشکلات فراواني رو به رو مي سازد و آلودگي به اين آفت، مولدان انديشه را از مرز «تقوا» و «تعهد» دور مي دارد آفت «التقاط» است.
«التقاط» در لغت به معناي «گرفتن» و «اخذ کردن» است و در اصطلاح انديشوران ديني، يعني حق و باطل را با يک ديگر در آميختن و آن مطلب ممزوج را به عنوان حق معرفي کردن مي باشد.
شهيد مطهري رحمه الله که خود پرچم دار مبارزه با التقاط است مي گويد:
«روشن فکران خود باخته- که تعدادشان هم کم نيست- دو دسته اند: يک دسته: مي گويند، ما بايد مکتب غربي ها را از کشورهاي آزاد بگيريم (ليبراليسم) و عده ديگر مي گويند: ما بايد مکتب را از بلوک هاي ديگر غربي بگيريم (کمونيسم) در سال هاي اخير گروه سوم هم پيدا شده اند که به يک مکتب التقاطي معتقد شده اند. اينها قسمتي از اصل کمونيسم را با بعضي از مباني اگزيستانسياليسم ترکيب کرده اند و بعد حاصل را با مفاهيم، ارزش ها و اصطلاحات خاص فرهنگ اسلامي آميخته اند و آن وقت مي گويند: مکتب اصيل و ناب اصيل اين است و جز اين نيست.» (51)
رهبر معظم انقلاب حضرت آيه الله خامنه اي در فرازي از سخنان خود التقاط را اين طور تعريف مي کنند:
لازم نيست التقاط را تنها در امتزاج مارکسيسم با اسلام بدانيم بلکه اقتباس نا به جا از هر مکتبي و ترکيب آن با اسلام و مفاهيم اسلامي، خود نوعي از التقاط را پديد مي آورد. (52)
شهيد مطهري رحمه الله پديده ي شوم التقاط را در حوزه ي انديشه اسلامي، خطري جدي براي کيان اسلام مي داند و مي گويد:
«من به عنوان يک فرد مسئول به مسئوليت الهي به رهبران عظيم الشأن نهضت اسلامي که براي همه شان احترام فراوان قائلم هشدار مي دهم و بين خود و خداي متعال، اتمام حجت مي کنم که نفوذ و نشر انديشه هاي بيگانه به نام انديشه اسلامي و با مارک اسلامي، اعم از آن که از روي سوء نيت و عدم سوء نيت صورت گيرد، خطري است که کيان اسلام را تهديد مي کند.» (53)
از پايه گذاران و مبلغان انديشه ي التقاطي، در يکي- دو سده ي اخير ايران، فردي به نام «ميرزا ملکم خان ناظم الدوله» است که تحصيلات خود را در غرب گذرانده و با شيفتگي و خود باختگي به فرهنگ غرب به ايران آمده و با بينش غربي «پروتستانيسم اسلامي» و يا «اصلاحات در حوزه ي ديني» را مطرح کرده او در شرح حال خود گفته است:
«من خود ارمني زاده ي مسيحي هستم، ولي ميان مسلمانان پرورش يافتم و وجهه ي نظرم اسلامي است. جوان بودم که به فساد مملکتي پي بردم و انحطاط مادي آن را شناختم. پس شعله ي اصلاح طلبي در من فروزان گشت. در اروپا که بودم سيستم هاي اجتماعي و سياسي و مذهبي مغرب را مطالعه کردم، با اصول مذهب گوناگون دنياي نصراني و هم چنين تشکيلات جمعيت هاي سري و فراماسونري آشنا گرديدم. طرحي ريختم که عقل سياست مغرب را با خرد ديانت مشرق به هم آميزم. چنين دانستم که تغيير ايران به صورت اروپا کوشش بي فايده اي است. از اين رو فکر ترقي مادي را در لفاف دين عرضه داشتم تا هم وطنانم آن معاني را نيک دريابند. دوستان و مردم معتبري را دعوت کردم، در محفل خصوصي از لزوم پيرايش گري اسلام سخن راندم، به شرافت معنوي جوهر ذاتي آدمي توسل جستم.» (54)
اگر چه خطر التقاط با توجه به گسترش ارتباطات و توسعه ي فن آوري ارتباطي در جهان، بيش از گذشته، فکرها و فرهنگ ها را تهديد مي کند، اما اين موضوع مربوط به زمان خاصي نيست، هميشه دين از سوي انسان هاي کج انديش، و منافق مورد هجمه بوده است و قرآن کريم و پيشوايان ديني نسبت به اين خطر، هشدار داده اند.
(و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون) (55)؛
«حق و باطل را در هم نياميزيد تا حقيقت را پنهان سازيد در حالي که حقانيت حق را مي دانيد.»
حضرت علي عليه السلام در مورد فتنه گران، که از اين شيوه ي زشت براي کوبيدن حق و حقيقت بهره مي گيرند مي فرمايد:
و لکن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فيجيئان معا فهنا لک استحوذ الشيطان علي أوليائه؛ (56)
بخشي از حق و بخشي از باطل گرفته مي شود، سپس حق و باطل با يک ديگر مخلوط مي شوند و در اين جاست که شيطان بر دوستان خود غلبه مي کند.
ه. از ديگر توليدات فکري غير استاندارد «تفسير به رأي» است. تفسير به رأي يعني اين که مفسر، انديشه ي خود را محور استنباط قرار بدهد و افکار خويش را بر قرآن و يا حديث تحميل نمايد. و يا اين که آيات و روايات را بدون هيچ گونه ضابطه اي بر طبق عقيده ي خود تفسير کند.
حاجي خليفه در کشف الظنون پس از آن که تفسير به رأي را بر پنج نوع تقسيم مي کند در توضيح آن مي گويد:
«اول. تفسير نمودن قرآن بدون احراز علومي که به ياري آنها مي توان قرآن را تفسير کرد.
دوم. تفسير کردن متشابهات قرآن که جز خداوند کسي را از آن آگاهي نيست.
سوم. تفسيري که به منظور تأييد مذاهب انجام مي گيرد؛ به اين معنا که شخص مفسر تفسير را تابع مذهب خويش قرار دهد و آيات قرآن را به هر طريقي که ممکن است بر آن تطبيق دهد.
چهارم. تفسير نمودن به اين ترتيب که شخص مفسر گويد: اين يقينا مراد خداوند است، بدون آن که دليلي بر اثبات آن داشته باشد.
پنجم. تفسير کردن قرآن بر اساس استحسان عقلي و اغراض شخصي.» (57)
درباره ي مفهوم «تفسير به رأي» بين دانشمندان علوم اسلامي اختلافاتي وجود دارد و در خصوص اين که چه تفسيري را مي توان تفسير به رأي ناميد، مطالب فراواني گفته شده است، ولي اصل اين معنا مورد قبول همه ي عالمان اسلامي اعم از شيعه و سني مي باشد که تفسير به رأي، طرقي ممنوع و آفتي براي معارف ديني به شمار مي آيد. البته اين ديدگاه، متکي به روايات فراواني است که با لحني شديد، تفسير به رأي را تقبيح نموده و چنين مفسري را خطري براي دين معرفي مي کند که ما در اين جا به چند نمونه از اين گونه روايات اشاره مي کنيم:
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
أکثر ما أخاف علي امتي من بعدي رجل يتأول القرآن يضعه علي غير مواضعه؛ (58)
بيشترين ترس من بر امتم، بعد از خودم درباره ي کسي است که قرآن را تأويل و تفسير کند و مفاهيم آن را در غير جاي خود قرار بدهد.
در روايت ديگري پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «من فسر القرآن برأيه فقد افتري علي الله الکذب؛ (59)
کسي که قرآن را تفسير به رأي کند بر خداوند دروغ بسته است.»
به روايت حضرت رضا عليه السلام از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در حديثي قدسي فرمود:
«ما امن بي من فسر برايه کلامي؛ (60) کسي که کلام مرا تفسير به رأي خود کند به من ايمان نياورده است.»
عاقبت کساني که متون اصلي دين را بدون ضابطه هاي علمي تفسير مي کنند، و از اين طريق به معارف ديني خسارت وارد نموده و مردم را به گمراهي مي کشانند عاقبت سياه و دردناکي است، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
من قال في القرآن برأيه او بما لا يعلم فليتبتوء مقعده من النار؛ (61)
کسي که با رأي خود و يا بدون معلومات لازم درباره قرآن سخن بگويد براي خود جايگاهي از آتش قرار داده است.
و. از خطرهايي که اديان الهي و مکاتب فکري بشر را، در طول تاريخ مورد تهديد قرار داده، بدعت است. بدعت و بديع در لغت به معناي نوآوري است و در اصطلاح علماي دين، به آن چيز جديدي که جزء دين نيست و به عنوان يک امر ديني وارد در دين مي شود، مي گويند: «ادخال ما ليس من الدين في الدين».
ممکن است کسي بدعت را امري رفتاري به حساب آورد نه فکري. ولي مي دانيم که شکل گيري هر رفتاري بايد مبناي فکري و ذهني داشته باشد. بدعت گذران انديشه اي را به عنوان حکم ديني مطرح مي کنند و سپس بر اساس آن، رفتاري را به وجود مي آورند.
اگر در حوزه ي دين با پديده ي شوم بدعت برخوردي جدي صورت نگيرد رفته رفته گوهر نوراني دين مسخ خواهد شد و دين داران در دام بدعت گذاران گرفتار مي آيند و به درد ضلالت، فرو خواهند غلتيد. «نظامي» چه زيبا و هوش مندانه سروده است:
اي مدني برقع و مکي نقاب
سايه نشين چند بود آفتاب
دين تو را در پي آرايش اند
در پي آرايش و ويرايش اند
بس که ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببيني نشناسيش باز
پيشوايان دين به جريان بدعت حساسيت زيادي نشان داده اند؛ که براي آشنايي بيشتر به چند نمونه از سخنان آن بزرگواران اشاره مي شود:
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبيلها الي النار؛ (62) هر بدعتي گمراهي است هر گمراهي مسيرش به جهنم است.»
باز آن حضرت فرمود:
«من وقر صاحب بدعه فقد اعان علي هدم الاسلام»؛ (63)
«هر کس بدعت گذاري را احترام کند با اين کار بر ويراني کردن اسلام کمک کرده است».
گاهي در روايات از بدعت گذاران به سگ هاي جهنم (کلاب النار) (64) و گاهي بدترين مخلوقات (شر الخلق و الخليقه) (65) تعبير شده است و در برخورد با آنها بايد چهره در هم کشيده (فاکفهروا في وجهه) (66) و يا به گونه اي آشکارا از آنها برائت جست (فاظهروا البرأه منهم) (67).
در برابر اين گونه جريان هاي مخرب که به توليد انديشه هاي غير استاندارد مي پردازند، بيش از همه، عالمان ديني به عنوان هدايت گران جامعه و کارشناسان مسائل اسلامي وظيفه ي شرعي دارند تا به مقابله ي منطقي برخيزند و يا روشن گري وسيع به معرفي انديشه هاي انحرافي بپردازند، زيرا عالمان متعهد، مرز داران حريم فکري و فرهنگي جامعه هستند: «علماء شيعتنا مرابطون...» (68).
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
«اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه فمن له يفعل فعليه لعنه الله»؛ (69)
آن گاه که بدعت ها در امت من پديد آيد، بر عالم است که دانش خود را آشکار کند و اگر عالمي به اين وظيفه عمل نکند لعنت خدا بر او باد.
البته به تعبير رسول خدا صلي الله عليه و آله در سخني ديگر در هر برهه اي از زمان، انسان هاي وظيفه شناس و دردمند پيدا خواهند شد و بار حفظ و نگهباني از دين خدا را بر دوش خواهند کشيد:
ينفون عنه تأويل المبطلين و تحريف الغالين و انتحال الجاهلين؛ (70)
تفسيرهاي باطل انديشان و تحريف هاي افراط گران را از ساحت احکام الهي دور مي کنند.
توزيع انديشه
توضيح اين که: فرد انديشوري که به درجات بالاي دانش و معرفت دست پيدا کرده است بايد بداند که نيروهاي بسياري در طول زمان تلاش نموده اند و امکانات فراواني دست به دست هم داده اند تا زمينه ها را براي تحصيل او فراهم آورده اند، لذا او در برابر جامعه، مسئوليت دارد و بايد با عرضه ي دست آوردهاي علمي خويش حق جامعه را ادا کند.
به تعبير حضرت علي عليه السلام همان طور که مال زکات دارد و بايد آن را پرداخت کرد، علم و دانش نيز زکات دارد:
زکاه العلم بذله لمستحقه و اجهاد النفس في العمل به؛ (71)
بذل و بخشش دانش به نيازمند و هم چنين عمل به علم، زکات دانش محسوب مي شود.
در بيان ديگري علي عليه السلام مي فرمايد:
«زکاه العلم نشره» (72)؛
زکات دانش، نشر آن است.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
«ان لکل شيء زکاه زکاه العلم أن يعلمه أهله» (73)؛
براي هر چيز زکاتي است و زکات دانش، تعليم آن به کسي است که قابليت و اهليت آن را دارد.
امام صادق عليه السلام به يکي از شاگردان خود به نام مفضل بن عمر فرمود:
«اکتب و بث علمک في اخوانک (74)؛
دانش و فرآورده هاي ذهني خود را بنويس و آنها را ميان برادران خود منتشر کن».
به همان اندازه که در نظام آموزشي و پرورشي اسلام، بر نشر علم تأکيد شده است و تعليم دانش، ثوابي عظيم را به دنبال دارد، از کتمان علم و دريغ ورزيدن از نشر آن مذمت شده است و به پنهان کننده دانش وعده ي عذاب داده شده است.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
من کتم علما نافعا ألجمه الله يوم القيامه بلجام من نار؛ (75)
کسي که دانش سودمندي را کتمان کند خداوند در روز قيامت، دهان بندي آتشين بر دهان او مي زند.
در برخي از روايات ثواب ناشر علم، ثواب علم به آن علم را وعده داده است.
باز آن حضرت صلي الله عليه و آله فرمود:
من نشر علما فله مثل اجر من عمل به؛ (76)
کسي که علمي را نشر بدهد پاداش کسي را دارد که به آن علم، عمل کرده باشد.
در بعضي از احاديث توزيع علم، نوعي صدقه تلقي شده و پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به دانشمندان توصيه مي کند تا از صدقات علمي خود نيازمندان را بهره مند سازند:
تصدقوا علي أخيکم بعلم يرشده؛ (77)
به برادر ديني خود علم و دانش صدقه بدهيد تا موجبات رشد او فراهم آيد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله «معاذ بن جبل» را به يمن فرستاد و به او توصيه فرمود:
و علمهم کتاب الله... و بث فيهم المعلمين؛ (78)
کتاب خدا را به آنها بياموز و معلمان را در ميان آنان بفرست.
هم چنين امام صادق عليه السلام براي توزيع و نشر معارف ديني يکي از ياران خود به نام «ابي جعفر احول» را به منطقه بصره اعزام کرد و فرمود:
يا ابا جعفر! عليک بالأحداث فانهم أسرع الي کل خير (79)؛
اي ابا جعفر! بر تو باد که در تبليغات و هدايت ها به نوجوانان و جوانان توجه داشته باشي، زيرا شتاب آنان براي جذب به خير بيشتر است.
پي نوشت :
1- توبه (9) آيه ي 122.
2- بحارالانوار، ج 1، ص 214.
3- نحل (16) آيه 43.
4- تفسير برهان، ج 2، ص 369.
5- نهج البلاغه.
6- همان، حکمت 87.
7- بحارالانوار، ج 2،ص 184.
8- همان، ص 5 و احتجاج، ج 2، 170.
9- کافي، ج 1، ص 33.
10- الحياه، ج 2، ص 411 (مترجم).
11- بحارالانوار، ج 4، ص 96.
12- همان، ج 2،ص 144.
13- معالم الزلفي، ص 321.
14- کنزالعمال، ج 10، ص 173؛ بحارالانوار، ج 7، ص 226 و امالي صدوق، ص 168.
15- محمد رضا حکيمي، ميرحامد حسين، ص 128.
16- همان.
17- حق و باطل، ص 86.
18- مجله ي پژوهش هاي قرآني، ش 18- 17، ص 251، اين جانب خود شنونده ي اين سخنان در جلسه ي درس آن شهيد بزرگوار در حسينيه ي ارک قم بودم.
19- مجله پژوهش هاي قرآني، ش 18- 17، ص 235.
20- شيخ شهيد، ص 37.
21- زمر (39) آيه 28.
22- هود (11) آيه 1.
23- نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 641.
24- بحارالانوار، ج 92، ص 15.
25- اصول کافي، ج 1، ص 55.
26- اصول کافي، ج 1، ص 55.
27- وسايل الشيعه، ج 4، ص 849.
28- بحارالانوار، ج 85، ص 43.
29- حشر (59) آيه ي 7.
30- بحارالانوار/ ج 1/ ص 226.
31- اصول کافي، ج 1، ص 32.
32- بحارالانوار؛ ج 2، ص 184.
33- همان.
34- نحل (16) آيه ي 43.
35- مجمع البيان، ج 6، ص 362.
36- کافي، ج 1، ص 192 به نقل از: الحياه، ج 2، ص 184.
37- کافي، ج 1، ص 192 به نقل از: الحياه، ج 2،ص 184.
38- بحارالانوار، ج 2، ص 121.
39- همان، ج 2، ص 118.
40- همان، ج 2، 118.
41- توبه (9) آيه 122.
42- بحارالانوار، 92، 112.
43- نهج البلاغه، خطبه 70.
44- تحف العقول، ص 172.
45- نهج البلاغه، فيض، ص 1220.
46- اصول کافي، ج 1، ص 47.
47- نهج البلاغه، حکمت 70.
48- وسائل الشيعه، ج 4، ص 830.
49- بحارالانوار، ج 2، ص 52.
50- همان، ج 2، ص 111.
51- پيرامون انقلاب اسلامي، ص 162.
52- انقلاب و انديشه ها، ص 74 به نقل از: نگاهي نو به التقاط، ص 26.
53- نهضت هاي اسلامي. در صد ساله اخير، ص 89.
54- فريدون آدميت، انديشه ي ترقي و حکومت قانون، ص 64.
55- سوره ي بقره/ آيه 42.
56- نهج البلاغه، خطبه 50.
57- شروط و آداب تفسير و مفسر، ص 41.
58- بحارالانوار، ج 12، ص 112.
59- مقدمه تفسير برهان، ص 18.
60- صدوق، الامالي، ص 6.
61- ابن کثير دمشقي، تفسير القرآن العظيم، ج 1،ص 5، به نقل از شروط و آداب تفسير و مفسر، ص 39.
62- وسائل الشيعه، ج 6، 511.
63- کنزالعمال، ج 1، 219، احاديث 1094، 1095، 1676.
64- همان.
65- همان.
66- همان.
67- بحارالانوار، ج 2، ص 264. براي آگاهي بيشتر در اين موضوع ر. ک: آيه الله جعفر سبحاني، البدعه.
68- احتجاج، ج 2، ص 155.
69- کافي، ج 1، ص 54.
70- رجال کشي، ص 4، به نقل الحياه، ج 2، ص 648.
71- غرر الحکم، ج 1، 426 و 425.
72- عده الداعي، ص 63؛ بحارالانوار، ج 78، 247.
73- وسائل الشيعه، ج 18، ص 56.
74- همان.
75- بحارالانوار، ج 2، ص 78.
76- مستدرک الوسائل، ج 3، 185.
77- عده الداعي، ص 63.
78- تحف العقول، 25.
79- بحارالانوار، ج 23، ص 236.
/س