مشارکت در ساخت تاریخی دیگر

مناظره، تا زمانی که در نزاع نظری متوقف بماند، "جدالی کلامی" است که گاه به غلط، "گفتگویی معرفت شناختی" نامیده می‌شود. در حالیکه مبارزات نظری، تنها زمانی راه گشایند که در عمل کاربرد یافته و با مفهوم پردازی...
يکشنبه، 30 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مشارکت در ساخت تاریخی دیگر
مشارکت در ساخت تاریخی دیگر

نویسنده: سارا شریعتی (1)

 

چکیده:

مناظره، تا زمانی که در نزاع نظری متوقف بماند، "جدالی کلامی" است که گاه به غلط، "گفتگویی معرفت شناختی" نامیده می‌شود. در حالیکه مبارزات نظری، تنها زمانی راه گشایند که در عمل کاربرد یافته و با مفهوم پردازی مسائل، افق‌های جدیدی در مطالعات اجتماعی بگشایند. مناظره تاریخ و جامعه شناسی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
این مطلب می‌کوشد با رویکرد نظری پییر بوردیو، به "کاربرد جامعه شناختی تاریخ" از خلال سه مفهوم "حافظه‌ی جمعی" (2)، "روحیه " (3) و "منشی" (4) در آرای سه جامعه شناسی- موریس ‌هالبواکسی، نوربرت الیاس و پیر بوردیو- بپردازد و مشارکت جامعه شناس در ساخت "تاریخی دیگر" را نشان دهد. تاریخی مساله دار و مساله ساز که نگذشته است، بی حاشیه نیست و در ساخت امروز و فردای ما سهیم است.

مقدمه

مناظره تا زمانی که در نزاع نظری متوقف بماند «جدالی کلامی» است که گاه، به غلط «گفتگویی معرفت شناختی» نامیده می‌شود. در حالی که مبارزات نظری تنها زمانی راه گشایند که در عمل کاربرد بیایند و با مفهوم پردازی مسائل افق‌های جدیدی در مطالعات اجتماع بگشایند. مناظره‌ی تاریخ و جامعه شناسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. این مناظره، که در درآغاز قرن بیستم با جدال میان جامعه شناسان مکتب دورکیمی و دو نماینده‌ی شاخص مکتب پوزیتیویستی تاریخ، کلود ویکتور لانگلوا (5) و شارل سینوبوس (6)، بر سر موضوع و روش در تاریخ و جامعه شناسی درگرفت، در مرحله‌ی بعد، به نقد تاریخ نگاری سنتی و ساخت تاریخی انجامید که بعدها تحت عنوان «تاریخ جدید» (7) شناخته شد، تاریخی که به گفته‌ی سیمیاند (8) دیگر سیاست محور و شخصیت محور نیست، از ظهور و سقوط حکومت‌ها و روایت زندگی نامه‌ی چهره‌های بزرگ فراتر می‌رود و به نقل حوادث بر مبنای وقایع نگاری اکتفا نمی‌کند، بلکه تاریخ جوامع است. ساختارها را بر حوادث ترجیح می‌دهد و زمان بلند (9) زندگی مردمان عادی را بر مناسبت‌های مقطعی مقدم می‌شمارد (برودل (10)) و به مطالعه‌ی خلق و خو و رفتارها (11) در مقایسه با اتفاقات پیش آمده اولویت می‌بخشد (لوگوف (12)). بدین ترتیب، موضوعاتی که تا مدت‌ها در تاریخ نگاری سنتی غایب بود تملک می‌شود و تاریخ در مقام یک علم اجتماع (13) ظاهر می‌گردد. پیدایش گرایش‌هایی چون تاریخ اجتماعی (14) و جامعه شناسی تاریخی (15) و تاریخ خرد (16)، که بر دو وجه تاریخی و جامعه شناختی مطالعات اجتماعی تأکید می‌کنند، و همچنین ظهور جریان جامعه- تاریخ (17) از سال‌های 1990، که می‌کوشد مبانی بنیان گذار این دو رشته را با یکدیگر ترکیب کند (Gerard Noiriel, 2006, p3)، از سویی نشانگر اهمیتی است که تاریخ در مطالعات اجتماعی است و از سوی دیگر نشانگر تأثیر جامعه شناسی در تحول مطالعات تاریخی است.
این مطلب می‌کوشد با رویکرد نظری پییر بوردیو به «کاربرد جامعه شناختی تاریخ» از خلال سه مفهوم «حافظه‌ی جمعی (18)» ، «آداب (19)» و «عادتواره (20)» در آرای سه جامعه شناسی- موریس هالبواکس، نوربرت الیاس و پییر بوردیو- بپردازد و مشارکت جامعه شناس در ساخت «تاریخی دیگر» را نشان دهد، تاریخی مسئله دار و مسئله ساز که نمی‌گذرد، بی حاشیه نیست و در ساخت امروز و فردای ما سهیم است.

حرفه‌ی مورخ، حرفه‌ی جامعه شناسی

حرفه‌ی مورخ یا در مدح تاریخ نام کتابی از مارک بلوخ (21) است که در سال 1949 انتشار یافت. بلوخ نگارش این کتاب را چند سال قبل از مرگش آغاز کرده بود، اما دستگیری وی و اعدامش به دست نازی‌ها در سال 1944 مانع از اتمام کتاب شد. این اثر را بعدها دوست و همکار وی لوسین فور (22) و پسرش اتیین بلوخ منتشر کردند. نیم قرن بعد، در سال 2005، پییر بوردیو کتابی تحت عنوان حرفه‌ی جامعه شناس منتشر نمود. این دو کتاب را می‌توان دو فراخوان برای مشارکت در ساخت تاریخی دیگر و جامعه شناسی‌ای دیگر قلمداد کرد.
بلوخ در آغاز کتاب از قول پسر دانش آموزش می‌پرسد: پدر، به من بگو تاریخ به چه کار می‌آید؟ و می‌نویسد بهترین تعریف از یک نویسنده این است که بتواند هم زمان و با یک لحن با دانشمند و دانش آموز سخن بگوید. بلوخ در این مقدمه از مشروعیت تاریخ و از کاربرد آن، از انتظاری که از حافظه‌ی تاریخی می‌رود و از اینکه تاریخ باید حساب پس دهد سخن می‌گوید. تاریخ از نظر بلوخ یک حرفه است، حرفه‌ای مبتنی بر تقسیم کار، تخصص و همکاری همه‌ی کسانی که به این حرفه تعلق دارند. از نظر وی، کارکرد اجتماعی مورخ حفظ حافظه‌ی جمعی و زنده نگاه داشتن و غنا بخشیدن بدان است، بلوخ در این کتاب از ضرورت تقسیم کار و از همکاری همه‌ی رشته‌های علوم انسانی سخن می‌گوید. در حرفه‌ی جامعه شناس، بوردیو و همکارانش نیز در این دغدغه سهیم می‌شوند. آنها از دستاوردهای معرفت شناختی علوم، فراسوی اختلافات نظری، سخن می‌گویند و هدف خود را به پرسش کشیدن پراتیک جامعه شناختی قلمدا می‌کنند.
در هر دو اثر، جامعه شناسی و تاریخ یک حرفه نامیده می‌شوند؛ در هر دو اثر، این دو حرفه کارکرد اجتماعی می‌یابند؛ در هر دو اثر، تاریخ و جامعه شناسی در خدمت فهم و پرداختن به مسئله‌ی اجتماعی قلمداد می‌شوند؛ و در هر دو اثر از «پراتیک تاریخ» و «پراتیک جامعه شناسی» سخن می‌رود، به این معنی که تاریخ و جامعه شناسی نه در مقام علوم نظری صرف، بلکه همچون حرفه‌ای قلمداد می‌شوند که باید در جهت حل مسائل بدان عمل نمود. اما، در این آثار، تأکید بر کاربست و کنش به معنای بی اعتبار قلمداد کردن فهم انسان اندیشمند (23) نیست. از نظر این متفکران، ارزش اندیشه صرفاً با کاربست آن و اهمیت تحقیق منحصراً با قابلیتش برای کاربرد تقلیل نمی‌یابد. برعکس، بلوخ معتقد است که «تحقیق یک حق است، و نفی کردن این حق، فراسوی هرگونه دغدغه‌ی عملی و کاربردی با معیار مفید بودن، محرومیت انسان و معلول خواستن اوست». (بلوخ، ص9). با این حال، تأکید می‌کند که علم، اگر دیر یا زود به ما در تلاش برای بهتر زیستن یاری نرساند، همواره ناکامل خواهد بود. از طرفی، وجه شاخص هردو اثر تحلیل امر اجتماعی در مقام پدیده‌ای تاریخی است. تاریخ، در این نگاه، نه روایت آنچه‌ گذشته است، بلکه نشانی در حال است، در همه وجوه زندگی اجتماعی و رفتار فردی حضور دارد، در بناها و نهادها، در اشیا و نشانه‌ها، در نتیجه، تحقیق تاریخی صرفاً تحقیقی اسنادی نیست و منابع آن صرفاً در آرشیو کتابخانه‌ها موجود نیست، بلکه می‌توان تاریخ را در زندگی اجتماعی افراد نیز جستجو کرد. بوردیو می‌نویسد: «آنچه امر اجتماعی می‌نامیم به یک معنی همان تاریخ است. تاریخ در اشیا، در نهادها (ماشین‌ها، ابزارها، حقوق، نظریه‌های علمی،...) ثبت شده است، اما تاریخ را می‌توان در جای دیگری نیز یافت: در بدن‌ها... تمام تلاش من پیدا کردن تاریخ در جایی است که بهتر از هر جا پنهان شده است: در مغزها، در چین و چروک‌های بدن. ناخودآگاه همان تاریخ است ... برای نمونه، پانوفسکی یادآوری می‌کند که امروزه، وقتی کسی کلاه از سر برمی‌دارد، در واقع همان عملی را انجام می‌دهد که جنگجویان قرون وسطی، وقتی می‌خواستند نشان دهند که نیت صلح جویانه دارند، انجام می‌دادند؛ آنها کلاه خودهایشان را از سر برمی‌داشتند» (Bourdieu, 1980). از این روست که بوردیو از «علوم اجتماعی متحد» نام می‌برد، و بلوخ نیز از پروژه‌ی مشارکت رشته‌ها در علوم اجتماعی سخن می‌گوید. در این پروژه، تاریخ عبارت است از جامعه شناسی تاریخی گذشته و جامعه شناسی عبارت است از تاریخ اجتماعی حال. این پروژه را، در نسبتی که تاریخ و جامعه شناسی با یکدیگر برقرار کرده‌اند، می‌توان در آثار برخی از دیگر جامعه شناسان نظیر موریس‌هالبواکس، نوربرت الیاس، کارل مانهایم، ارنست ترولتچ و‌هانری دروش ردیابی کرد.
در این مطلب، می‌کوشیم از خلال سه مفهوم حافظه‌ی جمعی نزد ‌هالبواکس، آداب نزد نوربرت الیاس و عادتواره در آثار پییر بوردیو نشان دهیم که مناظره‌ی میان تاریخ و جامعه شناسی، که از آغاز بنیان گذاری جامعه شناسی به عنوان علم جدید شکل گرفت، زمانی که از جدال صرفاً کلامی خارج می‌شود و در تحقیق علمی کاربرد پیدا می‌کند، چگونه می‌تواند به ساخت مفاهیم جدید و گشایش افق‌هایی تازه در مطالعات اجتماعی بینجامد و چگونه این سه مفهوم تاریخی می‌توانند در فهم و تحلیل تاریخ اجتماعی حال راهگشا شوند.

موریس ‌هالبواکس: حافظه‌ی اجتماعی

موریس‌هالبواکس در ایران کمتر شناخته شده است. مهم ترین آثار وی (24) هنوز به فارسی منتشر نشده‌اند و نقش وی در بر قراری نسبت میان جامعه شناسی، تاریخ، جمعیت شناسی و روان شناسی کمتر مطالعه شده است. وی یکی از مهم ترین چهره‌های جامعه شناسی فرانسه در نیمه‌ی اول قرن بیستم، از شاگردان برگسون، از همکاران دورکیم، مارک بلوخ و لوسین فور و یکی از مراجع ناگزیر جامعه شناسی حافظه به مثابه تجلی آگاهی اجتماعی (25) است. دو اثر مهم وی، چارچوب‌های اجتماعی حافظه (1925) و حافظه جمعی ( 1950) تأثیر بسیاری در مطالعات تاریخی و تحلیل حافظه‌ی جمعی داشته‌اند. با این حال حافظه‌ی جمعی، که به علت جنگ و تبعید‌ هالبواکس به کمپ بوشنوالد (26) ناتمام ماند و پس از مرگش در اردوگاه‌های نازی انتشار یافت، کمتر شناخته شده و محل ارجاع بوده است. برخی از محققان معتقدند که، در مقایسه با چارچوب‌های اجتماعی حافظه،‌ هالبواکس در حافظه‌ی جمعی، به دنبال نقدهای بلوندل و مارک بلوخ به این اثر، در نظریه‌ی خود بازنگری‌های جدی صورت داده است، و از این رو نمی‌توان آن را جلد دوم یا در ادامه‌ی چارچوب‌های اجتماعی حافظه دانست، و اگر چارچوب‌های اجتماعی، به دلیل ارجاعات و وام گیری‌های بسیار از دورکیم، متنی دورکیمی است، حافظه‌ی جمعی را می‌توان متأثر از زیمل دانست. با این حال، ناتمام بودن اثر به نحوی داوری درباره‌ی تداوم یا گست نظریه‌ی‌ هالبواکس را دشوار می‌سازد.
از آنجا که در این مطلب جامعه شناسی حافظه مورد نظر نیست و صرفاً می‌خواهیم کاربرد جامعه شناختی تاریخ را در آثار‌ هالبواکس نشان دهیم، تأکید ما مشخصاً بر متن اول‌ هالبواکس، چارچوب‌های اجتماعی حافظه، است. در این اثر، هالبواکس با بسط نظریه‌ی دورکیمی ناخودآگاه به مثابه‌ی تاریخ درونی شده‌ی فرد و گذشته به مثابه یکی از عوامل هم بستگی جمعی، مفاهیمی چون تاریخ، حافظه، خاطره و فراموشی را به پرسش می‌کشد و نقش جامعه و منافع گروه‌های اجتماعی را در کاربرد حافظه مطالعه می‌کند. وی نشان می‌دهد که حافظه‌ی جمعی یک برساخت اجتماعی است و در عمل یادآوری و فراموشی، تعلقات گروهی، منافع جمعی و نیازهای اجتماعی تعیین کننده‌اند.
تا مدت‌ها حافظه را امری فردی و مبتنی بر خاطرات شخصی قلمداد می‌کردند.‌ هالبواکس اما، به پیروی از دورکیم، فرایند ‌گذار از خاطرات فردی به حافظه جمعی یک گروه اجتماعی را به منزله‌ی محور همبستگی آنان محور مطالعات خود قرار داد. از نظر وی «حافظه‌ای خارج از چارچوب‌هایی که افراد زنده در یک جامعه به کمک آنها خاطراتشان را بازمی‌یابند و ثبت می‌کنند، وجود ندارد» (HalbWachs,1925, p 63)، چرا که عمل یادآوری گذشته و فراموشی در قلمروی اجتماعی اتفاق می‌افتد و افراد گذشته را در چارچوب‌های تجربیات گروهی که بدان تعلق دارند به یاد می‌آورند. در جامعه است که خاطرات افراد نظم می‌یابد، ساخته و پرداخته می‌شود یا کنار گذاشته می‌شود و فراموش می‌گردد، و جامعه از نظر هالبواکس عبارت است از گروه‌های اجتماعی‌ای که آن را می‌سازند. خانواده، اجتماع مذهبی، طبقه‌ی اجتماعی، جمع سیاسی و...، به منزله‌ی گروه‌هایی که افراد بدان تعلق دارند، هر کدام خاطرات متمایزی دارند و در الزام به یاد آوردن و فعال کردن حافظه یا بر عکس در فراموشی خاطرات نقش تعیین کننده دارند، چرا که حافظه‌ی فردی به حافظه‌ی گروهی متکی است که افرادبدان تعلق دارند، و خاطرات هر فرد به خاطرات دیگران پیوسته است. افراد برای روایت خاطرات خود ناگزیر به خاطرات دیگران متوسل می‌شوند و، برای به یادآوری، به ارجاعات جمعی نیازمندند (Ibid, p. 98). «هر نوع یادآوری حوادثی که ما فردی تلقی می‌کنیم در ارتباط با دیگران و در شبکه‌ی روابط اجتماعی معنی پیدا می‌کند و در تجربه‌های جمعی تعریف و تحریف می‌شود... هیچ نقطه‌ای در ذهن نیست که به تنهایی به آن دسترسی داشته باشیم. خاطرات از خارج از ذهن به یاد آورده می‌شوند، و گروه‌هایی که در زمان‌های مختلف در آنها مشارکت داشته‌ایم در بازسازی و معنی بخشی به این خاطرات شریک و مؤثرند.» و در این حال، خاطره‌ی فردی در متن خاطره‌ی جمعی شکل می‌گیرد و فعال می‌شود. پل ریکور این طبیعت دو گانه‌ی حافظه را «پارادوکس حافظه» می‌نامد (Ricoeur, 2005). هیچ چیز خصوصی‌تر، شخصی‌تر و رازآمیزتر از حافظه نیست، اما حافظه‌های ما به شکلی کاملاً باورنکردنی چنان با حافظه‌ی والدین، همسایه‌ها، غریبه‌ها و حتی رقبا و دشمنانمان درهم آمیخته‌اند که به سختی می‌توان در روایت‌هایمان سهم هر یک را جداسازیم.
از این رو، از نظر‌ هالبواکس، خاطره‌ی محض و خالص وجود ندارد. خاطرات همواره بازسازی گذشته‌اند و از طریق تعلقات اجتماعی گذشته و حال و تجربیات بعدی متعین می‌شوند (Halbwachs, 1997, p121). حافظه‌ی فردی که حافظه خاطرات ماست وجود دارد، اما از آنجا که در چارچوب‌های اجتماعی متعینی ریشه دوانده حافظه‌ای خلاق است و صرفاً روایت کننده نیست. «این حافظه صرفاً حافظ گذشته نیست، بلکه سازنده‌ی آن است. در ساخت این گذشته، حافظه از نشانه‌های مادی برجامانده از قبل، از آیین‌ها، از سنت‌هایی که باقی مانده‌اند و همچنین از داده‌های روان شناختی و اجتماعی جدید و در یک کلمه از حال و امروز انسان کمک می‌گیرد.» به این ترتیب، عمل به یادآوردن، بر خلاف تصور معمول، به معنای تکرار آنچه در گذشته اتفاق افتاده نیست، بلکه بازسازی گذشته در پرتوی زمان حال است، و نیازهای اجتماعی و منافع گروهی در یادآوری و فراموشی خاطرات تعیین کننده‌اند. گاه جامعه نیازمند یادآوری و ثبت تاریخ خود است و، در این حال، حافظه به یک تکلیف بر ضد فراموشی بدل می‌گردد. این الزام یادآوری را در مناسبت‌ها و بزرگداشت‌ها می‌بینیم که پاسخی به یک نیاز اجتماعی است. برعکس، در اوضاع و احوالی دیگر، حافظه می‌تواند کنار گذاشته و فراموش شود. «فراموشی مطلق یا نسبی زمانی اتفاق می‌افتد که خاطرات دیگر برای جمع کارکردی ندارند» (Namer, 1987, p 43). از این رو فراموشی، از نظر هالبواکس، در برابر حافظه نیست، بلکه عنصر سازنده‌ی آن است. زمانی که حافظه‌ی فرد دیگر کاربرد اجتماعی نداشته باشد، زمانی که دیگر گروه بدان نیازی ندارد، فراموشی پیش می آید. در نتیجه، فراموشی به نفی حافظه‌ی جمعی، بلکه پیش شرط آن و یکی از عناصر سازنده‌ی آن است.
در طرح و پرداخت این بحث، هالبواکس به چند نتیجه می‌رسد: نخست آنکه خاطره‌ی فردی در رابطه‌اش با خاطره‌ی گروه است که احضار و گزینش می‌شود و در عین حال گروه نیز هویت جمعی خود را در آیینه‌ی متکثر خاطرات فردی می‌سازد؛ دوم آنکه گذشته را جز با مطالعه‌ی هالبواکس به این نتیجه می‌رسد که برای شناخت امروز یک جامعه باید با تحلیلی جامعه شناختی نیاز جامعه را در ارجاع به گذشته یا به فراموشی مورد مطالعه قرار داد تا دریابیم که در چه زمانی و بر اساس چه نیازی یادآوری به یک تکلیف بدل می‌شود و چرا برعکس، در زمانی دیگر، جامعه می‌خواهد فراموش کند؟ به این ترتیب، هالبواکس در مطالعات تاریخی و مطالعات اجتماعی چشم انداز جدیدی می‌گشاید. در این دیدگاه، نمی‌توان حرفه‌ی مورخ را صرفاً به استخراج وقایع از متن آرشیو کتابخانه‌ها تقلیل داد و حرفه‌ی جامعه شناسی را در محدوده‌ی زمان حال و کشف قانون علیت فروکاست، بلکه تحلیل اجتماعی پیش شرط هر مطالعه‌ی تاریخی است، و تحقیق تاریخی ضرورت هر مطالعه‌ی اجتماعی است.
مطالعه‌ی دو اثر چارچوب‌های اجتماعی حافظه و حافظه‌ی جمعی، جدا از اهمیتی که در ساخت جامعه شناسی حافظه دارند، در عین حال، از طرفی، نشان دهنده‌ی کاربردی است که تاریخ در مطالعات اجتماعی می‌یابد و، از طرف دیگر، ضرورت رویکرد جامعه شناختی را در تحقیق تاریخی برجسته می‌سازد. این مشارکت متقابل در کار‌ هالبواکس البته به یمن فراروی از یک سری دوگانه‌ها که در پژوهش‌های علوم انسانی معمول است ممکن می‌گردد. دوگانه‌ی فرد/ جامعه که سازنده‌ی دو رشته‌ی روان شناسی و جامعه شناسی است، و دوگانه‌ی گذشته/ حال که مبنای تفکیک دو رشته‌ی تاریخ و جامعه شناسی است.

نوربرت الیاس: تاریخ آداب (27)

مفهوم حافظه‌ی جمعی به نوعی با مفهوم دیگری که الیاس پردازش می‌کند پیوند می‌خورد: مفهوم آداب و رسوم الیاس در تمدن آداب (28) به تحلیل تمدن غربی می‌پردازد و یک پرسش طرح می‌کند: رفتار فردی و آداب اجتماعی در جوامع غربی چگونه شکل گرفته است؟ چگونه احساس شرم، حیا، معذب بودن، بیزاری در برابر یک رفتار ناهنجار، که اغلب به تربیت خانوادگی نسبت می‌دهیم، در واقع محصول یک فرایند اجتماعی و تاریخی است. این کتاب که نخستین بار به زبان آلمانی، در سال 1939، در سوئیس تحت عنوان در فرایند تمدن (29) انتشار یافت در آغاز واکنشی در محافل علمی پدید نیاورد و در چاپ دوم اثر بود که بدان توجه شد و نخست با اقبال بسیاری از جانب مورخان جدید، اصحاب مکتب آنال، روبه رو شد؛ این پیش از آن بود که جامعه شناسی آن را تملک کند و روش و تفسیر الیاس به یک مکتب در جامعه شناسی بدل گردد. آنچه باعث اقبال مورخان به جامعه شناسی الیاس گشت نقد وی به جامعه شناسی‌ای بود که «بر زمان حال چنبره زده است» و، با تکیه بر مرزهای رشته‌ای خود و تخصص، خود را در معرض خطر ازهم گسیختگی قرار داده است. الیاس اما، به تبع آگوست کنت، به جای تخصصی، بر «ضرورت مطالعه‌ی کلیات علمی» و، به جای زمان حال، بر «فرایندهای اجتماعی دراز مدت» (Elias, 1970) تأکید می‌ورزید. از این روست که دو مفهوم پیکربندی (30) و فرایند (31) در کار الیاس برجسته می‌شوند. مفهوم پیکربندی به وی امکان می‌دهد تا از تضاد فرد/ جامعه فراتر رود و به جای جامعه‌ی افراد مجزا و مستقل از دیگری بر پیکربندی‌های سیالی تأکید کند که افراد شکل می‌دهند؛ مفهوم فرایند، به جای علیت، به الگوهایی اشاره دارد که در آن پدیده‌های اقتصادی، مناسبات قدرت و اشکال کسب معرفت هم زمان و تدریجی تحول می‌یابند، افراد را فراسوی فاصله‌های زمانی و دوری‌های جغرافیایی به هم پیوند می‌زنند و در «زنجیره‌های وابستگی متقابل (32)» متصل می‌سازند.
در فرایند تمدن، که مجموع دو اثر تمدن آداب و پویای غرب است، الیاس تکوین روان شناختی رفتارها را مطالعه می‌کند که از نظر وی از تکوین اجتماعی قدرت جدایی ناپذیر است. وی به تأسی از فروید نشان می‌دهد که فرایند تمدن در واقع فرایند غلبه بر غرایز خویش و کنترل نفس در روابط اجتماعی و رفتارهای فردی است. در این کتاب، او با به پرسش کشیدن مفهوم تمدن نزد انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها و آلمان‌ها به مطالعه‌ی آداب تمدن غربی می‌پردازد و تغییر این آداب را از پایان قرون وسطی تا دوره‌ی معاصر تحلیل می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که از رنسانس به بعد آداب اجتماعی از شکلى غریزی، غیر ارادی و خودانگیخته خارج شده و ابراز احساسات و رفع نیازها به سمت کنترل نفس، خویشتن داری و درونی کردن امیال سیر کرده‌اند. کتب تعلیماتی آداب، که در رنسانس آداب زندگی اجتماعی را به درباریان و طبقات مسلط آموزش می‌دادند، نشانگر آن اند که رفتارهای اجتماعی در همه‌ی وجوه زندگی، آداب غذا خوردن، خوابیدن، قضای حاجت، نیازهای جنسی و خشونت...، دچار تغییرات اساسی شده‌اند: رابطه با غذا، که در قدیم بی واسطه و مستقیم بود، با اختراع چنگال به جای انگشت، بافاصله شد، عریانی مذموم قلمداد شد، قضای حاجت به حوزه‌ی خصوصی رانده شد و روابط جنسی به تابو بدل گشت و رفتارهایی چون گرفتن آب بینی با سفره، تف کردن، خلال دندان با چاقو که در قرون وسطی معمول بود... از رنسانس به بعد به بی نزاکی نسبت داده شد. تغییر در رفتارها منجر به تغییراتی در احساسات نیز شد، و احساس بیزاری، شرم، حیا در برابر رفتارهای «غیر متمدنانه» محصول این تحول تاریخی در آداب بود که تدریجأ با مورد قضاوت قرار گرفتن از جانب جامعه، تربیت و اصلاح شده بودند. در نتیجه، رفتارها و احساساتی که امروز از نظر ما طبیعی است و به عادات ثانویه ما بدل شده محصول درونی کردن آن چیزی است که الیاس «متمدن شدن مدرن» می‌خواند و به نوعی شکلی از کنترل بر خویش است. در اینجا تحلیل الیاس لحنی فرویدی به خود می‌گیرد، و تمدن با کنترل و سرکوب مترادف می‌شود.
الیاس این فرایند تاریخی را موضوع تحلیل جامعه شناختی می‌کند و نشان می‌دهد که از سازمان اجتماعی دربارهای شاهنشاهی در این تحول تدریجی نقش تعیین کننده داشتند، و کنترل احساسات، هیجانات و نیازها، با سقوط جنگجویان، ظهور جامعه‌ی درباری و پیدایش دولت متمرکز مدرن، که تدریجاً انحصار خشونت را به دست می‌گیرد، در ارتباط است. او در بخش نهایی اثر خود، که طرحواره‌ای از یک نظریه‌ی تمدن نام دارد، می‌پرسد چه رابطه‌ای می‌توان میان سازمان جامعه و دولت یافت؟ میان انحصار، تمرکز و اعمال خشونت از طرفی و مفهوم تمدن از سوی دیگر؟ پاسخ الیاس در این فصل یادآور پروبلماتیک ماکس وبر در اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری است، آنجا که می‌نویسد: آنچه فرایند تمدن در غرب را به یک پدیده‌ی ممتاز و یگانه بدل می‌سازد این است که در غرب با چنان پیشرفتی در تقسیم کار، ثباتی در انحصار پلیسی و مالیاتی و گستردگی ای در عرصه‌ی وابستگی متقابل و رقابت روبروییم که نظیر آن را در تمام تاریخ بشریت نمی‌توان یافت (Elias, 1975, p. 203).
به این ترتیب، الیاس همچون ‌هالبواکس از دوگانه سازی‌های رایج در علوم انسانی، دوگانه‌ی فرد/ جامعه، خرد/ کلان، تاریخ / جامعه شناسی/ روان شناسی و ... فراتر می‌رود و بر وجه تاریخی زمان حال تأکید می‌کند. (با مشاهده‌ی امور حاضر می‌توان بهتر پدیده‌های گذشته را فهمید و تعمیق گذشته راه را بر آنچه در برابر چشمانمان اتفاق می‌افتد می‌گشاید.» (Ibid, p 299). از این نظر، اثر الیاس را می‌توان، همچون اثر‌ هالبواکس، به نحوی اثری میان رشته‌ای خواند. بی جهت نیست که تمدن آداب در حوزه‌های وسیعی چون مطالعات روان شناختی، انسان شناختی، تاریخی و جامعه شناسی به اثری مرجع بدل شد. ناتالی هینیک جامعه شناسی الیاس را جامعه شناسی تمدن، جامعه شناسی احساسات و جامعه شناسی زمان بلند مدت می‌خواند. جامعه شناسی‌ای که تاریخ خویشتن داری، کنترل خشونت، درونی کردن احساسات و همچنین بازتعریف روابط وابستگی متقابل را در رابطه با زمان، گروه مرجع و موقعیت اجتماعی موضوع مطالعه‌ی خود قرار داده و چنان که الیاس خود می‌خواست چشم انداز یک «انقلاب کوپرنیکی» را در جامعه شناسی گشوده است.( Heinich,2010)

پییر بوردیو: عادتواره

مفهوم دیگری که شاید بتوان گفت به نحوی برآمد حافظه‌ی جمعی ‌هالبواکس و آداب الیاس است مفهوم عادتواره (habitus) نزد پییر بوردیو است. انتقال حافظه و تحول آداب سازنده‌ی عادتواره هستند. عادتواره و میدان را می‌توان مفاهیمی قلمداد کرد که از خلال آنها جامعه شناسی بوردیو با تاریخ رابطه برقرار می‌کند. از نظر برخی از محققان اما مشارکت بوردیو در کاربرد تاریخ در جامعه شناسی را باید نه در پرداخت این مفاهیم، بلکه در تحلیلی دانست که وی- همراه با ژاک دریدا و میشل فوکو- از نقش زبان در روابط قدرت در نظریه‌ی خشونت نمادین ارائه داده است (Gerard Noiriel,2006, p. 44). بوردیو با نشان دادن فرایندی که از خلال آن قدرت سیاسی، با تثبیت و تعلیم و فراگیر نمودن زبان رسمی، هنجارها و هژمونی فرهنگی خود را مسلط می‌سازد وجه تاریخی سلطه‌ی درونی شده را آشکار می‌سازد و مشروعیت را به مثابه‌ی سلطه شناسایی می‌کند. این مطلب اما بر مفهوم عادتواره به منزله‌ی تاریخ درونی شده تمرکز دارد و نسبتی که می‌تواند با آداب و حافظه‌ی جمعی برقرار سازد.
habitus را به عادتواره، خصلت، منش ترجمه کرده‌اند. این کلمه از کلید واژه‌های جامعه شناسی بوردیو است که وی جهت تحلیل مکانیسم نابرابری‌های اجتماعی به کار گرفت و عمومیت بخشید. بوردیو این مفهوم را در پایان سال‌های 1960 طرح کرد. وی در مقدمه‌ی مردم شناسی کابیل (33) و سپس در طرح یک تئوری پراتیک (34) بدان پرداخت و در حس عملی (35) آن را تکمیل کرد. هدف وی فراروی از دو درک غالب در جامعه شناسی از سوژه و کنش بود: نخست درک اگزیستانسیالیستی که آزادی محور بود و نقش ساختارهای عینی را دست کم می‌گرفت؛ سپس درک ساختارگرای لوی استروس که ساختار محور بود و کنش فرد را مبتنی بر قواعد عینی قلمداد می‌کرد. بوردیو فقدان امر تاریخی را در این رویکردها نقد می‌کرد و عادتواره را «ساختاری ساختارپذیر می‌دید که همچون ساختاری ساختارساز عمل می‌کند». (36) از نظر وی، فرد در ضمن فرایندهای متفاوت اجتماعی شدنش مجموعه‌ی اصول رفتاری را که بازتاب ساختارهای عینی جهان هستند درونی می‌کند. این مجموعه‌ی درونی شده به پیش زمینه یا قابلیت‌های پایداری (37) چون نحوه‌ی حرف زدن، راه رفتن، احساس کردن و فکر کردن بدل می‌شود. در نتیجه، مبنای کنش مجموعه‌ی قابلیت‌هایی هستند که عادتواره فرد را می‌سازند. از این در بوردیو از لفظ کنشگر (38) استفاده نمی‌کند، بلکه به دلیل در نظر گرفتن تعینات اجتماعی از عامل (39) سخن می‌گوید.
از نظر وی، عادتواره نظام پیش زمینه‌های نظم یافته است که به فرد اجازه می‌دهد در جهان اجتماعی زندگی کند و آن را تفسیر کند، تفسیری که هم منحصر به فرد است و هم میان اعضای قشر اجتماعی‌ای که بدان تعلق دارد مشترک است. نقش اجتماعی شدن اولیه (کودکی و بلوغ) و ثانویه (بزرگی) در ساختارمندی عادتواره بسیار مهم است. از طریق کسب عادتواره، همچون یک سرمایه‌ی اجتماعی، افراد یک طبقه می‌توانند رفتارها، سلیقه، سبک زندگی خود را داشته باشند و یک عادتواره طبقاتی را به وجود بیاورند. به این ترتیب، رفتار هر فردی بر اساس فرایند اجتماعی شدن درونی شده‌ی وی تحلیل می‌شود. عادتواره در نتیجه مبنای رفتار فردی می‌شود و همه‌ی جوانب زندگی فرد از اوقات فراغت گرفته تا غذا خوردن، فرهنگ، آموزش، کار و مصرف، از عادتواره وی متأثر می‌شود. در تحلیل این مفهوم، بوردیو می‌نویسد: «مفهوم عادتواره سنتی قدیمی دارد. اسکولاستیک از این کلمه برای برگردان آنچه ارسطو اکسی (hexis) می‌نامد استفاده کرده است. دورکیم، در تحول آموزشی در فرانسه، بدان اشاره می‌کند و موس در متن خود تحت عنوان تکنیک‌های بدن از آن استفاده می‌کند. اما هیچ کدام از این نویسندگان بدان نقش تعیین کننده‌ای ندادند. من چرا این کلمه‌ی قدیمی را گرفتم و بر آن تأکید کردم؟ چون این مفهوم با مفهوم عادت خویشاوندی دارد و در عین حال در یک نکته‌ی اساسی با آن متفاوت است. عادتواره آن چیزی است که کسب کرده‌ایم، اما به شکلی طولانی در جسم ما به صورت قابلیت‌هایی مداوم تجسم یافته است. این مفهوم مدام یادآوری می‌کند که چیزی تاریخی است، چیزی که به تاریخ فردی وابسته است و در یک سبک اندیشیدن تکوینی، در برابر سبک اندیشیدن ذات گرایانه، ثبت شده است. از طرفی، اسکولاستیک از اصطلاح عادتواره معنای دیگری را هم مراد می‌کرد: یک سرمایه، یک مالکیت، عادتواره در واقع یک سرمایه است که از آن رو که تجسم یافته است از بیرون به عنوان چیزی نه اکتسابی که ذاتی تلقی می‌شود. چرا به جای عادتواره از اصطلاح عادت استفاده نمی‌کنم؟ عادت ناخودآگاه چیزی تکراری، مکانیکی، اتوماتیک، بیشتر بازتولیدی تا تولیدکننده تلقی می‌شود، در حالی که من می‌خواستم بر این ایده تکیه کنم که عادتواره چیزی است که به شکل نیرومندی مولد است. ارزش‌ها ژست‌ها هستند: نحوه‌ی ایستادن، راه رفتن، حرف زدن، نیروی عادتواره در این است که اخلاقی است که به ژست، به نحوه‌ی رفتار بدل شده است.» (Bourdieu, 1980b, p 133-136). از طریق این عادتواره، این تاریخ تجسم یافته است که فرد همواره در معرض همکاری با سلطه و قید و جبرهایی که بر او تحمیل می‌شوند قرار می‌گیرد (Bourdieu,2002, p 19-20) عادتواره در كار بوردیورد پای تاریخ و جامعه در شخصیت فرد است، تاریخی زنده که در فرد تجسم یافته است، تاریخی که در زندگی روزمره، در رفتار فردی، در روابط اجتماعی وی حضور دارد و نمایان می‌شود. در کار بوردیو نیز دغدغه‌ی غلبه بر دوگانه‌های جدایی ساز وجود دارد. اگر‌ هالبواکس و الیاس دوگانه‌ی فرد جامعه و مرزبندی رشته‌ها به نام تخصص را به پرسش کشیدند، بوردیو نیز تلاش می‌کند بر دوگانه‌هایی چون سوبژکتیویسم/ ابژکتیویسم، میکرو/ ماکرو، آزادی‌/ تعین، به کمک مفاهیمی چون عادتواره، میدان و سرمایه غلبه کند و جامعه شناسی‌ای رابطه‌ای را برجسته سازد.

نتیجه

جامعه شناسی در آغاز تکوین خود، برای آنکه بتواند به صورت یک رشته‌ی علمی مستقل معرفی و نهادینه شود، ناگزیر از شناسایی و برجسته ساختن مرزهای خود با دیگر رشته‌ها و مشخصاً تاریخ بود. در نسل بعدی اما این مرزبندی‌های ضروری با تاریخ جای خود را به که گفتگویی مستمر و وام گیری‌های متقابل داد، و زمینه‌ی گسست از تاریخی گذشته گرا، وقایع نگار، متکی به آرشیو، تاریخی که گذشته است و در حال ما دیگر حضوری ندارد را فراهم نمود. (40) نمونه‌ای از این درک امروزی و اجتماعی از تاریخ را در آنچه بعدها تحت عنوان مکتب آنال (1929) شناخته شد می‌توان یافت که مارک بلوخ به نحوی مانیفست آن را در کتاب حرفه‌ی مورخ ارائه نمود.
جامعه شناسی به سهم خود تلاش کرد از آنچه الیاس «خطر چنبره زدن در زمان حال» می‌نامد پرهیز کند، امر تاریخی را در امر اجتماعی شناسایی کند و با جامعه شناسی‌ای که جامعه را در میدان تحقیق، در مجموعه‌ای از علل اجتماعی و در کنش متقابل کنشگران زندانی می‌کند و بُعد تاریخی و فرایند شکل گیری زمینه‌های اجتماعی را نادیده می‌گیرد فاصله بگیرد. موریس‌ هالبواکس، نوربرت الیاس و پییر بوردیو هر کدام به سهم خود از خلال مفاهیمی چون حافظه‌ی جمعی، آداب و عادتواره نمونه‌هایی از کاربرد اجتماعی تاریخ را ارائه دادند و در مطالعات میان رشته‌ای افق‌های جدیدی گشودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران، گروه جامعه شناسی salarsara@hotmail.com.
2. Memoire collective.
3. Mentalite.
4. Habitus.
5. Charles-Victor Langlois.
6. Charles Seignobos.
7. Nouvelle histoire.
«تاریخ جدید» نامی است که در سال‌های 1970 به نسل سوم مکتب انال اطلاق شد و مشخصاً تاریخ مانتالیته و زمان دراز مدت را موضوع مطالعه خود قرار داد.
8. فرانسوا سیمیاند جامعه شناسی مکتب دورکیمی که مبتکر تکنیک‌های کمی در تاریخ است و لوسین فور و مارک بلوخ. سیمیاند است که جنگی را که دورکیم آغاز کرده بود ادامه می‌دهد با افشای سه معبود، سه بت در تاریخ سنتی: بت سیاست که حوادث سیاسی و جنگی را برجسته کنیم و ظهور و سقوط حکومت‌ها و جنگ‌ها، بت شخصیت، مطالعه‌ی چهره‌های بزرگ و بت گاه شمار کرونولوژی تاریخ می‌شود تسلسل حوادث در زمان بشناسند. تأثیر این مباحث را در بلوخ و لوسین فور در نفی تاریخ سیاسی سنتی و تلاش برای ساخت تاریخ جدید می‌توان مشاهده کرد.
9. Long durée.
زمان بلند مدت اصطلاحی است که فرناند برودلی در 1949 در رساله‌اش تحت عنوان مدیترانه به کار گرفت و بعدها در جدالش با کلود لوی استروس در مقاله‌ای تحت همین عنوان بدان پرداخت.
«La longue durée» in Annales. Economies, Sociétés, Civilisations,13e année, N.4. 1958. Pp. 725-753.
10.. Fernand Braudel.
11. Mentalité.
12. Jacques Legoff.
University of Dhaka, Bangladesh.
Cell:01199026480.
E-mail: masaburk@yahoo.com.
13. در 1994 آنال، که قبلاً تاریخ اجتماعی و اقتصادی نام گذاری شده بود، به اقتصاد و جامعه و تمدن تغییر نام داد و در نهایت تاریخ و علوم اجتماعی نام گذاری گردید.
14.Histoire Sociale.
15. Sociologie historique.
16. microhistoire.
17. Socio-histoire.
18. Memoire collective.
19. Mentalite.
20. Habitus.
21. مارک بلوخ به همراه لوسین فور یکی از بنیان گذاران مکتب آنالی است که ایده‌ی مسئله‌ی تاریخی را طرح کرد و روشی تطبیقی را در مطالعات تاریخی با کار گرفت.
22. Lucien Febvre.
23. Homo sapien.
24. از جمله تئوری انسان متوسط 1912، کادرهای اجتماعی حافظه 1925، علل خودکشی 1930، مورفولوژی اجتماعی 1938، حافظه‌ی جمعی 1950 و ... . بنا به اطلاع من تاکنون فقط کتاب طرح روان شناسی طبقات اجتماعی هالبواکس به همت دکتر علی محمد کاردان ترجمه شده است.
25. Conscience sociale.
26. Buchenwald.
27. Moeurs.
28. کتاب در فرایند تمدن در سال 1969 به فرانسه منتشر شد؛ جلد اول آن تحت عنوان تمدن آداب و جلد دوم آن تحت عنوان پویایی غرب انتشار یافت.
29 Uber den prozess der zivilisation.
30. Configuration.
31. Processus.
32. Chaine d'interdependence.
33. Ethnologie kabyle.
34. Esquisse d'une théorie de la pratique.
35. Sens pratique.
36. Structure structuree, fonctionnant comme structure structurante.
37. disposition.
38. acteur.
39. agent.
40. هالبواکس می‌نویسد: «مورخان بیش از پیش نتیجه گیری‌های عام و درس گیری از حوادث گذشته را به کنار می‌نهند. اما جامعه که درباره‌ی انسان‌ها در زمان حیاتشان و در روز مرگشان و همچنین درباره‌ی پیشامدها داوری می‌کند، در واقع هر خاطره‌اش دربرگیرنده‌ی نه تنها بخشی از تجربه بلکه بازتابی از تأملاتش است. چرا که هر واقعه‌ی گذشته یک آموزه است، و هر انسان درگذشته یک تشویق یا یک هشدار است. آنچه ما چارچوب حافظه می‌نامیم، زنجیره‌ای از ایده‌ها و داوری‌هاست» (Holbwach, 1925, p 201).

کتاب شناسی:
- Noiriel, Gerard (2006). Introduction a la socio-histoire, Paris: Edition la decouverte.
- Namer, Gérard (1987), "Mémoire et Société”, coll. Sociétés, Paris: Méridiens Klincksieck.
- Halbwachs, Maurice (1997). La mémoire collective, nouvelle édition critique établie | G. Namer, Paris, Albin Michel, « Bibliothèque de l'Evolution de l'Humanité »,1997.
- Heinich, Nathalie (1997). La sociologie de Norbert Elias, Paris, La Découverte.
- Elias, Norbert (1970). Quest-ce que la sociologie?. Paris, Agora Pocket,1991.
- Elias, Norbert (1973). La civilisation des mœurs, Paris. Calmann-Levypocket.
- Elias, Norbert (1975). La dynamique de l'occident, Paris. Calmann-Levypocket.
- Ricoeur, Paul (2005). Les résistances sur le Plateau Vivarais-Lignon (1938-1945); Témoins, témoignages et lieux de mémoires. Les oubliés de l'histoire parlent, Edition du Roure.
-Bourdieu, Pierre (2002). Entretien avec Antoine Spire, Pascale Casanova, Miguel Benasayag. Edition de L'Aube.
- Bourdieu, Pierre (1972). Esquisse d'une théorie de la pratique précédé de Trois études d'ethnologie kabyle, Genève, Droz.
- Bourdieu, Pierre (1968). Jean-Claude Chamboredon et Jean-Claude Passeron, Le métier de sociologue : Préalables épistémologiques, Paris, Mouton de Gruyter.
- Bourdieu, Pierre (1980a). Le Sens pratique, Paris, Les Editions de Minuit, coll. Le sens commun.
- Bourdieu, Pierre (1980b). Questions de sociologie, Paris, Les Editions de Minuit, coll. « Documents».
- Bourdieu, Pierre (1989-1990). Entretien mené par Antoine Spire assisté de Pascale Casanova et de Miguel Benassayag, Editions de l'Aube, 2002, pp. 19-20.

منبع مقاله :
به کوشش داریوش رحمانیان؛ (1392)، مجموعه مقالات همایش تاریخ و همکاری‌های میان رشته‌ای، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط