نویسنده: جلال ناجی
مقدمه
در مورد انقلاب اسلامی ایران مطالعات گوناگون و گستردهای صورت گرفته که تبیین ماهیت دینی این انقلاب، بخشی از این مطالعات است؛ هرچند این مطالعات با توجه به اهمیت آنها کافی به نظر نمیرسد. در تبیین ماهیت دینی انقلاب اسلامی و برای جلوگیری از تحریف مبانی آن، نیازمند مطالعهی انقلاب اسلامی از منظر بنیانگذار آن، حضرت امام خمینی (رحمه الله) هستیم. نوشتهی حاضر با توجه به این ضرورت، به سامان رسیده و مبانی فقهی انقلاب اسلامی در اندیشهی امام خمینی (رحمه الله)، موضوع این مقاله است؛ چرا که مطالعهی آثار علمی و عمومی امام نشان میدهد. ایشان از بعد فقهی به انقلاب نگاه کرده و آن را به عنوان یک تکلیف، تلقی نموده است.مفهوم مبانی فقهی انقلاب اسلامی
مبنا به شالوده و پایهی یک چیز گفته میشود. (انوری، 1381،ج7: 659). منظور از عنوان مبانی فقهی در این تحقیق، اصول مسلم فقهی است که انقلاب اسلامی براساس آن اصول پایهگذاری شده است. به عبارت دیگر، تکالیف کلّی و قطعیای که انقلاب اسلامی، مصداقی از مصادیق آن تکلیف است، مبانی فقهی انقلاب را تشکیل میدهد. مراد از انقلاب در این تحقیق، مفهوم سیاسی و اجتماعی آن است. براساس این مفهوم، انقلاب به یک تحول خشونتبار مردمی اطلاق میشود که هدف آن، تغییرات سریع و اساسی در ارزشها و باورهای مسلط و ساختارهای اجتماعی و سیاسی یک جامعه است. (محمدی، 1380: 37).در جایی، انقلاب اسلامی چنین تعریف شده است: «انقلاب اسلامی به پدیدهای گفته میشود که به صورت خشونت بار، همراه با مشارکت مردم تحقق پذیرد و منجر به تغییر و تحول بنیادی مبتنی بر مکتب اسلام در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه گردد». (نقوی، 1380: 20).
در تعریف فوق، عنصر «خشونت بار» گنجانده شده که در اینباره باید گفت:
هرچند، استفاده از خشونت در انقلابها، چه از طرف گروه حاکم و چه از طرف انقلابیون، امری رایج است، اما در انقلاب اسلامی ایران به دلیل مبتنی بودن بر اندیشهی اسلامی و رعایت سلسله مراتب امر به معروف و نهی از منکر، شاهد کمترین خشونتها از طرف انقلابیون بودهایم. انقلاب اسلامی، فارغ از جهات زمان و مکان، ویژگیهایی دارد؛ اگر انقلاب اسلامی ایران به عنوان نمونهی عینی یک انقلاب اسلامی ملاحظه شود، تفاوت آن با سایر انقلابها، در ایدئولوژی، رهبری، اهداف و نظایر اینها آشکار میگردد.
رابطهی دین با سیاست و انقلاب در اندیشهی امام خمینی (رحمه الله)
پیوند دین و سیاست از نظر امام خمینی (رحمه الله) پیوندی عمیق و در کلیات و جزئیات است؛ چنانکه ایشان مینویسد «اسلام، دین سیاست است؛ به تمام شؤونی که سیاست دارد. این مسأله برای هر کسی که کمترین تدبر در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نماید آشکار میگردد. هر کسی را که گمان بر این است که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته و نه اسلام را». (امام خمینی (رحمه الله)، 22، 1384: ج1).
ادلهی مختلفی بر پیوند دین و سیاست اقامه شده است. از نظر امام خمینی (رحمه الله) این ادله عبارتند از: جامعیت دین امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج21: 403). نقش حکومت در حراست از دین (امام خمینی (رحمه الله)، 1377: 41) ماهیت قوانین اسلام (همان: 30) مبانی اقتصادی اسلام (همان: 31) و سیرهی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) (همان: 26) بنابراین، انقلاب که یکی از مسائل مهم سیاست است، از نظر ایشان پیوندی عمیق با دین دارد و دارای مبانی مختلف دینی، به ویژه مبانی فقهی است.
انواع حکومت در اندیشهی امام خمینی (رحمه الله)
حکومت از جهات مختلف به انواع گوناگونی قابل تقسیم است. آنچه در این پژوهش در پی آن هستیم، تعیین حکومت مطلوب و آرمانی امام خمینی (رحمه الله) است. برای درک این واقعیت، با توجه به آثار ایشان، حکومت را به دو نوع مطلوب و نامطلوب تقسیم نموده و به تبیین نظر ایشان در این مورد میپردازیم:الف) حکومت مطلوب
حکومت مطلوب از نظر امام خمینی، حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) و سپس حکومت فقیه است.حکومت پیامبر و ائمه:
نخستین حکومت مطلوب از نظر امام خمینی (رحمه الله)، حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) است.ایشان در توجیه حرمت پذیرش ولایت جائر مینویسد «چون سلطنت از ناحیهی خداوند برای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیر المؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) بعد از ایشان واگذار شده است». (امام خمینی، 1374، ج2: 159). در واقع ایشان حکومت جور را از آن جهت نامشروع و همکاری با آن را حرام میداند که اذن الهی ندارد.
حکومت فقیه:
از نظر امام خمینی، حاکم اسلامی باید واجد دو صفت عدالت و فقاهت باشد، این نوع حکومت در عصر غیبت، فقط حکومت فقیه است: «امر ولایت (در عصر غیبت) به فقیه عادل راجع است و او کسی است که صلاحیت حکومت بر مسلمین را دارد؛ زیرا واجب است که والی، متصف به فقه و عدالت باشد. (امام خمینی (رحمه الله)، 1421ق، ج2: 624).حکومت مطلوب در اندیشه امام خمینی (رحمه الله) ویژگیهایی دارد: مانند حاکمیت قانون الهی (امام خمینی (رحمه الله)، 34: 1377) و عدالت محوری (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج3: 509) مردمداری (همان، ج5: 181) و اعتبار شرایط خاص مانند عدالت و فقاهت و کفایت (سیاسی) در حاکم اسلامی (امام خمینی (رحمه الله)، 1421، ج2: 623) این ویژگی حکومت مطلوب را از حکومت نامطلوب از منظر امام (رحمه الله) متمایز میسازد.
ب) حکومت نامطلوب
با ملاحظه ویژگیهای حکومت مطلوب از نظر امام خمینی (رحمه الله) و نیز اظهارنظر ایشان راجع به برخی حکومتها، به طور قطع میتوان گفت که تمامی حکومتهایی که معیارهای موردنظر اسلام را ندارند، از نظر ایشان نامطلوب هستند. انواع حکومتهای رایج، به علت فقدان رهبری الهی و قوانین الهی، اساساً مطلوب ایشان نیست. از نظر ایشان اشکال حکومتی جهان اسلام بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جز حکومت کوتاه مدت امام علی (علیه السلام) و نیز حکومت امام حسن (علیه السلام) اعم از حکومتهای سلطنتی و موروثی به لحاظ شکل و محتوا مغایر با اسلام بوده است. (امام خمینی، 1377: 25).پس میتوان گفت از نظر ایشان تمامی انواع حکومتهای رایج در بین مسلمین، به علت غصب مقام حکومت و خلافت (امام خمینی (رحمه الله)،1374، ج2: 160) و شرک آمیز بودن آنها (امام خمینی (رحمه الله)،1377: 24) باید تغییر یابد و فقهای واجدالشرائط است که در صورت موجود بودن شرایط اجتماعی لازم، به طور دسته جمعی قیام نموده، حکومت تشکیل دهند. (امام خمینی، 1421ق، ج2: 624).
رابطهی تقیه با انقلاب
تقیه یکی از مسلمات مذهب شیعه است. این اصل، مقدمه آیاتی از قرآن کریم است. (نحل: 106) و (آل عمران: 28). امامان معصوم (علیهم السلام) براساس قرآن و با لحاظ قلت تعداد شیعیان و قدرت خشن حاکمان، حکم به وجوب تقیه نمودند. (کلینی، 1411ق، ج2، باب التقیه، ح4,2و12). با وجود اهمیت تقیه و موضوعاتی مانند قتل و شرب خمر از وجوب آن استثنا شده است که در فقه به «مستثنیات تقیه» معروف است.امام خمینی (رحمه الله) مستثنیات جدیدی را نیز به آنها اضافه کرد؛ مانند ویرانی کعبهی شریف و ویرانی مشاهد مشرفه (امام خمینی (رحمه الله)، 1385ق، 172)، در معرض زوال و تغییر قرار داشتن، ضرورتی از ضروریات دین و همینطور اهمیت اجتماعی شخص تقیه کننده (همان: 178) که همگی از موضوعات مورد اهتمام شارع مقدس هستند.
از نظر ایشان در چنین مواردی، تقیه حرام است. ملاحظه میشود که امام خمینی (رحمه الله) با لحاظ روح اسلام و حکمت تشریع تقیه، موارد جدیدی از مستثنیات تقیه را مطرح مینماید. این امر بعداً در شکلگیری اندیشهی سیاسی ایشان، به خصوص در طرح اندیشهی انقلاب اسلامی مؤثر واقع شد.
بررسی مبانی فقهی مرتبط با انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی (رحمه الله)
براساس اندیشهی سیاسی شیعه، حاکمیت، اصالتاً و بالذات از آن خداوند است. این حاکمیت از طرف خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) تفویض شده است. بر همین مبنا است. از اینرو، تمامی حکومتهایی که ناشی از اذن الهی نباشند، مشروعیت ندارند. از آنجا که این اندیشه بر تغییر ساختار قدرت و به ویژه رهبری آن تأکید دارد، به معنای انقلابی بودن این اندیشه است.امام خمینی (رحمه الله) براساس نظریهی امامت، تمامی حکومتهای بعد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تا عصر حاضر، به جز دورهی کوتاه حکومت امام علی (علیه السلام) را حکومت جور میداند و بر مشروعیت حاکمیت معصوم در عصر حضور و حاکمیت فقیه جامع الشرائط در عصر غیبت تأکید دارد. ایشان نظریهی ولایت فقیه را براساس اندیشهی سیاسی شیعه و الگوی امامت مطرح کرد و با استفاده از ادلّهی مختلف، آن را برهانی ساخت. (امام خمینی (رحمه الله)، 2، 1421، ج: 654-627).
بنابراین از نظر ایشان تنها حکومت معصوم و فقهای جامع الشرائط مشروعیت دارد و سایر حکومتها نامشروع و جائرند و بر فقهای جامع الشرائط واجب است که با ایجاد شرایط، به طور انفرادی و یا دسته جمعی تشکیل حکومت دهند. (همان: 624). بدین ترتیب اندیشهی سیاسی امام خمینی (رحمه الله) براساس نظریهی امامت و ولایت فقیه، یک اندیشهی انقلابی است.
به لحاظ تاریخی، وقتی که شرایط مهیا نبود و حکومت شاهنشاهی هم برخی اصول را رعایت میکرد، ایشان اقدام انقلابی خاصی انجام نداد؛ اما در عین حال، متوجه ایجاد مقدمات، زمینه سازیها و آگاهسازی عموم مردم بود تا اینکه با فراهم شدن تدریجی شرایط، اندیشه انقلاب اسلامی را به صراحت مطرح کرد. این اندیشه بر مبانی فقهی استوار بود که ایشان به عنوان یک فقیه، ضرورت انقلاب را از آنها استنباط نمود. شاید مهمترین مبانی فقهی انقلاب اسلامی در اندیشهی امام خمینی (رحمه الله)، عبارت باشد از: امر به معروف و نهی از منکر، وجوب نفی سلطهی اجانب و وجوب ظلم ستیزی که در این نوشتار مورد بحث قرار میگیرند.
وجوب امر به معروف و نهی از منکر
وجوب امر به معروف و نهی از منکر، مورد اتفاق همهی فرق اسلامی است. (علامه حلی، 1412: 21). ادله مخلتفی اعم از کتاب، سنّت، اجماع و عقل بر وجوب آن اقامه شده است. (نجفی، 1981م، ج21: 352-359). این واجب، دارای شرایط و مراتبی مانند مرتبهی قلبی، لسانی و یدی (اعمال قدرت) است. امام خمینی (رحمه الله) براساس فقه اهل البیت (علیهم السلام) نکات تازه و نوآوریهایی در مورد امر به معروف و نهی از منکر داشته است که این نوآوریها نقش مهمی در ارائه نظریهی انقلاب اسلامی داشت. از اینرو، به طرح دیدگاههای فقهی حضرت امام (رحمه الله) در مورد امر به معروف و نهی از منکر که برخی از آنها به نوآوریهایی منجر شده است، خواهیم پرداخت:1. لزوم اقدام همگانی
امام خمینی (رحمه الله) هرچند قائل به کفایی بودن وجوب امر به معروف و نهی از منکر است. ولی معتقد است که اگر اقامهی فریضه یا از بین بردن منکر، نیازمند اجتماع عدهای باشد، باید همان عده اقدام کنند. (امام خمینی (رحمه الله)،1384، ج1: 440). بر همین مبنا در طول مبارزه بر لزوم اقدام جمعی برای سقوط رژیم شاهنشاهی تأکید میکرد. (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج5: 93).2. توسعه در مفهوم تأثیر
امام خمینی (رحمه الله)، همچون سایر فقها احتمال تأثیر را از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر میداند؛ هر چند، احتمال تأثیر را دارای مفهومی موسع میداند. از نظر ایشان احتمال تأثیر در حدی که قابل اعتنا عندالعقلاء باشد در تعلق وجوب کافی است و صرفاً ظن به عدم تأثیر در سقوط تکلیف کفایت نمیکند. (امام خمینی (رحمه الله)، 1384، ج1: 444).ایشان در برخی موارد، تکرار امر و نهی را لازم میشمارد و آن در مواقعی است که احتمال داده شود تکرار امر و نهی اثرگذار است. (همان: 448) همینطور اگر امر و نهی شخص و یا اشخاصی اثرگذار نبود، اما دیگران احتمال دهند که امر و نهی آنها مؤثر است، باید امر و نهی کنند. (همان) و بالاخره از نظر ایشان، اثر فوری و دفعی لازم نیست، بلکه اگر احتمال دهد در آینده مؤثر باشد، امر و نهی واجب است. (همان: 445) بر همین مبنا بود که هنگام طرح نظریهی انقلاب اسلامی فرمود: «لازم نیست مبارزه فوراً نتیجه دهد». (امام خمینی (رحمه الله)، 1377: 55).
3. امر و نهی حاکمان
لزوم امر و نهی حاکمان، امری است که اطلاقات ادلهی امر به معروف و نهی از منکر بر آن دلالت دارد. (ورعی، 1381: 295) هر چند این مصداق مهم در کلام سایر فقها کمتر مورد تأکید بوده است، اما امام خمینی (رحمه الله) آن را مورد تأکید ویژه قرار داد. یکی دیگر از مسائلی که حضرت امام (رحمه الله) در آراء فقهی خود بدان توجه نموده و آن را مطرح کرده است، نفی سلطهی اجانب میباشد که به نوعی حاکمان را هدف قرار میدهد.از نظر ایشان اگر برخی از رؤسا و وکلا عامل اجانب گردند، وظیفهی مردم، اخراج و محروم سازی آنها از حقوق اجتماعی است. (امام خمینی (رحمه الله)، 1384، ج1: 262). منکراتی مانند نقض احکام اسلام، حیف و میل بیت المال و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، اموری بود که امام خمینی (رحمه الله)، مبارزهی با آنها را وظیفهی مردم در قبال حاکمان میدانست.
4. وظایف خاص علما و بزرگان مذهب
از نظر امام خمینی (رحمه الله) علمای اسلام به ویژه بزرگان مذهب، وظایف ویژهای دارند. براین اساس، اگر بدعتی واقع شود و سکوت علمای دین، موجب هتک اسلام و ضعف عقاید مسلمین گردد یا با سکوت آنها خوف تبدیل معروف به منکر یا بالعکس برود و یا سکوت آنها موجب جرأت ارتکاب بر سایر بدعتها و محرّمات شود، اظهار علم واجب است (همان: 450). همچنین اگر سکوت، موجب هتک و انتساب علما و رؤسای مذاهب به امور ناصحیح، مانند (اعوان ظلمه) گردد، نهی از منکر، واجب است. (همان)5. سقوط شرط عدم ضرر در موارد تهدید اصول و شعائر اسلام
عدم ضرر یا فقدان مفسده از جمله شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر است؛ لکن در برخی موارد مانند تهدید اصول و شعائر اسلامی، این شرط ساقط است. (امام خمینی (رحمه الله)، 1385ق: 1377). حضرت امام (رحمه الله) در تحریرالوسیله پیرامون امور مهم و لزوم امر به معروف و نهی از منکر مینویسد «اگر معروف و منکر از اموری است که شارع مقدس به آن اهتمام دارد، مثل حفظ نفوس گروهی از مؤمنین، هتک نوامیس آنها یا نابودی آثار اسلام؛ به طوری که موجب ضلالت مسلمین شود، یا امحای برخی از شعائر اسلام مثل هدم بیت الله الحرام، باید ملاحظهی اهمیت نمود». (امام خمینی، 1384، ج1: 450).6. امام خمینی و مصادیق جدید امر به معروف و نهی از منکر
قبل از امام خمینی (رحمه الله)، فقها صرفاً از کلیات مباحث امر به معروف و نهی از منکر بحث میکردند و از ذکر مصادیق معروف و منکر خودداری میکردند و اگر در برخی کتابها مصادیقی ذکر میشد، مصادیقی بود که جنبهی فردی داشت. امام خمینی (رحمه الله) مصادیقی را مطرح کرد که با زندگی جمعی مسلمین و سعادت عمومی آنها پیوند داشت؛ منکراتی مانند بدعت در دین، سلطهی اجانب، شیوع ظلم و... . از نظر امام این منکرات دارای اهمیت زیادی است؛ زیرا بیشتر آنها مربوط به اصول اسلام و حیثیت اسلام و مسلمین است.برخی از منکرات عصر پهلوی
منکرات عصر پهلوی زیاد است. در اینجا مهمترین آنها که تحت عنوانهای منکرات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قابل دستهبندی هستند مطرح میشود:1. سلطهی اجانب
به قدرت رسیدن و برکناری رضاخان، جانشینی محمدرضا شاه و لایحهی کاپیتولاسیون از جمله مواردی است که نشان دهندهی سلطهی اجانب است. امام خمینی (رحمه الله) سلطهی اجانب را بزرگترین منکر میدانست. (امام خمینی (رحمه الله)، 1387، ج7: 187) ایشان مفاد لایحهی کاپیتولاسیون را که به نیروهای آمریکایی و افراد وابستهی به آنها مصونیت قضایی میداد، زنجیر اسارت و سند استعمار خواند. (همان، ج1: 412).2. دوستی و همپیمانی با اسرائیل
جدا از سایر ابعاد روابط ایران و اسرائیل، فقط نگاهی به روابط امنیتی و اطلاعاتی دو کشور، نشان دهندهی روابط دوستانهی دو طرف است. کنترل مخالفین اسرائیل در ایران توسط شاخهی ایرانی موساد، بهنام زیتون (زارع، 138: 235) و واگذاری تمام پایگاههای ایران در کشورهای عربی منطقه به اسرائیل (فرودست1370: 551) از جمله شواهد آن است. امام خمینی (رحمه الله) مخالفت با این روابط را قبل از 15 خرداد آغاز کرده بود. (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج1: 77) ایشان بعدها حمایت شاه از اسرائیل را یکی از علل قیام مردم علیه شاه بیان کرد. (همان، ج3: 178).3. استبداد
فقدان مشارکت سیاسی، فقدان آزادیهای سیاسی و شکنجهی مخالفین از نشانههای استبداد سلطنت پهلوی است. تعداد زندانیان سیاسی در ایران به حدی بود که در سال 1355 تعداد آنها صد هزار نفر تخمین زده شد. (فوران، 1378: 446). امام خمینی (رحمه الله) استبداد رژیم و فقدان آزادی را از دلایل مبازه مردم ایران دانست. (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج5: 384).4. کشتار بیگناهان
کشتار 15 خرداد و 19 دی، از نمونههای کشتارهای عصر پهلوی دوم است. مهمترین این کشتارها، کشتار شهریور سال 1357 بود. آمار کشتهها در این روز تا 4000 نفر ذکر شده است. (آبراهامیان، 1379: 636).یک خبرنگار اروپایی که در تهران حضور داشت، گفته است: هیکوپترهای رژیم، کوهی از اجساد متلاشی شده ساختند (همان). امام خمینی (رحمه الله) در پیامی به آن مناسبت، به استقامت در مقابل رژیم اصرار ورزید (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج3: 461) همچنین برخی از مهمترین موارد منکرات فرهنگی این رژیم عبارتند از:
5. نقض قوانین اسلام
لایحهی تساوی حقوق زنان با مردان، لایحهی کاپیتولاسیون و طرح حذف شرط رجولیت و اسلام از شرایط قضات، نمونههایی از نقض قوانین اسلام در این عصر است. امام خمینی (رحمه الله) ضمن واکنش به این اقدامات ضد اسلامی رژیم، این اعمال را عامل مبارزه با حکومت و سلطنت بیان کرد «منطق این بود (مبارزه با رژیم) چرا که برای اسلامف مشکلات پیدا شده است. احکام اسلام دارد از بین میرود، مظاهر اسلام دارد از بین میرود... ما مکلفیم که با آن مقابله کنیم. (همان، ج13: 251).6. اسلامزدایی در پوششهای مختلف
رژیم پهلوی به شیوههای مختلف و در قالبهایی گمراه کننده، اقدام به اسلامزدایی از جامعه میکرد؛ از جملهی این اقدامات میتوان به جشنهای دو هزار و پانصد ساله و تغییر تاریخ اشاره کرد. در آن دوره، سلسله جشنهایی مانند جشن تاجگذاری، جشنهای تولد شاهزادگان و مانند اینها برگزار میگردید که بزرگترین این جشنها، جشن دو هزار و پانصد ساله بود. این مراسم در مهر 1350 با حضور مقامات عالی رتبه از 69 کشور جهان در تخت جمشید برگزار شد. این جشن براساس ناسیونالیزم باستان که خاصیت عمدهی آن ضدیت با دین اسلام و روحانیت بود. (فوران، 1378: 338) شکل گرفت. شاه در این جشن، نطقی ایراد کرد و در آن، ضمن فرستادن درود بر کوروش، او را الگوی خود قلمداد کرد. (نجاتی، 1375، ج1: 350) و این توهین آشکار به اسلام بود امام خمینی (رحمه الله) شرکت در آن جشن را خیانت به اسلام دانست. (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج2: 326).همچنین طرح تغییر تاریخ اسمی در اواخر سال 1354 در شورای ملی تصویب شد و از اول سال 1355 برای تمام ادارات دولتی الزامی گردید که براساس آن، سال 1355 هجری به سال 2535 شاهنشاهی تبدیل میشد که عدد 2500 نشانهی گذشت زمان سلطنت کوروش و عدد 35، نشان دهندهی سالهای سلطنت محمدرضا شاه بود.
امام خمینی (رحمه الله) که به خواستگاه فکری اندیشهی تغییر تاریخ پی برده بود، آن را بازی با حیثیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهانت به اسلام خواند. (همان، ج4: 163) و آن را تحریم کرد. (همان، ج3: 171). این پروژه در قالب ترویج منکرات فرهنگی، ترویج فرهنگ غربی و سایر فرهنگهای بیگانه نیز پیگیری میشد. از میان منکرات اقتصادی رژیم پهلوی نیز میتوان به حیف و میل بیتالمال و هدر دادن آن اشاره کرد:
7. حیف و میل و هدر دادن بیتالمال
غصب اموال عمومی، تصرف اراضی دولتی توسط خاندان پهلوی (فردوست، 1370: 218) و خروج میلیاردها دلار توسط مقامات (فوران، 1378: 464) از نمونههای حیف و میل بیتالمال است. گفته شده است که شرکت ملی نفت، بخشی از درآمد نفت را به طور محرمانه به حساب شاه واریز میکرد. فقط در سال 1355 دست کم یک میلیارد دلار به حساب شخصی شاه واریز شده است (همان). امام خمینی (رحمه الله) هنگام طرح نظریهی انقلاب اسلامی، حیف و میل بیت المال مسلمین توسط حکومت شاه و امثال او را منکر وحشتناک خواند «این یک اکل سحت است، حرام خواری در مقیاس وسیع و بیت المللی است. منکر خطرناکترین منکرات این است. (امام خمینی (رحمه الله)، 1377: 103) بخشی از این درآمد، صرف لذت جویی و تجلیل از سلطنت میگردید، در نتیجه بیت المال به هدر میرفت.به عنوان نمونه گفته شده است که جشن 2500 ساله حدود دویست میلیون دلار هزینه داشته است (بیل، 1371: 253) امام خمینی (رحمه الله) با اشاره به فقر ملت ایران در آن مقطع تاریخی، برگزار کنندگان آن جشن را خائن خواند و وظیفهی مردم را مقاومت در برابر آن دانست. (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج2: 325).
امام خمینی (رحمه الله) و رعایت مراحل نهی از منکر
بدون شک، مبارزه امام خمینی (رحمه الله) با اصل سلطنت و منکرات عصر پهلوی، براساس قواعد امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفت. از میان مراتب سه گانهی آن، ایشان بر مرتبهی امر و نهی قلبی و لسانی تمرکز داشت. در مرتبهی لسانی، دقیقاً براساس نظریات فقهی خود از مرحلهی پایینتر به مرحلهی بالاتر (الادنی فالادنی و الاسهل فالاسهل) انتقال مییافت. در آغاز به مراحل مبارزات امام، قبل از تبعید پرداخته میشود، سپس مراحل بعد از تبعید طرح میگردد.الف) قبل از تبعید
با بررسی تاریخ و آثار برجای مانده از امام (رحمه الله)، مراحل مبارزات قبل از تبعید، از مهرماه 1341 تا تبعید ایشان در آبان 1343 به ترتیب عبارت است از:$ 1. موعظه و نصیحت
در مهرماه 1341 لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیأت دولت به تصویب رسید. مفاد آن لایحه مانند لغو شرط اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و لغو شرط سوگند به قرآن مجید در سوگند امانتداری در تضاد آشکار با قوانین گذشته ایران و قوانین اسلام بود. امام خمینی (رحمه الله) همزمان با تلگراف دسته جمعی علمای قم، در تلگرافهای انفرادی به شاه و اسدالله علم (نخست وزیر)، هر دو را با زبان موعظه (همان، ج1: 78-80) به لغو لایحه فراخواند.
2. تهدید و هشدار
با گذشتن حدود یک ماه از تلگراف اول، امام در تلگراف بعدی به شاه درخواست خود را با تهدید و هشدار مطرح کرد ایشان در پایان نامه نوشت: «آقای علم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت قرآن کریم نموده، استغفار نماید و الا ناگزیرم در نامهای سرگشاده به اعلی حضرت مطالب دیگری را تذکر دهم از خداوند متعال استقلال مملکت اسلامی و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسألت مینمایم». (همان،89) امام (رحمه الله) همزمان در تلگرافی شدیداللحن به علم نیز نوشت که اگر لایحه را لغو نکند، علمای اسلام دربارهی او اظهار عقیده خواهند کرد. (همان:90) این تلگراف، تهدیدی آشکار برای او بود؛ زیرا ممکن بود اظهار عقیدهی علما به صورت تکفیر، ارتداد بهایی بودن علم و امثال آن باشد.3. تشدید لحن هشدارها
حدود یک ماه بعد از لغو لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، در دیماه 1341، شاه اصول ششگانهای را به شمول لایحهی ایجاد سپاه دانش و لایحهی اصلاحی قانون انتخابات مطرح کرد. قرار بود این لایحه به رفراندوم گذاشته شود. امام خمینی (رحمه الله) آن را ترفندی دیگر برای مقابله با قوانین اسلام دانست. لذا لحن کلمات ایشان تندتر گردید. آنچه در تشدید لحن کلمات امام تأثیر داشت، توهین دولت به علمای تهران و حمله به مدرسهی فیضیه بود. علاوه بر آن، شاه با صراحت و یا با کنایه به علما توهین میکرد؛ به طوری که آنها را ارتجاع سیاه، حیوان نجس، نفهم و قشری لقب میداد. (روحانی، 1360، ج1: 435). بعد از برگزاری رفراندوم ششم بهمن، امام (رحمه الله) از رژیم به عنوان «دستگاه جابر» و «دستگاه جبار» نام برد. (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج1: 153) و اصول ششگانه شاه که آن را انقلاب سفید نامیده بودند، به «انقلاب سیاه» تعبیر کرد. (همان: 167).4. تحریم تقیه
با ادامهی اقدامات شاه و حمله به مدرسه فیضیه، امام (رحمه الله) تقیه را تحریم کرد. بعد از حادثهی فیضیه، وی در پیامی خطاب به علمای تهران نوشت: «حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ». (همان: 178) بعد از حادثه فیضیه، امام خمینی (رحمه الله) با صراحت از شاه انتقاد میکرد. وی در عاشورای 1383 قمری که همزمان با سیزدهم خرداد 1342 بود، شاه را از جمله ریشههای اصلی مشکلات دانست. (همان: 264) تشدید لحن کلمات امام و تحریم تقیه، منجر به دستگیری ایشان در شب 15 خرداد گردید که در 16 فروردین ماه 1343 بعد از ده ماه آزاد شد.5. سلب مشروعیت از دولت و مجلس
بعد از تصویب لایحهی کاپیتولاسیون در مجلس، امام خمینی (رحمه الله) عدم مشروعیت قانون مذکور، دولت و مجلس را طی یک سخنرانی در چهارم آبانماه 1343 چنین اعلام نمود: «ما این قانونی را که گذراندند به اصطلاح خودشان قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. اینها خائنند به مملکت ایران خائنند». (همان: 424) در همین سخنرانی از ولایت شرعی خود در ساقط کردن وکلای مجلس از مشروعیت نیز بهره برد و فرمود: اگر وکیل هم بودند، من عزلشان کردم. (همان: 423) این سخنرانی موجب وحشت رژیم شد. از اینرو، در شب سیزده آبان ایشان را دستگیر و در صبح همان روز به ترکیه تبعید کردند.ب) بعد از تبعید
امام خمینی (رحمه الله)، بعد از تبعید، به تدریج مقابله با اصل سلطنت را مطرح کرد. این امر، ویژگی اصلی مبارزات امام (رحمه الله) بعد از تبعید است. به باور نگارنده، امام خمینی (رحمه الله) از همان آغاز شکلگیری اندیشهی سیاسی، دارای اندیشهی انقلابی بوده است. قرائن و شواهد زیادی مؤید این ادعا است. نخستین نمونهی آن پیام اردیبهشت ماه 1323 بعد از سقوط رضاخان است.امام (رحمه الله) در آن پیام از همه میخواهد برای خدا قیام کنند وگرنه فردی بدتر از رضاخان بر ایران مسلط خواهد شد. (همان: 23-21) مقایسهی حکومت شاه با بنیامیه (همان:230)، عزم بر تصمیم خطرناک و تکلیف نهایی (همان: 115) نامشروع خواندن ارکان حکومت شاه و عزل وکلای آنها (همان: 423) در دورهی قبل از تبعید قراینی دیگر است. مطرح ساختن اخراج رؤسا و وکلای مجلس در برخی شرایط در تحریرالوسیله (امام خمینی (رحمه الله)، 1384، ج1: 463) و استدلال به سیرهی امام حسین (علیه السلام) در گفتگویی با آیة الله سید محسن حکیم در آغاز ورود به نجف (روحانی، 1360، ج2: 152) ا ز دیگر قراین و شواهد است.
اما اینکه امام (رحمه الله)، طرح رسمی انقلاب را تا سال 1384 به تأخیر انداخت، دلایل دیگری داشت؛ دلایلی مانند: فقدان حمایت حوزههای علمیه از اندیشهی انقلاب و آگاهی نداشتن عموم مردم از حکومت اسلامی. از اینرو، ابتدا به زمینهسازی و رفع موانع اقدام کرد، آنگاه انقلاب اسلامی را به طور رسمی مطرح نمود و سپس براندازی عملی را پیش کشید.
1. زمینهسازی
در یک جمعبندی میتوان گفت که زمینهسازیهای امام (رحمه الله) در دو بخش متمرکز بود: یکی زمینهسازیهایی بود که به نهاد حوزه مربوط میشد؛ به گونهای که به صورت «تغییر بینش سیاسی حاکم بر حوزهها» خود را نشان داد و دیگری «آگاهسازی عموم از اسلام و حکومت اسلامی» بود.اول- تغییر بینش سیاسی حوزههای علمیه
تبیین رابطهی دین و سیاست و طرح ولایت فقیه، از مهمترین اقداماتی بود که امام خمینی (رحمه الله) در راستای اصلاح اندیشههای سیاسی حاکم بر حوزهها انجام داد. وی قبل از تبعید با تأکید و سوگند دربارهی دین و سیاست گفت: «اسلام تمام آن سیاست است». (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج1: 270) ایشان بعد از تبعید نیز در جمع علمای نجف گفت: «اسلام دارای احکام اجتماعی و برنامهی حکومتی است». (همان، ج2: 31).امام خمینی (رحمه الله) سالها قبل از مبارزات عملی و سیاسی در کتابهای علمی خود، به بحث ولایت فقیه پرداخته بود:
او بعد از تبعید به صراحت، فقها را نایب معصوم (علیه السلام) در سیاست دانست و مردم را مکلف نمود تا در اجرای امور سیاسی با فقها مساعدت کنند. (امام خمینی (رحمه الله)، 1384، ج1: 459) و بعدها در نجف اشرف، طی بحث مبسوطی ولایت سیاسی فقیه را با ادله اثبات نمود.
کادرسازی از میان علما و طلاب حوزههای علمیه از اقدامات دیگر امام خمینی (رحمه الله) بود. این امر را از طریق پیامهای مکرر به طلاب پیگیری میکرد؛ مانند لزوم آمادگی برای به عهده گرفتن مصالح مسلمین (امام خمینی (رحمه الله)، 1378، ج2: 55) لزوم مجهز شدن برای پاسداری و خدمت به اسلام و مسلمین (همان: 56) عهدهداری وظایف سنگین در آتیه (همان: 439) و نظایر آنها.
دوم- آگاهسازی عمومی
امام خمینی (رحمه الله) برای آگاهسازی عمومی، هم رابطهی دین و سیاست را بیان میکرد و هم اقدامات ضد دینی رژیم، مانند نقض قوانین اسلام، رابطه با اسرائیل و مانند اینها را به مردم گوشزد میکرد. همزمان با عموم مردم، دانشجویان، گروه عمدهای بودند که مخاطب آگاهی بخشهای امام (رحمه الله) بودند. ایشان از آنها میخواست که برای پیاده کردن حکومت اسلامی بیشتر اهتمام ورزند. (همان: 439).2. طرح انقلاب اسلامی
با آماده شدن نسبی شرایط، امام خمینی (رحمه الله)، ایده انقلاب اسلامی را در سال 1348 به طور رسمی و صریح در یک حلقهی وسیع از شاگردان و یاران خود مطرح کرد. ایشان در بهمن ماه آن سال در ادامهی درس خارج مکاسب، بحث ولایت فقیه را آغاز و در ضمن آن، انقلاب سیاسی در جهان اسلام را مطرح کرد.3. طرح براندازی رژیم
در آبانماه سال 1356، فرزند ارشد امام؛ سیدمصطفی خمینی وفات کرد. به مناسبت فوت ایشان در شهرهای گوناگون، از جمله قم، مجالس ترحیم برگزار شد که نشان دهندهی ارادت مردم به امام بود. در این راستا، رژیم به منظور تخریب شخصیت امام در 17 دیماه 1356 مقالهای توهین آمیز نسبت به امام (رحمه الله) با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامهی اطلاعات به چاپ رساند. در پی چاپ این مقاله، مردم قم در 19 دی دست به قیام زدند. پس از این قیام، امام با صراحت خواستار براندازی سلطنت محمدرضا شد و تاکتیکها و فنون مبارزه را مطرح کرد. اقداماتی که امام برای براندازی سلطنت مطرح کرد، عبارت بود از قیام عمومی، اعتصابات، تحریم همکاری، تحریم اطاعت از دستگاه، درخواست تمرد از رژیم و دفاع محدود.قیام عمومی
منظور از قیام عمومی در اینجا، حرکت جمعی مسالمتآمیز مردم با هدف سقوط نظام سلطنت است. امام خمینی (رحمه الله) طی یک سخنرانی که به مناسبت قیام مردم قم ایراد نمود، قطع ریشهی سلطنت را خواستار شد. (همان، ج2: 130) بعد از قیام مردم، قم در پیامی که به انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا نوشت، اینگونه خواستار سرنگونی حکومت پهلوی شد:«از رژیم غیراسلامی که در رأس آن رژیم منحط پهلوی است، تبرّی کنید و با کمال صراحت، مخالفت خود را اظهار و در سرنگون کردن آن کوشا باشد». (همان، 322).
پس از قیام مردم قم، حضرت امام (رحمه الله) به مناسبتهای گوناگون، خواستار قیام عمومی مردم شد. این درخواست، بعد از فرار شاه ادامه یافت و با تشکیل دولت موقت از مردم خواست تا حصول نتیجهی نهایی از قیام دست برندارند. (همان: ج5: 428).