نویسنده: الهام رسولی ثانی آیادی
نظام بین المللی محیطی است كه در آن واحدهای سیاست بین الملل عمل میكنند (قوام، 1382: 29)؛ نظامی كه همیشه در طول تاریخ روابط بین الملل دارای نظم خاص و حاكمی بوده است. در همین رابطه میتوان این گونه بیان كرد كه نظم در بالاترین سطح خود یعنی سطح بین الملل در ارتباط با قدرتمندترین بازیگر در عرصه بین الملل قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر نظم هر نظام بین المللی در ارتباط مستقیمی با قدرت برتر و مسلط در نظام بین الملل (1) است و این نظمی كه توسط قدرت مسلط نظام شكل میگیرد، مطمئناً تأمین كننده منافع آن قدرت بوده و به همین دلیل مهم ترین حامی نظم موجود همان قدرت برتر جهانی است كه آن را ایجاد كرده است (جمشیدی، 1389: 157).
معمولاً نظام بین الملل مدرن را با عنوان نظام وستفالایی میشناسند كه بر اساس معاهده وستفالیا 1648 میان كشورهای اروپایی شكل گرفت. پیش از ظهور این نظام مدرن، اجتماعات ماقبل مدرنی در قالب دولت / شهر، امپراتوری و یا قبیله وجود داشتند كه با وجود آنكه نظام سیاسی داشتند، اما سازمان دهی سیاسی شان با سازمان دهی سیاسی مدرن دولت - ملت واجد حاكمیت سرزمینی متفاوت بود. این نظام بین الملل با مجموعه ای از نهادها، قواعد و هنجارهایی همراه است كه به خود نظام و كنشگران آن معنا داده و روابط میان آنها را تنظیم میكند؛ نهادهایی مثل جنگ، موازنه قوا، دیپلماسی، حقوق و سازمانهای بین المللی ... (مشیرزاده، 1389: 19).
بنابراین آنچه مسلم است آن است كه بیشتر نظریههای روابط بین الملل نقطه آغازین نظام بین الملل را قرارداد وستفالیا، 1648 بیان میكنند. در همین زمینه مارتین وایت بر این باور است كه نظام بین الملل در قالب نظام دولتهای اروپایی از میانه سده 15 تا سده 18 به آرامی توسعه یافته است. از ویژگیهای اصلی این نظام میتوان تأكید بر حاكمیت دولت سرزمینی، شناسایی متقابل این حاكمیت توسط دیگر دولتها و همچنین ارتباط با یكدیگر از طریق نهادهای قاعده مند حقوق و دیپلماسی و درگیری در سیاست توازن قدرت دانست. به طور كلی این نظام نظامی سرزمینی بود كه بر مرزهای سرزمینی بسیار متمركز بود. (wight. 1966: 67 - 68)
این نظام طی سده بیستم به واسطه تجزیه امپراتوریهای اروپایی، توسعه سازمانهای بین المللی و سربرآوردن دولتهای رها شده از بند استعمار دچار دگرگونی شد. در این سده برای ایجاد مدیریت دسته جمعی، تلاشهایی صورت گرفت تا نهادهای چند جاذبه ای چون سازمان ملل متحد و شورای امنیت ایجاد شوند. به دنبال آن در اویل سده 21 با رشد و توسعه فناوریها و روندهای مربوط به جهانی شدن بار دیگر زمان و مكان در نظام بین الملل به ترتیبی نو آرایش داده شدند كه در همین راستا مكان و سرزمین انتزاعی و تهی قلمداد شده و اهمیت خود را به تدریج از دست میدهند؛ بنابراین در نظام بین الملل فعلی زمان و مكان دچار فشردگی شده و فشرده تر نیز میشوند (گریفیتس، 1388: 967). در همین زمینه میتوان این گونه بیان كرد كه در حوزه امور نظامی و اقتصادی به نظر میرسد سرعت بر بعد مكانی غلبه یافته و از اهمیت دولت سرزمینی كاسته شده است. شركتهای فرامرزی چنان گسترش یافتهاند كه قدرت دولتها را برای تنظیم فعالیتهای خود این شركتها محدود ساختهاند؛ بنابراین كاركردهای جدیدی برای حاكمیت تعریف شده و نظریه پردازان روابط بین الملل از افزایش چند جانبه گرایی و ایجاد جامعه مدنی جهانی سخن میرانند (ر.ك: Ruggie 1993: 145 - 147).
بوزان برای نظام بین الملل اشكال و یا مراحل مختلفی را در نظر میگیرد. از نظر او نظام بین الملل میتواند از یك جامعه ناهمگون (سیاست نامحدود قدرت عمدتاً با هویتهای خصومت آمیز) تا جامعه هم زیست (تكثرگرایی به معنای به رسمیت شناختن متقابل كشورها و حق حیات آنها) تا جامعه همكار (هم پوشانی بیشتر هویتها در قالب توسعه طرحهای مشترك حول ارزشهای مشتركی مثل ارزشهای اقتصادی و یا حقوق بشری) تا جامعه همگرا (اذغام آگاهانه هویتها و از میان رفتن تدریجی مرزهای سرزمینی و تمایزات میان دولتی) وجود داشته باشد (ر.ك: Buzan 2004).
دیدگاههای نظری مختلف نسبت به نظام بین الملل
به طور كلی میتوان دو دیدگاه اصلی را نسبت به نظام بین الملل از یكدیگر متمایز كرد. دیدگاههای جریان اصلی شامل دیدگاههای نئورئالیستی و نئولیرالیستی و دیگری دیدگاههای جریان غیر اصلی و یا معنا گرای رشته كه مهم ترین نماینده آن را میتوان الكساندر ونت از مكتب سازه انگاری دانست. این در حالی است كه از نظر ونت نئورئالیستها فرض را بر این میگذارند كه نظامهای بین المللی صرفاً از رقبا و دشمنان شکل گرفتهاند؛ اما ونت معتقد است که در یک نظام بین المللی میتوان سه نوع رابطه اجتماعی ارائه داد: حالت دشمنان كه در این حالت دشمنان با قدرت تهدید كنندگی بسیار بالا هیچ حد و مرزی برای اعمال خشونت علیه یكدیگر قائل نیستند، حالت رقبا كه در این حالت ممكن است دولتها به عنوان رقیب یكدیگر برای پیشبرد منافعشان از خشونت نیز استفاده كنند، اما هیچ گاه به كشتن دیگری متوسل نمی شوند و سرانجام حالت دوستان كه دولتها به عنوان متحدان یكدیگر برای حل و فصل مناقشهها از راههای مسالمت آمیز استفاده میكنند و به عنوان یك گروه علیه تهدیدات امنیتی با یكدیگر همكاری میكنند (ر.ك: wendt 1999).در مقابل این دیدگاه لیبرالها و نئولیبرالها با این آغاز میكنند كه نظامهای بین المللی صرفاً از بازیگران دولتی و غیردولتی خودپرست، عقلانی و اقتصادی تشكیل میشوند. نظامی كه در كنار این بازیگران خردمند و عقلانی دارای نهادهای طراحی شده ای است كه منطق و روال همكاری را آسان تر و كارآمدتر میسازند (ر.ك: Keohane and NYe 1977).
نظام بین الملل به مثابه یك سیستم
گروهی از نظریه پردازان و تحلیلگران روابط بین الملل كه در شناخت مسائل جهانی از سطح تحلیل كلان استفاده میكنند، بر این باورند كه شناخت مفهوم نظام بین الملل بیش از هر چیز مستلزم شناخت مفهوم سیستم به عنوان یك كلیت است. در همین زمینه بود كه همراه با انقلاب رفتاری این ایده كه نظام بین الملل به مثابه یك سیستم اجتماعی است كه از عناصر و بازیگران مختلفی شكل گرفته است كه دارای وابستگیهای متقابل (2) و كنشهای متقابل نسبت به یكدیگرند، برای اولین بار در رشته روابط بین الملل شكل گرفت. مطابق با این دیدگاه نظام بین الملل به عنوان یك سیستم دارای مرزهای خاص، قواعد خاص تحت عنوان قواعد تنظیمی (3) و همچنین ساختار قدرت مشخص (نحوه توزیع قدرت) و روابط مسلطی در هر دوره (روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و...) است (Taylor 1988: 9).افزون بر این خصوصیات، تحلیلگران سیستمی بر این باورند كه هر سیستمی از جمله سیستمهای بین المللی را میتوان از منظرمیزان تبادل با محیط پیرامون و نفوذپذیری مرزهایش به سیستمهای باز و یا بسته تقسیم كرد. در همین زمینه یك سیستم بسته، سیستمی است كه هیچ گونه كنش متقابلی با محیط پیرامون و سیستمهای زیرتابعه (4) خودش (مناطق و دولتها به عنوان سیستمهای تابعه و یا زیرمجموعههای نظام بین الملل) ندارد. در مقابل، سیستمهای باز سیستمهایی هستند كه كنش متقابل و دروندادها و بروندادهای بسیاری در قبال محیط پیرامونی خود دارند (برای مطالعه بیشتر در این باره ر.ك: Bluberg 1997: 148).
در همین زمینه دویچ با توجه به میزان باز و یا بسته بودن انواع سیستمهای اجتماعی و میزان تطابق با محیط انواع سیستمهای زیر را مطرح میكند:
1. سیستمهای خود تقویت كننده با قابلیت تداوم در وضعیتهای مختلف محیطی؛
2. سیستمهای با قابلیت تداوم در محیطهای خاص؛
3. سیستمهای ناپایدار كه صرفاً قابلیت تداوم در محیطهای عادی و ساده را دارا هستند؛
4. سیستمهای خودنابود كننده كه حتی در وضعیتهای مناسب نیز قابلیت تداوم ندارند (Deutch 1964: 245- 254).
یكی دیگر از مباحث مربوط به سیستمهای بین المللی، بحث مربوط به زیر مجموعهها و یا سیستمهای تابعه خاص است. در همین رابطه تامپسون معتقد است كه سیستم تابعه (مناطق و دولتها) جزئی از سیستم بزرگ تر با خصوصیات ویژه خود است كه دارای ساختار و مرزهای مشخصی است كه همین امر سبب تمایز آن با محیط پیرامونش میشود (Thompson 1973: 96 : :ر.ك).
انواع نظام بین الملل بر اساس دیدگاه جیمز روزنا
جیمز روزنا (Rosenau 1982) در دهه 1980 در تحقیقات خود پیرامون انواع نظامهای بین المللی بر این باور بود كه میتوان نظامهای بین المللی را بر اساس نوع نگاه و رهیافتهای موجود به بازیگران مسلط در این نظام به سه نوع نظام دولت محور (5) (رهیافت واقع گرایانه روابط بین الملل با تأكید بر كنشگری دولتها) نظام چند محور (6) ( رهیافت لیبرالیستی روابط بین الملل با تأكید بر تعدد كنشگران دولتی و غیردولتی و پیچیدگی روابط بین الملل) و رهیافت جهان محور (7) ( رهیافتهای چپ در روابط بین الملل با تأكید بر بنیانهای اقتصادی روابط بین الملل و تأكید بر نظام جهانی (8) كه وجه مشخصه اصلی آن سرمایه داری است. در این رهیافتها طبقات و جنبشهای ضد نظام بازیگران اصلی به شمار میروند).از نظر نای روندهای جهانی و انقلاب اطلاعات منجر به یك دگرگونی عظیم در نظام بین الملل میشود به نحوی كه امروزه نظام بین المللی از سه حوزه و یا سپهر متفاوت تشكیل شده است؛ حوزه نظامی كه در آن ایالات متحده كنترل تك قطبی دارد، حوزه اقتصادی كه در آن نظامی چند قطبی متشكل از ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن وجود دارد و نهایتاً حوزه فرامرزی كه در آن انواع سازمانهای دولتی و غیردولتی در كنار هم حضور دارند و سخن گفتن از قطب بندی در آن معنایی ندارد (Nye 2002: 39).
پینوشتها:
1. International System.
2. Interdependence.
3. Regulatory Rules.
4. Subsystem.
5. State Centric System.
6. Multi Centric System.
7. Globalist.
8. Global System.
رسولی ثانی آبادی، الهام؛ (1393)، درآدی بر مهم ترین مفاهیم و اصطلاخات روابط بین الملل، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یكم.