نویسنده: الهام رسولی ثانی ابادی
یكی از مفاهیم مهم روابط بین الملل كه میتوان آن را دارای بار نظامی - امنیتی دانست، مفهوم ستیز قومی (1) است. در تأیید این ادعا رجوعی به تاریخ 50 سال گذشته نشان میدهد كه بیش از 70 گروه قومی / ملی برای تعیین سرنوشت خود به درگیری مسلحانه و جنگ روی آوردهاند (ر.ك: گریفیتس، 1388: 632 - 6309 كه این درگیریها تبعات مهمی نیز به لحاظ سیاسی و امنیتی برای روابط بین الملل داشتهاند. از سوی دیگر امروزه اهداف گروههای قومی / سیاسی، ابزارهایی كه آنها برای پیگیری این اهداف مد نظر دارند و همچنین واكنش رژیمها و سایر بازیگران بین المللی به این نوع از گروهها دارای پیامدهای مهمی برای سیاست جهان است.
به طور كلی ستیز هنگامی قومی است كه یك یا چند طرف درگیری مدعی نمایندگی منافع یك گروه قومی و یا طایفهای باشند. در همین راستا گروههای قومی و یا طایفهای واحدهایی غیردولتی هستند كه اعضای فعال آنها دارای هویت جمعی مشخص و پایداری هستند كه دارای تبار مشترك، تجربههای مشترك ویژگیهای فرهنگی مشترك هستند. هنگامی كه این گروههای قومی برای تعقیب اهداف سیاسی در برابر دولت و یا گروههای رقیب خود بسیج میشوند، دارای بار معنایی گروههای قومی / سیاسی میشوند (گریفیتس، 1388: 633). هدف این گروهها میتواند كسب خودمختاری سیاسی و استقلال یافتن از دولت موجود، به دست آوردن حقوق و امتیازات بیشتری از دولتهایی كه در درون آن هستند و یا استیلا یافتن بر گروههای رقیب خود باشد. در برخی از موارد نیز گروههای قومی / سیاسی با توسل به تروریسم و حملات پراكنده مسلحانه موجب اغتشاش، درگیری و نوعی احساس عدم امنیت در كشورهای خود شدهاند كه البته این گونه از تأثیرات افزون بر ابعاد و آثار داخلی دارای آثار بین المللی نیز بودهاند (Fearon and Laitin 2003: 77).
بررسی علل اصلی ستیزشهای قومی
در مورد علل اصلی ستیزشهای قومی میتوان به دیدگاه و یا برداشت نظری مهم اشاره كرد:1. باور به اینكه خود قومیت و هویتهای قومیتی هنگامی كه مورد تهدید قرار گیرند، موجب ستیزش میشوند؛
2. باور به اینكه قومیتها جنبه صرفاً ابزاری دارند؛ به این معنا كه هنگامی كه گروههای خاصی از بازیگران به هر دلیلی منافعشان به خطر میافتد و یا مورد تهدید قرار میگیرند، به قومیت و یا نهادهای قومیتی متوسل میشوند و قومیت مبنایی میشود برای عمل و اقدام سیاسی (گریفیتس، 1388: 633).
افزون بر این دو دیدگاه نسبتاً متعارض، بخش دیگری از ادبیات مربوط ستیزهای قومی / سیاسی به عوامل مهمی اشاره میكنند كه در ایجاد و شكل گیری این ستیزشها نقش دارند. در همین زمینه میتوان به دیدگاههای زیر اشاره كرد:
1. برجستگی هویت قومی:
هر چه هویت قومی یك گروه بیشتر و برجسته تر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد كه آن گروه منافع خودش را برحسب قومیت تعریف كند؛2. میزان انگیزههای گروه برای اقدام دسته جمعی:
اینكه اعضای گروه تا چه حد معتقدند كه میتوانند با اقدامهای دسته جمعی به مطالبت خود دست یابند (Tasrrow 1994)؛3. توانایی گروه برای اقدام دسته جمعی:
در واقع در این دیدگاه بیان میشود كه هر چه انسجام و حالت بسیج شدگی یك گروه قومی قوی تر باشد، به شكل پایدارتری به اقدام سیاسی روی خواهد آورد و احتمال بیشتری دارد كه به سمت دسترسی قدرت و كسب امتیازات متمایل شود (Tilly 1978)؛4. فرصت و یا ساختار فرصت:
این مؤلفه میتواند در دو بعد داخلی و بین المللی مطرح شود؛ به عنوان مثال در مردم سالاریهای لیبرال با سابقه كه نسبتاً اجازه فعالیتهای سیاسی را به قومیتها میدهند، ساختار فرصت برای ستیزهای قومی/ سیاسی مطرح نمی شود و جای خود را به اعتراضهای مسالمت آمیز میدهد؛ اما در مقابل در رژیمهای اقتدارگرا كه جنبشهای قومی مرتباً سركوب میشوند. ساختار فرصت بیشتری برای شورشهای قومی / سیاسی به وجود میآید. البته در كنار موارد بایستی بیان كرد كه به طور كلی بیشترین فرصت برای گروههای قومی / سیاسی در دولتهای ضعیف و نوپا از جمله دولتهایی كه دوران گذار را به لیبرال دمكراسی طی میكنند، به وجود میآید. در بعد بین المللی نیز ساختار فرصت به این معناست كه حمایت از این گروهها توسط گروههای خویشاوند و یا مشابه در كشورهای به خصوص هم جوار و یا دولتهای خارجی میتواند زمینه مناسب را برای بروز و یا تشدید این ستیزها ایجاد كند (Sislin and pearson 2001).بررسی آثار بین المللی ستیزهای قومی / سیاسی
به طور كلی آثار و یا ابعاد بین المللی و فرامرزی ستیزهای قومی / سیاسی را میتوان عبارت دانست از:1. هنگامی كه بازیگران خارجی در تعقیب منافع خود از گروههای قومی خاصی در یك كشور حمایت میكنند. در این زمینه میتوان به حمایت و كمك ایالات متحده از معارضان قومی / سیاسی كشورهای افغانستان، آنگولا، نیكاراگوئه لائوس و یا ویتنام در دوران جنگ سرد اشاره كرد كه برای مقابه با رژیمهای حاكم بر این كشورها كه مورد حمایت شوروی بودند، این اقدام صورت میگرفت (Ganguly 1998: 98 - 99).
2. از میان رفتن امنیت دولتهای همسایه كه در این زمینه میتوان از اثرات سرایتی این ستیزها به كشورهای هم جوار سخن گفت؛ به عنوان مثال در این زمینه میتوان این گونه بیان كرد كه گروههای قومی گاهی میكوشند تا در مناطق ناهموار كشورهای همسایه خود پایگاههایی ایجاد كرده تا از دسترسی مقامهای حكومتی خود در امان بمانند. در مقابل رهبران كشورهای همسایه با احساس ناامنی اغلب میكوشند تا با افزایش نیروهای نظامی / امنیتی خود و سركوب اقلیتهای كشور خودشان به ویژه آنان كه با گروههای قومی دولتهای همسایه همبستگی هویتی دارند، از خود واكنش نشان دهند (Marshal and gurr 1999).
3. افزایش احتمال آوارگی كه در آینده خود این امر میتواند محرك به راه افتادن ستیزهای ملی و بین المللی شود؛
4. واكنشهای بین المللی به بحرانهای قومی / سیاسی منطقهای و یا داخلی و درگیر شدن قدرتهای بزرگ نظام از طریق سازمان ملل و شورای امنیت تحت عنوان مداخلات بشر دوستانه و یا اقدامات برای تأمین حفظ صلح و امنیت بین المللی؛
5. گاهی اوقات گروههای قومی را منافع مشترك و مشابه و یا شبكههای اجتماعی به گروههای خویشاوند خود در كشورهای دیگر پیوند میدهند؛ به عنوان مثال در این زمینه میتوان به پیوند كردها در پنج كشور همسایه خاورمیانه اشاره كرد كه از همین طریق با یكدیگر پیوند مییابند (Lake 1998).
پینوشتها:
1. Ethnic Conflict.
منبع مقاله :رسولی ثانی آبادی، الهام؛ (1393)، درآمدی بر مهمترین مفاهیم و اصطلاحات روابط بین الملل، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یكم.