1- ضرورت حکومت اسلامی
ضرورت وجود اصل حکومت، امری نیست که برای کسی کوچکترین ابهام و سؤالی در مورد آن وجود داشته باشد، جامعه بدون حکومت، نه تنها فساد و هرج و مرج را با خود همراه دارد، سهل است که حتی نمیتوان از امکان معیشت عادی و معمولی انسانها نیز در چنین جامعه ای سخن گفت.در مکتب حیات بخش اسلام، حکومت جزء لا ینفک دین است به گونه ای که تصور جامعه اسلامی بدون حکومت اساسا غیر منطقی و نا معقول است. زیرا بدون حکومت عملا بخش های مهمی از احکام شرع باید تعطیل شود. به همین خاطر، اصل ضرورت حکومت اسلامی به عنوان امر مفروغ عنه، قطعی و غیر قابل انکار در هر سه نظریه تلقی میگردد.
2- لزوم اجرای شریعت الهی
اسلامیت حکومت فقط به وجود نام و عنوان اسلامی بر حکومت تامین نمیشود بلکه باید محتوی آن از طریق اجرای شریعت الهی تضمین گردد.لذا باید همه قوانین در حکومت اسلامی که مربوط به نظام تشریع خداوندی است و در انطباق کامل با نظام تکوین اسلام کاملا رعایت گردد.خداوند سبحان از طریق پیامبر اکرم (ص) شریعت را فرستاده است و چون آن آفریدگار انسانها با همه نیازهای فطری بشریت آشنایی کاملی دارد لذا قوانین ثابتی را بیان فرموده است که هرگز گذشت زمان و تغییر شرایط زندگی و اختلاف مکانها و فرهنگها در آنها تاثیری ندارد.
علاوه بر احکام ثابت لا یتغیر شریعت، شارع مقدس یک سلسله امور را به خود مکلفین واگذار فرموده است و دستبشر را نیز برای وضع قانون متناسب با مصالح جامعه و هماهنگ با مقتضیات هر زمان، در امور متغیر بازگذاشته است که از آن به «منطقه الفراغ» تعبیر میشود.
بنابراین قانونگذار حقیقی صرفا خداوند متعال است و هرگونه قانونگذاری در امور ثابت، معارضه با خداست.و همه افراد حتی رسول الله (ص) نیز باید تابع این قوانین باشند.زیرا پیامبر عظیم الشان اسلام هم با تمام عظمت و نزدیکیاش به خداوند سبحان مکلف به اطاعت از حکم خداست و هر آنچه از آن حضرت صادر میشود نیز می بایست منطبق با «ما انزل الله» باشد.
قرآن کریم با صراحت کامل از پیامبر اکرم (ص) میخواهد بین مردم بر اساس «ما انزل الله» حکم نموده و از هواهای نفسانی آنان تبعیت ننماید.زیرا حکم خداوند برای آن گروهی که اهل یقین هستند، بهترین حکم است.
«و ان احکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهواءهم و احذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک...افحکم الجاهلیه یبغون، و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون» (1)
خداوند سبحان در آیات دیگری، حکم کنندگان و یا تصویب کنندگان هر قانونی را که بر ضد حکم خداست، جزو کفار و ظالمین و فاسقین میداند. (2)
بنابراین، رعایت احکام و ضوابط و قوانین شرعی در تمامی زوایای جامعه اسلامی و لزوم اجرای شریعت الهی در همه ارکان و نهادهای حکومت در هر سه نظریه الزامی است.و از آنجایی که اجرای احکام الهی موجب تامین سعادت دنیوی و اخروی است، لذا باید کلیه تصمیمات سه قوه مقننه، قضاییه و مجریه و تمامی آرا و خواسته های مردم در چارچوب و مقید به رعایت شریعت الهی باشد.
3- فقاهتشرط اساسی حاکم
رهبری حکومت اسلامی در عصر بنیانگذار مکتب اسلام حضرت رسول اکرم (ص) بر عهده ایشان است و بعد از آن حضرت نیز بر اساس اعتقاد مکتب امامت، هدایت مردم و رهبری حکومت با امامان بر حقی است که از جانب خداوند منصوب شده و ازسوی پیامبر اکرم (ص) معرفی شده اند.در زمانی که آخرین حجت خدا و دوازدهمین امام بر حق به واسطه امر الهی در حال غیبت هستند و این غیبت نیز مادامی که شرایط لازم برای ظهور آن حضرت جهت رهبری حکومت جهانی صالحان فراهم نگردد ادامه خواهد داشت، چه کسی باید رهبری امت و سرپرستی حکومت اسلامی را بر عهده گیرد؟ پاسخ هر سه نظریه به این سؤال این است که حکومت در عصر غیبت با فقهای عادل است.به عبارت دیگر، فقاهت شرط اساسی حاکم در دوره غیبت آخرین معصوم (ع) است.
در پیش فرض دوم به این نکته اشاره شد که شریعت و قانون الهی باید بر همه شؤن جامعه اسلامی حاکم شود.لذا استنباط شریعت و قوانین الهی نیز در تخصص هر کسی نیست، و تنها آن دسته از کسانی که آشنا به فن استنباط هستند، حق اظهار نظر در این زمینه را دارند.پس قبل از هر چیز حاکم اسلامی باید یک فقیه و اسلام شناس باشد.و این بر خلاف عقل و سیره عقلاست که مجری قانون از قانون سر در نیاورد، بلکه عقل میگوید که او باید خود قانون شناس متبحر باشد.
اجتهاد و فقاهت، نه تنها در دیدگاه مکتب امامت، شرط اساسی حاکم اسلامی استبلکه علمای بزرگ و فقهای برجسته مکتب خلافت و اهل سنت نیز به ضرورت وجود چنین شرطی در حاکم اسلامی تصریح نموده اند که در اینجا بیان نمونه ای از این سخنان خالی از لطف نیست.
عضد الدین ایجی و شریف جرجانی میگویند: «یکی از شرایط امامت و رهبری بر مردم مقام اجتهاد در اصول و فروع دین است» (3)
ماوردی فقیه بزرگ اهل سنت میگوید: «علمی که به اجتهاد در پیشامدها و احکام منجر شود از شرایط امام است» (4)
عبد الملک جوینی مشهور به امام الحرمین میگوید: «شرط اجتهاد برای امام به گونه ای که نیازمند نباشد در فهم احکام حوادث از غیر خویش استفاده کند، مورد اتفاق همه است» (5)
عبد الرحمن الجزیری در «کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه» در مبحث «شروط الامامة» میگوید:
«مذاهب اربعه بر این معنی اتفاق نظر دارند که امام باید مسلمان...علم و مجتهد...باشد» . (6)
4- لزوم برخورداری حاکم از «حقانیت شرعی»
از تفاوتهای عمده حکومت اسلامی با دیگر حکومتها در این است که رسیدن به هر مقام و منصبی در حکومت اسلامی بدون داشتن صلاحیتهای لازم و شرایط و ویژگیهای خاص امکان پذیر نیست.یکی دیگر از مهمترین شرایط حاکم اسلامی (علاوه بر شرط فقاهت) شرط عدالت است.وجود همین شرط عدالت مانع بسیاری از انحرافات و اعوجاجات رایج حکومتهاست.زیرا اگر حاکم اسلامی مرتکب گناه کبیره ای گردد و یا بر انجام گناهان صغیره اصرار ورزد، شرط عدالت در وی ساقط شده و در نتیجه نمیتواند سرپرستی جامعه اسلامی را عهده دار گردد.
علاوه بر عدالت، داشتن صفاتی همچون عقل و درایت کافی، ایمان و تعهد مکتبی، قدرت مدیریت و کارایی، ذکوریت، پاکزادی، بصیرت در عمل و تدبیر در امور، شجاعت و توانایی برخورد با مشکلات، بینش صحیح سیاسی و اجتماعی و دوری از بخل و جبن و سازشکاری و مصانعه و امثال آن، از جمله شرایط دیگری است که هر سه نظریه در مورد آنها اتفاق نظر داشته و با استناد به آیات و روایات، چنین ویژگی ها و صفاتی را شرعا برای حاکم اسلامی لازم میدانند.
بنابر این، هر سه نظریه در لزوم برخورداری حاکم اسلامی از شرایطی همچون فقاهت، عدالت و دیگر صفات پیش گفته، هیچ اختلاف نظری ندارند.به همین خاطرمیتوان گفت نظریه های مشروعیت ولایت فقیه در مرتبه اول از مراتب مختلف ولایت، یا همان مرتبه صلاحیت و شانیت، و یا همان بعد «حقانیت» حاکم اسلامی با یکدیگر اتفاق نظر داشته و معتقدند سرپرست جامعه اسلامی بر اساس دلایل شرعی حتما باید از صفات مذکور برخوردار باشد.
5- حاکمیت انحصاری خداوند سبحان
در جهان بینی اسلام، جهان هستی پدیده ایست که از مبدیی مدبر، عالم، حکیم و قادر مطلق سر چشمه میگیرد که ارادهاش بر تمامی روابط و عوامل مادی و طبیعی حکمفرماست و هرگز موجودی را توان خارج بودن از تحت سرپرستی و ولایت الهی نیست.خداوند سبحان نه تنها صاحب ولایت تکوینی و تشریعی است، بلکه اساسا حاکمیت مطلق و انحصاری بر جهان و انسان از آن خداوند است و احدی غیر از خدا دارای چنین حقی نیست. (7)
البته خداوند سبحان خودش ولایت خویش را به رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) تفویض فرموده و انسان را نیز بر روی زمین «خلیفه» قرار داده است. (8)
به عبارت دیگر، درست است که اولا بالذات، ولایتبه ذات اقدس خداوندی اختصاص دارد، اما همین ولایت به اذن الهی میتواند در مراتب بعدی به دیگران واگذار شود.
شکی نیست که ولایت دیگران در طول ولایت خداوند است و نه در عرض آن، و به تعبیر یکی از بزرگان، ولایتخداوند واسطه در عروض ولایتبرای رسول اکرم (ص) و معصومان (ع) و اولیاست، و نه حتی واسطه در ثبوت. (9)
بنابر این، هر سه نظریه مورد بحث، در استناد نهایی مشروعیت به ذات اقدس الهی مشترکند.تنها تفاوت در این است که در نظریه «مشروعیت مردمی» امت حق تفویض شده از جانب خداوند را به فقیه واگذار میکند.و در نظریه «مشروعیت الهی» این حقوق مستقیما به فقیهان تفویض شده است.و در نظریه سوم یعنی در «مشروعیت دوگانه» در عین حالی که امتحق خدادادی را به فقیه واجد شرایط با واسطه واگذار مینماید، خداوند نیز مستقیما این حق را به چنین فقیهی تفویض خواهد کرد.
به همین خاطر، هیچیک از نظریات مذکور موجب ایجاد اشکال در باب اصل توحید نیست.زیرا منشا نهایی مشروعیت در هر سه نظریه، ذات اقدس باری تعالی است.
6- ولایت اعتباری و تشریعی فقیه
از اصل حاکمیت انحصاری خداوند سبحان دو نکته اساسی در مورد ولایت فقیه استنتاج میشود.اولا: ولایت حقیقی برای فقیه وجود ندارد بلکه ولایت وی جنبه قراردادی و اعتباری دارد.زیرا در صورتی که چند ولایت حقیقی وجود داشته باشد موجب محدودیت در ولایت الهی خواهد شد و هرگونه محدودیتی هم با وجوب واجب الوجود منافات دارد.
ثانیا: هر چند برای رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) علاوه بر ولایت تشریعی، ولایت تکوینی نیز وجود دارد، اما برای فقیه صرفا میتوان قایل به ولایت تشریعی شد.
در مباحث مربوط به مفهوم واقعی «ولایت» فقیه نیز بیان شد که ولایت تکوینی و مقامات معنوی رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) از مواردی نیست که به فقها برسد.سهل است که بر اساس برخی روایات، این مقامات معنوی حتی به ملک مقرب و نبی مرسل هم نمیرسد. (10)
بنابر این، هر سه نظریه مورد بحث در تشریعی بودن (آن هم نه بالذات بلکه بالعرض) و اعتباری بودن ولایت فقیه اشتراک نظر دارند.
7- سرپرستی فقیه از باب «ولایت» نه از باب «وکالت»
یکی دیگر از پیش فرضهای مشترک بین سه نظریه مربوط به نظریههای مشروعیت ولایت فقیه این است که سرپرستی جامعه اسلامی و حکومت فقیه عادل در عصر غیبت از باب «ولایت» است و نه از باب «وکالت» .زیرا در بحث وکالت اولا: موکل هیچگاه موظف بر اطاعت از وکیل منتخب خویش نیست.ثانیا: بر فرض هم موکل از وکیل خود اطاعت نماید، هرگز بر افرادی که چنین وکیلی را انتخاب نکرده اند واجب نیست که از وکیل دیگران تبعیت نمایند.اما بدیهی است وقتی امر سرپرستی جامعه اسلامی از باب «ولایت» شد، ولی حق دارد آنچه در جهت خیر مصلحت مولی علیه است دخالت و تصرف کند و مولی علیه نیز الزاما باید از «ولی» اطاعت و تبعیت نماید.
ممکن است گفته شود که شبهه وکالت در نظریه «مشروعیت مردمی» قابل طرح است.اما قائلین چنین نظریه ای نیز معتقدند مردم با عقد لازم و نه جایز خویش، سلطه و ولایت حاکم را بر خود میپذیرند و یا به عبارت دیگر، مردم از طریق عقد لازم، به ایجاد ولایت و سلطه برای فقیه جامع الشرایط مبادرت میورزند. (11)
بنابر این هر سه نظریه مورد بحث، سرپرستی فقیه عادل را در جامعه اسلامی صرفا در امر «وکالت» و امور روزمره معمولی مردم منحصر نمیدانند بلکه آن را مرحله ای بالاتر از وکالت، یعنی از باب «ولایت» (به همان مفهومی که در مباحث قبل متذکر شدیم) میدانند.
8- مشروعیت الهی ولایت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)
هر چند بحث از ولایت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) خارج از بحث ولایت فقیه است، اما از آنجایی که برخی از نویسندگان، دخالت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) در امر سیاست و حکومت را خارج از جنبه منصب الهی آنان تصور کرده اند و آن را به ابتکار مردم مرتبط نموده و بر همین مبنا مشروعیت مردمی حکومت دوران غیبت امام زمان (عج) را آن هم بدون ولایت فقیه توجیه کرده اند (12) ، لذا این نکته رابه عنوان یکی از نقاط اشتراک و از جمله پیش فرضهای سه نظریه مورد بحث قرار دادیم که هر سه نظریه، هیچ شک و شبهه ای در مشروعیت الهی ولایت پیامبر گرامی اسلام (ص) و امامان دوازده گانه ندارند.عموم علمای اسلام در باب ولایت رسول اکرم (ص) و عموم صاحب نظران و فقهای شیعه در باب ولایت ائمه معصومین (ع) اتفاق نظر دارند که ولایت آن بزرگواران صرفا از طریق مشروعیت الهی و نصب خداوند سبحان تحقق یافته است و پذیرش مردم صرفا از باب مقبولیت و تحقق عینی ولایت آن ائمه هدی بوده است و نه از باب مشروعیت.
9- اتفاق نظر در مفهوم واقعی ولایت فقیه
هر سه نظریه ولایت فقیه درباره موارد زیر اشتراک نظر دارند:الف - زمامداری، ریاست عالیه و سرپرستی جامعه و یا همان مفهوم حکومت، بهترین و جامعترین معنای «ولایت» فقیه است.و هر چند در باب مبانی مشروعیت چنین ولایتی برای فقیه بین نظریات مختلف اختلاف نظر وجود دارد، اما در مورد تثبیت اصل چنین ولایتی برای فقیه عادل در عصر غیبت بین سه نظریه مذکور اتفاق نظر وجود دارد.
ب - اطلاق، تقیید و یا عمومیت حدود اختیارات ولی فقیه، ربطی به بحث مشروعیت وی ندارد.زیرا بر اساس هر سه نظریه میتواند متفاوت باشد.یعنی ممکن است کسی به مطلقه بودن اختیارات ولی فقیه معتقد باشد، اما طرفدار نظریه «مشروعیت مردمی» ولایت فقیه باشد.و یا بر عکس، ممکن است فقیهی به مقید بودن اختیارات ولی فقیه اعتقاد داشته باشد، اما از نظریه «مشروعیت الهی» ولایت فقیه دفاع نماید.
ج - آنچه بر اساس روایات و ادله فقهی ثابت شود که از وظایف حتمی و اختیارات مسلم فقها و یا ولی امر مسلمین است، در زمره ولایت شرعی فقیه عادل محسوب میگردد.لذا نه تنها از بحث مبنای مشروعیت خارج استبلکه اساسا ربطی به مولی علیهم ندارد.به عنوان مثال ولایت در افتا و یا ولایت در قضا و یا صدور احکام ثانویه و احکام حکومتی و ولایتی و یا ولایت در امور حسبیه و یا جمع آوری و صرف سهم مبارک امام و...و خلاصه همه احکامی که در فقه اسلامی به «سلطان الاسلام» ، «حاکم» ، «والی» و «امام» ارجاع داده شده است.در همه این موارد، فقیه دارای ولایت شرعی است که از سوی شرع به وی تفویض شده است.به همین خاطر در این گونه موارد اختلاف نظری وجود ندارد. (13)
د - در مورد قالب و شکل حکومت، هیچیک از این سه نظریه بر شیوه ویژه ای تاکید ندارند.به عبارت دیگر آنچه مهم است سرپرستی جامعه اسلامی از سوی یک فقیه عادل واجد شرایط است.حال اینکه سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه با چه ساز و کاری زیر نظر ولایت فقیه انجام وظیفه نمایند؟ آیا حکومت جمهوری حتما باید به شکل ریاستی باشد و یا لزوما باید پارلمانی باشد و یا به شیوه جمهوری های نیمه پارلمانی - نیمه ریاستی اداره گردد و امثال اینها، از جمله مباحثی است که بر اساس مقتضیات زمان و با در نظر گرفتن اهداف حکومت اسلامی و چگونگی تامین بهتر مصالح عمومی تعیین میگردد.
10- ضرورت برخورداری حاکم از «مقبولیت»
همانگونه که هر سه نظریه در مرتبه اول از مراتب ولایتحاکم اسلامی یعنی مرتبه صلاحیت و شانیت و یا همان «حقانیت» وی هیچگونه اختلاف نظری ندارند، در مرتبه سوم از مراتب ولایت ولی فقیه یعنی مرتبه فعلیت و سلطه و یا همان «مقبولیت» وی نیز بین آنها اختلافی وجود ندارد.به عبارت دیگر، تا اکثریت مردم و یا خبرگان منتخب آنان، فقیهی را جهت رهبری نپذیرند، هر چند آن فقیه از تمامی صلاحیتهای لازم نیز برخوردار باشد، عملا موفقنخواهد شد که حکومتی تشکیل دهد.لذا در تحقق عینی «ولایت» فقیه و اجرای عملی اهداف حکومت، «مقبولیت» فقیهی که در راس حکومت اسلامی قرار میگیرد نقش بسیار مهمی دارد.
پی نوشت ها:
1- آیات 49 و 50 سوره مائده.
2- آیات 44، 45 و 47 سوره مائده.
و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون و کسانی که مطابق آنچه خداوند نازل کرده استحکم نکنند آنان همان کافرانند.
و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون و کسانی که مطابق آنچه که خداوند نازل کرده استحکم نکنند آنان همان فاسقانند.
و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون و کسانی که مطابق آنچه که خداوند نازل کرده استحکم نکنند آنان همان ستمگرانند.
3- رجوع شود به: الایجی، عضد الدین عبد الرحمن، شرح مواقف، محقق علی بن محمد الجرجانی، منشورات الشریف الرضی، قم، ج 8، ص 349.
4- رجوع شود به: الماوردی، ابی الحسن علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، ص 6.
5- رجوع شود به: الجوینی (امام الحرمین) ابی المعالی، غیاث الامم فی التیاث الظلم، تحقیق عبد العظیم الدیب، کلیه الشریعة، قطر، به نقل از کتاب نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص 222.
6- رجوع شود به الجزیری، عبد الرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1046 ه.ق، ج 5، ص 416.
7- آیه 57 سوره انعام ان الحکم الا الله حکم به جز برای خداوند برای هیچکس دیگر نیست.و همچنین رجوع شود به آیات: 14 سوره انعام، 10 سوره شورا، 40 سوره یوسف، 54 سوره اعراف، 154 سوره آل عمران.
8- آیه 30 سوره بقره و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفة و هنگامیکه پروردگار تو به فرشتگان فرمود من در زمین جانشینی قرار میدهم.
9- آیت الله جوادی آملی میگوید «ولایت رسول و معصومان و اولیا، عدل ولایت الله نیست و چون ولایت منحصر در اوست، لایتخدا واسطه در ثبوت ولایتبرای غیر خدا هم نیست، یعنی (اینگونه نیست) اولیای خدا واقعا ولی باشند، منتها ثانیا و بالتبع، بلکه ولایت آنها بالعرض است نه بالتبع.برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: جوادی آملی، عبد الله، سیری در مبانی ولایت فقیه، مجله حکومت اسلامی، دبیرخانه مجلس خبرگان، سال اول، شماره اول، ص 54.
10- «ان لنا مع الله حالات لا یسعه ملک مقرب و لا نبی مرسل» ما با خدا حالاتی داریم که نه فرشته مقرب آن را میتواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل.رجوع شود به: علامه مجلسی، اربعین، شرح حدیث 15، ص 177.
11- رجوع شود به: منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج 2، ص 368.
12- رجوع شود به: حائری یزدی، مهدی، حکمت و حکومت.
13- برای آشنایی بیشتر به اقسام ولایتهای فقیه رجوع شود به: موسوی خلخالی، سید محمد مهدی، حاکمیت در اسلام (بررسی مراحل ده گانه ولایت فقیه در عصر غیبت امام زمان (عج))، ص 203 به بعد.و همچنین رجوع شود به: استاد عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج 2، مبحث پنجم ص 366- 376.
منبع: www.hawzah.net