فرهنگ شهادت و ايثار (4)

صبر يعني تحمل سختي‏ها و دشواري‏ها به منظور رسيدن به اهداف و آرمان‏هاي مقدس. لازمه اين صبر، زبان به شكايت نگشودن و بي‏تابي نكردن، و در عين حال توفيق پيروزي و رهايي از سختي‏ها را از خداي متعال خواستار شدن است؛ چنان كه خداي متعال در قرآن كريم مي‏فرمايد: وَاصبِر وَ ما صَبرَكَ اِلاّ بِاللّه
چهارشنبه، 20 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرهنگ شهادت و ايثار (4)
فرهنگ شهادت و ايثار (4)
 
 
نويسنده: دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني


 

7. صبر و مقاومت

صبر يعني تحمل سختي‏ها و دشواري‏ها به منظور رسيدن به اهداف و آرمان‏هاي مقدس. لازمه اين صبر، زبان به شكايت نگشودن و بي‏تابي نكردن، و در عين حال توفيق پيروزي و رهايي از سختي‏ها را از خداي متعال خواستار شدن است؛ چنان كه خداي متعال در قرآن كريم مي‏فرمايد:
وَاصبِر وَ ما صَبرَكَ اِلاّ بِاللّه
صبر كن و صبر تو فقط براي خدا و به توفيق خدا باشد.
بنابراين، صبر به معناي سكوت و دست روي دست گذاشتن نيست، بلكه جوهر مقاومت است، و مقاومت هم بايد با تدبير و دورانديشي همراه باشد؛ همان طور خداي متعال در قرآن كريم مي‏فرمايد از نماز و صبر طلب ياري كنيد:
استَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة اِنَّ اللَّهَ مَعَ‏الصَّابِرين
از صبر و نماز طلب ياري كنيد كه خدا با صابرين است.
بدين ترتيب، بي‏صبري و جزع و بي‏تابي، نه تنها ضد صبر است، بلكه بنيان پايداري و استقامت را ويران مي‏كند، لذا مولاي متقيان علي‏عليه السلام به اشعث مي‏فرمايند:
إن صَبَرت جري عَلَيكَ القَدر و انت مأجور و إن جَزَعَت جري عَلَيك القَدر و أنت مأزور
اگر صبر و خويشتنداري را پيشه خود سازي، آنچه كه مقدرّ است، تحقق مي‏يابد و تو پاداش صبر خود را به دست خواهي آورد. اگر جزع و بي‏تابي كني، آنچه كه مقرّر است، تحقق مي‏يابد؛ در حالي كه گناه را براي خودت دست و پا كرده‏اي.
پس آسايش و عافيت، در سخن‏ها و دشواري‏هاي روزگار پنهان است و كليد موفقيت و سعادتمندي، صبر است. به قول سعدي:
نگفتم روزه بسياري نپايد
رياضت بگذرد سختي سرآيد
پس از دشواري آساني است ناچار
وليكن آدمي را صبر بايد
مقاومت رزمندگان در دوران حماسي هشت سال دفاع مقدس، تحقق عيني آيات و رواياتي است كه صبر و استقامت را به مؤمنان سفارش مي‏كند؛ به طوري كه در درياي مشكلات و دشواري‏ها و طوفان سهمگين حوادثي كه دشمنان اسلام و قرآن آفريدند، قهرمانانه شنا كردند و درس پايداري و صلابت را به نحو احسن فرا گرفتند و حاصل آن رنج‏ها، گنج بيداري و صيقل دادن فطرت خداجويي بوده است و همچنين گوهر حق را در درياي صبر صيد كردند؛ چرا كه خداي متعال، حق را با صبر و پايداري عجين كرده است:
وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر
به قول مولوي:
صبر را با حق قرين كرد اي فلان
آخر والعصر را آگه بخوان
صد هزاران كيميا حق آفريد
كيميايي همچو صبر آدم نديد
اينك بر ما واماندگان از قافله ايثار و شهادت است كه دفتر صبر و مقاومت رزمندگان و شهيدان دفاع مقدس را عاشقانه مطالعه كنيم و از حماسه و ايثار آن‏ها كه در پرتو صبر و استقامت ديني آفريده شد، متواضعانه درس بگيريم و آن را الگوي راهي قرار دهيم كه فقط براي ارزش‏ها و دستاوردهاي خون شهيدان بدان راه دعوت شده‏ايم، و يقين بدانيم كه اگر از آن همه تجارب حيرت‏انگيز عبرت نگيريم، پند و اندرز ديگران در ما اثري نخواهد داشت؛ چرا كه مولاي متقيان علي‏عليه السلام در اين باره فرمودند:
وَ مَن لَم يَنفَعهُ بِالبَلاء وَ التَّجارب لَم يَنفَع شبي من العظمة
كسي كه سختي‏ها و تجارب گذشته، او را بيدار نكند، پند و اندرز، وي را سودي نبخشد.
امّا افسوس كه به قول سعدي:
نصيحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم ناتوان چو آب در غربال

مصاديق صبر و مقاومت در جبهه‏ها

اينك از خداي متعال مي‏خواهيم كه به ما توفيق درك مقامات معنوي رزمندگان و شهيدان را عنايت فرمايد. با اين اميد، در اين جا به نمونه‏هايي از صبر و مقاومت آنان مي‏پردازيم؛ باشد كه با بهره‏مندي از بركات و رشحات آن عزيزان، مشمول شفاعت شهيدان واقع شويم.
در كردستان دو گروه ضربت با هم بوديم. شهيد نوروز نظري بي‏سيم چي گروه بود. او از ناحيه پا مجروح شد و ما خواستيم او را به عقبه منتقل كنيم. ما بر اين كار اصرار مي‏كرديم و او رضايت نمي‏داد منطقه را ترك كند. او با بدني مجروح به مقاومت تحسين برانگيز خود ادامه داد. عراقي‏ها وقتي مقاومت قهرمانانه شهيد نظري را ديدند، به شدت عصباني شدند و به محض دسترسي به او، به هر دو چشمش تير خلاصي زدند؛ چشم‏هايي كه بارها به شوق شهادت گريسته بود.
در محوطه اردوگاه قدم مي‏زدم و دنياي تنگ و تاريك اسارت را با خاطرات اندوهبار و رنج‏آور آن دوران سخت مرور مي‏كردم.
در همين هنگام يكي از برادران را ديدم كه لب‏هايش زخمي و خوني بود. از او پرسيدم چرا لب‏هايت خوني است؟
در جوابم گفت: «يكي از دژبان‏ها با گرفتن بهانه‏اي كتكم زد و من چون مي‏دانستم آن ابليس علاوه بر آن كه قصد آزار و اذيت را دارد، سعي مي‏كند تا به اين طريق آه و ناله‏ام را بلند كند، به همين دليل لب‏هايم را گاز گرفتم تا حسرت يك آه را هم بر دل او بگذارم؛ گر چه مي‏دانستم كه اين كار عصبانيت او را افزون‏تر خواهد كرد!
نگهبان رفت و بعد از مدتي كبابي را كه داخل بشقاب پهن شده بود آورد و جلوي من گذاشت. بعد از 22 روز گرسنگي، عطر كباب اشتها را تحريك مي‏كرد. مسؤول آن جا گفت: »بخور، گرسنه هستي بخور تا بعد با هم صبحت كنيم».
گفتم: «من ترجيح مي‏دهم اول صحبت‏ها را بكنيم، بعد ببينم آيا به نتيجه‏اي مي‏رسيم يا نه، سپس تصميم بگيرم كه اعتصاب غذا را بشكنم يا نه».
... بالاخره به نتیجه اي نرسیدیم و من به اعتصاب غذا ادامه دادم. (سيدمحسن يحيوي، ده سال تنهايي، ص ١٣١)
حاجي زینلي روز دوم عملیات والفجر هشت، در اثر آتش سنگین دشمن از ناحیه سر و گردن زخم هاي عمیقي برداشت. او را به اورژانس بردند تا به مراکز درماني شهرستان ها اعزام کنند. روز بعد از مجروحیت با کمال تعجب حاجي را در خط مقدم دیدم! ابتدا شك کردم، چون سر و گردنش باند پیچي بود. جلو رفتم و پس از سلام و احوا لپرسي گفتم چرا جهت معالجه به عقبه نرفته است.
در حالي که با دست باندهاي سرش را مرتب م يکرد، گفت: ما که هنوز مزدمان را نگرفته ایم، به همین دلیل بازگشتیم. (شهيد شعبان علي زينلي)
در بیمارستان الرشید نوجوان هفده سال هاي را در حالت بیهوشي کامل به اتاق ما آوردند که از شدت ضعف به حال اغما فرو رفته بود ... پس از ساع تها چشم باز کرد ... مي گفت در منطقه قصرشیرین به جبهه عراقي ها نفوذ م يکند و بر اثر انفجار یك مین شکمش دریده مي شود. وقتي به هوش مي آید، خود را در حالي که شکمش بخیه شده و دست و پایش بسته بود، در کف یك حمام مي بیند... هر گاه از شدت درد فریاد مي زد، با فرود چند ضربه به بدن مجروحش، او را ساکت مي کردند.اما در همان حال، ذکر و دعا و راز و نیاز با خدا را فراموش نم يکرد. براي این که از ما کمك نخواهد، از تخت پایین مي آمد و به دستشویي مي رفت... بخیه هاي شکمش شکافت و خون از زیر باندها بیرون زد. هر چه فریاد زدم که پزشکي بیاید، بي فایده بود و حال او هر لحظه بدتر مي شد... ما را از آن جا بردند... بعدها فهمیدم که بر اثر شدت جراحات به شهادت رسیده است. (حميد محمدي، اردوگاه موصل ٣، ص ٢٤٢)
در یکي از اردوگاه ها وارد شدیم، عکس بزرگي از صدام را جلو در گذاشته بودند و به همه دستور داده بودند که به عکس احترام بگذارند. نوبت به من که رسید، عکس را به زمین کوبیدم؛ شیش هاش خرد شد و بعد خود عکس را هم پاره کردم. عراقي ها با دیدن این صحنه، براي پذیرایي! آمدند؛ سه ماه زیر شکنجه بودم. من در وزیر سابق نفت را دیدم. از او پرسیدم که کارت صلیب سرخ « محمدجواد تندگویان » همین اردوگاه دارد یا نه؟
جواب داد: نه! ندارم.
گفتم: آقاي تندگویان! چون کارت نداري، آدرست را بده تا براي خانواد هات نامه بنویسم.
متواضعانه گفت: آدرس من این است: صبر، استقامت!! (خاطره از عيسي عبدي، دو ركعت نماز عشق، روزنامه اطلاعات، ٦)
رفتار وحشیانه عراق يها در برخورد با برادران آزاده باعث شد که در زندان الرشید با آ نها درگیر بشویم. تعداد ما هیجده نفر بود و تعداد نیروهاي بعثي حدوداً هفتاد نفر که به حالت آماده باش در محوّطه زندان مستقر بودند.
در ادامه درگیري ما موفق شدیم یکي از سربازان عراقي را به گروگان بگیریم و خواسته هاي خود را در قبال تحویل او عنوان کنیم. عراقي ها که وضع را چنین دیدند، ظاهراً آمادگي خود را براي پذیرش شرایط اعلام کردند. در ضمن متعهّد شدند که هیچ کدام از بچه ها را تنبیه و شکنجه نکنند، اما پس از آزادي گروگان، آ نها ناجوانمردانه من و چهار نفر دیگر از برادران را به شکنجه گاه بردند. دو ماه تمام با دستبند دست هاي ما را بستند و با کابل و باتوم به پذیرایي از ما پرداختند. پس از پایان شکنجه سخت و مداوم، دشمن اعتراف کرد که از مقاومت و پایداري تك تك برادران در تعجب و حیرت فرو رفته و مستأصل و درمانده شده است. (نقل از حسين بخشي، مقاومت در اسارت، دفتر چهارم، ص ٧٩)
مدت ١٤ ساعت بود که آب نداشتیم و تشنگي شدید بر برادران مستولي شده و آن ها را به ضعف انداخته بود. همراه با تعدادي از بچ هها که جراحاتشان شدید نبود، به غاري در چند متري مواضع خودمان رفتیم تا مجروحین را مداوا کنیم و در ضمن استراحتي کرده باشیم. خون زیادي از من رفته بود. آن روز تا شب در غار بودیم تا این که بالاخره آفتاب غروب کرد. شب شد و
مجروحین را به ارتفاع رساندیم و من نیز با آن ها به طرف ارتفاع رفتم و از آن جا به کمك دیگر برادران به پشت جبهه منتقل شدیم. من بیش از ٣ روز در درگیري نبودم، ولي برادران دیگر مدت ٧ روز در زیر شدیدترین آتش دشمن مقاومت کردند و دشمن در این مدت ١٤ بار به ضدحمله دست زده بود، ولي هر بار با یاري خدا با تعداد زیادي کشته، مجبور شده بود عقب نشیني کند. (شبيخون، انتشارات سپاه، ص ٥٧ ، نقل از مرتضي دشتي)
در عملیات بدر، اصغر از ناحیه پا بشدت مجروح شد، ولي از بیمارستان فرار کرد و به جبهه بازگشت. دوستانش به شعبان ٩٥ گفتند که اصغر وضعیت جسمي مناسبي ندارد و باید بستري شود. او (شعبان) نیز م يدانست خانواده اش منتظر اصغر هستند (جهت مراسم عروسي).
ولي مثل این که به او الهام شده بود که براي اصغر در بهشت برین حجله دامادي بست هاند. لذا هیچ گونه جلوگیري از اصغر نکرد و او به شهادت رسید. خود شعبان آنقدر درگیر عملیات بود که حتي براي مراسم اصغر نتوانست بیاید و با یك نامه، خانواده را به صبر و استقامت دعوت کرد. (نقل از قاسم زينلي، كتاب آبشار ابديت، محمدرضا كوپائي، ص ٤٤)
که کار » حاج همت « با این که سه روز بود که از شروع عملیات خیبر گذشته بود، اما شهید هدایت گردان ها را به عهده داشت، نتوانسته بود استراحت کند؛ به نحوي که پاهایش دیگر به فرمان او نبودند و نمي توانست روي پا بایستد؛ تکیه به دیوار و سنگري م يداد و با صدایي خسته با بي سیم با گردان ها در تماس بود. به او گفتند: حاجي! شما حالتان اصلاً مساعد نیست، بچه ها به اورژانس اطلاع داد هاند و آمبولانس آمده که شما را به بیمارستان ببرد، اما حاجي قاطعانه پاسخ داد:
نمي توانم بروم، بچه ها باید هدایت شوند؛ آن ها باید صداي مرا بشنوند. اگر در خط بالاي سرشان »
.« نیستم، حداقل صداي من باید در خط حضور داشته باشد بچه ها اصرار کردند، اما فاید هاي نداشت. به ناچار امکانات اورژانس را پاي بي سیم آوردند، آستین او را بالا زدند و به دستش سرم وصل کردند و حاجي ب يتوجه به آ نها با دست دیگرش
بي سیم را گرفته بود و با گردان ها در تماس بود و آن ها را هدایت مي کرد.
مستقر « تنگ کورك » در عملیات مطل عالفجر، ما و سایر فرماندهان ارتش و سپاه در ارتفاعات بودیم. در آن جا هوا بسیار گرم بود؛ به طوري که حتي آب براي وضو گرفتن نداشتیم. در چنین وضعیتي شهید بروجردي قبول نکرد و در پاسخ گفت: تا هنگامي که دشمن قصد طمع به میهن ما را دارد، استراحت مفهومي ندارد.

پیام ها و انتظارها

یکي از بهترین راه هاي شناخت شخصیت و اندیشه و مرام رزمندگان و شهیدان، پیام ها و وصیت نامه هایي است که از خود به یادگار گذاشته اند؛ به طوري که انسان م يتواند با مطالعه آن ها به اهداف و انتظارات و دغدغه هاي دروني آنان پي ببرد و قضاوت صحیح و منظمي نسبت به عملکرد آن ها داشته باشد.
مولاي متقیان عل يعلیه السلام در این باره به مالك اشتر مي فرمایند:
و أنّ النَّاسَ یَنظُرونَ مِن اُمورِك... و انّما یَستَدلُ علي الصَّالحین بِما یَجري اللّه لَهم علي ألسن عباده (نهج البلاغه، نامه ٥٣)
و همانا مردم به کارهایت نظر م يکنند و درباره بندگان صالح خدا به آنچه خداوند بر زبان بندگانش جاري ساخته است، قضاوت مي کنند.
بر اساس این معیار که مولاي متقیان علیه السلام ارائه فرموده اند، اوصاف و مجاهدت رزمندگان و شهیدان ما به عنوان بندگان مخلص و خداجو و ب يادعا در لسان اولیا و مسلمانانِ با تقوا، ساري و جاري است و حتي در اغلب موارد از کار رزمندگان خداجو به اعجاز و شگفتي یاد م يکنند، و به راستي که یکي از مصادیق عمل صالح، همان ذکر و یادآوري عمل زیبا و تحسین برانگیز صالحان زمین است.
به قول سعدي:
چو خواهي که نامت بود جاودان
مکن نام نیك بزرگان نهان
به هر حال استفاده از تاریخ و تجارب زندگي صالحان، م يتواند متضّمن سعادت دنیا و آخرت انسان باشد؛ به ویژه پیا مها و سفارش هاي شهیدان ما گنجینه معرفت و منبع شناخت و هدایت است، که اگر ما به درستي از آن بهر هگیري نماییم و فکر و اندیشه جوانان و نوجوانان نسل حاضر را با آن آشنا کنیم، یقیناً از خطر هجوم فرهنگ بیگانگان مصون خواهیم ماند.
اگر به محتواي پیا مها و انتظارات شهیدان و رزمندگان خوب توجه کنیم، در م يیابیم که محور اصلي پیام ها و سفارش ها همان است که اولیاي الهي، پیروان و بازماندگان خود را بدان سفارش مي کنند. مثلاً مولاي متقیان علي علیه السلام در بهره مندي از تاریخ و تجربه گذشتگان به فرزندش مي فرماید:
وَ أعلم یا بُنَّي أن احب ما أنت اخذٌ به إلي من وصیّتي
تَقوي اللّه... والاخذ بما مضي عَلیهِ الاَوَّلون من آبائِك، وَالصّالِحونَ مِن اَهل بَیتِك. (نهج البلاغه ، نامه ٣١)
بدان اي پسرم! بدون تردید آنچه از وصایاي من که باید بدان عمل کني، تقواي الهي و آثار مردان صالح از نیاکان خود و شایستگان از اهل بیت است.
به قول ناصر خسرو :
مرا این روزگار آموزگار است
کزین به نیست ما را آموزگاري
به راستي که رزمندگان و شهیدان و ایثارگران سرافزار ما پیامي جز این نداشتند که بازماندگان را به سوي خدا، سیرت اهل بی تعلیهم السلام، و پرهیز از دنیا و حفظ احکام شریعت و قرآن کراراً دعوت کنند.
ما در این مقال از بین انبوه پیا مها و وصی تنامه ها، موضوعات مشترك را استخراج کردیم و به صورت پیام جمعي رزمندگان و شهیدان و آزادگان سرفراز به حضورتان تقدیم مي داریم.

مهم ترین محورهاي پیام ها

١. ولایت فقیه
٢. نماز
٣. جلب رضایت خدا
٤. پاسخ به نداي امام حسین علیه السلام
٥. رعایت حجاب
٦. معامله جان و مال با خدا
٧. دعوت به نیکي و احسان
٨. سفارش به اطاعت از حضرت اما مقدس سره و همدلي با روحانیت
٩. فداکاري براي حفظ اسلام
١٠ . سفارش به شناخت راه امام خمیني قدس سره
١١ . دعوت به ادامه راه شهیدان
١٢ . آرزوي شهادت
١٣ . سفارش به اقامه نماز جماعت
١٤ . پرهیز از دنیاطلبي
١٥ . برپایي باشکوه نمازجمعه
١٦ . پاسداري از انقلاب
١٧ . فرهنگ شهادت
١٨ . غایت آمال
١٩ . دعوت به مسؤولیت پذیري در حفظ اسلام
٢٠ . دعوت به انفاق
٢١ . بصیرت و آگاهي
٤٩ فرهنگ شهادت و ایثار
٢٢ . تعریف بسیجي
٢٣ . دعوت به امر به معروف و نهي از منکر
یك خواهش از برادران دارم؛ نماز را سبك نشمارند، زیرا نماز پایه و اساس دین خداست. (شهيد حميد آل آقا)
سعي کنید نماز را اوّل وقت بخوانید و مساجد را پر کنید و عضو بسیج شوید و در راه دین خدا مشغول انجام وظیفه گردید و هیچ وقت به خود مغرور نشوید. همیشه به یاد خدا باشید.
ما در جبهه فقط براي رضاي خدا مي جنگیم، نه براي بهشت. شما باید از هر طریق و از هر بُعد براي اسلام کار کنید.( شهيد رضا ميرزا نبيخاني )
اي امام حسین علیه السلام! اگر چه در کربلا نبودم که به نداي هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرني ات جواب دهم، ولي ببین که به نداي حق طلبانه فرزندت خمیني لبیك گفتم و در کربلاي خوزستان جانفشاني ميکنم. (شهيد حميد كريمي)
خواهرم! از تو م يخواهم که در حفظ دین و میهن و حجاب خود کوشا باشي که حجاب، زینت زن و قسمتي از پیام شهید است. (شهيد حميدرضا رضاعلي)
من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشي. به حق محمّد و آلش مرا زنده به شهر و دیارمان برنگردان. دلم مي خواهد که در آخرین لحظه هاي زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد نه راه دیگر.
به یکدیگر نیکي و احسان کنید و از دامن زدن به اختلافات خودداري کنید. هر چه بیشتر به اتحاد و یکپارچگي خود در جهت سرکوب دشمنان اسلام بیفزایید. براي دفن جناز هام تا شب جمعه صبر کنید. براي من دعاي کمیل بخوانید و صبح جمعه نیز دعاي ندبه را قرائت کنید و آنگاه مرا دفن کنید. (شهيد امير(احمد) اربابي)
امام عزیزمان این حسین زمان و ابراهیم دوران را با دل و جان دوست بدارید که در کلام او دریایي معرفت نهفته است.
از روحانیت جدا نشوید که حفظ روحانیت، حفظ اسلام است و دشمنان شرق و غرب از اسلام و روحانیت سیلي خورده اند. (شهيد نادر مختاري)
اگر بدنم را قطعه قطعه کنند، اگر خونم را بریزند، اگر پیکرم را آتش بزنند و خاکسترم را به باد دهند، باز هم مي گویم که :
من فقط براي اسلام تمام سختي ها را قبول مي کنم تا دیگر هیچ مظلومي تنش به تازیانه ظالمي سرخ نشود و هیچ جنایتکاري هواي تجاوز به کشورهاي اسلامي به سرش نیفتد. (شهيد عليرضا پناهي)
امت شهیدپرور! هرگز دست از امام عزیزمان برندارید که اگر این رجل الهي نبود، ما نیز نبودیم، شما نیز نبودید و نسل آینده هم نبود. اگر امام نبود، جوانان ما به جاي جهاد با کفر و عبادت در دل شب، در منجلاب فساد غوط هور بودند. اگر او نبود، آداب و رفتارمان چنان با فساد و تعدّي آمیخته م يشد که دیگر راه نجاتي نبود. اگر او نبود، در شهر به جاي کتابخانه،
مشروب فروشي و میخانه بود؛ پس هر چه داریم از این مرد آسماني داریم. (شهيد سيدمحمد رضا رسول مطلق)
شهیدان، پیام خونین خود را در سینه هاي ما حك کردند تا مرگ بي ثمر و بي رنگ را به جاودانگي شهادت بدل کنیم. با بیداد در افتادند تا چگونه زیستن را به ما بیاموزند و مردانه مردن را... شن هاي داغ بیابا نهاي جنوب که با خون شهیدان به سرخي نشسته است و سنگفرش هاي خیابان ها که از خون، گرمي گرفت هاند، حضورشان را فریاد م يزنند و منتظر محروم و مستضعف تاوان خون به ناحق ریخته شده شان را طلب مي کنند.
و تو اي برادر! بدان که این مسؤولیت سنگین بر دوش ما گذاشته شده است و راهي دراز در پیش روي داریم. امام بزرگوارمان این راه و هدف را مشخص کرده اند؛ آن جایي که مي فرمایند:
جهان بداند ایران راه خدا را یافته است و تا قطع منافع امریکاي جهانخوار این دشمن کینه توز مستضعفان جهان مبارزه اي آشتي ناپذیر با او دارد. (شهيد منصور آقاجري)
و من با گام هاي بلند به خاکریز دشمن هجوم مي برم تا امریکاي جنایتکار را از سرزمین پاك و خونین ایران اسلامي بیرون کنم. آیا من مي توانم او را ب يیار «؟ هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُني » : مادرم! امام حسی نعلیه السلام فریاد مي زند و یاور بگذارم.
به خدا قسم آنقدر م يروم، آنقدر م يجنگم و دشمن را نابود م يکنم تا شهادت مرا در آغوش کشد. (شهيد احمد قط بالدين)
امت حزب لله! نماز جماعت را هر چه باشکوه تر تشکیل دهید؛ نمازهاي جمعه را حتي بیشتر و با شکو هتر تشکیل دهید. در صحنه ها شرکت کنید. به مساجد روي آورید و مساجد را به سفارش امام پر کنید و خالي نگذارید که مساجد، سنگري هستند شکست ناپذیر. (شهيد يحيي سراج)
به مسجد بروید، چون امام ما فرمود: مسجد سنگر است، سنگرها را خالي نگذارید. روحانیت پیرو خط امام را هرگز تنها نگذارید. (شهيد احمد تاجيك رستمي)
اگر چه دنیا زیبا و دوس تداشتني است و آدم را به طرف خودش مي کشد، اما خانه پاداش الهي (خانه آخرت) خیلي از دنیا زیباتر است، خیلي از دنیا بالاتر و عالي تر است. (شهيد احمد حاجي خاني)
این دنیا دریایي است که بسیاري از مردمان جهان در آن غرق شد هاند، براي این که خود را از این دریاي ژرف نجات دهیم و به ساحل نجات برسانیم، باید کشتي پرهیزکاري را انتخاب کنیم که پل آن ایمان، و بادبانش و ناخدایش عقل، و راهنمایش دانش، و سکانش شکیبایي است. (شهيد داريوش رستمي شهريور)
نمازهاي جمعه را فراموش نکنید، تا مي توانید با شکو هتر برگزار کنید. عزیزان! مسجدها را که دژهاي محکم اسلام است، همیشه پر نگه دارید. اي عزیزان! در دعاهاي کمیل و توسل حتماً شرکت کنید. (شهيد انور اربابي)
نماز را در اول وقت بخوانید و مسائل دیني را رعایت کنید. نماز را سبك نشمارید و سعي کنید نماز را با جماعت در مساجد بخوانید و نمازهاي جمعه را فراموش نفرمایید و در سنگر نماز جمعه و جبهه هاي جنگ شرکت کنید. برادران! توجه داشته باشید امام حسین علیه السلام و ائمه معصومین براي نماز، اسلام و قرآن شهید شدند. (شهيد ساجد اسكندري)
این انقلاب هنوز هم کعبه آمال مستضعفین و نقطه امید ب يپناهان این کره خاکي است و مطمئن باشید که این کعبه صاحبي دارد که آن را حفظ خواهد کرد و ما مسافراني هستیم که به سرعت در بستر زمان گام مي نهیم تا توشه اي براي ابدیّت خود فراهم کنیم. (شهيد داود دانش كهن)
خواهران و برادرانم! شهادت یعني حضور در صحنه حق و باطل؛ شهید یعني حاضر، یعني گواه؛ شهید همیشه جاوید است. شهید نم يمیرد، بلکه به قول آیت لله مطهري به پیکر اجتماع که دچار کم خوني شده است، خون تزریق م يکند و جامعه را زنده م يکند. شهید، ایثارگر بزرگي است که شهادت مي دهد، یکي با حرف و دیگري با جان و خون، که با خون خود به یگانگي اللّه شهادت مي دهد. لااله الااللّه، این فرهنگ ماست و خلاصه مکتب ماست. (شهيد احمد آقائي)
هیچ چیز جز کار براي خدا و خدمت به اسلام عزیز و شهادت، آرزوي من نیست و هیچ چیز جز شهادت نم يتواند گلوي تشنه مرا سیراب کند و امیدوارم که درخت اسلام با خون من و برادران من سیراب شود و آنگاه جوانه زند و براي ملّتم ثمره دهد. (شهيد مجيد راورداد)
اي برادر! این که مسؤولیت گرداندن این چرخ جمهوري اسلامي را به دوش گرفت هاید، به خدا مسؤولید؛ مسؤولیتي سخت. آتشي در کنار شماست و بهشتي دیگر در طرف دیگرتان؛ به خدا اگر کوتاهي کنید، اگر دقت و بینش کافي و عملکرد قرآني نداشته باشید، حتماً تباه و هلاك خواهید شد. (شهيد سيدمحمود افتخاري)
وارسته از دنیا بود و فقط کول هباري از عشق به خدا و ولایت « احمد رحیمي نهوجي » شهید داشت. او در وصیتنام هاش نوشته است:
خداي را شکر که مال و منالي هم ندارم که برایم دردسر ایجاد کند. اگر چیزي پیدا شد که متعلق به من باشد، همه متعلق به مستمندان و ضعفاست. یك نذر دارم که مادرم مي داند و آن هم تقبل یك بچه بي سرپرست مستمند و بزرگ کردن آن است که موقع تشریف فرمایي امام خمیني از پاریس نذر کرده بودم.
تاریك اندیشان و کج فهمان مارق و همچنین کساني که براي رهایي از گرداب حسد در مرداب نفاق فرو مي روند، بدانند که ولایت فقیه، تجلّي باشکوه امامت مهدي (عج) است. (شهيد عليرضا غفاري)
اي بسیجي ها! قدر خود را بدانید. خاك زیر پاي شما شفاي امراض است، وجودتان صفاي انصار، سلامتان همان شمشیر علي علیه السلام، و نگاهتان همان نگاه حسین علیه السلام است.( شهيد محمد آقاجاني حاج يآقا)
با تمام وجود پشتیبان اسلام و انقلاب باشید و خدا را بر کارهایتان ناظر بگیرید و به احکام اسلامي به نحو احسن عمل کنید، تا بدین وسیله ادامه دهنده راه شهدا باشید. مبادا لحظه اي از یاري اسلام دست بردارید که خشم خدا را برافروزید و باعث سرافکندگي خویش در آخرت شوید. ( شهيد عليرضا آخوندي)
امر به معروف و نهي از منکر را ترك نکنید. از نماز و قرآن جدا نشوید، زیرا این دو، انسان را به فلاح و رستگاري مي رساند. (شهيد حسين شيرازي)
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس

 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما