وحي و پيامبري با طعم هاليوودي
اشاره:
بعد از نقد «مصائب مسيح»، آن جوان با چه آب و تابي از آرشيو مفصّل و تخصّصي فيلمهاي هاليوودياش صحبت ميكرد. همچنين از تخصصش در فهم و نقد فيلمهاي هنري و اصيل ميگفت كه انگار من گناهكارم كه بدون نقد و بررسي «آخرين وسوسه مسيح» به نقد «مصائب مسيح» پرداختهام. يادم ميآيد همان جا با احتياط به اوگفتم: «حتماً فيلم را خواهم ديد ولي فكر نميکنم فيلمي با چنين نامي، چندان بيطرف هم باشد و اساساً آيا ميتوانيم هنر بيطرف داشته باشيم يا نه؟ بايد دقّت كرد. اصلاً مگر ميشود انسان به نحوي فكر كند كه هم غيررحماني و هم غير شيطاني باشد؟ فكري بيطرف! نميدانم، بايد هر دو بيشتر تأمل كنيم.»3
يادم ميآيد ناگهان مثل اينكه بادکنکي كنار گوشش تركانده باشم، جا خورد و با انكاري متفكرانه گفت: «ولي فكر ميكنم حتماً هنر بيطرف داريم و نمونة خوبش همين فيلم آخرين وسوسه مسيح است. باور نداري فيلم را ببين و خود قضاوت كن. به او قول دادم كه فيلم را با دقت خواهم ديد و نتيجهاش را به شما ايميل خواهم زد. فيلم را پيدا كردم و ديدم. امّا مثل اينكه عيساي اين فيلم با عيساي «انجيل به روايت متّي» و «مصائب مسيح» خيلي تفاوت دارد. انگار اصلاً كارگردان و نويسنده، كتاب مقدس مسيحيان را مورد توجّه قرار ندادهاند! سراغ مجلّات و سايتهاي مسيحي و سينمايي رفتم و هرچه توانستم در مورد داستان فيلم و كارگردان و نويسندهاش، مطالبي جستوجو و جمع آوري كردم. براي تكميل كار، مطالبي هم در مورد نگاه كلي هاليوود به دين اسلام و پيامبري داشتم. به نظرم رسيد بتوانم صفحاتي از مجله را به موضوع مهم ولي كمتر كار شده «وحي و پيامبري از ديدگاه هاليوود» اختصاص دهم كه جامعه ما را هم ـ به دليل ديني بودنش ـ به شدت تحت تأثير قرار داده است؛ ولي متفكران ما كمتر به اين مهم پرداختهاند. در مسير تحقيق، با هر كدام از دوستان كه روبرو ميشدم، از استاد حوزه و دانشگاه تا طلبه و دانشجو و دانشآموز، همه بسياري از اين فيلمهاي هاليوودي را ديده ولي به تعمّق جدي نپرداخته بودند و هر كدام حرفهايي در دل داشتند، ولي در فكرِ قلمي كردن و تأمل دقيق در آنها نبودند. نميدانم، شايد كارهاي بسيار مهمتري داشتند از بررسي تأثير سينما، اين «رسانه جاعل» بر موضوعي به اهميّت وحي و پيامبري.4
در جستوجوي ريشهها
بيترديد، هاليوود مجموعه شركتهاي بزرگ فيلمسازي آمريكايي است و اكثر آمريكاييها مسيحي هستند، پروتستان و كاتوليك، ولي اقليتهاي ديگري هم در آمريكا مؤثرند. مسلمانان، يهوديان و بودائيان. بايد سهم هر يك را در مسير اين فيلمپردازيها دقيقاً مشخص ميكردم. يقين داشتم كه نميتوانم از روي مقدار جمعيت هر کدام، تأثيرشان را بفهمم؛ بلكه بايد از مقدار قدرت مادي و فني و تكنيكي و خصوصاً نفوذشان بر هاليوود به داوري منصفانهاي برسم. پس چنين يافتم كه يهوديان نقش اول را در انگارهسازي هاليوود دارند. به گفته اساتيدي چون مارك وبر آمريكايي و محمد الغيطي مصري و شمس الدين رحماني ايراني يهوديان 90 درصد بر هاليوود تسلط دارند.8 سپس مسيحيان پروتستان خصوصاً صهيونيستهاي مسيحي و پس از آن كاتوليكها، بعد از آنها بودائيان و هندوها و كمي هم مسلمانان و ساير مذاهب شرقي. نكته محوري كه يافتم اين بود كه در اين ترتيببندي سهم «حقانيت تفكرات» در حدّ صفر است و ميزان قدرت و ثروت و نفوذ در سياستگذاريهاي فرهنگي و سياسي آمريكا و بالتبع هاليوود حرف اول را ميزند؛ البّته لازمة جهان شكاك و نسبيگرا و سود محور غربي هم، چيزي جز اين نيست و در چنين دنيايي است كه شيطانپرستان هم داراي پيامبري يهودي ميشوند به نام « آنتوان لوي» و يا روشنفكران ادعاي تجربهاي دروني بهتر از پيامبران ميكنند و خود را پيامبران عصر مدرن مينامند، يا اديان جديدي چون رائيليان و بوديسم يهودي (يهوديت بوديستي) و كاباليسم9 (عرفان يهودي ممزوج به مناسک مشرکانه) و ... پديد ميآيند و يا پيغامآوران ماشينيسم و تكنولوژي يا فرازمينيها در فيلمهاي مختلفي خود را به رخ بشر معاصر ميكشند.
وحي و پيامبري در فيلمهاي مسيحي
مسيحيت در نظر بونوئل
قهرمان ديگر بونوئل، يعني «نازارين» هم سخت به آيين مسيح تعصب ميورزد و حاضر به سازش با محيطش نيست و به دليل شدت حمايتش از رنج ديدگان و بينوايان، خشم كليساي جامع مكزيك را برميانگيزد و به جوخه اعدام سپرده ميشود. در زمينة اين فيلم هم مثل فيلم «برادر خورشيد، خواهر ماه» كه زندگي «فرانچسكو» راهب مسيحي را به تصوير ميکشد، مراكز اصلي كليسا به همكاري با ثروتمندان و جاهطلبان دنياگرا متهم ميشوند؛ اتهامي كه ميتوان با دقّت در تاريخ قرون وسطي و معاصر در سند آن خدشههايي وارد كرد.14
حقيقت اين است كه محوريّت شرارت و جنگهاي قدرتطلبانه اواخر قرون وسطي و دوران معاصر را بايد در بين زرسالاران يهودي فريسي جستوجو كرد كه با فرافكني و اتهام زدن به ديگران، نقش خود را به فراموشي عمدي سپردهاند؛ در حالي كه اگر تاريخ تحريف مسيحيت و اسلام و جنگهاي صليبي و رنسانس و جنگهاي جهاني اول و دوم دقيق جستوجو شود، با حقايق ديگري روبرو خواهيم شد.15
نگاهي به فيلم « آخرين وسوسه مسيح »
اين فيلم از جانب كليسا به شدت محكوم شد و اسكورسيزي هم مانند نويسندة اين داستان «نيكوس كازانتزاكيس» (1883 ـ 1957م.) از جانب مؤمنان و كليسا مورد بازخواست قرار گرفت. «كازانتزاكيس» نويسنده يوناني سه رمان «مسيح باز مصلوب»، «آخرين وسوسه مسيح» و «مرد بينواي خدا»، كه هيچگاه ديد خوبي نسبت به اربابان كليسا نداشت بعد از نوشتن «آخرين وسوسه مسيح» (حوالي 1948م) مورد خشم كليساي ارتدوكس يونان قرار گرفت و در آوريل سال 1954م، اين كتاب مورد تحريم پاپ قرار گرفت.16 «نيكوس» روح ناآرامي داشت كه در جستوجوي حقيقت، در دنياي تاريك «غرب بدون معنا» تحولات فكري و تجربيات كمونيسم و بوديسم و نقد كليسا و عشق به سن فرانسيس و نيچه و برگسون را از سر گذراند. شايد او به دنبال «معناگرايي ناب» بود ولي تا پايان عمر خود هم به آن نرسيد. شايد با آشنايي «نيكوس» با اسلام و دانستن نظر اسلام نسبت به اباحة ازدواج براي پيامبران هيچگاه رمان و فيلمي عجيب چون آخرين وسوسه مسيح خلق نميشد. وقتي اين نويسنده از دنيا رفت (1957م) هيچ كليسايي در يونان حاضر به پذيرش جسد او نشد. امروزه تحريفات مسيحيت ماية بسياري از نقدها به اين كيش و آيين است كه گاه رنگ افراط هم به خود ميگيرد.
لازم به ذكر است كه فيلم «آخرين وسوسه مسيح» طبق هيچ کدام از اناجيل موجود هم ساخته نشده است17 و عصمت و تقدّس مسيح را به شدت زير سؤال برده شده و بعضاً يهوداي اسخريوطي را حكيمتر از مسيح نشان داده است. اين تبرئه يهودا از گناه تاريخياش،كه هرگز مور قبول كليسا واقع نشده است در فيلمهاي ديگري هم كه در مورد حضرت عيسي(علیه السّلام) ساخته شده، ديده ميشود و بعضاً حتي يهوديان هم در كنار يهوداي خائن ابزار مشيت خدا براي تصليب مسيح و آمرزش گناه ذاتي بشر به تصوير درميآيند و گناهِ شكنجه و كشتار مسيحيان را با ظرافت از يهوديان فريسي و صدوقي دنياطلب دور كرده و به خواست خدا نسبت ميدهند و در حقيقت نوعي جبرگرايي و مشيّتگرايي را به مخاطب القا ميكند.
مصائب مسيح در قرن بيست و يكم
با اين تحليل با درصد بالايي از اطمينان ميتوان گفت كه اين فيلم برخلاف تبليغات موجود، اثري ضد يهودي نيست و با ترويج و تثبيت آموزهاي غلطي چون تثليث و سكولاريسم و جبرگرايي و ذلتپذيري و فداء و تقديس دموكراسي يوناني و تجسيم خدا و عقلگريزي و حاكميت تاريخي فرهنگ و زبان عبراني ـ يهودي در فلسطين (سرزمين موعود ادعايي يهود)، بيشترين خدمت را به يهوديان و صهيونيستهاي هاليوود كرد و عملاً تبليغات ظاهري عليه فيلم به نفع فروش آن تمام شد.21 (حدود هفتصد ميليون دلار فروخت.) گرچه گيبسون و كليساي غافل و يهودي زدة كاتوليك ميپندارند كه به دين خدا خدمت كردهاند. اين مطلب را نمايش بسيار وسيع فيلم در سينماهاي آمريكاي شمالي تأئيد ميكند (حدود 4000 سينما همراه با هم اين فيلم را نمايش دادند)؛ و با توجه به اينكه، بيشترين سهم صنعت سينما و سينماداري غرب را يهوديان و صهيونيستها در اختيار دارند، به راحتي ميتوانستند جلوي پخش گسترده فيلم را بگيرند؛ دقيقاً مثل كارتون «محمد، آخرين پيامبر (ص)»22 كه همزمان با يازده سپتامبر در آمريكا توليد شد و چهرة مثبتي از پيامبر اسلام (ص) به نمايش ميگذاشت، ولي چون با تبليغات صهيونيستي و ضدّ اسلام آن زمان همخواني نداشت، تا چهار سال در تعداد بسيار محدودي سينما (فقط حدود پنجاه سينما) به نمايش درآمد و اخيراً در حال نمايش وسيعتري در آمريکا ميباشد.23
ساير آثار مسيحي
ديويد وارك گريفيث با فيلم «تعصب» در نيمه اول قرن بيستم، نخستين تصوير سينمايي از مسيح را به نمايش گذاشت و به الگويي براي تقليد آيندگان تبديل شد. در سال 1953م. فيلم «خرقه» براساس داستاني از «لويدسي داگلاس» به كارگرداني «فرانك روس» در كمپاني يهودي «فوكس قرن بيستم» ساخته شد، كه در آن فراز اصلي و دراماتيك ماجرا يعني محاكمه و محكوميت حضرت توسط رهبران ديني و سياسي يهود (خاخام«قيافا» رهبر حاخامها و پادشاه يهود «هرود» يا «هيروديوس») به فراموشي عمدي سپرده شده است و تصليب، صرفاً آمرزش و سعادت را، منهاي فريسي ستيزي حضرت، به نمايش ميگذارد و محور داستان را به مسابقة عشق «گاليو» فرماندهي رومي و امپراطور روم (كاليگولا) برسر «ديانا» ميكشاند.24
فيلم «عيسي مسيح، سوپر استار» در سال 1973م توسط «نورمن جويسون» ساخته شد كه به سبك جديد و كنايي به زندگي مسيح پرداخته بود. در فيلم «بزرگترين داستان عالم» كه توسط «جرج استيونس» ساخته شد، جايي براي «مريم» مادر حضرت، وجود نداشت و بازيگران مو بور و چشم سبز نقشها را با همان مدل خطاي هاليوودي بازي كردند. اين فيلم با نگرشي گزينشي به داستان زندگي آن پيامبر راستين، نقش خيانت يهودا و پادشاه يهود «هيرود» را كمرنگ كرد و گناه تصليب را به گردن «پيلاتوس» فرماندار رومي فلسطين انداخت.25
در فيلمهايي كه در مورد حضرت مسيح ساخته ميشود پايبندي نابجايي بر دموكراسي ديده ميشود كه نتيجة نگاه تمدن ليبرال دموكراسي غرب به تاريخ است که نقطه طلايي و اوج تاريخ بشر را حاکميت ليبرال دموکراسي بر بشر ميپندارد و لذا اصول آن را از خدا هم مهمتر تلقي ميکند.
شايد يكي از مهمترين فيلمها در مورد حضرت عيسي(علیه السّلام) فيلم «انجيل به روايت متي» اثر پازوليني باشد كه از نظر كليساي كاتوليك فيلمي عالي ارزيابي شد. در اين فيلم برخلاف فيلم گريفيث كه مسيح «بره ّاي آرام بود كه به مسلخ فداء رفت» شخصيتي شورشي و سياسي از ايشان به نمايش گذاشته شد. به گفتة خود كارگردان: «مسيح در اين اثر، طغيانگري چپگراست كه در يك محيط خرده كارگري آماده شورش، ظهور ميكند.» پازوليني چون متي (ماتيوس) را «نزديكترين فرد به مسائل واقعي يك دوران تاريخي و انقلابيترين حواري عيسي(علیه السّلام)» ديد فيلمي را براساس انجيل متي ساخت؛26 گرچه اكثر فيلمهاي مسيحي اکثراً براساس انجيل يوحنا كه به افكار پولس (يهودي مسيحينما) نزديكتر است، ساخته ميشود.
در سال 1979 فيلم «عيسي» به كارگرداني «جان كرشي» و«پيتر سايلس» توسط دو كمپاني «بريتيش» و «كلمبيا» (محصول مشترك آمريکا و انگليس) ساخته شد. نويسنده فيلم «برايانت فيشن» بود كه براساس انجيل لوقا، تصليب مسيح در فيلم را به دور از خشونتهاي گزافي چون فيلم «مصائب مسيح» تصوير كرد و يهود را ابزار اجراي مشيت الهي معرفي كرد كه با اجراي اصول دمكراسي مسيح را به قربانگاه بردند. همانطور كه در اكثر آثار هاليوودي و غير هاليوودي در مورد مسيح شاهديم، در اين فيلم هم حضرت پطرس شمعون(علیه السّلام) كه جانشين واقعي حضرت عيسي(علیه السّلام) بود، خيانتكار نشان داده ميشود در حالي كه از نظر روايات اسلامي وي وصي معصوم بوده است. خودآگاه يا ناخودآگاه دقيقاً همان جرياني كه از صدر مسيحيت سعي در تضعيف پطرس(علیه السّلام) و تعالي پولس داشت، در اين فيلمها هم تلاش خود را آگاهانه يا ناآگاهانه با تأكيد موسيقايي و طراحي چهره ادامه ميدهند.27 در فيلم «مصائب مسيح» نيز پطرس(علیه السّلام) به صورت شخصيتي با چهرهاي منفي و منکرحقّ عيسي نمايش داده ميشود.
« فرانكو زفيرللي» نيز با ساخت «عيسي بن مريم» و با قطاري از ستارگان تاريخ سينما، همان مسيح آرام و تسليمپذير ساير آثار را تكرار كرد و به معجزات عيسي(علیه السّلام) اصالت داد. «مسيح مونترال» در سال 1989، عيسي(علیه السّلام) را در دوران معاصر بازسازي كرد كه مانند فيلم «مسيح سوپراستار» حقّ زيادي براي يهوداي اسخريوطي قائل است و داستان را از زبان او ميشنويم. فيلمهاي «آهنگ برنادرت» و «راهبه» اثر «فرد زينهمان» و فيلم «نرگس سياه» اثر «مايكل پاول» و «امريك پرسبرگ» (1976) به زندگي راهبههاي مشهور عالم مسيحيت پرداخته و آثاري تبليغي ـ تبشيري براي مسيحيت با هدف قرار دادن دخترانِ جوان ميباشند. فيلمهايي چون «برادر خورشيد، خواهرماه» و «فرانچسكو» به زندگي عرفاني و انزواطلبانه و سكولار راهبان مسيحي ميپردازند كه در بين مخاطبان غافل، جذبه زيادي نسبت به مسيحيت ايجاد ميكند. متأسفانه تلويزيون ما هم با بيتوجهي آشكاري، بسياري از اين آثار را حتّي بدون نقد و بررسي پخش ميكند و در ترويج آيين خرافي و تحريف شده مسيحيت، بهترين كمك را در تيراژ ميليوني ببيننده به اربابان هاليوود ميكند.
«رمز داوينچي»، تبليغات گمراه كننده براي فروش بيشتر
پي نوشت ها:
1. The last temption of christ
2. the passion of the christ
3. شهيد سيدمرتضي آويني در كتاب سه جلدي سينما آيينه جادو به طور مفصل به اين مهم پرداخته است. به علاوه مقالات زيادي در مورد جهت داري هنر و سينما نوشته شده است، به عنوان نمونه مراجعه كنيد به: مقاله «سينما و فلسفه، شكگرايي و صهيون (نقد محتوايي فيلم ماتريكس)»، مجله معرفت، ش 85 و مقاله «پروپاگاند يا پاپ كورن! (هاليوود و سياست، ارتش، سيا،پنتاگون و تروريسم)»، مجله دنياي تصوير، ش 139، دي 1383، ص 64.
4. البته اخيراً با تلاشهاي دلسوزان كارهاي مثبتي انجام گرفته و يا در حال انجام است. از جمله نشستي با عنوان: «نقد و بررسي تصوير پيامبران الهي در سينماي غرب» با حضور نادر طالبزاده و دکتر حسن بلخاري و آقاي شاهحسيني در روز سهشنبه 19/2/85؛ و نشستي ديگر با عنوان «ظرفيت سينماي مستند و انيميشن در تبيين سجاياي پيامبر اعظم (ص)» با حضور محمد اصلاني، نادر طالبزاده و پژمان از سوي معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار شد.
5. The Ten Commandments
6. Prince of Egypt
7. ر.ک : همين مقاله ، بخش قرائت هندويي ـ بودايي از وحي و پيامبري در سينما.
8. در اين زمينه حرف براي گفتن بسيار زياد است ولي شما را به مطالعه مقالة سينما و فلسفه، شكگرايي و صهيون (نقد محتوايي فيلم ماتريكس)، مجله معرفت، ش 85 جلب ميكنم که منابع مفيدي را در اين زمينه معرفي كرده است. علاوه بر آن منابع اخيراً كتاب «سلطه پنهاني» اثر مجيد صفاتاج هم مطالب مفيدي در اين باره ارائه داده است. و همچنين ر.ک: مقاله«نگاهي به لابي صهيونيستي در آمريكا» نوشته مارك وبر (مدير مؤسسه بازنگري تاريخي)، روزنامه رسالت، ش 5302، خرداد 83، ص 8، به نقل از سايت www.IHR.org
9. ر.ك: مقاله «داستان حقيقي كابالا» اثر هارون يحيي، ترجمه باران خردمند، مجله موعود، ش 62.
10. پولس (پاولس) از علماي قسيالقلب و دنياطلب يهود بود كه با همكاري سربازان مشرك رومي و يهوديان دنيا محور به كشتن وسيع نو ايمانان مسيحي برميخاست تا حدي كه مسيحيان مستضعف از اسم او هم به وحشت ميافتادند. در مسير تار و مار نوكيشان مسيحي دمشق، ادعا كرد كه مسيح بر او نازل شده و او مسيحي شده است و از اين به بعد ميخواهد در لباس آيين جديد در خدمت خدا باشد، امّا گذشت زمان خلاف آن را ثابت كرد با كمال تعجب، پولس كه از باسوادان قدرتمند بود مواردي را مطرح كرده كه با روح آيين عيسوي منافات داشت. او بارها و بارها در نامههايش به نوكيشان مناطق مختلف، عيسي بن مريم را پسر خدا و خداي پسر خطاب ميكرد طبعاً اگر بنا باشد عيسي هم خدا بشود تلقي سنتي از وحي باطل ميشود و به خود عيسي وحي ميشود و تجلي جسماني خدا روي زمين ميشود. گويا بوي چندگانه پرستي و جبرگروي يونان و هند و ايران باستان بيش از حرفهاي زيبا و عميق عيسي(علیه السّلام) در مرامش استشمام ميشد. پولس شريعت را هم در مسيحيت الغاء كرد كه باعث وابستگي بيشتر مسيحيت به شريعت قبلي (يهود) شد. جانشينانش چون مارسيون راه او را پيش گرفتند و دستگاه تبليغي روم و دولت در ساية يهود هم با ظرافت از جبرگرايي و چند گانه پرستي و ذلتپذيري و سكولاريسم در مسيحيت حمايت ميكرد، تا اينكه با كمال تأسف، بعد از چند نسل همينها به عنوان اساس مسيحيت شناخته شد و دين مسيح از درون تهي شد.
11. ر.ك: مسيحيتشناسي مقايسهاي، محمدرضا زيبايينژاد، نشر سروش، چاپ اول، 1383، تهران.
12. عيسي(علیه السّلام) در مسير حق آن چنان پاي فشرد كه تا حدّ شهادت توسط مستكبران منفعت طلب پيش رفت. او فريسيان را روباهصفت (انجيل لوقا، باب 13، فقرات 31 تا 33) و فرماندار رومي فلسطين را فريبكار (انجيل متي، باب 23، فقرات 36 ـ 1 و انجيل لوقا، باب 11، فقرات 54 ـ 39) خطاب ميكرد و در شجاعت و ظلمستيزي حماسهها آفريد. ر.ك: آشنايي با اديان بزرگ، حسيني توفيقي، نشر طه و مركز جهاني علوم اسلامي و سمت، چاپ پنجم، تهران، 1381، ص 14 ذيل عنوان «عيساي انقلابي».
13. ر.ك: مقالة «سينماي ايمان، گزاشي از فيلمهاي شاخص با موضوع ايمان مسيحي»، نوشته كاوه جلالي، مجله اخبار اديان، ش 5، سال 1382.
14. استاد شهبازي مينويسد: «در سدههاي نهم و دهم ميلادي كشيشان نيكنفسي چون «آكوبار ليوني» و «آلبرت پراگي» از فروش محدود كودكان مسيحي به وسيله حكمرانان مركز و جنوب اروپا شكوه ميكردند. ر.ك: زرسالاران يهود و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد دوم، چاپ اول، 1377، تهران، ص 136؛ مخالفتهاي كليساها يا رباخواري نيز در تاريخ مشهور است. ر.ك: همان منبع، ص 110.
15. ر.ك: زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، عبدالله شهبازي، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران در جلدهاي مختلف در مورد اين بحث مهم توضيحات مفصلي داده است.
16. ر.ك: دايرتالمعارف «ويكي پديا» در اينترنت و همچنين مقاله «جستوجوگر معنا، نگاهي به زندگي فكري نيكوس كازانتزاكيس»، گروه دين و انديشه خبرگزاري مهر و مقاله، «آخرين وسوسه مسيح، نوشتة نيكوس كازانتزاكيس» از سايت www.persiambook. Net و سايت iketab در شبكه جهاني اينترنت و مقاله نگاهي به آثار مارتين اسكورسيزي» در آدرس www.darinoos net
17. قبل از پخش فيلم در ابتداي تيتراژ از آغازين فيلم، اين نكته نوشته ميشود.
18. در مقاله «چون برهاي راهي مسلخ»، اشكان راد، مجله فيلمنگار، تيرماه 1383، سال سوم، ش 22، ص 37 و همچنين در مقاله بازسازي ناقص هاليوود از كربلا (يادداشتي بر فيلم مصائب مسيح) منابع قابل اعتنا و زيادي براي بررسي اين فيلم آمده است. در آدرس زير ببينيد: cinemazion blogfa com و naqdfilm blogfa.com.
19. انجيل لوقا، باب 13، فقرات 31 تا 33 و انجيل متي، باب 23 ، فقرات 36 ـ 1 و انجيل لوقا، باب 11، فقرات 39 ـ 54 و آشنايي با اديان بزرگ، همان، ص 14 ذيل عنوان «عيساي انقلابي».
20. مثلاً در کشوري چون آمريکا جمعيت شش ميليوني يهوديان بر حدود دويست و هشتاد ميليون مسيحي نفوذ خارق العادهاي دارد. ر.ک: / آمريكا بدون نقاب، سيدهاشم ميرلوحي، نشر كيهان، 1380 / نفوذ صهيونيسم در مطبوعات، ميرابوالفتح دعوتي، نشر ايّام، 1379، قم و همچنين: مباني فراماسونري (يهود و فراماسونري)، نوشته گروه تحقيقات علمي (تركيه)، ترجمه جعفر سعيدي، چ دوم، تهران، نشر مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376 و همچنين : سازمان هاي يهوديان آمريكا، نوشته لي اوبرين، ترجمه علي ناصري، چ دوم، مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي نور، 1375.
21. مقاله «جنجالهايي كه به نفع فيلم تمام شد، در حاشية نمايش فيلم مصائب مسيح»، مجله دنياي تصوير، ش 130، خرداد 1383، ص 69.
21. Mahammad the last prophet
22. ر.ك: مقاله «آخرين پيامبر، با شكوه و زيبا» گروه بين الملل، خبرگزاري رسا و همچنين مقاله «انيميشن «محمد (ص) خاتم پيامبران در سوريه به نمايش درآمد» در آدرس: Pilban.com
23. ر.ك: مقاله «خرقه، روايتي غريب از مصائب مسيح»، تحقيق و نوشته: مجتبي حبيبي، گروه فرهنگ و هنر، خبرگزاري مهر.
24. ر.ك: مقاله «بزرگترين داستان عالم، فيلمي براي تبرئه يهودا» گروه فرهنگ و هنر خبرگزاري مهر.
25. ر.ك: مقاله «سينماي ايمان، گزارشي از فيلمهاي شاخص با موضوع ايمان مسيحي»، همان.
26. ر.ك: مقاله «فيلم عيسي، قرائتي صهيونيستي از انجيل لوقا»، گروه فرهنگ و هنر، خبرگزاري مهر.
27. davinci code
28. در اين قسمت از چندين خبر در خبرگزاري مهر استفاده شده است و آدرس اين جمله روزنامه واتيكاني چنين است:
/خ