رساله خالویه یا ایقان (1)
نويسنده: استاد محیط طباطبائی
( کتابشناسی بزرگترین کتاب بهائیان و اختلافات نسخه های آن و ...)
مؤلف ایقان در کتاب الشیخ خود معین الملک سفیر کبیر ایران را از جرگه افرادی که در سفارت اسلامبول نسبت به یاران وی سختگیری می کرده اند، استثنا نموده و بدو حسن ظنی ابراز می کند و بعید نیست این نسخه را هم که به خط کاتب مخصوص بهاء بوده خود برای معین الملک تهیه کرده و فرستاده باشد. نسخه های دیگری از ایقان که پیش از این تاریخ (کلیشه 1 و 2) و بعد از آن نوشته شده اند در کتابخانه های داخل و خارج ایران سراغ داریم.اما اهمیت و اعتبار نسخه کتابخانه مجلس شورای ملی در این است که کاتب مخصوص آثار بهاء در پایانش تصریح می کند که این سی و پنجمین نسخه ای می باشد که از این کتاب نوشته است.علاوه بر این فاضل مازندرانی در صفحه 278 از جلد اول اسرار الآثار خود به نقل از نوشته های میرزا آقاجان خادم در پاسخ کسی که از بهاء راجع به دادن نسخه ای از ایقان به یک نفر اروپایی کسب اجازه کرده چنین می نویسد: «این که در باره شخص اجنبی از اهل اروپا نوشته بودند،عرض شد :
فرمودند: امثال آن نفوس اگر اخذ نمایند و به ولایت خود ارسال دارند. بأسی (باکی ) نیست و لکن اگر در آن ارض (؟) اظهار کنند، سبب فساد(؟) خواهد شد و باید آن چه داده می شود ، صحیح باشد. بعضی از نسخ ایقان که در این (عکا) موجود است تماماً به طراز صحیح فائز نشد و اگر کتابی که در این اواخر غصن اکبر نزد زین المقربین فرستادند والواح ملوک در آن مسطور ،داده شود احسن است و لکن بعد از اطمینان.» موضوعی که مورد استناد فاضل از نوشته خادم قرار گرفته همانا اظهار اعتماد صاحب کار به نسخه ای بوده است که میرزا محمد علی غصن اکبر پس از فوز به طراز تصحیح و خواندن بر پدر نزد زین المقربین کاتب وحی او فرستاده بود. لاجرم این تنها نسخه قابل اعتمادی بوده که کاتب مذکور از روی آن نسخه های متعددی بر می داشت و تسلیم می کرد و نسخه کتابخانه مجلس شوری سی و پنجمین آنها می باشد.
وجود کاتب نسخه را در شهر موصل به تاریخ تحریر این رساله، شرحی تأیید می کند که همو در خاتمه نسخه ای از نوشته های بها در همین شهر و به همین تاریخ نگاشته و این نسخه فعلاً در اختیار آقای مصطفوی از فضلای معاصر است و دلالت می کند بر این که زین المقربین دو ماه پیش از نگارش نسخ ایقان کتابخانه مجلس، در شهر موصل حدباء اقامت داشته و مجموعه مبین از مکتوبات بهاء را می نوشته است. میرزا حسینعلی در سال 1308 یعنی یک سال پیش از فوت خود میرزا محمد علی غصن اکبر پسرش و میرزا آقاجان خادم منشی حضور خود را ازعکا به بمبئی فرستاد تا آثار قلمی او را که در عثمانی ممکن نبود به چاپ برسد به طبع برسانند.این دوتن اقدس و ایقان چاپ اول را پیش از مرگ بهاء و بازگشت خود به عکا انتشار دادند. در پایان چاپ اول از نسخه ایقان تاریخ کتابت و نام چاپخانه و کاتب ثبت نشده ولی هر دو چاپ از این دو کتاب همواره در پیش کتاب شناسان به چاپ اول معروف بوده است.
مقایسه متن چاپ اول ایقانی که کلیشه صفحه های اول و آخر آن را در اینجا (3 و 4) به نظر می رساند ،با ایقان خط زین المقربین که کلیشه دو صفحه از آن هم منضم است (کلیشه 5 و 6) و مطابقت کامل آنها با یکدیگر ، نشان می دهد که هر دو از روی نسخه استاندارد یا بنیادی برداشته شده اند که اجازه نشر آن به امضای صاحب کار رسیده بود. میرزا حسینعلی نامه ای به آقا جمال بروجردی ( که بعدها از طرف غصن اکبر به کفتار ملقب و معروف شد ) چنین توصیه می کند و این نوشته او مورد استناد فاضل مازندرانی در اسرار الآثارش قرار گرفته است: << در حفظ کتاب الهی سعی بلیغ مبذول دارند چه که مجدد امام و چه (پیش رو ) قرائت شده، آن چه در دست عباد است باید به آن مطابق و موافق شود و کتاب ایقان، صحیح آن به جناب علی قبل اکبر (علیه بهائی) عنایت شده، نسخ موجود باید به آن مطابق شود یا از روی آن مجدد بنویسند اولی و انسب است.
بنابر این نسخه های ایقانی که از 1280 به بعد نوشته شده بود همه احتیاج به تصحیح و تطبیق با ایقان ملا علی اکبر و یا تجدید کتاب پید کردند. حال باید دیدباعث بر این دغدغه خاطر در تصحیح و نسخه برداری چه بوده که میرزاآقا جان خادم یا منشی حضور را وا داشته اند در نادرستی ایقانهای موجود و لزم تطبیق آنها با نسخه ای که غصن اکبر به زین المقربین داده بود چنان پیام تردید انگیز را بفرستد و به آقا جمال بروجردی در ایران توصیه شود که همه نسخه های مکتوب و موجود را بر نسخه ایقان ملاعلی اکبر شهمیرزادی ،تصحیح و یا تجدید کتابت کنند. میرزا حسینعلی در نامه معروف لوح شیخ که در 1322 هجری به اسم کتاب الشیخ در قاهره مصر به چاپ رسیده در باره ایقان سخنی دارد از این قرار:"چندی قبل مذکور شد کتاب ایقان… را نسبت به غیر داده اند . غیر از ادراک آن عاجز است تا چه رسد به تنزیل آن "، باز در همین اثر بدون مناسبت ، میرزا حیدر علی مبلغ اصفهانی ( صاحب دلایل العرفان) را مخاطب قرار می دهد و می گوید : «از ارض ص . (اصفهان) نوشته اند که متوهمین (بابیان) ارض ، ناس را به کتاب ایقان به مطلع اوهام (ازل ) دعوت می نمایند.
این است شأن عبادَ!» از این عبارت استنباط می توان کرد که دو عبارت «مصدر امر» و «کلمه مستور» از ایقان در اصفهان وسیله تبلیغ به دست بهائی ها داده بود تا از آن به نفع میرز یحیی برادر کوچک بهاء که بازگشت آن عبارت ها در روز خود به سوی او بوده است ،استفاده کنند و این امر باعث خرسندی و اعتراض برادر بزرگ را در خطاب به میرزاحیدر علی فراهم آورده بود. با مراجعه سریع به آن چه از زیرنظر مطالعه گذشت، فهمیده می شود که متن موجود ایقان از موقع تدوین کتاب اقدس به بعد همواره موجب نگرانی و عدم رضایت نویسنده کتاب را فراهم می آورده و این حالت تردید بر نزدیکان و خواص یاران او هم اثر گذارده بود. شاید برخی تصورکنند وجود پاره ای اغلاط املائی و انشائی و مسامحه هایی ک در ضبط آیات قرآن کریم و اخبار منقول در ایقان به چشم می خورد باعث اصلی بر چنین نگرانی یا دور اندیشی ها در نسخه برداری از آن شده بود.
اما آن احساس ناراحتی ممکن است فی الواقع به این نکته سنجی ها مربوط نبوده بلکه از بابت وجود برخی عبارتهاو کلماتی باشد که به یکی دو تا از آن اشاره ای رفت و تبدیل آنها می توانست بر حوادث گذشته بغداد و تهران و مازندران پرده فرو افکند. برای توضیح بیشتر این معنی و تکمیل فایده خوانندگان این مقاله ناگزیر از تمهید مقدمه ای در باره کیفیت تدوین ایقان به سعی و اهتمام میرزاحسینعلی بهاء می باشد. پس از آن که توطئه سوءقصد به جان ناصرالدین شاه از طرف بابیانی که در تهران گردآمده بودند شکست خورد و شیخ علی عظیم خراسانی رئیس بابیه و مسئول این توطئه با عده ای از هم فکران و همدستان خود کشته شدند، میرزا حسینعلی بهاء به یاری صدراعظم نوری و منشی سفارت روس که شوهر خواهرش بود توانست خود را از شرکت در این کار تبرئه کند و به عتبات برود و در بغداد رحل اقامت بیفکند. "مجالس تحقیق هم عدم تقصیر ثابت، معذلک ما را اخذ نمودند و از نیاوران سر برهنه و پای پیاده به سجن تهران بردند.
در ایام و لیالی در سجن مذکور در اعمال و افعال وحرکات حزب بابی تفکر می نمودم که … آیا چه شده که از ایشان چنین عملی ظاهر؟ یعنی جسارت و حرکت آن حزب نسبت به ذات شاهانه. و بعد این مظلوم اراده نمود که بعد از خروج از سجن به تمام همت در تهذیب آن نفوس قیام نماید... چون مظلوم از سجن خارج، حسب الامر حضرت پادشاه ـ حرسه الله تعالی ـ مع غلام دولت علیه ایران و دولت بهیه روس به عراق توجه نمودیم و بعد ورود… این حزب را به مواعظ حکیمانه و نصایح مشفقانه نصیحت نمودیم و از فساد و نزاع و جدال و محاربه منع کردیم. » پس از رسیدن به آن شهر میرزا یحیی برادرش که از طرف بابیان بعد از کشته شدن عظیم جانشین سبد باب شناخته شده بود با عده دیگری از بابیان به بغداد آمدند و بیاسودند.
اختلافاتی که در تهران پس از غلبه عظیم بر مدعیان از میان رفته بود در بغداد تجدید شد و هر یک از این آوارگان سودائی در سر می پروردند و ادعای ظهور جدیدی در فرصت مقتضی می کرد.بهاء با وجود آن که نتوانست آن چه را که درزندان تهران برای ارشاد و تهذیب این حزب از مفاسد اخلاقی نیت کرده بود به موقع عمل درآورد مورد بدگمانی و بی اعتمادی بابیان همسفر قرار گرفت. آن گاه برای رهایی از این ورطه، راه کردستان را در پیش گرفت و زیر نام درویش محمد به درویشان نقشبندی سلیمانیه پیوست که از عرفای اهل سنت در غرب ایران بودند. پس از دو سال که از او خبری نبود ناگهان زنان و فرزندان و برادران و کسان او که در میان مهاجران بابی بغداد بزرگترین تعداد را داشتند از وجود او در حدود کردستان آگاه شدند و کسی به دنبال او فرستادند. میرزا یحیی هم که در این موقع کار وصایت و ریاستش سروسامان یافته بود، بدو نامه یا توقیعی نوشت و برادر را به بغداد فراخواند.وقتی میرزا به بغداد آمد اداره امور مهاجران بابی را برعهده گرفت و میرزا یحیی را برای پرهیز از خطرهای محتمل به نام حضرت ازل و شخصیت مستور به تقلید ائمه اسماعیلیه صده دوم و سوم هجری از انظار پوشیده داشت و خود زیر عنوان جناب بهاء بر زبانها مذکور و مشهور به رتق و فتق امور یاران وهمسفران می پرداخت.
باوجود این تریبت ، باز حوادث ناگواری از کشتن و به رودخانه افکندن و سربریدن در میان بود.بگذارید داستان سفر به بغداد را از زبان خود بهاء بشنویم به شرحی که در کتاب الشیخ نوشته است: «در ایامی که حضرت سلطان ـ ایده الرحمن ـ عزم توجه به اصفهان نموده، اذن حاصل کرده، قصد زیارت بقاع مقدسه منوره ائمه ـ صلوات االله علیهم ـ نموده بعد از رجوع ،نظریه گرمی هوا دار الخلافه وشدت آن به لواسان رفتم . بعد از توجه ،حکایت (سوءقصد ) حضرت سلطان ـ ایده الله تبارک و تعالی ـ واقع، جمعی را اخذ نمودند.از جمله این مظلوم راکه لعمر الله ابداً داخل در آن منکر نبودم و در این آوارگان و پناهندگان ایرانی گاه به گاه رو می داد و به طرقی بر آنها سرپوش نهاده می شد. ضمناً برای این که از مقررات کاپیتولاسیون و حکومت مستقیم کنسولگری ایران در بغداد مصون باشند همگی تابعیت دولت ایران را ترک کردند و تبعه دولت عثمانی شدند.
بدیهی است این تغییر وضع سیاسی بدیشان آزادی گفتار ورفتار بیشتری داد و در سیاق تعبیر و نگارش آنان در باره بزرگان شیعه و عمال دولت ایران ،به شهادت تاریخ قدیم بابیه (که به تاریخ حاجی میرزاجانی معروف شده ) و ایقان که زمان تألیف هر دو کتاب مقارن است،مظهر این جسارت بیانی در سیاق عبارتهای این دو کتاب کاملا مشهود است. چنان که از روایات منقول و تفسیر و تبیین کتاب ایقان خاطر نشان می گردد سید محمد تاجر شیرازی ، دائی بزرگ سید علی محمد باب که مانند قاطبه اقارب پدری سید و خواهر او که مادر سید باب باشد بر عقیده مذهبی پدران خویش استوار بودند و نسبت به دعاوی سید علی محمد خواهرزاده اش اعتقادی نداشت. در آن اثنا برای زیارت عتبات عالیات و ملاقات خواهرش که در آن اماکن متبرک مجاورت اختیارکرده بود به عراق عرب آمد و از قرار منقول در بغداد وسیله ملاقاتش با مهاجرین به خصوص «جناب ایشان » که زمام امور ظاهری را در دست داشت فراهم آمد. نتیجه این ملاقات خالو با «بهاء» برای تدوین رساله ای در اثبات حقانیت سید باب ، زمینه مناسبی شد که به نام «رساله خالویه » موسوم گشت مشتمل بر دو باب که جوانب مختلف ادعای سید باب را کاملاً در بر می گرفت. معلوم نیست نسخه ای از این رساله خالویه در روز خود به سید محمد شیرازی داده یا بعد از تحریر برای او فرستاده باشند.
و بر همین اساس معلوم نیست که مطالب این رساله در تغییر عقیده و ایمان سید محمد خال اکبر سید باب نسبت به دعاوی خواهرزاده اش توانسته باشد اثری ببخشد چه میرزا حسن فسائی در فارس نامه ناصری ،بیست سال بعد از این ملاقات ، سید محمدمزبور و دو پسرش را از بازرگانان متدین و نیکنام محله ایشان در شیراز معرفی می کند و سالها بعد از تدوین ایقان ، سید محمد را پس ازمردنش در حرم شاه چراغ شیراز بنا به وصیت او دفن کردند تا ثبات مسلمانی او را بکند. مطالب رساله خالویه که حقانیت ادعاهای سید باب را اثبات می کرد بعد از سال 1280 و آشکار شدن اختلاف میان فرزندان بزرگ و کوچک میرزا بزرگ نوری بر سر ریاست حزب بابی ، بعید نیست که از مراحل تحول و تکامل در ادرنه گذشته و با تکمیل و تبدیل اسم «رساله خالویه به نام تازه ایقان» از اهمیت بیشتری برخوردار شده باشد. وضع نگارش این کتاب که به دو باب تقسیم می شود و هر بابی به عباراتی عربی و مصدر به جمله «الباب المذکور فی بیان ان …» است و در پی آن سخن را با جمله های «جوهر این باب آن که …» یا «لطائف و جواهر این باب آن که … » آغاز می کند ، بی شباهت به اسلوب افتتاح بابهای بیان فارسی نیست و چنین به خاطر می رساند که این رساله فی الواقع تقلیدی از اسلوب انشای فارسی منسوب به سید باب بوده که نویسنده اش می خواسته حقانیت امر سید باب را در کلیه دعاوی منسوب بدو اثبات کنند.
و درضمن مشق و تمرینی هم از کار تکمیل بیان فارسی کرده باشدپیش از آن که این نکته از خاطر نویسنده این سطور بگذرد ، شوقی افندی در کتاب تاریخ بابیه انگلیسی خود به اسم «گاد پاسیزبای» در این باره شرحی می نویسد که مفاد آن از این قرار است: «در میان آثاری که بهاءالله نوشته بزرگترین و قدیمی ترین آنها ایقان است که در سالهای واپسین اقامت بغداد در مدت دو شبانه روز به رشته تحریر در آورد و با نگارش آن خواست وعده باب را در باره این که موعود، بیان ناتمام او را تکمیل خواهد کرد ،تحقق بخشد». چنان که مطلعان می دانند سید باب بیانی را که بدو نسبت می دهند و چنان که معهود بود، بایستی مشتمل بر نوزده واحد و سیصد و شصت و یک باب باشد،نتوانست تمام کند و نسخه های عربی و فارسی آن هر دو ناقص مانده اند. تعجب در این است که نه «ازل» و نه بهاء هیچ کدام از عهده تکمیل متن عربی و فارسی بیان برنیامدند بلکه از ازل چند واحد محدود از تتمه بیان عربی و از بهاء هم دو باب ایقان فارسی در این زمینه باقی مانده است. تألیف رساله خالویه دو سال پیش از ترک بغداد از طرف بهاء برای بستن دهان بدگویان و مخالفان که میرزاحسینعلی را در همکاری با برادر کوچک و یارانش مخلص و صمیمی نمی دانستند سندگو یا و برائی بود چه در سراسر این کتاب جز اظهار حسن اعتقاد و خلوص در ایمان به سید باب چیز دیگری دیده نمی شود.
تصور می رود نگارش چنین اثری آن هم دو سال بعد از اظهارات بهاء در سال 1275 و پرده پوشی فوری بر ظهور خود، در آن مکان و در میان مخالفان و افراد منظور خالی از تأثیر موافق نبوده است. باید به یاد آورد که سال 1278 هجری مصادف زمانی بوده که میرزا حسینعلی بهاء بر اظهار امر خود در سال 1275 پس از تنبه بابیان، پرده فرو گذارد و چنان که محمدرضای اصفهانی مخملباف مقیم بغداد در اواخر کتاب تاریخ قدیم بابیه سال 1277 هچری وضع حضرات را در آن موقع تصویر کرده است، بابیان در پیرامون «جناب بهاء » و «حضرت ازل » گرد آمده بودند. بنابر این تألیف «رساله خالویه» به هر سببی که پیوسته باشد در بهبود وضع ناپایدار مولف آن و جلب اطمینان و حمایت بابیان بدگمان و ظنین ، اثر خوبی همراه می آورده است . در کتابهای تاریخ امری به اظهار امر بهاء در سالهای 1269 و 1280 مطالبی نوشته شده ولی به اظهار امر او در سال 1275 کمتر اشاره ای رفته است چنان که محمد علی فیضی این قضیه را در کارنامه نو پرداخته از زندگی بها نادیده گرفته و بدان اشاره ای نکرده است.
اما میرزا آقا جان خادم در مکتوب مفصلی که شاید در اواخر دوران توقف مشترک بها و ازل در ادرنه و یا اوایل مهاجرت به عکا بر ضد ازل نوشته باشد، چنین می گوید: «جمال مبارک در سنه نهم ظهور، اظهار امر فرمودند. چون ضوضای سروصدای معاندین بلند شدن گرفت، پوشاندند. بعد در سنه پانزدهم اظهار فرمودند .باز پوشیدند. بعد از سنه بیستم فرمودندکه سنه ثمانین باشد و نپوشاندند و روز به روز پرده از روی مطلب برداشتند. »این اظهار امر به سال پانزدهم بیانی از طرف میرزا در آثار بهائی و بابی مورد ذکر خاص نیافته و تنها کتاب ایقان است که سه سال بعد از آن امر، موضوع مذاکره با سید محمد شیرازی را در برای اثبات حقانیت سید باب، زمینه مناسبی قرار داده و در آخر باب اول به طور مختصر و در اواخر باب دوم ایقان به طور مشروح و مفصل، از آن چنین سخن در میان می آورد:
« از فقها و علمای بیان استدعا می نمایم که چنین مشی ننمایند و بر جواهر الهی و نور ربانی وصرف (حرف ) ازلی و منتهای مظاهر غیبی در زمن مستغاث (2001) وارد نیامدند آن چه در این کورو وارد شد… اگر چه با جمیع این وصایا دیده می شود که شخص اعور (؟) که از روسای قوم است در نهایت معارضه برخیزد… باری، امیدوارم که اهل بیان تربیت شوند… حق را از غیر حق تمییز دهند و تلبیس باطل را به دیده بصیرت بشناسند . اگر چه در این ایام رایحه حسدی ورزیده … چنانچه جمعی که رایحه انصاف را نشنیده اند رایات نفاق برافروخته اند و بر مخالفت این عبد اتفاق نموده اند… یا این که به احدی در امری افتخار ننمودم و به نفسی برتری نجستم… با فقرا مثل فقرا بودم و با علما و عظما در کمال تسلیم و رضا معذلک … چه اظهار نمایم؟ این عبد در اول ورود این ارض (بغداد) چون فی الجمله بر امورات محدثه بعد اطلاع یافتم از قبل مهاجرت اختیار نمودم و سر در بیابانهای فراق نهادم.
به خود مشغول بودم و از ما سوی غافل .. قسم به خدا که این مهاجرتم را خیال مراجعت نبود. و مقصود جز این نبود که محل اختلاف احباب نشوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم. غیراز آن چه ذکرشد خیالی نبود و امری منظورنه. اگر چه هرنفسی محمل بست و به هوای خود خیالی نمود تا آن که از «مصدر امر» حکم رجوع شد و لابداً تسلیم نمودم و راجع شدم. دیگر قلم عاجز است از ذکر آن چه بعد از رجوع ملاحظه شد. حال دو سنه (سال) می گذرد که اعداء در هلاک این عبدفانی به نهایت سعی و اهتمام دارند چنانچه جمیع مطلع شده اند. مع ذلک نفسی از احباب نصرت ننمود. و این عبد در کمال رضا جان بر کف حاضرم که شاید از عنایت الهی و فضل سبحانی این حرف مذکور مشهور در سبیل نقطه و کلمه مستور فدا شود و جان در بازد و اگر این خیال نبود .. آنی در این بلد توقف ننمودم.»
میرزا حسینعلی در رساله خالو یه از اظهار امری که باعث بر این ستیزه جویی مخالفان شده بود ذکری در میان نمی آورد ولی میرزا آقاجان خادم چندی بعد ، به اظهار امر او در سال 1275 اشاره می کند و می گوید آن را دوباره پوشانید همان طور که در سال 1269 که به بغداد رسیدند عمل کرد و بدین اظهار امر و پوشاندن آن در اثر ضوضای معاندین تصریح می کند. پس این وضع نامناسبی که بهاءالله در این دوصفحه از ایقان آن را شرح می دهد ناگزیر نتایج نامطلوبی بوده که بر اظهار امر دوم از طرف او در سال 1275 هـ مترتب شده بود.
ماهنامه "گوهر" ، سال 5 شماره 11 و 12 بهمن و اسفند 2536 - شماره مسلسل 59 و 60 صفحات 831-822
منبع: بهائي پژوهي