شيطان در رسانه هاي غرب
1- شيطان وجود دارد
در روايات نيز آمده است كه شياطين تا قبل از بعثت حضرت عيسي تا آسمان هفتم بالا مي رفتند و استراق سمع مي كردند. همين كه آن بزرگوار مبعوث شد، حركت آنها از آسمان چهارم به بالا ممنوع شد و سپس وقتي پيامبر گرامي اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مبعوث شد از همه آسمانها ممنوع گرديدند و هدف تيرهاي شهاب قرار گرفتند (به نقل از ترجمه تفسير الميزان، جلد 1 صفحه 216)
اين را اضافه كنيد به حذف جنيان از مراوده و دخالت در امور انسانها بويژه در عصر قرآن باز اضافه كنيد اين را كه بزرگترين گناهان كه بعضاً در مقياس جوامع بزرگ اتفاق مي افتد ولي هيچ كس ظاهرا نه خوك مي شود و نه ميمون و نه سنگ مي شود و نه سنگ از آسمان مي بارد، نه يأجوج و مأجوجي مي آيند نه هاروت و ماروتي فرستاده مي شوند.
اينها به معناي حذف عوالم ملكوتي نيست بلكه به معناي سعه صدر در كفر و ايمان است و نشان از مرحله جديدي از تربيت انسان در بستر سنتهاي الهي است كه تقدير انسان را در ابعاد عقلاني و روحاني مي جويد.
شايد با همين رويكرد است كه برخي انديشه ورزان شيعي تاريخ را به 3 دوره عين (قبل از بعثت)، عقل (از بعثت تا ظهور) و روح (بعداز ظهور) تقسيم كرده اند. انسان دوره عينيات نيازمند كمك بيشتر و دستگيري بيشتري بوده است و لذا براي هدايت او مفاهيم غيبي اعم از شيطاني و الهي به صورت عيني و شهودي تجلي مي كرده اند. تا به امروز مي رسيم كه «عصر غيبت» به مفهوم عام براي همه تاريخ و بشريت و به معناي خاص در قلمرو حيات شيعي است.
اين مقدمه بيان شد تا مقداري روشن شود كه تاريخ بويژه در مورد ظهورات عوالم غيبي هيچگاه عيناً تكرار نمي شود و لذا برخي ظهورات و توانايي هاي ظاهري و بصري باستاني ابليس دليلي براي وقوع در زمان حاضر نمي شود و حتي به نوعي خلاف حكمت تاريخي است. يا اگر در دوره اي از تاريخ شيطان امكاني در استراق سمع و در نتيجه پيشگويي برخي وقايع داشته كه فرع بر امكان حضور او در طبقات بالاي آسمان بوده دليلي بر امتداد اين جواز نيست بلكه بعكس انديشه حكمي خلاف آنرا اقتضا مي كند.
نكته مهم ديگر اين است كه به موازات و علي رغم غيبت ظهورات ابليس، بستر انديشه و سيستمها و مكاتب شيطاني به مرور شكل مي گيرد و به عنوان نمونه اگر روزي شيطان خود را به شكل نوجواني زيبا ظاهر مي ساخت تا عملي شنيع را به قوم لوط بياموزد، امروز اقوامي آمده اند كه همجنس گرايي را علمي، قانوني و حتي مشروع!! جلوه مي دهند، يا اگر تلاش هاي ابليس روزگاري صرف اين مي شد كه يك قارون رباخوار تربيت كند، ثمره اش تمدني است كه شريان هاي نظام اقتصادي آن، بانكداري ربوي است.
نكته آن است كه وقتي چنين نظم و سيستمي شكل گرفت و انسان هايي براي آن تربيت شدند، ابليس جني و فرزندان و لشگريانش به غايت تبلور و ظهور در فرايندهاي شهودي و عادي بدل مي شوند و ظهورات باستاني آنها نه ضرورتي دارد و نه شايد امكان.
عصر ما، عصر فترت و احتضار شيطان و درعين حال عصر بسط و گسترش امور و مجاري تمدني شيطاني است و اين پارادايم دوگانه روشنگر بخشي از پيچيدگي هاي زمانه ماست. با اين مقدمه تا حدودي روشن مي شود كه اگر دستگاه تبليغاتي «شيطان بزرگ»! نمايشهايي كريه و خوفناك و درعين حال قدرتمندانه از يك صورت شيطاني ارائه مي دهد، از سر دلسوزي و خيرخواهي و توجه به عالم غيب نيست. بلكه نمايش جلوه اي از ابليس است كه وجود خارجي ندارد و مخاطب را دچار حيرت مي كند و به تدريج به انفعال مي كشاند.
2- قرائت هاي جديد از كتاب مقدس
همين موضوع مورد توجه اربابان رسانه اي قرار گرفت و در پايان هزاره دوم و اوايل هزاره سوم محصولات فراواني وارد بازار رسانه اي و بويژه سينمايي شد آثاري همچون: بچه رزماري، طالع نحس، جن گير، كنستانتين، پايان روزها، دروازه نهم و حتي فيلمي همچون «ون هلسينگ» و يا «دراكولا ساخته ي برام استوكر» و...
نمادهاي شيطان
الف- «شيطان ظهور مي كند» و در واقع از يك غيبت هزار ساله بازمي گردد و اين ظهور چه در سطح فردي و چه در مقياس اجتماعي و سياسي در بافت فرهنگي و ذهنيت كنترل شده غربي معنا مي يابد و تعبير مي شود. وجوه بارز آن در حوزه گرايشات سياسي غرب فيلمهايي همچون فاينال فانتزي (نهايت خيال) و يا «سرزمين بهشت» است كه سال بازگشت و حمله شيطان به بشر را سال 1979 معرفي مي كند يعني سال ظهور انقلاب اسلامي ايران و حتي در فيلم فاينال فانتزي محل خروج شيطان را دره كاسپين (درياي مازندران) به تصوير مي كشد و قس علي هذا.
ب- شيطان نوظهور غربي قدرت تصرف و تسخير و حلول دارد و از كششي رازگونه بهره مي برد. اين شيطان آنگونه است كه اگر روح خود را به او بفروشي قدرتهايي ويژه مي يابي (آنچنان كه «دكتر فاستوس» در نمايشنامه معرفي به همين نام به قلم كريستوفر مارلو اين راه را در پيش مي گيرد) همين راز وارگي و منشأ حقيقي قدرت دانستن شيطان يكي از زمينه هاي شيطان گرايي نوين است.
ج- كساني كه سر راه شيطان و يا حتي مسيح قرار مي گيرند، معمولاً تناسب دروني و شخصيتي با اين واقعه ندارند بدين معنا كه شخص تصرف شده توسط شيطان و يا مورد توجه قرار گرفته توسط مسيح لزوماً انسانهاي به ترتيب پست و شريفي نيستند و حتي به نظر مي رسد به عمد عكس اين مطلب اتفاق مي افتد، يعني انسانهاي بي گناه (همچون در جن گير، طالع نحس، محسور و...) تصرف شيطاني مي شوند و از آن طرف در فيلمي مثل استيگماتا گويا روح مسيح در كالبد زن بدكاره اي حلول مي كند. و اين انحراف ذهن از ويژگي هاي باطني و دروني و اصلاح آنها به سمت يك واقعه صرفاً اتفاقي است.
3- ويژگي هاي شيطان هاليوودي
اين تأثيرات به گونه اي ديگر در پذيرش تدريجي و تلطيف و قلب ماهيت مفاهيم شر و شيطاني و سوق مخاطب به اين هدف ديده مي شود. در موج جديدي از آثار هاليوودي شيطان ديگر آن موجود پليد و منفور نيست، پولانسكي كه در فيلم «بچه رزماري» شيطان را قدرتمند، مخوف و منفي تصوير مي كرد امروز به «دروازه نهم» مي رسد كه پرستش بي چون و چرا و محض شيطان را دلپذير و تبليغ مي كند، در فيلم دروازه نهم ديگر درگيري خير و شر وجود ندارد بلكه مسئله، سبقت به سوي شيطان است، آنگونه كه مخاطب آرزو مي كند به جاي قهرمان فيلم به قدرت مطلق و رازگونه شيطان ملحق شود.
نمادهاي شيطان پرستي همچون ستاره پنج پر در فيلم رمز داوينچي به نمادهايي مثبت تبديل مي شوند و علامت 666 كه پيشتر نماد و نشانه شيطان دانسته مي شد، به يك نماد هندسي مقدس تعبير مي شود. و يا فراماسونري با همه پليدي هايش در فيلم «ثروت ملي» به عنوان ميراث دار گنج عظيم و تاريخي كل بشر معرفي مي شود. (اين فيلم متأسفانه در دو نوبت بدون كمترين تحليل از شبكه 3 سيما به نمايش درآمد) و يا جادوگران كه چهره اي كريه داشتند و همواره در سايه شيطان مي زيسته اند امروز به قهرمانان نوجوانان ما در آثاري همچون هري پاتر و ارباب حلقه ها بدل مي گردند.
با اين وصف به نظر مي رسد وارد موج دوم نمايشهاي شيطاني شده ايم كه به جرات مي توانيم عنوان شيطان گرايي بر آن اطلاق كنيم. موج اول به نمايش انحرافي خارج از جايگاه حقيقي شيطان (چه جايگاه وجودي و چه مقام تاريخي مبتني بر حكمت تاريخ) معطوف بود و موج جديد به توجيه و دلپذير و صاحب تقدير و مطلق معرفي كردن آن برمي گردد. در اين موج پيچيدگيها و گفتمان سياه شيطان- خدايي تبيين مي شود.
4- گفتمان ديني و دنياي غرب
البته نمايش فله اي فيلمهاي هاليوودي با مضاميني از اين دست در بخشهاي مختلف رسانه ملي و ظهور برنامه هايي با همين رويكرد چونان برنامه سينما و ماوراء مي تواند ما را به پاسخ اين سؤال نزديك كند. پرسش اساسي ديگري كه وجود دارد اين كه، اساساً نماد شرارت و ظلم و سياهي روزگار ما كيست؟! آيا شيطان در حال احتضاري كه مهلتش در حال اتمام است (براساس برخي روايات ابليس در مسجد كوفه بدست حضرت ولي عصر از بين خواهد رفت) يا سعه صدري كه جريان تاريخي باطل در كفر و الحاد خويش و در صورت يك كل فرهنگي و تمدني عرضه كرده است!؟ (كه البته ثمره مشترك تلاشهاي ابليس و اهواء انساني و خردجزئي سودانگارانه است).
اين مسئله اي است كه تأمل نخبگان فرهنگي و انديشمندان و راهبران فرهنگ جامعه و رسانه ها را مي طلبد و اين ژرف كاوي روشن خواهد كرد كه چرا «شيطان بزرگ» اذهان عمومي را به سمت يك شيطان موهوم ديگر معطوف مي كند.
و نكته آخر اينكه شيطان طراحي و نمايش داده شده اگر امكان تحقق خارجي نداشته باشد (كه ندارد) نشان از عدم تعمق و انفعال و صرفاً ساختارشكني و براي جذب مخاطب آمده است (كافي است تصور كنيد شيطان وجود خارجي و عيني پيدا كند، يك محاسبه عقلي روشن مي سازد كه كار دنيا به هفته اي نمي كشد) و اين وجه مشترك ديگري از شيطان هاليوودي و شيطان در رسانه ها است. در پايان متذكر مي شوم كه سطر به سطر آنچه بيان شد، سر فصل مباحث پردامنه اي است كه از حوصله اين مجال اندك خارج بود و چاره اي جز اختصار و اجمال نبود.
منبع:روزنامه کيهان
/خ