ولایت و ولایتمداری از دیدگاه شهید مطهری

از مهم‌ترین اصول اسلام، «ولایت» است. ولایت به معنای پذیرفتن رهبری پیشوای الهی و نیز اعتقاد به این که امامان معصوم پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند. نظام
شنبه، 21 بهمن 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ولایت و ولایتمداری از دیدگاه شهید مطهری
ولایت و ولایتمداری از دیدگاه شهید مطهری

نویسنده: علی باقی نصرآبادی

چکیده

از مهم‌ترین اصول اسلام، «ولایت» است. ولایت به معنای پذیرفتن رهبری پیشوای الهی و نیز اعتقاد به این که امامان معصوم پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند. نظام سیاسی اسلام و شیوه‌ی حکومتی دین بر پایه‌ی ولایت است و ملاک مسلمانی پس از اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت‌پذیری است. بشر برای پیمودن راه سعادت چاره‌ای جز تبعیت و پیروی از فرامین راهنمایان الهی ندارد. بدین جهت هرگاه مسلمانان حول محور ولایت جمع شده و تابع بی‌چون و چرای ولایت بوده‌اند پیروزی و سعادت دنیا و آخرت را کسب نموده‌اند. هدف اصلی این مقاله بررسی ابعاد، ویژگی‌ها و شخصیت‌های الگو در بحث ولایتمداری از دیدگاه شهید مطهری است.

مقدمه

بشر برای پیمودن راه سعادت و گام نهادن در طریق عبودیت و پیشرفت معنوی و رسیدن به کمالات انسانی که مهم‌ترین هدف خلقت انسان از دیدگاه اسلام است، همواره محتاج راهنمایان و پیشوایانی بوده تا او را در این راه دست گیرند و را ه نمایند تا راه را از چاه باز شناسد، وهم به شیوه درست و هم در کم‌ترین زمان به هدف نزدیک شود؛ چه عمر آدمی ظرفیت تجربه‌ی همه شیوه‌ها را ندارد. بر این اساس خداوند متعال از باب رحمت گسترده‌ی خویش بر بندگان و لطف بی‌کرانش بر آنان، از آغاز خلقت بشر، پیامبران و راهنمایانی همراه با تعالیم و آموزه‌های حیات‌بخش را به سوی بندگان فرو فرستاد که آخرین، تکمیل کننده‌ی راه پیامبران پیشین، پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد. در طول تاریخ هرگاه مسلمانان حول محور ولایت جمع شده و تابع بی‌چون و چرای ولایت بوده‌اند، پیروزی بزرگ آفریده و سعادت دنیا و آخرت خود را تضمین نموده‌اند و بر دشمن خود غالب شده‌اند. این مقاله بر آن است که موضوع ولایت و ولایتمداری را از منظر استاد شهید مطهری بازشناسی و در یک مدل منسجم بررسی و ارائه نمایند.

بررسی مفاهیم

1. ولایت

«ولایت» را در تلفظ به فتح و کسر «واو» هر دو می‌توان خواند و از نظر معنا علاوه بر این که به مفهومی مصدری اشاره دارد، به معنی امارت و فرمانروایی و تدبیر امور نیز هست. علاوه بر این دو معنا، معانی دیگری که در فرهنگ‌های لغت برای «ولایت» به چشم می‌خورد عبارتند از: محبّت، نصرت، سلطان. (1) استاد مطهری ولایت را این‌گونه معنا و تعریف می‌کند: ولایت به معنی حجّت زمان که هیچ زمانی خالی از حجّت نیست. (2)... ولایت، یعنی تسلط و سرپرستی. (3)

2. ولاء

معنی کلمه‌ی «ولاء» که «ولایت» و «تولّی» از آن مشتق شده است اتصال و نزدیکی است. وقتی که دو چیز یا دو شخص به یکدیگر آن چنان نزدیک باشند که در میان آنها فاصله‌ای وجود نداشته باشد، این را توالی می‌نامند. مسلمین باید نسبت به یکدیگر ولایت داشته باشند یا ولاء یکدیگر را داشته باشند، مقصود این است که روح ایشان به یکدیگر نزدیک باشد و روابط اجتماعی‌شان با یکدیگر روابط نزدیک باشد. (4)

اقسام ولاء

استاد شهید مطهری تقسیمات ولاء را بدین ترتیب بیان می‌دارد:
از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد: منفی و مثبت. یعنی از طرفی مسلمانان، مأموریت دارند که نوعی ولاء را نپذیرند و تبرک کنند و از طرف دیگر دعوت شده‌اند که ولاء دیگری را دارا باشند و بدان اهتمام ورزند. ولاء اثباتی اسلامی نیز به نوبه‌ی خود بر دو قسم است: ولاء عام و ولاء خاص. ولاء خاص نیز اقسامی دارد که درباره‌ی هر یک از اینها به اجمال بحث می‌کنیم. (5)

انواع ولایت

مسئله ولایت و سرپرستی با تاریخ بشر گره خورده است و به جغرافیا و فرهنگ ویژه‌ای وابسته نیست و سیره عقلا بر آن استقرار و استمرار یافته است. اگر زندگی جمعی بشر را فطری بدانیم، ولایت جزء لاینفک زندگی جمعی است. از آنجا که اراده خداوند بر این تعلق گرفته که جهان را با واسطه اداره کند، چنان که قرآن به این واسطه اشاره کرده و می‌فرماید: «قسم به تدبیرکنندگان امر». (6) همان سان که امامان (علیهم السلام) بر عالم کائنات سلطه و اشراف دارند، بر آدمیان نیز نظارت و چیرگی دارند. از این‌رو است که مؤمنان بدان توسل می‌جویند و با برقرار ساختن ارتباط معنوی با آن بزرگان هدایت و سعادت می‌طلبند. مقام ولایتی باطنی امامان- که همان منصب خلافت کبری است و واسطه‌ی میان خداوند و آفریدگان است ولایت تکوینی خوانده می‌شود. در نتیجه امام (علیه السلام) یکی از بزرگترین واسطه‌های فیض الهی در عالم تکوین و تشریع است. بنابراین، امام مرکز و محور جهان هستی، مبیّن، مفسّر و زبان‌ گویای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد شریعت است و بر عالم تکوین و تشریع ولایت دارد. استاد مطهری انواع و مراتب ولایت‌مداری را بدین شرح بیان می‌دارد:

1. ولایت تکوینی

ولایت تکوینی، یعنی فرمانروایی امام بر جهان هستی و اینکه تمام نظام آفرینش به اذن خداوند، تحت حاکمیت و تصرف امام است. اگر آدمی از معرفت راستین و یقینی بهره برد، ولایت حقیقی پیدا می‌کند، بدین معنا که می‌تواند در جهان تصرف کند و با نیروی روحی و معنوی، کرامت و افعال خارق‌العاده از خویش بروز دهد. (7) استاد مطهری می‌فرماید:
مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نازل می‌گردد و اثر وصول به مقام قرب- البته در مراحل عالی آن- این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله‌سالار معنویات، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجّت زمان می‌شود. (8)
در جایی دیگر می‌فرماید:
همان سان که امامان (علیه السلام) بر عالم کائنات سلطه و اشراف دارند، بر آدمیان نیز نظارت و چیرگی دارند. از این‌رو است که مؤمنان بدان توسل می‌جویند و با برقرار ساختن ارتباط معنوی با آن بزرگان هدایت و سعادت می‌طلبند. مقام ولایتی باطنی امامان- که همان منصب خلافت کبری است و واسطه‌ی میان خداوند و آفریدگان است ولایت تکوینی خوانده می‌شود. (9)

ولایت معنوی

یکی از شئون امامت در اعتقاد شیعی، به ولایت معنوی و باطنی امامان باز می‌گردد. اعتقاد به امامت، یعنی اعتقاد به وجود انسان کاملی که حامل معنویت کلی انسانیت و قطب و محور عالم امکان است. بر این اساس، هیچ زمانی ممکن نیست که زمین از حجّت حق و وجود انسان کامل خالی باشد. (10)
ولایت معنوی و یا ولایت طریقت، یعنی این جهت که آنها به واسطه‌ی پیمودن صراط قرب و رسیدن به جایی که وجودشان یک وجود حقانی است و باطن شریعت را به حد کمال دارا می‌باشند و معنویت انسانی که خود حقیقتی است، در آنها متمرکز و آنها با این حجت قافله‌ سالار معنویت و مربی معنوی بشر و مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال بشر و حجت بر زمان و قطب دوران می‌باشند و زمین هیچ‌گاه از ولّی که حامل چنین معنویتی باشد، خالی نیست.(11)

بیشتر بخوانید: ولایت فقیه از دیدگاه استاد مطهری (1)

 

- مراحل و مراتب ولایت تکوینی

از نظر استاد مطهری، کمال و قدرتی که بر اثر عبودیت، اخلاص و پرستش واقعی (ولات تکوینی) نصیب بشر می‌گردد، دارای منازل و مراحل زیر است:
اولین مرحله این است که الهام‌بخش و تسلط‌بخش انسان بر نفس خویشتن است. به عبارت دیگر کمترین نشانه‌ی قبولی عمل انسان در نزد پروردگار این است که اولاً بینشی نافذ پیدا می‌کند، روشن و بینای خود می‌گردد. قرآن کریم می‌فرماید:
اگر تقوای الهی را داشته باشید، خداوند مایه‌ی تمیزی برای شما قرار می‌دهد.(12)
و ثانیاً آدمی بر نفس و قوای نفسانی خویش غالب و قاهر می‌گردد، اراده‌ی انسان در برابر خواهش‌های نفسانی و حیوانی نیرومند می‌گردد، آدمی حاکم وجود خویش می‌شود و مدیریت لایقی نسبت به دایره‌ی وجود خویش کسب می‌کند. در این مرحله اولین اثر عبودیت، ربوبیت و ولایت بر نفس امّاره است.
مرحله دوم، تسلط و ولایت بر اندیشه‌های پراکنده یعنی تسلط بر نیروی متخیّله است. این قوه در اختیار ما نیست، بلکه ما در اختیار این قوه عجیب هستیم. یکی از وظایف بشر تسلط بر هوس‌بازی خیال است، وگرنه این قوه‌‎ی شیطان صفت مجالی برای تعالی و پیمودن صراط قرب نمی‌دهد و تمام نیروها و استعدادها را در وجود انسان باطل و ضایع می‌گرداند. سالکان راه عبودیت، در دومین مرحله، این نتیجه را می‌گیرند که بر قوه‌ی متخیله‌ی خویش ولایت و ربوبیت پیدا می‌کنند، آن را برده و مطیع خویش می‌سازد. اثر این مطیع ساختن این است که روح و ضمیر به سائقه فطری خداخواهی هر وقت میل بالا کند، این قوه با بازیگریهای خود مانع و مزاحم نمی‌گردد.
مرحله سوم این است که روح در مراحل قوت و قدرت و ربوبیت و ولایت خود به مرحله‌ای می‌رسد که در بسیاری از چیزها از بدن بی‌نیاز می‌گردد، در حالی که بدن صددرصد نیازمند روح است. روح و بدن نیازمند به یکدیگرند. حیات بدن به روح است. روح صورت و حافظ بدن است. سلب علاقه‌ی تدبیری روح به بدن مستلزم خرابی و فساد بدن است و از طرف دیگر روح در فعالیت‌های خود نیازمند به استخدام بدن است بدون به کار بردن اعضا و جوارح و ابزارهای بدنی قادر به کاری نیست.
مرحله‌ی چهارم این است که خود بدن از هر لحاظ تحت فرمان و اراده‌ی شخص در می‌آید، بطوری که در حوزه‌ی بدن خود شخص اعمال خارق‌العاده سر می‌زند. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:
آنچه که همّت و اراده‌ی نفس در آن نیرومند گردد و جدّاً مورد توجه نفس واقع شود، بدن از انجام آن ناتوانی نشان نمی‌دهد. (13)
مرحله‌ی پنجم که بالاترین مراحل است. این است که حتی طبیعت خارجی نیز تحت نفوذ اراده‌ی انسان قرار می‌گیرد و مطیع انسان می‌شود. معجزات و کرامات انبیاء و اولیاء حق از این مقوله است. حقیقت این است که روح مذهب تشیّع که آن را از سایر مذاهب اسلامی ممتاز می‌کند و بینش اسلامی خاص به پیروان خود می‌دهد، دید خاص این مذهب درباره‌ی «انسان» است. از طرفی استعدادهای انسان را بسی شگرف می‌داند و جهان را هیچ‌گاه از وجود «انسان کامل» که همه‌ی استعدادهای انسانی در او به فعلیت رسیده باشد خالی نمی‌داند و از طرف دیگر طبق بینش این مذهب عبودیت یگانه وسیله‌ی وصول به مقامات انسانی است و طی طریق عبودیت به صورت کامل و تمام جز با عنایت معنوی و قافله سالاری انسان کامل که ولّی و حجّت خداست میسر نیست. (14)

2. ولایت تشریعی

ولایت تشریعی امام، به معنای فرمانروایی او بر جامعه و حق تصرف در جان و مال مردم لزوم اطاعت او می‌باشد. امامان از ویژگی عصمت برخوردارند و جهل به ساحت وجود آنان راه ندارد و باطن آن، منزلگاه الهام‌های غیبی است. این ویژگی‌ها، ولایتی با خود می‌آورد که آن را ولایت تشریعی می‌گویند. استاد مطهری می‌فرماید:
امامان (علیه السلام) از طریق رمزی و غیبی که همانند وحی بر ما پوشیده است علوم را از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برگرفته‌اند و برای مردم باز می‌گویند. (15)

- مراتب ولایت تشریعی

ولایت تشریعی خود مراتب و مراحلی به شرح زیر دارد

1. ولایت الله

اسلام با برابر دانستن همه‌ی انسان‌ها، سلطه‌ی حکّام خودسر را که خودشان را حاکم مطلق توده مردم می‌دانستند مردود شمرده و حق ولایت و حاکمیت را تنها از آن خدایی دانست که حیات و هستی انسان از او است:
فَاللهُ هُوَ الوَلیَّ (16)
و اوست که از علم، حکمت، قدرت و رحمت مطلق برخوردار است و می‌تواند قانون‌گذار و حاکم واقعی باشد، و لذا تنها قبول ولایت و اطاعت او عقلاً و شرعاً لازم است. از این رو اسلام کسانی را که غیر خدا را به منزله رب، ولّی و سرپرست می‌گیرند، گمراه خواند:
و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرند.(17)
حضرت علی (علیه السلام) در نامه‌ای به فرزندش می‌نویسد:
بنده غیر خودت مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است. (18)
بنابراین هیچ انسانی بر انسان دیگر ولایت ندارد، مگر آن کس که خدا یا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یا یکی از اوصیای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برایش ولایت قرار داده باشد.

2. ولایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

ساخت ربوبی، منزّه از ماده و محدودیّت است، لذا ولایت تشریعی خداوند و ارتباطش با انسان مادی و حاکمیت و ولایتش از طریق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعمال می‌شود، همان پیامبری که دریافت کننده وحی و دارای عصمت و علم خدادادی و دارای بالاترین مقدار شناخت به محتوای وحی و والاترین انگیزه برای تحقق آن است، از این‌رو است که در قرآن کریم ولایت و اطاعت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرین ولایت و اطاعت خدا قرار گرفته است:
ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده‌اند، همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند. (19)
قرآن در جای دیگر می‌فرماید:
هر کس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان برد در حقیقت خدا را فرمان برده است.(20)
استاد مطهری می‌فرماید:
«اجتماع نیازمند به رهبر است. آن کس که باید زمام امور اجتماع را به دست گیرد و شئون اجتماعی مردم را اداره کند و مسلّط بر مقدّرات مردم است، ولی امر مسلمین است... پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته از این که مبیّن و مبلّغ احکام بود و گذشته از این که قاضی مسلمین بود، سائس و مدیر اجتماع مسلمین بود، ولی امر مسلمین و اختیاردار اجتماع مسلمین بود». (12)
بنابراین ولایت و رهبری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخاسته از اراده خدای سبحان بود و کسانی که به رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورده بودند، زعامت سیاسی حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز به عنوان یک امر الهی پذیرفته بودند.

3. ولایت ائمه اطهار (علیه السلام)

از آنچه درباره حق حاکمیت از منظر اسلام گفته شد، این مطلب روشن می‌شود که رهبری جهان اسلام پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می‌بایست مشروعیت تصرّفات خود را از جانب خدای سبحان دریافت کند. از این‌رو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت ائمه (علیه السلام) را به عنوان دستور خدای متعال ابلاغ کردند و این مسئله‌ای است که در جای خود مورد بحث قرار گرفته است. حضرت علی (علیه السلام) پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شایسته‌ترین فرد برای اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی بود. او از نظر فضیلت و تقوا و سایر صفات عالی انسانی شخصیتی ممتاز بود. به همین دلیل حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف خدای متعال جانشین خود معرفی کرد. (22)

4. ولایت فقیه

در تفسیر ولایت و زعامت فقیه دو دیدگاه مختلف وجود دارد:
دیدگاه اول، مدعی است که فقیه خود بر مسند حکومت تکیه کرده و به اداره و حل فصل امور از طریق نمایندگان خود می‌پردازد. دیدگاه دوم، ولایت و زعامت فقیه را به معنای اشراف بر امور و نظارت بر حاکم، به عنوان رهبر و مرجع دینی تفسیر می‌کند. استاد مطهری معتقد به دیدگاه دوم است و می‌فرماید:
ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملاً حکومت کند. نقش فقیه در یک کشور اسلامی، یعنی کشوری که در آن مردم اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یک حاکم. وظیفه‌ی ایدئولوگ این است که به اجرای درست و صحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد. (23)
در حکومت دینی و در رأس آن حکومت اسلامی، حاکم باید علاوه بر دارا بودن شرایط عمومی حاکم، واجد شرایط خاص دینی هم باشد:
«پنج شرط دیگر برای حاکم که از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است عبارت است از: 1. عدالت 2. اسلام‌شناسی 3. آگاهی به زمان 4. اعتراف به حقوق مردم 5. پرهیز از استبداد و میل به اطاعت کورکورانه». (24)

- شئون و لوازم ولایت تشریعی

ولایت تشریعی از شئون و لوازم ذیل برخوردار است:

1. ولایت حاکم

ولایت حاکم از مهم‌ترین ارکان دین اسلام است. پای‌بندی به آن بنیان مسلمانی است و هیچ واجبی به اهمیّت آن نیست. ولایت غیرمعصوم نیز در پاره‌ای موارد بنابر شریعت اسلام ثابت است مانند ولایت پدر و مادر بر فرزند. ولایت حاکم عادل نیز جایز است و در برخی موارد همانند تمکین به امر به معروف و نهی از منکر واجب می‌گردد، امّا قبول ولایت حاکم جائر حرام است و از گناهان کبیره به شمار می‌آید: (25)
«ولایت حاکم یعنی حاکم شرعی در بسیاری از موارد حق ولایت دارد». (26)

2. ولایت زعامت

یکی از مراتب و شئون امامت، رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی است. از مسلّمات تارخ اسلام است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زعامت سیاسی جهان اسلام و از آن مهم‌تر مرجعیت دینی مسلمانان را به حضرت علی (علیه السلام) منتقل کرد: «ولایت زعامت یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی». (27)

3. ولایت سیاسی و اجتماعی

شکی نیست که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) افزون بر آنکه منصب رسالت را بر عهده داشت و وحی الهی را معصومانه ابلاغ می‌کرد (28) و مرجعیت دینی و تبیین معصومانه‌ی وحی نیز با او بود (29) دارای ولایت و سرپرستی نیز بود (30) از لوازم این ولایت آن است که بر مردم واجب است به امارت و قضاوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تن دهند و به عنوان مرجع نهایی حل اختلاف‌ها به او رجوع کنند: (31)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته از این که مبیّن و مبلّغ احکام بود و گذشته از این که قاضی مسلمین بود، سائس و مدیر اجتماع مسلمین بود. ولی امر مسلمین و اختیاردار اجتماع مسلمین بود. (32)

4. ولایت قضایی

قضاوت و داوری از نظر اسلام یک شأن و منصب الهی است، زیرا حکم به عدل است، و قاضی کسی است که در مخاصمات و اختلافات می‌خواهد به عدل و داد داوری کند. این شأن به نص قرآن کریم از شئون نبوّت بوده از سوی خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تفویض شده است: (33)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت قضایی داشت، یعنی حکمش در اختلافات حقوقی و مخاصمات داخلی نافذ بود. (34)

- ویژگی‌های افراد ولایت‌مدار

انسان کامل قرآنی که مصداق بارز آن ولی الله است پنج ویژگی دارد که عبارتند از:
1- عشق و محبت آتشین به حضرت حق- جلت عظمة- و اولیای خاص او
2- تعقل و معرفت برتر (علم عالی)
3- قدرت و توانایی برتر
4- وحدت در عین کثرت (تلازم با اجتماع و لوازم آن)
5- حماسه یا ستیز با ضد ارزش‌ها
این انسان با ویژگی‌های فوق مظهر اتم و اکمل «ولی الله» است، صاحب ولایت کلیه است که می‌تواند به اذن الله در ماده‌ی کائنات تصرف کند و قوای ارضیّه و سماویّه را تحت تسخیر خویش در آورد. (35) مصداق اتم و اکمل و مثل اعلای انسان کامل و صاحب ولایت کلید، پیامبر خاتم و اهل بیت او می‌باشند. در زیارت شریف جامعه کبیره نیز درباره اهل بیت (علیه السلام) این ویژگی‌ها به چشم می‌خوردند:
«تام و کامل در عشق و محبت به خدا و صاحب مقام اخلاص در توحید حضرت حق و آشکارکنندگان و اقامه کنندگان امر و نهی الهی و بندگان گرامی و مقرب درگاه ربوبی... به شما خدا آفرینش جهان را آغاز کرد و به شما کتاب آفرینش را به پایان می‌برد و به وسیله‌ی شما باران رحمت را فرو می‌فرستد و به واسطه‌ی شما از فرو ریختن آسمان‌ها بر زمین (و زمینیان) جلوگیری می‌کند مگر آن زمان که خود اذن و اجازه دهد. (شما لنگر آسمان‌ها و زمین هستید) و به ولایت و محبت شما «اهل بیت» رستگاران به رستگاری می‌رسند و با دوستی و ولایت شما طاعات واجب و فرایض، مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع می‌شود». (36)
حضرت علی (علیه السلام) در فرازی کوتاه، از ویژگی‌های اولیای حق و قلمرو ولایتشان پرده برداشته است، آنجا که می‌فرماید:
اولیای خدا آنان‌اند که به باطن دنیا می‌نگرند، آنگاه که مردم به ظاهر آن می‌نگرند و به فردای آن می‌پردازند آنگاه که مردم خود را به امروز آن سرگرم ساخته‌اند. پس آنچه را که می‌ترسند آنان را بمیراند میرانده‌اند و از آنچه که می‌دانند به زودی ترکشان خواهد کرد دست شسته‌اند. آنان زیاده‌طلبی دیگران از دنیا را اندک‌خواهی و دست یافتنشان به آن را از دست دادن تلقی می‌کنند. (37) اسلام نیز قانون محبت است، محبت آن است که با حقیقت توأم باشد، محبت خیر رساندن است از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن محبت است. مولا در این فراز، نخست مهم‌ترین ویژگی اهل ولایت را ولایت بر نفس اماره و خودخواهی و افزون‌طلبی و ولایت بر خیال و اوهام ذکر کرده است و پس از آن یافتن ولایت فکری و علمی بر اهل دین و ولایت سیاسی و اجتماعی را اوج ولایت و رمز آن دانسته است، یعنی آنجا که می‌فرماید:
کتاب خدا به واسطه آنان شناخته می‌شود به ولایت فکری و مرجعیت علمی و آنجا که می‌فرماید: «کتاب خدا به سبب آنان بر پای می‌ایستد، به ولایت سیاسی و اجتماعی و ولایت معنوی و توانایی فوق‌العاده آنان بر تربیت و تزکیه‌ی نفوس اشاره دارد. (38)
بنابراین، ولی الله کسی است که به سبب تقرب الهی مجرای ولایت و اراده خدا در زمین گشته است و در عین زمینی بودن آسمانی و در عین آسمانی بودن زمینی است. استاد مطهری با استناد به سخنان علی (علیه السلام) در اوصاف حجج الهی می‌فرماید:
با دنیا و اهل دنیا با بدنهایی معاشرت کردند که روحهای آن بدنها به بالاترین جایگاهها پیوسته بود. (39)
از سوی دیگر، این ولایت- چنانکه نص روایات اهل بیت (علیه السلام) و سخن اهل عرفان است- قابل انقطاع نیست، زیرا احیاگری در تفکر دینی، رهبری و امامت جامعه‌ی دینی و تربیت و تزکیه‌ی عرفانی با رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا با عدم حضور ولی کامل- معصوم (علیه السلام)- منقطع نمی‌شود، بلکه انقطاع آن ملازم با حاکمیت طاغوت است.
به گفته‌ی امام علی (علیه السلام):
زمین خالی از حجت بپا خواسته برای خدا نمی‌ماند... تا آنکه دلایل و بینات خدا باطل نشود. (40)

آثار ولایت‌مداری

اسلام نیز قانون محبت است، محبت آن است که با حقیقت توأم باشد، محبت خیر رساندن است از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن محبت است. از زمان شخص نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که این مذهب پایه‌گذاری شده است زمزمه‌ی محبت و دوستی بوده است که می‌فرماید:
علی و شیعیان او رستگارند. (41)
از این‌رو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است. تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد. استاد مطهری به آثار عشق و محبت اشاره می‌کنند و می‌فرماید:
از جمله آثار عشق نیرو و قدرت است. محبت نیروآفرین است.... عشق و محبت، سنگین و تنبل از چالاک و زرنگ می‌کند و حتی از کودن، تیزهوش می‌سازد... عشق است که از بخیل، بخشنده و از کم طاقت و ناشکیبا متحمل و شکیبا می‌سازد... تولید رقت و رفع غلظت و خشونت از روح... همه از آثار عشق و محبت است.ی(42)
بشر به اکسیر محبت نیکان و پاکان سخت نیازمند است که محبت بورزد و محبت پاکان، او را با آنها همرنگ و هم‌شکل قرار دهد. ولاء محبت مقدمه و وسیله‌ای است که مردم را به اهل البیت (علیه السلام) پیوند واقعی می‌دهد تا از وجودشان، از آثارشان از سخنان و تعلیماتشان از سیرت و روششان استفاده کنند. استاد مطهری با نقل روایتی از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) آثار محبت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین بیان می‌کند:
هر کس که بر دوستی آل محمد مرد، شهید مرده است، هر کس که بر دوستی آل محمد مرد، آمرزیده مرده است، هر کس که بر دوستی آل محمد مرد، توبه‌کار مرده است، هر کس که بر دوستی آل محمد مرد، مؤمن و کامل ایمان مرده است... (43)

- الگوهای ولایت‌مدار

یکی از ویژگی‌هایی که به حکم آفرینش، در وجود هر انسانی به ودیعه گذارده شده خصلت «الگوپذیری» است، چرا که هر کس به نوعی می‌کوشد، تا از شخصیت‌هایی که در نظر او بزرگ و کامل هستند پیروی کند و شیوه‌ی زندگی و تعالیم وی را سرمشق زندگی خود قرار دهد. قرآن کریم نیز که کتاب انسان‌سازی و تربیت است به این نکته عنایت دارد و برای تربیت و پرورش صحیح انسانها، به معرفی چهره‌های نیک می‌پردازد که هر کدام از آنها می‌تواند نمونه کاملی از الگوهای تربیتی باشد. (44)
تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته ولایت توأم است. صحابه، دوستداران اهل بیت (علیه السلام) و یاران سید الشهداء (علیه السلام) همگی از ساغر ساقی ولایت سرمست شده بودند، از همین‌رو حقایقی را در خشت خام می‌نگریستند که دیگران در آینه نمی‌دیدند. از توان مدیریت و سازماندهی خاصی برخوردار بودند که دیگران از آن بی‌بهره بودند و از جاذبه و تأثیر خاص معنوی برخوردار بودند- و هستند- که دیگران باید به آن غبطه بخورند. البته از این میان الگوها و مصادیق ولایت‌مداری، حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) و حضرت زینب (علیه السلام) به سبب برخورداری از معرفت و محبت بیشتر به سالار شهیدان از دیگر یاران حضرت، منزلت و مقام والاتری داشتند. به همین دلیل سرور آزادگان علاوه بر تکریم عمومی اصحاب به حضرت زینب و علمدار لشکرش عنایت خاصی داشت. در راستای رسالت اسوه‌یابی و الگوپذیری از ولایت‎‌مداران حقیقی لازم است به مجموعه فضیلت‌های ولایت‌مداری شخصیت‌های برجسته اشاره‌ای کوتاه شود.
حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) به عنوان سرداری فداکار و ولایت‌مدار در تاریخ بشریت معروف است. آن حضرت نه تنها خود در کربلا حضور فعال داشت بلکه سه برادر خود را نیز جهت یاری امام حسین (علیه السلام) ترغیب کرد (45) و بنا به نقل تواریخ، دو فرزند خود را نیز جهت تکمیل وفاداری از ولایت تقدیم امام حسین (علیه السلام) کرد تا در راه وی قربانی شوند. (46) نکات برجسته‌ی وفاداری ابوالفضل (علیه السلام) اینکه با ورود شمر به صحرای کربلا، وی امان‌نامه‌ای برای ابوالفضل آورد، لکن آن حضرت با بی‌باکی و شجاعت به او این چنین پاسخ کوبنده داد:
خدا تو را لعنت کند و امیرت ابن‌زیاد را و آن امان‌نامه‌ای که آورده‌ای. ما امام خودمان، برادر خودمان را رها کنیم به موجب اینکه تأمین داریم؟! (47)
آنچه موجب عظمت و جلالت قدر و ولایت اوست، این است که جانبازی و دفاع از ولایت برای عباس (علیه السلام) به انگیزه برادری، خویشی، پیوند خونی و دیگر اعتبارات موهوم و مرسوم میان مردم صورت نگرفت، بلکه با انگیزه‌ای الهی و با خلوص نیّت در راه پروردگار بود. ایمان حقیقی به ولایت با جانش عجین شده، یکی از صفات بارز او به شمار می‌رفت. ابوالفضل العباس (علیه السلام) هنگامی که دست راستش قطع شده بود، این حقیقت را با خواندن این رجز بیان کرد:
به خدا قسم، اگر دست راست مرا ببرید، من دست از دامن حسین بر نمی‌دارم. (48)
حضرت زینب (سلام الله علیها) در بزرگ‌ترین حماسه‌ی نبرد حق علیه باطل، و حمایت از ولایت نقش مهم و سرنوشت‌ساز داشته و پیام‌رسان انقلاب عاشورا بود. حضرت زینب (سلام الله علیها) با شجاعتی تحسین برانگیز، رو در روی یزید و مزدورانش ایستاد و پیروزی نهضت حسینی و شکست امویان را اعلام کرد و خطاب به یزید فرمود:
یا یزید! به تو می‌گویم، هر حقه‌ای که می‌خواهی بزنی و هر کاری که می‌توانی انجام بده، اما یقین داشته باشد که اگر می‌خواهی نام ما را از دنیا محو بکنی، نام ما که محوشدنی نیست، آنکه محو و نابود می‌شود تو هستی. (49)
این سخنان را زن داغدیده‌ای اظهار کرد که یزیدیان عزیزترین کسان او را با دلخراش‌ترین وضع به شهادت رسانده بودند. ایمان محکم و استوار زینب (سلام الله علیها) نیز فوق‌العاده است، وقتی ابن‌زیاد گفت: رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ فرمود:
من جز نیکی ندیدم! خداوند شهادت را در سرنوشت آنها مقرر فرموده بود و آنان به قتلگاه خویش پیوستند، و به زودی خداوند میان تو و آنان جمع کند. پس بنگر که پیروزی از آن کیست. (50)
حضرت زینب (سلام الله علیها) بدون کوچکترین واهمه‌ای در مجلس «ابن‌زیاد» در کوفه و مجلس «یزید» در شام در معرفی اهل بیت (علیهم السلام) و اهداف والای شهیدان کربلا سخن راند و چهره کریه بنی‌امیه را به مردم نمایاند. (51)
یکی از چهره‌هایی که در صحنه کربلا درخشش خاصی داشت و الگوی محبت و مودت بود» عابس بن ابی‌شبیب شاکری» بود که در زیارت ناحیه مقدسه نیز به او اشاره شده است. در توصیف وی می‌نویسند:
او از شخصیت‌های بارز شیعه است، او شخصیتی مدیر، ارجمند شجاع، سخنور و زاهدی شب زنده‌دار بود و از نظر پاکی و خلوص و قهرمانی و شورانگیزی از بزرگترین انقلابیون به حساب می‌آمد. (52)
نکته تربیتی و آموزنده حرکت عاشورایی وی این است که به امام حسین (علیه السلام) عرض می‌کند:
ای حسین! به خدا سوگند، هیچ کسی در روی زمین نزد من عزیزتر و محبوب‌تر از تو نیست و اگر ممکن بود به چیزی بهتر از جانم و خونم از تو دفاع کنم چنین می‌کردم! (53)
استاد مطهری نکته‌‎ی جالب توجه درباره «عباس» را این‌گونه بیان می‌دارد:
آمد وسط میدان ایستاد، هماورد طلبید، کسی جرأت نکرد بیاید، این مرد ناراحت و عصبانی شد و برگشت، خُود را از سر برداشت، زره را از بدن بیرون آورد، چکمه را از پا بیرون آورد و لخت به میدان آمد و گفت: حالا بیایید با عباس بجنگید! باز هم جرأت نکردند. بعد دست به یک عمل ناجوانمردانه زدند، سنگ و کلوخ و شمشیر شکسته‌ها را به سوی این مرد بزرگ پرتاب کردند و به این وسیله او را شهید نمودند. (54)

حسن ختام

ولایت همان مقام اولی به نفس بودن بر افراد و مدیریت همه شئون جامعه براساس قانون الهی و دور ساختن قدرت و حکومت طاغوتیان و نابودی سلطه‌ی مستکبران از صحنه عالم است. ولایت کلید اجرای همه احکام و «ولی» دلیل و هدایت کننده بر همه‌ی قوانین الهی است. ولایت مهمتر از همه‌ی فرائض و اصل ریشه‌ی همه‌ی واجبات و در رأس همه‌ی فضایل است. ولایت‌پذیری محور یکدست ماندن و عامل انسجام است. کسانی که از ولایت‌پذیری امام حق پیروی نکنند و حق را رها کرده و بر گرد ولایت باطل جمع شوند، از امت «محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» بیرون‌اند و مسلمان نیستند.

نمایش پی نوشت ها:
1. عضو هئیت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی
2. ابن‌منظور، لسان العرب، ج15، ص400-402.
3. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص56.
4. همان، ص60 و نیز ر.ک: یادداشت‌های استاد مطهری، ج7، ص429-422.
5. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج3، ص186.
6. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج3، ص257.
7. نازعات، 5.
8. خطیبی، محمد و دیگران، فرهنگ شیعه (کلام)، قم، زمزم هدایت، 1385، ص462.
9. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج3، ص285.
10. امامت و رهبری، ص56.
11. بحارالانوار، ج37، ص108-253.
12. یادداشت‌های استاد مطهری، ج7، ص450.
13. انفال(8): آیه29.
14. امالی صدوق، ص293.
15. مجموعه آثار، ج3، ص297-303.
16. همان، ص52-95.
117. نساء(4): 84.
18. آل عمران، 64.
19. نهج‌البلاغه، نامه‌ی31.
20. مائده: 55.
21. نساء: 80.
22. مجموعه آثار، ج3، ص280.
23. ر.ک: امامت و رهبری، ص84.
24. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص67.
25. ر.ک: امامت و رهبری، ص214-215، 230-238، نهضت‌های اسلامی درصد ساله‌ی اخیر، ص96 و پیرامون انقلاب اسلامی، ص39.
26. فرهنگ شیعه، ص464.
27. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص246.
28. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج3، ص280.
29. آل عمران: 164.
30. نحل: 44.
31. احزاب: 6.
32. مائده: 55.
33. مجموعه آثار، ج3، ص282.
34. نساء: 65.
35. مجموعه آثار، ج3، ص282.
36. حسن زاده آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج‌البلاغه، قم، بنیاد نهج البلاغه، اسفند1361، ص41-43.
37. ر.ک: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
38. شهیدی، سیدجعفر (مترجم) نهج البلاغه، حکمت 432.
39. ر.ک: امام خمینی (ره)، مصباح الهدایه، ص48، متن عربی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره).
40. مجموعه آثار، ج16، ص423.
41. همان، ج3، ص285.
42. همان، ج16، ص241.
43. همان، ص245-246.
44. همان، ج3، ص274 و نیز ر.ک: تفسیر نمونه، ج20، زیر نظر آیة‌الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از نویسندگان، ص414.
45. ر.ک: سوره‌های ممتحنه/4، احزاب/21.
46. مطهری، مرتضی، حماسه‌ی حسینی، ج1، ص258.
47. اعیان الشیعه، ج1، ص110.
48. حماسه‌ی حسینی، ج1، ص58.
49. همان، ص61-62.
50. همان، ص178-179.
51. همان، ج3، ص353.
52. همان، ج1، ص364-365؛ آشنایی با قرآن، ج7، ص28.
53. انصارالحسین، ص93؛ العیون العبری، ص136.
54. بحارالانوار، ج45، ص29.
55. عزیزی، عباس، امام حسین (علیه السلام) از زبان استاد مطهری، ص173.

منبع مقاله :
فصلنامه حصون 15، بهار 1387
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط