نویسنده: مجتبی یزدانی
مشارکت کردن یک ورزشکار در یک برنامهی طولانی مدت میاندانشگاهی همیشه با دانشآموز خوب بودن سازگار نیست. این مطلب به ویژه برای کسانی درست است که در تیمهای ورزشی با جهتگیری سرگرمکننده یا تفریحی بازی میکنند؛ تیمهایی که سعی دارند سرمایهها و منافع مهمی را جذب کنند. ورزشکاران در برنامههای طولانی مدت، اغلب نوعی از کمک بورسیهای را دریافت میکنند و انتظار میرود وقت و انرژی بیشتری را به فعالیتهای ورزشی خود اختصاص دهند. جای تعجب نیست که این تعهدات با کار دانشگاهی تداخل داشته باشد یا وقتی شخص به طور انحصاری به ورزش خود توجه خاصی میکند، تکالیف درسی و دانشگاهی برایش مهم نباشد.
تحقیقات جامعهشناسانی به نامهای پتی و پیتر آدلر اطلاعات سیستماتیکی را دربارهی زندگی روزمرهی مردان جوانی نشان میدهد که در برنامهی ورزشی درسی و دانشگاهی طولانیمدت شرکت میکنند و نیز تصمیماتی را دربارهی فعالیتهای ورزشی، مدرسه و زندگی اجتماعی خود میگیرند. پس از صرف هشت سال برای مشاهده، مصاحبه، مسافرت و همراه شدن با ورزشکاران و مربیان، آدلرها نتیجهگیری کردند که انجام برنامههای طولانی مدت بسکتبال و درگیر شدن جدی در برنامههای آموزشی و درسی، به ندرت با هم همخوانی دارند و با یکدیگر مرتبط نیستند. افراد جوانی را که آنها مطالعه کردند، معمولاً نخستین سال کاری و حرفهای خود را در دانشکده با آرمانگرایی و خوشبینی شروع میکنند، چون انتظار دارند تجربههای درسی و دانشگاهی آنها در موفقیت حرفهای و آیندهی آنها نقش داشته باشد. البته پس از یک یا دو نیمسال تحصیلی، تقاضا برای پرداختن به بازی بسکتبال، جدایی اجتماعی که با ورزشکار بودن همراه است و تأثیر قوی فرهنگ ورزشی در برنامهی طولانی مدت ورزشی، آنها را از زندگی دانشگاهی و درسی دور میسازد.
چنین فردی به این نتیجه میرسد که باید درسهای آسانی را برگزیند و اگر لازم است که انتظارهای مربی را در زمین بسکتبال برآورده سازد، باید کمتر در رشتههای تحصیلی عمدهی شانس خود را امتحان کند. ورزشکاران در ورزشهای قدیمی دانشگاهی وقتی سخن از اختصاص دادن زمان و انرژی به کار دانشگاهی، مشارکت ورزشی و فعالیتهای اجتماعی پیش میآید، با مشکلاتی روبهرو میشوند. وقتی تکلیف درسی یا دانشگاهی در اولویت کمتر قرار میگیرد، دربارهی رابطهی تحصیلی با ورزشهای میان تحصیلی و دانشگاهی سؤالاتی به وجود میآید. خستگی، فشار بازی و زمان محدود آنها را از درگیر شدن جدی در زندگی دانشگاهی و درسی دور میکند. همچنین هیچ کس از این ورزشکاران دربارهی زندگی دانشگاهی و درسی سؤال نمیکند. همیشه توجه به بسکتبال معطوف است و افراد کمی از این جوان انتظار دارند تا خود را به عنوان دانشآموز بشناسد یا به کار تحصیلی و تکالیف خودش ارجحیت بدهد. واقعیت آن است که بسیاری از این مردان جوان، مردان سیاهپوست جوانی بودند که در ورزشی مانند بسکتبال هیچ علاقه یا توانایی جز دویدن و پریدن نداشتند. این همان ایدئولوژی نژادی است که عملاً در صحن و فضای دانشگاهها میبینیم.
وقتی این افراد جوان حمایت و پشتیبانی مثبتی را دریافت میکردند که به خاطر فعالیت ورزشیشان بود و نه عملکرد درسیشان، مشکلات در طول دورهی درسی آنها باعث میشد ورزشکاران زندگی اجتماعی را انفصال و جدایی عملگرایانه بنگرند. بنابراین، آنها در انتخاب کلاس و ترتیب دادن برنامههای درسی خود بسیار تلاش میکردند. آنها میدانستند که باید برای واجد شرایط بودن کار کنند و مربیان باید مطمئن میشدند که برنامهی درسی آنها طوری مرتب شده است که میتوانند زمان و انرژی خود را به بسکتبال اختصاص دهند. پس از در نظر گرفتن برخی از دروس و برنامههای درسی آسان و غیرمهم با عقب افتادن از برنامههای درسی آنها دیگر به تدریج خود را از زندگی تحصیلی و دانشگاهی جدا میکردند.
این روند کلی جدایی از دانشگاه و درس، توسط فرهنگ هم سن و سالانی از آنها تشویق میشوند که در بین ورزشکاران وجود دارد. این مردان جوان به طور دائم در خوابگاه، بوفه، در طول تمرین، در سفر مسابقهای، در اتاق وزنکشی و در شبهایی که بازی برگزار نمیشود، باهم در ارتباط هستند. در جریان این اوقات، آنها به ندرت دربارهی موضوعهای مربوط به درس و دانشگاه یا منطق صحبت میکنند. اگر دربارهی درس و کتاب صحبت کنند، عبارت و جملههای منفی را دریافت میکنند! آنها به جای شرکت مرتب در کلاسها، به فرار کردن از کلاسها تشویق میشوند و دربارهی خراب کردن آزمون یا افتادن در درسها با یکدیگر شوخی میکنند و آنها را زیاد جدی نمیگیرند. آنها به یکدیگر کمک و پشتیبانی اجتماعی مورد نیاز را معرفی میکنند، اما این کمکها تنها از هویت ورزشی آنها حمایت میکنند. بنابراین، بسیاری به این نتیجه میرسند که برای تدریس و گذراندن دورهی تحصیلی به عنوان ورزشکار و نه دانشجو، ثبت نام کنند.
تمام ورزشکارانی را که آدلرها مطالعه میکنند، تجربهی دوری از درس و دانشگاه را نداشتند و فقط برخی از آنها چنین تجربهای داشتند. بعضی از آنها طوری وقت خود را تنظیم کرده بودند تا تعادلی را بین زندگی ورزشی و درسی خود برقرار کنند. این موضوع بیشتر در بین کسانی متداول بود که با نظرات آرمانگرایانه دربارهی تحصیلات تکمیلی وارد دانشگاه شده بودند و همچنین کسانی که والدین و هم سن و سالانشان به طور مؤثر از موفقیت دانشگاهی حمایت میکردند. البته برقراری این تعادل هرگز آسان نبود و به آمادهسازی سختگیرانهی دبیرستان و توانایی یا شانس برقراری روابط با استادان و دانشآموزان دیگر نیاز داشت. این روابط با افرادی خارج از فعالیتهای ورزشی مهم بود، چون بر موقعیت تحصیلی و درسی تأکید داشتند و از هویت دانشگاهی روز به روز حمایت و پشتیبانی میکردند. آدلرها به این نتیجه رسیدند که ساختار فعالیتهای ورزشی دانشگاهی قدیمی برخلاف حفظ تعادل بین ورزشکاران و تحصیل عمل میکند. برای مثال، این مردان جوان به عنوان افراد مشهور دانشگاهی، فرصتهای اجتماعی بسیاری داشتند و برای آنها صرفنظر کردن از آن فرصتها و توجه کردن به تحصیل سخت بود. سفر به همراه تیم برای مسابقات و بازی با تورنمنتها، آنها را برای مدتی از درس و کلاس دور میکرد. آنها جلسات کلاس، مطالعات گروهی و آزمونها را از دست میدادند. رابطهی محکم آنها با ورزشکاران هم رده، آنها را از زندگی اجتماعی کلی و دانشگاهی جدا میکرد.
ورزشکاران در ورزشهای قدیمی دانشگاهی وقتی سخن از اختصاص دادن زمان و انرژی به کار دانشگاهی، مشارکت ورزشی و فعالیتهای اجتماعی پیش میآید، با مشکلاتی روبهرو میشوند. وقتی تکلیف درسی یا دانشگاهی در اولویت کمتر قرار میگیرد، دربارهی رابطهی تحصیلی با ورزشهای میان تحصیلی و دانشگاهی سؤالاتی به وجود میآید.
البته این مردان جوان درآمد و پذیرش اجتماعی را برای مربیان، مدیران بخش ورزش و خود دانشگاه به وجود آوردند. جدایی از درس برای دانشگاه مشکلساز نبود، البته تا وقتی که مردان جوان درگیر انجام کار غیرقانونی نمیشدند و مربیان میتوانستند آنها را در داخل و خارج از زمین بازی کنترل کنند. در واقع، جدایی از درس و دانشگاه تنها برای مردان جوانی مشکلساز بود که پس از گذراندن مرحلهی واجد شرایط بودن، میخواستند بدانند که زندگی بعد از پرداختن طولانی مدت به بسکتبال دانشگاهی چگونه خواهد بود. در ضمن، دانشگاه مجموعهای از مردان جوان مشتاق دیگری را به کار میگیرد که با مهارتهای استثنایی بسکتبال خود طرفداران، تبلیغ کنندگان و رسانهها را جذب خواهند کرد.
منبع مقاله :
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول
بیشتر بخوانید: کدام ورزش خطرناکتر است؟
تحقیقات جامعهشناسانی به نامهای پتی و پیتر آدلر اطلاعات سیستماتیکی را دربارهی زندگی روزمرهی مردان جوانی نشان میدهد که در برنامهی ورزشی درسی و دانشگاهی طولانیمدت شرکت میکنند و نیز تصمیماتی را دربارهی فعالیتهای ورزشی، مدرسه و زندگی اجتماعی خود میگیرند. پس از صرف هشت سال برای مشاهده، مصاحبه، مسافرت و همراه شدن با ورزشکاران و مربیان، آدلرها نتیجهگیری کردند که انجام برنامههای طولانی مدت بسکتبال و درگیر شدن جدی در برنامههای آموزشی و درسی، به ندرت با هم همخوانی دارند و با یکدیگر مرتبط نیستند. افراد جوانی را که آنها مطالعه کردند، معمولاً نخستین سال کاری و حرفهای خود را در دانشکده با آرمانگرایی و خوشبینی شروع میکنند، چون انتظار دارند تجربههای درسی و دانشگاهی آنها در موفقیت حرفهای و آیندهی آنها نقش داشته باشد. البته پس از یک یا دو نیمسال تحصیلی، تقاضا برای پرداختن به بازی بسکتبال، جدایی اجتماعی که با ورزشکار بودن همراه است و تأثیر قوی فرهنگ ورزشی در برنامهی طولانی مدت ورزشی، آنها را از زندگی دانشگاهی و درسی دور میسازد.
چنین فردی به این نتیجه میرسد که باید درسهای آسانی را برگزیند و اگر لازم است که انتظارهای مربی را در زمین بسکتبال برآورده سازد، باید کمتر در رشتههای تحصیلی عمدهی شانس خود را امتحان کند. ورزشکاران در ورزشهای قدیمی دانشگاهی وقتی سخن از اختصاص دادن زمان و انرژی به کار دانشگاهی، مشارکت ورزشی و فعالیتهای اجتماعی پیش میآید، با مشکلاتی روبهرو میشوند. وقتی تکلیف درسی یا دانشگاهی در اولویت کمتر قرار میگیرد، دربارهی رابطهی تحصیلی با ورزشهای میان تحصیلی و دانشگاهی سؤالاتی به وجود میآید. خستگی، فشار بازی و زمان محدود آنها را از درگیر شدن جدی در زندگی دانشگاهی و درسی دور میکند. همچنین هیچ کس از این ورزشکاران دربارهی زندگی دانشگاهی و درسی سؤال نمیکند. همیشه توجه به بسکتبال معطوف است و افراد کمی از این جوان انتظار دارند تا خود را به عنوان دانشآموز بشناسد یا به کار تحصیلی و تکالیف خودش ارجحیت بدهد. واقعیت آن است که بسیاری از این مردان جوان، مردان سیاهپوست جوانی بودند که در ورزشی مانند بسکتبال هیچ علاقه یا توانایی جز دویدن و پریدن نداشتند. این همان ایدئولوژی نژادی است که عملاً در صحن و فضای دانشگاهها میبینیم.
بیشتر بخوانید: شایعترین آسیبهای عضلانی ناشی از ورزش
وقتی این افراد جوان حمایت و پشتیبانی مثبتی را دریافت میکردند که به خاطر فعالیت ورزشیشان بود و نه عملکرد درسیشان، مشکلات در طول دورهی درسی آنها باعث میشد ورزشکاران زندگی اجتماعی را انفصال و جدایی عملگرایانه بنگرند. بنابراین، آنها در انتخاب کلاس و ترتیب دادن برنامههای درسی خود بسیار تلاش میکردند. آنها میدانستند که باید برای واجد شرایط بودن کار کنند و مربیان باید مطمئن میشدند که برنامهی درسی آنها طوری مرتب شده است که میتوانند زمان و انرژی خود را به بسکتبال اختصاص دهند. پس از در نظر گرفتن برخی از دروس و برنامههای درسی آسان و غیرمهم با عقب افتادن از برنامههای درسی آنها دیگر به تدریج خود را از زندگی تحصیلی و دانشگاهی جدا میکردند.
این روند کلی جدایی از دانشگاه و درس، توسط فرهنگ هم سن و سالانی از آنها تشویق میشوند که در بین ورزشکاران وجود دارد. این مردان جوان به طور دائم در خوابگاه، بوفه، در طول تمرین، در سفر مسابقهای، در اتاق وزنکشی و در شبهایی که بازی برگزار نمیشود، باهم در ارتباط هستند. در جریان این اوقات، آنها به ندرت دربارهی موضوعهای مربوط به درس و دانشگاه یا منطق صحبت میکنند. اگر دربارهی درس و کتاب صحبت کنند، عبارت و جملههای منفی را دریافت میکنند! آنها به جای شرکت مرتب در کلاسها، به فرار کردن از کلاسها تشویق میشوند و دربارهی خراب کردن آزمون یا افتادن در درسها با یکدیگر شوخی میکنند و آنها را زیاد جدی نمیگیرند. آنها به یکدیگر کمک و پشتیبانی اجتماعی مورد نیاز را معرفی میکنند، اما این کمکها تنها از هویت ورزشی آنها حمایت میکنند. بنابراین، بسیاری به این نتیجه میرسند که برای تدریس و گذراندن دورهی تحصیلی به عنوان ورزشکار و نه دانشجو، ثبت نام کنند.
بیشتر بخوانید: چگونه از آسیبهای ورزشی پیشگیری کنیم؟
تمام ورزشکارانی را که آدلرها مطالعه میکنند، تجربهی دوری از درس و دانشگاه را نداشتند و فقط برخی از آنها چنین تجربهای داشتند. بعضی از آنها طوری وقت خود را تنظیم کرده بودند تا تعادلی را بین زندگی ورزشی و درسی خود برقرار کنند. این موضوع بیشتر در بین کسانی متداول بود که با نظرات آرمانگرایانه دربارهی تحصیلات تکمیلی وارد دانشگاه شده بودند و همچنین کسانی که والدین و هم سن و سالانشان به طور مؤثر از موفقیت دانشگاهی حمایت میکردند. البته برقراری این تعادل هرگز آسان نبود و به آمادهسازی سختگیرانهی دبیرستان و توانایی یا شانس برقراری روابط با استادان و دانشآموزان دیگر نیاز داشت. این روابط با افرادی خارج از فعالیتهای ورزشی مهم بود، چون بر موقعیت تحصیلی و درسی تأکید داشتند و از هویت دانشگاهی روز به روز حمایت و پشتیبانی میکردند. آدلرها به این نتیجه رسیدند که ساختار فعالیتهای ورزشی دانشگاهی قدیمی برخلاف حفظ تعادل بین ورزشکاران و تحصیل عمل میکند. برای مثال، این مردان جوان به عنوان افراد مشهور دانشگاهی، فرصتهای اجتماعی بسیاری داشتند و برای آنها صرفنظر کردن از آن فرصتها و توجه کردن به تحصیل سخت بود. سفر به همراه تیم برای مسابقات و بازی با تورنمنتها، آنها را برای مدتی از درس و کلاس دور میکرد. آنها جلسات کلاس، مطالعات گروهی و آزمونها را از دست میدادند. رابطهی محکم آنها با ورزشکاران هم رده، آنها را از زندگی اجتماعی کلی و دانشگاهی جدا میکرد.
ورزشکاران در ورزشهای قدیمی دانشگاهی وقتی سخن از اختصاص دادن زمان و انرژی به کار دانشگاهی، مشارکت ورزشی و فعالیتهای اجتماعی پیش میآید، با مشکلاتی روبهرو میشوند. وقتی تکلیف درسی یا دانشگاهی در اولویت کمتر قرار میگیرد، دربارهی رابطهی تحصیلی با ورزشهای میان تحصیلی و دانشگاهی سؤالاتی به وجود میآید.
البته این مردان جوان درآمد و پذیرش اجتماعی را برای مربیان، مدیران بخش ورزش و خود دانشگاه به وجود آوردند. جدایی از درس برای دانشگاه مشکلساز نبود، البته تا وقتی که مردان جوان درگیر انجام کار غیرقانونی نمیشدند و مربیان میتوانستند آنها را در داخل و خارج از زمین بازی کنترل کنند. در واقع، جدایی از درس و دانشگاه تنها برای مردان جوانی مشکلساز بود که پس از گذراندن مرحلهی واجد شرایط بودن، میخواستند بدانند که زندگی بعد از پرداختن طولانی مدت به بسکتبال دانشگاهی چگونه خواهد بود. در ضمن، دانشگاه مجموعهای از مردان جوان مشتاق دیگری را به کار میگیرد که با مهارتهای استثنایی بسکتبال خود طرفداران، تبلیغ کنندگان و رسانهها را جذب خواهند کرد.
منبع مقاله :
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول