نویسنده: مونا زکی
مترجم: امیر مازیار
مترجم: امیر مازیار
واژهی «برزخ» سه بار در قرآن به کار رفته است؛ در آیات 53 فرقان و 20 رحمن «برزخ» دیوارهای میان دو دریاست، حائلی که ممکن است کنایهای از اسطورهای کیهانی باشد (نک. حائل). اشارهی سوم، که محل توجه این مقاله است، در آیهی 100 مؤمنون است: «و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد». این آیه به مفهوم دیوارهی حائل معنایی معادشناسانه و مربوط به مرگ میبخشد. جفری (For vocab., 77) منشأ احتمالی این واژهی وام گرفته شده را ایرانی میداند: «فرسخ»، «پَرسَنگ» که مقیاسی برای زمین است و با توصیف حائلی مادی تناسب دارد.
تفسیر دوم معنایی نزدیکتر به برزخ میدهد. مجاهد (د. حدود 104) برزخ را قبر میداند که ما را از آخرت جدا میسازد (البرزخ هی هذه القُبور الّتی بینَکم و بینَ الآخرة، تفسیر، 488). بدین ترتیب، این واژه به امری محوری در باور به حیات پس از مرگ تبدیل میشود و از اینرو مجموعهای از مباحث مربوط به وجود دائمی نفس را برمیانگیزد. طبری (د. 310) در قرن سوم برزخ را مدتی از زندگی (اجل) تعریف میکند که حجابی است بین مردگان و رجوع آنها به این عالم، حجابی بین «موت» و «بعث» و به لحاظ مکانی، امری است که «دنیا» را از «آخرت» جدا میکند (تفسیر، 150/12). فهرست قرطبی (د. 671) مشابه است. با منظم ساختن این تعاریف در پرتو متون مربوط به آخرت آشکار میشود که چگونه مفهومی زمانی واقعیتی مکانی مییابد و برزخ را به دورهای حتمی در ماجراهای پس از مرگ تبدیل میکند. (قرطبی، جامع، 150/12).
«اجل»، که در لغت به معنای «زمان مقرر» یا «مدتی از زندگی» است، زمانی که در مقام معنایی برای برزخ به کار میرود گواه بر وجود آن در قبر است، که در مقاتل (د.150؛ تفسیر، 165/3-166) این دیدگاه را برگزیده است. متنی اسماعیلی مربوط به اواخر قرن چهارم برزخ را اجل دوم انسان میداند، که تداوم زمان زندگی او در زمین است. نویسنده به این نتیجه میرسد که هر کسی زندگانی طولانی در زمین داشته مدت کوتاهتری در برزخ دارد و بالعکس. (جعفربن منصور الیمن، سرائر، 110).
«برزخ» مانع (حاجز)ی است که مردگان را از رجوع به این عالم بازمیدارد. این تصویر نیز تصوری اولیه است که مجاهد (تفسیر، 488) آن را بیان کرده بود. بیضاوی (د. حدود716؛ انوار، 128/2) و نسفی (د.710؛ تفسیر، 438/2) واژهی «حائل» را ترجیح میدهند. مفسران در اینجا بر آن وجه مشخص از برزخ تأکید دارند که بر گناهکاران صدق میکند، آنان که در لحظهی مرگ یا در نظارهی عذابهای پیش روی ایشان در دوزخ، فرصت دیگری را میطلبند، مرگ منادی برزخ است که در آن دیگر بازگشتی در کار نیست؛ یأس ناشی از محکومیت به طور مطلق حاکم است.
ابنقتیبه (د. 276) برزخ را امری میداند که در بین این دنیا و دنیای دیگر قرار دارد و از حیاتی خاص خود بهرهمند است. «برزخ» وقفهای (متوسط) بین مرگ و قیامت است (کافِیَجی، منازل، 72-73). ابنقیّم جوزیه (د. 751) «دار برزخ» را مرتبهای در میان سه مرتبه میداند که دنیا، برزخ و آخرت است؛ در این تصویر، «برزخ» دیوارهای است که مرده از آن به این جهان و جهان دیگر میتواند بنگرد. هر کدام از این سه مرتبه احکام خاص خود را دارد (روح، 92-93، 105-106). سیوطی (د. 911) دقیقتر است و برزخ را دارای سه جنبه تفسیر میکند: مکان، زمان و وضع. مکان برزخ قبر است که نفس از آن یا به بالاترین آسمان (علّیون) یا به اعماق دوزخ (سِجّین) گذر میکند؛ زمان برزخ بین مرگ و قیامت است و وضع آن الم، لذت یا حبس است- امر سوم به استنطاق در قبر اشاره دارد که باید در طول هفت روز انجام گیرد (سیوطی، حاوی، 185/2). ابن تیمیه (د. 728) معتقد است که این اوضاع را هم نفس و هم بدن درک میکنند. نفس برای پرسهزنی و پیوستن به دیگر نفوس آزاد است. به خواست خدا بستگی دارد که به نفس اجازهی ارتباط کامل یا نسبی با بدنش را اعطا کند. نفس توانایی کامل شنیدن و پاسخ گفتن را داراست. (ابنتیمیه، عذاب، 92-93).
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
برزخ و روز قیامت.
بنا بر تفسیری، برزخ حائلی زمانی معرفی میشود، زمانی یا مدتی از زندگی (اجل) مقرر در روز سرنوشتساز قیامت. برزخ فاصلهی زمانی میان نخستین و دومین نفخ صور است. این زمان چهل سال طول دارد و صرفاً وقفهای (خُمود) را موجب میشود که گناهکاران در عذاب آن را تجربه خواهند کرد (ابن حبیب، فردوس، 105؛ غزالی، احیاء، 512/4-513؛ قرطبی، جامع، 150/12).تفسیر دوم معنایی نزدیکتر به برزخ میدهد. مجاهد (د. حدود 104) برزخ را قبر میداند که ما را از آخرت جدا میسازد (البرزخ هی هذه القُبور الّتی بینَکم و بینَ الآخرة، تفسیر، 488). بدین ترتیب، این واژه به امری محوری در باور به حیات پس از مرگ تبدیل میشود و از اینرو مجموعهای از مباحث مربوط به وجود دائمی نفس را برمیانگیزد. طبری (د. 310) در قرن سوم برزخ را مدتی از زندگی (اجل) تعریف میکند که حجابی است بین مردگان و رجوع آنها به این عالم، حجابی بین «موت» و «بعث» و به لحاظ مکانی، امری است که «دنیا» را از «آخرت» جدا میکند (تفسیر، 150/12). فهرست قرطبی (د. 671) مشابه است. با منظم ساختن این تعاریف در پرتو متون مربوط به آخرت آشکار میشود که چگونه مفهومی زمانی واقعیتی مکانی مییابد و برزخ را به دورهای حتمی در ماجراهای پس از مرگ تبدیل میکند. (قرطبی، جامع، 150/12).
«اجل»، که در لغت به معنای «زمان مقرر» یا «مدتی از زندگی» است، زمانی که در مقام معنایی برای برزخ به کار میرود گواه بر وجود آن در قبر است، که در مقاتل (د.150؛ تفسیر، 165/3-166) این دیدگاه را برگزیده است. متنی اسماعیلی مربوط به اواخر قرن چهارم برزخ را اجل دوم انسان میداند، که تداوم زمان زندگی او در زمین است. نویسنده به این نتیجه میرسد که هر کسی زندگانی طولانی در زمین داشته مدت کوتاهتری در برزخ دارد و بالعکس. (جعفربن منصور الیمن، سرائر، 110).
«برزخ» مانع (حاجز)ی است که مردگان را از رجوع به این عالم بازمیدارد. این تصویر نیز تصوری اولیه است که مجاهد (تفسیر، 488) آن را بیان کرده بود. بیضاوی (د. حدود716؛ انوار، 128/2) و نسفی (د.710؛ تفسیر، 438/2) واژهی «حائل» را ترجیح میدهند. مفسران در اینجا بر آن وجه مشخص از برزخ تأکید دارند که بر گناهکاران صدق میکند، آنان که در لحظهی مرگ یا در نظارهی عذابهای پیش روی ایشان در دوزخ، فرصت دیگری را میطلبند، مرگ منادی برزخ است که در آن دیگر بازگشتی در کار نیست؛ یأس ناشی از محکومیت به طور مطلق حاکم است.
ابنقتیبه (د. 276) برزخ را امری میداند که در بین این دنیا و دنیای دیگر قرار دارد و از حیاتی خاص خود بهرهمند است. «برزخ» وقفهای (متوسط) بین مرگ و قیامت است (کافِیَجی، منازل، 72-73). ابنقیّم جوزیه (د. 751) «دار برزخ» را مرتبهای در میان سه مرتبه میداند که دنیا، برزخ و آخرت است؛ در این تصویر، «برزخ» دیوارهای است که مرده از آن به این جهان و جهان دیگر میتواند بنگرد. هر کدام از این سه مرتبه احکام خاص خود را دارد (روح، 92-93، 105-106). سیوطی (د. 911) دقیقتر است و برزخ را دارای سه جنبه تفسیر میکند: مکان، زمان و وضع. مکان برزخ قبر است که نفس از آن یا به بالاترین آسمان (علّیون) یا به اعماق دوزخ (سِجّین) گذر میکند؛ زمان برزخ بین مرگ و قیامت است و وضع آن الم، لذت یا حبس است- امر سوم به استنطاق در قبر اشاره دارد که باید در طول هفت روز انجام گیرد (سیوطی، حاوی، 185/2). ابن تیمیه (د. 728) معتقد است که این اوضاع را هم نفس و هم بدن درک میکنند. نفس برای پرسهزنی و پیوستن به دیگر نفوس آزاد است. به خواست خدا بستگی دارد که به نفس اجازهی ارتباط کامل یا نسبی با بدنش را اعطا کند. نفس توانایی کامل شنیدن و پاسخ گفتن را داراست. (ابنتیمیه، عذاب، 92-93).
برزخ به منزلهی خزانهی نفوس.
پیوند برزخ با نفوس محدود به مردگان نیست. گرایشی وجود دارد تا برزخ را چنان گسترش دهند که همهی نفوس از جمله نفوس به دنیا نیامده را نیز دربرگیرد. ابنجزم (د. 456) در ردّ نظریهی اشاعره مبنی بر بازآفرینی دائم نفس بیان میکند که برزخ خزانهی همهی ارواح ذریه آدم است. برزخ در پایینترین آسمان قرار گرفته است و فرشتهای این نفوس را در ارحام میدمد. ابن قیّم جوزیه این نظریه را به شدت رد میکند. (روح، 158-159؛ نیز نک. Netton, Nafs).عذاب در برزخ.
استنطاق دو فرشتهی نکیر و منکر و عذاب قبر از اجزای اصلی تجزیهی برزخاند. شهود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در معراج گواه وجود عذابهایی در حال وقوع است (بیهقی، اثبات، 76-79؛ ابن طولون، برزخ، 222-228؛ و برای تقریری تحلیلی، نک. سیوطی، آیه، 3-29). معتزله به وجود برزخ به مثابه یک مرحله اذعان دارند، اما بر تصور وجود عذاب [قبر] به شدت معترضاند و اعتقاد دارند که نفس در قبر قرار ندارد و جسم قادر به درک لذت یا الم نیست. ابنکثیر (د. 774؛ تفسیر، 38/5-39) تأکید دارد که آیهی 100 مؤمنون انذار و تهدیدی برای ظالمان است، که در قبرهایشان تا روز قیامت عذاب خواهند شد. به بیان کلیتر، این عذاب عقوبت اولیهی ایشان پیش از حساب قیامت تلقی میشود. شکی نیست که عذاب برزخ تأییدی بر مشروعیت اندیشهی حساب در آخرت است. جسمانیتی که به مردگان در قبر نسبت داده میشود گاهی در آن اغراق شده است. ابن جوزی (د. 597) به سادهباوری جماعاتی اشاره میکند که باور دارند مردگان در قبرهایشان از لذات جسمانی، چون غذا و آمیزش جنسی، بهرهمندند و ایشان را سرزنش میکنند. (صید، 40)پیوند زندگان با برزخ.
اعمال مردگان بر اوضاع برزخ اثر میگذارد. این اوضاع همچنین از طریق دعاهای زندگان بهبود مییابد. شیعیان، که بر مفهوم رجعت در مقام بخشی از اندیشهی هزارهایشان تأکید دارند، در فهرست معیار اعمال خوب خود متذکر میشوند که پاداشها در این جهان، برزخ و آخرت به شکلهای گوناگون درمیآیند. اعمال خوب غافلانه در برزخ اینگونه پاداش میبینند که مانع عذاب قبر میشوند یا دروازهی بهشت را برمیگشایند تا نفس استراحت کند (احسائی، رجعة، 197). صوفیان متأخر نظیر شعرانی (د. 973) برای برزخ ابعاد مکانی و کیفیت نور و مرئی بودن قائلاند که با اعمال مردگان شکل میگیرد. دِین پرداخت نشده میتواند نفس را محبوس کند. برزخ به شکل جهانی دارای حلقات پشت هم تصویر شده (البرزخ المطلق) که در آن هر پیامبر با پیروانش در حلقهای جداگانه به سر میبرد. (دُرَر، 60-61).ابن عربی و برزخ.
ابن عربی (د. 638) مفهوم مکانی برزخ را به ورای پیوند آن با مرگ میبرد (نک. حکیم، المعجم الصوفی). انسان خود خلقتی میانی است، برزخی میان خدا و جهان. برزخ همچنین در ورای [جهان] است؛ ابن عربی اصطلاح «النبوة البرزخیة» را دربارهی خالدبن سنان وضع میکند که به فرزندانش وعده کرد که اگر جسدش را از خاک درآورند احوال پس از مرگ را برای ایشان بازگو کند. مرگ نشانگر تولد انسان در نخستین مرتبهی آخرت، یعنی برزخ، است که در خلال آن انسان تا زمان قیامت به تحصیل کمال ادامه میدهد. نفس میتواند در حال خواب به برزخ سفر کند و از این رو برزخ قلمرویی دسترسپذیر برای زندگان است. در تعریف ابن عربی از خیال به مثابه نیرویی خلاق که قادر به ارتباط با امر ازلی است، معرفتی که از طریق رؤیا حاصل میشود (علم الخیال) مترادف با معرفت حاصله در برزخ (علم البرزخ) است؛ فیضی الوهی که در آن معانی بدون نیاز به صورت خود را آشکار میسازند.نتیجه.
اِکلوند معتقد است که ظهور برزخ در عرصهی معادشناختی بدون اثرپذیری از [دیگر] پیامبران اهل کتاب بوده و «فرآوردهای اصالتاً اسلامی و پدیدهای نادر در حوزهی معادشناختی است» (Life, 82). اغلب پژوهشگران غربی از ترجمهی آن به purgatory ابا دارند و لفظ limbo را ترجیح میدهند. برزخ در مقام حائلی بین این جهان و جهان دیگر حیاتی از آن خود دارد. تصویر گستردهتر از برزخ در آثار متأخر نمودار میشود، مانند اثر شعرانی، که در آن مردگان دارای حیاتی فعال تصویر شدهاند که میتوانند تعاملی پویاتر با زندگان داشته باشند. در اینجا دیگر برزخ حائلی گذرا برای آخرت نیست.منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.