تحصیل و تکمیل تقوی
عنوان اول: آن است که در اخبار بسیاری در کافی و نهج البلاغه و غیر از آن فرموده اند:« در تقوی و ورع، نصرت امام - علیه السلام - حاصل می شود» و از آن جمله است این فرمایش در نهج البلاغه (1): قال امیر المؤمنین - علیه السلام - «اعینونی بتقوی و سداد و ورع و اجتهاد ». مفادش آنکه فرمودند: مرا به پرهیزگاری در پاک نمودن نفس و روح خود از شرک و اخلاق سوء، و به محکم کاری در کارهایتان - نسبت به خدا و خلق - که بر وفق نفاق و حیله وری نباشد و هم چنین به احتراز و دوری از گناهان به کوشش تمام نمودن در فرائض الهی که بر وجه صحت و قبول واقع گردد، یاری کنید.
اما حکمت و وجه حاصل شدن نصرت امام - علیه السلام - در امر تقوی و ورع بر حسب آثاری است که مترتب بر تقوی می شود، و در آنها نصرت امام - علیه السلام - در چندجهت حاصل می شود.
جهت اول: آنکه در اثر تقوی و ورع، بنده ی مؤمن در انجام دادن و اقامه نمودن هر امری که تعلق به ایشان داشته باشد در حفظ حق و اهل حق، محکم و مستقیم می شود.
جهت دوم: به وجود او دیگران از اهل حق از مستضعفین آنها در همراهی با امام- علیه السلام - در اقامه ی امر دین محکم می شوند. این مطلب به خوبی از ملاحظه ی آنچه از زمان حضرت رسو ل و ائمه ی اطهار - علیهم السلام- تاکنون از انحراف مردم از آنان در جهادها و سایر امور دینیه واقع شده و به سبب انحراف و تفرقه آنها، فساد و خرابی بسیار در امر دین و اسلام ظاهر و در نتیجه آن اهل فساد غالب و امر دین ضعیف شده است معلوم می گردد، پس عمده ی اینها به سبب بی تقوایی و نفاق و دورویی کسانی بوده است که در ظاهر از اصحاب و انصار بودند، مخصوصا آنهایی که نظر بقیه مردم به عمل آنها بوده است. و از طرف دیگر قوت و استقامت یافتن امرائمه اطهار- علیهم السلام - در پاره ای از جهادها و امور دینیه به سبب تقوی و محکم کاری اصحاب ایشان و مخصوصا رؤسای اصحاب بوده است. پس به تبعیت آنها بقیه مردم در همراهی امر ائمه طاهرین - علیهم السلام- مستقیم می شدند، و در نتیجه اهل فساد ضعیف و مغلوب می گردیدند و امر اسلام و دین برقرار و محکم می شد.
سوم: به سبب تقوای حقیقی در مؤمن،تأثیر کاملی در قول و فعل او در مقام دعوت کردن مردم به امر حق و به امر امام - علیه السلام - حاصل می شود پس به این ترتیب هم به وجود او انصار حق و انصار امام- علیه السلام - زیاد می شود.
چهارم: با حال تقوای مؤمن اقامه ی امر جماعت ممکن و فراهم می شود و به وجود او و شیعیان و احباب امام- علیه السلام- به این فیض عظیم فائز می شوند.
پنجم: آنکه اعظم و اهم امور ائمه اطهار - علیهم السلام - که تمام اساس دین و دنیای مردم به آن بستگی داشته و دارد، - حفظ و بقاء و نشر اخبار و فرمایشات ایشان است که مشتمل بر بیان تمامی اصول و فرو ع دین و اسلام و ایمان است. این مهم پیوسته به امر تقوی و وثاقت و عدالت کسانی که راویان آن اخبار از ائمه طاهرین - علیهم السلام - بلا واسطه یا به واسطه عدول و موثقین، بوده اند، بر پا بوده و هست.
اهمیت تقوی و وثاقت در آنها بر وجهی است که اگر هر یک از آن راویان اخبار، عالم کامل بودند پس ثبوت و ثاقت در آنها قولشان معتبر نبوده و از آنها اخذ و قبول روایت نمی شده است. و اما اگر وثاقت و عدالت در او ثابت بوده، قولش معتبر بوده، و اخذ و قبول روایت از او می شده، اگر چه چندان مرتبه ی علمی نداشته. البته با علم و عدالت محکم تر بوده است. و با این وصف ملاحظه شود که تا به چه مرتبه ای امر تقوی و ورع و عدالت در اهل روایت در اعظم امر ائمه اطهار - علیهم السلام - یعنی حفظ اخبار آنها که مصدر احیاء قرآن و امر دین و اهل دین گردیده، مایه نصرت و یاری شده است.
شاهد دیگربر این امر، اخبار بسیار است به این مضمون که اگر در غیبت قائم ما - علیه السلام - نبود به سبب وجود علماء صالحین، که زمام قلوب مستضعفین اهل حق به وجود آنهاست، مانند زمام کشتی که به دست کشتی بان محفوظ است، هر لحظه آنها به دام شیاطین و اهل بدعت و فساد افتاده و در امر حق و دین گمراه می شدند.
ششم آنکه در کلیه امور اقامه و انجام آنها موقوف به تصدیق شخص عادل موثق با تقوی است، و آن موجب آسایش و صلاح،و نظام امر معاش و معاد نوع مردم از اولیاء و احباب ائمه اطهار - علیهم السلام - می شود: مانند مرافعات و محاکمات، و ثبوت هلال در شهر صیام، شوال، و سایر ماههای شریفه، خاصه در موسم حج و عرفه، و در طهارت و طلاق، و سایر امورکه بسیار است.
عنوان دوم که در تقوی، توسل به امام - علیه السلام - حاصل می شود، آن است که در بصائر الدرجات از حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - در تفسیر این آیه ی شریفه:( تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون فی الارض علوا و لا فسادا و العاقبه للمتقین )(2)که فرمودند: «این عاقبت ماییم و محبت ما از برای متقین است ».(3)
و ماحصل مفادش آن است که بنده به سبب تقوی قابل به محبت ایشان بر وجه حقیقت می شود. و به کمال فائز می گردد، و از دوستان ایشان می شود.
در چند روایت دیگر نیز تصریح شده که فرمودند: محبت و دوستی ما اهل بیت اطهار بی تقوا صحیح نمی شود. و کسی که تقوای نداشته دوست ما نیست. (4)
در توقیع رفیع حضرت صاحب الامر - علیه السلام - هم که در کتاب احتجاج شیخ اجل طبرسی (5) مذکور است، که از برای شیخ جلیل سدید، و علامه ی محقق فرید و حید، شیخ مفید - قدس سره - صادر شده، در آخر مضمون آن چنین است: به درستی که هر کس از برادران دینی تو از پروردگار خود بپرهیزد و آنچه او حقوق مالیه یا غیر آن، که برعهده ی اوست به مستحق آن بپردازد، از فتنه هایی که او را در باطل می اندازد، و محنتهایی که تاریک و گمراه کننده، و مایه ضلالت است، ایمن می شود. و هر کس نسبت به مستحقین در نعمتی که خداوند به او ارزانی داشته و امر به صله کردن به آنها فرموده بخل ورزد، محققا در دنیا و آخرت زیانکار و ورشکسته خواهد بود.
چنانکه از شیعیان ما- که خداوند در اطاعتش آنها را موفق گرداند - قلوبشان در وفا نمودن به عهدی که در امر امامت و غیره بر ذمه آنها ست مجتمع و هماهنگ می شد، فرصت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد، و هر چه زودتر سعات ملاقات توأم با معرف و بروجه صدق، برای آنها حاصل می شد.پس دلیل مخفی و پنهان ماندن ما از آنها به سبب آن چیزی است که از آن کراهت داریم و آن را نمی پسندیم. از این فرمایش چنین فهمیده می شود که هر کس اهل صلاح و تقوی شود، پس برای او درک شرف حضور مبارک آن جناب - علیه السلام -، که ایشان را بشناسند و مورد مراحم و عطایای خاصه ایشان - از تکلم و تعلم و افاضات قدسیه واقع شود - میسر خواهد بود.
در ذیل این مقام توضیحا این مطب مکشوف باشد که برحسب اخبار دیگر بسیار چنین نیست که بنده به سبب گناهان به کلی بی بهره از محبت امام -علیه السلام - شود. خصوصا بر حسب جمله ای از اخبار از حضرت رسول - صلی الله علیه و اله - به این مضمون که هر کس دوستی با اهل بیت و ذریه من در وقت بیچارگی آنها کند یا حرمت داری از آنها نماید، پس او را هر چند گناه اهل زمین برای او باشد شفاعت فرمائیم. (6)
پس مراد از آن محبت که بدون تقوای حاصل نمی شود، مرتبه کمال محبت است که تعبیر از اهل آن محبت، به شیعه و شیعه ی خالص و خلص شده است. و نتیجه این مرتبه کامله محبت آن است که بنده به سبب آن در دنیا پیوسته هر جا و هر زمان در امر دین و دنیا مشمول مراحم و عنایات کامل امام - علیه السلام- می شود و بعد از موت هم تا آخرت، و بهشت، همه جا با آنها و ملحق به ایشان خواهد بود. وبر وجه کلی از همه خطرات در همه مواقف از دنیا و برزخ و قیامت مأمون بود. و بر و جه کلی از همه خطرات در همه مواقف از دنیا وبرزخ و قیامت مأمون و سالم می باشد و لکن بدون این مرتبه کامل از محبت هر چند عاقبت به سبب شفاعت براثری که مرتبه از محبت که با ایشان داشته نجات پیدا می کند، لکن در دنیا یا وقت موت، یا برزخ، یا در قیامت، به بعضی بلاها و شداید مبتلا می شود که کفاره ی گناهانش شود و از کثافات و قذارت آنها پاک گردد. مانند بدن که با کثافات و قذارات بسیار باید در آب گرم تنظیف شود و یا طلای با خلیط که باید در کوزه ی آتش خالص شود. مع ذلک نقص کلی دیگران برای آنکه بنده با محبت اهل بیت - علیهم السلام - مرتکب گناهان هم بشود، آن است که جملگی وسائل متعلقه به ایشان که در این کتاب برای درک منافع دنیایی و آخرتی ذکر شده است بدون تقوی و با آن گناهان، بی اثر یا کم اثر می شود. در مضمون جمله ی از آیات صریح (7)و بسیاری از اخبار (8) چنین است که: گناهان سبب مرض و بیماری قلب و روح انسان می شود. و اعمال و عبادات هم مانند انواع طعامها و آبها و سایر لذایذ برای قلب است. و سبب تقویت او در امر ایمان و عرفان است. و بنابراین شخص بی تقوی مانند مریض است که چنانچه مریض هیچ انتفاع از هیچ آب و غذا و بوهای خوش نمی برد، بلکه چه بسا مزید بر مرض او می شود، پس شخص بی تقوی چنین است که انتفاع از اعمال حسنه و افعال صالحه نمی برد، و آنها سبب کمال او نمی شود. پس از اینجا معنای اخباری که فرموده اند «بدون تقوی به محبت ما نائل نمی شو د »(9)واضح می شود. زیرا همانطوری که بعض مرضها سبب ضعف اعضا و ناقص شدن اثر آنها می شود، یا مایه ی بی حس و بی اثر شدن آنها می گردد، و بعض مرضها سبب مردن می شود، پس چنین است که بعضی گناهان سبب ضعف محبت و دوستی اهل بیت - علیهم السلام -، که قوام و هستی ایمان و توحید این محبت است می شود و بعضی گناهان سبب سلب این محبت می شود،چنانچه در یک حدیث در کافی صریحا ذکر این مطلب فرموده اند. و نیز واضح می شود آنچه فرموده اند که:«در تقوای اعانت و نصرت امام - علیه السلام - حاصل می شود ». زیرا همچنان که مریض توانائی برهیچ حرکتی ندارد، و نه مایل به آن می باشد، پس چنین است امر در بنده ای که با حال بی تقوایی ضعیف یا عاجز در عمل به وظایف نصرت امام - علیه السلام- است. وهم در قلب بی میل به آن می باشد، لهذا تقوی و پرهیزکاری از گناهان امری است که مانند قوت در بدن که وسیله ی حرکات و آثار بدن است، آن هم وسیله ی تقویت انسان در امر ایمان و آنچه متعلق به آن می باشد است. مراد از تقوی و حقیقت آن برحسب آنچه در مفاد آیات قرآن مجید، و در مضمون اخبار از ائمه ی اطهار - علیهم السلام -، است پرهیزکاری و نگهدار ی انسان است خود را در باطن قلب و ر وحش، یا ظاهر حال از فعل و قولش از آنچه مورد نهی و مذمت خداوند - جل شانه - باشد که چنین امری علاوه بر مضرتهایی که برای گناهان ذکر شد، موجب آلایش انسان در باطن حالش به کثافات و قذاراتی که به سبب آلودگیش به آنها محروم از قرب مصاحبت ائمه هدی - علیهم السلام -، و مصاحبت ملائکه - که در دنیا و آخرت مصاحب اهل ایمان می باشند - می شود.
اما آنچه راجع به تقوای روح است، حفظ قلب از شرک به خداوند متعال است. حقیقت شرک آن است که انسان به قلب خود محبت یا رضا، و یا اطاعت کسی یا چیزی را از هوای نفس و یا شهوات دنیایی، همانند مهم دانستن محبت و رضا و اطاعت خداوند جل شأنه مهم بداند. لهذا هوا پرستی داخل در این شرک است. چنانچه دراین آیه ی کریمه است:( افرأیت من اتخذ الهه هویه (10))
یعنی:آیا می بینی کسی را که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده ؟! حب دنیا و شهوات آن، و طلب رضای خلق داخل در این شرک است لکن شرک بودن اینها در جهتی است که امر و رضای خداوند جل شأنه در آن جهت معلوم نشده باشد اما هر کس و هر چه امر و رضای الهی در محبت و رضا و اطاعت او معلوم گردد ( مانند انبیاء و ائمه هدی - علیهم السلام -، و هر چه راجع به محبت و رضا و اطاعت آنها باشد، در کتاب الهی و در فرمایشات آنها باشد )پس محبت و رضا و اطاعت آنها و هر کس و هر چه را که محبت و رضا و اطاعت او محبوب خداوند متعال است، عین خلوص و ملازم با حقیقت توحید است.و آنچه از تقوای راجع به ظاهر حال از قول و فعل است، پس به طو ر کلی پرهیزکاری و نگاهداری انسان است در قول و فعلش، از آنچه معلوم شده باشد که مبغوض خداوند جل شأنه یا مکروه او بوده به سبب نهی و مذمت از آن، و این میزان کلی بر چهار وجه است:
در جه اول: آن است که معلوم شده باشد که نهی صریح شدید از آن فرموده، یا وعده ی آتش جهنم و عذاب الیم در ارتکاب آن داده یا اهل آن را مورد لعن خود و لعن ملائکه قرار داده است،که آنها داخل گناهان کبیره است.
درجه دوم: آن است که در عمل به آن وعده مضرات و عقوبات دنیایی شده است. از جمله مصائب و شدائد مانند فقر، ذلت، دشمن، امراض سخت، و حبس در زندان پس آنها داخل در مکروهات است.
در جه ی چهارم: آن است که تمجید و تعریف عظیم جلیل از خداوند - جل شأنه - در ترک آن شده باشد. مانند:کلیه شهوات و لذائذ مباحه که داخل در فضولات معاش باشد.پس ترک هر لذت و شهوت مباحی که جزو ضروریات معاش نباشد، چه خوردنی، یا پوشیدنی،یا مسکنی و غیر آنها، اکمل مرتبه تقوی در قول و فعل است.
پي نوشت :
1- نهج البلاغه، نامه 45، برای آگاهی بر دیگرمصادر این کلام رجوع شود به مصادر نهج البلاغه، 373/3و 375.
2- سوره ی قصص، آیه ی 82.
3- برهان، ج 3، ص 228، ح 2.
4- بصائر الدرجات آخر جز ءششم
5- احتاج طبرسی، ص 449، چاپ بیروت، و بحار، ج 53، ص 177.
6- خصال باب الاربعه، ح 1؛ بحار الانوار، ج 27، ص 77، ح 10.
7- قرآن مجید می فرماید:(و اما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الی رجسهم و ماتوا و هم کافرون )؛سوره ی توبه، آیه ی 125.
8- حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - فرمودند: «لا وجع اوجع للقلوب من الذنوب » الحدیث.بحار، ج 73، ص 342،ح 25؛ کافی، ج 2، ص 275، و ص 348 از امام صادق - علیه السلام:قال: کان ابی یقول:ما شی ء للقلب افسد من الخطیئة.
9- حضرت باقر - سلام الله علیه - به جابر جعفی فرمودند:« لا تنال و لا یتنا الا بالعمل و الورع »؛ بحار الانوار، ج 70، ص 98،از کافی، ج 2، ص 74.
10- سوره جاثیه، آیه 22.