نویسنده: علی جعفری
1. «آرایشگری زنان» از مهمترین اصناف فرهنگی کشور است. بخش ویژهای از نظام زیبایی شناختی زندگی، محصول دسترنج بانوان آرایشگر است. ایشان تأمین کنندهی لطیفترین و جذابترین وجه زیبایی در زندگی هستند. البته جایگاه فرهنگی آرایشگری زنانه بیش از اینهاست؛ این صنف به تدریج توانسته در ذائقهی زیبایی شناختی مصرف کنندگان خدماتش اثر بگذارد و به آن سمت و سو دهد. قسمت عمدهای از بارمعنایی مفاهیم مربوط به زیبایی بدن مثل (شیک، مُد، به روز، مُدل و...) در این کانونها شکل میگیرد.
2. بسیار مهم است که مرجعیت تعریف استانداردهای زیبایی بدن و صورت و مُدهای آرایش کیست و کجاست؛ سبکهای جدید و به روز آرایش را چه کسانی تعیین میکنند یا تغییر میدهند؛ نظامهای آموزشی و ترویجی مربوط به این حوزه در اختیار چه کسانی است؛ جریانهای بین المللی مُد و آرایش صورت چگونه در ایران ترجمه میشود؛ فرایند گزینش و انتخاب آنها چه مراحلی دارد و هنجارهای حاکم بر آن چیست؛ آرایشگاههای کانونی و آرایشگران محوری واردکننده یا ابداع کنندهی مُد کدامها هستند؛ فرایند ارتباط طراحان یا زیبایی شناسان داخلی و خارجی چگونه رخ میدهد؛ دگرگونیهای حرفهای آرایشگری در ایران از چه وضعیت و ماهیتی برخوردار است و صنف آرایشگران زنانهی ایران در این حوزه چه نقش و جایگاهی دارند؟ «آموزش دهندگان اصلی آرایش» که هستهی اصلی صنف آرایشگاه داری زنانه کشور محسوب میشوند. معمولاً در هر نیم سال طی سفرهای یکی دو هفتهای به امارات و خصوصاً دوبی و حضور بلاواسطه در مراکز ترویج مُد و مدل، آخرین یافتهها و دستاوردهای آمریکایی و اروپایی آرایش و آرایشگری را به آموزشگاههای خود در تهران و برخی شهرهای دیگر منتقل میکنند. پس از این مرحله این فراوردههای جدید زیبایی، به سایر سالنهای آرایش راه یافته و در آنجا تکثیر میشود. 3. صنف آرایشگران زن اساساً، «صنفی فرهنگی» محسوب میشود؛ اما به رغم گذشت دههها از تشکیل و فعالیت ایشان، همچنان از مطمحنظر مدیریت و سیاستگذاری فرهنگی کشور مغفول مانده است. دست کم گرفتن آرایشگران و بی تفاوتی در قبال ایشان، منجر شده که انواع گوناگون و بدون کنترلی از چرخههای مد و مدگرایی غربی و شرقی عرصهی آرایشگری صورت و موی زنانه را به تسخیر خود درآورد. در این میان «آرایشگاه آموزشگاههای» مستقر در کشورهای حاشیهی خلیج، خصوصاً امارات متحده که کانون حضور و نفوذ آموزش دهندگان آخرین روشها و مدهای غربی و آمریکایی آرایش زنان است، به مهمترین مرجع زیبایی شناختی آموزشگران داخلی تبدیل شده است. در این شرایط مسألهای که مورد توجه قرار نمیگیرد، تأملات حتی حداقلی در خصوص نظامهای آرایشگری بومی است.
4. «آموزش دهندگان اصلی آرایش» که هستهی اصلی صنف آرایشگاه داری زنانه کشور محسوب میشوند. معمولاً در هر نیم سال طی سفرهای یکی دو هفتهای به امارات و خصوصاً دوبی و حضور بلاواسطه در مراکز ترویج مُد و مدل، آخرین یافتهها و دستاوردهای آمریکایی و اروپایی آرایش و آرایشگری را به آموزشگاههای خود در تهران و برخی شهرهای دیگر منتقل میکنند. پس از این مرحله این فراوردههای جدید زیبایی، به سایر سالنهای آرایش راه یافته و در آنجا تکثیر میشود.
5. فارغ از محتوای آمریکایی اروپایی بستههای آموزشی آرایشی که مراکز حاشیهی خلیج در اختیار آرایشگران ایرانی قرار میدهند، فضای اخلاقی این مراکز و دیگر محیطهای پیرامونشان همیشه در معرض فساد و بی بند و باری بوده است. زیبایی شناسی القایی این مراکز اساساً با چاشنی مفاسد اخلاقی و هرج و مرج جنسی صورتبندی میشود. همنشینی غلیظ زیبایی و بی بندوباری در آیینهای آموزشی و پرورشی از این دست، منجر میشود که حرفهی آرایشگری، خصوصاً نوع زنانهاش، فعالیتی واگرا از مذهب تلقی شود. گویا این صنف و کانونهای اَقماری آن مثل آتلیهها و تصویربرداران عروسی و... مرکز تجمع غیرمذهبیترین اقشار و خصوصاً زنان شاغل ایرانی است.
6. تثبیت کلیشهی غیرمذهبی از بانوان آرایشگر، فارغ از اینکه زیادی مطابق با واقع نیست، تأثیرات منفی سهمگینی بر فرهنگ آرایشگری و آیینهای ادارهی آرایشگاه بر جای میگذارد. در این اوضاع چگونه میتوان توقع داشت که نظام زیبایی شناختی القایی این مراکز از استانداردهای اسلامی ایرانی فرهنگ تبعیت کند؟ حتی چگونه میتوان انتظار داشت مقررات حداقلی ایرانی اسلامی در فضای عمومی آرایشگاهها و مناسبات آنها رعایت شود؟ اینکه آرایشگری دغدغه داشته باشد تا نتیجهی تلاشش در راستای معصیت مصرف نشود، اینکه آرایشگری، گذشتن وقت نماز را به مشتریهایش گوشزد کند، اینکه در آرایشگاهها مکانی برای نماز مهیا باشد، اینک تلاش آرایشگر برای جلوهگری مشتری در برابر همسرش، امری مقدس و در راستای اقامهی یک مستحب و حتی واجب تلقی شود، چگونه ممکن خواهد بود؟
7. طرح پیش رو متضمن ایدهای است که هم فضای مراودههای مذهبی را در این صنف تقویت کند و هم انگارهی (نه چندان واقعی) غیرمذهبی این صنف را در ذهنیت عمومی جامعه بهبود بخشد. به نظر میرسد صنوف آرایشگران هر شهر با شهرستان میتوانند با تأسیس «هیئت مذهبی بانوان آرایشگر» و برگزاری جلسههای ماهیانه و حتی هفتگی روضه، قرائت قرآن و آموزش احکام تا حد بسیاری در تقویت فرهنگ مذهبی و اخلاق حرفهای صنف خود توفیق یابند. خصوصاً در ماههاتی محرم، صفر و بخشهایی از ماه مبارک رمضان که فعالیتهای این صنف بسیار محدود و عملاً تعطیل میشود، فرصت مستوفایی برای فعالیتهای هیأتی و مذهبی فراهم است. این فرصتهای تقویمی که در فرهنگ کاری و حرفهای آرایشگران زن ایران به موقعیت مرخصی بدون حقوق تبدیل شده است باید قدر دانسته شود و از آن در راستای ارتقای فرهنگی و مذهبی این صنف مهم بهرهبرداری گردد.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
1. «آرایشگری زنان» از مهمترین اصناف فرهنگی کشور است. بخش ویژهای از نظام زیبایی شناختی زندگی، محصول دسترنج بانوان آرایشگر است. ایشان تأمین کنندهی لطیفترین و جذابترین وجه زیبایی در زندگی هستند. البته جایگاه فرهنگی آرایشگری زنانه بیش از اینهاست؛ این صنف به تدریج توانسته در ذائقهی زیبایی شناختی مصرف کنندگان خدماتش اثر بگذارد و به آن سمت و سو دهد. قسمت عمدهای از بارمعنایی مفاهیم مربوط به زیبایی بدن مثل (شیک، مُد، به روز، مُدل و...) در این کانونها شکل میگیرد.
2. بسیار مهم است که مرجعیت تعریف استانداردهای زیبایی بدن و صورت و مُدهای آرایش کیست و کجاست؛ سبکهای جدید و به روز آرایش را چه کسانی تعیین میکنند یا تغییر میدهند؛ نظامهای آموزشی و ترویجی مربوط به این حوزه در اختیار چه کسانی است؛ جریانهای بین المللی مُد و آرایش صورت چگونه در ایران ترجمه میشود؛ فرایند گزینش و انتخاب آنها چه مراحلی دارد و هنجارهای حاکم بر آن چیست؛ آرایشگاههای کانونی و آرایشگران محوری واردکننده یا ابداع کنندهی مُد کدامها هستند؛ فرایند ارتباط طراحان یا زیبایی شناسان داخلی و خارجی چگونه رخ میدهد؛ دگرگونیهای حرفهای آرایشگری در ایران از چه وضعیت و ماهیتی برخوردار است و صنف آرایشگران زنانهی ایران در این حوزه چه نقش و جایگاهی دارند؟ «آموزش دهندگان اصلی آرایش» که هستهی اصلی صنف آرایشگاه داری زنانه کشور محسوب میشوند. معمولاً در هر نیم سال طی سفرهای یکی دو هفتهای به امارات و خصوصاً دوبی و حضور بلاواسطه در مراکز ترویج مُد و مدل، آخرین یافتهها و دستاوردهای آمریکایی و اروپایی آرایش و آرایشگری را به آموزشگاههای خود در تهران و برخی شهرهای دیگر منتقل میکنند. پس از این مرحله این فراوردههای جدید زیبایی، به سایر سالنهای آرایش راه یافته و در آنجا تکثیر میشود. 3. صنف آرایشگران زن اساساً، «صنفی فرهنگی» محسوب میشود؛ اما به رغم گذشت دههها از تشکیل و فعالیت ایشان، همچنان از مطمحنظر مدیریت و سیاستگذاری فرهنگی کشور مغفول مانده است. دست کم گرفتن آرایشگران و بی تفاوتی در قبال ایشان، منجر شده که انواع گوناگون و بدون کنترلی از چرخههای مد و مدگرایی غربی و شرقی عرصهی آرایشگری صورت و موی زنانه را به تسخیر خود درآورد. در این میان «آرایشگاه آموزشگاههای» مستقر در کشورهای حاشیهی خلیج، خصوصاً امارات متحده که کانون حضور و نفوذ آموزش دهندگان آخرین روشها و مدهای غربی و آمریکایی آرایش زنان است، به مهمترین مرجع زیبایی شناختی آموزشگران داخلی تبدیل شده است. در این شرایط مسألهای که مورد توجه قرار نمیگیرد، تأملات حتی حداقلی در خصوص نظامهای آرایشگری بومی است.
4. «آموزش دهندگان اصلی آرایش» که هستهی اصلی صنف آرایشگاه داری زنانه کشور محسوب میشوند. معمولاً در هر نیم سال طی سفرهای یکی دو هفتهای به امارات و خصوصاً دوبی و حضور بلاواسطه در مراکز ترویج مُد و مدل، آخرین یافتهها و دستاوردهای آمریکایی و اروپایی آرایش و آرایشگری را به آموزشگاههای خود در تهران و برخی شهرهای دیگر منتقل میکنند. پس از این مرحله این فراوردههای جدید زیبایی، به سایر سالنهای آرایش راه یافته و در آنجا تکثیر میشود.
5. فارغ از محتوای آمریکایی اروپایی بستههای آموزشی آرایشی که مراکز حاشیهی خلیج در اختیار آرایشگران ایرانی قرار میدهند، فضای اخلاقی این مراکز و دیگر محیطهای پیرامونشان همیشه در معرض فساد و بی بند و باری بوده است. زیبایی شناسی القایی این مراکز اساساً با چاشنی مفاسد اخلاقی و هرج و مرج جنسی صورتبندی میشود. همنشینی غلیظ زیبایی و بی بندوباری در آیینهای آموزشی و پرورشی از این دست، منجر میشود که حرفهی آرایشگری، خصوصاً نوع زنانهاش، فعالیتی واگرا از مذهب تلقی شود. گویا این صنف و کانونهای اَقماری آن مثل آتلیهها و تصویربرداران عروسی و... مرکز تجمع غیرمذهبیترین اقشار و خصوصاً زنان شاغل ایرانی است.
6. تثبیت کلیشهی غیرمذهبی از بانوان آرایشگر، فارغ از اینکه زیادی مطابق با واقع نیست، تأثیرات منفی سهمگینی بر فرهنگ آرایشگری و آیینهای ادارهی آرایشگاه بر جای میگذارد. در این اوضاع چگونه میتوان توقع داشت که نظام زیبایی شناختی القایی این مراکز از استانداردهای اسلامی ایرانی فرهنگ تبعیت کند؟ حتی چگونه میتوان انتظار داشت مقررات حداقلی ایرانی اسلامی در فضای عمومی آرایشگاهها و مناسبات آنها رعایت شود؟ اینکه آرایشگری دغدغه داشته باشد تا نتیجهی تلاشش در راستای معصیت مصرف نشود، اینکه آرایشگری، گذشتن وقت نماز را به مشتریهایش گوشزد کند، اینکه در آرایشگاهها مکانی برای نماز مهیا باشد، اینک تلاش آرایشگر برای جلوهگری مشتری در برابر همسرش، امری مقدس و در راستای اقامهی یک مستحب و حتی واجب تلقی شود، چگونه ممکن خواهد بود؟
7. طرح پیش رو متضمن ایدهای است که هم فضای مراودههای مذهبی را در این صنف تقویت کند و هم انگارهی (نه چندان واقعی) غیرمذهبی این صنف را در ذهنیت عمومی جامعه بهبود بخشد. به نظر میرسد صنوف آرایشگران هر شهر با شهرستان میتوانند با تأسیس «هیئت مذهبی بانوان آرایشگر» و برگزاری جلسههای ماهیانه و حتی هفتگی روضه، قرائت قرآن و آموزش احکام تا حد بسیاری در تقویت فرهنگ مذهبی و اخلاق حرفهای صنف خود توفیق یابند. خصوصاً در ماههاتی محرم، صفر و بخشهایی از ماه مبارک رمضان که فعالیتهای این صنف بسیار محدود و عملاً تعطیل میشود، فرصت مستوفایی برای فعالیتهای هیأتی و مذهبی فراهم است. این فرصتهای تقویمی که در فرهنگ کاری و حرفهای آرایشگران زن ایران به موقعیت مرخصی بدون حقوق تبدیل شده است باید قدر دانسته شود و از آن در راستای ارتقای فرهنگی و مذهبی این صنف مهم بهرهبرداری گردد.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.