حزن و گریه و ندبه برای مفارقت امام عصر ارواحنا فداء
این نوشتار در توسل چهاردهم است به حضرت صاحب الامر - علیه السلام - و آن حزن و گریه و ندبه است برای مفارقت ایشان، و برای مظلومی و مصائبشان چنانچه در چند روایت در کافی و غیر آن از حضرت رضا - علیه السلام -، و غیر ایشان از ائمه اطهار - علیهم السلام - است که فرمودند:«در غیبت آن جناب - علیه السلام - چشم مؤمنین بر ایشان گریان می شود و احوال آنها پریشان می گردد ».(1)
و در اکمال الدین روایت فرموده که:«حضرت صادق - علیه السلام - مانند داغ دیده ای در یاد غیبت و مصیبت آن حضرت - صلوات الله علیه - اشکشان بر دامنشان می ریخت و ندبه و ناله ای سخت می فرمودند.»(2) و دعایی ندبه از حضرت صادق - علیه السلام - روایت شده (3 ) و آن مشتمل بر کیفیاتی است که کاملاً برای ندبه و ناله و نوحه و جزع در فراق حضرت صاحب الامر - علیه السلام - شایسته است. این مطلب، عیانی و حسی و رسمی است که حقیقت محبت هر کس یا حبیب او، در دو موقع کاملاً مکشوف می گردد:
یکی در مواقع فراق و جدایی آنها از یکدیگر که الم فراق سخت ترین محنتها است. چنانچه در این شعر منسوب به حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - به آن تصریح شده است:
لکل اجتماع من خلیلین فرقةٌ
و کل الذی دون الفراق قلیلٌ
یعنی برای هر جمعیت، و وصلت دو دوست صمیمی، جدایی هست. و هر محنتی تصور شود نزد محنت فراق کم و کوچک است.
و در خبر است که حضرت موسی - علیه السلام - فرمود: سخت ترین مصائب عمر من آن بود که حضرت خضر - علیه السلام - هنگام جدا شدن از من فرمود: «هذا فراق بینی و بینک » بلکه الم فراق چنان است که از حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - روایت شده که سه امر است که به سبب آنها انسان خواب نمی رود:
یکی آنکه مترصد فراق دوستش باشد یعنی بداند که دوست او تا چند روز دیگر از او جدا می شود.
بلبل این شور و نوایی که به بستان دارد
در نهاد آتش عشقی است که سوزان دارد
حالت وصل گلش آن همه فریاد کند
حسرت از عاقبت فرقت جانان دارد (3)
دوم در حالت مصیبت زدگی محبوب است و این مطلب نسبت به محنت با ائمه طاهرین - علیهم السلام - در اخبار تصریح شده است از آن جمله این حدیث از حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - است: « شیعتنا و الله قد شرکوا و فی مصیبنا بطول الحزن و الحسرة اولئک شیعتنا صدقا و حقا اولئک منا و الینا »(2)
یعنی:بحق خداوند قسم که به تحقیق شیعیان ما در مصیبت ما به طولانی شدن حزن و حسرت خوردن برای ما شریک شده اند. اینها شیعیان ما بر وجه راستی و حقیقتند. اینها از طینت ما و بازگشت آنها به سوی ما است. یعنی در مقامات عالیات در برزخ و قیامت و بهشت به ما ملحق می شوند،
و جمله ای دیگر از اخبار به مضمون مذکور در باب دوم، در فصل فضیلت حزن در مصائب ائمه اطهار - علیهم السلام - ذکر می شود. انشاء الله تعالی
اما بزرگی فضل و اجر این حزن و گریه و الم، در فراق یا مصیبت آن حضرت - صلوات الله -، یکی آن است که در کافی از حضرت صادق - علیه السلام - روایت فرموده: «کسی که برای ما مهموم باشد و به سبب مظلومی ما دلگیر باشد نفس کشیدن او ثواب تسبیح دارد ».(6)یعنی در هر حال از خواب و بیداری، و سکوت و تکلم او هر نفسی که می کشد؛ ثواب تسبیح گفتن برای او نوشته می شود. از جمله ی ثواب و اجر جزیل تسبیح آن است که در توحید شیخ صدوق از حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - است:
«قال:اذا قال الرجل سبحان الله یصلی علیه کل ملک »(7)
یعنی: هر گاه مردی سبحان الله بگوید، بر او هر ملکی از ملائکه صلوات می فرستد.
دوم آنچه در بحار از حضرت صادق - علیه السلام - روایت شده که فرمودند : هر کس دل او برای ما به درد بیاید پس در وقت مردن او خداوند فرح و خوشحالی در قلبش عطا فرماید، که در قبر و در طول برزخ، و جمیع مواقف قیامت، فرحناک و خوشحال باشد. تا بر سر حوض کوثر بیاید و از آن بیاشامد.(8)
اما حزن و گریه ی مؤمنین برای حضرت صاحب الامر بر سه قسم است: یک قسم آنکه حزن و گریه حقیقتا در اثر محبتی است که مؤمن در باطن قلب خود با آن جناب - علیه السلام - دارد، پس بر حسب این شدت محبت، برای مفارقت، مظلومی، و مصیبتهای ایشان که بی حد و اندازه است، گریان می شود.
و قسم دیگر برای محرومی او از بعضی فیوضات قدسیه ایشان، و شدید بودن تحصیل معرفت در غیبتشان، و یا از جهت مشاهده ی بسیاری فتنه ها و خرابیها در دین، و هتکهایی که نسبت به اهل حق و اولیاء الهی وارد می شود، می باشد.
قسم سوم برای شداید و محنتهای دنیویی است که در غیبت ایشان فراهم است.
و آنچه از این سه قسم محبوب است و علامت ایمان است، قسم اول است و بعد از آن قسم دوم است و اما قسم سوم، حزن و گریه ی انسان بر محنت حال خود است، پس باید بنده ی مؤمن بسیار متذکر باشد، گاهی به حضوردر مجلس ذکر آن جناب - علیه السلام -، و گاهی به مطالعه احوال ایشان در غیبتشان، و گاهی به مشاهده ی فتنه ها و محنتهای شدیده عظیمه، یاد مفارقت ایشان نماید و مظلومیت و مهمومیت ایشان را به نظر بیاورد، ندبه و ناله کند و دعاء شریف ندبه را که در بحار (9)و زاد المعاد، و غیر آنها مذکور است، درچهار عید باید بخواند:
روز مبارک جمعه، و عید غدیر و عید قربان، و عید فطر.
و از مهمات در این مواقع، تذکر و یاد کردن آن جناب - علیه السلام - و بسیاری تضرع و دعا ء است برای سه جهت:
یک جهت ؛ دعا ء برای آنکه خداوند جل شأنه چشم او را به جمال مبارک ایشان به عافیت روشن کند. چنانچه در این فقره زیارت عهدنامه است:
«اللهم ارنی الطلعة الرشیده و الغرة الحمیده »(10)
یعنی: خداوندا به من آن روی بسیار زیبا و آن صورت بسیار پسندیده را بنما.
و نیز در این فقره از دعا ء ندبه است:
«الهی اغث عبیدک المبتلی و اره سیده یا شدید القوی ».(11)
یعنی: خدایا به فریاد بنده ی بی قدر و گرفتار شده ات برس به او آقای او را بنما ای کسی که آثار و آیات قدرت او پایدار است.
جهت دوم دعا برای رفع و کشف حزن و غم از قلب مبارک ایشان است به وجهی که دراین فقره شریفه در صلوات و دعا مفصلی که از خود آن حضرت - صلوات الله علیه - نقل شده، آمده است:
«اللهم اعطه فی نفسه و ذریته، و شیعته، و رعیته و خاصته و عامته، و عدوه و جمیع اهل الدنیا ما تقر به عینه، و تسر به نفسه، و بلغه افضل ما امله فی الدنیا و الاخره انک علی کل شی قدیر»(12)
یعنی: خداوند به ولی بزرگوارت امام قائم - علیه السلام - در امر وجود مبارکش و در امر ذریه او، و شیعیان و رعایای او، و بستگان مخصوص و منتسبین عمومی و دشمن ایشان، و تمامی اهل دنیا آنچه را عطا کن که به آن چشم او را روشن فرمایی، و قلب او را مسرور نمایی و به او بهترین چیزی را که در دنیا و آخرت آرزومند آن باشد برسان.
جهت سوم: دعا برای تعجیل در فرج کلی آن جناب - علیه السلام - است به وجهی که شرح فضیلت و اجر آن ذکر شد.
و هر گاه انسان در حال خودش مشاهده کرد که تذکر و یاد آوریش از آن جناب - علیه السلام - و حزن او برای ایشان کم است، یا آنکه در حالت تذکر هم اصلا محزون نمی شود، پس باید بداند که از آثار کثرت گناهانی است که سبب سیاهی قلب او شده، و مانع شده است که اثر نور محبت ایشان در او ظاهر شود.
در این حال لازم است که بسیار توبه و استغفار نماید و مخصوصا در قلب خود یاد آوری نماید. و در مجلس ذکر ایشان حاضر شود، یا مطالعه احوال ایشان بسیار کند، تباکی و اظهار حزن در خود نماید؛ و بر وجه تباکی دعاء ندبه را بخواند تا آنکه حالت حزن در او حاصل شود.
دعاء ندبه بر وجهی که در مزار بحار (12) و زاد المعاد از حضرت صادق - علیه السلام - روایت فرموده اند مستحب است در چهار عید یعنی عید فطر و قربان و غدیر و روزجمعه بخوانند. و آن دعا این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد نبیه و اله و سلم تسلیما، اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاءک فی اولیائک الذین استخلصتهم لنفسک و دینک اذ اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذریعه الیک و الوسیلة الی رضوانک فبعض اسکنته جنتک الی ان اخرجته منها و بعض حملته فی فلکک و نجیته و من امن معه من الهلکه برحمتک و بعض ان اتخذته لنفسک خلیلاً و سألک لسان صدق فی الاخرین فأجبته و جعلت ذلک علیاً و بعض کلمته من شجره تکلیما و جعلت له من اخیه رداً و وزیرا و بعضٌ اولدته من غیر اب و اتیته البینات و ایدته بروح القدس و کل شرعت له شریعة و نهجت له منهاجا و تخیرت له اوصیا ء مستحفظا بعد مستحفظ من مدة الی مدة اقامة لدینک و حجة علی عبادک و لئلا یزول الحق عن مقرّه و یغلب الباطل علی اهله و لا یقول احد لو لا ارسلت الینا رسولا منذرا و اقمت لنا علما هادیا فنتبع ایاتک من قبل ان نذل و نخزی الی ان انتهیت بالامر الی حبیبک و نجیبک محمدٍ صلی الله علیه و اله فکان کما انتجته سید من خلقته و صفوة من اصطفیته و افضل من اجتبیته و اکرم من اعتمدته قدمته علی انبیائک و بعثته الی الثقلین من عبادک و اوطاته مشارقک و مغاربک و سخرت له البراق و عرجت به الی سمائک و اودعته علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک ثم نصرته بالرعب و حففته بجبرئیل و میکائیل و المسومین من ملائکتک و وعدته ان تظهر دینه علی الدین کله و لو کره المشرکون و ذلک بعد ان بوئته مبوء صدق من اهله و جعلت له و لهم اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا و هدی للعالمین فیه ایات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان امنا و قلت (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرهم تطهیرا ) ثم جعلت اجر محمد صلواتک علیه و اله مودتهم فی کتابک فقلت (قل لا اسألکم علیه اجرا الا الموده فی القربی ) و قلت ما سألتکم علیه من اجر فهو لکم و قلت ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک فلما انقضت ایامه اقام ولیه علی بن ابی طالب صلواتک علیهما و الهما هادیا اذ کان هو المنذر و لکل قوم هاد فقال و الملاء امامه من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه انصر من نصره و اخذل من خذله و قال من کنت انا نبیه فعلی امیره و قال انا و علی من شجرة واحده و سایر الناس من شجر شتی و احله محل هارون من موسی فقال له انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و زوجه ابنته سیده نسا ء العالمین و احل له من مسجده ما حل له و سد الابواب الا بابه ثم اودعه علمه و حکمته فقال انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد الحکمه فلیاتها من بابها ثم قال انت اخی و وصیی و وارثی لحمک من لحمی و دمک و دمی و انت غدا علی الحوض خلیفتی و انت تقضی دینی و تنجز عداتی و شیعتک علی منابر من نور مبیضه و جوههم حولی فی الجنه و هم جیرانی و لولا انت یا علی لم یعرف المؤمنون بعدی و کان بعده هدی من الضلال و نورا من العمی و حبل الله المتین و صراطه المستقیم لا یسبق بقرابة فی رحم و لا بسابقة فی دین و لا یلحق فی منقبة من مناقبه یحذو حذو الرسول صلی الله علیهما و الهما و یقاتل علی التأویل و لا تأخذه فی الله لومه لائم قد وتر فیه صنادید العرب و قتل ابطالهم و ناوش ذؤبانهم فاودع قلوبهم احقادا بدریة و خیبریه و حنینیة و غیرهن فاضبت علی عداوته و اکبت علی منابذته حتی قتل الناکثین و القاسطین و المارقین و لما انقضی نحبه و قتله اشقی الاخرین یتبع اشقی الاولین لم یمتثل امر رسول الله صلی الله علیه و اله فی الهادین بعد الهادین و الأمة مصرة علی مقته مجتمعة علی قطیعه رحمه و اقصاء ولده الا القلیل ممن و فی لرعایته فیهم فقتل من قتل و سبی من سبی و اقصی من اقصی و جری القضاء لهم بما یرجی له حسن المثوبه اذ کانت الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین و سبحان ربنا ان کان وعد ربنا لمفعولا و لن یخلف الله وعده و هو العزیز الحکیم فعلی الاطائب من اهل بیت محمد و علی صلی الله علیهما و الهما فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع و لیصرخ الصارخون و یضج الضاجون و یعج العاجون این الحسن این الحسین این ابناء الحسین صالح بعد صالح و صادق بعد صادق این السبیل بعد السبیل این الخیرة بعد الخیره این الشموس الطالعه این الاقمار المنیره این الانجم الزاهره این اعلام الدین و قواعد العلم این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیه این المعد لقطع دابر الظلمه این المنتظر لاقامه الامت و العوج این المرتجی لازاله الجور و العدوان این المدخر لتجدید الفرائض و السنن این المتخیر لاعادة المله و و الشریعه این المومل لاحیاء الکتاب و حدوده این محیی معالم الدین و اهله این قاصم شوکة المعتدین این هادم ابنیة الشرک و النفاق این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان این حاصد فروع الغی و الشقاق این طامس اثار الزیغ و الاهواء این قاطع حبائل الکذب و الافتراء این مبید العتاة والمرده این مستاصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد این معز الاولیا ء و مذل الاعدا ء این جامع الکلمة علی التقوی این باب الله الذی منه یوتی این وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء این السبب المتصل بین الارض و السماء این صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی این مؤلف شمل الصلاح و الرضا این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلا این المنصور علی من اعتدی علیه وافتری این المضطر الذی یجاب اذا دعی این صدر الخلائق ذو البر و التقوی این ابن النبی المصطفی و ابن علی المرتضی و ابن خدیجة الغراء و ابن فاطمة الکبری بابی انتم و امی و نفسی لک الوقاء و الحمی یابن السادة المقربین یابن النجباء الاکرمین یابن الهداة المهدیین یابن الخیرة المهذبین یابن الغطارفة الا نجبین یابن الاطائب المطهرین یابن الخضارمة المنتجبین یابن القماقمة الاکرمین یابن البدور المنیره یابن السرج المضیئه یابن الشهب الثاقبه یابن الانجم الزاهره یابن السبل الواضحه یابن الاعلام اللائحه یابن العلوم الکامله یابن السنن المشهوره یابن المعالم الماثوره یابن المعجزات الموجوده یابن الدلائل المشهوده یابن الصراط المستقیم یابن النبأ العظیم یابن من هو فی ام الکتاب لدی الله علی حکیم یابن الایات و البینات یابن الدلائل الظاهرات یابن البارهین الواضحات الباهرات یابن الحجج البالغات یابن النعم السابغات یابن طه و المحکمات یابن یس و الذاریات یابن الطور و العادیات یابن من دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی دنوا و اقترابا من العلی الاعلی لیت شعری این استقرت بک النوی بل ای ارض تقلک او ثری ابرضوی او غیرها ام ذی طوی عزیز علی ان اری الخلق و لا تری و لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی عزیز علی ان تحیط بک دونی البلوی و لا ینالک منی ضجیج و لا شکوی بنفسی انت من مغیب لم یخل منا بنفسی انت من نازح ما نزح عنا بنفسی انت امنیة شائق یتمنی من مؤمن و مؤمنه ذکرا فحنا بنفسی انت من اثیل مجد لا یجاری بنفسی انت من تلاد نعم لا تضاهی بنفسی انت من نصیف شرف لا یساوی الی متی احار فیک یا مولای و الی متی و ای خطاب اصف فیک و ای نجوی عزیز علی ان اجاب دونک و اناغی عزیز علی ان ابیک و یخذلک الوری عزیز علی ان یجری علیک دونهم ما جری هل من معین فاطیل معه العویل و البکاء هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا هل قذیت عین فساعدتها عینی علی القذی هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی هل یتصل یومنا منک بعده فنحظی متی نرد مناهلک الرویه فنروی متی ننتفع من عذب مائک فقد طال الصدی متی نغادیک و نراوحک فنقر عینا متی ترانا و نریک و قد نشرت لواء النصر تری اترانا نحف بک و انت تام الملا و قد ملات الارض عدلا و اذقت اعداءک هوانا و ابرت العتاه و حجدة الحق و قطعت دابر المتکبرین اجتثثت اصول الظالمین و نحن نقول الحمد الله رب العالمین، اللهم انت اکشاف الکرب و البلوی و الیک استعدی فعندک العدوی و انت رب الاخرة والدنیا فاعث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی و اره سیده یا شدید القوی و ازل عنه به الأسی و الجوی و برد غلیله یا من علی العرش استوی و من الیه الرجعی و المنتهی، اللهم و نحن عبیدک التائقون الی ولیک المذکر بک و بنبیک خلفته لنا عصمة و ملاذا و اقمته لنا قواما و معاذا و جعلته للمؤمنین و منا اماما فبلغه منا تحیه و سلاما و زدنا بذلک یا رب اکراما و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما و اتمم نعمتک بتقدیمک ایاه امامنا حتی توردنا جنانک و مرافقه الشهداء من خلصائک، اللهم صل علی محمد و ال محمد و صل علی محمد جده و رسولک السید الاکبر و علی ابیه السید الاصغر و جدته الصدیقة الکبری فاطمة بنت محمد و علی من اصطفیتک من ابائه البرره و علیه افضل و اکمل و اتم و ادوم و اوفر ما صلیت علی احد من اصفیائک و خیرتک من خلقک و صل علیه صلاة لا غایة لعددها و لا نهایة لمددها و لا نفاد لامدها، اللهم و اقم به الحق و ادحض به الباطل و ادل به اولیاءک و اذلل به اعداءک و صل اللهم بیننا و بینه وصلة تؤدی الی مرافقة سلفه و اجعلنا ممن یاخذ بحجزتهم و یمکث فی ظلهم و اعنا علی تادیة حقوقه الیه و الاجتهاد فی طاعته و اجتناب معصیه و امنن علیناه برضاه وهب لنا رافته و رحمته و دعاءه و خیره ماننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک و اجعل صلاتنا به مقبولة و ذنوبنا به مغفورة و دعاءنا به مستجابا و اجعل ارزاقنا به مبسوطه و همومنا به مکفیة و حوائجنا به مقضیة و اقبل الینا بوجهک الکریم و اقبل تقربنا الیک و انظر الینا نظرة رحیمة نستکل بها الکرامه عندک ثم لا تصرفها عنا بجودک و اسقنا من حوض جده صلی الله علیه واله بکأسه و بیده ریا رویا هنیئا سائغا لا ضما بعده یا ارحم الراحمین. /س
و در اکمال الدین روایت فرموده که:«حضرت صادق - علیه السلام - مانند داغ دیده ای در یاد غیبت و مصیبت آن حضرت - صلوات الله علیه - اشکشان بر دامنشان می ریخت و ندبه و ناله ای سخت می فرمودند.»(2) و دعایی ندبه از حضرت صادق - علیه السلام - روایت شده (3 ) و آن مشتمل بر کیفیاتی است که کاملاً برای ندبه و ناله و نوحه و جزع در فراق حضرت صاحب الامر - علیه السلام - شایسته است. این مطلب، عیانی و حسی و رسمی است که حقیقت محبت هر کس یا حبیب او، در دو موقع کاملاً مکشوف می گردد:
یکی در مواقع فراق و جدایی آنها از یکدیگر که الم فراق سخت ترین محنتها است. چنانچه در این شعر منسوب به حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - به آن تصریح شده است:
لکل اجتماع من خلیلین فرقةٌ
و کل الذی دون الفراق قلیلٌ
یعنی برای هر جمعیت، و وصلت دو دوست صمیمی، جدایی هست. و هر محنتی تصور شود نزد محنت فراق کم و کوچک است.
و در خبر است که حضرت موسی - علیه السلام - فرمود: سخت ترین مصائب عمر من آن بود که حضرت خضر - علیه السلام - هنگام جدا شدن از من فرمود: «هذا فراق بینی و بینک » بلکه الم فراق چنان است که از حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - روایت شده که سه امر است که به سبب آنها انسان خواب نمی رود:
یکی آنکه مترصد فراق دوستش باشد یعنی بداند که دوست او تا چند روز دیگر از او جدا می شود.
بلبل این شور و نوایی که به بستان دارد
در نهاد آتش عشقی است که سوزان دارد
حالت وصل گلش آن همه فریاد کند
حسرت از عاقبت فرقت جانان دارد (3)
دوم در حالت مصیبت زدگی محبوب است و این مطلب نسبت به محنت با ائمه طاهرین - علیهم السلام - در اخبار تصریح شده است از آن جمله این حدیث از حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - است: « شیعتنا و الله قد شرکوا و فی مصیبنا بطول الحزن و الحسرة اولئک شیعتنا صدقا و حقا اولئک منا و الینا »(2)
یعنی:بحق خداوند قسم که به تحقیق شیعیان ما در مصیبت ما به طولانی شدن حزن و حسرت خوردن برای ما شریک شده اند. اینها شیعیان ما بر وجه راستی و حقیقتند. اینها از طینت ما و بازگشت آنها به سوی ما است. یعنی در مقامات عالیات در برزخ و قیامت و بهشت به ما ملحق می شوند،
و جمله ای دیگر از اخبار به مضمون مذکور در باب دوم، در فصل فضیلت حزن در مصائب ائمه اطهار - علیهم السلام - ذکر می شود. انشاء الله تعالی
اما بزرگی فضل و اجر این حزن و گریه و الم، در فراق یا مصیبت آن حضرت - صلوات الله -، یکی آن است که در کافی از حضرت صادق - علیه السلام - روایت فرموده: «کسی که برای ما مهموم باشد و به سبب مظلومی ما دلگیر باشد نفس کشیدن او ثواب تسبیح دارد ».(6)یعنی در هر حال از خواب و بیداری، و سکوت و تکلم او هر نفسی که می کشد؛ ثواب تسبیح گفتن برای او نوشته می شود. از جمله ی ثواب و اجر جزیل تسبیح آن است که در توحید شیخ صدوق از حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - است:
«قال:اذا قال الرجل سبحان الله یصلی علیه کل ملک »(7)
یعنی: هر گاه مردی سبحان الله بگوید، بر او هر ملکی از ملائکه صلوات می فرستد.
دوم آنچه در بحار از حضرت صادق - علیه السلام - روایت شده که فرمودند : هر کس دل او برای ما به درد بیاید پس در وقت مردن او خداوند فرح و خوشحالی در قلبش عطا فرماید، که در قبر و در طول برزخ، و جمیع مواقف قیامت، فرحناک و خوشحال باشد. تا بر سر حوض کوثر بیاید و از آن بیاشامد.(8)
اما حزن و گریه ی مؤمنین برای حضرت صاحب الامر بر سه قسم است: یک قسم آنکه حزن و گریه حقیقتا در اثر محبتی است که مؤمن در باطن قلب خود با آن جناب - علیه السلام - دارد، پس بر حسب این شدت محبت، برای مفارقت، مظلومی، و مصیبتهای ایشان که بی حد و اندازه است، گریان می شود.
و قسم دیگر برای محرومی او از بعضی فیوضات قدسیه ایشان، و شدید بودن تحصیل معرفت در غیبتشان، و یا از جهت مشاهده ی بسیاری فتنه ها و خرابیها در دین، و هتکهایی که نسبت به اهل حق و اولیاء الهی وارد می شود، می باشد.
قسم سوم برای شداید و محنتهای دنیویی است که در غیبت ایشان فراهم است.
و آنچه از این سه قسم محبوب است و علامت ایمان است، قسم اول است و بعد از آن قسم دوم است و اما قسم سوم، حزن و گریه ی انسان بر محنت حال خود است، پس باید بنده ی مؤمن بسیار متذکر باشد، گاهی به حضوردر مجلس ذکر آن جناب - علیه السلام -، و گاهی به مطالعه احوال ایشان در غیبتشان، و گاهی به مشاهده ی فتنه ها و محنتهای شدیده عظیمه، یاد مفارقت ایشان نماید و مظلومیت و مهمومیت ایشان را به نظر بیاورد، ندبه و ناله کند و دعاء شریف ندبه را که در بحار (9)و زاد المعاد، و غیر آنها مذکور است، درچهار عید باید بخواند:
روز مبارک جمعه، و عید غدیر و عید قربان، و عید فطر.
و از مهمات در این مواقع، تذکر و یاد کردن آن جناب - علیه السلام - و بسیاری تضرع و دعا ء است برای سه جهت:
یک جهت ؛ دعا ء برای آنکه خداوند جل شأنه چشم او را به جمال مبارک ایشان به عافیت روشن کند. چنانچه در این فقره زیارت عهدنامه است:
«اللهم ارنی الطلعة الرشیده و الغرة الحمیده »(10)
یعنی: خداوندا به من آن روی بسیار زیبا و آن صورت بسیار پسندیده را بنما.
و نیز در این فقره از دعا ء ندبه است:
«الهی اغث عبیدک المبتلی و اره سیده یا شدید القوی ».(11)
یعنی: خدایا به فریاد بنده ی بی قدر و گرفتار شده ات برس به او آقای او را بنما ای کسی که آثار و آیات قدرت او پایدار است.
جهت دوم دعا برای رفع و کشف حزن و غم از قلب مبارک ایشان است به وجهی که دراین فقره شریفه در صلوات و دعا مفصلی که از خود آن حضرت - صلوات الله علیه - نقل شده، آمده است:
«اللهم اعطه فی نفسه و ذریته، و شیعته، و رعیته و خاصته و عامته، و عدوه و جمیع اهل الدنیا ما تقر به عینه، و تسر به نفسه، و بلغه افضل ما امله فی الدنیا و الاخره انک علی کل شی قدیر»(12)
یعنی: خداوند به ولی بزرگوارت امام قائم - علیه السلام - در امر وجود مبارکش و در امر ذریه او، و شیعیان و رعایای او، و بستگان مخصوص و منتسبین عمومی و دشمن ایشان، و تمامی اهل دنیا آنچه را عطا کن که به آن چشم او را روشن فرمایی، و قلب او را مسرور نمایی و به او بهترین چیزی را که در دنیا و آخرت آرزومند آن باشد برسان.
جهت سوم: دعا برای تعجیل در فرج کلی آن جناب - علیه السلام - است به وجهی که شرح فضیلت و اجر آن ذکر شد.
و هر گاه انسان در حال خودش مشاهده کرد که تذکر و یاد آوریش از آن جناب - علیه السلام - و حزن او برای ایشان کم است، یا آنکه در حالت تذکر هم اصلا محزون نمی شود، پس باید بداند که از آثار کثرت گناهانی است که سبب سیاهی قلب او شده، و مانع شده است که اثر نور محبت ایشان در او ظاهر شود.
در این حال لازم است که بسیار توبه و استغفار نماید و مخصوصا در قلب خود یاد آوری نماید. و در مجلس ذکر ایشان حاضر شود، یا مطالعه احوال ایشان بسیار کند، تباکی و اظهار حزن در خود نماید؛ و بر وجه تباکی دعاء ندبه را بخواند تا آنکه حالت حزن در او حاصل شود.
دعاء ندبه بر وجهی که در مزار بحار (12) و زاد المعاد از حضرت صادق - علیه السلام - روایت فرموده اند مستحب است در چهار عید یعنی عید فطر و قربان و غدیر و روزجمعه بخوانند. و آن دعا این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد نبیه و اله و سلم تسلیما، اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاءک فی اولیائک الذین استخلصتهم لنفسک و دینک اذ اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذریعه الیک و الوسیلة الی رضوانک فبعض اسکنته جنتک الی ان اخرجته منها و بعض حملته فی فلکک و نجیته و من امن معه من الهلکه برحمتک و بعض ان اتخذته لنفسک خلیلاً و سألک لسان صدق فی الاخرین فأجبته و جعلت ذلک علیاً و بعض کلمته من شجره تکلیما و جعلت له من اخیه رداً و وزیرا و بعضٌ اولدته من غیر اب و اتیته البینات و ایدته بروح القدس و کل شرعت له شریعة و نهجت له منهاجا و تخیرت له اوصیا ء مستحفظا بعد مستحفظ من مدة الی مدة اقامة لدینک و حجة علی عبادک و لئلا یزول الحق عن مقرّه و یغلب الباطل علی اهله و لا یقول احد لو لا ارسلت الینا رسولا منذرا و اقمت لنا علما هادیا فنتبع ایاتک من قبل ان نذل و نخزی الی ان انتهیت بالامر الی حبیبک و نجیبک محمدٍ صلی الله علیه و اله فکان کما انتجته سید من خلقته و صفوة من اصطفیته و افضل من اجتبیته و اکرم من اعتمدته قدمته علی انبیائک و بعثته الی الثقلین من عبادک و اوطاته مشارقک و مغاربک و سخرت له البراق و عرجت به الی سمائک و اودعته علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک ثم نصرته بالرعب و حففته بجبرئیل و میکائیل و المسومین من ملائکتک و وعدته ان تظهر دینه علی الدین کله و لو کره المشرکون و ذلک بعد ان بوئته مبوء صدق من اهله و جعلت له و لهم اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا و هدی للعالمین فیه ایات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان امنا و قلت (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرهم تطهیرا ) ثم جعلت اجر محمد صلواتک علیه و اله مودتهم فی کتابک فقلت (قل لا اسألکم علیه اجرا الا الموده فی القربی ) و قلت ما سألتکم علیه من اجر فهو لکم و قلت ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک فلما انقضت ایامه اقام ولیه علی بن ابی طالب صلواتک علیهما و الهما هادیا اذ کان هو المنذر و لکل قوم هاد فقال و الملاء امامه من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه انصر من نصره و اخذل من خذله و قال من کنت انا نبیه فعلی امیره و قال انا و علی من شجرة واحده و سایر الناس من شجر شتی و احله محل هارون من موسی فقال له انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و زوجه ابنته سیده نسا ء العالمین و احل له من مسجده ما حل له و سد الابواب الا بابه ثم اودعه علمه و حکمته فقال انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد الحکمه فلیاتها من بابها ثم قال انت اخی و وصیی و وارثی لحمک من لحمی و دمک و دمی و انت غدا علی الحوض خلیفتی و انت تقضی دینی و تنجز عداتی و شیعتک علی منابر من نور مبیضه و جوههم حولی فی الجنه و هم جیرانی و لولا انت یا علی لم یعرف المؤمنون بعدی و کان بعده هدی من الضلال و نورا من العمی و حبل الله المتین و صراطه المستقیم لا یسبق بقرابة فی رحم و لا بسابقة فی دین و لا یلحق فی منقبة من مناقبه یحذو حذو الرسول صلی الله علیهما و الهما و یقاتل علی التأویل و لا تأخذه فی الله لومه لائم قد وتر فیه صنادید العرب و قتل ابطالهم و ناوش ذؤبانهم فاودع قلوبهم احقادا بدریة و خیبریه و حنینیة و غیرهن فاضبت علی عداوته و اکبت علی منابذته حتی قتل الناکثین و القاسطین و المارقین و لما انقضی نحبه و قتله اشقی الاخرین یتبع اشقی الاولین لم یمتثل امر رسول الله صلی الله علیه و اله فی الهادین بعد الهادین و الأمة مصرة علی مقته مجتمعة علی قطیعه رحمه و اقصاء ولده الا القلیل ممن و فی لرعایته فیهم فقتل من قتل و سبی من سبی و اقصی من اقصی و جری القضاء لهم بما یرجی له حسن المثوبه اذ کانت الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین و سبحان ربنا ان کان وعد ربنا لمفعولا و لن یخلف الله وعده و هو العزیز الحکیم فعلی الاطائب من اهل بیت محمد و علی صلی الله علیهما و الهما فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع و لیصرخ الصارخون و یضج الضاجون و یعج العاجون این الحسن این الحسین این ابناء الحسین صالح بعد صالح و صادق بعد صادق این السبیل بعد السبیل این الخیرة بعد الخیره این الشموس الطالعه این الاقمار المنیره این الانجم الزاهره این اعلام الدین و قواعد العلم این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیه این المعد لقطع دابر الظلمه این المنتظر لاقامه الامت و العوج این المرتجی لازاله الجور و العدوان این المدخر لتجدید الفرائض و السنن این المتخیر لاعادة المله و و الشریعه این المومل لاحیاء الکتاب و حدوده این محیی معالم الدین و اهله این قاصم شوکة المعتدین این هادم ابنیة الشرک و النفاق این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان این حاصد فروع الغی و الشقاق این طامس اثار الزیغ و الاهواء این قاطع حبائل الکذب و الافتراء این مبید العتاة والمرده این مستاصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد این معز الاولیا ء و مذل الاعدا ء این جامع الکلمة علی التقوی این باب الله الذی منه یوتی این وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء این السبب المتصل بین الارض و السماء این صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی این مؤلف شمل الصلاح و الرضا این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلا این المنصور علی من اعتدی علیه وافتری این المضطر الذی یجاب اذا دعی این صدر الخلائق ذو البر و التقوی این ابن النبی المصطفی و ابن علی المرتضی و ابن خدیجة الغراء و ابن فاطمة الکبری بابی انتم و امی و نفسی لک الوقاء و الحمی یابن السادة المقربین یابن النجباء الاکرمین یابن الهداة المهدیین یابن الخیرة المهذبین یابن الغطارفة الا نجبین یابن الاطائب المطهرین یابن الخضارمة المنتجبین یابن القماقمة الاکرمین یابن البدور المنیره یابن السرج المضیئه یابن الشهب الثاقبه یابن الانجم الزاهره یابن السبل الواضحه یابن الاعلام اللائحه یابن العلوم الکامله یابن السنن المشهوره یابن المعالم الماثوره یابن المعجزات الموجوده یابن الدلائل المشهوده یابن الصراط المستقیم یابن النبأ العظیم یابن من هو فی ام الکتاب لدی الله علی حکیم یابن الایات و البینات یابن الدلائل الظاهرات یابن البارهین الواضحات الباهرات یابن الحجج البالغات یابن النعم السابغات یابن طه و المحکمات یابن یس و الذاریات یابن الطور و العادیات یابن من دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی دنوا و اقترابا من العلی الاعلی لیت شعری این استقرت بک النوی بل ای ارض تقلک او ثری ابرضوی او غیرها ام ذی طوی عزیز علی ان اری الخلق و لا تری و لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی عزیز علی ان تحیط بک دونی البلوی و لا ینالک منی ضجیج و لا شکوی بنفسی انت من مغیب لم یخل منا بنفسی انت من نازح ما نزح عنا بنفسی انت امنیة شائق یتمنی من مؤمن و مؤمنه ذکرا فحنا بنفسی انت من اثیل مجد لا یجاری بنفسی انت من تلاد نعم لا تضاهی بنفسی انت من نصیف شرف لا یساوی الی متی احار فیک یا مولای و الی متی و ای خطاب اصف فیک و ای نجوی عزیز علی ان اجاب دونک و اناغی عزیز علی ان ابیک و یخذلک الوری عزیز علی ان یجری علیک دونهم ما جری هل من معین فاطیل معه العویل و البکاء هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا هل قذیت عین فساعدتها عینی علی القذی هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی هل یتصل یومنا منک بعده فنحظی متی نرد مناهلک الرویه فنروی متی ننتفع من عذب مائک فقد طال الصدی متی نغادیک و نراوحک فنقر عینا متی ترانا و نریک و قد نشرت لواء النصر تری اترانا نحف بک و انت تام الملا و قد ملات الارض عدلا و اذقت اعداءک هوانا و ابرت العتاه و حجدة الحق و قطعت دابر المتکبرین اجتثثت اصول الظالمین و نحن نقول الحمد الله رب العالمین، اللهم انت اکشاف الکرب و البلوی و الیک استعدی فعندک العدوی و انت رب الاخرة والدنیا فاعث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی و اره سیده یا شدید القوی و ازل عنه به الأسی و الجوی و برد غلیله یا من علی العرش استوی و من الیه الرجعی و المنتهی، اللهم و نحن عبیدک التائقون الی ولیک المذکر بک و بنبیک خلفته لنا عصمة و ملاذا و اقمته لنا قواما و معاذا و جعلته للمؤمنین و منا اماما فبلغه منا تحیه و سلاما و زدنا بذلک یا رب اکراما و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما و اتمم نعمتک بتقدیمک ایاه امامنا حتی توردنا جنانک و مرافقه الشهداء من خلصائک، اللهم صل علی محمد و ال محمد و صل علی محمد جده و رسولک السید الاکبر و علی ابیه السید الاصغر و جدته الصدیقة الکبری فاطمة بنت محمد و علی من اصطفیتک من ابائه البرره و علیه افضل و اکمل و اتم و ادوم و اوفر ما صلیت علی احد من اصفیائک و خیرتک من خلقک و صل علیه صلاة لا غایة لعددها و لا نهایة لمددها و لا نفاد لامدها، اللهم و اقم به الحق و ادحض به الباطل و ادل به اولیاءک و اذلل به اعداءک و صل اللهم بیننا و بینه وصلة تؤدی الی مرافقة سلفه و اجعلنا ممن یاخذ بحجزتهم و یمکث فی ظلهم و اعنا علی تادیة حقوقه الیه و الاجتهاد فی طاعته و اجتناب معصیه و امنن علیناه برضاه وهب لنا رافته و رحمته و دعاءه و خیره ماننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک و اجعل صلاتنا به مقبولة و ذنوبنا به مغفورة و دعاءنا به مستجابا و اجعل ارزاقنا به مبسوطه و همومنا به مکفیة و حوائجنا به مقضیة و اقبل الینا بوجهک الکریم و اقبل تقربنا الیک و انظر الینا نظرة رحیمة نستکل بها الکرامه عندک ثم لا تصرفها عنا بجودک و اسقنا من حوض جده صلی الله علیه واله بکأسه و بیده ریا رویا هنیئا سائغا لا ضما بعده یا ارحم الراحمین. /س