نویسنده: لئه کینبرگ
مترجم: محمد طاهر ریاضی ارسی
مترجم: محمد طاهر ریاضی ارسی
منزلگاه اخروی ارواح نیکوکار پس از مرگشان؛ و نیز باغ عدن. در قرآن، اوصاف آخرت با فرا رسیدن یک روز، «ساعت معین» (الساعَة)، «روز محاسبه» (یوم الحساب)، «روز داوری» (یوم الدین)، روز آخرت «الیوم الآخر» یا «روز قیامت» (یوم القیامة) مرتبط است، که در آن روز همهی مردگان دوباره زنده میشوند و با اعمال خویش مواجه و براساس آن داوری میشوند (در آیهی 21 طور آمده است: «.... هر کسی در گرو دستاورد خویش است....»). اوصاف بهشت و جهنم، که معمولاً به صورت متضاد یکدیگر به کار میروند، همراه با وصف اعمالی است که به ثواب و عقاب منجر میشوند؛ مجموع این اوصاف نیز زمینهی درک نحوهی اعمال مشیت الهی را فراهم میسازد: نیکوکاران پاداش خویش را دریافت میکنند و روانهی منزل برین میشوند؛ اما بدکاران مجازات شده و گرفتار عذاب جهنم خواهند شد. این ثواب و عقاب آنگاه واقع خواهد شد که آن «روز» یا «ساعت» فرا برسد (مریم: 75-76؛ نازعات: 35-41؛ و آیات فراوان دیگر؛ نک. خوبیها؛ بدیها؛ ثواب و عقاب؛ روز قیامت). «جنّة/ جنّات المَأوی» به معنای «باغ(های) امن»: منزلگاه جبرئیل و فرشتگان یا منزلگاه ارواح شهدا (هر دو در واحدی وسیط، 198/4، ذیل نجم: 15) یا جایگاه پرندگان سبزرنگ که ارواح شهدا را دربر دارند (ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 142) یا به طور کلی منزلگاه مؤمنان (واحدی، وسیط، 454/3، ذیل سجده: 19). به محل «جنّة/جنّات المَأوی» اشارهای نشده است. قرآن آخرت را همچون منزلگاهی ابدی و مادی و ساکنان جاویدان آن را انسانهایی زنده و محسوس تصویر میکند. در این اوصاف از نوعی مفاهیم دنیوی استفاده شده که به راحتی برای انسان قابل درک باشد. این اوصاف، همراه با ابعاد کلیتر مربوط به معادشناسی اسلامی، تا حدودی در کتابهای عام دربارهی اسلام یا پژوهشهای معدود مختص این موضوع ذکر شدهاند. در منابع اولیهی اسلامی این اوصاف به طور گسترده، چه به شکل حدیث، رؤیا یا کندوکاوهای کلامی و عرفانی، آمدهاند اما این بررسی صرفاً محدود به قرآن و معطوف به آیاتی است که بخشهای ملکوتی زندگی اخروی را بیان میکنند. تأکید بر ابعاد زبان شناختی است از آن حیث که تصویر بهشت قرآنی از طریق اسامیاش ترسیم شده است؛ قرآن از توصیف خوشیهای اخروی هدفی تربیتی دارد و آن را از طریق بیان گروههای اهل بهشت، اعمالی که عاملشان را به سعادت نهایی رهنمود میشوند و لذتهایی که به سعادتمندان ارزانی میشود ترسیم میکند. در این مقاله، در بررسی این امور سورههای مکی و مدنی با یکدیگر مقایسه نشدهاند.
با وجود آنکه واژهی «جنّة» بیش از هشتاد مرتبه در قرآن تکرار شده، اما تنها لغت قرآنی نیست که برای بیان مفهوم بهشت استفاده شده است. جمع آن، جَنّات، بیش از چهل مرتبه ذکر شده، که تقریباً نیمی از آن در ترکیب با کلمات دیگر به کار رفته است: «جنّات عدن» (شش مرتبه)، «جنّات النعیم» (هفت مرتبه)، «جنّات فردوس/ الفردوس» (هر کدام یک مرتبه)، «جنّه/ جنّات المأوی» (هر کدام یک مرتبه). برخی کلمات قرآنی نیز، طبق تفاسیر، بیانگر بهشت هستند: «دارالسلام» (دو مرتبه)، «دار/ جنّة الخُلد» (هر کدام یک مرتبه)، «دار المُقامَة» (یک مرتبه)، «مَقام امین» (یک مرتبه)، «مَقعَد صِدق» (یک مرتبه)، «دارالمتقّین» (یک مرتبه)، «دارالقرار» (یک مرتبه)، «طوبی» (یک مرتبه)، «عِلّیون/ عِلّیین» (هر کدام یک مرتبه)، «روضة/ روضات الجنّات» (هر کدام یک مرتبه)، «حُسنی» (چهار مرتبه). علاوه بر اینها، به نظر مفسران کلمات «الدار الآخرة/ الآخرة» که در چندین آیه ذکر شدهاند نیز بیانگر مفهوم بهشتاند. این تنوع اسامی در دل احادیث متعددی وجود دارد که در منابع تفسیری دربارهی وجوه مختلف بهشت عرضه شدهاند.
«فردوس»: طبق نظر منسوب به فَرّاء (د.207)، «فردوس» واژهای عربی است (به نقل از جوهری [د. 398]، صحاح، 959/3؛ نک. تاج العروس، 392/8). البته نظر وی در میان سایران استثنا به شمار میرود. در تفاسیر مربوط به آیهی 107 کهف بر ریشهی غیرعربی واژهی «فردوس»، که به معنی باغ در زبان یونانی یا سریانی است، تأکید شده است (سیوطی، درّ، 279/4؛ تاج العروس، 392/8) و ابن جَناح (sepher haschoraschim,419) این واژه را به کلمهی عبری «پَردِس» مرتبط میداند (نک. واژگان دخیل). در بسیاری از تفاسیر، حدیثی نبوی نقل شده است که بنابر آن «جنّة» صد مرتبه دارد که بالاترین مرتبه آن را «فردوس» مینامند. عرش خداوند بر بالای فردوس قرار گفته و رودهای بهشت از آن سرازیر میشوند (طبری، تفسیر، 30/16؛ قرطبی، جامع، 68/11؛ سیوطی، درّ، 279/4؛ و نک. زغلول، موسوعه، 363/3، 514/4). در یکی دیگر از احادیث نبوی آمده است که فردوس چهارباغ دارد که دو باغ از طلا و دو باغ از نقره ساخته شدهاند (طبری، تفسیر، 30/16؛ نک. زغلول، موسوعه، 502/4 و تفاسیر مربوط به آیهی 62 رحمن که در ادامه ذکر میشوند).
«عدن»: نامی است که در کتاب مقدس (پیدایش، 2) به کار رفته است، اما طبق منابع اسلامی مشتق از ریشهی ع د ن است به معنای «آنچه استوار و بادوام است» (راغب اصفهانی، مفردات، 553؛ نک. قرطبی، جامع، 396/10؛ ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 142؛ نیز نک. تحقیق مشروح در باب عدن به معنای مادهی معدنی [مَعدَن] در Tamari, Iconotextual studies, chaps. 1 and 2). عدن در شکل جمع (جنّات عدن) بیانگر وسعت است (قرطبی، جامع، 396/10). به نظر فخر رازی (د. 606؛ تفسیر، 25/20، ذیل نحل: 31)، «جنّات» بر قصرها و باغها دلالت دارد، اما «عدن» بیانگر جاودانگی این بناهاست. در تفاسیر مربوط به آیهی 23 رعد مطابق با حدیثی نبوی نقل شده است که در «جنّة» قصری است به نام «عدن» که در برجها و مرغزارها احاطه شده و پنج هزار (یا ده هزار) دروازه دارد و هر دروازهای به پنج هزار باغ (یا بیست و پنج هزار زن زیبارو) گشوده میشود و فقط پیامبران، نیکوکاران، شهدا و امامان والامقام حق ورود به آنجا را دارند (قرطبی، جامع، 311/9؛ سیوطی، درّ، 65/4). همانطور که در باب «فردوس» گفته شد «عدن» نیز مرکز «جنّة» تعریف شده است. (قرطبی، جامع، 311/9؛ 396/10؛ سیوطی، درّ، 65/4؛ نک. زغلول، موسوعة، 502/4). آیات دیگری که به واژهی «عدن» اشاره دارند، از نعمات مختلف این مکان سخن میگویند. مثلاً در آیهی 31 کهف آمده است: «آناناند که بهشتهای عدن به ایشان اختصاص دارد، که از زیر [قصرها]شان جویبارها روان است. در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند و جامههایی سبز از پرنیان نازکو حریز ستبر میپوشند. در آنجا بر سریرها تکیه میزنند. چه خوش پاداش و نیکو تکیهگاهی!».
«عِلّیون/ عِلّیین» (مطففین: 18-21): اکثر تفاسیر از محل عِلیّون بحث کردهاند و در این زمینهی به معنای اصلی ریشه این واژه، یعنی رفعت و عظمت، استناد کردهاند. براین اساس، واژهی «عِلّیون» این معانی را یافته است: مراتب رفیع در برگیرندهی جلال و جبروت؛ آسمان هفتم، منزلگاه ارواح مؤمنان؛ درخت سدرة المنتهی در آسمان هفتم؛ لوحی از زبرجد سبز که اعمال انسان بر آن حک میشود و در زیر عرش خداوند نصب شده است؛ متعالیترین جایگاه، که ساکنان آن فقط به صورت ستارگانی درخشان در آسمان به چشم میخورند؛ اقامتگاه فرشتگان یا ملأ اعلی (طبرسی، مجمع، 71/30؛ قرطبی، جامع، 262/19-263). کلمات دیگر مشتق از همین ریشه که بر مراتب رفیع در بهشت دلالت دارند عبارتاند از: «الدّرجات العُلی (طه: 75) و «جنّة عالیة» (حاقه: 22؛ غاشیه: 10).
«جنّة/ جنّات المَأوی» به معنای «باغ(های) امن»: منزلگاه جبرئیل و فرشتگان یا منزلگاه ارواح شهدا (هر دو در واحدی وسیط، 198/4، ذیل نجم: 15) یا جایگاه پرندگان سبزرنگ که ارواح شهدا را دربر دارند (ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 142) یا به طور کلی منزلگاه مؤمنان (واحدی، وسیط، 454/3، ذیل سجده: 19). به محل «جنّة/جنّات المَأوی» اشارهای نشده است.
«دارالسلام» (انعام: 127؛ یونس: 25): منزلگاه (دار) امن و سلامت ابدی یا جنّت (دار) خداوند، «سلام» یکی از اسامی خداوند است که به علت عاری بودن از هرگونه شرارت چنین نامیده شده است (واحدی، وسیط، 322/2؛ نک. راغب اصفهانی، مفردات، 421-422؛ ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 142). همین مفهوم از عبارت «مَقام امین» (دخان: 51) افاده میشود، که منزلگاه آتی نیکوکاران و به معنای جهان امن و عاری از ترس و مرگ ابدی است (مقاتل، تفسیر، 825/3؛ نک. ابنقیّم جوزیه، حادی الارواح، 145-146).
«دارالخُلد» در آیهی 28 فصلت به معنای جهنم و «جنّة الخُلد» در آیهی 15 فرقان به معنای بهشت ذکر شده است؛ هر دو عبارت بیانگر زندگی ابدیاند. مقاتل (د. 150) همین معنا را برای «دارالمُقامة» همانند «دارلخُلود» منزلگاهی است که انسان برای ابد در آن ساکن میشود (مقاتل، تفسیر، 558/3؛ نک. ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 141).
«مَقعَد صِدق» (قمر: 55)، جایگاه نیکی وعده داده شده به نیکوکاران: ابن قیّم جوزیه (د. 751؛ حادی الارواح، 146-147) خاطر نشان میکند که «مَقعَد صدق» نیز و «قَدم صِدق» (یونس: 2) هر دو اسامی بهشتاند.
«جنّات/ جَنّة نَعیم/ النَعیم»: این اسم بیانگر انواع نعمات در بهشت است (ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 145). تفاسیری که این واژه را بررسی کردهاند عمدتاً موضوع پاداش و ثواب را در نظر داشتهاند. فخر رازی (تفسیر، 49/22، ذیل مائده: 65) از دو نوع خوشی سخن میگوید: زدودن گناهان و اعطای پاداش. به نظر وی «نعیم» از نوع دوم به شمار میرود. در مواردی نیز «نعیم» همان «فردوس» معرفی شده است (مثلاً واحدی، وسیط، 356/3، ذیل شعراء: 85).
«دارالآخرة» عمدتاً در مقابل دنیا به کار میرود. آیهی 39 غافر به ناپایداری دنیا در مقابل پایداری آخرت اشاره کرده و آخرت را «دارالآخرة» همراه با «دارالمتّقین» و «جنّات عدن» ذکر شده و در آیهی 64 عنکبوت آخرت همان سرای حیات (حَیوان)، به معنای سرای زندگی ابدی یا منزلگاه ابدی، معرفی شده است (واحدی، وسیط، 425/3-426؛ نک. ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 144).
«طوبی» (رعد:29) مطابق با حدیثی معروف، که در بسیاری از تفاسیر نقل شده «طُوبی» نام درختی است در جنّت (واحدی، وسیط، 15/3-16؛ جوهری، صحاح، 173/1؛ نک. زغلول، موسوعة، 360/3). تلاشی برای کشف ریشه غیرعربی، به این نتیجه رسیده است که واژهی «طوبی» در زبان حبشی/ هندی به معنی جَنّت است (واحدی، وسیط، 16/3؛ سیوطی، درّ، 67/4). اما تبیینهای دیگر این کلمه را از ریشهی عربی و به معنای آخرین و بهترین منزلگاه ابدی در جَنّت میدانند (راغب اصفهانی، مفردات، 528؛ تاج العروس، 189/2؛ در باب کاربرد «طوبی» در شعر و ادب فارسی، نک. Schimme, Celestial garden, 18-19). «(اَلـ) حُسنی» غالباً به معنای جَنّت تعبیر شده است (مثلاً واحدی، وسیط، 104/2 و544؛ 13/3 و 68، ذیل نساء: 95؛ یونس: 26؛ رعد: 18؛ نحل: 62)، البته به معنای خیر نهایی و رؤیت خداوند نیز ذکر شده است (تاج العروس، 142/17).
اهل بهشت. سورهی واقعه، که روز قیامت را توصیف میکند، ساکنان آیندهی بهشت را به سه گروه تقسیم میکند: 1. «دست راستیان» (اَصحاب المَیمَنه؛ واقعه: 8)، که معمولاً با عنوان «اصحاب الیمین» به آنها اشاره میشود (واقعه: 27، 38و 90-91؛ نک. TheBabylonian Talmud, Tractate Shabat, 63a)؛ 2. «سبقت گیرندگان» (السابقون؛ واقعه: 10)؛ 3. «مقربان» (المقرّبون؛ واقعه: 11).
«اصحاب الیمین/ المَیمَنة»: آیات 28-38 واقعه پاداش «اصحاب الیمین» را به طرزی جذاب توصیف میکند: «در [زیر] درختان کُنار بیخار و درختهای موز که میوهاش خوشه خوشه روی هم چیده است و سایهای پایدار و آبی ریزان و میوهای فراوان، نه بریده و نه ممنوع و همخوابگانی بالابلند؛ ما آنان را پدید آوردهایم پدیدآوردنی و ایشان را دوشیزه گردانیدهایم، شوی دوست همسال برای یاران است». مفسران «اصحاب الیمین» را سه گروه دانستهاند: کسانی که، در روز قیامت، نامهی اعمالشان را با دست راست میگیرند (نک. اسراء: 71؛ حاقه: 19؛ انشقاق:7)، کسانی که از ایمان راسخی برخوردارند، و کسانی که ایمانشان به نور الهی مزین شده است (فخررازی، تفسیر، 143/29و 163).
«السابقون»: در آیهی 100 توبه آمده است: «و پیشگامان (سابقون) نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است، همیشه در آن جاودانهاند؛ این است همان کامیابی بزرگ». اکثر مفسران «سابقون» را دو گروه دانستهاند: کسانی که قبل از بعثت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی میکردهاند (فخررازی، تفسیر، 149/29) و کسانی که در نخستین مراحل پیدایش اسلام از آن حمایت کردند. از جملهی افراد گروه دوم اینهایند: کسانی که به سوی هر دو قبله نماز خواندند، کسانی که در جنگ بدر شرکت کردند، کسانی که در صلح حدیبیه نقش داشتند یا، به طور کلیتر، کسانی که در دورهی حیات محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی کردند (واحدی، وسیط، 520/2). فخررازی، که «سابقون» را کسانی میداند که همراه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هجرت کردند، معتقد است این افراد در رفیعترین مرتبهی بهشتاند (فخررازی، تفسیر، 172/16، ذیل توبه: 100). وی در تفسیر آیات 10-11 واقعه (فخررازی، تفسیر، 147/29) «سابقون» را شریفترین «مقرّبون»، والاترین «متّقون» و برتر از «اصحاب الیمین» معرفی میکند (همان، 148) و آنها را کسانی میداند که بدون محاسبهی اعمال روانهی بهشت خواهند شد. (همان، 144)
«مقرّبون»: در آیهی 45 آل عمران عیسی یکی از «مقرّبون» معرفی شده است. آیهی 172 نساء فرشتگان را «مقرّبون» میداند؛ در حالی که در آیات 10-26 واقعه «مقرّبون» همان «سابقون»اند و به نظر میرسد که مشروحترین توصیف از پاداش اعطایی به «مقرّبون» در قرآن، در همین آیات ذکر شده است: «در باغستانهای پرنعمت.... بر تختهایی جواهرنشان که روبه روی هم بر آنها تکیه دادهاند؛ بر گردنشان پسرانی جاودان [به خدمت] میگردند، با جامها و آبریزها و پیاله[ها]یی از بادهی ناب روان [که] نه از آن دردسر گیرند و نه بیخرد گردند و میوه از هرچه اختیار کنند و از گوشت پرنده هرچه بخواهند و حوریان درشت چشم، مثل لؤلؤ نهان میان صدف. [اینها] پاداشی است برای آنچه میکردند. در آنجا نه بیهودهای میشنوند و نه [سخنی] گناهآلود؛ سخنی جز سلام و درود نیست».
در سایر آیات قرآن خوشیهای بهشتی به گروههای دیگری وعده داده شده است: دو گروه که اغلب ذکر شدهاند (بیش از پنجاه مرتبه) عبارتاند از: 1. «پرهیزگاران» (المتّقون/ الذین اتَّقوا)؛ و 2. «کسانی که ایمان آورده و اعمال نیک انجام دادهاند» (الذین آمنوا و عملوا الصّالحات؛ برای توصیفات مشروح در باب نعمات اعطایی به هر یک از این گروهها، به ترتیب نک. دخان: 51-57 و بقره: 25). به علاوه، در قرآن به «اهل بهشت» (اصحاب الجنّة، بیش از ده مرتبه؛ مثلاً نک. بقره: 82؛ یونس: 26) و «نیکان» (ابرار، شش مرتبه) اشاره شده است.
لذتهای معنوی: در این زمینه عباراتی کلی میتوان یافت، از قبیل خشنودی خداوند (رضوان، آل عمران: 15؛ در باب تجلی انسانگونهی «رضوان» در شعر و ادب پارسی به معنای فرشتهی نگهبان بهشت، نک. Schimmel, Celestial garden, 16-18)، بخشایش و آمرزش (آل عمران: 136)، زدودن بدیها (آل عمران: 195؛ فتح: 5)، محافظت الهی در برابر سختی روز مصیبتبار (نک. انسان: 11)، حمد خداوند و ذکر سلام (یونس: 9-11؛ نک. واقعه: 26). در آیهی 26 یونس به نیکوکاران (لِلّذین اَحسَنُوا)، «الحُسنی» و «زیادة» وعده داده شده است. «الحُسنی» به معنای بهشت و «زیادة» به معنای دیدار وجه خداوند تفسیر شده است (راغب اصفهانی، مفردات، 386؛ واحدی، وسیط، 344/2-345؛ سیوطی، درّ، 331/3-332). امکان دیدار وجه خداوند از آیات دیگر قرآن نیز افاده میشود. آیهی 15 مطففین گواهی میدهد که کسانی که ایمان نمیآورند «در آن روز از پروردگارشان سخت محجوباند». در تفاسیر مربوط به این آیه چندین حدیث نقل شده است که دلالت دارند بر اینکه اگر محروم شدن از دیدار وجه خداوند نشانهی خشم الهی است، پس رخصت دیدار او نشانهای از رضایت الهی است (واحدی، وسیط، 446/4). آیات 22 و 23 قیامة به صراحت به این موضوع اشاره میکنند: «آری در آن روز [قیامت] صورتهایی شاداب و مسرور است و به پروردگارش مینگرند» (رخصت دیدار خداوند به موضوعی جنجالی تبدیل شد و به طور گستردهای در محافل کلامی و عرفانی از آن بحث شد؛ نک. ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 402-477؛ آجُری، تصدیق؛ Baljon, To seek the face of God, 254-566; Gimaret, Ruyat Allah; Schimmel, Deciphering 238). از آیاتی از قرآن که به فرجام شهدا اشاره شده است ابعاد بیشتری از لذتهای معنوی را میتوان استنباط کرد: «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادماناند و برای کسانی که از پی ایشاناند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند. بر نعمت و فضل خدا... شادی میکنند». (آل عمران: 169-171).
لذتهای حسی: یکی از لذتهای حسی که بیش از همه در قرآن تکرار شده (بیش از چهل مرتبه) وجود رودهای جاری در زیر درختان است. آیهی 15 محمد چهار رود جاری در بهشت را توصیف میکند: «.... در آن [باغ بهشت] نهرهایی است از آبی که [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جویهایی از شیری که مزهاش دگرگون نشود و رودهایی از بادهای که برای نوشندگان لذتی است و جویبارهایی از انگبین ناب.....» (شیمل در Celestial garden, 15 خاطر نشان میکند که «احتمالاً همین تصویر چهار رود جاری در بهشت به معماران دورههای بعدی کمک کرد تا با حفر آبراهه نهرها را در سراسر بوستانهای شاهان ایرانی و هندی- مغولی به جریان اندازند. از اینرو، شاعران درباری این دوران هر بخش از بوستان کاخ شاهان را به نحوی به بهشت تشبیه میکردند». نیز نک. Tamari, Iconotextual studies, chap. 3).
یکی از مباحثی که محققان غیرمسلمان به دقت آن را بررسی کرده و در عینحال در معرض انتقاد قرار دادهاند، موضوع زنانی است که در مقام پاداشی بهشتی به مؤمنان اعطا میشود (نک. منابع کتاب شناختی مذکور در توضیحات wendell, Denizens of paradise). در مقایسه با توصیفات هوس انگیز، حسی و مشروح بعضی احادیث دربارهی زنان اعطایی به نیکوکاران، میتوان گفت که متن قرآنی از میانهروی بیشتری برخوردار است. اوصافی که در قرآن به کار رفته است عبارتاند از: همسران پاکیزه (اَزواجٌ مُطَهّره، بقره: 25؛ آل عمران: 15؛ نساء: 57)، «حوریان درشت چشم» (حُور عِین، دخان: 54؛ طور: 20؛ واقعه: 22؛ نک. تفاسیر این آیات برای برداشتهای مختلفی که در باب حُور عین مطرح شده است)، دخترانی همسال با سینههای برجسته (کَواعِبَ اَتراباً، نبأ: 33) و دوشیزگان شوهردوست همسال (اَبکاراً عُرُباً اَتراباً، واقعه: 36-37).
سایر پاداشهای بهشتی عبارتاند از پسران جاودانی که ساقی بادهاند (وِلدانٌ مُخَلدون، واقعه: 17؛ انسان: 19؛ غِلمان، طور: 24)، تختهایی که بر آنها تکیه میزنند («سُرُر» حجر: 47؛ صافات: 44؛ زخرف: 34؛ طور: 20؛ واقعه: 15؛ غاشیه: 13؛ «فُرُش»، رحمن: 54، واقعه: 34؛ «الآرائِک»، کهف: 31؛ یس: 56؛ انسان: 13؛ «رَفرف»، رحمن: 76)، جامههای سبز ابریشمی و زربفت (کهف: 31؛ انسان: 21)، دستبندهایی از طلا/ نقره (کهف: 31؛ انسان: 21)، دستبندهایی از طلا/نقره (کهف: 31؛ حج: 23؛ فاطر: 33؛ انسان: 21)، میوه («ثَمَره»، بقره: 25؛ «فاکِهه»، یس: 57؛ ص: 51؛ زُخرف: 3؛ دخان: 55؛ طور: 22؛ رحمن: 11، 52 و 68؛ واقعه: 20 و32؛ عبس: 31؛ «فواکه»، صافات: 42؛ مرسلات: 42، به خصوص خرما و انگور)؛ شرابی که سردرد نمیآورد («خمر» محمد: 15؛ «کأس»، صافات: 45؛ طور: 23؛ واقعه: 18؛ انسان: 17؛ نبأ: 34؛ «شراب»، ص: 51؛ انسان: 21)، ظروف سیمین و جامهای بلورین (انسان: 15)، ظروف/ سینیهایی از طلا (زخرف: 71)، آب و هوای مطبوع و دلپذیر (انسان: 13)، سایهساران (نساء: 57؛ یس:56؛ واقعه: 30؛ انسان: 14؛ مرسلات: 41)، رزق (صافات: 41؛ طلاق: 11؛ نک. غافر: 40)، قصرها (فرقان: 10) و هر آنچه که دل بطلبد و چشم را خوش آید (زُخرف: 71؛ نک. ق: 35). چنین لذتها یا دیگر لذتهای مشابه اغلب، با عنوان کامیابی بزرگ «فَوز» (نساء:13؛ مائده: 119؛ توبه: 72، 89 و 100؛ جاثیه: 30؛ فتح: 5؛ حدید: 12؛ صف: 12؛ تغابن: 9؛ بروج: 11) یاد شده و اغلب بر وجود ابدی آن تأکید رفته است.
توصیف این لذتهای بهشتی در قرآن به حربهای برای مجادله با اسلام تبدیل شد. این توصیفات «قرنها خشم متألهان را برانگیخت..... دوشیزگان درشت چشم، میوههای خوش طعم و نوشیدنیهای گوارا، تختهای مجلل و امثال آن نزد عیبجویان غیرمسلمان بیش از حد دنیوی به نظر میرسید (Schimmel, Decipyhering 238, especially note 44). نقل قول منسوب به عبدالمسیح کندی (احتمالاً قرن سوم) تا حدودی ماهیت واکنش غیرمسلمانان را نشان میدهد: «همهی اینها [توصیفات بهشت در قرآن] فقط برازندهی مردمانی کودن، جاهل و عقب افتاده است که از سوادی بیبهرهاند و قوهی ادراکشان در سطح سنتهای منسوخ و باطل باقی مانده است؛ یعنی جماعتی از اعراب زمخت بادیهنشین که به خوردن سوسمار و مارمولک بیابان خو کردهاند» (به نقل از Sadan, Identity andinimitability, 338، از کتاب کندی که «یهودیان این کتاب را به حروف عبری بازنویسی و از عربی به لاتین ترجمه کردند و مسیحیان اسپانیایی از آن آموختند که چطور با نهایت جدیت و بیملاحظگی با اسلام ستیز کنند»؛ نیز نک. یادداشت 12و 39). (1)
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
اسامی باغهای بهشت.
«جَنَّة»: در قرآن رایجترین واژه برای بهشت «جنّة» است (قس. واژهی عبری «گَن»، پیدایش، 2: 8؛ «و خداوند در سرزمین عدن. باغی [گَن] به وجود آورد»؛ نیز نک. Katsh, Judaism, 34 به ویژه یادداشت 2). معنای لفظی واژهی «جنّة» باغ است و لغتشناسان و مفسران اسلامی این کلمه را عربی و مشتق از ریشهی ج ن ن به معنای «پوشاندن، پنهان کردن، محافظت کردن» میدانند. راغب اصفهانی (زنده در اوایل قرن پنجم؛ مفردات، 204) «جنّة» را باغی که درختانش خاک را میپوشانند تعریف میکند (ابوالولید مروان بن جَناح (د.441) نیز تعریف مشابهی بیان میکند، در Sepher Haschoraschim, 96). به اعتقاد راغب اصفهانی، واژهی «جنّة» از این سبب برای بیان بهشت انتخاب شده است که باغهای آسمانی شبیه باغهای دنیاست یا به این دلیل که نعمات بهشت از چشم انسان پنهان است؛ چنانکه در آیهی 17 سجده آمده است: «هیچ کس نمیداند چه چیز از آنچه روشنیبخش دیدگان است به [پاداش] آنچه انجام میدادند برای آنان پنهان کردهام» (Arberry, ii, 18). در قرآن واژهی «جنّة» برای اشاره به بهشت اولیه، محل سکونت آدم (بقره: 35)، و به معنای باغ دنیوی (بقره: 264-265) نیز به کار رفته است.با وجود آنکه واژهی «جنّة» بیش از هشتاد مرتبه در قرآن تکرار شده، اما تنها لغت قرآنی نیست که برای بیان مفهوم بهشت استفاده شده است. جمع آن، جَنّات، بیش از چهل مرتبه ذکر شده، که تقریباً نیمی از آن در ترکیب با کلمات دیگر به کار رفته است: «جنّات عدن» (شش مرتبه)، «جنّات النعیم» (هفت مرتبه)، «جنّات فردوس/ الفردوس» (هر کدام یک مرتبه)، «جنّه/ جنّات المأوی» (هر کدام یک مرتبه). برخی کلمات قرآنی نیز، طبق تفاسیر، بیانگر بهشت هستند: «دارالسلام» (دو مرتبه)، «دار/ جنّة الخُلد» (هر کدام یک مرتبه)، «دار المُقامَة» (یک مرتبه)، «مَقام امین» (یک مرتبه)، «مَقعَد صِدق» (یک مرتبه)، «دارالمتقّین» (یک مرتبه)، «دارالقرار» (یک مرتبه)، «طوبی» (یک مرتبه)، «عِلّیون/ عِلّیین» (هر کدام یک مرتبه)، «روضة/ روضات الجنّات» (هر کدام یک مرتبه)، «حُسنی» (چهار مرتبه). علاوه بر اینها، به نظر مفسران کلمات «الدار الآخرة/ الآخرة» که در چندین آیه ذکر شدهاند نیز بیانگر مفهوم بهشتاند. این تنوع اسامی در دل احادیث متعددی وجود دارد که در منابع تفسیری دربارهی وجوه مختلف بهشت عرضه شدهاند.
«فردوس»: طبق نظر منسوب به فَرّاء (د.207)، «فردوس» واژهای عربی است (به نقل از جوهری [د. 398]، صحاح، 959/3؛ نک. تاج العروس، 392/8). البته نظر وی در میان سایران استثنا به شمار میرود. در تفاسیر مربوط به آیهی 107 کهف بر ریشهی غیرعربی واژهی «فردوس»، که به معنی باغ در زبان یونانی یا سریانی است، تأکید شده است (سیوطی، درّ، 279/4؛ تاج العروس، 392/8) و ابن جَناح (sepher haschoraschim,419) این واژه را به کلمهی عبری «پَردِس» مرتبط میداند (نک. واژگان دخیل). در بسیاری از تفاسیر، حدیثی نبوی نقل شده است که بنابر آن «جنّة» صد مرتبه دارد که بالاترین مرتبه آن را «فردوس» مینامند. عرش خداوند بر بالای فردوس قرار گفته و رودهای بهشت از آن سرازیر میشوند (طبری، تفسیر، 30/16؛ قرطبی، جامع، 68/11؛ سیوطی، درّ، 279/4؛ و نک. زغلول، موسوعه، 363/3، 514/4). در یکی دیگر از احادیث نبوی آمده است که فردوس چهارباغ دارد که دو باغ از طلا و دو باغ از نقره ساخته شدهاند (طبری، تفسیر، 30/16؛ نک. زغلول، موسوعه، 502/4 و تفاسیر مربوط به آیهی 62 رحمن که در ادامه ذکر میشوند).
«عدن»: نامی است که در کتاب مقدس (پیدایش، 2) به کار رفته است، اما طبق منابع اسلامی مشتق از ریشهی ع د ن است به معنای «آنچه استوار و بادوام است» (راغب اصفهانی، مفردات، 553؛ نک. قرطبی، جامع، 396/10؛ ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 142؛ نیز نک. تحقیق مشروح در باب عدن به معنای مادهی معدنی [مَعدَن] در Tamari, Iconotextual studies, chaps. 1 and 2). عدن در شکل جمع (جنّات عدن) بیانگر وسعت است (قرطبی، جامع، 396/10). به نظر فخر رازی (د. 606؛ تفسیر، 25/20، ذیل نحل: 31)، «جنّات» بر قصرها و باغها دلالت دارد، اما «عدن» بیانگر جاودانگی این بناهاست. در تفاسیر مربوط به آیهی 23 رعد مطابق با حدیثی نبوی نقل شده است که در «جنّة» قصری است به نام «عدن» که در برجها و مرغزارها احاطه شده و پنج هزار (یا ده هزار) دروازه دارد و هر دروازهای به پنج هزار باغ (یا بیست و پنج هزار زن زیبارو) گشوده میشود و فقط پیامبران، نیکوکاران، شهدا و امامان والامقام حق ورود به آنجا را دارند (قرطبی، جامع، 311/9؛ سیوطی، درّ، 65/4). همانطور که در باب «فردوس» گفته شد «عدن» نیز مرکز «جنّة» تعریف شده است. (قرطبی، جامع، 311/9؛ 396/10؛ سیوطی، درّ، 65/4؛ نک. زغلول، موسوعة، 502/4). آیات دیگری که به واژهی «عدن» اشاره دارند، از نعمات مختلف این مکان سخن میگویند. مثلاً در آیهی 31 کهف آمده است: «آناناند که بهشتهای عدن به ایشان اختصاص دارد، که از زیر [قصرها]شان جویبارها روان است. در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند و جامههایی سبز از پرنیان نازکو حریز ستبر میپوشند. در آنجا بر سریرها تکیه میزنند. چه خوش پاداش و نیکو تکیهگاهی!».
«عِلّیون/ عِلّیین» (مطففین: 18-21): اکثر تفاسیر از محل عِلیّون بحث کردهاند و در این زمینهی به معنای اصلی ریشه این واژه، یعنی رفعت و عظمت، استناد کردهاند. براین اساس، واژهی «عِلّیون» این معانی را یافته است: مراتب رفیع در برگیرندهی جلال و جبروت؛ آسمان هفتم، منزلگاه ارواح مؤمنان؛ درخت سدرة المنتهی در آسمان هفتم؛ لوحی از زبرجد سبز که اعمال انسان بر آن حک میشود و در زیر عرش خداوند نصب شده است؛ متعالیترین جایگاه، که ساکنان آن فقط به صورت ستارگانی درخشان در آسمان به چشم میخورند؛ اقامتگاه فرشتگان یا ملأ اعلی (طبرسی، مجمع، 71/30؛ قرطبی، جامع، 262/19-263). کلمات دیگر مشتق از همین ریشه که بر مراتب رفیع در بهشت دلالت دارند عبارتاند از: «الدّرجات العُلی (طه: 75) و «جنّة عالیة» (حاقه: 22؛ غاشیه: 10).
«جنّة/ جنّات المَأوی» به معنای «باغ(های) امن»: منزلگاه جبرئیل و فرشتگان یا منزلگاه ارواح شهدا (هر دو در واحدی وسیط، 198/4، ذیل نجم: 15) یا جایگاه پرندگان سبزرنگ که ارواح شهدا را دربر دارند (ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 142) یا به طور کلی منزلگاه مؤمنان (واحدی، وسیط، 454/3، ذیل سجده: 19). به محل «جنّة/جنّات المَأوی» اشارهای نشده است.
«دارالسلام» (انعام: 127؛ یونس: 25): منزلگاه (دار) امن و سلامت ابدی یا جنّت (دار) خداوند، «سلام» یکی از اسامی خداوند است که به علت عاری بودن از هرگونه شرارت چنین نامیده شده است (واحدی، وسیط، 322/2؛ نک. راغب اصفهانی، مفردات، 421-422؛ ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 142). همین مفهوم از عبارت «مَقام امین» (دخان: 51) افاده میشود، که منزلگاه آتی نیکوکاران و به معنای جهان امن و عاری از ترس و مرگ ابدی است (مقاتل، تفسیر، 825/3؛ نک. ابنقیّم جوزیه، حادی الارواح، 145-146).
بیشتر بخوانید:ویژگی های بهشتیان
«دارالخُلد» در آیهی 28 فصلت به معنای جهنم و «جنّة الخُلد» در آیهی 15 فرقان به معنای بهشت ذکر شده است؛ هر دو عبارت بیانگر زندگی ابدیاند. مقاتل (د. 150) همین معنا را برای «دارالمُقامة» همانند «دارلخُلود» منزلگاهی است که انسان برای ابد در آن ساکن میشود (مقاتل، تفسیر، 558/3؛ نک. ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 141).
«مَقعَد صِدق» (قمر: 55)، جایگاه نیکی وعده داده شده به نیکوکاران: ابن قیّم جوزیه (د. 751؛ حادی الارواح، 146-147) خاطر نشان میکند که «مَقعَد صدق» نیز و «قَدم صِدق» (یونس: 2) هر دو اسامی بهشتاند.
«جنّات/ جَنّة نَعیم/ النَعیم»: این اسم بیانگر انواع نعمات در بهشت است (ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 145). تفاسیری که این واژه را بررسی کردهاند عمدتاً موضوع پاداش و ثواب را در نظر داشتهاند. فخر رازی (تفسیر، 49/22، ذیل مائده: 65) از دو نوع خوشی سخن میگوید: زدودن گناهان و اعطای پاداش. به نظر وی «نعیم» از نوع دوم به شمار میرود. در مواردی نیز «نعیم» همان «فردوس» معرفی شده است (مثلاً واحدی، وسیط، 356/3، ذیل شعراء: 85).
«دارالآخرة» عمدتاً در مقابل دنیا به کار میرود. آیهی 39 غافر به ناپایداری دنیا در مقابل پایداری آخرت اشاره کرده و آخرت را «دارالآخرة» همراه با «دارالمتّقین» و «جنّات عدن» ذکر شده و در آیهی 64 عنکبوت آخرت همان سرای حیات (حَیوان)، به معنای سرای زندگی ابدی یا منزلگاه ابدی، معرفی شده است (واحدی، وسیط، 425/3-426؛ نک. ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 144).
«طوبی» (رعد:29) مطابق با حدیثی معروف، که در بسیاری از تفاسیر نقل شده «طُوبی» نام درختی است در جنّت (واحدی، وسیط، 15/3-16؛ جوهری، صحاح، 173/1؛ نک. زغلول، موسوعة، 360/3). تلاشی برای کشف ریشه غیرعربی، به این نتیجه رسیده است که واژهی «طوبی» در زبان حبشی/ هندی به معنی جَنّت است (واحدی، وسیط، 16/3؛ سیوطی، درّ، 67/4). اما تبیینهای دیگر این کلمه را از ریشهی عربی و به معنای آخرین و بهترین منزلگاه ابدی در جَنّت میدانند (راغب اصفهانی، مفردات، 528؛ تاج العروس، 189/2؛ در باب کاربرد «طوبی» در شعر و ادب فارسی، نک. Schimme, Celestial garden, 18-19). «(اَلـ) حُسنی» غالباً به معنای جَنّت تعبیر شده است (مثلاً واحدی، وسیط، 104/2 و544؛ 13/3 و 68، ذیل نساء: 95؛ یونس: 26؛ رعد: 18؛ نحل: 62)، البته به معنای خیر نهایی و رؤیت خداوند نیز ذکر شده است (تاج العروس، 142/17).
تعداد باغهای بهشت.
در آیهی 46 رحمن آمده است که به هر کسی که از خداوند بترسد دو باغ اعطا خواهد شد. مفسران به انحای مختلف این دو باغ را از یکدیگر متمایز کردهاند. بنا به گفتهی قرطبی (د. 671؛ جامع، 177/17)، یکی از باغها به طور خاص برای شخص آفریده شده و دیگری میراث اوست؛ یکی از باغها مخصوص اوست و دیگری مختص همسرانش؛ یکی منزلگاه اوست و دیگری بوستانش؛ از آن یکی قصرهای تحتانی است و از آن دیگری قصرهای فوقانی. ابوحیّان (د. 745؛ بحر، 67/10) نیز نظرات مشابهی دارد، از جمله اینکه یکی از باغها از آنِ کسانی است که از خداوند اطاعت میکنند و دیگری از آن کسانی که از گناه خودداری میکنند؛ یکی برای جنّ است و دیگری برای انسان. به اعتقاد طبرسی (د. 548؛ مجمع، 101/6)، باغ نخست داخل قصر است و دیگری بیرون آن. سیوطی (د. 911؛ درّ، 163/4) حدیثی نبوی را نقل میکند که طبق آن پیمودن پهنای هر دو باغ بیش از یکصد سال به طول میانجامد (نک. آیهی 133 آل عمران، که پهنای جنّت را با وسعت زمین و آسمان مقایسه میکند؛ در باب عقاید مشابه در دین یهود، نک. katsh, Judaism,214) و هر دو درختانی بارور، رودهایی جاری و رایحههایی شگفتانگیز دارند. واحدی (د.468؛ وسیط، 225/4) به نقل از ضَحاک میگوید: یکی از باغها متعلق به مؤمنانی است که خداوند را در خفا عبادت میکنند و دیگری از آن کسانی است که او را به طور علنی عبادت میکنند. در آیهی 64 همین سوره (رحمن) به دو باغ دیگر اشاره شده است. براین اساس، اکثر مفسران معتقدند که در مجموع چهارباغ وجود دارد: دو باغ پوشیده از درخت و دو باغ پوشیده از بوتههای گل و گیاه؛ دو باغ برای «سبقت گیرندگان» (سابقون) و «مقربان درگاه الهی» (المقرّبون) و دو باغ برای «یاران دست راست» (اصحاب الیمین)؛ دو باغ نخست (آیهی 46)، «عدن» و «نعیم» و دو باغ دیگر (آیهی 62) «فردوس» و «دارالمأوی»اند؛ دو باغ نخست از طلا و نقره و دو باغ دیگر از یاقوت و زمرد ساخته شدهاند (قرطبی، جامع، 183/17-184؛ نک. طبری، تفسیر، 89/17-91؛ سیوطی، درّ، 161/6-163؛ در باب بررسی سبکشناختی این آیات، نک. Noldeke, koran, 45; Schimmel, Celestial garden, 17-18; Abdel Haleem, context, 89-93).بیشتر بخوانید:پاداش های بزرگ بهشتیان
اهل بهشت. سورهی واقعه، که روز قیامت را توصیف میکند، ساکنان آیندهی بهشت را به سه گروه تقسیم میکند: 1. «دست راستیان» (اَصحاب المَیمَنه؛ واقعه: 8)، که معمولاً با عنوان «اصحاب الیمین» به آنها اشاره میشود (واقعه: 27، 38و 90-91؛ نک. TheBabylonian Talmud, Tractate Shabat, 63a)؛ 2. «سبقت گیرندگان» (السابقون؛ واقعه: 10)؛ 3. «مقربان» (المقرّبون؛ واقعه: 11).
«اصحاب الیمین/ المَیمَنة»: آیات 28-38 واقعه پاداش «اصحاب الیمین» را به طرزی جذاب توصیف میکند: «در [زیر] درختان کُنار بیخار و درختهای موز که میوهاش خوشه خوشه روی هم چیده است و سایهای پایدار و آبی ریزان و میوهای فراوان، نه بریده و نه ممنوع و همخوابگانی بالابلند؛ ما آنان را پدید آوردهایم پدیدآوردنی و ایشان را دوشیزه گردانیدهایم، شوی دوست همسال برای یاران است». مفسران «اصحاب الیمین» را سه گروه دانستهاند: کسانی که، در روز قیامت، نامهی اعمالشان را با دست راست میگیرند (نک. اسراء: 71؛ حاقه: 19؛ انشقاق:7)، کسانی که از ایمان راسخی برخوردارند، و کسانی که ایمانشان به نور الهی مزین شده است (فخررازی، تفسیر، 143/29و 163).
«السابقون»: در آیهی 100 توبه آمده است: «و پیشگامان (سابقون) نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است، همیشه در آن جاودانهاند؛ این است همان کامیابی بزرگ». اکثر مفسران «سابقون» را دو گروه دانستهاند: کسانی که قبل از بعثت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی میکردهاند (فخررازی، تفسیر، 149/29) و کسانی که در نخستین مراحل پیدایش اسلام از آن حمایت کردند. از جملهی افراد گروه دوم اینهایند: کسانی که به سوی هر دو قبله نماز خواندند، کسانی که در جنگ بدر شرکت کردند، کسانی که در صلح حدیبیه نقش داشتند یا، به طور کلیتر، کسانی که در دورهی حیات محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی کردند (واحدی، وسیط، 520/2). فخررازی، که «سابقون» را کسانی میداند که همراه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هجرت کردند، معتقد است این افراد در رفیعترین مرتبهی بهشتاند (فخررازی، تفسیر، 172/16، ذیل توبه: 100). وی در تفسیر آیات 10-11 واقعه (فخررازی، تفسیر، 147/29) «سابقون» را شریفترین «مقرّبون»، والاترین «متّقون» و برتر از «اصحاب الیمین» معرفی میکند (همان، 148) و آنها را کسانی میداند که بدون محاسبهی اعمال روانهی بهشت خواهند شد. (همان، 144)
«مقرّبون»: در آیهی 45 آل عمران عیسی یکی از «مقرّبون» معرفی شده است. آیهی 172 نساء فرشتگان را «مقرّبون» میداند؛ در حالی که در آیات 10-26 واقعه «مقرّبون» همان «سابقون»اند و به نظر میرسد که مشروحترین توصیف از پاداش اعطایی به «مقرّبون» در قرآن، در همین آیات ذکر شده است: «در باغستانهای پرنعمت.... بر تختهایی جواهرنشان که روبه روی هم بر آنها تکیه دادهاند؛ بر گردنشان پسرانی جاودان [به خدمت] میگردند، با جامها و آبریزها و پیاله[ها]یی از بادهی ناب روان [که] نه از آن دردسر گیرند و نه بیخرد گردند و میوه از هرچه اختیار کنند و از گوشت پرنده هرچه بخواهند و حوریان درشت چشم، مثل لؤلؤ نهان میان صدف. [اینها] پاداشی است برای آنچه میکردند. در آنجا نه بیهودهای میشنوند و نه [سخنی] گناهآلود؛ سخنی جز سلام و درود نیست».
در سایر آیات قرآن خوشیهای بهشتی به گروههای دیگری وعده داده شده است: دو گروه که اغلب ذکر شدهاند (بیش از پنجاه مرتبه) عبارتاند از: 1. «پرهیزگاران» (المتّقون/ الذین اتَّقوا)؛ و 2. «کسانی که ایمان آورده و اعمال نیک انجام دادهاند» (الذین آمنوا و عملوا الصّالحات؛ برای توصیفات مشروح در باب نعمات اعطایی به هر یک از این گروهها، به ترتیب نک. دخان: 51-57 و بقره: 25). به علاوه، در قرآن به «اهل بهشت» (اصحاب الجنّة، بیش از ده مرتبه؛ مثلاً نک. بقره: 82؛ یونس: 26) و «نیکان» (ابرار، شش مرتبه) اشاره شده است.
اعمال راهبر به بهشت.
عبارت کلی «اعمال شایسته» (صالحات)، که حدوداً شصت مرتبه در قرآن ذکر شده، همواره ضمانتی برای ورود به بهشت معرفی شده است. در آیات 122-124 نساء آمده است: «و کسانی که ایمان آورده وکارهای شایسته کردهاند، به زودی آنان را در بوستانهایی که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است درآوریم؛ همیشه در آن جاوداناند.... و کسانی که کارهای شایسته کنند، چه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت میشوند....» (نک. آل عمران: 195؛ نیز نک. توصیف «مؤمنون» در انفال: 2-4). مثال دیگر آیات 157-158 اعراف است که تأکید میکنند ایمان به خداوند و رسولش ضمانتی است برای رستگاری. آیهی 112 بقره فرجام مطلوب را فقط از آن کسانی میدانند که «خود را با تمام وجود به خداوند تسلیم میکنند»، یعنی مسلمانان و به طور تلویحی یهودیان و مسیحیان را از دستیابی به بهشت محروم میکنند. در آیات 20-23 رعد و 22-35 معراج فهرست شروطی ذکر شده که تحقق آنها برای دستیابی به بهشت ضروری است. سایر آیات قرآن اعمال خاصی را متذکر میشوند که دستیابی به بهشت را تضمین میکنند؛ از قبیل خواندن نماز (بقره: 277؛ نساء: 162؛ نمل: 3)، انفاق (آل عمران: 134؛ نمل: 3)، ایمان به آخرت (مجادله: 22؛ طلاق: 2)، ترس از آخرت (انسان: 10)، اطاعت از خداوند و رسولش (آل عمران: 132؛ نساء: 13)، شکر و سپاس (آل عمران: 144)، صبر (انسان: 12)، مهار خشم و چشمپوشی از خطای دیگران (آل عمران: 134)، وفای به نذر (انسان: 7)، کمک به مستمندان (انسان: 8)، مشارکت در هجرت (آل عمران: 195)، در حدیبیه (نک. فتح: 18) و در جهاد (بقره: 218؛ آل عمران: 195؛ نساء: 95؛ انفال: 74؛ توبه: 20؛ صف:11-12).پاداشهای بهشتی.
نعمات اعطایی به اهل بهشت را به دو گروه میتوان تقسیم کرد: لذتهای معنوی و لذتهای حسی.لذتهای معنوی: در این زمینه عباراتی کلی میتوان یافت، از قبیل خشنودی خداوند (رضوان، آل عمران: 15؛ در باب تجلی انسانگونهی «رضوان» در شعر و ادب پارسی به معنای فرشتهی نگهبان بهشت، نک. Schimmel, Celestial garden, 16-18)، بخشایش و آمرزش (آل عمران: 136)، زدودن بدیها (آل عمران: 195؛ فتح: 5)، محافظت الهی در برابر سختی روز مصیبتبار (نک. انسان: 11)، حمد خداوند و ذکر سلام (یونس: 9-11؛ نک. واقعه: 26). در آیهی 26 یونس به نیکوکاران (لِلّذین اَحسَنُوا)، «الحُسنی» و «زیادة» وعده داده شده است. «الحُسنی» به معنای بهشت و «زیادة» به معنای دیدار وجه خداوند تفسیر شده است (راغب اصفهانی، مفردات، 386؛ واحدی، وسیط، 344/2-345؛ سیوطی، درّ، 331/3-332). امکان دیدار وجه خداوند از آیات دیگر قرآن نیز افاده میشود. آیهی 15 مطففین گواهی میدهد که کسانی که ایمان نمیآورند «در آن روز از پروردگارشان سخت محجوباند». در تفاسیر مربوط به این آیه چندین حدیث نقل شده است که دلالت دارند بر اینکه اگر محروم شدن از دیدار وجه خداوند نشانهی خشم الهی است، پس رخصت دیدار او نشانهای از رضایت الهی است (واحدی، وسیط، 446/4). آیات 22 و 23 قیامة به صراحت به این موضوع اشاره میکنند: «آری در آن روز [قیامت] صورتهایی شاداب و مسرور است و به پروردگارش مینگرند» (رخصت دیدار خداوند به موضوعی جنجالی تبدیل شد و به طور گستردهای در محافل کلامی و عرفانی از آن بحث شد؛ نک. ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح، 402-477؛ آجُری، تصدیق؛ Baljon, To seek the face of God, 254-566; Gimaret, Ruyat Allah; Schimmel, Deciphering 238). از آیاتی از قرآن که به فرجام شهدا اشاره شده است ابعاد بیشتری از لذتهای معنوی را میتوان استنباط کرد: «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادماناند و برای کسانی که از پی ایشاناند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند. بر نعمت و فضل خدا... شادی میکنند». (آل عمران: 169-171).
لذتهای حسی: یکی از لذتهای حسی که بیش از همه در قرآن تکرار شده (بیش از چهل مرتبه) وجود رودهای جاری در زیر درختان است. آیهی 15 محمد چهار رود جاری در بهشت را توصیف میکند: «.... در آن [باغ بهشت] نهرهایی است از آبی که [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جویهایی از شیری که مزهاش دگرگون نشود و رودهایی از بادهای که برای نوشندگان لذتی است و جویبارهایی از انگبین ناب.....» (شیمل در Celestial garden, 15 خاطر نشان میکند که «احتمالاً همین تصویر چهار رود جاری در بهشت به معماران دورههای بعدی کمک کرد تا با حفر آبراهه نهرها را در سراسر بوستانهای شاهان ایرانی و هندی- مغولی به جریان اندازند. از اینرو، شاعران درباری این دوران هر بخش از بوستان کاخ شاهان را به نحوی به بهشت تشبیه میکردند». نیز نک. Tamari, Iconotextual studies, chap. 3).
یکی از مباحثی که محققان غیرمسلمان به دقت آن را بررسی کرده و در عینحال در معرض انتقاد قرار دادهاند، موضوع زنانی است که در مقام پاداشی بهشتی به مؤمنان اعطا میشود (نک. منابع کتاب شناختی مذکور در توضیحات wendell, Denizens of paradise). در مقایسه با توصیفات هوس انگیز، حسی و مشروح بعضی احادیث دربارهی زنان اعطایی به نیکوکاران، میتوان گفت که متن قرآنی از میانهروی بیشتری برخوردار است. اوصافی که در قرآن به کار رفته است عبارتاند از: همسران پاکیزه (اَزواجٌ مُطَهّره، بقره: 25؛ آل عمران: 15؛ نساء: 57)، «حوریان درشت چشم» (حُور عِین، دخان: 54؛ طور: 20؛ واقعه: 22؛ نک. تفاسیر این آیات برای برداشتهای مختلفی که در باب حُور عین مطرح شده است)، دخترانی همسال با سینههای برجسته (کَواعِبَ اَتراباً، نبأ: 33) و دوشیزگان شوهردوست همسال (اَبکاراً عُرُباً اَتراباً، واقعه: 36-37).
سایر پاداشهای بهشتی عبارتاند از پسران جاودانی که ساقی بادهاند (وِلدانٌ مُخَلدون، واقعه: 17؛ انسان: 19؛ غِلمان، طور: 24)، تختهایی که بر آنها تکیه میزنند («سُرُر» حجر: 47؛ صافات: 44؛ زخرف: 34؛ طور: 20؛ واقعه: 15؛ غاشیه: 13؛ «فُرُش»، رحمن: 54، واقعه: 34؛ «الآرائِک»، کهف: 31؛ یس: 56؛ انسان: 13؛ «رَفرف»، رحمن: 76)، جامههای سبز ابریشمی و زربفت (کهف: 31؛ انسان: 21)، دستبندهایی از طلا/ نقره (کهف: 31؛ انسان: 21)، دستبندهایی از طلا/نقره (کهف: 31؛ حج: 23؛ فاطر: 33؛ انسان: 21)، میوه («ثَمَره»، بقره: 25؛ «فاکِهه»، یس: 57؛ ص: 51؛ زُخرف: 3؛ دخان: 55؛ طور: 22؛ رحمن: 11، 52 و 68؛ واقعه: 20 و32؛ عبس: 31؛ «فواکه»، صافات: 42؛ مرسلات: 42، به خصوص خرما و انگور)؛ شرابی که سردرد نمیآورد («خمر» محمد: 15؛ «کأس»، صافات: 45؛ طور: 23؛ واقعه: 18؛ انسان: 17؛ نبأ: 34؛ «شراب»، ص: 51؛ انسان: 21)، ظروف سیمین و جامهای بلورین (انسان: 15)، ظروف/ سینیهایی از طلا (زخرف: 71)، آب و هوای مطبوع و دلپذیر (انسان: 13)، سایهساران (نساء: 57؛ یس:56؛ واقعه: 30؛ انسان: 14؛ مرسلات: 41)، رزق (صافات: 41؛ طلاق: 11؛ نک. غافر: 40)، قصرها (فرقان: 10) و هر آنچه که دل بطلبد و چشم را خوش آید (زُخرف: 71؛ نک. ق: 35). چنین لذتها یا دیگر لذتهای مشابه اغلب، با عنوان کامیابی بزرگ «فَوز» (نساء:13؛ مائده: 119؛ توبه: 72، 89 و 100؛ جاثیه: 30؛ فتح: 5؛ حدید: 12؛ صف: 12؛ تغابن: 9؛ بروج: 11) یاد شده و اغلب بر وجود ابدی آن تأکید رفته است.
توصیف این لذتهای بهشتی در قرآن به حربهای برای مجادله با اسلام تبدیل شد. این توصیفات «قرنها خشم متألهان را برانگیخت..... دوشیزگان درشت چشم، میوههای خوش طعم و نوشیدنیهای گوارا، تختهای مجلل و امثال آن نزد عیبجویان غیرمسلمان بیش از حد دنیوی به نظر میرسید (Schimmel, Decipyhering 238, especially note 44). نقل قول منسوب به عبدالمسیح کندی (احتمالاً قرن سوم) تا حدودی ماهیت واکنش غیرمسلمانان را نشان میدهد: «همهی اینها [توصیفات بهشت در قرآن] فقط برازندهی مردمانی کودن، جاهل و عقب افتاده است که از سوادی بیبهرهاند و قوهی ادراکشان در سطح سنتهای منسوخ و باطل باقی مانده است؛ یعنی جماعتی از اعراب زمخت بادیهنشین که به خوردن سوسمار و مارمولک بیابان خو کردهاند» (به نقل از Sadan, Identity andinimitability, 338، از کتاب کندی که «یهودیان این کتاب را به حروف عبری بازنویسی و از عربی به لاتین ترجمه کردند و مسیحیان اسپانیایی از آن آموختند که چطور با نهایت جدیت و بیملاحظگی با اسلام ستیز کنند»؛ نیز نک. یادداشت 12و 39). (1)
نتیجه.
گرچه در بررسی و مطالعهی قرآن مقایسهی سورههای مکی و مدنی از اهمیت بسیاری برخوردار است، چنین مقایسهای در باب توصیفات بهشت غیرضروری به نظر میرسد. مؤلفههای موجود در توصیفات هر دو دوره یکسان و مشابه است و با اینکه در سورههای مدنی کمتر به موضوع روز قیامت اشاره شده است، اما مفهوم مشترکی در همهی توصیفات بهشت به چشم میخورد که عبارت است از نسبت آشکار میان عمل و پاداش و همین نسبت است که موقعیت اخروی و معادشناختی افراد را معین میکند. این موضوع ترجیعبند تمام توصیفات بهشت در قرآن و کلید فهم روح اسلام به شمار میرود.پینوشتها:
1- روشن است که این واکنشهای غرضورزانه به دلیل درک نادرست محتوای آیات قرآنی و ناآگاهی از تفاسیر متنوع آنها در سنت اسلامی پدید آمده است.
منابع تحقیق :خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.