نویسنده: علی جعفری
«خاطرهگویی» یکی از زمینههای سنتی آفرینشگری فرهنگی در حوزه است. «خاطره» از قدیمیترین و در عین حال به روزترین امکانات فرهنگی حوزویان در مقام پیام آفرینی مذهبی است. «خاطرهگویی» از کارآمدترین و مؤثرترین ابزارهای ارتباطات اجتماعی روحانیت در جغرافیای فرهنگی ایران بوده است. حجم بالا و قدرت تأثیرگزاری منشهای ارتباطی و تبلیغاتی خاطرهمند حوزوی بقدری زیاد است که بتوان «خاطره» را به مثابهی یک «رسانهی» تمام عیار در سنت ارتباطات اجتماعی روحانیت درک کرد. طی صد سال اخیر «خاطره» مزیت ارتباطی حوزه و روحانیت در قبال مزیت ارتباطی جریان روشنفکری مثل مطبوعات حرفهای و ... محسوب میشود. خاطرهداری و خاطرهگویی که عملاً بخش مهمی از هویت ارتباطات فرهنگی حوزهها و روحانیون را شکل میدهد برآمده از ماهیت مردمی حوزه علمیهی شیعه و مکانیزم به مردم تنیده ارتباطات انسانی و مذهبی ایشان است. «خاطرهگویی» یکی از رسانههای مهم انقلاب اسلامی است و نقش مؤثری در انتقال «میراث فرهنگی انقلاب اسلامی» به نسلهای متأخر ایفا کرده است. طی سه دههی گذشته برگزاری صدها هزار جلسهی «خاطرهگویی انقلابی و دفاع مقدسی» با حضور متراکم نوجوانان و جوانان کشور در مساجد، پایگاههای بسیج، دانشگاهها، مدارس، هیأتهای مذهبی و... که طی آن عناصر انقلابی به بیان تجربیات زیستهی خود از انقلاب و جنگ پرداختهاند بار عمدهای از انتقال میراث انقلاب را به نسلهای جدید به دوش گرفته است. سنت ارتباطی حوزه و روحانیت بسیار بیش از سنتهای ارتباطی «دانشگاه» و «دولت» به بدنههای مردمی متصل و مرتبط است؛ با این وجود طبیعی است که حجم حافظهی خاطره شناختی حوزویان و آفرینشگریهای برآمده از این آرشیو عظیم بسیار متنوع، جذاب، مؤثر و کاربردی باشد.
علی رغم وجود همارهی این ظرفیت عظیم و جذاب آفرینشگری فرهنگی، سازمانها و کانونهای فرهنگی و هنری حوزوی کمتر بدان توجه داشتهاند. وفور این استعداد در فضای عمومی حوزهی علمیه و درهم تنیدگی همه جانبهی آن با سبک زندگی طلبگی و روحانی به نوعی «عادی بودگی» انجامیده است. به موازات این «عادی بودگی»، رویههای عمدتاً تقلیدی و منفعلانه در سیاستگذاری فرهنگی و هنری برای آفرینشگری فرهنگی و هنری در حوزهی علمیه موجب شده است که قدر ظرفیت حوزوی خاطره دانسته نشود. عمدهی امکانات حمایتی سازمانهای متولی فرهنگ و هنر مستقر در حوزه متمرکز بر عناوینی از هنر یا فعالیت فرهنگی بوده است که مابه ازایی در فضای تخصصی هنر کشور داشته باشد. حال اگر در گفتمان عمومی هنر و هنرمندی ایرانی جایگاهی برای «خاطره» و «خاطرهگویی» در نظر گرفته نشده باشد آیا نظام برنامهریزی فرهنگی حوزه نیز باید در همان چارچوب عمل کند؟ اتفاقاً به نظر میرسد که متولیان فرهنگی حوزه با به رسمیت شناختن و حمایت از این زمینه کمتر مورد توجه و نشان دادن پتانسیلهای عظیم آفرینشگری مندرج در آن باید به الگوی دیگران تبدیل شوند.
«خاطرهگویی» یکی از رسانههای مهم انقلاب اسلامی است و نقش مؤثری در انتقال «میراث فرهنگی انقلاب اسلامی» به نسلهای متأخر ایفا کرده است. طی سه دههی گذشته برگزاری صدها هزار جلسهی «خاطرهگویی انقلابی و دفاع مقدسی» با حضور متراکم نوجوانان و جوانان کشور در مساجد، پایگاههای بسیج، دانشگاهها، مدارس، هیأتهای مذهبی و... که طی آن عناصر انقلابی به بیان تجربیات زیستهی خود از انقلاب و جنگ پرداختهاند بار عمدهای از انتقال میراث انقلاب را به نسلهای جدید به دوش گرفته است. بسیاری از جوانان نسلهای دوم، سوم و حتی چهارم انقلاب بخش مهمی از بینش و گرایش انقلابی خود را مدیون «رسانهی انقلابی خاطره» بودهاند. سنت خاطرهگویی انقلابی در سالهای پس از جنگ و به اتکای حجم عظیم، اصیل، گونهگون و جذاب خاطرات دفاع مقدسی رزمندگان، عملاً به یک نهضت فراگیر تبدیل شد و برگزاری مراسم «شب خاطره» را به یکی از رؤؤس فعالیتهای فرهنگی اواخر دههی شصت و کل دههی هفتاد و هشتاد تبدیل کرد. از زمینهی همین نهضت فراگیر و عظیم بود که امر «روایتگری تخصصی و حرفهای جنگ» مطابق آنچه که در اردوهای راهیان نور میگذرد متولد شد. «روایتگری جنگ» که در زمینهای از عواطف انسانی و ایمانی فوق العادهی به اردوآمدگان رخ میدهد از مهمترین بسترهای همدلی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برآمده از آن با نسلهای جدید جامعهی ایرانی است.
این نوع از مکانیزم انتقال ارزشهای فرهنگ ملی به نسلهای تازه وارد، تقریباً هیچ نوع مشابهی در جهان امروز ندارد. این پروسهی فاخر و منحصر به فرد از دل سنت سادهی خاطرهگویی انقلابی و شبهای خاطرهی جنگ متولد شده است.
حوزهی علمیه در فرایندهای تربیتی و هویتیاش همواره توجه بسیاری به سازوکار خاطرهگویی اساتید به طلاب نشان داده است. اصولا بخشی از فرایند تربیتی و تعلیمی طلاب نوجوان و جوان از طریق قرار دادن ایشان در معرض داستان زیست ناب علمای تراز حال و گذشته اتفاق میافتد. خاطرهگویی حوزوی بستر انتقال سینه به سینهی میراث فرهنگی و آیینی حوزه به نسلهای جدید است. خاطرهگویی حوزوی نه فقط یک سنت مربوط به همنشینیهای غیرعلمی - گعدههای طلبگی و آخوندی - است، بلکه بخشی تأثیرگذاری از کلاسهای درس حوزه را از آن خود میکند. بیان خاطرات علمی و اخلاقی که در بیشتر موارد چاشنی طنز به خود میگیرد بخشی از سنت آموزشی و مدرسهای حوزه است.
بخش مهمی از نظامات تبلیغی حوزوی هم وامدار خاطرهگوییهای جهت دار اهل و منبر تبلیغ به مخاطبان است. معمولاً درصدی از ضریب نفوذ و اعتبار منبریها به حجم و کیفیت آرشیو خاطرات شخصی و یا غیرشخصی ایشان از سلوک علمای تراز وابسته است. همینطور درصدی هم از محبوبیت و جذابیت منبر و سایر بیانهای تبلیغی به مهارت مبلغان در انتخاب هوشمندانهی خاطرات عمومیتر و نیز مهارتهای ویژه در نقل شیوا و جذاب آنها بازمیگردد. نظام تبلیغ مذهبی در ایران بدون ظرفیتهای خاطره مدارش همواره چیزی کم دارد. بخش مهمی از بازار نشر مذهبی کشور را کتابهایی از آن خود کرده است که محتوایی بجز خاطرات افراد مختلف از زندگی الهی و تقوایی علمای ربانی ندارند.
آرشیو متنوع و عظیم خاطرات حوزویان از زندگی و زمانهی ایران و ایرانیان که برآمده از صدها هزار واحد تجربه و خصوصاً سفرهای تبلیغی است. عملاً بخش مهمی از «تاریخ اجتماعی ایران» را در خود جای داده است. به جرأت میتوان گفت که هیچ قشر اجتماعی به اندازهی روحانیت زمینهی ثبت و ضبط تاریخ اجتماعی ایران را ندارد. دادههای این آرشیو اگر چه بسیار انبوه است اما متأسفانه به دلایل عدیدهای همچنان بین الاذهانی باقی مانده و صرفاً پارههایی از آن به صورتی سینه به سینه و موردی منتقل میشود. ظرفیت روحانیت در ثبت تاریخ اجتماعی ایران که همواره از فقدان مکانیزمهای آرشیوی رنج برده است هرگز جدی گرفته نشده و برای آن برنامهی هدفمندی در نظر گرفته نشده است. «خاطرهگویی» سنتی روحانیون تنها مکانیزمی است که زمینهی ارتباط و اشتراک دیگران را با این آرشیو منحصر به فرد فراهم میآورد. بنابراین تقویت مهارتها و توسعه امکانات خاطرهگویی روحانیون در جای خود به تقویت تاریخنگاری اجتماعی ایران به خود مبدأ بسیاری از جوششهای هنری و فرهنگی و علمی دیگر است را فراهم میآورد.
«خاطره» از مبادی اصلی تولید «داستان» و «رمان» و «فیلمنامه» خصوصا در سویههای اسلامی و انقلابی آن است. بخش مهمی از ضعف فحوایی و روایی تولیدات هنر رسانه کشور - اعم از مذهبی و غیرمذهبی - به ضعفهای ساختاری در ثبت و ضبط خاطرات و بازخوانی آنها بازمیگردد و متقابلاً زمینهی اغلب توفیقات فرهنگی و رسانهای جبههی انقلاب از استعداد خاطراتی این جبهه بوده است. «دفتر ادبیات مقاومت و پایداری حوزهی هنری» - که تا به امروز به عنوان موفقترین و حرفهایترین کانون آفرینشگری اسلامی - انقلابی شناخته میشود- بیش از هر چیزی یک کانون ثبت و فراوری خاطرات انقلابی و دفاع مقدسی است. اغلب تولیدات شاخص این دفتر به صورت بارز و جالبی چیزی جز خاطرات فراوری شده و بازنویسی شده انقلابیها یا اهالی جبهه و جنگ نیست. هنر اصلی دفتر این بود که «بیان خاطرهگون» را از زمینهی سنتی آن در «اتنوگرافی شخصی» به اندازهی یک «ژانر هنری» ارتقاء داد و کاربردهای فاخر این «ژانر» را در ادبیات و هنر مقاومت نشان داد. این ژانر به تدریج در حال متأثر کردن فضای داستان نویسی و فیلمنامه نویسی کشور است که دامنههای آن تا کرانههای فیلم و سریال سازی ایرانی نیز رسیده است. بخش مهمی از این واقعیت که تولیدات سینمایی و سریالی تلویزیونی مذهبی در مجموع ضعیف و کم رمق به نظر میرسد و کاربرد هنر در تبلیغات دینی اینقدر بسیط و پیش پا افتاده است به فقدان ساختارهایی مشابه دفتر ادبیات مقاومت و پایداری در حوزهی تبلیغات اسلامی و تجارب زیستهی آخوندی بازمیگردد. اتکای اغلب رمانها و فیلمهای دینی بیش از اینکه به رنگین کمان تجارب و خاطرات ناب اهل حوزه و تبلیغ باشد به تخیلات بیش از اندازه و نچسب آفرینشگران وابسته است.
خاطرات دستاندرکاران امر تبلیغ دین در ایران یکی از منابع اصلی روایت دینداری و وضعیت دیانت در کشور است. این نوع دادههای خاطره شناختی میتواند و باید در تحیلهای مربوط به جامعه شناسی دین در ایران حضور داشته باشد. اما جالب است در فقدان آرشیوهای در دسترس مکتوب و تصویری از دادههای مردم نگارانهی روحانیون و مبلغین بلاد، آنچه که کمتر از هر چیز در تحلیل دیانت ایرانیان مد نظر و مورد استفاده بوده است روایتهای دست اندرکاران مستقیم دین از تدین ایرانیان است. یکی از زمینههای اصلی عدم رشد متناسب و درست حوزههای مهمی از دانش انسانی و اجتماعی در ایران از جمله جامعه شناسی، مردم شناسی و ارتباط شناسی دین فقدان ساختارهای ضبط مستدام و فراورانهی خاطرات تبلیغی است.
خاطرهگویی بیش از همهی کارکردهای پیش گفتهاش واجد جنبههای راهبردی روایت و مدیریت جامعه و تاریخ نیز هست، جهان آینده را آنها میسازند که خاطرات بیشتر و مؤثرتری را از گذشته دست و پا کرده باشند و تلاش کنند که روایت خود را از تاریخ، درست یا غلط، به عنوان روایت مورد پذیرش همگان جاانداخته باشند. بسیاری از نیروهای اجتماعی و سیاسی خاطرهسازی را به شکل یک استراتژی برای جبران ضعفهای موجود در سایر ساختارهای خود به کار میگیرند. هر نیروی اجتماعی و سیاسی برای بقای خود لاجرم بخشی از توانش را به بازسازی روایت مدنظر خود از تطورات تاریخی اختصاص میدهد. این قاعده برای جبههی اسلام و تبلیغ اسلامی هم یک الزام آشکار و جدی است. اینکه مقام معظم رهبری طی سالهای گذسته علی رغم همهی مسوؤلیتهای خطیر خود حداقل دو بار در هر ماه به بیان و تنظیم خاطرات خود از نهضت، انقلاب و نظام اسلامی اختصاص میدهند گویای حساسیت «امر راهبردی خاطره» است. حجم بالای خاطرهسازیها و خاطرهپردازیهای نشریات جریان روشنفکری غرب زده از زندگی و زمانهی دینی ایرانیان طی قرن گذشته نشاندهندهی این است که روایت داستان تدین در ایران متناسب با آرزوها و علایق ذهنی روشنفکرانه چقدر از نظر ایشان پیش برنده و اقتدار افزاست.
ایدهی پیش رو با تأکید نظری بر:
- اهمیت پشتیبانی «خاطرهپردازی حوزوی و تبلیغی» از تثبیت و تدوین تاریخ اجتماعی ایران»
- نقش چشمگیر «خاطرهپردازی حوزوی و تبلیغی» در «توسعهی اصیل حوزهی مطالعات تدین ایرانیان»
- آوردهی بی بدیل «خاطرهپردازی حوزوی و تبلیغی» برای «کارآمدی تبلیغات دینی در گونهها و سطوح مختلف آن»
پیشنهاد میکند که در ذیل ساختارهای اداری و علمی حوزهی علمیهی قم «دفتر ادبیات و خاطرات حوزه و روحانیت، تأسیس شده به موازات آن از تأسیس انجمن خاطرهگویان حوزوی در هر کدام از حوزههای علمیهی سراسر کشور حمایت گردد. به نظر میرسد که با توجه به زمینهها و ظرفیتهای حوزههای علمیه این انجمن اولین انجمنی باشد که تقریباً در همهی حوزهها راهاندازی شود. «دفتر ادبیات و خاطرات حوزه و روحاینت» تلاش خواهد کرد تا زمینهها و اقتضائات حرفهای ضبط و تدوین و انتشار خاطرات علمای تراز اول حوزههای علمیه و بلاد از تجارب زیستهی شان خصوصاً در حوزهی تحصیل، تدریس و تبلیغ اسلامی فراهم آورد.
زمینهها و اقتضائات حرفهای ضبط و تدوین و انتشار خاطرات افراد و گروههای مختلف را از علمای تراز اول خصوصاً علمای انقلابی را فراهم آورد.
به ضبط و تدوین و انتشار خاطرات تبلیغی طلاب و فضلای حوزه همت گمارد.
به شناسایی و حمایت از عناصر حوزوی علاقمند به کشف و ضبط خاطرات حوزوی و تبلیغی همت گمارد.
جشنوارهی سالانهی خاطرهگویی حوزوی را برگزار نماید.
توسعهی مطالعات نظری و تحلیلی حوزهی خاطرهنگاری و خاطرهگویی حوزوی را مدنظر قرار دهد.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
علی رغم وجود همارهی این ظرفیت عظیم و جذاب آفرینشگری فرهنگی، سازمانها و کانونهای فرهنگی و هنری حوزوی کمتر بدان توجه داشتهاند. وفور این استعداد در فضای عمومی حوزهی علمیه و درهم تنیدگی همه جانبهی آن با سبک زندگی طلبگی و روحانی به نوعی «عادی بودگی» انجامیده است. به موازات این «عادی بودگی»، رویههای عمدتاً تقلیدی و منفعلانه در سیاستگذاری فرهنگی و هنری برای آفرینشگری فرهنگی و هنری در حوزهی علمیه موجب شده است که قدر ظرفیت حوزوی خاطره دانسته نشود. عمدهی امکانات حمایتی سازمانهای متولی فرهنگ و هنر مستقر در حوزه متمرکز بر عناوینی از هنر یا فعالیت فرهنگی بوده است که مابه ازایی در فضای تخصصی هنر کشور داشته باشد. حال اگر در گفتمان عمومی هنر و هنرمندی ایرانی جایگاهی برای «خاطره» و «خاطرهگویی» در نظر گرفته نشده باشد آیا نظام برنامهریزی فرهنگی حوزه نیز باید در همان چارچوب عمل کند؟ اتفاقاً به نظر میرسد که متولیان فرهنگی حوزه با به رسمیت شناختن و حمایت از این زمینه کمتر مورد توجه و نشان دادن پتانسیلهای عظیم آفرینشگری مندرج در آن باید به الگوی دیگران تبدیل شوند.
«خاطرهگویی» یکی از رسانههای مهم انقلاب اسلامی است و نقش مؤثری در انتقال «میراث فرهنگی انقلاب اسلامی» به نسلهای متأخر ایفا کرده است. طی سه دههی گذشته برگزاری صدها هزار جلسهی «خاطرهگویی انقلابی و دفاع مقدسی» با حضور متراکم نوجوانان و جوانان کشور در مساجد، پایگاههای بسیج، دانشگاهها، مدارس، هیأتهای مذهبی و... که طی آن عناصر انقلابی به بیان تجربیات زیستهی خود از انقلاب و جنگ پرداختهاند بار عمدهای از انتقال میراث انقلاب را به نسلهای جدید به دوش گرفته است. بسیاری از جوانان نسلهای دوم، سوم و حتی چهارم انقلاب بخش مهمی از بینش و گرایش انقلابی خود را مدیون «رسانهی انقلابی خاطره» بودهاند. سنت خاطرهگویی انقلابی در سالهای پس از جنگ و به اتکای حجم عظیم، اصیل، گونهگون و جذاب خاطرات دفاع مقدسی رزمندگان، عملاً به یک نهضت فراگیر تبدیل شد و برگزاری مراسم «شب خاطره» را به یکی از رؤؤس فعالیتهای فرهنگی اواخر دههی شصت و کل دههی هفتاد و هشتاد تبدیل کرد. از زمینهی همین نهضت فراگیر و عظیم بود که امر «روایتگری تخصصی و حرفهای جنگ» مطابق آنچه که در اردوهای راهیان نور میگذرد متولد شد. «روایتگری جنگ» که در زمینهای از عواطف انسانی و ایمانی فوق العادهی به اردوآمدگان رخ میدهد از مهمترین بسترهای همدلی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برآمده از آن با نسلهای جدید جامعهی ایرانی است.
این نوع از مکانیزم انتقال ارزشهای فرهنگ ملی به نسلهای تازه وارد، تقریباً هیچ نوع مشابهی در جهان امروز ندارد. این پروسهی فاخر و منحصر به فرد از دل سنت سادهی خاطرهگویی انقلابی و شبهای خاطرهی جنگ متولد شده است.
بیشتر بخوانید: بازخوانی تاریخ تشکیل حوزه علمیه قم (خاطرات آیتالله بدلا)
حوزهی علمیه در فرایندهای تربیتی و هویتیاش همواره توجه بسیاری به سازوکار خاطرهگویی اساتید به طلاب نشان داده است. اصولا بخشی از فرایند تربیتی و تعلیمی طلاب نوجوان و جوان از طریق قرار دادن ایشان در معرض داستان زیست ناب علمای تراز حال و گذشته اتفاق میافتد. خاطرهگویی حوزوی بستر انتقال سینه به سینهی میراث فرهنگی و آیینی حوزه به نسلهای جدید است. خاطرهگویی حوزوی نه فقط یک سنت مربوط به همنشینیهای غیرعلمی - گعدههای طلبگی و آخوندی - است، بلکه بخشی تأثیرگذاری از کلاسهای درس حوزه را از آن خود میکند. بیان خاطرات علمی و اخلاقی که در بیشتر موارد چاشنی طنز به خود میگیرد بخشی از سنت آموزشی و مدرسهای حوزه است.
بخش مهمی از نظامات تبلیغی حوزوی هم وامدار خاطرهگوییهای جهت دار اهل و منبر تبلیغ به مخاطبان است. معمولاً درصدی از ضریب نفوذ و اعتبار منبریها به حجم و کیفیت آرشیو خاطرات شخصی و یا غیرشخصی ایشان از سلوک علمای تراز وابسته است. همینطور درصدی هم از محبوبیت و جذابیت منبر و سایر بیانهای تبلیغی به مهارت مبلغان در انتخاب هوشمندانهی خاطرات عمومیتر و نیز مهارتهای ویژه در نقل شیوا و جذاب آنها بازمیگردد. نظام تبلیغ مذهبی در ایران بدون ظرفیتهای خاطره مدارش همواره چیزی کم دارد. بخش مهمی از بازار نشر مذهبی کشور را کتابهایی از آن خود کرده است که محتوایی بجز خاطرات افراد مختلف از زندگی الهی و تقوایی علمای ربانی ندارند.
آرشیو متنوع و عظیم خاطرات حوزویان از زندگی و زمانهی ایران و ایرانیان که برآمده از صدها هزار واحد تجربه و خصوصاً سفرهای تبلیغی است. عملاً بخش مهمی از «تاریخ اجتماعی ایران» را در خود جای داده است. به جرأت میتوان گفت که هیچ قشر اجتماعی به اندازهی روحانیت زمینهی ثبت و ضبط تاریخ اجتماعی ایران را ندارد. دادههای این آرشیو اگر چه بسیار انبوه است اما متأسفانه به دلایل عدیدهای همچنان بین الاذهانی باقی مانده و صرفاً پارههایی از آن به صورتی سینه به سینه و موردی منتقل میشود. ظرفیت روحانیت در ثبت تاریخ اجتماعی ایران که همواره از فقدان مکانیزمهای آرشیوی رنج برده است هرگز جدی گرفته نشده و برای آن برنامهی هدفمندی در نظر گرفته نشده است. «خاطرهگویی» سنتی روحانیون تنها مکانیزمی است که زمینهی ارتباط و اشتراک دیگران را با این آرشیو منحصر به فرد فراهم میآورد. بنابراین تقویت مهارتها و توسعه امکانات خاطرهگویی روحانیون در جای خود به تقویت تاریخنگاری اجتماعی ایران به خود مبدأ بسیاری از جوششهای هنری و فرهنگی و علمی دیگر است را فراهم میآورد.
«خاطره» از مبادی اصلی تولید «داستان» و «رمان» و «فیلمنامه» خصوصا در سویههای اسلامی و انقلابی آن است. بخش مهمی از ضعف فحوایی و روایی تولیدات هنر رسانه کشور - اعم از مذهبی و غیرمذهبی - به ضعفهای ساختاری در ثبت و ضبط خاطرات و بازخوانی آنها بازمیگردد و متقابلاً زمینهی اغلب توفیقات فرهنگی و رسانهای جبههی انقلاب از استعداد خاطراتی این جبهه بوده است. «دفتر ادبیات مقاومت و پایداری حوزهی هنری» - که تا به امروز به عنوان موفقترین و حرفهایترین کانون آفرینشگری اسلامی - انقلابی شناخته میشود- بیش از هر چیزی یک کانون ثبت و فراوری خاطرات انقلابی و دفاع مقدسی است. اغلب تولیدات شاخص این دفتر به صورت بارز و جالبی چیزی جز خاطرات فراوری شده و بازنویسی شده انقلابیها یا اهالی جبهه و جنگ نیست. هنر اصلی دفتر این بود که «بیان خاطرهگون» را از زمینهی سنتی آن در «اتنوگرافی شخصی» به اندازهی یک «ژانر هنری» ارتقاء داد و کاربردهای فاخر این «ژانر» را در ادبیات و هنر مقاومت نشان داد. این ژانر به تدریج در حال متأثر کردن فضای داستان نویسی و فیلمنامه نویسی کشور است که دامنههای آن تا کرانههای فیلم و سریال سازی ایرانی نیز رسیده است. بخش مهمی از این واقعیت که تولیدات سینمایی و سریالی تلویزیونی مذهبی در مجموع ضعیف و کم رمق به نظر میرسد و کاربرد هنر در تبلیغات دینی اینقدر بسیط و پیش پا افتاده است به فقدان ساختارهایی مشابه دفتر ادبیات مقاومت و پایداری در حوزهی تبلیغات اسلامی و تجارب زیستهی آخوندی بازمیگردد. اتکای اغلب رمانها و فیلمهای دینی بیش از اینکه به رنگین کمان تجارب و خاطرات ناب اهل حوزه و تبلیغ باشد به تخیلات بیش از اندازه و نچسب آفرینشگران وابسته است.
خاطرات دستاندرکاران امر تبلیغ دین در ایران یکی از منابع اصلی روایت دینداری و وضعیت دیانت در کشور است. این نوع دادههای خاطره شناختی میتواند و باید در تحیلهای مربوط به جامعه شناسی دین در ایران حضور داشته باشد. اما جالب است در فقدان آرشیوهای در دسترس مکتوب و تصویری از دادههای مردم نگارانهی روحانیون و مبلغین بلاد، آنچه که کمتر از هر چیز در تحلیل دیانت ایرانیان مد نظر و مورد استفاده بوده است روایتهای دست اندرکاران مستقیم دین از تدین ایرانیان است. یکی از زمینههای اصلی عدم رشد متناسب و درست حوزههای مهمی از دانش انسانی و اجتماعی در ایران از جمله جامعه شناسی، مردم شناسی و ارتباط شناسی دین فقدان ساختارهای ضبط مستدام و فراورانهی خاطرات تبلیغی است.
خاطرهگویی بیش از همهی کارکردهای پیش گفتهاش واجد جنبههای راهبردی روایت و مدیریت جامعه و تاریخ نیز هست، جهان آینده را آنها میسازند که خاطرات بیشتر و مؤثرتری را از گذشته دست و پا کرده باشند و تلاش کنند که روایت خود را از تاریخ، درست یا غلط، به عنوان روایت مورد پذیرش همگان جاانداخته باشند. بسیاری از نیروهای اجتماعی و سیاسی خاطرهسازی را به شکل یک استراتژی برای جبران ضعفهای موجود در سایر ساختارهای خود به کار میگیرند. هر نیروی اجتماعی و سیاسی برای بقای خود لاجرم بخشی از توانش را به بازسازی روایت مدنظر خود از تطورات تاریخی اختصاص میدهد. این قاعده برای جبههی اسلام و تبلیغ اسلامی هم یک الزام آشکار و جدی است. اینکه مقام معظم رهبری طی سالهای گذسته علی رغم همهی مسوؤلیتهای خطیر خود حداقل دو بار در هر ماه به بیان و تنظیم خاطرات خود از نهضت، انقلاب و نظام اسلامی اختصاص میدهند گویای حساسیت «امر راهبردی خاطره» است. حجم بالای خاطرهسازیها و خاطرهپردازیهای نشریات جریان روشنفکری غرب زده از زندگی و زمانهی دینی ایرانیان طی قرن گذشته نشاندهندهی این است که روایت داستان تدین در ایران متناسب با آرزوها و علایق ذهنی روشنفکرانه چقدر از نظر ایشان پیش برنده و اقتدار افزاست.
ایدهی پیش رو با تأکید نظری بر:
- اهمیت پشتیبانی «خاطرهپردازی حوزوی و تبلیغی» از تثبیت و تدوین تاریخ اجتماعی ایران»
- نقش چشمگیر «خاطرهپردازی حوزوی و تبلیغی» در «توسعهی اصیل حوزهی مطالعات تدین ایرانیان»
- آوردهی بی بدیل «خاطرهپردازی حوزوی و تبلیغی» برای «کارآمدی تبلیغات دینی در گونهها و سطوح مختلف آن»
پیشنهاد میکند که در ذیل ساختارهای اداری و علمی حوزهی علمیهی قم «دفتر ادبیات و خاطرات حوزه و روحانیت، تأسیس شده به موازات آن از تأسیس انجمن خاطرهگویان حوزوی در هر کدام از حوزههای علمیهی سراسر کشور حمایت گردد. به نظر میرسد که با توجه به زمینهها و ظرفیتهای حوزههای علمیه این انجمن اولین انجمنی باشد که تقریباً در همهی حوزهها راهاندازی شود. «دفتر ادبیات و خاطرات حوزه و روحاینت» تلاش خواهد کرد تا زمینهها و اقتضائات حرفهای ضبط و تدوین و انتشار خاطرات علمای تراز اول حوزههای علمیه و بلاد از تجارب زیستهی شان خصوصاً در حوزهی تحصیل، تدریس و تبلیغ اسلامی فراهم آورد.
زمینهها و اقتضائات حرفهای ضبط و تدوین و انتشار خاطرات افراد و گروههای مختلف را از علمای تراز اول خصوصاً علمای انقلابی را فراهم آورد.
به ضبط و تدوین و انتشار خاطرات تبلیغی طلاب و فضلای حوزه همت گمارد.
به شناسایی و حمایت از عناصر حوزوی علاقمند به کشف و ضبط خاطرات حوزوی و تبلیغی همت گمارد.
جشنوارهی سالانهی خاطرهگویی حوزوی را برگزار نماید.
توسعهی مطالعات نظری و تحلیلی حوزهی خاطرهنگاری و خاطرهگویی حوزوی را مدنظر قرار دهد.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.