چکیده
تکواژ مقید «بـ» در قرون متقدم هجری با انواع متنوعی از افعال به کار میرفته است. علاوه بر این، در این دوران جایگاه «بـ» در فعل ثابت نیست. همین مشخصههای صرفی باعث میشود این جزء را در این زمان واژهبست بدانیم. در گذر زمان «بـ» تغییراتی را متحمل شده، به طوری که در فارسی امروز با تثبیت جایگاهش در مقام وند تصریفی در وجه امری و وجه التزامی کاربرد پیدا کرده است. در این مقاله سیر تحول مذکور را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهیم و نشان میدهیم که «بـ» معناهای «غیر واقعی بودن» (در ساخت التزامی) و «معنی امر» (در وجه امری) را در بر ندارد، بلکه در راستای سخن بعضی دستورنویسان سنتی تنها دارای نقش «تأکیدی» است. معنای مزبور نیز ریشه در معنای اولیهی جهتی «بـ» دارد. بحث در مورد رفتارهای صرفی متفاوت «بـ» در فارسی قرون متقدم هجری و فارسی امروز قسمت پایانی این تحقیق را تشکیل میدهد. در این قسمت با ارایهی دلایلی، حذف «بـ» از بعضی از ساختهای فعلی را توجیه خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که کاربرد همزمان «بـ» در التزامی و امری، تنها ریشه در شیوهی تکوین وجه امری دارد. در انجام تقاضا یا امر توسط مجری معمولاً عدم قطعیتی وجود دارد، همین عدم قطعیت را در ساختهای التزامی میتوان مشاهده کرد. این اشتراک معنایی باعث شده است که در بسیاری از زبانهای جهان، یکی از منابع اولیهی ساختهای تقاضایی / امری همان ساختهای التزامی باشد. بنابراین استفاده همزمان «بـ» در این دو ساخت بیجهت و اتفاقی نیست.مقدمه
بر طبق چارچوب دستوری شدگی، واژگان منبع اصلی کلیهی امکانات دستوری است. کلمات قاموسی با معناهای خاص در مسیر دستوریشدگی خود معمولاً تبدیل به کلمات نقشی میشوند، کلمات نقشی با از دست دادن استقلال واجی تبدیل به واژهبست میگردند و سرانجام واژهبستها تبدیل به وند تصریفی میگردند. این مسیر را با نمودار مرحلهای دستوریشدگی میتوان باز نمود (هاپر و تراگوت 2003: 7).کلمهی قاموسی > کلمهی نقشی > واژهبست > وند تصریفی
مسیر تغییر مورد نظر از جمله مسیرهای دستوریشدگی تکرار شونده در زبانهای دنیا از جمله فارسی است (برای توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن 1387ب، 1389 ه).
البته این نمودار ناظر بر تغییرات کلی است و بر اساس شواهد از زبانهای دنیا میتوان برای تغییرات کم وقوعتر و خاصتر نمودارهای دیگری را در نظر گرفت. مثلاً شواهدی مبین به وجود آمدن وندهای اشتقاقی قبل از وندهای تصریفی است (انگر 2002، 2003).
صورت آزاد > واژهبست > وند اشتقاقی > وند تصریفی
تغییر اخیر در راستای مفاهیم و اصول دستوریشدگی است؛ با این حال، شواهدی از بعضی زبانهای جهان در دست است که مبین تخطی از مسیر فوق است. این تخطیها در زمرهی دستوریزدایی جای میگیرد. همین امر در مورد وند «بـ» فارسی امروز صادق است. تغییرات نقشی «بـ» و تغییر در توزیع آن در فارسی نو زیاد بوده است، گرچه بیشتر شواهد ما از آن مربوط به زمانی است که «بـ» یک تکواژ مقید محسوب میشده است. طبق این شواهد، جزء مزبور تغییرات زیر را پشت سر گذاشته است:
واژهبست > وند تصریفی > وند اشتقاقی (؟)
با توجه به نمودار اخیر، جزء «بـ» از واژهبست تبدیل به وند تصریفی شده است (برای شواهد رک. نغزگوی کهن 1389ه) و با تغییر دیگری خصوصیات اشتقاقی را کسب نموده است (برای شواهد رک. نغزگوی کهن 1390ج). در این مقاله توضیح خواهیم داد که تغییر دوم تنها در بافتهای خاصی صورت گرفته است و «بـ» را به دلایلی نمیتوان یک وند اشتقاقی تمام عیار دانست (استفاده ازعلامت سؤال در نمودار فوق نیز به همین علت است). در این راستا، در قسمت (1)، ابتدا توزیع صرفی «بـ» در ساخت فعل در فارسی نو مورد بررسی قرار گرفته است. در این قسمت توضیح داده شده که با دستوریتر شدن «بـ»، این جزء در دو ساخت التزامی و امری مورد استفاده قرار گرفته است، با این حال «بـ» را نه میتوان نشانهی وجه التزامی دانست و نه وجه امری. در این مقاله اثبات خواهیم کرد که دلیل استفاده همزمان از «بـ» در این دو وجه تنها شباهتهای نقشی آنها بوده است.
1 از واژهبست تا وند اشتقاقی
بر خلاف کاربرد امروزی، جزء «بـ» در قرون اولیهی هجری خصوصیات واژهبستها را داشته است و مثلاً در انتخاب میزبان خود گزینشی عمل نمیکرده و به انواعِ فعلها متصل میشده است. رفتار مهم دیگر جزء «بـ» که واژهبست بودن آن در این دوران را ثابت میکند، آرایش تقریباً آزاد آن است. این تکواژ بر خلاف امروز با «می» و «نـ» به کار میرفته و با توجه به این دو جایگاه ثابتی نداشته است (برای شواهد عینی، دلایل و توضیحاتی که مبین واژهبست بودن این جزء بوده است رک. نغزگوی کهن 1389 ج یا مقالهی «از واژهبست تا وند تصریفی» در همین مجموعه). همانطور که میدانیم جزء «بـ» در فارسی امروز در مقام وند تصریفی بسیار گزینشیتر رفتار میکند و تنها در ساخت وجه التزامی و امری به ستاک زمان حال فعل ساده متصل میگردد (برای توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن1389ه).1) اگر فردا زود بیایی، او را میبینی. (وجه التزامی)
2) درها را ببند. (وجه امری)
علاوه بر کاربرد فوق، در فارسی امروز «بـ» به ستاک حال (ساختی درست مانند فعل امر دوم شخص مفرد) متصل میشود و از این اتصال صفت ساخته میشود. در این کاربرد «بـ» تکیه خود را از دست میدهد (در جدول زیر معناهای صفتی از کتاب فرهنگ فارسی عامیانه نجفی 1378 استخراج شده است):
جدول (1): «بـ» در مقام وند تصریفی و اشتقاقی (؟) (1)
وند تصریفی (در فعل) |
وند اشتقاقی (؟) (در صفت) |
3)بپا دلا رو نشکنی. |
بپّا 1) (صفت.) محافظ، کسی که مراقب دیگری یا مأمور حفظ جان او باشد. |
4)بخور! |
بخور: بسایر خورنده، پرخور، پر اشتها. |
5) برو بخواب! |
بُرو: (صفت.) پر مشتری، پر رونق. |
6) این خانه را بساز! |
بساز: صبور، متحمل، که با سختیها میسازد. |
همانطور که از مثالهای فوق و شواهد مشابه بر میآید، صفات جدید از ستاکِ افعال متناظر که تکیه بر شده اند، ساخته شدهاند. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا این «بـ» بوده که موجب به وجود آمدن صفت جدید شده، یا تکیهی روی ستاک؟ یا هر دو؟ اگر «بـ» مسئول ساخت کلمهی جدید باشد، در واقع ما با نوعی دستوریزدایی که به طور فنی تصریفزدایی نامیده میشود، روبرو هستیم (2) (نورده 2009: 4، و نغزگوی کهن 1390ج)؛ به عبارت دیگر، با قبول نقش «بـ» در واژهسازی میتوان آن را یک وند اشتقاقی در نظر گرفت.
حال به مواردی دقت کنید که در آن صفات از فعل مرکب ساخته شدهاند:
جدول (2): مقایسه امر افعال مرکب با صفات متناظر
فعل امر صفت |
|
7) برات ماشین خریدم برو کار کن / کار بکن |
برات ماشین خریدم، برو، کارکن /کار بکن (!) (3) |
8) زیر آبشو بزن! |
زیر آب زن |
9) برو باهاشون دعوا کن / بکن! |
دعوا کن / دعوا بکن (!) |
10) کارشو راه بینداز |
کار راهانداز / کار راه بینداز |
تنها فرق صفات مرکب فوق با صورت امر افعال متناظر، تفاوت در جایگاه تکیه است. دراین مثالها در فعل امر تکیه روی بخش اول (با منشأ غیر فعلی) است، در حالی که در صفات مرکب تکیه روی ستاک فعلی است. نکته جالب توجه این است که اضافه کردن «بـ» به صفت در همهی موارد باعث غیر قابل قبول شدن کلمه نمیشود، یعنی فارسی زبانان صورت دارای «بـ» را نیز در مواردی در ساخت صفت مرکب قبول میکنند، گرچه کاربرد آن بسیار کم است. این بدان معناست که «بـ» در این صفات اصلاً نقشی در واژهسازی ایفا نمیکند. با توجه به منشأ مشابه و اولیهی صفات ساده و مرکب در جدولهای (1) و (2) فوق (که فعل امر بوده است)، میتوان نتیجه گرفت که در واژهسازی صفات ساده نیز تکیه احتمالاً نقش بسیار مهمتری نسبت به «بـ» ایفا میکند. به عبارت دیگر، «بـ» یک وند اشتقاقی تمام عیار نیست، گرچه یکی از خصوصیات تصریفی زبان ویژه خود، یعنی تکیه را از دست داده است.
2 تغییر رفتار صرفی / توزیعی «بـ»
همانطور که میدانیم، جزء «بـ» در قرون اولیه هجری با افعال ماضی، ماضی نقلی، ماضی بعید، ماضی و مضارع التزامی، فعل معین خواستن (آینده) و افعال وجهی مثل «باید» و «توانستن» کاربرد داشته است (باری شواهد رک. رک. نغزگوی کهن 1389ج یا مقالهی «از واژهبست تا وند تصریفی» در همین مجموعه). در گذر زمان تمامی این کاربردها از بین رفته است و تنها در دو ساخت امری و مضارع التزامی و نیز فعل وجهیت نمایی چون «توانستن» (4) بر جای مانده است. البته در ساخت مضارع التزامی، «بـ» در افعال مرکب نیز معمولاً به کار نمیرود. در صورت منفی مضارع التزامی و امری نز «بـ» دیگر نمیآید. با توجه به این خصوصیات سؤالات زیر قابل طرح است:1- «بـ» دارای چه معنا / نقشی بوده است و با حذف آن کدام امکانات دستوری نقش آن را بر عهده گرفتهاند؟
2- چرا با اضافه شدن پیشوند نفی، «بـ» ار فعل امر و فعل التزامی حذف میگردد؟
3- وجه التزامی و وجه امری چه خصوصیات مشترکی دارند که باعث شده «بـ» در هر دو آنها کاربرد داشته باشد؟
در بخش (1-2) زیر به سؤالهای اول و دوم و در بخش (2-2) به سؤال سوم پاسخ میدهیم.
1-2 دلایل حذف «بـ»
«بـ» در آغاز معنای جهتی داشته است. همانطور که افعال جهتی مانند «رفتن» بر انجام کنش تأکید میتوانند داشته باشند (بای بی و همکاران 1994: 6)، دور از ذهن نیست که حروف اضافهای مانند «به» که نقش جهتی داشتهاند تبدیل بهت جزئی تأکیدی شوند. به نظر نگارنده این سطور، در قرون اولیهی هجری، جزء «بـ» با حفظ معنای جهتی اولیه خود، معنای تأکیدی ضعیفی داشته است. با دستوریتر شدن «بـ»، معنای جهتی اولیهی آن بیش از پیش تضعیف شده و معنای تأکیدی آن افزایش یافته است. با تقویت معنای تأکیدی، کاربرد «بـ» خاصتر شده و تنها در ساختهای مضارع التزامی و امر به کار رفته است. «بـ» را نمیتوان نشانهی وجه التزامی و وجه امری دانست، زیرا در افعال مرکب به راحتی قابل حذف است. عدم کاربرد «بـ» در نفی نیز مؤید نقش تأکیدی آن است، زیرا در بسیاری از زبانها نفی در آغاز نشانهی تأکید بوده است. مثلاً بایبی و همکاران (1994: 293) صورت اولیه not در انگلیسی «(notزمان دستوری ماضی نیز به خصوص در مواردی که ناظر بر اتمام کنش است، به خودی خود مفهوم تأکید را در بر دارد (بایبی و همکاران 1994: 57؛ برای مثالها و توضیحات بیشتر از زبان فارسی رک. داوری 1393؛ نیز جانستون 1980؛ 130؛ مک کاولی 1971؛ اندرسن 1982). وجود معنای ذاتی تأکید در ماضی به خودی خود حذف «بـ» با معنای ضعیف تأکید را (در زمانی که این جزء واژهبست بوده) تسهیل میکند، زیرا با حذف «بـ» نقش آن به امکان دستوری دیگری واگذار میشود.
حذف «بـ» در فعل معین «خواستن» برای نشان دادن آینده نیز دلیل جایگزینی نقشی دارد. در زبان فارسی امروز زمانی فعل معین «خواستن» مورد استفاده قرار میگیرد که وقوع امری در آینده تقریباً حتمی باشد. مثلاً به نظر نگارنده تفاوت دو جملهی زیر علاوه بر تفاوتی سبکی میزان تأکید گوینده نیز میباشد. جملهی 12 با فعل معین «خواستن» مؤکدتر است:
11) فردا به دانشگاه میروم.
12) فردا به دانشگاه خواهم رفت.
در قرون اولیه هجری به ندرت از «خواستن» برای نشان دادن آینده استفاده میشده است. با افزایش بسامد وقوع این فعل معین و دستوریتر شدن آن، نقش تأکیدی آن افزایش یافته و پیشوند «بـ» از آن حذف شده است.
حذف «بـ» از فعل وجهیتی «باید» در فارسی امروز نیز میتواند به از دست رفتن هر چه بیشتر خصوصیات فعلی آن ربط داشته باشد. در فارسی امروز تنها صورتهای «باید» و « میبایست / بایست / بایستی» وقوع دارد و سایر صورتهای آن از رواج افتاده است. این خصوصیت در فعل وجهیتی مشابهی مثل «توانستن» دیده نمیشود، زیرا این فعل مانند افعال عادی تصریفی میشود و جزء «بـ» را نیز میتوان به آن متصل کرد.
13) شاید بتوان گفت.
2-2. دلیل کاربرد مشترک «بـ» در مضارع التزامی و فعل امر
در فارسی امروز کاربرد عمده وند تصریفی «بـ» در مضارع التزامی و ساخت فعل امر است. همان طور که در بالا گفتیم، همین موضوع این سؤال را مطرح میکند که چرا این جزء میبایست تنها در این دو نوع فعل بیاید؛ به عبارت دقیقتر تشابه دو وجه التزامی و امری در چیست؟ به نظر نگارنده تنها با توجه به چگونگی تکوین و منشأ فعل امر میتوان به این سؤال پاسخ داد.1-2-2. امر ساخت تقاضایی (5)
امر نوعی ساخت تقاضایی محسوب میشود. با استفاده از ساختهای تقاضایی گوینده تقاضای خود را برای انجام کاری از کسی یا کسانی مطرح میکند. فرد یا افرادی که تقاضای مورد نظر را به طور بالقوه قرار است به انجام برسانند مجری نامیده میشوند. مجری میتواند مخاطب، گوینده یا شخص ثالث و یا ترکیبی از این سه باشد. در زبانهای مختلف بسته به اینکه مجری چه کسی است، اصطلاحات مختلفی برای ساختهای تقاضایی به کار برده شده است. مثلاً در زبان فارسی، زمانی که مجری دوم شخص است، آن را ساخت امری مینامند:14)همین جا بنشین.
در قرون اولیه هجری، فعلی تقاضایی با مجری سوم شخص (که خداوند متعال است) وجود داشته که آن را وجه / فعل دعایی مینامیدهاند:
15) خدای تعالی بروی رحمت کناد (نرشخی، تاریخ بخارا، 127).
16) هلاک کنادشان آفریدگار خلق (نسفی، تفسیر 1061).
در همین دوران که ساخت تقاضایی دعایی برای خداوند استفاده میشده، ساخت امر مستقیم نیز کاربرد داشته است:
17) خدایا قدرت موجبه و ادراک بیافرین تا برادران سنّی من این معنی بدانند و بشنوند تا معترض نبودی (قزوینی، نقض، 5).
بعدها این ساخت اختصاصی تقاضایی برای سوم شخص به کلی از بین رفته است و ساخت امر معمولی (برای خداوند) جای آن را گرفته است:
18) خدایا مریضهای ما را شفا بده!
1-1-2-2. منابع ساخت تقاضایی
همانطور که گفتیم در ساختهای تقاضایی گوینده از کسی تقاضا میکند تا وی کاری را انجام دهد. مائوری و سانسو (2011) راه کارهای تقاضایی را ساختها و نشانههایی میدانند که کنش گفتارهای مستقیم تقاضا / امر مثبت را رمزگذاری میکنند. این تقاضا ممکن است به صورت مستقیم صورت پذیرد و به عبارتی از راه کار مستقیم استفاده گردد.در واقع، «راه کارهای مستقیم آن راه کارهایی هستند که نقش اصلی آنها رمزگذاری موقعیت امری با استفاده از امکانات صرفی یا نحوی است، یعنی آنها ساختهای انحصاری تقاضا هستند» (مائوری و سانسو: 2011).فرایزینگیروجیرسا (2006) بر آناند که در راه کار مستقیم، ابزار مستقیم رمزگذاری یک حوزهی نقشی به طور صریح نشان داده شود. یعنی در تقاضای مستقیم صورت به تنهایی کفایت میکند و نیازی به استفاده از بافت برای غنای ارجایی نیست؛ به عبارتی بافت یا کاربردشناسی نقش کمینه یا حداقلی در تقاضای مستقیم دارد و به عبارت فنیتر، کاربرد تقاضایی ساختهای مستقیم به شدت قراردادی / متعارف شده است و همهی افراد با شنیدن ساخت تقاضایی مستقیم بیدرنگ و بدون هیچ ابهامی معنای تقاضا را از آن در مییابند. فعل امر فارسی امروز را میتوان راه کار مستقیم امری دانست:19) ظرفها را بشور!
از آنجا که تقاضای مستقیم معمولاً متضمن تهدید وجههی مخاطب است. برای کاهش این تهدید و تلطیف موقعیت، به خصوص در مواردی که شنونده / مجری در جایگاه برتر اجتماعی قرار دارد، تقاضا / امر میتواند غیر مستقیم باشد.در این راستا لیچ (1983: 108) تقاضای غیر مستقیم را مؤدبانهتر میداند. گرچه بعضی محققانی مثل بلوم کولکا (1987) این امر به زیر سؤال بردهاند و به خصوص کابرد تقاضاها غیر مستقیم قرادادی نشده را مربوط به ابراز ادب نمیدانند، ولی دادهها فارسی در راستای نظر لیچ است و با عقیده کولکا همخوانی ندارد. نقش اولیهی راه کارهای غیرمستقیم رمزگذاری نقشها و موقعیتهایی جز تقاضا / امر است؛ مثلاً ساختهایی که در اصل نشانهی وجه تمنایی هستند و یا در ظاهر جملهی سؤالی در مورد توانایی به شمار میروند، میتوانند در نقش ثانوی بیان تقاضا مورد استفاده قرار گیرند. مثلاً در فارسی امروز وقتی میگوییم:
20) میتونی در رو باز کنی؟
منظور اصلی، معنای تحتاللفظی یا همان کنش بیانی نیست. معنای تحتاللفظی این جمله «سؤال از توانایی فرد در باز کردن در است»، ولی در بافت مناسب، مقصود یا فرابیانِ میتواند تقاضا باشد.به عبارت دیگر، تنها بافت است که به ما کمک میکند تا این فرابیان را در یابیم. هاینه (2002) این نوع ساختها را که دارای نقش چندگانه هستند و تنها بافت نقش آنها را برای مخاطب مشخص میکند، بافتهای ارتباطی مینامد. به نظر سیرل (1975: 59- 60) در کنش گفتارهای غیر مستقیم گوینده به توانایی استنتاجی مخاطب اتکا میکند و از اطلاعات مشترک بافتی و پیشزمینهای استفاده میکند. کنش گفتارهای غیر مستقیمی که بسامد وقوع بالا دارند قراردادی یا متعارف میشوند و به این ترتیب به طور نظاممند نمایانگر فرابیان خاصی میگردند. با قراردادی شدگی، نیاز به بافت برای درک مقصود گوینده کاهش مییابد. در نهایت ممکن است ساخت مزبور به طور انحصاری برای تقاضا به کار رود و به عبارت دقیقتر به صورت راه کار مستقیم امری در آید. امروزه این امر مورد قبول عام است که استنتاجهای کاربرد شناختی میتوانند به صورت قراردادی درآیند و تغییر زبانی را رقم بزنند (هاینه 2002: 85؛ نیز رک. تراگوت 2010 و تراگوت و دشر 2002). در این راستا با توجه به شواهد موجود از زبانهای جهان، مائوری و سانسو (2011) نشان دادهاند که راه کارهای غیر مستقیم اغلب منبع راه کارهای مستقیم در بیان تقاضا / امر هستند.
2-1-2-.2 فرایند مؤثر در تکوین ساختهای تقاضایی
مائوری و سانسو (2011) بر اساس دادههای مربوط به 200 زبان سه فرایند زیر را در مقام مهمترین و پر بسامد ترین فرایندهای مؤثر در تکوین ساختهای تقاضایی معرفی کردهاند:1- دستوریشدگی اجزاء واژگانی و تبدیل آنها به نشانههای امر و فرمان.
2- نقش پذیری صورتهای غیر تقاضایی (مورد استفاده در کنش – گفتارهای غیر مستقیم) در مقام راه کارهای تقاضایی. در نقشپذیری یک ساخت بدون هیچگونه تغییر ساختاری، نقش جدیدی را کسب میکند. نقشپذیری میتواند باعث ابهام شود. یعنی با اضافه شدن نقش ثانوی به ساخت، همزمان میتوان دو تعبیر مختلف از یک ساخت واحد کرد. بعد از نقشپذیری تقاضایی، ساخت مورد نظر میتواند بر اثر بسامد کاربرد قراردادی شود و تنها در نقش ثانوی به کار رود.
3- ایجاد راهکارهای تقاضایی مستقیم با ساختیشدگی. طی ساختی شدگی یک ساخت دوبندی دارای بند پیرو تغییر میکند و بند پیرو اولیه به عنوان بند اصلی با نقش تقاضایی عمل میکند. به این تغییر پیروزدایی میگویند. به تعبیری، ساختهای منبع در این فرایند، همگی مواردی از کنش – گفتارهای غیر مستقیم هستند که با درونهسازی یک عنصر تقاضایی در داخل دیگری شکل گرفتهاند. در زبانها انواع مختلفی از بندهای پیرو میتوانند به عنوان بند اصلی با نقش تقاضایی عمل کنند. بافتهایی که در آنها بندهای پیرو میتوانند تبدیل به بند اصلی شوند متنوع است. در اکثر موارد بند اصلیِ حذف شده بیانگر «آرزو» یا «قصد» گوینده است (برای توضیحات بیشتر رک. ایوانز 2007: 371).
این سه فرایند در موقعیتهای تقاضایی عمل میکنند که معمولاً دارای سه مؤلفهی اصلی زیر هستند (مائوری و سانسو 2011):
الف- آرزوی گوینده که یک کار اتفاق بیفتد.
ب- تقاضای گوینده از مخاطب برای انجام عملی تا کار مورد علاقه به وقوع پیوندد.
ج- انتظار گوینده در مورد قریبالوقوع بودن انجام یک امر.
در واقع همین مؤلفهها است که میتواند استفاده از بعضی منابع اولیه خاص را برای ساخت تقاضایی توجیه کند. مثلاً آرزوها باید در آینده تحقق یابند و تحقق آنها نیز ممکن است قطعی نباشد. به عبارتی، این تقاضا یا آرزو معمولاً از مخاطب و شخص ثالث صورت میگیرد و ممکن است مخاطب و شخص ثالث به طور قطعی تقاضای مورد نظر را انجام ندهند. پس در تقاضا حداقل ما دو جزء آینده و عدم قطعیت را داریم. بنابراین ساختهایی در زبان که مبین آینده و یا عدم قطعیت هستند، ساختهای مناسبی برای بیان تقاضا نیز میتوانند باشند. ساختهای با نامهای التزامی، دعایی، تمنایی و غیر واقعی در زمره این ساختها قرار میگیرند و از جمله منابعی هستند که در زبانهای جهان برای بیان تقاضا مورد استفاده قرار گرفتهاند (مائوری و سانسو 2011). در زبان فارسی نیز میتوانیم شواهدی را بیابیم که در آنها ساخت التزامی برای بیان تقاضا به کار رفته است:
21) سلطان گفت خواجه مظفر بر قرار باشد و هیچ خود را مشوش نکند و طعامی که هست بیارد (کشاورز، جوامعالحکایات، 842).
22) بداند (= بدان) که مردم در دین چهار اعضااند... که آن را اعضای اربعه میگویند (کشاورز، تاریخ طبرستان، 795).
البته این کاربرد را میتوان راه کار غیر مستقیم تلقی کرد که گوینده با توجه به جایگاه اجتماعی بالای مجری برای بیان ادب و جلوگیری از تهدید وجهه وی، از خطاب مستقیم اجتناب میکند و شناسه سوم شخص را مورد استفاده قرار میدهد (در مورد تأثیر ادب بر مطابقه که بحثی مرتبط با استفادهی فوق است رک. نغزگوی کهن 1392 الف). در واقع استفادهی از اسخت التزامی در موارد فوق را میتوان در مقام فرایند دوم تکوین ساختهای تقاضا نقشپذیری دانست.
وجود چنین شباهتهای نقشی و معنایی میان وجه التزامی و وجه امری و حتی کاربرد بند التزامی در نقش بند امری میتواند توجیه کنندهی استفاده از اجزای صرفی مشابه (مثل «بـ») در این دو ساخت مختلف باشد.
نتیجهگیری
تحول جزء «بـ» ناظر بر دستوریتر شدن آن و تبدیل آن به وند تصریفی و حرکت آن به سمت اشتقاقی شدن است. شواهدی که در این مقاله به دست دادیم نشان داد که این وند را نمیتوان وند اشتقاقی تمام معیار دانست. نقش «بـ» در فارسی نو به تدریج اختصاصیتر شده و فقط برای بیان تأکید در وجه التزامی وامری مورد استفاده قرار گرفته است. دلیل کاربرد مشترک در دو ساخت مختلف وجود معنای اصلی عدم قطعیت در انجام عمل است.پینوشتها:
1) علامت سؤال در اینجا به این معنا است که احتمالاً «بـ» در صفتهای مشتق از فعل نقش وند اشتقاقی تمام عیار را ندارد.
2) این پدیده به ندرت در زبانهای جهان دیده شده است.
3) علامت تعجب اینجا نشانهی مقبولیت کمتر صورت مورد نظر است.
4) مانند: شاید بتوان گفت.
5) directive، این معادل مناسب، پیشنهاد سرکار خانم دکتر شادی داوری است.
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.