دکتر محمدحسن بیگی (1)
عباس عرب (2)
چکیده
ایالت فارس و نواحی جنوبی آن، از جمله بوشهر و بندرعباس، در اواخر دورهی قاجار اهمیت ویژهیی را در تاریخ ایران پیدا کردند. آنجا دروازهی ارتباط ایران با دنیا بود و حضور انگلیس در این منطقه و مطالع استعماری آن کشور در آنجا بر اهمیت آن مناطق افزوده بود. حفظ هندوستان برای انگلستان اهمیت ویژهیی داشت و چون جنوب ایران راه ورود به هند بود، کاستن اقتدار ایران در خلیجفارس و ایجاد رقبایی برای دولت ایران از سیاستهای انگلیس در این ناحیه بود. در زمان ناصرالدین شاه، امامان خارجی (خوارج) مسقط در عمان که تا چندی پیشتر به دولت عثمانی وابسته بودند، خود را تحت حمایت انگلستان قرار دادند و با همین حربه و با استفاده از عدم تمرکز قدرت ایران در نواحی جنوبی به این مناطق وارد شدند و بندرعباس را از حکام فارس اجاره کردند. ورود آنان به این منطقه حاکمیت ایران ا به مخاطره افکند و مردم برای طرد آنان تلاشهای زیادی را انجام دادند، اما سرانجام به شکلی اتفاقی از این منطقه رانده شدند و تاریخ ایران از بوجود آمدن بحرینی دیگر در دورههای بعد رهایی یافت.مقدمه
در گذشته به واسطهی تمرکز قدرتهای محلی و عدم قدرت لازم توسط قدرت مرکزی، ایالت در مقایس امروزی از وسعت زیادتری برخوردار بودند. اگر بخواهیم ایالات آن زمان را با حدود ایالات در زمان حاضر مقایسه کنیم، باید بگویم نیمهی جنوبی ایران که امروزه شامل سیزده ایالت میشود، در آن زمان به سختی از چهار الی پنج استان فراتر میرفته است. ایالت فارس نیز به همین صورت، محدودهی بزرگی را از نواحی غربی ایالت عربستان یا خوزستان امروزی در سمت غرب تا خلیجفارس در جنوب و اصفهان و کرمان در شمال و شرق خود را شامل میشده است و حتی ما میبینیم در دورههایی کرمان نیز به نحوی تحت سلطهی حاکمان فارس بوده و محدودهی این استان تا بلوچستان در شرق میرفته است. بندرعباس یکی از مناطق مهم این ایالت بود که در اواخر دورهی قاجار و به دلیل رشد تجارت دریایی و موضوع استعمار در نواحی خلیجفارس اهمیت ویژهیی یافته بود. وجود استعمار انگلیس در جنوب، بیشتر از همه جا کار حکام فارس را مشکل کرده بود. انگلستان که از نیروی دریایی قدرتمندی برخوردار بود و به راحتی میتوانست بر تردد دریایی منطقه اعمال نفوذ کند و هر چه بیشتر امتیازاتی را از حکام ایرانی مطالبه نماید. آنها برخی از نیروهای محلی، از جمله امامان خارجی در مسقط را به انجام فعالیتهایی در نواحی مرزی ایرانی تحریک میکردند که این امر کار حاکمان فارس را مشکلتر میکرد. چون حسامالسلطنه خبر فرار سید سالم را به جزیرهی قشم و رفتن حاج احمدخان به بمبئی شنید، مأموری به بندرعباس فرستاد و به مردم و بزرگان آن بندر اعلام کرد که دیناری بابت مالیات به سید سالم ندهند. حاج احمدخان چون از دستور وی باخبر شد، بلافاصله در خدمت دولت ایران درآمد و ضمن اعلام تابعیت حاکم فارس بندرعباس و مضافات آن را اجاره کرد (همانجا). مجموع این عوامل باعث شد تا ایالت فارس و سرزمینهای تابعهی آن از اهمیت ویژهیی برای دربار تهران برخوردار شود. آنها تلاش میکردند با گسیل نیروهای مجرب و بعضاً وفادار به دربار که بیشتر از میان شاهزادگان قاجاری بودند، تحرکات منطقه را زیر نظر بگیرند. این حکام نیز برای راحتی کار خود و ممانعت از آشوب وابستگان حکام سابق، تلاش میکردند با تسلط بر قدرت، مهرههای خود را بر نواحی مختلف بگمارند که این مسئله گرچه در کوتاه مدت از برخی آشوبهای منطقهیی جلوگیری میکرد، اما در کل بیثباتی را بر منطقه حاکم میگردانید، زیرا نیروهای جدید به محض اینکه میخواستند با ویژگیهای منطقهیی و سوقالجیشی آشنا شوند، تغییر میکردند و این، کار را برای بیگانگان و به خصوص انگلستان دستنشاندگان، یعنی امامان مسقط، آسانتر میکرد.یکی از رخدادهای مهم این زمان، فسخ قرارداد اجاری بندرعباس با امامان مسقط بود که در زمان حسامالسلطنه اتفاق افتاد و این قرارداد پیش از ناصرالدین شاه منعقد شده بود و در عصر ناصرالدین شاه، موجب درگیریهای بین حاکم فارس و امامان مسقط گردید. گرچه در تاریخ به این واقعه توجه کمی میشود، ولی باید گفت که یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی ایران معاصر است که اولاً، از عوض شدن بافت جمعیتی بندرعباس به عرب جلوگیری کرد و ثانیاً، از مطامع استعماری بیشتر در این منطقه و ایجاد بحرین دیگری در دورههای بعد ممانعت به عمل آورد.
تحولات جنوب ایران در عهد ناصرالدین شاه
محمدشاه قبل از مرگ، ناصرالدین میرزا، فرزندش را به ولیعهدی خویش انتخاب کرده و بر حکومت تبریز گمارد. در سال 1264 ه.ق، محمدشاه فوت کرد و خبر مرگ شاه توسط ژنرال آنچیکف روسی به ناصرالدین میرزا رسید، وی با حسن تدبیر و کاردانی میرزا محمدتقی خان فراهانی در روز یکشنبه هجدهم شوال سال 1264 ه.ق، در تبریز تاجگذاری کرد و روز بعد همراه با سفرای روس، انگلیس و میرزا تقی خان وزیر نظام و سپاه مجهز رهسپار پایتخت شد (آدمیت، 1348: 193، پولاک، 1368: 272). او در بیست و یکم ذیقعده پس از شش هفته به تهران رسید و در شب بیست و دوم ذیقعدهی سال 1264 ه.ق، با کمک امیرکبیر در حالی که در حدود پانزده سال سن داشت به تخت سلطنت جلوس کرد و صدارت را به میرزا تقیخان فراهانی وزیر نظام داد و او را به لقب صدر اعظم و اتابک اعظم و امیرکبیر مفتخر ساخت (اقبال آشتیانی، 1352: 16، اعتمادالسلطنه، 1367: 562، سایکس، 1362: 2/529). در این زمان، نظامالدوله حاکم فارس بود، اما ادامهی حکومت او به دلیل نارضایتی مردم و دشمنی شخصی صدراعظم با او مورد قبول درباره قرار نگرفت و پس از دورهیی جنگ و آشوب، بهرام میرزا عموی ناصرالدین شاه به حکومت فارس رفت و با خاموش کردن آتش فتنه، در حدود اختیاراتی که داشت امور را سروسامان داد (سپهر، 1353: 3/171، بامداد، 1384 :129). بهرام میرزا پس از اندکی از حکومت فارس برکنار شد و فیروز میرزا که پیشتر نیز حاکم فارس بود به حکومت فارس منتسب شد. او به خوبی امور فارس را بهبود بخشید و نظمی در آنجا برقرار ساخت. خورموجی دربارهی فیروز میرزا مینویسد: «غایت سعی و جهد مبذول نمود، فارسی تازه شد و رونق بیاندازه یافت» (خورموجی، 1383: 87).سومین حاکم فارس در عصر ناصرالدین شاه، طهماسب میرزا مؤیدالدوله بود. وی در سال 1269 ه.ق، به جای فیروز میرزا به حکومت فارس منصوب شد و در حدود شش سال حاکم آنجا بود (بامداد، 1384: 408). در دورهی حکومت او اولین درگیری بین امام مسقط و حاکم فارس رخ داد. امامان مسقط، بندرعباس را در اجارهی خود داشتند و سالانه مبالغی را به عنوان اجاره بهاء به حاکم فارس میپرداختند. علت درگیری قتل شیخ سیف حاکم بندرعباس توسط صید سعید امام مسقط بود. صید سعید پس از قتل شیخ سیف، حکومت را به شیخ سعیدخان واگذار کرد و او از روی غرور از دادن مالیات به دولت ایران سرپیچی کرد و دعوی استقلال نمود. مقارن همین احوال حاج محمد رحیمخان شیرازی که سالها در بمبئی ملکالتجار بود، از تهران به حکومت بندرعباس مأمور شد و راهی شیراز گشت تا با مساعدت طهماسب میرزا به بندرعباس رود. طهماسب میرزا نیز سپاه عرب را به همراه یکی از سردارانش به نام رضا قلیخان، مأمور تخلیهی بندرعباس از قوای طرفدار امامان مسقط کرد. حاج محمد رحیمخان به همراه قوای دولتی به بندرعباس رفت و لیکن شیخ سعیدخان او را فریفت، تا نیروی دولتی را مرخص نماید و نامهیی به طهماسب میرزا در شش منزلی بندرعباس نوشت که در مرکز حکومت استقلال است و نیازی به سپاهیان نیست. طهماسب میرزا نیر به شیراز بازگشت (خورموجی، 1383: 127)، لیکن حاج محمد رحیم خان توسط شیخ سعید دستگیر و در جزیرهی هرمز زندانی شد.
در اوایل سال 1270 ه.ق، از تهران به طهماسب میرزا دستور داده شد تا با حمله به بندرعباس، حاج محمد رحیمخان را آزاد سازد. طهماسب میرزا نیز پیرو این دستور با سپاهی به طرف بندرعباس حرکت کرد و شیخ سعید از ترس به قشم فرار کرد و بندرعباس به تصرف نیروهای ایرانی درآمد (همان: 134). طهماسب میرزا پس از تصرف بندرعباس، مدت پنجاه روز در آنجا ماند و امور را منظم ساخت و عباس خان همدانی را با تعدادی سرباز و تفنگچی بر حکومت بندرعباس گماشت و به شیراز بازگشت. پس از مدتی سید سعیدخان امام مسقط، پسر خود سید ثوینی را با لشکری به طرف بندرعباس فرستاد و او مجدداً آنجا را به تصرف امامان مسقط درآورد و در آنجا به استحکام قلعه و حفر خندق و ساختن سنگر مشغول شد.
طهماسب میرزا پس از شنیدن این خبر، پسرش عبدالباقی میرزا را به دفع سید ثوینی فرستاد. حاکم کرمان نیز به دستور تهران نیرویی را به یاری آنان گسیل کرد. دو لشکر در حدود پانزده هزار نفر بودند (فرامرزی، 1383: 173) و در نیم فرسنگی بندرعباس با هم تلاقی و به طرف بندرعباس حرکت کردند. اعراب طرفدار حاکم عمان برخی هلاک و برخی به دریا فرار کردند و شکست سختی خوردند و سید ثوینی به قشم گریخت. این در حالی بود که نیروهای انگلیسی نیز از اعراب حمایت میکردند و مزدورانه در طول نبرد، مانع رسیدن آذوقه و نیروهای کمکی از بندر لنگه و عسلویه به طهماسب میرزا میشدند و از عبور و مرور کشتیهای ایرانی به سمت بندرعباس جلوگیری میکردند، اما این امر مانع پیروزی ایرانیان نشد.
عبدالباقی میرزا، پس از آن، باقرخان تنگستانی را به محافظت بندرعباس گمارد و به شیراز بازگشت، (خورموجی، 1383: 83-87، 4/136، اعتمادالسلطنه، 1367: 2/1219 و فرامرزی، 1383: 177-174) ولی همزمان با این موضوع، مسئلهی هرات و حملهی انگلیسیها به بوشهر پیش آمد که موجبات غفلت حکومت مرکزی از بندرعباس را رقم زد.
در این زمان، صید سعید، امام مسقط که دید با زور نمیتواند بندرعباس را به تصرف درآورد، درصدد برآمد که از راه صلح وارد شود و مجدداً بندرعباس و توابع آن را اجاره نماید. وی برای این منظور، حاج عبدالمحمد ملکالتجار بوشهر را به مسقط فراخواند و با سیاست و وعده و وعید و نیز تهدید از وی خواست تا در این میان وساطت نماید. پس از مشورتهای انجام شده میان صید سعید و حاج عبدالمحمد، قرار بر این شد که صید سعید، شیخ عبدالله مسقطی را با هدایای فراوان به دربار تهران بفرستد و ملکالتجار نیز فرستادهیی به تهران اعزام دارد و منافع رعیت را در برقراری روابط با امام مسقط گوشزد نماید. با رسیدن نمایندهی امام مسقط نزد آقاخان نوری که پس از قتل امیرکبیر صدراعظم ایران شده بود و در این زمان به دلیل وقوع جنگ هرات به شدت درگیر امور شرقی ایران بود، با درخواست امام مسقط موافقت شد و قراردادی در هفده ماده تنظیم شد که امام مسقط جز یک مورد که همانا دخالت فرانسه در ضمانت اجرای قرارداد بود، بقیه را قبول کرد و در بیستم شعبان سال 1272 ه.ق، قرارداد امضاء شد و به مدت بیست سال بندرعباس در اختیار امام مسقط قرار گرفت (سایکس، 1363: 2/508، رزیق، 1403 قمری: 552-553)، یکی از مفاد مهم این قرارداد دخالت والی فارس در عزل حاکم بندرعباس بود و حاکم بندرعباس باید تابع دولت ایران و در اطاعت والی فارس باشد. کمی پس از انعقاد قرارداد، اموال تجّار ایرانی که سه سال در قشم توقیف شده بود، تسلیم حاج عبدالمحمد ملکالتجار بوشهر شد و پس از آن صید سعید حکومت بندرعباس را به شیخ سعید سپرد و سفیری را با پیشکشها و هدایای گرانبها روانهی دربار ایران کرد. دربار ایران نیز در جواب هدایا، یک قطعه نشان تمثال همایونی به مسقط ارسال کرد (اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1795).
پس از عقد قرارداد در سال 1272 ه.ق، تغییرات عمدهیی در ساختار اداری بندرعباس به وجود آمد که براساس آن، مأموران مرکزی تحت عناوین «ناظم مهام خارجه بندرعباسی»، وقایعنویس و کارگزار، از طرف والی فارس به بندرعباس اعزام شدند تا نزدیک، ناظر نحوهی اداره آنجا باشند (حسینی فسایی، 1378: 2/824).
اوضاع سیاسی استان فارس بزرگ در دورهی قاجار
آزادی بندرعباس از سلطهی امامان مسقط
حسامالسلطنه در فارس
در شانزدهم شعبان سال 1275 ه. ق، طهماسب میرزا از حکومت فارس عزل شد و به جای وی، عموی شاه حسامالسلطنه والی فارس شد که تا سال 1277 ه.ق به مدت دو سال حاکم فارس بود (بامداد، 1384: 359).حسامالسلطنه مراد میرزا پسر سیزدهم عباس میرزا نائبالسلطنه بود. وی در سال 1232 ه.ق، متولد و در سال 1300ه.ق درگذشت. او در سال 1266 ه.ق، پس از شکست دادن سالار و فتوحات نمایان در خراسان به حسامالسلطنه معروف شد و از سال 1272 ه.ق تا 1275 ه.ق، والی خراسان بود. در این فاصلهی زمانی مسئلهی هرات و حملهی بریتانیا به بوشهر روی داد و لشکرکشی به هرات بدون موفقیت پایان یافت تا او در سال 1275 ه.ق والی فارس شد.
حسامالسلطنه پس از ورود به فارس براساس رسمی جاری، حکومت بلوکات و نواحی فارس را به نزدیکان و اطرافیان خود سپرد و چون از قطعیت و کاردانی لازم برخوردار بود، تأثیر مهمی در انتظام امور کرانههای جنوبی برجای گذاشت و شخصاً به بازرسی و نظارت در امور بندرعباس و توابع آن پرداخت. انعکاس حضور وی در فارس چنان بود که سید ثوینی اقدام به ارسال پیشکش و نماینده نزد حسامالسلطنه نمود و از او برای مقابله با شورشهای عمان یاری خواست.
در سال 1276 ه.ق سید ثوینی که جانشین پدر در امامت مسقط شده بود، حکومت بندرعباس را به حاج احمدخان کبابی وزیر مسقط و عمان واگذار کرد (همانجا). احمدخان کبابی متشخصترین و قویترین مهرهی حاکم مسقط بود و این عمل، انعکاسی به حضور حسامالسلطنه در فارس و ترس امامان مسقط از او بود تا بدین طریق بندرعباس را از دست ندهند با این حال، حسامالسلطنه با همه شایستگیهایی که داشت در اوایل سال 1277 ه.ق از حکومت فارس معزول گشت و به جای وی طهماسب میرزا دوباره حاکم فارس شد.
در بین سالهای 1277 ه.ق تا 1282 ه.ق، مؤیدالدوله برای بار دوم و همچنین ظلالسطان برای مدتی کوتاه به حکومت فارس منصوب شدند که اوضاع روال عادی خود را داشت تا اینکه حسامالسلطنه دوباره به جای ظلالسلطان حاکم فارس شد و به همراه میرزا ابوالحسنخان مشیرالملک عازم شیراز شد. وی در حوالی اصفهان نامهیی به احتشامالدوله برادرزاده و داماد خود در کهکیلویه نوشت و او را بر ناحیهی تحت نفوذ خود ابقاء کرد و از وی خواست پیش او بیاید. احتشامالدوله نیز تا مشهد امالنبی به استقبال عمویش رفت و به ملاقات وی نائل آمد. حسامالسلطنه در راه خود به شیراز حاج رضا آقاسی را به علت اغتشاش و آشوبگری، در تخت جمشید اسیر کرد و از میان برد و در نوزدهم رجب سال 1282 ه.ق، وارد شیراز شد (حسینی فسایی، 1378: 2/826).
وی پس از ورود، میرزا محمد قوامالدوله فراهانی، وزیر فارس را به علت بدرفتاری با مردم معزول ساخت و به جای وی، میرزا ابوالحسنخان مشیرالملک را به وزارت منصوب کرد و مجدداً مانند سایر حکّام ابتدا به نصب اوامر خود در نواحی مختلف پرداخت.
رابطهی مسقط با بندرعباس
فسخ قرارداد بندرعباس (1283 ه.ق)
مرگ سید ثوینی امام مسقط و روی کار آمدن سید سالم به جای او، موجب برخی اختلافات بین حاکم فارس و امام جدید شد. برخلاف مفاد عهدنامهی انعقادی که برخی امتیازات را به تجار ایرانی داده بود، گزارشاتی مبنی بر ظلم و ستم نسبت به رعایای بندرعباس و توابع آن به دربار ایران رسید. در تاریخ جهانگیریه آمده است:مبالغ زیادی بر عوارض و مالیات گمرکی و عبور و مرور بندرعباس افزوده بودند و چون این طاقتفرسا بود، مردم را تحت فشار آورده، عمال وی با عنف و اجبار مالیاتهای سنگین با جرایم دیر کرد و یا به عنوان تخلف از مردم و عابرین اخذ مینمودند، بنابراین عدهیی از تجار به دربار ناصرالدین شاه و فرمانفرمای فارس به عرض رسانیده (بنی عباسیان بستکی، 1339: 252).
بنا به یک سند که مربوط به تاریخ 16 ذیحجهی سال 1269 ه. ق است، مالیات زیادی از مردم در این دوره گرفته میشد:
مالالتجاره که از ولایت ایران به بندرعباس میآمد که حمل به بندر بمبئی شود و حال آنکه بغله یک سر از بندرعباسی، دیگر عشور نه مسقط به کدام قانون و قاعده درست میآید که مالالتجاره به جهت بندر دیگر حمل میشود و ابداً گذر به آن شهر نمیکند، عشور آن شهر را از آن دریافت مینماید مدتهاست که به همین قانون حرکت میکرده و میکنند. از بیچاره تجار اهل ایران دو عشر میگیرند و ضرر به تبعهی دولت علیه میرسد. انگلیسها از این امر مطلع شده، داد و فریاد نمودند (وثوقی، 1387: 188).
علاوه بر اینها تا مدتی نیز به تعهدات مالی آمده در مضمون عهدنامه عمل نمیشد.
از فاصلهی مرگ سید ثوینی تا تثبیت قدرت سید سالم در مسقط، حکومت بندرعباس به شیخ سعید حاکم سابق بندرعباس به عنوان تابع ایران اجاره داده شد. در سال 1284 ه.ق، امام مسقط شیخ سعید را به مسقط احضار کرد و به جای وی سید خالد را به حکومت بندرعباس منصوی نمود.
در این زمان، ظلم به رعایای ایرانی تداوم یافت و روند نپرداختن مالیات بندرعباسی موجب شد تا حسامالسلطنه از سوی دولت مأمور تصاحب این شهر شود (گرومن، 1378: 205). حسامالسلطنه در رمضان سال 1284 ه.ق، از راه سروستان و فسا به طرف بندرعباس حرکت کرد و در داراب ، مهدی قلی میرزا، والی لارستان را احضار و او را مأمور حمله به بندرعباس نمود. مهدی قلی میرزا براحتی موفق شد بندرعباس را تصرف نماید و پس از آن حسامالسلطنه وارد بندرعبای شد. البته ظاهراً حسامالسلطنه در این زمان، قصد تسخیر بندرعباس از دست امامان مسقط را نداشت، چرا که به عمال امام مسقط میگوید: قصد ما استرداد بندرعباس و نواحی آن از امام مسقط نیست و تا زمانی که مدت اجارهی آن به پایان نرسیده است، در تصرف امام مسقط است، منتها نباید بگذارد ظلمی به رعایای این منطقه شود و حاکمی که مورد تأیید ما باشد بر آن بگمارد (حسینی فسایی، 1378: 2/830). مطابق این سخنان حسامالسلطنه نامهیی به امام مسقط نوشت، ولی وی جوابی نداد و به همین سبب حسامالسلطنه حکومت بندرعباس، شمیل، میناب و تمامی نواحی را ضمیمهی لارستان نمود و به مهدی قلی میرزا سپرد و خود به شیراز آمد.
اما هنگامی که حسامالسلطنه به شیراز رسید، نامهیی از سید سالم به دست او رسید که اظهار داشت: اگر حسامالسلطنه اجازه دهد، حاج احمدخان کبابی را به شیراز بفرستیم تا کار بندرعباس به او واگذار گردد تا رعایا از ظلم شکایت نداشته باشند (اقبال آشتیانی، 1328: 143). حسامالسلطنه این پیشنهاد را پذیرفت، چرا که احتمالاً قصد استرداد بندرعباس از امامان مسقط را نداشت و احتمالاً علت حمله او به آنجا، مقابله با ظلم به رعایا و اخذ مالیات عقب افتاده بود. حاج احمدخان کبابی با سیزده هزار تومان به عنوان مالیات و سه هزار تومان به عنوان پیشکش خدمت حسامالسلطنه رسید و در نهایت قرارداد جدیدی در پانزدهم ربیعالثانی سال 1285 ه.ق ، در پانزده ماده میان سید سالم و حسامالسلطنه منعقد شد که بر اساس توافق جدید، مبلغ اجاره به سی و دو هزار تومان افزایش یافت و مدت آن هشت سال معین گردید. یحیی میرزا نائب سهامالملک از بندرعباس احضار شد و حاج احمدخان، سعید بن مسلم را بر حکومت بندرعباس گمارد و به دنبال آن، اسدالله میرزا نائب الایاله، حاکم لارستان و بندرعباس از حکومت آن نواحی استعفا داد و به شیراز بازگشت و حسامالسلطنه برادرزادهی خود به نام سلیمان میرزا را به حکومت لارستان و سبعه منصوب کرد (سدیدالسلطنه کبابی، 1370: 157).
اما رخدادی که در سال 1285 ه.ق اتفاق افتاد، موجب سنگینی کفهی ترازوی قدرت ایران در بندرعباس شد، زیرا سید سالم به علت شورش در مسقط به ناچار به بندرعباس گریخت و از آنجا به قشم رفت. دولت انگلیس نیز از وی حمایت نکرد و در عوض، حاج احمدخان را به بمبئی احظار کرد و طی دستورالعملهایی وی را به بندرعباس بازفرستاد. چون حسامالسلطنه خبر فرار سید سالم را به جزیرهی قشم و رفتن حاج احمدخان به بمبئی شنید، مأموری به بندرعباس فرستاد و به مردم و بزرگان آن بندر اعلام کرد که دیناری بابت مالیات به سید سالم ندهند. حاج احمدخان چون از دستور وی باخبر شد، بلافاصله در خدمت دولت ایران درآمد و ضمن اعلام تابعیت حاکم فارس بندرعباس و مضافات آن را اجاره کرد (همانجا). حاج احمدخان به حسامالسلطنه گفت: «اگر در سابق نوکری امام مسقط، مأمور نواحی بندرعباس بودم، اکنون از نوکری او گذشتیم و خود را نوکر و مأمور نواب اشرف والا میدانم. آنچه سید سالم از وجوهات این نواحی از من میخواست بیشتر و بهتر به شما میدهم». حسامالسلطنه با درخواست وی موافقت کرد و حاج احمدخان کبابی، حاکم بندرعباس شد. به این ترتیب که همدست امام مسقط از بندرعباس کوتاه شود و هم انگلیسیها از وی راضی بودند. با این حال، حاکم لارستان و بستک که بندرعباس را جزء حوزهی خود میدانست، با این موضوع مخالفت کرد، اما او نیز در نهایت با میانجیگری حسامالسلطنه بدان رضایت داد (بنیعباسیان، 1339: 253-254). امام مسقط نیز به دلیل مشکلات داخلی دیگر نتوانست در بندرعباس دخالت کند. از این پس ضابطی بندرعباس از دست امام مسقط خارج و ضابط آنجا مستقیماً از طرف فرمانفرمای فارس و گاه از سوی شاه انتخاب میشد. حاج احمدخان تنا سال 1289 ه.ق، ضابط بندرعباس بود. در این سال، این مقام به احمدشاه مینابی تفویض شد (حسینی فسایی، 1378: 2/833). و تا پایان حکومت حسامالسلطنه در دست او بود (بامداد، 1384: 255).
نتیجهگیری
رهایی بندرعباس از سلطه و نفوذ امامان مسقط، موجب شد تا نفوذ ایران در این منطقه بیرقیب گردد. این تحول گرچه آرام و بعضاً اتفاقی رخ داد، اما موجب کوتاه شدن نفوذ استعمار انگلیس و نیروهای تابع آن یعنی امامان مسقط از بندرعباس شد. حضور امامان مسقط برای دورههای طولانی در بندرعباس میتوانست موجب ایجاد ادعای آنان برای حضور دائمی در آنجا شود و هر چه بیشتر بافت جمعیتی آن را از فارسی و ایرانی به سمت عرب تغییر دهد، همچنانکه نفوذ آن احتمالاً میتوانست موجب نفوذ مذهب خوارج «مذهب امامان مسقط» در این ناحیه و ایجاد تابعیت و علقه بیشتر نسبت به عمان گردد.حسامالسلطنه گرچه به شکلی تصادفی به این روند پایان داد، اما توانست خدمت مهمی را در تاریخ معاصر ایران انجام دهد. او برای همیشه، دست استعمار انگلیس و طرفدارانشان، یعنی امامان مسقط را از این ناحیه که ارتباط برّی با خاک ایران داشت، کوتاه ساخت و از شکلگیری بحرینی دیگر در ناحیهیی متصل به خاک ایران در دورههای بعد ممانعت کرد.
پینوشتها:
1. استادیار گروه تاریخ دانشگاه اراک.
2. کارشناس ارشد تارخ از دانشگاه تهران.
نمایش منبع ها:
- آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران: انتشارات خوارزمی، 1348.
- اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، مرآه البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران: دانشگاه تهران، 1367.
- ـــــــ، تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب، 3 ج، 1367.
- اقبال آشتیانی، عباس، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیجفارس، تهران: انتشارات مجلس، 1328.
- اقبال آشتیانی، عباس، «حسن علیخان میرنظام»، مجلهی یادگار، س3، ش 7 و 8، 1352.
- بامداد، مهدی، شرح رجال ایران (قرن 12 و 13 و 14 ه. ق)، تلخیص ذبیحالله زادهی شکوری، تهران: انتشارات فردوس، 1384.
- بنیعباسیان بستکی، محمداعظم خان، تاریخ جهانگیریه و بنی عباسیان بستک، به کوشش عباس انجم، تهران: بی نا، 1339.
- پولاک، ادوارد یاکوپ، سفرنامهی پولاک، ترجمهی کیکاووس جهانداری، تهران: انتشارات خوارزمی، 1368.
- حسینی فسایی، میرزا حسن، فارسنامهی ناصری، تصحیح منصور رستگار فسایی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ج2، 1378.
خورموجی، محمد جعفر، حقایق الاخبار ناصری، به کوشش سید حسین خدیو جم، تهران: نشر نی، 1383.
- رزیق، حمید بن محمد، فح المبین فی سیرةالساده البوسعیدیین ، به کوشش عبدالمنعم عامر و محمد مرسی عبدالله، قاهره: 1403.ق/ 1983.م.
- سایکس، سر پرسی، تاریخ ایران، ترجمهی سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران: دنیای کتاب ، ج2، 1363.
- سپهر، محمدتقی خان لسان الملک، ناسخ التواریخ، تصحیح و حواشی محمد باقر بهبودی، تهران: اسلامیه، ج3، 1353.
- سدیدالسلطنه کبابی، محمدعلی خان، تاریخ مسقط، عمان، بحرین و قطر (اعلام الناس فی احوال بندرعباس)، تصحیح احمد اقتداری، تهران: دنیای کتاب، 1370.
- فرامرزی، احمد، عمان، به اهتمام حسن فرامرزی، تهران: نشر همسایه، 1383.
- گرومن، استیون، چالش برای قدرت و ثروت در جنوب ایران (1750 تا 1850)، ترجمهی حسن زنگنه، قم: نشر همسایه، 1378.
- وثوقی، محمدباقر، حبیبی، حسن، بررسی تاریخی- سیاسی و اجتماعی اسناد بندرعباس، تهران: بنیاد ایرانشناسی، 1387.
فصلنامه تخصصی مطالعات خلیجفارس، شمارهی استاندار بینالمللی 0220-2383، سال دوم، شمارهی اول (پیاپی 5)، بهار 1395.