چکیده
جزیرهی قشم بنا به وسعت و موقعیت مکانی، همواره دارای شرایطی ویژه مانند فراهم آوردن لنگرگاههای متعدد برای کشتیها و همچنین امکان تهیه و ذخیرهی آب برای گردآمدن جوانع انسانی و فعالیتهای زراعی بوده است. آثار و شواهد باستانشناسی مؤید وجود جوامع انسانی متعددی از دوران هخامنشی به بعد در جزیرهی قشم است که از طریق لنگرگاههای موجود به دریانوردی، صیادی و تجارت دریایی میپرداختهاند. در روستای کوشه در قلب جزیرهی قشم، مسجد و بقعهیی وجود دارد که میعادگاه و محل نذورات دریانوردان و خانوادهی آنها بوده است و دریانوردان به هنگام بروز خطراتی از جمله طوفان و امواج و یا مواجهه با دزدان دریایی به آن متوسل میشدهاند. در این جستار با ذکر روایات مختلف در مورد بنای این بقعه، به بررسی و پژوهش پیرامون روستای بُرخت، قدمت دریانوردی در جزیرهی بُرخت، بقعهی برخ و پیوند آن با دریانوردان پرداخته میشود. روش مطالعاتی بکار رفته در نوشتار حاضر، روش پژوهش کتابخانهیی، مصاحبه و بازدید و بررسی میدانی محل مورد نظر است. نتایج حاصل از این پژوهش روشن میسازد که روستای بُرخت در دورهیی از تاریخ به عنوان مرکز کانونی تولید و بازرگانی جزیره شناخته شده بود؛ به طوری که خود جزیره هم بنا به اهمیت این روستا به عنوان جزیرهی بُرخت شناخته میشده است و بقعهی قدیمی واقع در بُرخت از اعتباری ویژه نزد مردم و دریانوردان برخوردار بوده است.مقدمه
جزیرهی قشم از دیرباز بنا به دلایلی از جمله وسعت و بزرگی، قرار گرفتن در دهانهی تنگهی هرمز، قرار داشتن در میانهی راه دریایی بنادر غرب خلیجفارس با بنادر هند و آفریقا و نزدیکی به سرزمین اصلی، مورد توجه و عنایت مردم و حکومتهای مختلف بوده است. وسعت زیاد جزیره از سویی باعث شده بود تا بتواند بنادر و لنگرگاههای متعددی را برای پهلوگیری کشتیها فراهم نماید و از سوی دیگر؛ ذخائر آب سطحی و زیرسطحی مناسبی را برای فعالیتهای کشاورزی و باغداری در اختیار جوامع انسانی موجود قرار دهد و بنا به همین دلایل، جمعیت قابل توجهی را در خود جای داده بود که علاوه بر کشاورزی، باغداری و دامداری به تولید مصنوعات تجاری و نساجی نیز میپرداختهاند؛ به طوری در برخی ادوار، بازاری برای مبادلهی کالاهای دیگر جزایر نیز در آنجا برپا میشده است (تطیلی، 1380: 133). از جهتی دیگر، قرار گرفتن در دهانهی تنگهی هزمز و مرکز دریای پارس در میانهی راه آبی مابین افریقا و هند با بصره و سیراف، با توجه به وجود ذخائر آبی کافی، این جزیره به محلی برای پهلوگیری کشتیهای عبوری و تأمین آب شرب آنها تبدیل شده بود که دلیلی دیگر بر اهمیت این جزیره بوده است.روستای کوشه (2) در دشت توریان و در میانهی جزیرهی قشم قرار دارد. در این روستا بقعه و مسجدی قدیمی وجود دارد که بنا به تواریخ محلی و شفاهی، قدمت آن به صدر اسلام باز میگردد. وجود پارهیی شواهد باستانشناسی و مدارک نوشتاری، نشانگر ارتباط این بقعه و مسجد با دریا، کشتیرانی و دریانوردی است. سئوال اصلی این پژوهش چرایی و چگونگی ارتباط بین این بقعه و دریانوردان است. با توجه به اینکه تاکنون به طور اصولی به این موضوع پرداخته نشده است، در نوشتار حاضر، برای پاسخگویی به سؤالات مورد نظر، ابتدا به واکاوی اسناد و مدارک مکتوب دربارهی بُرخت و سپس به بررسی روایات شفاهی و شواهد و آثار مادر مختلف پیرامون مسجد و بقعهی برخ و برخ الأسود شیخ مدفون در این بقعه پرداخته میشود.
ابوزهر بُرختی
سابقهی دریانوردی در دریای پارس، قدمتی بدر ازای حضور انسان در کرانههای این دریا دارد. کشتیرانی در این دریا از دیرباز یکی از راههای تبادل کالا و اندیشه و یکی از مسیرهای جابجایی انسانها بوده است. شاید بتوان از اریتراس (3) به عنوان یکی از اولین دریانوردانی نام برد که پا به این جزیره گذاشته و در اینجا به فرمانروایی پرداخته است (استرابو، 1382: 371). از مزار او به عنوان مکانی نام برده شده که محل زیارت مردم بوده است (Arrian: 1993,37.2). از مازانس (4) هیپارخِّ جزیرهی قشم هم به عنوان شخصیتی یاد شده که راهنمایی ناوگان اسکندر از جزیرهی قشم تا شوش را به عهده داشته است که بیانگر مهارت هیپارخوسِ جزیرهی قشم در دریانوردی و آشنایی او به مسیرهای دریایی خلیجفارس است (همانجا). در اطراف بقعه و مسجد برخ، قبرستانی قدیمی وجود دارد که بنا به نوشتههای بعضی از سنگ قبرهای در حال نابودی این قبرستان، قدمت برخی از آنها به قرون نخستین اسلامی نیز میرسد. نکتهی عجیبی که در این بین وجود دارد، وجود چند سنگ قبر قدیمی است که شبیه به کشتیهای بادبانی ساخته شدهاند؛ گویی این مکان میعادگاه ناخدایان متوفی باشد که برای آرمیدن مکانی در نزدیکی بقعهی برخ را که خود نسبتی با دریا و دریانودری دارد برگزیدهاند و برای سنگ قبر آنها نیز سنگهایی به شکل کشتی تراشیدهاند. از دوران حضور آریاییها در سواحل و جزایر دریای پارس در هر دورهیی بنا به شرایط و ویژگیهای هر شهر و هر دوره، یکی از بنادر این دریا به عنوان نقطهی کانونی تجارت و مبداء سفرهای دریایی مورد توجه قرار میگرفته است. از دوران هخامنشی به بعد، در مقاطع مختلف، یکی از بنادر دیلمون، اومانا، گرا، خاراکس، اپولوگوس، ابله، بصره، سیراف، کیش و هرموز به عنوان شاهبندر اصلی تجارت و دریانوردی مورد توجه بوده است و تجار و بازرگانان، دریانوردان و کشتیرانان از تمامی سواحل و جزایر و بنادر دریای پارس رو به آنجا مینهادند و آن مکان مبدأ سفرهای دریایی قرار میگرفت. در دورانی که شهر سیراف از اهمیت تجاری فوقالعادهیی برخوردار بود و تجار و دریانوردانی از اقصی نقاط دنیا از آن مبدأ به تجارت و دریانودری میپرداختند، ناخدایی دریانورد از جزیرهی قشم به نام ابوزهر بُرختی نیز در میان آنها دیده میشود که حتی توانسته بود جزء بزرگان سیراف قرار گیرد.در پی تهاجم مکرر زنگیان به بندر بصره در آغازین سالهای سدهی چهارم هجری قمری و شیوع هراس و ناامنی در مسیرهای پسکرانهیی آن، این بندر به تدریج رونق و شکوفایی اولیهی خویش را از دست داد و از جنبهی اقتصادی رو به رکود و زوال نهاد. در عوض، استقرار آل بویه در فارس و توجه آنان به حفظ مناطق پسکرانهیی آن، سبب ایجاد موقعیتی فوقالعاده برای بندر سیراف گشت؛ بندری در نزدیکی بندر طاهری فعلی در استان بوشهر که از قرون اولیهی میلادی، بندری تجاری و بازرگانی بوده است. شامگاه بصره بامداد سیراف را در پی داشت و تجار و بازرگانان و طبقات قدرتمند اجتماعی و فرهنگی از بصره و دیگر نقاط رو به سیراف نهادند، به طوری که این بندر در سدهی چهارم هجری قمری به کانون تجاری و اقتصادی و مرکز بازرگانی دریایی تمامی خلیجفارس تبدیل گشت (وثوقی، 1384: 122)؛ چنانکه از آن به عنوان بزرگترین شهر فارس پس از شیراز یاد شده است (وثوقی، 1389: 84).
با تبدیل شدن سیراف به کانون اقتصادی، بازرگانی و تجاری خلیجفارس، تجار و بازرگانان از شهرهای مختلف ایران و دنیای آن روزگار رو به آنجا نهادند و در سیراف به تجارت و دادو ستد و مبادلهی کالا پرداختند. در همان حال، مسافران، سیاحان، سفیران و حتی جاسوسانی با ملیتهای گوناگون در حال مسافرت با کشتیهای سیرافی به اقصی نقاط شرق دور و آفریقا بودند. مردمانی از هند و چین و سیلان و عمان گرفته تا رومیان و یونانیان و سایر ملیتهای اروپایی با ادیان و اندیشهها و باورهای متفاوت نیز در این شهر ساکن بودهاند و به علت کثرت جمعیت، ساکنین در خانههای چند طبقه زندگی میکردهاند (اصطخری، 1371: 114)؛ تا جایی که جمعیت آن را تا سیصد هزار نفر پیشبینی کردهاند و آن را شهر گفتگوی تمدنها نامیدهاند. به همان نسبتی که ساکنین این شهر بزرگ از ملیتها و شهرهای مختلفی بودند، جابجایی مسافران و تجارت دریایی نیز به وسیلهی کشتیهای چوبی بزرگی انجام میگرفت که توسط ناخدایان و ملاحانی از خود سیراف و دیگر شهرها و بنادر و جزایر خلیجفارس هدایت و راهبری میشدند.
یکی از منابع تاریخی مربوط به نیمهی اول قرن چهارم هجری که اطلاعات قابل توجهی را از وضعیت تجارت دریایی بندر سیراف به ما ارائه میدهد کتاب عجائبالهند است که ناخدا بزرگ شهریار رامهرمزی آن را در سال 342 ه. ق به رشتهی تحریر درآورده است و در آن، روایاتی در مورد دریانوردانی که مسیر سیراف به هند و چین را پیمودهاند ذکر کرده است (وثوقی، 1389: 83).در این منبع، هر جا از ناخدایان سیراف نام برده شده است از پسوند سیرافی استفاده شده یا اینکه گفته شده فلان ناخدا اهل سیراف، اما در مورد سایر ناخداها نام زادگاهشان ذکر شده است. در کنار ناخدایان بزرگ سیرافی میتوان از ناخدایانی از دیگر شهرها همچون محمد ابن حسن بن عمرو نجیرمی، عبهرهی کرمانیف عبدالواحد پسر عبدالرحمان فسایی، ابی حاتم فسوی، ابوطاهر بغدادی، یزید و محمد عمانی و ابوزهر بُرختی نام برد.
ناخدا بزرگ شهریار رامهرمزی در این اثر در سه مبحث از زبان ناخدا ابوزهر بُرختی روایاتی را نقل نموده است. او در ضمن معرفی ناخدا میگوید:
«ابوزهر بُرختی ناخدا یکی از بزرگان سیراف بود و نزد همکیشان خود، مجوسیان هند، به امانت شهرت داشت. سپس دین اسلام قبول کرد و به زیارت مکه رفت و زنی از زنان جزیره نساء را به زنی گرفت» (رامهرمزی: 1348: 15). این تنها اطلاعاتی است که ناخدا بزرگ در کتاب عجائبالهند در مورد ناخدای همکارش ابوزهر بُرختی ارائه میدهد. از آنجا که گفته شده ناخدا در ابتدا زرتشتی بوده و بعدها، شاید در سالهای میانی عمرش، به اسلام گرویده است، احتمالاً «ابوزهر» کنیه ناخدا بوده که پس از گروش به اسلام به او دادهاند و پسوند «بُرختی» نمایانگر محل تولد و خاستگاه ناخدا ابوزهر بُرختی است.
جزیرهی بُرخت
بُرخت و برخ از نامهای متعدد جزیرهی قشم است. از این جزیره در طول تاریخ با نامهای مختلفی از جمله اوآراکتا، اوراکتا، اوراختا، کاوان، ابنکاوان، ابنجوان، ابرکاوان، بنیکاوان، لافت، بُرخت، قشم، کشم، و باسعیدو نام برده شده است. اینکه چرا در متون تاریخی و جغرافیایی این جزیره با چندین نام آمده است، باید گفت که تعداد زیاد آبادیها و قرای واقع در این جزیره بسیار بزرگ موجب شده تا هر کدام از جغرافینویسان، این جزیره را به نام یک آبادی معرفی نمایند (وثوقی، 1384: 96) و بنا به اهمیت و مرکزیت سیاسی، تجاری و اقتصادی هر روستا در برهههای مختلف زمانی، این جزیره به نام آن روستا نامیده شود.هر چند در آثار مورخین معاصر ابوزهر بُرختی ناخدا این جزیره بیشتر از نامهای ابنکاوان، بنیکاوان، ابرکاوان و لافت خوانده میشده است، (5) اما در همین زمان در فاصلهیی نه چندان دور از ساحل در میانهی جزیرهی قشم روستایی به نام بُرخت وجود داشته است. با توجه به شواهد باستانشناسی از لحاظ تاریخی قدمت این روستا به قبل از اسلام بر میگردد و بنا بر لوحهیی به خط کوفی که در مسجد این روستا موجود بوده، این مسجد در سال 244 ه.ق تعمیر شده است (اقتداری، 1375: 749). مسجدی که احتمالاً در دوران خلیفهی دوّم بر روی آتشکدهیی بنا گشته است (رابین، 1350: 1/108). نئارخوس در سفرنامهاش از جزیرهیی به نام اوآراکتا نام برده است که بیشتر محققین ایرانی و خارجی آن را با جزیرهی قشم برابر دانستهاند. (6) از این میان، بورگینیون دانویل (7) جغرافیدان فرانسوی، بُرخت را همان اوآراکتای باستانی دانسته است (Potts, 2013: 6). و ژان اوبن (8) برخ را بازتابی از نامی باستانی میخواند (Potts, 2010:532). در تعدادی از منابع جغرافیایی قرون میانه همچون طبقات محمودشاهی اثر قاضی عبدالعزیز نیمدهی، مجمعالبحرین و مطلعالسعدین نگاشتهی عبدالرزاق سمرقندی و کتاب الفوائد فی اصول علمالبحر و القواعد اثر ابنماجد السعدی از جزیرهی قشم با نام جزیرهی بُرخت نام برده شده است. پدرو تکسیرای پرتغالی نیز از این جزیره با همین نام یاد کرده است (teixiera,1906: 19). بنا به اظهارات نیمدهی، امیر سیفالدین نصرت پادشاه هرمز در سال 839 ه. ق در آبادی قشم اقامت داشته و شاهزادگان دیگر در قصر سلطنتی در بُرخت که نیمدهی این قریه را در چهار فرسخی آبادی قشم میداند، اقامت داشتهاند و قصبهی بُرخت که در قلب جزیره قرار داشت، پس از لافت از رونق بسیاری برخوردار شد و به همین دلیل نیز گاهی نام این جزیره را بُرخت نوشتهاند و قصر سلطنتی این آبادی در زمان ورود پرتغالیها تبدیل به دژی دفاعی شد (وثوقی، 1389: 222).
احمد ابن ماجد که به نظر میرسد از عمان (یا احتمالاً حضرموت) راه میافتد و رسالهی خود تحت عنوان الفوائد فی اصول علمالبحر را در حدود سال 895 ه. ق/1489. م در حین دریانوردی در اقیانوس هند به رشتهی تحریر درآورده است (باسورث، 1390: 202)، در فایدهی دهم کتاب خویش که به جزائر بزرگ و مشهور اقیانوس هند اختصاص داده است، از نهمین جزیره به عنوان بنی جاوان یا بُرخت یاد میکند: «نهمین جزیره، جزیرهی بنی جاوان است. آن را به نام جزیرهی بُرخت و قشم هم نامیدهاند» (ابن ماجد، 1372: 424). او در توصیف آبادی بُرخت میگوید: «بُرخت در میان جزیره قرار دارد و محلی است که در آن خرمابنها و کشت و زرع و حیوانات بارکش بسیار است و در آن نزدیک به پانصد بافندهی پارچهی ابریشمین سکونت دارند».
او ضمن توضیح دربارهی جزیرهی بُرخت شواهدی از رونق زندگی، کشاورزی و کشتیرانی در این جزیره ارائه میدهد: «در دماغهی غربی جزیره چاهها وجود دارد و تازیان و پارسیان در آن میزیند و در این جزیره مردمان بسیارند و کشتیهای بسیار و کشتزارها و شهرهای آبادان در همهی زمانها و در همهی نواحی آن وجود داشته است» (همانجا). توصیفات ابن ماجد از روستا و جزیرهی بُرخت بیانگر رونق و شکوفایی تولیدات نساجی، کشاورزی، کشتیرانی و تجارت دریایی در این جزیره است.
روستای بُرخت (کوشهی کنونی) در 37 کیلومتری شهر قشم است. مسجد و بقعهی برخ در این آبادی قرار دارد. این مسجد میتواند همان مسجدی باشد که یکی از مورخین اسلانی آن را متعلق به عمرو بن عاص، فاتح جزیرهی لافت، میداند (مسعودی، 1365: 107). برخی شالودهی اصلی بنای این بقعه را از دورهی ساسانی میدانند و احتمال میدهند که بنای اولیهی بقعه قبلاً آتشکده بوده است (بلوکباشی، 1379: 37). بنا به اظهارات مورخی که بیش از یکصد سال پیش این بقعه را زیارت کرده است:
در خارج و اتصال به قریه کوشه مسجد قدیمهیی دیده میشود که چند بار مرمت شده و در خارج و قبله مسجد بقعهیی است قدیمه که در آن بقعه مقبرهیی است که آن را مدفن برخ اسود معروف به جوهر دانند، از اولیاءالله بوده، کرامات زیاد بدو نسبت دهند، چهار لوحه چوبین متعلق به مسجد اطراف محراب آویخته شده، شاید سابقاً در سردر مسجد نصب بوده است، حروف الواح برجسته و با خط قریب به ثلث است موجب نگارش آن کتاب مکشوف میشود که بنیان مسجد در حدود 244 ه. ق بوده و ممکن است مدفن شیخ برخ در حدود سال 244 ه. ق موجود بوده که احتراماً این مسجد را آنجا بنا کردهاند. نسبت به شیخ برخ چنین گویند که دو برابر بودند صاحب کشف و کرامات موسوم به توکل و جوهر مرید عبدروس نامی از اولیاءالله که در عدن مدفون است، توکل در قریهی گیاهدان و جوهر که به برخ معروف است در کوشه مدفون شدهاند (سدیدالسلطنه، 1368: 677).
روایات شفاهی مختلف پیرامون بقعهی برخ الأسود
تاریخ شفاهی مردم این روستا، روایات متفاوتی را در مورد شیخ برخ ذکر میکند که هر کدام از این روایات گوشهیی از حقیقت را با خود به همراه دارند. برای بررسی موضوع، به بیان روایتهای مختلف حول این موضوع میپردازیم. بنا به روایتی، شیخ برخ، درویشی از مقیمان بصره بوده که با یک کشتی عازم سفر بوده و سکانداری این کشتی را به عهده داشته است. در عرشهی کشتی کراماتی از او به ظهور میرسد به طوری که مسیر چندین روزه را در طی یک شب طی میکند و صبحگاهان هنگامی که کشتی را ترک میکند ناخدا نیز در پی او روان میگردد تا اینکه شیخ در محل فعلی مسجد از نظرها غایب میشود و ناخدای کشتی از روی ارادت و اخلاص به شیخ مسافر که نمیدانسته کیست و از کجاست از بقیت سفر باز ایستاده، کشتی خود را درهم شکسته و با چوبهای کشتی در نقطهی غیب شیخ بنای یادبودی برافراشته که بعدها به بقعهی شیخبرخ معروف شده و محل نذور و زیارات گشته است (اقتداری، 1375: 800).روایتی دیگر بیان میکند: شیخ برخ اهل عدن بوده و در بمبئی میخواسته با لنجی که مقصدش جزیرهی قشم بوده همراه گردد. در روز آغاز سفر، هر چه ناخدا و مسافران منتظر میمانند تا شیخ بیاید و سفر را آغاز کنند، شیخ سر نمیرسد. آنگاه که تصمیم میگیرند تا بدون شیخ سفر را آغاز کنند لنج از حرکت باز میایستد. پی میبرند که شیخ صاحب کرامات است و در پی او میروند و او را مییابند و لنج را به راه میاندازند. شب هنگام شیخ از آنها میخواهد که بخوابند و سکان را به او بسپارند. صبح که همگان از خواب بر میخیزند در مییابند که به ساحل جزیره رسیدهاند و مسیر هفت شبانهروز را در یک شب پیمودهاند. هنگامی که میخواهند او را به ساحل برسانند، میگوید نیازی نیست. لنجش را بر روی آب پهن میکند و بر آن مینشیند و به ساحل میرود. سرنشینان کشتی چون این کرامات را میبینند، در تعقیب شیخ تا این آبادی میآیند و میبینند که شیخ در مکان فعلی مسجد از نظرها غایب گشته است. ناخدا از چوب لنجش این مسجد را ساخته است و خود نیز تا زمان مرگش آنجا مانده است. قبر او نیز در کنار مسجد است (زندمقدم، 1382: 515).
بقعهی برخ (عکاس: عبدالجلیل مرداسنگی)
مسجد برخ (عکاس: عبدالجلیل مرداسنگی)
بر اساس روایتی شفاهی، زلزلهیی ویرانگر، ابنیهی متعددی را در جزیرهی قشم به ویرانی میکشاند که بقعه و مسجد شیخ برخ هم از آن جمله بود. در سالهای بعد از این ماجراف ناخدایی که از مبدأ آفریقا بار سفر بسته بود، هنگامی که در دریا دچار طوفانی شدید و امواجی سهمگین شد، در دل خویش نذر کرد که اگر کشتینشینان از این مهلکه، جان سالم بدر برند، بقعه و مسجد شیخ برخ که بر اثر زلزله ویران گشته بود را بازسازی نماید. هنگامی که این مصیبت را به سلامت پشت سر گذاشتند و طوفان کشتی را در سواحل نزدیک به این روستا به گل نشاند، او با چوب و تختههای عرشهی کشتی خویش، این مسجد و بقعه را بازسازی نمود.
در اینجا لازم است که در مورد شخصیت تاریخی برخ اسود نکتهیی بیان شود: اینکه برخ اسودکه هنوز هم در منابع، این مسجد و بقعه را به او نسبت میدهند شخصیتی داستانی است که بنا به منابع دینی و ادبی بردهیی سیاهپوست در دوران حضرت موسی (علیه السلام) بوده است. هنگامی که بنیاسرائیل هفت سال دچار قحطی و خشکسالی شدند، حضرت موسی (علیه السلام) با هفتاد هزار نفر به طلب باران بیرون شد. خداوند وحی فرستاد که چگونه دعای ایشان را مستجاب کند، حال آنکه ظلمت گناهان ایشان را فروگرفته و باطنهای ایشان خبیث شده؟! خدا از موسی (علیه السلام) خواست که از برخ بخواهد تا دعای طلب باران نماید و پس از دعای برخ اسود بود که خدا بر آنها باران فرستاد (غزالی، 1386: 4/292؛ عطار، 1385:83). پس، این مسجد نمیتواند به آن برخ منسوب باشد. و این برخ هم نمیتواند آن برخ باشد. برخ اسود احتمالاً یا آنگونه که سدیدالسلطنه متذکر میشود لقبی برای شیخ جوهر مدفون در این مکان است و یا ناشی از اشتباهی لفظی بین دو کلمهی بُرخت و بُرخ است که احتمالاً این مکان در آغاز به مسجد برخت یعنی مسجد روستای برخت منسوب بوده است و در مروز زمان به مسجد برخ تغییر نام یافته است و به احتمال قوی آن روایتی که میگوید اینجا مقبره جوهر نامی از مریدان شیخی به نام عبدروس بوده است، صحیحتر به نظر میرسد.
بنا به آنچه از فحوای این روایتهای مشابه بر میآید، شیخ برخ سکاندار کشتی و آشنا به دریانوردی و فنّ کشتیرانی و در حال سفر دریایی بوده است. ناخدای کشتی در مکانی که شیخ از نظرها غیب میشود مسجدی بنیان نهاده و یا به تعمیر و مرمت مسجدی ویران پرداخته و بام مسجد را با تختههای کشتی خود مسقف ساخته است. این تختهها هنوز هم در سقف مسجد قابل مشاهده است و چنانکه از ظاهرِ تختهها بر میآید، این الوارها قبلاً در بدنه و اتاقک کشتی بکار برده شدهاند و در استفادهی مجدد در سقف این مسجد مورد استفاده قرار گرفتهاند. جنس این چوبها از چوب ساج است که بنا به روایت اصطخری، سقف خانههای متمولین سیراف را از این چوبها که از زنگبار میآوردهاند میساختهاند؛ چوبی محکم و مقاوم در برابر پوسیدگی، رطوبت و موریانه که به همین دلیل کشتیها را نیز از این چوب میساختهاند. وجود تختههای لنج در سقف مسجد امر عجیبی نیست و معمولاً کشتیهایی که در اثر طوفان آسیب میدیدند، اگر قابل تعمیر بودند تعمیر میشدند و اگر آسیب بیش از آن بود که تعمیر شوند، از چوبهای کشتی در جاهای دیگر مانند ساخت ابزار چوبی و همچنین مسقف ساختن بناها استفاده میشد؛ چنانکه پیش از آن قریش نیز در سقف کعبه از چوبهای باقیمانده از کشتیهای درهم شکسته شده در سواحل جدّه استفاده کردهاند (حورانی، 1338: 60).
در اطراف بقعه و مسجد برخ، قبرستانی قدیمی وجود دارد که بنا به نوشتههای بعضی از سنگ قبرهای در حال نابودی این قبرستان، قدمت برخی از آنها به قرون نخستین اسلامی نیز میرسد. نکتهی عجیبی که در این بین وجود دارد، وجود چند سنگ قبر قدیمی است که شبیه به کشتیهای بادبانی ساخته شدهاند؛ گویی این مکان میعادگاه ناخدایان متوفی باشد که برای آرمیدن مکانی در نزدیکی بقعهی برخ را که خود نسبتی با دریا و دریانودری دارد برگزیدهاند و برای سنگ قبر آنها نیز سنگهایی به شکل کشتی تراشیدهاند. گویا این مردگان هنوز هم آهنگ دریا دارند. این داستان ناخدای روایات شفاهی را یادآور میشود که خود تا آخر عمر معتکف این بقعه گشته بود.
استفادهی مجدد از چوب و تختههای کشتی در سقف مسجد (عکاس: عبدالجلیل مرداسنگی)
سنگ قبری به شکل کشتی (عکاس: عبدالجلیل مرداسنگی)
این شواهد ما را چنین رهنمون میسازد که بیاندیشیم روستای برخت که از لحاظ جای نامشناسی اوآراکتای باستانی را تداعی میکند، بر اساس منابع، جایی پرآب با سدها، چاهها، قناتها، نخلستانها و زمینهای حاصلخیز کشاورزی در دورهیی از تاریخِ خود، کانون تمدنی و تجاری جزیره بوده است و بنا به همین دلایل، مرکز تولیدات تجاری، کشاورزی و نساجی جزیره در این مکان قرار داشته است؛ به طوری که به مکانی برای آمد و شدِ ناخدایان و دریانوردان و داد و ستدِ تجار و بازرگانان بدل شده بود. بقعهی شیخ برخ نیز یکی از زوایایی بوده که دریانوردان و ناخدایان به هنگام مواجهه با مشکلات و خطرات در زمانی که هیچگونه از امکانات امروزی برای نجات و محافظت از کشتیها وجود نداشته، ملجأ و امید آنها بوده است.
نتیجهگیری
جزیرهی قشم به دلیل امتیازات و شرایط خاص از جمله وسعت، سهلالوصول بودن، نزدیکی به سرزمین اصلی و قرار گرفتن در دهانهی تنگهی هزمز و ورودی خلیجفارس، در طول تاریخ همواره مورد توجه مردم، حکومتها و استعمارگران بوده است که به ایجاد پایگاهها و استقرارگاههایی در این جزیره پرداختهاند. وسعت و بزرگی این جزیره از سویی آن را مستعد ایجاد بندرگاهها، لنگرگاهها و پناهگاههایی برای کشتیها نموده و از سوی دیگر، امکان ایجاد سدها، قناتها، چاهها و تأمین آب شرب مکفی برای فعالیتهای کشاورزی و باغداری و تجمع جوامع انسانی را فراهم آورده است.از تواناییها و مهارتهای مردمانِ سواحل و جزایر دریای پارس از ابتدای سکونت بشر در کرانههای این دریا، کشتیرانی و دریانوردی و به طور کلی امرار معاش از طریق این راه آبی بیکران بوده است. مردم جزیرهی قشم نیز به دلیل در اختیار داشتن سواحل طولانی و بندرگاههای متعدد از دیرباز از دریانوردی نیز سررشته داشتهاند. از مازانس هیپارخ (فرماندار) جزیرهی قشم به عنوان دریانودری نام برده شده است که رهبانی ناوگان نئارخوس و هدایت آنها از قشم به شوش را به عهده داشته است. در دوران رونق و شکوفایی تجارت دریایی در بندر سیراف نیز که تجار و دریانوردانی از اغلب جهان متمدن آن روزگار به آن سو روی آورده بودند، به شخصیتی به نام ابوزهر بُرختی بر میخوریم که از این مبدأ به دریانوردی و کشتیرانی میپرداخت.
بُرخت یکی از نامهای متعدد جزیره قشم است. در طول تاریخ بنا به تمرکز قدرت و فعالیتهای اقتصادی و تجاری در هر کدام از روستاها و شهرهای جزیرهی قشم، این جزیره به همان نام شناخته میشده است. روستای بُرخت نیز در دورهیی از تاریخ دارای شرایطی بوده که به مرکزیت تجاری و اقتصادی جزیره تبدیل شده است؛ چنانکه این جزیره به جزیرهی برخت اشتهار داشته است. محل روستای برخت بنا به اذعان مورخین و جغرافینویسان منطبق با روستای کنونی کوشه است که مسجد و بقعهی برخ در آنجا قرار دارد. روایات متفاوتی دربارهی شخصیت برخالأسود، مسجد و بقعهی او وجود دارد که فصل مشترک بیشتر آنها، کراماتِ شیخ برخ و تعمیر یا ساخت سقف بقعه از تختههای کشتی- که هنوز هم در سقف مسجد قابل مشاهده است- توسط ناخدایی است که به شیخ ارادت داشته است. در قبرستان مجاور بقعه نیز سنگ قبرهایی به شکل کشتی دیده میشود که میتواند متعلق به دریانوردان متوفی باشد.
رونق اقتصادی و تجاری و مرکزیت این روستا در دورانی از تاریخ باعث شد تا برخت به محل رفت و آمد دریانوردان و داد و ستد تجار و بازرگانان بدل گردد. با توجه به اینکه در آن دوران هیچ یک از ابزار و امکانات نجات و ناوبری کنونی وجود نداشته است و از آنجا که نذر و توسل یکی از عادات مرسوم مسلمانان در تمامی ادوار بوده است، تنها ملجأ و پناه دریانوردان در مقابل موج و طوفان و ناامنی، گرفتن یاری از خدا و نذر و توسل به بقاع متبرکه بوده است و با توجه به وجود بقعهی بُرخت در این محل- همانگونه که دربارهی بقعهی شیخ ابواسحاق کازرونی هم گفته شده است - این بقعه نیز مورد توجه دریانوردان قرار میگرفته تا عنایات صاحب بقعه در شرایط سخت دریا و در مسیرهای پرخطر و دور و دراز، شامل حال آنها گردد. متوسلین هنگامی که در پس این نذر و نیاز به مراد خویش دست مییافتهاند، به ادای نذر میپرداختهاند؛ چنانکه مرمت سقف مسجد میتواند ادای چنین نذری باشد.
دریاپیشگانی که نذرشان قبول میافتاد، ارادت بیشتری به این بقعه پیدا میکردند و افسانهها و داستانهایی حول آن پرداخته میشد که بر رونق آن میافزود و به تبع آن، خود بقعه نیز صاحب اعتبار و محبوبیت روزافزون میگشت. این ارادتمندان که دفع مصیبت را مدیون شیخ بودند، وصیت میکردند که پس از مرگ نیز در کنار این بقعه به خاک سپرده شوند تا در جوار مراد خویش باشند. پس احتمال دارد سنگ قبرهای کشتی شکل متعلق به این دسته از مردگان باشد.
نمایش پی نوشت ها:
1. کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان از دانشگاه شهید بهشتی.
2. kusheh
3. Ereatras
4. Mazanes
5. چنانکه ابنخردادبه جغرافینویس قرن سوم هجری این جزیره را ابنکاوان مینامد (ابن خردادبه، 1371: 47). صاحب نخبهالدهر میگوید: «جزیرهی یافت به نام جزیرهی بنیکافان شناخته شده است (دمشقی، 1382: 261). اصطخری در ذیل جزیرههای که به اردشیر خوره منسوبند آن را کاوان و لافت میخواند (اصطخری، 1371: 96)، مسعودی در کتاب مروجالذهب به هنگام توصیف دریای پارس جزیرهی لافت و بنیکاوان را یکی میداند (مسعودی، 1365: 107) و یاقوت حموی در کتاب معجمالبلدان از این جزیره با سه نام کاوان، بنیکاوان و لافت یاد کرده است. طبری در تاریخ الرسل و الملوک و بلاذری در فتوحالبلدان نیز آن را ابرکاوان نامیده است.
6. از میان محققین داخلی، محمدباقر وثوقی، حسین نوربخش و علی بلوکباشی و از میان پژوهشگران خارجی نیز پاتس این اسامی را بر شمرده است (Potts, 2013: 5).
References : d'Anville 1764: 150= Qeshm: Vincent 1807: 348,n. 96=Qeshm: Berghaus
1832: 45= Qeshm, Forbiger 1844:554=Qeshm , Bunbury 1879
537=Qeshm, Mockler
1879: 141=Qeshm:Tomaschek 1890: 47=Qeshm, Hüsing1927
: 103=Qeshm: Schiwek
1962: 75=Qeshm, Potts n.d.a=Qeshm.
7. Bourguignon d' Anville
8. Jean Aubi
نمایش منبع ها:
منابع فارسی
- ابن بطوطه، محمدبن عبدالله؛ سفرنامهی ابن بطوطه، ترجمهی محمدعلی موحد ابطحی، تهران: انتشارات اگه، ج1، 1367.
- ابن خردادبه، عبیدالله بن عبدالله؛ مسالک و ممالک، ترجمهی سعید خاکرند، تهران: مؤسسهی مطالعات و انتشارات تاریخی ملل و مؤسسهی فرهنگی حنفاء، 1371.
- ابن ماجد، احم بن ماجد؛ الفواید فی اصول علم البحر و القواعد، ترجمهی احمد اقتداری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، 1372.
- اصطخری، ابواسحق ابراهیم؛ مسالک و ممالک، ترجمهی محمد بن اسعد بن عبدالله تستری، به کوشش ایرج افشار، تهران: مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، 1371.
- استرابو؛ جغرافیای استرابو، سرزمینهای زیرفرمان هخامنشیان، ترجمهی همایون صنعتیزاده، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1382.
- اقتداری، احمد؛ آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیجفارس و دریای عمان، تهران: انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1375.
- باسورث، ادموند کلیفورث؛ نامگذاری خلیجفارس، ترجمهی منصور چهرازی، پژوهشنامهی خلیجفارس، دفتر اول و دوم، به کوشش عبدالرسول خیراندیش، تهران: خانهی کتاب، 1390.
- بلوکباشی، علی؛ جزیرهی قشم: صدف ناشکافته خلیجفارس، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1379.
- تطیلی، بنیامین بن یونه؛ سفرنامهی رابی بنیامین تودولایی، ترجمهی مهوش ناطق، ویراستاری ناصر پورپیرار، تهران: نشر کارنگ، 1380.
- حورانی، جورج؛ دریانوردی عرب در دریای هند در روزگار باستان و در نخستین سدههای میانه، ترجمهی محمد مقدم، تهران: کتابخانهی ابن سینا، 1338.
- دژگانی، فاطمه؛ قشم نگینی بر خلیجفارس، تهران: انتشارات سیروان، 1384.
- دمشقی، شمسالدین محمد بن ابیطالب؛ نخبهالدهر فی عجایب البر و البحر، ترجمهی سید حمید طبیبیان، تهران: انتشارات اساطیر، 1382.
- رامهرمزی، ناخدا بزرگ شهریار؛ عجائب هند، ترجمهی محمد ملکزاده، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1348.
- رایین، اسماعیل؛ دریانوردی ایرانیان، تهران: سازمان انتشارات جاویدان، ج1، 1350.
- زندمقدم، محمود؛ آفاق جزیرهی قشم، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1382.
- سدیدالسلطنه، محمدعلی بن احمد؛ بندرعباس و خلیجفارس، تصحیح احمد اقتداری، تهران: دنیای کتاب، 1368.
- عطار، محمد ابن ابراهیم؛ مصیببنامه، تصحیح عبدالوهاب نورانی وصال، تهران: انتشارات زوار، 1385.
- غزالی محمدبن محمد؛ احیاء علومالدین، ترجمهی مؤیدالدین محمد خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ج4، 1386.
- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین؛ مروج الذهب، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1365.
- وثوقی، محمدباقر؛ تاریخ خلیجفارس و ممالک همجوار، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، 1384.
- ــــ ؛ علل و عوامل جابجایی کانونهای تجاری در خلیجفارس، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، 1389.
منابع انگلیسی
D.T.Potts,'Achaemenid Interests in the Persian Gulf" , in The World of Achaemnid Persia, edited by John Curtis and St John Simpson, London: I B Tauris,2010.
- D.T. Potts,"The islands of the XIVth satrapy", in Fest- schrift for Getzel Cohen, edited by R. Oetjen and F. Ryan, Stutgart:Steiner Verlag, 2013.
-Teixiera, Pedro,The Travels of Pedro Teixiera, trans- lated by William F Sinclair, printed for the Hakluyt Society, London, 1906.
-Arrian ,Anabasis Alexandri: Book VIII (indica), Tr.an- slated by E: IIiff Robson, 1993.
- htpp:// legacy. fordham. edu/halsall/ancient.
فصلنامه تخصصی مطالعات خلیجفارس، شمارهی استاندار بینالمللی 0220-2383، سال دوم، شمارهی اول (پیاپی 5)، بهار 1395.