ساکنان شبه قارهی هند به خصوص سواحل و جزایر جنوبی آن، از هزاران سال با اعراب و ایرانیان، مناسبات اقتصادی و تجاری داشتهاند. قدمت این گونه مراودات به سالهای پیش از تاریخ برمیگردد که در دورهی فینقیها و آرامیها ادامه یافته است. در طول ادوار مختلف تاریخی، مناسبات اقتصادی همیشه با پیآمدهای سیاسی و فرهنگی، هم زمان و همراه بوده است. سید سلیمان ندوی معتقد است که خط «آریاورتا» (1) را ساکنان شبهقارهی هند به واسطهی بازرگانان از اعراب سامی اقتباس کردهاند و یا به نوعی تحت تأثیر آنان بوده است. او یکی از نشانهها و قراین آن را، نگارش این خط همچون خط سامی از راست به چپ میداند. او براین باور است که بازرگانان عرب این خط را به شبهقاره منتقل و به ساکنان هند معرفی کردهاند. (2)
با توجه به انسداد مرزهای جغرافیایی شبهقارهی هند در شمال و شمال غرب و عدم ارتباط و تعامل اقوام و ملل دیگر با ساکنان آن، ارتباط تجاری، فرهنگی و یا سیاسی - نظامی ساکنان هند با اعراب و ایرانیان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. گرچه سواحل شرقی هند نیز از زمانهای بسیار دور با شرق آسیا در ارتباط بوده است، ولی تمدنهای بزرگ بشری در شمال و غرب شبهقاره شکل گرفته و بیشتر تحت تأثیر سرزمینهای غربی هند بوده است که فرهنگ و تمدن در آنجا شکوفا شده است.
مناسبات بازرگانی هند با کشورها و سرزمینهایی غربی آن از جمله شبهجزیرهی عربستان، فلسطین و مصر سابقهای بسیار دیرینه دارد. سلیمان پادشاه، طلا، نقره، عاج، میمون و طاووس از هند تهیه میکرد. بطالسه در کرانهی دریای سرخ، بندرهایی ساخته بودند تا بتوانند بیشتر از کالاهای هندی بهره برند. سلوکیان نیز به همین نیت در خلیج فارس بندرگاههایی احداث نموده بودند. قبل از ظهور اسلام، روابط اقتصادی با هند و دیگر سرزمینهای آن از چنان اهمیتی برخوردار بود که رقابت شدیدی بین ایران و روم بر سر آن در گرفت. یونانیان نیز از سواحل مالابار، برنج، زنجبیل و دارچین تهیه میکردند. ایرانیان و رومیان نیز در کار تجارت با هند بودند و به این منظور در سواحل خلیج فارس بنادری ساخته بودند که از جمله میتوان به بندر «اُبلّه» (3) اشاره کرد که در قرنهای پنج و شش میلادی دریانوردان هندی در نواحی اطراف آن رفت و آمد داشتهاند. (4)
قبل از ظهور اسلام، روابط اقتصادی با هند و دیگر سرزمینهای آن از چنان اهمیتی برخوردار بود که رقابت شدیدی بین ایران و روم بر سر آن در گرفت. ایران و روم توانسته بودند تا حدود زیادی بازارهای اقیانوس هند و شرق مدیترانه را از دست اعراب خارج سازند، ولی اکنون بر سر تصاحب آن به مرز درگیری رسیده بودند. در سال 525م حبشه به تحریک روم، یمن را که در دهانهی دریای سرخ قرار داشت، تصرف کرد. هدف رومیان از این کار دسترسی مستقیم به اقیانوس هند و بازارهای آسیایی بود. ایران که خلیج فارس را در اختیار کامل داشت و بنادری را در سواحل آن تا مکران تأسیس کرده بود، با تصرف مصر و سوریه در سال 616 م سعی در توسعهی اهداف و منابع اقتصادی خود داشت. با تصرف مصر در سال 626 م توسط رومیان، ضربهی مهلکی به ایران وارد شد. به این ترتیب نزاع سیاسی - نظامی ایران و روم با رقابتهای شدید اقتصادی و بازرگانی توأم گشت که نتیجهی آن تضعیف هر دوکشور و بهرهبرداری اعراب از ضعف آنها بود. (5)
بیشتر بخوانید:عوامل گسترش اسلام و مذهب اهل بیت (علیهم السلام) در شبه قاره (1)
اعراب از نظر جغرافیایی امتیازات بیشتری داشتند. بحرین، عمان، حضرموت، یمن و حجاز در کنار دریای سرخ و خلیج فارس قرار گرفتهاند و به صورت طبیعی در محلی قرار دارند که ضرورت پرداختن به تجارت دریایی یکی از اولویتهای آنهاست، علاوه بر آن اعراب، دارای موقعیت مناسبی جهت انتقال کالا به نواحی دیگر از جمله اروپا بودند. کشتیها پس از حرکت از سواحل هند به بنادر یمن میرسیدند، از آنجا کالاهایشان، با شتر حمل میشد و از طریق دریای مدیترانه به اروپا منتقل میگردید. (6) مهمترین راههای تجاری دریایی و زمینی به قرار زیر بود:
1. بازرگانان ابتدا از مصر و سوریه - از طریق جادههای زمینی در سواحل شرقی دریای سرخ- به یمن میآمدند. از آنجا سوار کشتی شده، برخی به افریقا و برخی دیگر به حضرموت، عمان، بحرین و عراق و از آنجا به سواحل ایران در خلیج فارس میرفتند. از طریق ایران، بازرگانان به بندر تیز در مکران یا بندر دیبل در سند و یا به نواحی دورتر تا خمبایات (کمبایات) و کاتیاوار پیش میرفتند. از آنجا از طریق دریا به کالیکوت یا کیپ کومورین (7) و از آنجا به کرومندل، (8) و پس از توقف در چند بندر در خلیج بنگال به برمه و مالایا و چین میرسیدند و هنگام بازگشت نیز همین مسیر را طی میکردند. (9) یکی از مشکلات این راه، گذشتن از قلمرو میدها و دیگر اقوام راهزن در سند بود. دزدان دریایی نیز در این منطقه قدرت زیادی داشتند و دامنهی نفوذشان تا دجله میرسید. برای دفاع در برابر آنها کشتیهای بازرگانی مجبور بودند دریانوردانی که آزمودگی لازم برای مقابله با آنان را داشتند، با خود ببرند. (10) در هر صورت مسافرت به سند متضمن پذیرش خطرهای فراوان و رنجهای بسیار بود. (11)
2. راه دوم کوتاهتر و امنتر بود. بازرگانان میتوانستند از طریق بندر مسقط یا بنادر و جزایر و لنگرگاههای دیگر، در این منطقه به صورت مستقیم از میان دریای هند به کوِلم مِلی در مالابار بروند. بیشتر کشتیهای تجاری، این راه را برمیگزیدند، به خصوص کشتیهایی که عازم چین بودند. از کولم ملی این راه با راه اول یکی میشد. پس از سواحل مالاریا، کشتیها میتوانستند ضمن توقف یا داد وستد با ساکنان جزایری چون مالدیو و سراندیب به راه خود ادامه دهند. برخی از کشتیها نیز پس از مالابار به جاوه یا سوماترا میرفتند، ولی بیشتر هدف نهایی کشتیها، بندر کانتون در چین بود. (12) میزان مسافت بسیاری از این راهها در کتب جغرافیایی ذکر شده است؛ (13) ولی بسیاری از اسامی و اماکن جغرافیایی قابل انطباق با اماکن و اسامی شهرها و نواحی امروزی نیستند و نمیتوان محل دقیق آنها را تعیین نمود.
3. راههای کماهمیتتری نیز وجود داشت، از جملهی این راهها میتوان به راههای زمینی بین ایران و هند و یا ایران و چین اشاره کرد که البته راه ارتباطی چین، همان راه معروف ابریشم بود که از موضوع این رساله خارج است. برخی از سیاحان و تجار از راهی که از راه ابریشم منشعب میگشت، از طریق آسیای مرکزی و یا از طریق کابل و غزنین به نواحی شمال غربی هند و سند میرفتند. تعداد زیادی از تجار مسلمان در شهرهای این منطقه ساکن، (14) و بسیاری از کاروانهای تجاری در حال عبور و مرور از ملتان به خراسان بودند. (15)
وابستگی تجاری و بازرگانی هند و دنیای اسلام
هند به علت دارا بودن انواع و اقسام محصولات و کالاها مورد توجه تجار و بازرگانان از نواحی مختلف دنیای آن روز بود. از هند کالاهایی چون چوب ساج - که برای کشتیسازی اهمیت فوقالعادهای داشت - کافور، مشک، پارچههای ابریشمی و کتان، ادویه، فلفل، عود، عنبر، مروارید، یاقوت، الماس، مرجان، دارو، انواع جانوران چون فیل، طاووس، طوطی، مصنوعات ساخته شده از عاج، سنگهای قیمتی، مواد غذایی، عطر، نارگیل، کتف، بلور، چوب بید، چوب آبنوس، میحک، جوز هندی، چوب صندل، چوبهای خوشبو، ورق سرب، عصای خیزران، کفش، ظروف سفالی، ظروف چینی و نیزه - به خصوص از بندر بروچ (بروص) و کُندُر- وارد میگردید و کالاهایی چون لباس، زُمرّد مصری، مرجان و دیگر سنگهای قیمتی، ابریشم و خز، شمشیر بیزانسی، گلاب ایرانی، اسب عربی و خرما به هند و دیگر نواحی شرقی آسیا صادر میشد. (16)با توجه به اهمیت و منافع اقتصادی ارتباط با هند و چین و نقش واسطهای اعراب و مسلمانان جهت انتقال کالا به اروپا، امنیت راههای اقتصادی و تجاری، اهمیت و ضرورت زیادی داشت. هنگامی که مسلمانان سند را به تصرف خود درآوردند، تنها از این ناحیه که در مقایسه با نواحی دیگر شبهقارهی هند، اهمیت اقتصادی زیادی نداشت، سالانه دست کم یک میلیون درهم مالیات به دربار خلافت ارسال میشد. (17) این در حالی بود که بسیاری از مبالغ جمعآوری شده یا در همان منطقه هزینه، و یا به مخارج حکومت محلی اختصاص داده میشد. اعراب پس از تصرف ایران، به سند و هند چشم دوخته بودند و با تصرف مکران و بلوچستان بر برخی از بنادر و مراکز تجاری چون تیز دست یافتند، اما هنوز اطمینان کافی برای امنیت راهها و منافع اقتصادی اعراب وجود نداشت. مسلمانان به امنیت راههای تجاری و بازرگانی اهمیت زیادی میدادند. منافع اقتصادی ناشی از بازرگانی اهمیت زیادی میدادند. منافع اقتصادی ناشی از بازرگانی در این راهها برای مسلمانان دارای اهمیت حیاتی بود. پس از آنکه مسلمانان، ایران و برخی نواحی اطراف آن را به تصرف خود درآورند، بر بسیاری از راههای تجاری دست یافتند و سعی کردند با تصرف گلوگاهها و مناطق مهم و سرکوب راهزنان، امنیت راههای اقتصادی را برقرار کنند. بسیاری از افراد از سوی خلفا و وزرای آنان مأموریت یافتند تا اطلاعات مربوط به مسافت راهها، محصولات شهرها و دیگر ویژگیهای طبیعی، انسانی و اقتصادی آنها را جمعآوری کنند که در کتب مسالک و ممالک مسطور و موجود است و در این رساله از بسیاری از آنها استفاده شده است.
سهیل ظاهر لاری از محققان تاریخ هند معتقد است که هدف اعراب، تبدیل اقتصادی هند به یک دریای عربی بود. (18) اما مسلمانان تنها موفق شدند که از طریق لشکرکشی نظامی منطقهی سند را به تصرف خود درآورند. اهمیت این منطقه از مناطق دیگر چون گجرات، سواحل مالابار و یا جزایر جنوبی هند بسیار کمتر بود. مسلمانان در آن زمان قادر به انجام لشکرکشیهای بزرگ دریایی برای تصرف چنان مناطقی نبودند و شاید هم ضرورتی برای این امر به خصوص در بنادر و سواحل جنوبی نمیدیدند. آنان در این مناطق هیچ مشکل یا مزاحمی نداشتند.
حمله به سند را شاید بتوان ناشی از یک ضرورت اقتصادی دانست و یا حداقل بهانهی آغاز جنگ، اقتصادی بود. اعراب پس از تصرف ایران، به سند و هند چشم دوخته بودند و با تصرف مکران و بلوچستان بر برخی از بنادر و مراکز تجاری چون تیز دست یافتند، اما هنوز اطمینان کافی برای امنیت راهها و منافع اقتصادی اعراب وجود نداشت. اتباع قبایلی چون «مید» و «زط» ایجاد مزاحمت میکردند. سید سلیمان ندوی که بسیاری از حوادث و وقایعی را که منجر به فتح سند و برخی دیگر از نواحی هند گردید، از منظر مذهبی و برای اهداف و مقاصد معنوی میبیند، بر این باور است که نخستین لشکرکشیهای مسلمانان به تانه، بروچ و دیبل بنا به ضرورتهای اقتصادی صورت گرفته است. (19)
شاید بتوان گفت که سختگیری بیش از حدحجاجبن یوسف ثقفی و اصرار وی جهت حمله به سند و تلاشش جهت اقناع خلیفهی اموی، ناشی از مطامع اقتصادی وی بوده است. (20) گرچه به ظاهر، بهانهی آغاز تهاجم به سند، حمله به کشتی سراندیبی بود که برخی از زنان و اتباع مسلمان عرب را حمل میکرد، و این خالی از دغدغههای اقتصادی مینمود؛ ولی واقعیت این است که حجاج فردی نبود که به خاطر چند بیوهزن و یا بچه یتیم مسلمان، قصد انتقام از حاکم سند و لشکرکشی به هند را داشته باشد. در نتیجهی حمله به این کشتی که البته هدایایی نیز برای خلیفه از جانب حاکم سراندیب حمل میکرد، امنیت راهها به طور کلی مختل گردید و هیچگونه تضمینی برای تدوام مراودات اقتصادی باقی نماند و حاکم سند اعلام کرد که قادر به جلوگیری از اقدامات دزدان و راهزنان دریایی به خصوص قبایل «مید» و «زط» نیست. بندر دیبل - که نخستین شهری بود که از سوی مسلمانان در دورهی حجاج مورد حمله قرار گرفت و دارای اهمیت اقتصادی و بازرگانی زیادی در سند و بلکه غرب هند بود - میتواند تا حدودی اهداف اقتصادی را که در پس پشت این حمله نهفته بود، آشکار سازد. در هر صورت چنانچه اعراب قصد تسلط بر سواحل اقیانوس هند و جادههای تجاری آسیا را داشتند، از تصرف سند و نواحی دیگر هند نیز ناگزیر بودند.
یکی از زمینههای همکاری تجار و بازرگانان با جنگجویان، کسب اخبار و اطلاعات در مورد مسائل سیاسی، جغرافیایی و یا نظامی بود. اعراب و مسلمانان از زمانهای بسیار دور در مورد اقوام، آداب و رسوم، ویژگیهای جغرافیایی و اوضاع اقتصادی چین و هند از طریق اختلاط با بومیان اطلاعات زیادی کسب کرده بودند. (21) بسیاری از دریانوردان و سیّاحان عرب پس از بازگشت از هند و چین از آداب، رسوم، معتقدات، حیوانات و امور دیگر این کشورها صحبت میکردند و یا کتاب مینوشتند که سفرنامهی ابوزید حسن سیرافی، بزرگبن شهریار و سلیمان تاجر از آن جمله است. مبادلات علمی و فرهنگی و راههای دیگر ارتباطی نیز برقرار بود.
مهمترین منبع اطلاعاتی محمد بن قاسم دربارهی سند و هند، تجار و بازرگانان بودند که از طریق زمین و دریا به شبهقارهی هند، مسافرت میکردند. این اخبار بیشتر دربارهی ویژگیهای جغرافیایی شهرها، آداب و رسوم و علائق مردم و اوضاع سیاسی و اقتصادی مناطقی چون زابل، کابل، گجرات، سند و دیگر سواحل غربی هند بود؛ البته به نظر میرسد که دربارهی تاریخ، تمدن، فلسفه و خصوصیات روحی عمیق ساکنان شبهقاره از جمله عدم خشونت و تنفر آنان از جنگ اطلاعات زیدی در اختیار نداشتند. (22) این گونه آگاهیها چند قرن بعد و به مرور از طریق مبادلات علمی و فرهنگی و رفت و آمد دانشمندان دو طرف به خصوص مهاجرت تعدادی از دانشمندان هندی به بغداد و دیگر نواحی و یا مسافرت علما و صوفیان و عرفا از جهان اسلام به شبهقاره کسب گردید.
بنادر و شهرهای مسلماننشین در هند
در پی گسترش روابط تجاری و بازرگانی بین دنیای اسلام و شبهقارهی هند، مراکز و بنادری در سرزمینهای اسلامی و سواحل هند به منظور استقرار بازرگانان و توقف کشتیها تأسیس شده، یا رونق و شکوفایی پیدا کردند. در نزدیکی بصره، بندری بسیار مهم برای تجارت با هند به نام اُبلّه وجود داشت. تعداد تجار هند در این بندر بسیار زیاد بود.کشتیها از چین و هند به این بندر آمده، لنگر میانداختند. اعراب، هند و سواحل و جزایر آن را، سرزمینهای پر از جواهر و انواع و اقسام داروها و کالاهای بیبدیل میدانستند و اهمیت بسیار زیادی به تجارت با هند قائل بودند. از زمانی که بصره رونق و شکوفایی بیشتری پیدا کرد، اُبّله اهمیت خود را از دست داد، ولی بصره هیچگاه جایگاه و اهمیت ابلّه را نیافت. علت این امر را باید در اهمیت سیاسی و نظامی بصره و ترجیح این ویژگیها بر جنبههای اقتصادی و تجاری آن، جست و جو کرد. عباسیان از مالیاتی که از کشتیهایی که در بصره لنگر میانداختند، سالیانه درآمدی بالغ بر بیست هزار دینار، کسب میکردند. (23)
بندر سیراف در خلیج فارس نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود و نقش مهمی در روابط تجاری بین هند و دنیای اسلام داشت. کشتیهای تجاری از این بندر به هند و چین رفت و آمد میکردند. (24) بندر هرمز نیز اهمیت بسیار زیادی در تجارت با هند و دیگر مناطق جهان آن روز داشت و از آنجا کشتی به سراندیب، گجرات و نواحی دیگر میرفت. (25) بسیاری از جغرافینویسان از اهمیت تجاری و اقتصادی سیراف سخن گفتهاند.
در عجائب الهند رامهرمزی، از بازرگانی سیرافی به نام محمد بن مسلم سیرافی نام برده شده که بیش از بیست سال در بندر تانه مقیم بوده و به بیشتر شهرهای هند مسافرت کرده است. (26) او از ارتباط تجاری بین بنادر صیمور، تیز و سندان و دیگر مراکز تجاری هند با سیراف سخن گفته و حتی به نام کشتیها، بازرگانان و شرح مشکلات و مسائل آنان، مقدار کالاها و... اشاره کرده است. (27)
کشتیهای این مسیر آنچنان بزرگ بودند که علاوه بر کالا، باربرها و خدمهی کشتی، حدود چهارصد نفر به راحتی میتوانستند با آن سفر کنند. کشتیهایی که به مقصد چین حرکت میکردند، بسیار بزرگتر بودند و هزاران نفر در آن جای میگرفتند. ندوی در یکی از مقالات خود آورده است که کشتیهایی که به چین میرفتند، دارای ششصد خدمه، چهار صد تیرانداز و نفتانداز و هزاران مسافر بودند و علاوه بر آن در هر کشتی قایقهایی برای حالت فوقالعاده و اضطراری وجود داشت. (28) گرچه برخی از استنادات ندوی به سفرنامهی ابنبطوطه است که با محدودی زمانی موضوع رسالهی حاضر، فاصلهی زمانی نسبتاً زیادی دارد، ولی قبل از ابنبطوطه است که با محدودهی زمانی موضوع رسالهی حاضر، فاصلهی زمانی نسبتاً زیادی دارد، ولی قبل از ابنبطوطه نیز این کشتیها به همین صورت و یا اندک تفاوتی در حرکت بودهاند، همانگونه که بزرگبن شهریار در مورد آنها سخن گفته است.
در هند نیز بنادر زیادی وجود داشت که محل استقرار بازرگانان مسلمان بود. بسیاری از مسلمانان در این بنادر، اسکان دائمی یافته، و اقلیتهای پرنفوذی تشکیل داده بودند. در بسیاری از بنادر هند، مسلمانان دارای حاکمی از خود بودند که به امور آنان رسیدگی میکرد. این حاکم که با عنوان «هنرمن» از آن یاد شده، به رتق و فتق امور مسلمانان بر اساس دین اسلام میپرداخت. این حاکم، نمایندهی حاکم هندی منطقه محسوب میشد ولی به نوعی باعث استقلال داخلی مسلمانان شده و مانع پایمال شدن احتمالی حقوق آنان به خصوص تجار میگردید. از هنرمن با عنوان قاضی نیز یاد شده است. مسلمانان در بسیاری از بنادر هند، دارای مسجد بودند و در اجرای امور مذهبی و شرعی و همچنین انجام امور تجاری و بازرگانی آزاد بودند. منافع حکام منطقه نیز در گرو تأمین امنیت جانی و مالی این مسلمانان بازرگان قرار داشت. سکونت بازرگانان مسلمان اعم از عرب و ایرانی باعث درهم آمیختگی و تأثیرگذاری آداب و رسوم اسلامی در عادات و آیینهای هندی و تأثیرپذیر از آن ها گشته بود. (29)
بیشتر بخوانید:علل لشکرکشی مسلمانان به هند در قرون اولیه اسلامی
از جمله مهمترین بنادر و شهرهای هند که محل رفت و آمد یا استقرار تعداد زیادی از مسلمانان به خصوص تجار و بازرگانان بود، میتوان به تیز، (30) در مکران، دیبل (31) و عسیفان (32) (اسیوان) در سند، تانه، (33) کامبایات یا خامبایات (34) سوباره یا سوپاره، (35) صیمور یا چیمور، (36) سنجان یا سندان، (37) گندهار یا قندهار، (38) گاوی، (39) بیرم، (40) گوگه (41) چندابور یا صندابور، (42) بروص یا بروچ (43) بهارابهات (44) در گجرات اشاره کرد. (45) بندر صیمور یا چیمور در نزدیک بمبئی امروزی قرار داشت. تعداد مسلمانان در این شهر چنان زیاد بود که حاکم این منطقه همیشه یک هنرمن یا قاضی برای ادارهی ایشان تعیین میکرد. مسعودی که در سال 304 ق از این شهر دیدن کرده است، میگوید تعداد ده هزار مسلمان اینجا ساکن بودند. این بندر، در قلمرو حکومت بلهرا (46) قرار داشت. بسیاری از مسلمانان در این شهر متولد شده بودند و تعداد دیگری از سیراف، عمان، بصره، بغداد و نواحی دیگر آمده و اسکان دائمی پیدا کرده بودند. (47)
به مسلمانانی که در صیمور متولد شده بودند «بیاسره» گفته میشد که جمع «بیسر» (48) بود. از تجار معروف این منطقه به ابوسعید معروف بن زکریا و موسیبن اسحاق که در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری در این شهر میزیستهاند، اشاره شده است که راجهی منطقه برای آنان اهمیت زیادی قائل بود. (49) در عجائب هند رامهرمزی نیز از عباسبن ماهان هنرمن و پیشوای مسلمانان در این منطقه یاد شده است. بزرگبن شهریار با این شخص ملاقات داشته و عباسبن ماهان برای وی داستانهایی نقل کرده که در کتاب خود آورده است. (50)
از دیگر بنادر گجرات که مسلمانان زیادی در آن ساکن بودند، سنجان یا سندان بود، مسلمانان در این شهر از استقلال برخوردار بودند. سه حاکم مسلمان به نامهای فضلبن ماهان، محمد بن فضلبن ماهان و ماهانبن فضلبن ماهان در آنجا حکمرانی کردند. سنجان امروزه در ناحیهی تانه نزدیک بمبئی قرار دارد و فاقد هر گونه اهمیت اقتصادی است ولی درگذشته بندری بزرگ بود. کالاهایی چون عسل، برنج، پارچه، چوب ساج، انبه و موز از آنجا به سرزمینهای اسلامی صادر میشد. کفشهای این منطقه در میان اعراب به نعلین کمبانیه معروف بود. (51) بنادر دیگر گجرات نیز دارای اهمیت تجاری و بازرگانی قابل توجهی بوده و تعداد زیادی از مسلمانان در آنجا ساکن بودند و در بیشتر این شهرها همانطور که گفته شد، مسلمانان دارای مسجد بودند و آزادانه به شعائر و امور مذهبی بر اساس اسلام عمل میکردند. آخرین بندر گجرات در جنوب این ناحیه، تانه نام داشت. گرچه ساکنان شهر، هندو بودند، مسلمانان زیادی نیز ساکن شده و از حقوق و آزادی کافی برخوردار بودند. (52)
به علت برخورد عادلانه و دوستانهی راجه بلهرا تعداد مسلمانان در بنادر و شهرهای این ناحیه بسیار زیاد بود. سیاحان و محققان از سیاستهای دوستانهی او نسبت به مسلمانان و احترامی که وی برای اتباع عرب و مسلمان قائل بود، سخن میگویند. به گفتهی سلیمان تاجر و ابوزید حسن سیرافی هیچ پادشاهی به اندازهی وی اعراب را دوست نداشت. (53)
محمد قمرالدین از محققان هندی معتقد است که سیاستهای سختگیرانهی حجاج به صورت غیرمستقیم در پیدایش کلنیهای اعراب در هند مؤثر بوده است. به گفتهی وی، بسیاری از مسلمانان مخالف بنیمیه، به محض آغاز حکومت وی در عراق، به جست و جوی محلی برای فرار پرداختند. برخی از آنها سواحل غرب و جنوب غرب هند را برای مهاجرت در نظر گرفتند و در شهرهایی چون کونکان (54) و تینیولی (55) در نزدیکی بمبئی ساکن شدند و برخی نیز به نواحی دیگر گریخته و بسیاری از آنان به سواحل مالابار رفته و بزرگترین کلنی مسلمانان را تشکیل دادند. یکی از نتایج حضور آنان اسلام آوردن پادشاه محلی این منطقه بود. (56)
در مورد اسلام آوردن این راجه - که حاکم ملیبار بود - گزارشها متفاوت است. برخی معتقدند که این امر در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته است. بر اساس این گزارش، تعدادی از زوّار قدمگاه آدم (علیه السلام) که در سراندیب قرار دارد، هنگام عبور از ملیبار با حاکم این منطقه ملاقاتی داشته و او را با اسلام آشنا ساختهاند. حاکم ملیبار پس از آن، علاقهی خود را برای ملاقات با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام داشت و همراه این زوار عازم شبهجزیرهی عربستان گردید؛ اما در سواحل جنوبی این شبهجزیره درگذشت. همراه وی تعدادی از تجار عرب چون شرفبن مالک و برادرش مالک بن دینار و پسر برادرش مالکبن حبیببن مالک و همسرش قمریه و ... بودند. حاکم ملیبار قبل از مرگش نامهای به این افراد داده و آنها را به دوستان و خویشان خود در ملیبار معرفی و سفارش نموده بود و همین امر باعث استقبال از آنان گردید. این عده در انتشار اسلام و بنای مساجد در جزایر و سواحل جنوبی هند نقش مهم و مؤثری داشتند. همچنین گفته شده که پذیرش اسلام توسط وی، پس از آگاهی از معجزهی شقالقمر و رؤیت آن صورت گرفته است. بر اساس این روایت وی پس از ملاقات با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و به هنگام برگشت در منطقهی ظفار عربستان درگذشت. (57)
تاراچند نیز سابقهی سکونت اعراب و مسلمانان را در نواحی جنوب و غرب هند دارای قدمت فراوان دانسته و یکی از شواهد آن را ارسال کشتی سراندیبی حامل زنان و فرزندان مسلمانی که پدرانشان در آنجا فوت کرده بودند، میداند و بر این باور است که ستم حجاج یکی از عوامل اصلی تشدید مهاجرت تعداد زیادی از مسلمانان به سواحل غربی و جنوبی هند بوده است. او معتقد است که حجاج تعداد زیادی از قبیلهی بنیهاشم را به نواحی دوردست تبعید کرد. بخشی از این تبعیدشدگان به کونکان رسیده و تعداد دیگری به جانب دماغهی کومورین روانه شدند. او از یک سنگ قبر در سواحل جنوبی هند که بر روی آن عبارت «علی بن عثمان به سال 166 ق برای همیشه دار فانی را وداع گفت»، نوشته شده، سخن میگوید و این کتیبه را بهترین گواه بر حضور مسلمانان در این منطقه میداند. او همچنین از تبلیغ مبلغان مسلمان در جنوب هند و افزایش روز افزون آنان سخن میگوید. (58)
در سواحل مالابار، اعراب قرنها قبل از اسلام ساکن بودند. پس از ظهور اسلام، مراکز سکونت آنان به کلنیهای مسلماننشین تبدیل گشت. (59) از مهمترین سکونتگاههای اعراب در مالابار میتوان به ابیسرور، (60) پاکنور، (61) منگلور، (62) هیلی، (63) جرپاتان، (64) داهپاتان، (65) بدهپتان، (66) پینداری، (67) کالیکوت، (68) کولم، (69) چالیات، (70) مالدیو، سراندیب، گالی، کرومندل و ویجیانگار (71) اشاره کرد. در بیشتر این شهرها یک یا چند مسجد وجود داشت و بیشتر این مساجد توسط راجهای که به اسلام گرویده بود، ساخته شده بود. (72) تجار و بازرگانان در این شهر به نشر اسلام و زبان عربی میپرداختند. (73)
نقش تجار و بازرگانان در نشر و گسترش اسلام
در این مبحث سعی بر این است که به طور مشخص نقش مستقیم تجار و بازرگانان در گسترش اسلام، مورد ارزیابی قرار گیرد. بازرگانان مسلمان از شبهجزیرهی عربستان، سواحل خلیج فارس و ایران، به سواحل، جزایر جنوبی هند و از آنجا به گجرات، سند و کشمیر و نواحی دیگر میرفتند و سر راه خود همه جا به انحای گوناگون به تبلیغ دین و آیین خود میپرداختند. آرنولد در این مورد چنین مینویسد: «برای این بازرگانان که در شهرهای غیرمسلمانان پراکنده بودند، غیر عادی بود که مانند بازرگانان مناطق دیگر به فعالیتهای تبلیغاتی اقدام ننمانید و در تبلیغ کوتاهی کنند.» (74)در بسیاری از مناطق که بازرگانان مسلمان به آنجا راه نیافتند، توانستند به واسطهی بومیان و یا تجار هندی نقشآفرین گردند. موقعیت گجرات در سواحل غربی هند، آن را به یک معبر طبیعی برای شبهقاره تبدیل کرده بود. بیشتر کالاهای نواحی شمالی و مرکزی هند میبایست به وسیلهی راههای زمینی به آنجا میآمد و به عبارت دیگر، تمام راههای مرکزی و شمالی هند از گجرات میگذشت (75) و چون مسلمانان در این نواحی ساکن بودند با مسافران و تجار از نواحی مختلف که قصد فروش کالاهای خود و یا عبور از گجرات را داشتند، برخورد کرده، بینشان تقابل یا تعامل فکری و دینی صورت میگرفت و کم و بیش اخبار اسلام و مسلمانان به سراسر هند منتشر میگشت.
مسلمانان به صورت طبیعی و عادی- و نه برای اهداف مشخص تبلیغی - از دین اسلام و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت میکردند و چون اسلام از توحید، برادری، مساوات و عمل نیکو سخن میگفت و هند نیز در این زمان از تفرقه و نظام طبقاتی و مشکلات دیگر رنج میبرد، حدیث توحید و مساوات، نغمهای جدید بود که به گوش آنها میرسید و به این ترتیب اسلام دل آنها را فتح کرد. آزادی عمل مسلمانان چه در زمینهی اجرای احکام اسلامی و چه بنای مساجد و رفت و آمدهایشان، آنها را در انجام این رسالت کمک میکرد. (76)
انصاری از محققان تاریخ هند که به چگونگی گسترش اسلام در هند و نقش اقشاری چون صوفیان پرداخته، معتقد است که فاتحان مسلمان سند، در گسترش اسلام هیچ کوششی نکردند و بیشتر به منافع و منابع اقتصادی خود توجه داشتند. او میگوید فاتحان در سند شهرکهای نظامی ایجاد کرده و یا در بنادر، پایگاههای تجاری بنا نهادند و تنها هدف آنها حفظ و نگهداری این شهرها از دستبرد دشمنان بود. از طرف دیگر آنان به زور هم قادر به تغییر دین ساکنان سند نبودند. او بر این باور است که این تجار بودند که به همراه کالاهای تجاری خود، اسلام و تفکرات مربوط به آن را به سرزمین جدید آوردند و با افزایش تعداد آنان زمینههای مهاجرت دستههای دیگر از جمله سادات نیز فراهم شد. دستههای مختلف مسلمانان از طریق ازدواج با افراد بومی، با فرهنگ و زبان آنان آشنا شده و آنها را تحت تأثیر اندیشههای مذهبی خود قرار دادند. (77) و قرآن را برایشان ترجمه کردند.
مجومدار، یکی از محققان هندی، تعداد هندیهایی را که در هر سال در نتیجهی فعالیت تجار و بازرگانان، مسلمان میشدند، پنجاه هزار نفر ذکر کرده است و حملهی مسلمانان به سند را نه برای گسترش اسلام که به منظور توسعهی متصرفات ارضی دانسته است. (78) اما مجیب از محققان معروف منصفانهتر به این مسئله نگریسته است. او معتقد است که پس از فتح سند، زمینه برای مهاجرت بیشتر تجار فراهم گردید و مهاجرانی از آسیای مرکزی، افغانستان، ایران و اراضی عربی به هند آمدند. مهاجرتها تدریجی بود و گاهی نیز ارتباطی به تجار نداشت، بلکه قبایل عربی بودند که با خانوادههایشان به سرزمینهای فتح شده آمدند که در داخل خود شبهقاره نیز دست به جا به جایی یا مهاجرت میزدند. (79)
در شهر عسیفان در شمال سند، بازرگانان توانستند حاکم این منطقه را به آیین خود درآورند. (80) در فصل عباسیان با تفضیل بیشتری به این واقعه اشاره شد. اما قلمرو تبلیغاتی تجار و بازرگانان به شهرها یا سرزمینهایی که بر سر راههای تجاری قرار داشتند، محدود میگردید که البته قلمروی بسیار وسیع از مالابار در جنوب تا کشمیر در منتهیالیه شمال شبهقارهی هند را در بر میگرفت. (81) در هر حال ساکنان روستاها یا شهرها و مناطقی که به کشاورزی پرداخته و یا به هر دلیل دیگری بر سر راه تجاری قرار نداشتند، با مسلمانان ارتباطی نداشتند. بعدها صوفیان توانستند، این دسته از ساکنان شبهقاره را با اسلام آشنا سازند. این کار مستلزم زحمات فراوان و یادگیری زبانهای محلی و منطقهای و زندگی در کنار ساکنان این مناطق بود. آشنایی این دسته با اسلام بسیار عمیقتر و بهتر صورت گرفت و اکنون نیز عرفا و صوفیان در شبهقارهی هند از جایگاه و پایگاه بسیار والایی برخوردار هستند.
برخی معتقدند که دین اسلام ماهیت شهرنشینی داشته و تمدن مسلمانان، تمدن شهرنشینی بوده است. آنها علت این امر را اشتغال ساکنان شبهجزیره به خصوص حجاز به بازرگانی و فقدان تجربهی آنها در پرداختن به کشاورزی به جهت وضعیت خاص جغرافیایی شبهجزیرهی عربستان میدانند. این دسته معتقدند که به دلیل همین ماهیت شهرنشینی مسلمانان بوده است که آنها در شبهقارهی هند، اغلب در شهرها ساکن شده و به تبلیغ دین اسلام در میان شهرنشینان پرداختهاند. (82) گرچه این نظر تا حدود زیادی در مورد نحوهی گسترش اسلام در سواحل جنوبی و غربی هند، مصداق دارد؛ ولی اسلام و مسلمانان را نباید محصور و محدود به زندگی شهری کرد. اسلام دینی بزرگ با ابعاد مختلف بوده و هست که هم شهرنشینان و هم روستاییان و هم اتباع قبایل بدوی را تحت تأثیر خود قرار داده است و تمدنهای بزرگ ایران و روم و حتی یونان را جذب و هضم کرد. در مورد هند تنها میتوان گفت که در وهلهی اول و بیشتر تجار بودند که در اشاعهی اسلام نقش داشتند؛ اما عرفا، صوفیان و دانشمندان از طریق تعامل علمی و فرهنگی در ادوار بعدی نقش مهمی در درک متقابل جامعهی اسلامی و جامعهی هند و گسترش و تعمیق باورهای دینی داشتند.
نمایش پی نوشت ها:
1. Aryavarta.
2. Nadvi, Seyd suleyman, "Early relations between Arabia and lndia" in lslamic culture, April 1937, p. 172-173.
3. Obollah.
4. تاراچند، همان، ص 69- 70، همچنین، الالوائی، محییالدین، همان، ص 95.
5. Lari, Sulail zaheer, lbid, p. 2.
6. Nadvi, Seyd suleyman, "comercial relations of lndia with Arabia" in lslamic culture, April 1933, p. 281; Mohamad, R. M, "Arab relations with Malabar coast from the 9th to 16th centuries" in proceeding of the lndian history congress, calicut, 1999, p. 227.
7. Cape Comorin.
8. coromandal
9. Nadvi, seyd suleyman, "Early relations between Arabia and lndia', P.172.
10. حورانی؛ جرج، ف، دریانوردی عرب در دریای هند در روزگار باستان و در نخستین دورههای میانه، ترجمهی دکتر محمد مقدم، تهران، کتابخانهی ابنسینا، 1338ش، ص 95؛ همچنین رائین، اسماعیل، دریانوردی، ایرانیان، تهران، بینا، 1350 ش، ج1، ص 304- 305.
11. مقدسی، همان، ج2، ص 700.
12. حورانی، همان، ص 95- 96 و النمر، عبدالمنعم، همان، ص 60.
13. در این مورد از جمله میتوان به ابنخردادبه، همان، ص 46- 48؛ مبارکبوری، العرب و الهند فی عهد الرساله، ص 14- 21 مراجعه کرد.
14. Nadvi, Seyd Suleyman, "Comercial Relations of lndia with Arabia", p. 290.
15. Duwrani, Ashiq Muhammad khan, lbid, p. 12.
16. ابنخردادبه، همان، ص 46- 47؛ حدود العالم، ص 63- 64؛ مقدسی، همان، ج2، ص 700؛ حورانی، همان، ص 99 و 121؛ مبارکبوری، العرب و الهند فی عهد الرساله، ص 31- 42؛ سیرافی، سلیمان، همان، ص 66، 108 و 133؛
Nadvi, Seyd suleyman, "Comercial Relations of lndia with Arabia", p. 292- 293.
17. ابنخردادبه، همان، ص 43.
18. Lari, Suhail Zaheer, .bid, p. 21- 22.
19. Nadvi. Seyd suleyman, Early Relations of lndia with Arebia,p. 174.
20. Lari, lbid, p. 21-22.
21. احمد، محمود الساداتی، همان، ص 42.
22. LaL, K. S, lbid, p. 8.
23. اصطخری، همان، ص 83؛ ابنخردادبه، همان، ص 146؛ رائین، اسماعیل، همان، ج1، ص 307؛
Nadvi, seyd, Suleyman, "Comercial relations of lndia with Arabia", p. 284-285.
24. اصطخری، همان، ص 113، 121 و 134؛
برای توضیح بیشتر درمورد سیراف رک: طاهری، محمود، همان، ص 316؛ سمسار، حسن، جغرافیای تاریخی سیراف، تهران، انجمن آثار ملی، 1357 ش.
25. اصطخری، همان، ص 142؛ رائین، اسماعیل، همان، ج1، ص 307.
26. رامهرمزی، همان، ص 122.
27. همان، ص 84، 133- 135.
28. Nadvi, lbid, p. 303.
29. اصطخری، همان، ص 147 و 151- 153؛
lal, k. s" Early Muslim in lndia, p. 5; Quraish, A, Manssoruddin, lbid, p. 7-8.
30. Teyz
31. Deybol.
32. Asifan
33. Thana.
34. Kambayat.
35. Saubarah.
36. Seymur.
37. Sanjan.
38. Gandhara.
39. Gawi.
40. Beyram.
41. Gogah.
42. chandapur.
43. Braoch.
44. Bahabahat.
45. اصطخری، همان، ص 147؛
Mansooraddin, A,. Quraish, lbid, p. 2; Nadvi, "Comercial relations of lndia with Arabia", p. 286- 287; Nadvi, "Muslim Colonies in lndia befor the Muslim Conquest" July, 1935, p. 453; Nadvi, "The Muslim colonies in lndia before the Muslim conquest", oct 1934, p. 600-601.
در مورد فاصلهی این شهرها و بنادر ر. ک: ابنخردابه، همان، ص 4.
46. Balhara.
47. Mansooruddin, A. Quraish, lbid, p. 5-6.
48. Beysar.
49. Nadvi, seyd Suleyman, "Muslim Colomies in lndia befor the Muslim Conquest", July 1934, p. 488.
50. رامهرمزی، بزرگبن شهریار، همان، ص 114- 116.
اصطخری، همان، ص 151.
51. Mansooruddin, A. Quraish, lbid, p. 4;
52. Nadvi, Seyd Suleyman, "Muslim Colnies in lndia before the Muslim Coquest", July 1934,p. 488-489.
53. سیرافی، ابوزید حسن بن زید. رحله السیرافی الی الهند و الصین و الیابان و اندونوسیه، بغداد دارالحدیث، 1380ق، ص 54؛ سیرلفی، سلیمان و ابوزید، سلسله التواریخ، ص 64؛
Mansooruddin. A, Quraish, lbid, p. 2, Nadvi Seydsuleman, Earlly Mulim geographers of india, in lslamic culture, october, 1937, p. 489-490, Elliot, History of lndia Astold byown Historians, london, 1867, Vol. i, p. 4.
54. Kankan,
55. Tiniuelly.
56. Mahummad. Qamaraddin, lbid, p. 4.
57. معیری ملیباری، احمد زینالدین، تحفة المجاهدین، تحقیق محمد سعید الطریحی، بیروت، مؤسسه العرفاء، 1405ق، ص 223- 230 همچنین الالوائی، محییالدین، همان، ص 144- 147.
58. تاراچند. همان، ص 71- 72 و دیگر صفحات؛ همچنین
Muhamed, K. M, lbid, p. 229.
59. Muhammed. Qamaruddin, lbid, p. 13; Mansooraddin, A. Quraish, .bid, p. 1.
60. Abisarur.
61. Paknur.
62. Mangalore.
63. Hilli.
64. Jarpatan.
65. Dahpatan.
66. Budhpatan.
67. Pindari.
68. Kalikat.
69. Kolem.
70. Chalyat.
71. Vijayya naggar.
72. Nadvi, "Muslim Colonies in lndia before the Muslim Conquest", oct 1934, p. 603- 609; alo Nadvi, " also Nadvi, "Muslim Colonies in lndia before the Muslim Conquest" Juy 1934. p. 480- 486.
73. برای توضیح بیشتر در مورد عملکرد این دسته از مسلمانان ر. ک: المعیری الملیباری، شیخ احمدزینالدین، همان، ص 81- 84.
74. آرنولد، سرتوماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمهی ابوالفضل عزتی، تهران، دانشگاه تهران، 1358 ش، ص 199.
75. Jainv. k, Trade and Traders idn Western lndia (1000- 1300 A. D), New Delhi, Delhi univerrity, History Depertment, (Thesis for ph. D) p. 112.
76. عبدالمنعم، النمر، همان، ص 61؛ Mujeeb, The lndian Muslims, p. 21.
77. تاراچند، همان، ص 72.
Ansari, lbid, p. 14-15.
78. Majamdar, lbid, p. 563.
79. Mujeeb, M, The lndian Muslims, p. 21.
80. بلاذری، همان، ص 432.
81. Nadvi, Seyd Suleyman, "Religious Relations between Arabia and lndia", p. 203.
82. ارشاد، فرهنگ، همان، ص 71- 72؛
Mujeeb, lbid, p. 10.
منبع مقاله :
یاری، سیاوش؛ (1393)، تاریخ اسلام در هند، قم: نشر ادیان، چاپ دوم.