نفس زکيه (2)
نفس زکيه در روايات نشانه هاي ظهور
(22) معتمر بن سليمان از ابوعمر و از قيس بن سعد از حسن بن محمد بن علي نقل کرده است: اين قوم مشکلي نخاهد داشت تا اين که يکي از چهار حادثه روي دهد: بين آنان اختلاف افتد يا پرچم هاي سياه از جانب مشرق به سوي آنان آيد يا نفس زکيه در شهر امن (البلد الحرام) کشته شود يا لشکري به سوي شهر امن بفرستند و در زمين فرو رود. (1)
نعيم بن حماد اين روايت را در باب نشانه هاي زوال حکومت بني اميه ذکر کرده و قبل و بعد آن، رواياتي درباره ي اختلاف بني اميه آورده است. از جمله به نقل از علي عليه السلام مي نويسد: «اين قوم مشکلي نخواهند داشت تا اين که اختلاف پيدا کنند و وقتي اختلاف کردند حکومت از ميانشان رخت بر بندد و تا قيامت به سوي آنان باز نگردد. » سپس مي گويد: «مقصود بني اميه است». (2) در حديث بعد از آن به اختلاف بني اميه تصريح شده است. (3)
بنابراين، معناي «قوم» با استفاده از عنوان باب و روايات ديگر آشکار است. پرچم هاي سياه هم در زمان اختلاف سران بني اميه از مشرق سر بر آورد. اما کشته شدن نفس زکيه و فرو رفتن لشکر در بلد حرام - که ظاهرا مکه است - در آن زمان رخ نداد و اگر نفس زکيه را محمد بن عبدالله حسني بدانيم او در مکه کشته نشد و شهادتش پس از استقرار حکو مت بني عباس بود. از طرفي نمي توان انتظار بني اميه ديگري در آخرالزمان را داشت چون روايات قبل و بعد آن تصريح دارد که تا روز قيامت حکومت به آنان باز نمي گردد. بايد توجه داشت که سند اين روايت به معصوم نمي رسد و موقوف است.
(23) عبدالله بي مروان از ارطاه از تبيع از کعب الاحبار نقل کرده است: مدينه در آن هنگام مباح شمرده مي شود و نفس زکيه کشته خواهد شد. (4)
(24) وليد از شيخ خود از جابر جعفي از ابوجعفر عليه السلام نقل مي کند: لشکر به مدينه مي رسد و هرکه از آل پيامبر است به مکه مي گريزد... آن گاه يکي از خاندان رسول خدا را نزد احجارالزيت مي کشند. (5)
گرچه در اين روايت ترکيب نفس زکيه به کار نرفته، مضمون آن با روايات مربوط به نفس زکيه، از جمله روايتي منسوب به امام باقر عليه السلام که در پي خواهد آمد، يکي است.
(25) از عبدالله بن مسعود نقل شده که لشکري به مدينه گسيل مي شود و بين جماوين (تپه هاي سمت راست مدينه) در زمين فرو رفته و نفس زکيه کشته مي شود. (6)
(26) ابوعثمان از جابر جعفي از ابوجعفر عليه السلام نقل کرده است:وقتي سفياني از کشته شدن نفس زکيه مطلع مي شود - و او همان کسي است که کشته شدنش مقدر است[؟!] - همه مسلمانان از حرم پيامبر به مکه مي گريزند. پس لشکري به مدينه مي فرستد که فرماندهي آن با مردي از کلب است و آن گاه که به بيداء رسيدند فرو مي روند و فرمانده شان مي گريزد. بعضي گويند او از قبيله مذحج است. (7)
نعيم بن حماد چهار روايت اخير را در باب هاي «فرستادن لشکر از سوي سفياني به مدينه» و «فرورفتن لشکر سفياني» ذکر کرده و مضمون آنها کشته شدن نفس زکيه در مدينه است از اين رو، امکان تطبيق همه ي آنها بر محمد بن عبدالله حسني وجود دارد؛ به خصوص که روايت 24 به احجارالزيت تصريح مي کند و بنا به گزارش تاريخ، محمد نيز در آن جا کشته شد.
علاوه بر اين: 1. در مجموع پنج روايتي که گذشت سخني از ظهور مهدي يا نشانه هاي آن نيست. 2. اين روايات جز در کتاب نعيم بن حماد نيامده است. 3. روايت ها از صحابه و تابعين نقل شده و دو مورد منسوب به امام باقر عليه السلام هم مرسله است. 4. چهار حديث اخير، کشته شدن نفس زکيه را در مدينه مي داند و روايت 22 و برخي ديگر که در پي خواهد آمد کشته شدن او را در شهر حرام يا مکه ذکر کرده است.
بنابراين، احتمال دارد بخشي از اين روايات از سوي زيديه به مناسبت شهادت محمد نفس زکيه در احجارالزايت مدينه يا شهيد فخ در مکه، تحريف يا جعل شده باشد و اگر خيلي خوش بينانه به اين احاديث بنگريم خواهيم گفت ناقلان يا سازندگان آنها، بخشي از رويدادهاي آينده را که پيش گويي هاي معصومان آمده، با بخشي از حوادث تاريخي آميخته و به عنوان ملاحم رواج داده اند. شايد ضعف اين روايات باعث شده که منابع پس از الفتن به ندرت آنها را گزارش کنند.
(27) از عمار ياسر نقل شده است که وقتي نفس زکيه به قتل رسد و برادرش در مکه با بي توجهي کشته شود، منادي از آسمان ندا کند که امير شما فلاني است و او مهدي است که زمين را پر از حقيقت و عدالت خواهد کرد. (8)
بخش هايي از اين روايت با سند واحد در چند مورد از کتاب الفتن ابن حماد آمده (9) و شيخ طوسي مجموع آن را با اشتراک رجال آخر سند آورده است. (10) برخي مانند ابن طاووس و صاحب عقدالدرر به پيروي از ابن حماد آن را قطعه قطعه کرده (11) و برخي يک جا آورده اند. (12) جالب اين که در هر يک از کتاب ها کلمات زيادي تغيير کرده است. ابوعمر و داني معاصر شيخ طوسي نيز اين روايت را در کتاب سنن خود آورده است. (13)
اما اولين اشکال آن، عدم استناد به معصوم است و دوم اين که، شباهت زيادي به کشته شدن محمد معروف به نفس زکيه دارد؛ چون در آن به کشته شدن برادرش اشاره شده و گفتيم ابراهيم بن عبدالله برادر نفس زکيه در قيام عليه عباسيان کشته شد. (14) اشکال سوم اين که، اين نقل با ديگر احاديث مربوط به نفس زکيه سازگاري ندارد، چون در هيچ کدام از آنها سخن از کشته شدن برادر او نيست. علاوه بر اين، اختلاف در نقل هاي اين روايت نشانه ي اضطراب در آن است.
(28) مجاهد از يکي از صحابه پيامبر نقل کرده است: تا نفس زکيه کشته نشود مهدي قيام نمي کند و وقتي کشته شد اهل آسمان و زمين خشمگين مي شوند. پس مردم چنان که عروس را به خانه داماد مي برند، دسته جمعي سراغ مهدي مي آيند و او زمين را پر از عدل و داد مي کند. (15)
اين روايت از نظر محتوا اشکال خاصي ندارد اما سندش به معصوم نمي رسد و ناقل اصلي آن روشن نيست.
(29) ابن سيرين مي گويد: مهدي قيام نمي کند مگر اين که از هر نه نفر هفت نفر کشته شوند که از جمله ي آنان نفس زکيه است. (16)
اين روايت صحيح نيست و نفس زکيه در آن به اشتباه آمده است، زيرا متقي هندي (متوفاي 975 ق) غالب احاديث کتاب خود از جمله اين را به نقل از الفتن ابن حماد آورده و اين حديث در کتاب الفتن بدون نفس زکيه است. ضمن اين که سند آن موقوف و متن آن از لحاظ بيان کشتار فراوان تأمل و بررسي است.
رواياتي که تا آن جا گذشت مربوط به منابع يا راويان اهل سنت بود که گاهي علماي شيعه هم از آنان نقل کرده بودند. ضمن اين که اين مطلب نشان مي دهد منشأ روايات نفس زکيه، اهل سنت هستند و در بسياري از آنها سخني از نشانه ظهور وجود ندارد و در واقع بيان ملاحم و رويدادهاي آينده است.
پي نوشت ها:
1. «لايزال القوم علي ثبج من امرهم حتي تنزل بهم احدي اربع خلال: يلقي الله بأسهم بينهم او تجيي الرايات السود من قبل المشرق فتستبيحهم او تقتل النفس الزاکيه في البلد الحرام فيتخلي الله منهم او يبعثوا جيشا الي البلد الحرام فيخسف بهم» (الفتن، ص 124، ح 513).
2. «عن عبيده قال سمعت عليا رضي الله عنه يقول لايزال هؤلاء القوم آخذين بثبج هذا الامر ما لم يختلفوا فاذا اختلفوا بينهم خرجت منهم فلم تعد اليهم الي يوم القيامه يعني بني اميه» (همان، ح 512).
3. «عن ابن عباس: لايزال هذا الامر في بني اميه ما لم يختلف بينهم رمحان... » (همان، ح 514).
4. «عبدالله بن مروان عن ارطاه عن تبيع عن کعب: تستباح المدينه حينئذ و يقتل النفس الزکيه» (همان، ص 223، ح 879 و يوسف مقدسي، عقدالدرر، ص 66 به نقل از همان ).
5. «حدثنا الوليد قال اخبرني شيخ عن جابر عن ابي جعفر قال: فيبلغ اهل المدينه فيخرج الجيش اليهم فهرب من کان من آل محمد صلي الله عليه و آله الي مکه... فيدرکون نفسا من آل محمد صلي الله عليه و آله فيذبحونه عند احجارالزايت» (الفتن، ص 225، ح 883 و يوسف مقدسي، 66 به نقل از: همان).
6. «رشدين عن ابن لهيعه عن عبدالعزيز بن صالح عن علي بن رباح عن ابن مسعود قال يبعث جيش الي المدينه فيخسف بهم بين الجماوين و يقتل نفس الزکيه» (الفتن، ص 227، ح 894).
7. «اذا بلغ السفياني قتل النفس الزکيه و هو الذي کتب عليه فهرب عامه المسلمين من حرم رسول الله الي حرم الله تعالي بمکه فاذا بلغه ذلک بعث جندا الي المدينه عليهم رجل من کلب حتي اذا بلغوا البيداءخسف بهم... » (همان، ص 228، ح 899).
8. «رشدين عن ابن لهيعه حدثني ابوزرعه عن عبدالله بن زرير عن عمار بن ياسر قال اذا قتل النفس الزکيه و اخوه يقتل بمکه ضيعه نادي مناد من السماء ان اميرکم فلان و ذلک المهدي يملأ الارض حقا عدلا» (الفتن، ص 236، ح 932 و الموسوعه في احاديث المهدي، ص 163).
9. ر. ک: ص 14، 216، 232 و 236.
10. الغيبه، ص 464.
11. عقدالدرر، ص 46 و6 و التشريف بالمنن، ص 120، 123و 128و 132.
12. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص207.
13. السنن الوارده في الفتن، ج 1، ص 326.
14. البته اين روايت کشته شدن برادر نفس زکيه را در مکه مي داند که بر خلاف رويداد تاريخي است و آن که در مکه به قتل رسيده، پسر عموي او صاحب فخ است.
15. «مجاهد عن رجل من اصحاب النبي قال لايخرج المهدي حتي تقتل النفس الزکيه فاذا قتلت النفس الزکيه غضب عليهم اهل السماء و اهل الارض... » (ابن طاووس، التشريف بالمنن، ص 275 به نقل از: الفتن سليلي و ص 347 به نقل از: الفتن زکريا).
16. «عن ابن سيرين: لايخرج المهدي حتي يقتل من کل تسعه سبعه منها قتل النفس الزکيه» (متقي هندي، البرهان، ص 112).
/خ