نویسنده: مجتبی یزدانی
با افزایش اهمیت ورزش در زندگی امروزی، این موضوع به تحقیقات اجتماعی و نظریههای نظریهپردازان هم راه یافت. نقطهی شروع نظریهپردازی در این زمینه به صنعتی شدن و مطرح شدن موضوع اوقات فراغت در زندگی صنعتی و شهرنشینی برمیگردد. صاحبنظران در این زمینه از اهمیت و توسعهی ورزش به طور کلی در زندگی افراد جامعه شروع کردند و به ورزش همگانی و لزوم گسترش آن با توجه به مقتضیات زندگی امروزی رسیدند. در ادامه نظریههای نظریهپردازان اجتماعی در زمینهی جامعهشناسی ورزش را مرور میکنیم.
«هویزینگا» بازی را پدیدهای فرهنگی معرفی میکند، نه صرفاً پدیدهی زیستشناختی و بیولوژیکی. او در این زمینه دو موضوع اصلی را مطرح میکند؛ اول شناسایی بُعد سیاسی ورزش که به صورتی پوشیده ولی همهجا حاضر و خزنده در امور ورزشی مداخله میکند. دوم تردید دربارهی فضیلتها و ارزشهایی است که ورزش میتوانست حاصل آنها باشد. (دو فرانس، 1385 به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).
بازیهای رقابتی که در رأس آنها ورزش قرار دارد، اصولاً یک رقابت قاعدهمند و منصفانه است که در آن تلاش و تمرین داوطلبانه و شایستگی قبول مسئولیت به نتیجه میرسد. به اعتقاد وی تا حدودی تمدنها با بازیهایشان مشخص میشوند. بازیهای رقابتی که در رأس آنها ورزش قرار دارد، اصولاً یک رقابت قاعدهمند و منصفانه است که در آن تلاش و تمرین داوطلبانه سوگیری ترجیحات به بازیهای رقابتی و شانسی به تکوین جوامع اهل حساب و کتاب میانجامد و سوگیری بازیهای ساختگی به تکوین جوامع هرج و مرجگرا ختم میشود. در جوامع نوع اول ورزش در ایجاد جوامع با سازمان عقلانی فعالانه مشارکت میکند.
«کایووا» بازیها و ورزشها را در متن فرهنگشان بررسی کرد. زیرا بر آن بود که ورزش بافت و ساختار (7) اجتماعی و فرهنگی که در آن به وجود آمده را منعکس میکند. به اعتقاد او هر جامعهای بازیها و صورتهای حرکتی نمایشی خاص خویش را دارد. در نتیجه، تحلیل مشخصات این حرکات بدنی بخش عمدهای از ویژگیهای جامعهای را که در آن ظاهر شدهاند، آشکار میکند. به اعتقاد او ورزش را میتوان به عنوان صورت ممتاز حرکات نمایشی عصر حاضر قلمداد کرد و از آن به عنوان آزمایشگاهی که در آن رفتارها، نگرشها، ارزشها و بازیهای معنادار فرهنگ قرن بیستم شکل میگیرد، تجربه کرد.
گاتمن ورزشهای مدرن را با معیارهایی همچون مساواتطلبی، تخصصی بودن، عقلانی، سازمانیافتگی اداری، شمارشپذیری و تعقیب رکوردها و ... از ورزشهای سنتی و مناسکی متمایز میکنند.
به اعتقاد الیاس، تمدنها و جوامع از سدههای گذشته تا کنون با درونی کردن تدریجی فشارهای اجتماعی سختگیرانه به صلحآمیزتر شدن رسوم اخلاقی کمک کردند، تا آنجا که در این فرآیند خودکنترلی، بدن در خط مقدم جای گرفته است. از دیدگاه وی عادتهای حرکتی در مهار تدریجی رفتارها و تکانههای پرخاشگرانه نقش مهمی ایفا کردهاند، به گونهای که بازیها و ورزشها وسیلهی ممتازی به منظور تنظیم خشونت شدهاند و تمرین همستیزی بدنی را در چارچوب رقابت قاعدهمندی روی صحنه آورده و آن را قانونمند و مشروع ساخته است. الیاس بر آن بود که قشرهای اجتماعی مرفه با تکیه بر رفتارهای حرکتی و ورزشی سعی میکنند تا شیوههای کنش و کنش متقابلی را متداول کنند که الیاس آن را با وامگرفتن از اصطلاح مارس موس «عادتوارهی اجتماعی» مینامد (نوابخش و جوانمرد، 1388).
الیاس در این تحلیل، نه تنها شکل ورزش مدرن را با مشکل بازیهای رقابتی بدنی گذشته متفاوت میداند، بلکه معتقد است جامعهی مدرن بر پایهی روابط اجتماعی متمایز از جوامع قدیمی بنا شده است. به طوری که تفاوت میان حال و گذشته را به وضوح میتوان مشاهده کرد. همان تفاوتی که در دو شکل بازیها و ورزشها وجود داشته، به گونهای که بازیهای رقابتی بدنی و خشونتآمیز یونان باستان تبدیل به ورزشهای بدنی به دور از هر گونه خشونت و منطبق بر مقررات و قوانینی شده است که این اعمال خشونت را مجاز نمیداند و از خشونتها به سوی مدارا و خویشتنداری و اعتدال روانی رفته است (دوفرانس، به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).
آدورنو با دیدگاه انتقادی به ورزش نگریسته و آن را در زمرهی ابزارهای تکنولوژی سلطه میپندارد که سودای توجیهگری سیاسی و سلطهگری اجتماعی را دارد. از هیمن رو او دیدگاه مثبتی نداشته و آن را همانند دیگر محصولات فرهنگ انبوه از ارکان مهم صنعت فرهنگی تصور میکند. آدورنو معتقد است در تحلیل مسائل اجتماعی میتوان از ورزش به منزلهی یکی از راههای درک نظم اجتماعی یاد کرد. به اعتقاد وی، ورزش نوعی راه فرار تصنعی شیء شده نیست. فرهنگ تودهها بسیاری از ویژگیهای خود را از ورزش وام میگیرد و متقابلاً ورزش و رویدادهای آن نیز از مضامین محبوب و پرطرفدار فرهنگ تودهها محسوب میشود. به زعم او، ورزش در روند بسط گسترش فرهنگ انبوه نقش عمدهای ایفا میکند، به طوری که اگر بخواهیم مهمترین و شاخصترین جریانهای فرهنگ معاصر را خلاصه کنیم، به ندرت میتوان مقولهای مستعدتر و کارآمدتر از ورزش پیدا کرد (آدورنو به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).
آدورنو در تحلیل ورزش آن را یکی از نهادهای سلطهی اجتماعی دانسته و عنوان بخشی از روند صورتبندی فرهنگ، به منزلهی عنصر مهمی در ناکامی ظاهری طبقهی کارگر در تحقق بخشیدن به انقلاب پرولتاریابی میداند. او ضمن آنکه ورزش را از وجوه اصلی و در تحقق بخشیدن به انقلاب پرولتاریایی میداند، آن را از وجوه اصلی و لاینفک سلطهی اجتماعی به شمار میآورد و بر آن است که ورزش فشارها و مشکلات جسمی و روحیهی گروه اندکی را تبدیل به لذت و شادی کاذب گروه بیشتری از مردم در جهت تبعیت از خواستههای زندگی مادیشان میکند.
آدورنو ادامه میدهد هیچ کس از این کارکرد غیر متعارف و قاچاقی ورزش اطلاع و آگاهی ندارد. وی همچنین معتقد است، فرهنگ تودهها بسیاری از ویژگیهای خود را از ورزش وام میگیرد و متقابلاً ورزش و رویدادهای آن نیز از مضامین محبوب و پرطرفدار فرهنگ تودهها محسوب میشود. آدورنو معتقد است ورزش پیوند و همبستگی تنگاتنگی با عادتها و خصوصیات نظام سرمایهداری داشته و روحیات تهاجمی و خشونتآمیز را با خلق و خوی اقتدارگرایانه ادغام کرده تا در عرصهی سیاست به مثابه الگویی برای قدرتنمایی و یارگیری ظاهر شود. او معتقد است عقلانیت ابزاری که در ورای ورزش نهفته است به تدریج آن را از قلمرو آزادی جدا کرده و آن را از معنا و محتوای اصلیاش تهی کرده و به عنوان سیطره و سوداگری تبدیل میکند. آدورنو ورزش را آنتیتزی در برابر فعالیتهای راستین و جدی انسانها دانسته و با توجه به قابلیتهای ورزش معتقد است موجبات مشروعیت بخشیدن به فعالیتهای بیمعنا را فراهم کرده و توجیهگر سیاست میشود.
به اعتقاد بوردیو، اصولاً رقابت میان سازمانها یکی از مهمترین عواملی است که به توسعهی یک نیاز اجتماعی یعنی نیازی که به صورتی اجتماعی شکل گرفته است، منجر میشود. این امر دربارهی برنامههای ورزشی، تجهیزات، ابزارها، افراد و همهی خدمات مربوطه نیز صادق است. از منظر بوردیو، تحمیل نیازها در حوزهی ورزشی، بیش از هر کجا در حوزهی روستایی خود را نشان میدهد. به اعتقاد وی در روستاهای فرانسه، ظاهر شدن تجهیزات و امکانات و گروههای ورزشی، همچون کلوپهای جوانان و کلوپهای افراد مسن، در اکثریت قریب به اتفاق موارد حاصل عمل خردهبورژوازیهای محلی یا بورژوازیهای روستایی است که این زمینه را بهترین موقعیت برای ایجاد و افزایش، حفظ و انباشت یک سرمایهی حیثیتی و یک شهرت اجتماعی برای خود میدانند و کاملاً به این امر واقفاند که این سرمایهی حیثیتی میتواند به قدرتی سیاسی تبدیل شود (بوردیو، 1984، به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388)
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول
با افزایش اهمیت ورزش در زندگی امروزی، این موضوع به تحقیقات اجتماعی و نظریههای نظریهپردازان هم راه یافت. نقطهی شروع نظریهپردازی در این زمینه به صنعتی شدن و مطرح شدن موضوع اوقات فراغت در زندگی صنعتی و شهرنشینی برمیگردد. صاحبنظران در این زمینه از اهمیت و توسعهی ورزش به طور کلی در زندگی افراد جامعه شروع کردند و به ورزش همگانی و لزوم گسترش آن با توجه به مقتضیات زندگی امروزی رسیدند. در ادامه نظریههای نظریهپردازان اجتماعی در زمینهی جامعهشناسی ورزش را مرور میکنیم.
مارسل موس (1)
مارسل موس با تألیف کتاب فنون بدن (2) در 1934 اولین تألیف را در جامعهشناسی ورزش نوشت و شالودهی جامعهشناسی ورزش را پیریزی کرد و به عنوان طلیعهدار این حوزه شهرت یافت. مارسل موس در این کتاب خود کلیدواژههایی مثل «فنون بدن»، «عادتواره» (3) و «عقل علمی» (4) را به کار برد و عملاً علم جامعهشناسی را به عرصهی ورزش و فعالیتهای بدنی و همچنین بازیها و مسابقات ورزشی وارد کرد. به نظر موس، در همهی ورزشها و بازیها از جمله شنا، دو، کوهنوردی و پرشها یک عنصر نیرومند جامعهشناسی وجود دارد که او آن را عادتواره نامید. او در کتاب خود دربارهی عادتواره در عرصههای ورزشی معتقد است رفتارهای بدنی از سنخ رفتارهای طبیعی نیستند، بلکه رفتارهای فرهنگیاند. مجموعهای از رفتارهای نمادی وابسته به منزلت و موقعیتی که هر فرد در سلسله مراتب اجتماعی احراز کرده است. ورزش در واقع به بازی گرفتن قاعدهمند بدن است که بر حسب تعلق اجتماعی کنشگران و عملکنندهها، کارکردهای متعدد و گوناگونی دارد (دو فرانس، 1385 به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388). بازیهای رقابتی که در رأس آنها ورزش قرار دارد، اصولاً یک رقابت قاعدهمند و منصفانه است که در آن تلاش و تمرین داوطلبانه سوگیری ترجیحات به بازیهای رقابتی و شانسی به تکوین جوامع اهل حساب و کتاب میانجامد و سوگیری بازیهای ساختگی به تکوین جوامع هرج و مرجگرا ختم میشود. مارسل موس در این نوشتار رابطهی رفتار بدنی با فرهنگ را به عنوان مسئلهی اصلی جامعهشناسی ورزش مطرح کرده و معتقد است هر حرکت بدن در همسبتگی تنگاتنگی با بستر اجتماعی یک حرکت فرهنگی به شمار میآید. او بر آن است که بدون هر گونه قضاوت ایدئولوژیک و ارزشی به ورزش بپردازد. او دربارهی ورزش ژیمناستیک میآورد که این هنر ژیمناستیک تکامل یافته در زمان، زیرمجموعهای محدود، اما مهم از مجموعهی وسیعتر رفتار بدنی وابسته به زندگی روزمره، کار و تفریحات است (دو فرانس، 1385 به نقل از نوابخش و...)؛ بنابراین وی فنون بدن مثل راه رفتن و ورزش کردن را نه فقط حرکات فیزیکی و بیولوژیکی، بلکه تبلوری از آموزش میپندارد که خود نوعی اجتماعی کردن است (فکوهی، 1384).هویزینگا
«یوهان هویزینگا» (5) ورزش را پدیدهای فرهنگی میداند. به اعتقاد این نظریهپرداز پدیدههای اجتماعی مانند عدالت، جنگ، فلسفه، هنر و شعر صورتهای دگرگونشدهی بازی و مسابقات ورزشی هستند.«هویزینگا» بازی را پدیدهای فرهنگی معرفی میکند، نه صرفاً پدیدهی زیستشناختی و بیولوژیکی. او در این زمینه دو موضوع اصلی را مطرح میکند؛ اول شناسایی بُعد سیاسی ورزش که به صورتی پوشیده ولی همهجا حاضر و خزنده در امور ورزشی مداخله میکند. دوم تردید دربارهی فضیلتها و ارزشهایی است که ورزش میتوانست حاصل آنها باشد. (دو فرانس، 1385 به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).
کایوا
رژه کایووا (6) بر این باور است تقدیر فرهنگها را بازیها یا همان ورزش رقم میزند. او میگوید فرهنگها تحت تأثیر بازیها شکل میگیرند. او به ورزش و بازیها جایگاه میدهد. از نظر این نظریهپرداز چهار سنخ بازی رقابتی، شانسی، ساختگی و سرگیجهای را میتوان براساس ترکیبشان از هم تفکیک کرد که چهار نوع فرهنگ متمایز از آنها منتج میشود.بازیهای رقابتی که در رأس آنها ورزش قرار دارد، اصولاً یک رقابت قاعدهمند و منصفانه است که در آن تلاش و تمرین داوطلبانه و شایستگی قبول مسئولیت به نتیجه میرسد. به اعتقاد وی تا حدودی تمدنها با بازیهایشان مشخص میشوند. بازیهای رقابتی که در رأس آنها ورزش قرار دارد، اصولاً یک رقابت قاعدهمند و منصفانه است که در آن تلاش و تمرین داوطلبانه سوگیری ترجیحات به بازیهای رقابتی و شانسی به تکوین جوامع اهل حساب و کتاب میانجامد و سوگیری بازیهای ساختگی به تکوین جوامع هرج و مرجگرا ختم میشود. در جوامع نوع اول ورزش در ایجاد جوامع با سازمان عقلانی فعالانه مشارکت میکند.
«کایووا» بازیها و ورزشها را در متن فرهنگشان بررسی کرد. زیرا بر آن بود که ورزش بافت و ساختار (7) اجتماعی و فرهنگی که در آن به وجود آمده را منعکس میکند. به اعتقاد او هر جامعهای بازیها و صورتهای حرکتی نمایشی خاص خویش را دارد. در نتیجه، تحلیل مشخصات این حرکات بدنی بخش عمدهای از ویژگیهای جامعهای را که در آن ظاهر شدهاند، آشکار میکند. به اعتقاد او ورزش را میتوان به عنوان صورت ممتاز حرکات نمایشی عصر حاضر قلمداد کرد و از آن به عنوان آزمایشگاهی که در آن رفتارها، نگرشها، ارزشها و بازیهای معنادار فرهنگ قرن بیستم شکل میگیرد، تجربه کرد.
بیشتر بخوانید: درآمدی بر جامعه شناسی ورزش
گاتمن
آلن گاتمن (8) فرضیهی «تکوین ورزشها به عنوان صورت عقلانی شدن زندگی اجتماعی در دنیای صنعتی» را مطرح کرد. به نظر او در این دوره صنعت جدیدی با هدف عینی کردن و سنجیدن نتایج کنشها به وجود آمد. او معتقد است این تحول نه فقط در فعالیتهای اقتصادی بلکه در رفتار زندگی روزمره و در همهی کنشهای مرتبط با بدن ملاحظه میشود. با تلاشهای او بدن و فعالیتهای بدنی موضوع سنجش قرار گرفته و همزمان طرح تغییر و تقویت آن از راه تمرینهای منظم اعلام شد. بر اساس این بستر فکری و نظری بود که تربیت بدنی و ورزشهای مدرن ظاهر شدند.گاتمن ورزشهای مدرن را با معیارهایی همچون مساواتطلبی، تخصصی بودن، عقلانی، سازمانیافتگی اداری، شمارشپذیری و تعقیب رکوردها و ... از ورزشهای سنتی و مناسکی متمایز میکنند.
الیاس
نوربرت الیاس (9) معتقد بود متمدن شدن نوعی فرآیند آموزشی غیر اداری برای بشر است که در نخستین روزهای زندگی او آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. (الیاس، 211: 1377، به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).به اعتقاد الیاس، تمدنها و جوامع از سدههای گذشته تا کنون با درونی کردن تدریجی فشارهای اجتماعی سختگیرانه به صلحآمیزتر شدن رسوم اخلاقی کمک کردند، تا آنجا که در این فرآیند خودکنترلی، بدن در خط مقدم جای گرفته است. از دیدگاه وی عادتهای حرکتی در مهار تدریجی رفتارها و تکانههای پرخاشگرانه نقش مهمی ایفا کردهاند، به گونهای که بازیها و ورزشها وسیلهی ممتازی به منظور تنظیم خشونت شدهاند و تمرین همستیزی بدنی را در چارچوب رقابت قاعدهمندی روی صحنه آورده و آن را قانونمند و مشروع ساخته است. الیاس بر آن بود که قشرهای اجتماعی مرفه با تکیه بر رفتارهای حرکتی و ورزشی سعی میکنند تا شیوههای کنش و کنش متقابلی را متداول کنند که الیاس آن را با وامگرفتن از اصطلاح مارس موس «عادتوارهی اجتماعی» مینامد (نوابخش و جوانمرد، 1388).
شکل شماره 1. فرایند تأثیر ورزش بر عادت از نظر نوربرت الیاس
عادتواره
بنابراین مدل تحلیل عمدتاً بر ویژگیهای شخصیتی افراد، ساختار روابط اجتماعی و تشکیل فضاهای سیاسی ملی تأکید دارد. او در این مدل نشان میدهد به موازات پیشرفت فرآیند متمدنسازی آداب و رسوم، کارهای پیچیده کاهش و تنظیم خشونت در درون ملتها نیز توسعه مییابد. به نظر الیاس این اعتدال روانی به آرامی به قشرهای اجتماعی دیگر گسترش مییابد، تا جایی که مبانی ادب و قواعد امنیت اجتماعی در زندگی روزمرهی مدرن را تشکیل میدهد. بدین ترتیب، نوربرت الیاستکوین «عادتواره» (10) اجتماعی را نشان میدهد که از ویژگیهای زندگی اجتماعی کشورهای صنعتی مدرن و شهرنشین معاصر است.الیاس در این تحلیل، نه تنها شکل ورزش مدرن را با مشکل بازیهای رقابتی بدنی گذشته متفاوت میداند، بلکه معتقد است جامعهی مدرن بر پایهی روابط اجتماعی متمایز از جوامع قدیمی بنا شده است. به طوری که تفاوت میان حال و گذشته را به وضوح میتوان مشاهده کرد. همان تفاوتی که در دو شکل بازیها و ورزشها وجود داشته، به گونهای که بازیهای رقابتی بدنی و خشونتآمیز یونان باستان تبدیل به ورزشهای بدنی به دور از هر گونه خشونت و منطبق بر مقررات و قوانینی شده است که این اعمال خشونت را مجاز نمیداند و از خشونتها به سوی مدارا و خویشتنداری و اعتدال روانی رفته است (دوفرانس، به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).
آدورنو
دیدگاههای تئودور آدورنو بر ساختار تکنولوژیک فرهنگ جوامع صنعتی و نقش سلطهگرایانهی آن در خلق افکار عمومی مبتنی است. به نظر این نظریهپرداز در ارتباطات نوین جهانی، کارکرد پنهان پارهای از پدیدهها و نهادها، فریب انسان در جامعهی مدرن است. او بر تبلیغات در صنعت فرهنگ تأکید داشته و بر آن بود که اوج تبلیغات در صنعت فرهنگ این است که مصرفکنندگان احساس کنند مجبور به خرید و مصرف فرآوردههای این صنعت هستند، حتی اگر این اجبار از جانب خودشان باشد (نوذری، 1384 به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).آدورنو با دیدگاه انتقادی به ورزش نگریسته و آن را در زمرهی ابزارهای تکنولوژی سلطه میپندارد که سودای توجیهگری سیاسی و سلطهگری اجتماعی را دارد. از هیمن رو او دیدگاه مثبتی نداشته و آن را همانند دیگر محصولات فرهنگ انبوه از ارکان مهم صنعت فرهنگی تصور میکند. آدورنو معتقد است در تحلیل مسائل اجتماعی میتوان از ورزش به منزلهی یکی از راههای درک نظم اجتماعی یاد کرد. به اعتقاد وی، ورزش نوعی راه فرار تصنعی شیء شده نیست. فرهنگ تودهها بسیاری از ویژگیهای خود را از ورزش وام میگیرد و متقابلاً ورزش و رویدادهای آن نیز از مضامین محبوب و پرطرفدار فرهنگ تودهها محسوب میشود. به زعم او، ورزش در روند بسط گسترش فرهنگ انبوه نقش عمدهای ایفا میکند، به طوری که اگر بخواهیم مهمترین و شاخصترین جریانهای فرهنگ معاصر را خلاصه کنیم، به ندرت میتوان مقولهای مستعدتر و کارآمدتر از ورزش پیدا کرد (آدورنو به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388).
آدورنو در تحلیل ورزش آن را یکی از نهادهای سلطهی اجتماعی دانسته و عنوان بخشی از روند صورتبندی فرهنگ، به منزلهی عنصر مهمی در ناکامی ظاهری طبقهی کارگر در تحقق بخشیدن به انقلاب پرولتاریابی میداند. او ضمن آنکه ورزش را از وجوه اصلی و در تحقق بخشیدن به انقلاب پرولتاریایی میداند، آن را از وجوه اصلی و لاینفک سلطهی اجتماعی به شمار میآورد و بر آن است که ورزش فشارها و مشکلات جسمی و روحیهی گروه اندکی را تبدیل به لذت و شادی کاذب گروه بیشتری از مردم در جهت تبعیت از خواستههای زندگی مادیشان میکند.
آدورنو ادامه میدهد هیچ کس از این کارکرد غیر متعارف و قاچاقی ورزش اطلاع و آگاهی ندارد. وی همچنین معتقد است، فرهنگ تودهها بسیاری از ویژگیهای خود را از ورزش وام میگیرد و متقابلاً ورزش و رویدادهای آن نیز از مضامین محبوب و پرطرفدار فرهنگ تودهها محسوب میشود. آدورنو معتقد است ورزش پیوند و همبستگی تنگاتنگی با عادتها و خصوصیات نظام سرمایهداری داشته و روحیات تهاجمی و خشونتآمیز را با خلق و خوی اقتدارگرایانه ادغام کرده تا در عرصهی سیاست به مثابه الگویی برای قدرتنمایی و یارگیری ظاهر شود. او معتقد است عقلانیت ابزاری که در ورای ورزش نهفته است به تدریج آن را از قلمرو آزادی جدا کرده و آن را از معنا و محتوای اصلیاش تهی کرده و به عنوان سیطره و سوداگری تبدیل میکند. آدورنو ورزش را آنتیتزی در برابر فعالیتهای راستین و جدی انسانها دانسته و با توجه به قابلیتهای ورزش معتقد است موجبات مشروعیت بخشیدن به فعالیتهای بیمعنا را فراهم کرده و توجیهگر سیاست میشود.
بوردیو
پیر بوردیو (11) معتقد بود ورزش در تشکیل و تکوین «عادتواره» نقش مؤثر دارد. او «عادتواره» را عادات شرطی شده مربوط به دستهای خاص از شرایط زندگی میداند. بوردیو این مفهوم را محصول فعالیت تاریخی نسلهای پی در پی تصور میکند که موجب تفاوت و تمایز الگوهای رفتاری و عقاید میان افراد و گروهها میشود. بوردیو در مقابلهی «چگونه میتوان ورزشکار بود» به تحلیل امر ورزشی به عنوان پهنه و میدانی برای رقابت بر سر قدرت میپردازد و نشان میدهد چگونه در عملی به ظاهر کاملاً غیرسیاسی، اما دائماً با حضور سیاسی در عمق آن، سروکار داریم. بوردیو در این مقاله معتقد است رواج ورزش و توسعهی آن در میان جوانان طبقهی پایین و زیر سلطه را میتوان تا اندازهی زیادی تحت تأثیر همان اصول دانست.به اعتقاد بوردیو، اصولاً رقابت میان سازمانها یکی از مهمترین عواملی است که به توسعهی یک نیاز اجتماعی یعنی نیازی که به صورتی اجتماعی شکل گرفته است، منجر میشود. این امر دربارهی برنامههای ورزشی، تجهیزات، ابزارها، افراد و همهی خدمات مربوطه نیز صادق است. از منظر بوردیو، تحمیل نیازها در حوزهی ورزشی، بیش از هر کجا در حوزهی روستایی خود را نشان میدهد. به اعتقاد وی در روستاهای فرانسه، ظاهر شدن تجهیزات و امکانات و گروههای ورزشی، همچون کلوپهای جوانان و کلوپهای افراد مسن، در اکثریت قریب به اتفاق موارد حاصل عمل خردهبورژوازیهای محلی یا بورژوازیهای روستایی است که این زمینه را بهترین موقعیت برای ایجاد و افزایش، حفظ و انباشت یک سرمایهی حیثیتی و یک شهرت اجتماعی برای خود میدانند و کاملاً به این امر واقفاند که این سرمایهی حیثیتی میتواند به قدرتی سیاسی تبدیل شود (بوردیو، 1984، به نقل از نوابخش و جوانمرد، 1388)
شکل شماره 2. فرایند تأثیر ورزش بر سرمایهی اجتماعی از نظر بوردیو (نوابخش و جوانمرد، 1388).
نمایش پی نوشت ها:
1.M. Mauss.
2. Techniques Corps.
3. Habitus.
4. Raison Pratique.
5. J. Huizinga.
6. Roger Caillois.
7. Structure.
8. Allen Guttman.
9. N. Elias.
10. Habitus.
11.P. Bourdieu.
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول