قلمرو امر به معروف و نهي از منکر
اگر امربه معروف و نهى از منكر به درستى انجام گيرد آثار تربيتى فراوان دارد. يكى از موارد امر به معروف و نهى از منكر، امر به معروف و نهى از منكر والدين نسبت به فرزندان است كه مورد توجه ويژه قرآن كريم قرار گرفته است:يا أيها الذين آمنوا قوا أنفسکم و أهليکم نارا وقودها الناس و الحجارة (تحريم / 6)اى كسانى كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتشى كه آتشگيره ي آن مردم و سنگ است حفظ كنيد.قرآن كريم درباره حضرت اسماعيل (عليه السلام) مى فرمايد:و کان يأمر أهله بالصّلاة و الزّکاة و کان عند ربّه مرضيّا (مريم / 55)خانواده ي خود را به نماز و زكات امر مي کرد و نزد پروردگارش پسنديده بود.و همچنين از قول لقمان نقل مي کند که به پسرش بدينگونه پند مى داد:پسرم، نماز را به پا دار و امر به معروف و نهى از منكركن و بر آنچه به تو رسد، صبر پيشه كن!كه اين (صبر، تحمل در راه تربيت و هدايت خلق) نشانه اى از عزم ثابت (مردم بلند همت) درامور عالم است. و هرگز به تكبر و ناز از مردم (اهل نياز) رخ متاب و در زمين با غرور و تبخترقدم بر مدار كه خدا هرگز مردم متكبر خود ستا را دست نمى دارد (و عاقبت، خوار و ذليلشان خواهد كرد) و در رفتارت ميانه روى اخر كن و سخن، آرام گو، نه با فرياد بلند، كه منكر وزشت ترين صداها صوت الاغ است (شايد صدا و هياهوي مردم جاهل عالم نماى ريايى مغالطه كار مراد باشد، چنان كه از اخبار به دست مى آيد ). (1)امام صادق (عليه السلام) از پدر بزرگوارش نقل كرده است كه:انا نأمر صبياننا بالصلاة اذا کانوا بني خمس سنين، فمروا صبيانکم بالصلوة اذا کانوا بني سبع سنين... (2)ما كودكانمان را وقتى به پنج سالگى برسند به نماز امر مي کنيم اما شما كودكانتان را وقتى به سن هفت سالگى برسند به نماز امر كنيد.بديهى است كه امر به معروف و نهى از منكر در مورد كودكان از حساسيت خاصى برخوردار است به طورى كه ممكن است كوچك ترين اشتباه و برخورد نادرست، آثارزيانباري در پى داشته باشد. پدر و مادر بايد با اخلاق و رفتار نيك، عملاً الگوى فرزندانشان باشند و آنان را به كارهاي خوب دعوت كنند. (3)8-شكر نعمت ها
شكر عبارت است از اظهار نعمت؛ چنان كه منظور از كفري كه در مقابل آن است اخفا و پوشاندن نعمت است. اظهار نعمت، بهره گيري از نعمت است در موردى كه منعم اراده كرده است.بنابراين شكر خداي تعالى بر نعمتى از نعمت هاى او اين است كه هنگام استفاده از نعمت به ياد او باشد و نعمت را در موردي كه خدا خواسته است به كار برد و از آن تجاوزنكند. نعمت را بايد در راه عبادت خداي متعال مصرف كند. (4)قرآن كريم از زبان حضرت موسى (عليه السلام) خطاب به قومش چنين نقل مي کند:و اذ قال موسي لقومه اذکروا نعمة الله عليکم... (ابراهيم / 6)به ياد آور هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: نعمت هايى را كه خداوند به شما ارزانى فرمود به ياد آوريد.بازگشت شكر نعمت، به ايمان به خدا و تقوا است. (5) به ياد آوردن نعمت هاي خداونداز نظر تربيتى بسيار سازنده است.در آيه ي ديگر مى فرمايد:والله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شيئا و جعل لکم السمع و الأبصار و الأفئدة لعلکم تشکرون (نحل / 78)و خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود در حالى كه هيچ نمى دانستيد، اما براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شكر نعمت او را به جاى آوريد.در اين آيه مهم ترين نعمت هاى الهى كه ابزار شت است مطرح گرديده تا حس شكرگزارى انسان ها را برانگيزد و از اين طريق آنها را به شناخت «منعم» و محبت ومعرفت او دعوت كند.در قرآن كريم در بسيارى از آيات، به يادآوري نعمت هاى الهى پرداخته است . توجه دادن به نعمت هاي الهى وسيله اى است براي زنده شدن روح شكر گزاري و تحصيل معرفت خدا وگرنه خداوند چه نيازى به شكر ما دارد. از اميرمومنان (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: لو لم يتوعّد الله علي معصيته لکان يجب الّا يعصي شکراً لنعمه (6)اگر خداى متعال، تهديد به عذاب در مقابل معصيت هم نكرده بود واجب بود كه به پاس نعمت هايش، او را معصيت نكنند. (7)9-توبه
يكى از روش هاي تربيتى بسيار موثر، توبه از گناهان است. توبه به معنى بازگشت است. (8)در مورد انسان گناهكاري كه از گناه خود نادم است و به سوي خدا باز مي گردد، گفته مى شود: «تاب من ذنبه : از گناه خود توبه كرد».از مجموعه تعاريف دانشمندان اسلامى در مورد توبه، اين حقيقت به دست مى آيد كه واقعيت توبه، پشيمانى و ندامت از گناه است با عزم و تصميم قاطع بر ترك آن.مرحوم طبرسى مي گويد: اصل توبه، بازگشت است و حقيقت آن، پشيمانى بر كردارزشت با تصميم قاطع بر اين كه به مانند آن عمل باز نگردد. (9)مرحوم علامه ي حلى مي گويد:توبه همان پشيمانى از معصيت است از آن جهت كه معصيت است و عزم بر ترك بازگشت به آن عمل در آينده. (10)استاد شهيد مرتضى مطهرى درباره ماهيت توبه مي گويد:نخستين منزل سلوك به سوي خداوند، توبه است. توبه يكى از مشخصات انسان نسبت به حيوان است.يكى از استعدادهاي عالى در انسان، توبه است. توبه براي انسان تغيير مسير دادن است اما نه تغيير مسير دادن از قبيل تغيير مسير ساده ي حيوانات و گياهان. توبه يك نوع انقلاب درونى است؛ انقلاب از ناحيه ي خود انسان عليه خود انسان؛ زيرا انسان يك شخص نيست بلكه مركب است؛ مركب از فرشته، سبع و درنده، و وان شهوانى كه مظهر آن خوك است،و شيطان. به عبارت ديگر انسان مركب است از قواي عالى و قواي دانى.انسان گنهكار، قواي دانى وجود او يعنى سبعيت يا بهيميت و حيوانيت يا شيطان وجود او، زمامدار كشور وجود اوست و فرشته ي وجود او محبوس و در زنجير است. توبه يعنى قيام وانقلاب درونى مقام هاي عالى وجود انسان بر ضد مقام هاي دانى.توبه عبارت است از عكس العمل نشان دادن مقامات عالى و مقدس روح انسان عليه مقامات دانى و پست حيوانى انسان. توبه عبارت است از قيام و انقلاب مقدس قواي فرشته صفت انسان عليه قواى بهيمى صفت و قواي شيطان صفت انسان. (11)توبه در نقطه ي مقابل اصرار بر گناه است. توبه بازگشت از گناه زبانى، فعلى و فكري است. به عبارت ديگر، توبه تنزيه و پاكسازى دل از گناه و بازگشت از موقعيت بعد از خدابه موقعيت قرب به خداست. همچنين توبه عبارت از ترك گناهان در زمان حال و عزم برترك آن ها در آينده، و جبران تقصير است.10-دعا و نيايش
يكى ديگر از روش هاي تربيتى اسلام اين است كه انسان به دعا و نيايش روي آورد.خود را در برابر بى نياز مطلق قرار دهد، عرض حاجت كند، مشكلات روحى و روانى،بيچارگى ها و گرفتاري هاي مختلف خود را با او در ميان گذارد، به منبع لايزال قدرت الهى متصل گرد، شخصيت الهى پيدا كند و عزيز درگاه حضرتش گردد، در برابررذيلت ها، خواهش هاي نفسانى و هجوم شياطين به سرزمين جان خود با صلابت وشكست ناپذير باشد و تربيت صحيح و اخلاق متعالى را از ساحت منبع فضايل و كمالات بخواهد؛ چرا كه دعا و نيايش نياز فطري انسان است و او در هر حال به ويژه دستيابى به تربيت صحيح، نيازمند امداد الهى است و شايسته است كه به درگاه خداوند متعال روي آورد و نيازهايش را با او در ميان گذارد.دعا و نيايش انسان را از حضيض ذلت به اوج عزت مى رساند و مايه ي رشد و تربيت الهى او مي گردد. خداوند تعالى مى فرمايد:و اذا سألک عبادي عني فانّي قريب أجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لي و ليومنوا بي لعلهم يرشدون (بقره / 186)هنگامى كه بندگان من از تو درباره من سوال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعاكننده را، به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مي گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياند،تا راه يابند (و به مقصد برسند)!تدبر و انديشه در تفسير اين آيه ي شريفه و لطايفى كه در آن نهفته، ميزان عنايت و اهتمام خداوند را نسبت به دعا روشن تر مي کند و از آثار تربيتى و سازندگى آن در ابعادگوناگون زندگى انسان پرده بر مى دارد.انسان تربيت شده ي دعا به درجه اي از رشد مى رسد كه لذت مناجات با محبوبش را با هيچ لذتى ديگر عوض نمي کند. انس با او را مايه ي راحتى و قرب حضرت را مايه ي شادمانى مى داند وبه بندگى آن ذات مقدس دل سپرده، به آن افتخار مي کند و از هرچه غير محبوب حقيقى اش باشد طلب آمرزش مي کند، چنان كه در فرازهايى از مناجات امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد:الهي استغفرک من کل لذة بغير ذکرک و من کل راحة بغير انسک و من کل سرور بغير قربک و من کل شغل بغير طاعتک (12)خداوندا از هر لذتى غير از ياد تو، از هر آسايشى جز انس با تو، از هر شادمانى جز نزديكى وقرب تو و از هركارى غير طاعت تو طلب آمرزش مي کنم.در پهنه ي هستى جز خداوند و تجلى انوار او نمى بيند. از اين رو، سخن و سكوت، قهر ومهر، جذب و دفع و بالاخره تمام حركات و سكنات خود را با اين حضور همه گير تنظيم مي کند؛ صبغه و رنگ الهى مي گيرد. وجود او در هر جا مايه ي رحصت و مى شود.خلاق و رفتار او چراغ راه ديگران مي گردد و جهت گيري هاي او حكيمانه، توأم با بصيرت ودرس آموز خواهد بود و او همه ي اين ها را از بركت دعا و نيايش به دست خواهد آورد؛ چرا كه:1-دعا،رابطه ي عبد با مولا و رازگويى عاشق با معشوق است.
2-كسى با محبوب حقيقى اش اين گونه رابطه داشته باشد، دچار لغزش وگناه نمى شود و چنانچه در مواردى بلغزد، با توبه و انابه جبران مي کند.
3-دعا تكيه و اعتماد به قدرت لايزال و بى نهايت خداوند است وكسى كه به چنين قدرتى تكيه كند در موضوع تربيت صحيح نيز خواهد توانست ديو رذيلت ها و پليدي ها را از كشوروجود خويش بيرون كند و خانه ي دل را براى تابش انوار الهى و دريافت فضليت ها مهيا نمايد.
4-در پرتو دعا و رسيدن به قرب الهى به درجه اي برسد كه وظايف خويش را درحوزه امور فردى و اجتماعى به بهترين شكل انجام دهد و در هر جايى به مناسبت ومفتضاى حال قدم بردارد و جهتگيرى كند. حدشناس باشد و از آن تجاوز نكند.
5-او در اثر انس با اين روش تربيتى روز به روز بر سير تكاملى خود خواهد افزود ونمونه اى كامل و مثال زدنى از اخلاق و تربيت صحيح و اسلامى خواهد شد.
11-محاسبه
ارباب معرفت و بصيرت دريافته اند كه خداي سبحان مراقب بندگان است و در قيامت كه روزحساب است از آنان حساب خواهد كشيد و كم ترين عمل خير يا شر را پاداش و كيفر خواهدداد. قرآن كريم بر اين حسابرسى دقيق، تصريح كرده است؛ از جمله در آيه ي ذيل مى فرمايد:و نضع الموازين القسط ليوم القيامة فلا تظلم نفس شيئا و ان کان مثقال حبة من خردل أتينا بها و کفي بنا حاسبين (انبياء / 47)و ما ترازوهاي عدل را براى روز قيامت خواهيم نهاد و هيچ ستمى به هيچ كس نخواهد شد واگر عملى به قدر دانه ي خردلى باشد، آن رابه حساب خواهيم آورد و تنها علم ما از همه ي حسابگران كفايت خواهد كرد.بعضى از آيات قرآن تاكيد كرده كه انسان در اين دنيا بايد به محاسبه ي نفس وحسابرسى خود بپردازد:يا ايها الذين امنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد... (حشر / 18)اى اهل ايمان، تقواى الهى پيشه كنيد و هر تفسى (دركار دنياى خود نيك) بنگرد تا چه عملى براى فردا (ى قيامت) خود پيش فرستد...در روايات اهل بيت عليهم السلام به صراحت بر محاسبه ي نفس تأكيد شده است. از پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه:حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوها قبل أن توزنوا (13)و از امام کاظم ليه السلام) نقل شده است كه:ليس منا من لم يحاسب نفسه في کل يوم فان عمل حسنا استزاد الله تعالي و ان عمل سيئا استغفرالله منه و تاب اليه (14)كسى كه هر روز محاسبه ي نفس نكند، از ما نيست. اگر كار خوبى كرد، افزون تر از آن را از خدابخواهد، و اگر بدى كرد، از آن استغفار كند و به سوى خدا باز گردد.حقيقت محاسبه ي نفس
امام خمينى (رحمه الله) در مورد حقيقت محاسبه ي نفس مى فرمايد:محاسبه عبارت است از اين كه، در مورد شرطى که با خداي خود كردى، حساب بكشى و او را مورد باز خواست قرار دهى كه آيا به شرطى كه اول روز كردى، عمل كرد ووفا نمود يا به مولى خيانت كرد؟ اگر به شرط، وفادار و پايبند بودى، شكر خداى را به جاى آور كه يك گام فرا پيش نهادي و مورد لطف الهى قرار گرفتى و كار فردا آسانتر خواهد شد. چندى به اين عمل مواظبت كن. اميد است برايت ملكه شود به گونه اي كه ترك گناهان برايت آسان گردد و از اطاعت فرمان خداوند لذت برى.و اگر خداى ناكرده در وقت محاسبه دريافتى كه در انجام شرط، سستى كرده اي،استغفار كن و از خداي تعالى عذر بخواه و بنا بگذار كه فردا مردانه به شرطى كه كرده اي عمل كنى. بر همين حال باش و بدين شيوه عمل كن تا خداى سبحان درهاى توفيق وسعادت را به رويت بگشايد و تو را به صراط مستقيم انسانيت رهنمون گردد. (15)همان طوركه انسان در آغاز روز بايد، «مشارطه» داشته باشد يعنى با نفس خود شرط كند كه از طريق حق و عبوديت، عدول نكند، و در طول روز مراقبه داشته باشد و «كشيك نفس» بكشد،شايسته است درپايان روز، محاسبه نفس داشته باشد و او را بر تمام حركات و ناتش بازخواست كند؛ چنان كه تجار با شركاى خود در پايان سال يا ماه يا روز، عمل مى كنند. انسان عاقل در اموري كه شقاوت يا سعادت ابدى او در گرو آن است بايد حسابرسى دقيق داشته باشد. سرمايه ي دينى انسان، واجبات، و سود او نوافل و فضايل و ارزش ها و خسارت و زيان او،معاصى است و موسم آن، تمام روز و شب، و طرف معامله ي او، نفس اماره مى باشد. (16)12-تكرار و تلقين
يكى از روش هاى تربيتى، تكرار و تلقين است و در روان شناسى تربيتى، يكى ازعوامل موثر در دقت، تكرار به شمار آمده است. به نظر دانشمندان علوم تربيتى، تكرارمحرك، موجب جلب توجه مى شود. به تجربه ثابت شده است كه وقتى انسان شىءمعين را چند مرتبه مشاهده كند، دقت او نسبت به آن زودتر جلب مى شود تا اين كه فقط يك بار آن را ببيند. از اين رو در آگهى هاي تبليغاتى، هنگامى كه شىء به طور مكرر دربرابر انسان قرار گيرد، نظر او را جلب مى كند، مشروط به اين كه اين تكرار، با رعايت فواصل معين باشد. و يك نواخت صورت نگيرد وگرنه بى اثر مى شود.همچنين تلقين نيز از عوامل موثر در دقت، محسوب گرديده است؛ انسان بر اثرارتباط با ديگران، تحت تأثير تلقينات و تبليغات آنان قرار مى گيرد و توجه او به موضوع ياامر خاصى جلب مى شود. (17)مرحوم خواجه نصير طوسى در آداب المتعلمين بر تكرار درس تأكيد مي کند و مى فرمايد:براى طالب علم، شايسته است كه خود را آماده كند و اندازه معينى در تكرار درس تعيين كند؛زيرا تا به آن ميزان نرسد، دلش آرام نگيرد و شايسته است كه درس ديروز را پنج مرتبه تكراركند، و درس روز قبل از آن را چهار مرتبه، و درس پيش از آن را سه مرتبه، دروس روز پيش ا ا دو مرتبه، و روز قبل از آن را يك مرتبه. اين شيوه بيشتر به حفظ و تكرار فرا مى خواند وبه آن نزديك تر است.(18)13-كار
يكى از راه هاي تربيت اسلامى، كار است. بيكاري به ويژه براي جوانان، منشأ فساد و تباهى است و خداوند جوان بى كار را دشمن مى دارد. در روايتى از امام كاظم (عليه السلام) آمده است:ان الله تعالي ليبغض العبد النوام، ان الله تعالي ليبغض العبد الفارغ (19)به راستى خداى متعال بنده ي پر خواب را دشمن مى دارد، به راستى خدا بنده ي بيكار را دشمن مى دارد.استاد شهيد مرتضى مطهرى كار را در شمار عوامل تربيت ذكر كرده و نقش آن راكمتر از ساير عوامل ندانسته است. به نظر ايشان، اين تصور را كه چون كار، معلول و اثرانسان است، پس انسان بر آن مقدم است و بنابراين تربيت بر كار مقدم است، مردودمى شمارد و مي گويد هم تربيت بر كار مقدم است و هم كار بر تربيت مقدم است؛ يعنى ايندو هم علت يكديگر هستند و هم معلول يكديگر، هم انسان، سازنده و خالق و آفريننده كارخودش است و هم كار و نوع كار، خالق و آفريننده روح و چگونگى انسان است.از نظر اسلام، كار امرى است مقدس، و بيكارى امرى است مردود و مطرود.در حديث آمده است:ان الله يحب المومن المحترف الأمين (20)خداوند، مومن صاحب حرفه ي امين را دوست دارد.امام صادق (عليه السلام) فرمود:محمد بن منكدر مي گفت: گمان نمي کردم كه بر از على بن الحسين (عليه السلام) كسى وجود داشته باشد تا آن كه فرزندش محمد بن على را ديدم. خواستم او را نصيحت كنم ولى او مرا موعظه كرد.ياران محمد بن منكدر گفتند: موعظه او چه بود؟ گفت: در ساعتى كه هوا خيلى گرم بود به بعضى از نواحى مدينه رفتم. ابوجعفر محمد بن على را ملاقات كردم... با خود گفتم: سبحان الله بز گى از بزرگان قريش در چنين ساعتى و با چنين حالتى در طلب دنيا است. من بايد او راموعظه كنم. به او نزديك شدم و سلام كردم. جواب سلامم را داد؛ در حالى كه از سر و رويش عرق مى ريخت. گفتم: اصلحك الله، بزرگى از بزرگان قريش در اين ساعت و با اين حالت درطلب دنياست؟! اگر اجلت در چنين حالتى رسد، چه مي کنى؟ امام (عليه السلام) فرمود: اگر مرگ من درچنين حالتى فرا رسد، من در حال يك نوع اطاعت از خدا هستم تا خود و خانواده ام محتاج تو وامثال تو نباشيم. من از آن بيم داشتم كه مرگ من در حال معصيتى از معاصى خدا فرا رسد.گفتم: راست گفتى- خدايت رحمت كند- مى خواستم من تو را پند دهم، اما تو مرا پند دادى. (21)كار، نه تنها موجب صحت و سلامت و تقويت جسم انسان است، بلكه براي جلوگيرى از هجوم خيال ها و افكار شيطانى نيز مفيد است.نفس آدمى بايد همواره اريا انديشه اي درست، مشغول باشد و گرنه آدمى را مشغول مى كند. بسياري ازبزهكاري ها و فسادها به ويژه در ميان نسل جوان، ناشى از عدم اشتغال به عمل يا انديشه ي صحيح است.14-جهاد
از جمله روش ها و راهكارهاي تعليم و تربيت اسلامى، جهاد است. جهاد از آن جهت كه داراى مشكلات و مشقت ها و دشواري هايى است، سازنده است. جهاد، نقشى بى بديل درتربيت آدميان دارد. لذا درجه ي الهى و حتى روحيه ي دو انسان مومن كه يكى در راه خدا به جهاد پرداخته و ديگري در جهادى شركت نجسته است، يكسان نيست. اين شيوه به قدرى سازنده است كه اگر كسى نه عملاً به جهاد بپردازد و نه در انديشه ي جهاد باشد، به گونه اي از نفاق دچارگشته است.از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه:من لم يغز و لم يحدث نفسه بغزو مات علي شعبة من النفاق (22)كسى كه جهاد نكند و در انديشه ي جهاد نباشد بر شعبه اى از نفاق بميرد.على (عليه السلام) درباره جهاد مى فرمايد:اما بعد، جهاد درى است از درهاى بهشت كه خدا به روى دوستان برگزيده خود گشوده است؛ وجامه ي تقوا است كه بر تن آنان پوشيده است. زره استوار الهى است كه آسيب نبيند، و سپرمحكم اوست- كه تير در آن ننشيند- هر كه جهاد را واگذارد و ناخوشايند داند، خدا جامه يخوارى بر تن او پوشاند، و فوج بلا بر سرش كشاند و در زبونى و فرومايگى بماند. دل او درپرده هاى گمراهى نهان و حق از او روى گردان. به خوارى محكوم و ا الت محروم.(23)از مجموعه ي روايات باب جهاد بر مى آيد كه يكى از بهترين شيوه هاى تربيت اسلامى جهاد در راه خداست.(24) و مسلمانى كه از اين شيوه تربيتى بى بهره باشد، در ساختارروحى او نقص و نارسايى و خلاء خواهد بود.(25) برخى از مسلمانان تصور مي کردند كه براى تهذيب نفس بايد همانند راهبان مسيحى به كوه ها پناه برند و به عبادت بپردازند.اما پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين كار منع مي کرد و مى فرمود: به جهاد بروند؛ زيرا يك روزصبر و مقاومت مسلمان در بحبوبه ي جنگ، بهتر از چهل سال عبادت است.(26)اثر تربيتى يك روز صبر و پايدارى در جبهه، بيش از اثر تربيتى چهل سال عبادت است.جماعتى از مرتاضان مسيحى در همه جا مي گشته اند و برخى از مسلمانان نيز با آنان در تماس بوده و از آنها تأثير مى پذيرفته اند. (27) به اين مسيحيان سياح گفته مى شده است.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود كه سياحت امتم جهاد در راه خدا است. (28)پي نوشتها:
1-لقمان، آيات 17- 19.
2-وسائل الشيعه، ج 3، ص 12.
3-ر.ك:اسلام و تعليم و تربيت، ج 2، ص 130-134.
4-الميزان، ج 4، ص 40.
5-همان، ج 12، ص 20-21.
6-نهج البلاغه. كلمات قصار، كلمة 290.
7-ر.ك: مكارم شيرازى و همكاران پيام قرآن، ج 2، ص 34- 41.
8-آنجا كه سخن از رجوع عبد از گناه به سوى خداست، فعل «تاب» با «إلى» متعدى شده وگفته مى شود «تاب اليه» و در موردى كه سخن از توجه خدا با رحمت بيكران به سوى بنده است، با «على» متعدى شده وگفته مى شود «تاب عليه». اگر واژه «تواب» صفت بنده باشد، به معنى بسيار توبه كننده است و اگر صفت خداى تعالى قرار گيرد، به معنى بسيار توبه پذير.
9-مجمع البيان، ج 2، ص 21.
10-کشف المراد، ص 331.
11-گفتارهاى معنوى. ص 102- 110، با تلخيص و اندكى تغيير.
12-مفاتيح الجنان. مناجات خمس عشر.
13-المحجة البيضاء، ج 8، ص 165.
14-همان، ص 166.
15-اقتباس از چهل حديث، امام خمينى، ص 9- 10.
16-ر.ك:المحجة البيضاء، ج 8، ص 149- 191.
17-ر.ك:روان شناسى تربيتى، على شريعتمدارى. ص 372- 378.
18-جامع المقدمات، ص 193.
19-من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 169. باب 2.
20-تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مرتضى مطهرى، ص 258.
21-بحارالانوار، ج 10؛ ص 157.
22-تعليم و تربيت در اسلام، ص 252- 257.
23-نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى، ص 27.
24-الامام الصادق (عليه السلام) : «الجهاد افضل الأشياء بعد الفرائض» (ميزان الحکمه، ج 1، ص 444)
25-رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) : من تقي الله بغير اثر من جهاد لقي الله و فيه ثلمة. » (همان)
26-همان.
27-ر.ک :تاريخ تصوف در اسلام ، ص 65-75.
28-ميزان الحکمه ،ج 1، ص 444.
/خ