طلوع خورشيد از مغرب
روايات مربوط به اين نشانه، بيشتر در منابع اهل سنت آمده و آن چه در کتاب هاي شيعه وجود دارد، همان مضمون را تکرار کرده است. بخش عمده اين احاديث، ذيل آيه 158 سوره ي انعام وارد شده و در آنها طلوع خورشيد، کنايه يا نشانه اي براي برپايي قيامت گرفته شده است. بخش ديگر روايت که مستقل از تفسير آن آيه ذکر مي شود نيز طلوع خورشيد از مغرب را نشانه قيامت مي داند. در اين ميان، تنها چند خبر وجود دارد که ظهور مهدي را با اين موضوع مرتبط مي کند که به بررسي آنها خواهيم پرداخت.
اما رواياتي که در ارتباط با آيه 158 سوره انعام يا در تفسير واردشده، فراوان است، از جمله:
(73) محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق عليهم السلام روايت کرده است که مقصود از «بعضء ايت ربک» (برخي نشانه هاي پروردگارت... ) طلوع خورشيد از سمت مغرب و خروج دابه و دود است و وقتي اين نشانه ها ظاهر شود، کسي که بر گناهان اصرار کرده و عمل شايسته اي نداشته، ايمانش سودي نخواهد داشت. (1)
(74) طبق نقل ابن مسکان، امام باقر عليه السلام درباره ي آيه «يوم يأتي بعض ءايت ربک» فرمود: وقتي خورشيد از مغرب بيايد، ايمان آوردن در آن روز فايده اي نخواهد داشت. (2)
(75) نزال بن سبره گويد: اميرالمؤمنين عليه السلام خطبه اي خواند و فرمود: پيش از آن که مرا از دست بدهيد از من پرسش کنيد. صعصعه بن صوحان بلند شد و پرسيد: اي اميرمؤمنان! دجال چه زماني خواهد آمد؟ علي عليه السلام فرمود... براي اين موضوع نشانه هايي است... وقتي مردم نماز نخوانند و امانت را ضايع کنند و دروغ بگويند... سپس دابه الارض سر بر مي آورد و اين پس از طلوع خورشيد از مغرب خواهد بود. آن هنگام توبه برداشته مي شود، يعني نه توبه اي پذيرفته مي شود و نه عملي بالا مي رود و «هر کس تا آن زمان ايمان نياورده، ايمان آوردنش سودي ندارد»... . (3)
(76) امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند محمد صلي الله عليه و اله را با پنج شمشير برانگيخت که سه تاي آن کشيده است و غلاف نخواهد شد تا جنگ تمام شود و جنگ تمام نمي شود تا آن که خورشيد از مغرب طلوع کند. آن گاه که خورشيد از مغرب در آيد، همه مردم ايمان آوردند و آن روز «هرکس تا آن زمان ايمان نياورده يا عمل شايسته اي نداشته، ايمانش سودي ندارد. »... (4)
(77) رسول خدا فرمود پيش از شش چيز به انجام عمل روي آوريد: 1- طلوع خورشيد از مغرب؛ 2- دابه؛ 3- دجال؛ 4- دود؛ 5- خويصه يعني مرگ؛ 6- امر عمومي. (5)
(78) ابوسعيد خدري از رسول خدا صلي الله عليه و اله نقل کرده است: مقصود از آيه «روزي که نشانه هاي پروردگارت آشکار شود، ايمان آوردن بي فايده است» طلوع خورشيد از سمت مغرب است. (6)
اين روايت و آثاري با همين مضمون، از ديگر صحابه نيز نقل شده و در منابع اهل سنت فراوان است. به طور کلي، از اين مجموعه چنين به دست مي آيد که طلوع خورشيد از مغرب، يا علامت واقعي بر پايي قيامت است يا کنايه از آن؛ به گونه اي که هرگاه سخن از طلوع خورشيد از مغرب به ميان مي آيد، برپايي قيامت فهميده مي شود. اين که در اين روايات تأکيد شده «وقتي خورشيد از مغرب در آيد ايمان آوردن سودي نخواهد داشت» بدان جهت است که اين، نشانه ي پايان دنياست و پس از آن، تکليفي وجود ندارد تا ايمان و عمل مؤثر باشد. شيخ طوسي گويد: «پس از مرگ امامان تکليف برداشته مي شود؛ چون نشانه هاي قيامت مانند طلوع خورشيد از مغرب و خروج دابه و... آشکار خواهد شد. » (7) هم چنين در موارد ديگري زمان طلوع خورشيد از مغرب، آخرين فرصت براي توبه بندگان به درگاه خداوند تعيين شده است، چنان که در روايت 75 به آن اشاره شد و در روايات مستقل ديگري چنين آمده است:
(79) ابوهريره از رسول خدا نقل مي کند: هرکه پيش از طلوع خورشيد از مغرب توبه کند، توبه اش پذيرفته مي شود. (8)
ممکن است گفته شود عنوان طلوع خورشيد از مغرب، کنايه از ظهور امام عصر است؛ چنان که صعصعه از کلام علي عليه السلام اين گونه برداشت کرده است؛ (9) اما به فرض صحت اين نقل، بايد گفت در آن صورت ديگر اين موضوع، نشانه ي ظهور مهدي نخواهد بود؛ بلکه خود، عنوان و کنايه اي براي آن حضرت است و بنابراين، تحول در آفتاب، جزو نشانه هاي ظهور تلقي نخواهد شد. ليکن اين برداشت که از سوي فاطميان دامن زده شده، از جهاتي محل اشکال است: 1- در روايات ديگري تصريح و حتي قرينه اي بر اين که منظور از خورشيد مغرب وجود مقدس امام دوازدهم باشد وجود ندارد. 2- در روايات متعددي که به برخي از آنها اشاره شد آمده است که با طلوع خورشيد از مغرب، توبه و عمل فايده ندارد، در حالي که ظهور امام عصر عليه السلام ابتداي زندگي واقعي است و معنا ندارد تکليف برداشته شود و توبه و عمل صالح پذيرفته نشود. 3- در روايات زيادي تصريح شده که طلوع خورشيد مغربي نشانه قيامت است. 4- در برخي احاديث، طلوع خورشيد از مغرب و ظهور مهدي قائم عليه السلام در کنار هم قرار گرفته اند که نشان مي دهد دو موضوع ارتباطي به يک ديگر ندارند بلکه هر دو، نشانه براي مطلب ديگري به شمار مي روند.
(80) ابوحمزه ثمالي گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: آيا آمدن سفياني حتمي است؟ فرمود: آري، ندا هم حتمي است، طلوع خورشيد از مغرب هم حتمي است... قيام مهدي آل محمد صلي الله عليه و اله هم حتمي است. (10)
(81) ابوطفيل عامر بن واثله از حذيفه بن اسيد (در روايت ديگر از ابوسريحه) نقل کرده است: گروهي در حال گفت وگو بوديم که رسول خدا بر ما وارد شد و فرمود: از چه سخن مي گوييد؟ گفتيم: درباره قيامت. فرمود: قيامت بر پا نمي شود، مگر ده نشانه را ببينيد: دود، دجال، دابه، طلوع خورشيد از مغرب، فرود آمدن عيسي عليه السلام، يأجوج و مأجوج، فرو رفتن زمين در مشرق، و در مغرب، و در جزيره العرب، آتشي که مردم را به محشر بکشاند. (11)
همين خبر به گونه اي ديگر در منابع شيعه آمده است:
(82) ابوطفيل از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي کند که رسول خدا فرمود: ده چيز پيش از قيامت حتمي است: سفياني، دجال، دود، قيام مهدي عليه السلام، طلوع خورشيد از مغرب، فرود آمدن عيسي عليه السلام فرو رفتن زمين در مشرق، (و در مغرب)، و در جزيره العرب، آتشي که مردم را به محشر بکشاند. (12)
گرچه تفاوت هاي جدي در مضمون روايات شيعه و سني (13) اعتماد به آنها را کم مي کند، اين نکته در همه روايات وجود دارد که طلوع خورشيد از مغرب نشانه اي براي قيامت است.
تا اين جا نتيجه چنين شد که مفاد احاديثي که در آنها به طلوع خورشيد مغربي اشاره شده، بيان نشانه هاي قيامت (اشراط الساعه) است و تصريحي به ظهور مهدي ندارد. اما به علت اين که اين موضوع، نشانه ظهور مهدي عليه السلام قلمداد شده، آميختگي علائم ظهور با نشانه هاي قيامت است و آن چه درباره ي نشانه هاي برپايي قيامت گفته شده، فراوان بر نشانه ظهور قائم عليه السلام حمل مي شود. اختلاف مضمون برخي روايات شيعه با اهل سنت در شمارش اين نشانه ها نيز دليل ديگر اين آميختگي است که نمونه آن در روايت 81 و 82 گذشت. مطلب ديگري که گويا باعث شده طلوع خورشيد از مغرب را نشانه ظهور بدانند، آن است که شيخ مفيد در رديف ده ها علامتي که براي ظهور قائم عليه السلام بيان کرده طلوع خورشيد از سمت مغرب را نيز آورده است، اما بايد توجه داشت که وي اين مطلب را به عنوان روايت نياورده بلکه در رديف نشانه ها ذکر کرده و سرانجام هم مي گويد خداوند آگاه تر است. (14) روايتي هم که او و شاگردش شيخ طوسي در اين زمينه آورده اند، گذشته از آن که ابهام هايي دارد، (15) تنها از حتمي بودن برخي حوادث سخن مي گويد و حتمي بودن بدان معناست که قضاي الهي بر وقوع آنها تعلق گرفته و الزاما مربوط به ظهور قائم نيست؛ به خصوص که در اين روايت، طلوع خورشيد از مغرب و قيام مهدي در کنار هم ذکر شده اند و معنا ندارد که آن دو نشانه ي ظهور باشند.
علت اصلي مطلب را بايد از سوي اسماعيليان دانست که از روايات طلوع خورشيد از مغرب سوء استفاده کردند و آن را بر مهدي فاطمي تطبيق نمودند.
بهره برداري فاطميان (16)
قاضي نعمان مغربي مورخ اسماعيلي مذهب (متوفاي 363ق) نيز اين حديث را گزارش و آن را پيش گويي رسول خدا درباره مهدي فاطمي دانسته و در توجيه آن تلاش کرده است. وي مي گويد: «اين، حديث مشهوري است و تاکنون خورشيد از مغرب طلوع نکرده و پس از اين هم نخواهد کرد، پس مقصود رسول خدا، قيام مهدي از مغرب است و مهدي همان خورشيدي است که فرموده سيصد سال پس از هجرت من طلوع خواهد کرد و چنين هم شد و مهدي عليه السلام در سال 297 ق آشکار گشت». (18) وي سپس مشکل سه سال اختلاف باقي مانده نسبت به حديث منسوب به پيامبر (در سال 300 ق) را توجيه کرده و اشعاري را که پيش از تشکيل دولت فاطمي سروده شده است، ذکر مي کند. در اين اشعار مي خوانيم: در سال 96 (مقصود 296ق است که به جهت نظم شعري خلاصه شده) پرچمي از غرب بلند مي شود و خورشيد الهي از سمت مغرب طلوع مي کند. در آن هنگام توبه ي توبه کننده فايده ندارد. او هم نام پيامبر و فرزند وصي پيامبر است که زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد. عيسي بن مريم عليه السلام دجال را مي کشد... . (19) در شعر ديگري که از احمد بن رمضان بلزمي پيش از ظهور مهدي سروده، چنين پيش گويي شده است: گويا مي بينم که خورشيد از مغرب بر ما طلوع کرده و زمين را از عدالت پر مي کند. (20) با توجه به قدمت کتاب هاي قاضي نعمان و شيعه بودن او، تطبيق روايات طلوع خورشيد از مغرب بر مهدي از وي گرفته شده اما به اين نکته توجه نشده است که مقصود قاضي نعمان، مهدي فاطمي است نه مهدي موعود اماميه.
مطلب ديگري که سوء استفاده اسماعيليه از اين روايات را نشان مي دهد سخني است که در رد دلايل واقفيه، روايت زير را مورد استدلال آنان دانسته است:
(83) سعيد مکي گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: امامان داوزده نفرند؛ وقتي شش نفرشان بگذرند، خداوند به دست هفتمي پيروزي مي آورد. پنج نفر از ما اهل بيت حکومت مي کند و به دست ششمي خورشيد از مغرب طلوع خواهد کرد. (21)
شيخ طوسي مي گويد: ابتداي اين خبر به اين که ائمه دوازده نفرند تصريح دارد، اما بقيه مطالب آن سخن راوي است که براساس مذهب اسماعيليه بيان شده است. (22) گويا مقصود شيخ اين است که موضوع طلوع خورشيد از مغرب به دست ششمين نفر از اهل بيت امام صادق عليه السلام، ساخته اسماعيليه است.
بنابراين، شکي نيست که احاديث طلوع خورشيد از مغرب مورد تحريف و سوء استفاده اسماعيليه قرار گرفته است؛ اما اين که همه آن احاديث را ساخته آنان بدانيم صحيح نيست، چون اولا: کثرت و شهرت آن روايات به اندازه اي است که جعل کردن همه آنها غير ممکن مي نمايد و گرچه مضمون بسياري از آنها واحد يا شبيه هم ديگر است؛ اما به طرق مختلفي در منابع شيعه و اهل سنت نقل شده است. (23)
ثانيا: انگيزه اي در جعل آن همه حديث براي اسماعيليه ديده نمي شود، چون در آنها سخني از مهدي نيست و هيچ کدام تصريح نمي کند که طلوع خورشيد از مغرب به معناي ظهور مهدي است. اگر بنا بود آنان رواياتي در اين موضوع جعل کنند، به اين مقدار اکتفا نمي کردند و بي ترديد منافع خود را در آن، پيش گويي و جاي گزين مي نمودند. آن چه هست روايات انگشت شماري است که طلوع خورشيد مغربي را در سال سيصد هجري مي داند و ترديد ي در رد پاي اسماعيليه (فاطميان) در آنها نيست. البته ابهام هايي در اين باره وجود دارد؛ مثلا ممکن است مقصود از روايت کافي (24) را مهدي بدانيم، چون مي فرمايد شمشير محمدي زماني غلاف خواهد شد که جنگ تمام شود و جنگ زماني پايان مي يابد که خورشيد از مغرب طلوع کند و آن گاه همه ايمان مي آوردند، ولي ايمان فايده اي ندارد! ممکن است اين ايمان را ايمان به مهدي تفسير کنيم و از روايت استفاده کنيم که تا ظهور مهدي جنگ پيوسته در عالم برپاست. اما اين يک احتمال بيش نيست و اين روايت و ديگر احاديث، آن را تأييد نمي کند.
عدم فايده داشتن ايمان و عدم پذيرش توبه هم قابل بررسي است که آيا با عمومات قرآن سازگاري دارد يا خير؟ ابهام مهم تر اين که در اشعار مربوط به پيش گويي دولت فاطميان - که پيش تر از شرح الاخبار نقل شد - شباهت هايي به روايات طلوع خورشيد از مغرب وجود دارد، مانند بحث از پذيرفته نشدن توبه و نزول حضرت عيسي عليه السلام. از اين رو، ممکن است اين ذهنيت ايجاد شود که روايات مشابه آن هم ساختگي است؛ ليکن به نظر مي رسد اين اشعار پس از تشکيل دولت فاطمي در مدح آنان سروده شده يا اگر به عنوان پيش گويي سروده اند، از همان روايات استفاده کرده و آن را تحريف نموده اند.
نتيجه گفتار
پي نوشت ها:
1. «عن زراره و حمران و محمد بن مسلم عن ابي جعفر و ابي عبدالله عليهما السلام في قوله «يوم يأتي بعض ءايت ربک لا ينفع نفسا ايمانها» قال طلوع الشمس من المغرب و خروج الدابه و الدخان و الرجل يکون مصرا و لم يعمل عمل الايمان ثم تجيء الآيات فلاينفعه ايمانه» (تفسير العياشي، ج 2، ص 128 و علامه طباطبايي، الميزان، ج 7، ص 404).
2. ابراهيم بن هاشم عن صفوان عن ابن مسکان عن ابي جعفر عليه السلام في قوله «يوم يأتي بعض ءايت ربک»... قال اذا طلعت الشمس من مغربها فکل من آمن في ذلک اليوم لاينفعه ايمانه. (الميزان، ج 7، ص 404 به نقل از: تفسير قمي).
3. عن الضحاک بن مزاحم عن النزال بن سبره خطبنا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام... ثم قال سلوني ايها الناس قبل ان تفقدوني - ثلاثا - فقام اليه صعصعه بن صوحان فقال يا اميرالمؤمنين عليه السلام متي يخرج الدجال؟ فقال له علي عليه السلام... احفظ فان علامه ذلک اذا مات الناس الصلاه و اضاعوا الأمانه و استحلوا الکذب... ثم ترفع الدابه رأسها فيراها من بين الخافقين باذن الله جل جلاله و ذلک بعد طلوع الشمس من مغربها فعند ذلک ترفع التوبه فلا توبه تقبل و لا عمل يرفع و «لا ينفع نفسا إيمانها لم تکن ءامنت من قبل أو کسبت في ايمانها خيرا» (شيخ صدوق، کمال الدين، ص 552 و 554). بخش اول اين روايات در منابع اهل سنت هم آمده است (ر. ک: عثمان بن سعيد داني، السنن الوارده في الفتن (سنن داني)، ص 145).
4. «المنقري عن حفص بن غياث عن ابي عبدالله عليه السلام قال سأل رجل ابي - صلوات الله عليه - عن حروب اميرالمؤمنين و کان السائل من محبينا فقال له ابوجعفر عليه السلام: بعث الله محمدا صلي الله عليه و اله بخمسه اسياف ثلاثه منها شاهره فلاتغمد حتي تضع الحرب اوزارها و لن تضع الحرب اوزارها حتي تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت الشمس من مغربها آمن الناس کلهم في ذلک اليوم فيومئذ «لا ينفع نفسا إيمانها لم تکن ءامنت من قبل أو کسبت في إيمانها خيرا» و سيف منها مکفوف و سيف منها مغمود... » (کليني، الکافي، ج 5، ص10 و ر. ک: معجم احاديث المهدي، ج 1، ص 519).
5. «عن ابي هريره عن النبي صلي الله عليه و اله قال بادروا بالاعمال ستا:الدجال و الدخان و دابه الارض و طلوع الشمس من مغربها و امر العامه و خويصه احدکم» (صحيح مسلم، ج 2، ص 690 و معجم احاديث المهدي، ج 2، ص205 به نقل از: مسند احمد و ديگران).
6. «وکيع عن ابي ليلي عن عطيه العوفي عن ابي سعيد الخدري عن النبي صلي الله عليه و اله في قوله يوم يأتي بعض ءايت ربک لا ينفع نفسا ايمانها قال: طلوع الشمس من مغربها» (مسند احمد، ج 3، ص 98 و 31؛ شيخ طوسي، التبيان، ج 1، ص 171 و مجمع البيان، ذيل تفسير آيه 158 سوره انعام).
7. شيخ طوسي، همان، ج 5، ص 49.
8. «عن ابن سيرين عن ابي هريره عن النبي صلي الله عليه و اله: من تاب قبل ان تطلع الشمس من مغربها تاب الله عليه» (خالد بن ناصر غامدي، اشراط الساعه في مسند احمد و زوائد الصحيحين، ج 2، ص 629 و 630). در اين کتاب چند روايت مشابه از مسند احمد و ديگر منابع روايي بدين مضمون آمده است.
9. در پايان روايت 75 نزال بن سبره از صعصعه مي پرسد: مقصود اميرالمؤمنين عليه السلام چيست؟ صعصعه مي گويد: اي ابن سبره! کسي که عيسي بن مريم عليه السلام. پشت سرش نماز مي خواند دوازدهمين عترت و نهمين فرزند حسين بن علي عليهما السلام است و همو خورشيد طلوع کننده از مغرب است که نزد رکن و مقام ظاهر مي شد و زمين را پاک مي کند» (شيخ صدوق، کمال الدين، ص 554).
10. «الفضل بن شاذان عمن رواه عن ابي حمزه قال قلت لابي جعفر عليه السلام: خروج السفياني من المحتوم؟ قال نعم و النداء من المحتوم و طلوع الشمس من مغربها محتوم و اختلاف بني العباس في الدوله محتوم و قتل النفس الزکيه محتوم و خروج القائم من آل محمد صلي الله عليه و اله محتوم... » (شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 371 و شيخ طوسي، الغيبه، ص 435).
11. «عن ابي الطفيل عن حذيقه بن السيد: اطلع النبي علينا و نحن نتذاکر الساعه فقال ما تذاکرون قالوا نذکر الساعه، فقال انها لن تقوم حتي ترون عشر آيات: الدخان و الدجال و الدابه و طلوع الشمس من مغربها و نزول عيسي بن مريم و يأجوج و مأجوج و ثلاث خوف: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزيره العرب و آخر ذلک نار تخرج من اليمن (قعره عدن) تطرد الناس الي محشرهم» (مسند احمد، ج 4، ص 6 و 7؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 666 و 667 و لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 551 به نقل از: سنن ابن ماجه).
12. «ابن فضال عن حماد عن الحسين بن المختار عن ابي نصر عن عامر بن واثله عن اميرالمؤمنين عليه السلام قال رسول الله صلي الله عليه و اله عشر قبل الساعه لابد منها: السفياني و الدجال و الدخان و الدابه و خروج القائم و طلوع الشمس من مغربها و نزول عيسي عليه السلام و خسف بالمشرق و خسف بجزيره العرب و نار تخرج من قعرعدن تسوق الناس الي المحشر» (شيخ طوسي، الغيبه، ص 436).
13. در روايت 81 که از منابع اهل سنت نقل شد، سفياني و خروج قائم وجود ندارد و به جاي آن دابه و يأجوج و مأجوج آمده است. سند هر دو روايت هم به ابوطفيل کناني مي رسد.
14. الارشاد، ج 2، ص 368 و 370.
15. اين روايت که به شماره 80 گذشت در کمال الدين (ص 680) از همان راوي و در روضه کافي (ص 310) از راوي ديگري نقل شده و در آنها اختلاف هايي وجود دارد: از جمله اين که طلوع خورشيد از مغرب در کمال الدين و روضه نيست. هم چنين در آن به اختلاف عباسيان اشاره شده که در گفتارهاي پيشين درباره ي تاريخي بودن آن بحث شد. البته اگر حتمي را به اين معنا بگيريم که قضاي الهي بر آن تعلق گرفته، اين اشکال بر طرف خواهد شد. ابهام ديگر در اين است که در ادامه روايت از نداي آسماني به نام علي عليه السلام و نداي شيطاني به نام عثمان سخن به ميان آمده که محل تأمل است، چون نداي آسماني وقت ظهور، به نام مهدي است و آن زمان حقانيت اميرمؤمنان عليه السلام و در مقابل آن عثمان، مورد نزاع نيست.
16. فاطميان نام دولتي شيعي است که از سال 297 - 567 ق بر مغرب (مراکش) و مصر حکومت کردند. از آن جا که پايه گذاران اين دولت خود را از نسل اسماعيل فرزند امام جعفرصادق عليه السلام مي دانستند و معتقدند به امامت او (اسماعيلي مذهب) بودند و بدين طريق نسب خود را به حضرت فاطمه عليهما السلام مي رساندند، به فاطمي مشهور شدند.
17. «ارطاه بن منذر عن شريح و... قالوا بلغنا ان رسول الله قال... في الثلاثمأه طلوع الشمس من مغربها و يطبع کل قلب بما فيه... » (الفتن، ص 475، ح 1484و ابن منادي، الملاحم، ص 343).
18. شرح الاخبار، ج 3، ص 418 و 419.
19. همان، ص 421؛
و في الست و التسعين تهبط رايه
من الغرب في جمع کثيف المواکب
و تطلع شمس الله من غرب ارضه
فلا توبه ترجي هناک لتائب
سمي نبي الله و ابن وصيه
و اکرم مولود و اشرف طالب
فيملأ ارض الله عدلا و رحمه
بايام صدق طيبات المکاسب
و بالاعور الدجال...
و يقتله من بعد عيسي...
20. همان، ص 426:
کاني بشمس الارض قد طلعت لنا
من المغرب مقرونا اليها هلالها
فيملا ارض الله قسطا بعدله
بما ضم منها سهلها و جبالها
21. «عن خلاد الؤلؤي قال حدثني سعيد المکي عن ابي عبدالله عليه السلام و کانت له منزله منه: يا سعيد! الائمه اثناعشر اذا مضي سته فتح الله يا علي السابع و يملک منا اهل البيت خمسه و تطلع الشمس من مغربها علي يد السادس» (شيخ طوسي، الغيبه، ص 53).
22. همان.
23. براي دست يابي به مجموعه اين احاديث ر. ک: معجم احاديث المهدي، ج 1، ص 87، 262، 519 و ج 2، ص 113، 131 و 204- 214 و خالد بن ناصر غامدي، اشراط الساعه في مسند احمد و زوائد الصحيحين، ج 2، ص 624 به بعد.
24. ر. ک: همين کتاب، روايت شماره 76.
/خ