نویسنده: اَندرو ریپین
مترجم: محمدطاهر ریاضی ارسی
مترجم: محمدطاهر ریاضی ارسی
واژههایی که مقدار کمیّتها و تعداد اشیا را نشان میدهند. در قرآن بسیاری از واژههای عربی بیانگر اعداد و شمارش به کار رفته است. در قرآن بسیاری از این واژهها در معنای شمارش حقیقی و به شکل صور و نمادهای جانشینی که بیشتر دارای میراث باستانیاند استفاده میشود. واژههایی برای همهی اعداد اصلی مفرد در قرآن ذکر شدهاند و گهگاه برای اعداد بزرگتر که عبارتاند از: 10، 11، 12، 19، 20، 30، 40، 50، 60، 70، 99، 100، 200، 300، 1000، 2000، 3000، 50000، 50000 و 100000. واژههای «یک» و «دو» هرچند به لحاظ شمارشی (البته به همراه جمع) در عربی با قواعد نحوی مشخص میشوند، هم برای تأکید و هم برای شمارش به کار رفتهاند. اعداد ترتیبی در قرآن عبارتاند از دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم و هشتم. اعداد کسری نیز نقش مهمی دارند، عمدتاً به خاطر استفادهی شرعی از آنها در موضوع تقسیم ارث ؛ برای مثال در سورهی نساء اعداد کسری یک دوم، یک سوم، دو سوم، یک چهارم، یک پنجم، یک ششم، یک هشتم و یک دهم به کار رفتهاند. عمل شمارش ریاضی به طور مکرر با واژه «عَدَّ» (شمارش کردن) و مشتقات آن بیان شده است، مثل آیهی 36 توبه: «در حقیقت شمارهی ماهها نزد خدا دوازده ماه است» و آیهی 84 مریم «ما [روزها] را برای آنها [کافران] شماره میکنیم». در قرآن مفاهیم ریاضی جمع، تفریق، ضرب، تقسیم و ضریب استفاده میشود. «جمع» با کلمات همخانوادهی زادَ، غالباً به معنای افزودن، بیان میشود. در عبارتی مانند آیهی 25 کهف «و [آنان] سیصد سال در غارشان درنگ کردند و نه سال [نیز بر آن] افزودند»، که افزودن عدد معینی نشان داده شده است. واژهی «إلاّ» در آیهی 14 عنکبوت «و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ پس در میان آنان هزار سال منهای پنجاه سال درنگ کرد»، به معنای عمل تفریق آمده است. واژهی «کَثَّرَ» در آیهی 86 اعراف، «به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید، پس شما را بسیار گردانید» و «یَذرَؤُ» در آیهی 11 شوری، «از خودتان برای شما جفتهایی قرار داد و از دامها [نیز] نر و ماده [قرار داد]، بدین وسیله شما را بسیار میگرداند»، احتمالاً بر معنای عمل ضرب دلالت دارند؛ البته میتوان گفت در هر دو آیه بیشتر معنای «تولید مثل» (و نه مفهوم ضرب ریاضی) موردنظر است. برای بیان دو برابر کردن واژهی «ضَاعَفَ» (و «ضِعف» به معنای «دو برابر») استفاده میشود، البته این واژه همچنین اغلب با معنایی نزدیکتر به ریشهاش یعنی «ضرب» استفاده میشود، مثل آیهی 17 تغابن: «اگر خدا را وامی نیکو دهید آن را برای شما دو چندان میگرداند». تقسیم به معنای جدا کردن اشیا به اجزا با کلمات همخانوادهی «قَسَمَ» بیان میشود، مثل آیهی 28 قمر: «و به آنان خبر ده آب میانشان بخش شده است؛ هر کدام را به نوبت خواهد بود». در آیاتی از قرآن که به مشکلات زمان جنگ اشاره شده است مفهوم ضریب مشاهده میشود، مثل آیهی 66 انفال: «اگر از [میان] شما یک صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز گردند و اگر از شما هزار تن باشند به توفیق الهی بر دو هزار تن غلبه کنند». در آیهی 3 فجر واژه «وَتر» به معنای «فرد» و «شَفع» به معنای «زوج» ذکر شده، اما به معنای ریاضی به کار نرفته است. واژهی «مَثنی» (به معنای «دوتایی») توضیحی است بر «عدد دو» و برای شمارش به کار رفته است، مثلاً در آیهی 3 نساء: «هرچه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد دو دو، سه سه یا چهار چهار به زنی گیرید» (همچنین برای تعداد بال فرشتگان نک. فاطر: 35).
عمل شمارش ریاضی به طور مکرر با واژه «عَدَّ» (شمارش کردن) و مشتقات آن بیان شده است، مثل آیهی 36 توبه: «در حقیقت شمارهی ماهها نزد خدا دوازده ماه است» و آیهی 84 مریم «ما [روزها] را برای آنها [کافران] شماره میکنیم». این ریشه به معنای تعداد نامعین (به عبارت دیگر، «تعداد زیاد») نیز به کار رفته است (یونس: 5، «شمارهی سالها»). فعل أحصَا نیز به همین معنا آمده است، مثلاً آیهی 12 یس: «هر چیزی را در کارنامهای روشن برشمردهایم». در آیهی 94 مریم هر دو ریشهی ع د د و ح ص و ذکر شده است: «و یقیناً [خداوند] آنها [هر که در آسمانها و زمین است] را به حساب آورده (أحصَا) و به دقت شماره کرده است (عَدَّ)». واژهی دیگر «حَسَبَ» و مشتقات آن است که برای توصیف خداوند در مقام مؤاخذه کننده بیانگر معنای کلیتری از «شمارش کننده» است.
در برخی آیات قرآن افراد یا اشیاء، صرفاً به قصد برشمردن، شمارش میشوند، مثلاً دربارهی تعداد مورد بحث اصحاب کهف (کهف: 22) یا دربارهی حضور خداوند که در گفتوگوی محرمانه میان چند نفر به عنوان فردی اضافهی بر آنها شمرده میشود (مجادله: 7).
واژههای قرآنی بیانگر اعداد معانیای را در بر دارند که برآمده از ارزشهای نمادین گستردهی اعداد در خاور نزدیکاند که بیشک در فرهنگ پیش از اسلام موجود بودهاند و با سنت کتاب مقدس نیز کاملاً عجین شدهاند. اما در قرآن برای بیان ارزشهای اجتماعی کمتر از نمادگرایی عددی و بیشتر از دیگر انواع نمادگرایی (مثلاً رنگها ) استفاده شده است. برای مثال، به نظر نمیرسد که نمادگرایی «هفت» روز هفته در قرآن چندان بیانگر ارزشهای اجتماعی قرن نخست در شبه جزیرهی عربستان باشد، بلکه بیشتر میراث باستانی چنین نمادهایی را نشان میدهد. اگرچه ممکن است ارزشهای اجتماعی متناظر با این میراث از بین رفته باشد، به هرحال ساختاری برای تجارب بشری فراهم میسازد.
«سه» (ثَلاثَه)، بیانگر تعدد و کثرت است، که احتمالاً در این واقعیت منعکس است که در صرف و نحو عربی «دو» به وسیلهی علامت مثنی مشخص میشود، ولی برای «سه» باید واژهی جداگانهای به کار رود. ثنویت یا دوگانگی- اعم از اینکه با علامت مثنی در انتهای کلمه یا با واژهی «اِثنان» مشخص شود- بیانگر معنی طبیعی و کامل است، اما «سه» گروهی از اشیا را نشان میدهد (که در این وصف با واحدهای اعداد تا ده مشترک است)، به همین دلیل در صرف و نحو عربی به هنگام شمارش بعد از این عدد اسم جمع به کار میرود. ماهیت طبیعی و کامل عدد «دو» در اشاره به سوار کردن یک جفت از همهی حیوانات در کشتی نوح (هود: 40، «در آن [کشتی] از هر حیوانی یک جفت حمل کن») و در وصف آفرینش (رعد: 3، «از هرگونه میوهای جفت جفت قرار داد») نشان داده شده است. همچنین قرآن به حضور دو شاهد مرد (هرچند به یک مرد و دو زن هم اشاره شده است؛ بقره: 282) به هنگام بستن عقد و پیمان فرمان میدهد. در عین حال، در قرآن دوگانگی کاملاً در مقابل یگانگی- که با واژههای «واحِد» یا «اَحَد» بیان میشود- قرار دارد: «و خدا فرمود دو معبود برای خود مگیرید. جز این نیست که او خدایی یگانه است» (نحل: 51). از سوی دیگر، میتوان «سه» را عدد درد و رنج و اندوه، به خصوص در تقابل با واحد، به شمار آورد. آیهی 30 مرسلان با بیان «بروید به سوی [آن] دود سه شاخه» به مجازات کافران در روز قیامت اشاره میکند، سه شاخه بودن این دود تأکیدی است بر مخوف و هراسانگیز بودن آن. مطابق آیهی 6 زمر «تاریکیهای سهگانه» نوزاد را در رحم مادر احاطه کردهاند. سه روز روزه گرفتن کفارهی مشکلات فقهی است (بقره: 196؛ مائده 89). قوم صالح قبل از شروع مجازات الهی میتوانند سه روز در خانههای خود از نعمت زندگی بهرهمند باشند (هود: 65). و البته اندیشهی پرستش خدای سهگانه به شدت سرزنش و محکوم شده است. (نساء: 171).
نمادگرایی «چهار» (اَربَعه) و مضربهای آن در حکایات تاریخی عرب و در نتیجه فقدان دقت در جزئیات تاریخی موضوع تحقیقات بسیاری بوده است. مبنای این نمادها را باید در قرآن جستوجو کرد. نقش «چهل» بسیار چشمگیر است، اما این نقش مبتنی است بر نماد گستردهی «چهار» که نشانگر کمال، اتمام و انجام است. «چهل» یکی از واحدهای زمانی اصلی شده است، که مبتنی است بر نقش سازندهی این واحد در [زندگی] محمد (صل الله علیه و آله و سلم) که از چهل سالگی به دریافت وحی نائل شد، که سن او ظاهراً متأثر از آیهی 15 احقاف و پیوندی که در آن بین چهل سالگی و رسیدن به بلوغ و حکمت دینی برقرار شده اختیار شده است. برخی معتقدند که «چهار» و «چهل» «اعدادیاند که حدود اعمال خاص برانگیزندهی رضایت یا خشم الهی را مشخص یا بیان میکنند یا صرفاً نشانگر دست اندرکار بودن خداوند در امور جهاناند». (Conrad, Abraha, 231). البته مضامین قرآنی برجستگی بیشتری به نماد «چهار» میبخشد و با این کار، در چهارچوب انگارههای خاور نزدیک باقی میماند. «چهار» به خصوص در باب «نظام جهان مادی» عددی است بیانگر کمال، اتمام و انجام، چنان که در اعتقاد به چهار عنصر جهان هستی، چهار جهت اصلی قطبنما، چهار گوشهی زمین، چهار هلال ماه، چهار فصل و غیره انعکاس یافته است. در قرآن عدد «چهار» برای بیان شروط فقهی به کار رفته است، که مسلماً انگارههای مربوط به تمامیت و کمال مظاهر فرهنگی را به نمایش میگذارد، اما این مظاهر فرهنگی را نخست براساس اصول فقهی معرفی میکند، آنچنان که مقتضی عالم اجتماعی است. یک مرد میتواند چهار زن را به همسری انتخاب کند (نساء: 3)؛ برای اثبات اتهام زنا شهادت چهار شاهد لازم است (نساء: 15)؛ اگر چهار شاهد نباشد، آنگاه باید چهار مرتبه سوگند، بر زبان آورد (نور: 4-9؛ البته همراه با سوگند پنجمی که با آن مرد خود را از دروغگویی مبرا میکند)؛ و چهار ماه حرام وجود دارد. (توبه: 2، 36)
بیشتر بخوانید: تاریخچه پیدایش عدد و شمارش
«چهار» همچنین برای مدت زمانی به کار رفته است که شأن فقهی دارد: چهار ماه ترک همخوابگی با همسر به قصد طلاق (بقره: 226) و چهار ماه و ده روز انتظار بیوه قبل از ازدواج مجدد (بقره: 234)- در این آیه کمال عدد (ده) به عدد فقهی «چهار» اضافه شده است. کاربرد فقهی هیچ عدد دیگری در قرآن همانند «چهار» غلبه ندارد. «چهار» به مثابه نماد امر فقهی بعدها در جامعهی اسلامی در قالب چهار مکتب فقهی و چهار خلیفهی راشد تداوم یافت. یقیناً، دیگر کاربردهای «چهار» در قرآن دربرگیرندهی فحوای فقهی خاصی نیست: خداوند جهان مادی را در دو روز به علاوهی چهار روز گسترش داد و در آن چهار روز آخر «مواد خوراکی آن را اندازهگیری کرد» (فصلت: 10)- که به معنی آفرینش جهان مادی است.
«پنج» (خَمسه) به عبارتی بیانگر نیمی از یک گروه- یعنی نصف «ده»- است، و علیرغم اهمیت بعدی آن در نمازهای «پنجگانهی» یومیه، ارکان «پنجگانهی» عبادی و اصول «پنجگانهی» عقاید در اسلام، برای اشاره به هیچ یک از این موارد در قرآن به کار نرفته است. در قرآن به هنگام برشمردن عبادات کاربرد نمادین عدد «پنج» در نظر گرفته نمیشود. «پنج» برای بیان تعداد زیاد (پنج هزار فرشتهی نشاندار در آیهی 125آل عمران؛ روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است در آیهی 4 معارج) و به طورکلی برای اشاره به کمّیات بسیار زیاد به کار میرود.
«شش» (سِتّة)، فقط به تعداد روزهای آفرینش در قرآن مربوط است؛ این نکته قابل توجه و مهم است، چرا که گاه «شش» را نماد «کمبود و نقصان» میدانند، به این دلیل که یک شماره از عدد آسمانی «هفت» کمتر است. در قرآن عدد «شش» جز در ماجرای آفرینش ذکر نشده است و تنها از شش روز آفرینش سخن گفته میشود و اهمیتی به روز هفتم که، در کتاب مقدس، کامل کنندهی این فرایند است داده نمیشود. به نظر میرسد که ارزش نمادین «شش» در قرآن نادیده گرفته شده و کاملاً تابع روایتهای آفرینش خاور نزدیک است. این نکته اهمیت جدلی نیز دارد- به این معنی که با تأکید بر نفی روز استراحت خداوند مثلاً در آیهی 38 ق و عبارت «و احساس ماندگی نکردیم» به کار رفته است، با تأکید بر اینکه فرایند آفرینش همراه با حضور خداوند بر عرش انجام گرفته است.
«هفت» (سَبعة)، مانند «سه»، عدد غالب برای بیان کثرت است و البته دارای ارزش نمادینی است که در مفهوم هفت سیاره یا ستاره مندرج است و در بابل باستان ریشه دارد. تقریباً تمام موارد کاربرد «هفت» در قرآن به نحوی با کیهاننگاری مرتبط است. هفت آسمان یا فلک (إسراء: 44)، هفت دروازهی دوزخ (حجر: 44)، هفت دریا (لقمان: 27) و نقش مایهی هفت در داستان یوسف و تعبیر رویاها (یوسف: 43-48) همگی بازتاب این امرند. «هفت» عدد جهان ماورای مادی است.
این ارزشها بعدها در روایات اسلامی نیز تداوم یافت. روایت میکنند که ابنعباس، در جوانی به عمَر گفته است:
خداوند در تعداد فرد است و به همین دلیل او اعداد فرد را ترجیح میدهد. ایام عالم بر محور عدد هفت میگردد، خداوند خوراک ما را از هفت آفرید، او انسان را از هفت خلق کرد، بر فراز زمین ما هفت آسمان و در زیر پایمان هفت طبقهی زمین آفرید، هفت مَثانی به ما اعطا کرد، در قرآن ازدواج با هفت خویشاوند را ممنوع کرد و ارث را به هفت بخش تقسیم کرد، تعداد نقاط تماس بدن با زمین را در هنگام سجده به هفت نقطه محدود کرد، پیامبر خدا هفت مرتبه به دور کعبه طواف کرد و هفت مرتبه مسافت بین صفا و مروه را پیمود، هفت سنگ [در مِنا] پرتاب کرد و شب قدر یکی از هفت شب آخر ماه رمضان است (سیوطی، اتقان، 206/4-207).
«هفت» در قالب «هفتاد» را عموماً تنها به معنای «تعداد زیاد» تفسیر کردهاند (نک. Conrad, Seven, 46؛ و منابع این مقاله از جمله ابن خلدون که میگوید «هفتاد» نزد عرب بادیه به معنای «زیاد» به کار رفته است).
«هشت» (ثَمانیه) پنج مرتبه در قرآن به کار رفته، علاوه بر این، یک بار به صورت «هشتم» در ترتیب شمارش (کهف: 22)، یک بار به صورت «یک هشتم» در موضوعات مربوط به ارث (نساء: 12) و یک بار به صورت «هشتاد» برای تعداد تازیانهها برای شهادت دروغ (نور: 4) ذکر شده است. به نظر میرسد ارزش نمادین واحدی در استعمال قرآنی «هشت» وجود ندارد.
«نه» (تِسعة)، یک شماره کمتر از «ده»، به این معنا به کار میرود که یک شماره مانده که اضافه یا کامل شود. موسی قبل از ملاقات با فرعون نه نشانهی آشکار دریافت کرد (اسراء: 101؛ نمل: 12)، نه نفر در شهر ثمود به تباهی روی آوردند و علیه نفر دهم، صالح، توطئه کردند. استفاده از «نود و نه» در آیهی 23 ص نیز قابل توجه است، تنها موردی در قرآن که اعدادی از دهگان و یا یکان با یکدیگر ترکیب شده و نتیجهی آنها بیش از عدد نوزده است؛ علاوه بر این، «نود و نه» یک شماره کمتر از صد است که، همانند رابطهی میان «نه» و «ده»، نوعی کمبود و نقصان را نشان میدهد.
اعراب از دستگاه شمارش اعشاری (دهدهی) استفاده میکنند و این امر در مضربهای ده و وجود واژههای جداگانه برای یکصد و یکهزار نمایان است. «ده» (عَشر) در مقام عددی اصلی در شمارش، احتمالاً برآورد معقولی از این واقعیت فیزیولوژیک است که انسان ده انگشت برای شمارش دارد. قرآن از «ده» برای نشان دادن این معنی استفاده میکند، به این معنی که «ده» عدد شمارش و داد و ستد و عدد مربوط به مواهب و مردم است. همچنین «ده» حاوی ارزشی مطلوب است. هر کار نیک ده برابر پاداش دارد (انعام: 160)؛ کفارهی شکستن سوگند خوراک دادن به ده بینواست (مائده: 89)؛ از منکران قرآن خواسته میشود که ده سوره مانند آن بیاموزند (هود: 13)؛ سه روز به علاوهی هفت روز روزه به جای قربانی در حج و عمره (بقره: 196).
در زبان عربی پس از اعداد یازده تا نوزده اسم مفرد به کار میرود. در اینجا مفهومی از یک «تودهی به هم انباشته» وجود دارد، هنگامی که به یازده میرسیم کثرت امور به گروهی یکپارچه و به هم پیوسته تبدیل میشود. عدد «یازده» فقط یک بار در قرآن ذکر شده است، هنگامی که یوسف در خواب میبیند که یازده ستاره همراه با خورشید و ماه در برابر او سجده میکنند (یوسف: 4). «دوازده» پنج مرتبه در قرآن آمده است، در اشاره به تعداد چشمهها (بقره: 60؛ اعراف: 160)، رؤسای قبایل (مائده: 12)، عشیرهها (اعراف: 160) و ماههای سال (توبه: 36). این عدد مسلماً معنایی از اتمام و کمال را منتقل میکند و بنابراین همیشه به معنای لفظی به کار نرفته و گاهی اوقات به معنای کمالی است که در یک گروه شمرده شده یافت میشود. از همه جالبتر تأکید خداوند در اعلام وجود دوازده ماه است. اعطای مشروعیت الهی به این جنبه از فرهنگ بشری نکتهی بسیار قابل توجهی است.
«نوزده» در قرآن معروف است، چرا که در آیهی 30 مدثر برای بیان تعداد فرشتگان به کار رفته و آن را حاصل جمع «هفت» و «دوازده» میتوان دانست، که ارزش نمادین باستانی دارند. با وجود آنکه عدهای گفتهاند که عدد «نوزده» در این آیه صرفاً برای رعایت سجع و قافیه ذکر شده است، اما از همان ابتدا کاربرد این عدد توجه مسلمانان را به خود جلب کرد و روایاتی در این زمینه پدیدار شد، برای مثال میتوان به روایات مربوط به وجود «نوزده» واژه در اذان نک. Wensinck, Hondbook, 12a). در دورههای بعدی، به خصوص به واسطهی آخرین اثر رشاد خلیفه در ایالات متحده و تلاش او برای نشان دادن خصوصیت اعجازآمیز قرآن با استفاده از اهمیت عددی «نوزده»، شیفتگی و توجه نسبت به این عدد همچنان ادامه یافت. امروزه به واسطهی انجمن مسجد رشاد خلیفه، موسوم به United Submitters International، در شهر توسان ایالت آریزونا اینترنت محل بحث و تبادلنظر دربارهی عقاید وی شده است (نک. www.submission.org). همچون دیگر براهین عددی، نتایج تحقیق او نیز مبتنی است بر مشخصههای خود اعداد و تحلیلهای آماری غیرقطعی (نک. Gardner, The new age, 170-174 دربارهی عدد «شیطانی» 666 و مانند آن).
تعجبی ندارد که قرآن از زبان نمادین فرهنگ یکتاپرست خاور نزدیک بهره میگیرد. فرهنگ اعراب قرن هفتم کاملاً از این نوع بازنماییهای نمادین استفاده میکرد، هرچند ارزشهای نمادینی که اعراب استفاده میکردند (مانند خوشیمن بودن عدد «هفت» همانطور که در کاربرد کیهاننگاری تمدنهای بسیار کهن انعکاس یافته است)، عمیقاً حضور دارند و لزوماً به صراحت بیان نشدهاند. علاوه بر این، قرآن از این نمادها با تأکید خاص خود استفاده میکند، برای مثال میتوان به ویژگی فقهی عدد «چهار» در بستر مظاهر فرهنگی اشاره کرد.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.