(حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ) (مؤمنون، آیه 99 و 100)
«آن گاه که یکی از آنان را مرگ فرا رسد، گوید: پروردگارا! مرا برگردانید، شاید که من در آنچه واگذاشتهام کار شایسته انجام دهم. نه چنین است، آن، سخنی است که او فقط گوینده آن است و پیش روی آنها برزخی است تا روزی که مبعوث شوند». آرزوی بازگشت به زندگی دنیا برای انجام کارهای نیکو، از همان لحظه مرگ در کافران و بدکاران پیدا میشود و همیشه با آنهاست. در قیامت و به هنگام دیدن عذاب جهنم هم آن را تکرار میکنند، ولی هیهات که این آرزو برآورده نمیشود.
لغت و اعراب
1. «حتّی» ابتدائیه است و برای غایت نیست؛ 2. ضمیر «اذا جائهم» به کسانی بر میگردد که در آیات پیش از آنها یاد شد و آنان در معاد شک داشتند و میگفتند: (إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً....)؛ 3. «ارجعون» در اصل «ارجعوننی» بود که یکی از نونها و یاء متکلم حدف شد و کسره نون دلالت بر یاء حذف شده دارد. این کلمه یا خطاب به فرشتگان و یا برای تعظیم است و یا به خاطر تکرار سخن آنها که میگفتند: ارجعنی ارجعنی، به صورت جمع آمده است؛ 4. «کلا» حرف ردع و بازداشتن است و برای ردّ سخن آنهاست؛ 5. «کلمة» سخن، گفتار. شامل یک واژه و یا یک جمله میشود؛ مانند: «کلمة الکفر»؛ 6. «برزخ» حایل، پرده، فاصله. در این جا منظور از برزخ عالمی است که فاصله میان دنیا و آخرت است و انسانها پس از مرگ وارد آن عالم میشوند؛ 7. «ورائهم» پیش روی آنان. این کلمه، هم به معنای پیش رو و هم به معنای پشت سر به کار میرود و از الفاظ اضداد است.تفسیر
1. آرزوی بازگشت به دنیا از سوی کافران
چند آیه پیشتر از این آیات، سخن برخی از مشرکان نقل شد که میگفتند: آیا ما پس از مردن و خاک شدن دوباره زنده میشویم؟ پس از نقل سخن آنها استدلالهایی برای امکان وقوع معاد بیان شد و اینک درباره آنها میفرماید: چون مرگ یکی از آنها فرا رسد، میگوید: «پروردگارا! مرا برگردانید تا در آنچه واگذاشتهام عمل صالح انجام دهم».خداوند در رد گفتار آنها میفرماید: نه چنین است؛ یعنی بازگردانیده نخواهند شد و این سخنی است که او میگوید و پیشروی آنها برزخی است تا روزی که در قیامت برانگیخته شوند.
به نظر میرسد که کافران این سخن را به هنگام رو به رو شدن با مرگ و در آخرین لحظههای زندگی بر زبان میآورند و مربوط به عالم پس از مرگ نیست؛ زیرا تعبیر (...إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ ...) ظاهر در همین مطلب است؛ دیگر اینکه قرآن پس از نقل این سخن میفرماید: پیش روی آنان برزخ است. از این سخن به دست میآید که هنوز آنان وارد برزخ که عالمی قبل از عالم قیامت است، نشدهاند.
آرزوی بازگشت به زندگی دنیا برای انجام کارهای نیکو، از همان لحظه مرگ در کافران و بدکاران پیدا میشود و همیشه با آنهاست. در قیامت و به هنگام دیدن عذاب جهنم هم آن را تکرار میکنند، ولی هیهات که این آرزو برآورده نمیشود.
آیه دیگری ضمن نقل این آرزوی کافران، خاطر نشان میسازد که اگر آنها به دنیا بازگردند باز هم کارهای خلاف انجام میدهند:
(فَقَالُوا یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَ لاَ نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا کَانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ)؛ (انعام، آیه 27 و 28) «گفتند: ای کاش بازگردانیده میشدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمیکردیم و از مؤمنان میشدیم، (چنین نیست) بلکه آنچه پیشتر پنهان میکردند، برای آنان آشکار شده و اگر بازگردانیده شوند، به همان چیزهایی که از آن نهی شدهاند باز میگردند و بیگمان آنها دروغگویند».
قرآن در ادامه آیات مورد بحث، پس از ردّ سخن کافران، میفرماید: «پیش روی آنان برزخ است تا روزی که در قیامت برانگیخته شوند».
2. برزخ چیست؟
در اعتقادات اسلامی برزخ به عالمی گفته میشود که فاصله میان دنیا و آخرت است و آن گاه که کسی میمیرد و در قبر گذاشته میشود، وارد آن عالم میشود و تا زمانی که قیامت برپا شود، در آن جا خواهد ماند و طبق آیات و روایات اگر مؤمن باشد، در عالم برزخ از نعمتهای الهی لذت خواهد برد و اگر کافر باشد، گرفتار عذاب الهی خواهد شد. به تعبیر روایات برزخ، قبر یا باغی از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم است.«برزخ» در اصل به معنای حایل و فاصله میان دو چیز است. راغب اصفهانی میگوید: آن معرب «برزه» است. (1) در اصطلاح متکلمان اسلامی این واژه به معنای عالم ویژهای است که حد فاصل میان دنیا و قیامت است و وقتی انسان میمیرد، وارد عالم برزخ میشود تا زمانی که قیامت برپا شود و انسان از قبر بیرون آید.
واژه «برزخ» سه بار در قرآن کریم آمده که در دو مورد به معنای لغوی آن است و منظور از آن فاصله میان دو دریاست که در کنار هم هستند و آبهای آنها با یکدیگر مخلوط نمیشوند. (سوره فرقان آیه 53 و سوره الرحمان آیه 20) و مورد سوم به معنای همان عالم ویژه است که فاصله میان دنیا و آخرت است. (سوره مؤمنون آیه 100)
اثبات عالم برزخ و این که انسان پس از مرگ تا فرا رسیدن قیامت، نوعی حیات ویژه دارد و برخوردار از نعمت و یا در حال عذاب است، از طریق عقل و حسّ امکانپذیر نیست. هرچند که برخی با ادعای این که با مردگان ارتباط خاصی برقرار کردهاند و یا روح آنها را احضار نمودهاند، به اثبات حسی آن پرداختهاند. حقیقت این است که اثبات آن از طریق عقل و حس به گونهای که برای همه یا بسیاری از مردم قابل درک باشد امکانپذیر نیست نیازی هم به آن نداریم؛ زیرا از نظر آیات و روایات بسیاری، وجود حیات برزخی تا حدود زیادی از مسلمات است و نباید در آن شک کرد.
همه فرقهها و مذاهب اسلامی از اشاعره و اهل حدیث گرفته تا معتزله و شیعه، حیات برزخی را قبول دارند، جز چند نفر از معتزله که مخالفت آنها اهمیت چندانی ندارد.
قاضی عبدالجبار معتزلی میگوید: «میان امت اسلامی درباره عذاب قبر اختلافی وجود ندارد، جز سخنی که از ضرار بن عمرو نقل شده که از معتزله بود، ولی بعدها به جبریها پیوست». قاضی آن گاه به اثبات برزخ از طریق آیات قرآنی میپردازد. (2)
همچنین عضد الدین ایجی از بزرگان اشاعره میگوید: «زنده شدن مردگان در قبرهایشان و عذاب قبر نزد ما حق است و عالمان پیشین در آن اتفاق نظر داشتند، ولی ضرار بن عمرو و بشر مریسی و بیشتر متأخران معتزله آن را انکار کردهاند». ایجی پس از این بیان به ردّ دیدگاه مخالفان میپردازد.(3)
از نظر علمای شیعه وجود حیات برزخی و عذاب قبر از امور قطعی است و در مورد آن نقل اجماع شده است. (4)
در ادیان آسمانی دیگر هم، اعتقاد به حیات برزخی وجود دارد؛ حتی در انجیلهای کنونی نیز از آن سخن گفته شده است؛ به عنوان مثال در انجیل لوقا درباره عالم میان مرگ و قیامت و متنعم شدن مؤمن و معذب شدن گنهکار در این عالم مطالبی آمده که از جمله آنها، جریان گفت و گوی حضرت ابراهیم (علیه السلام) با ثروتمندی گهنکار پس از مرگش است که از ایشان درخواست میکند کسی را نزد خانوادهاش بفرستد و وضع این عالم را به آنها بگوید تا متنبه شوند. این درخواست از سوی ابراهیم (علیه السلام) رد میشود. (5)
آیات و روایات بسیاری به وجود زندگی برزخی و متنعم یا معذب شدن انسان در آن عالم، عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر دلالت دارد و ما اینک برخی از آنها را میآوریم.
3. حیات برزخی از نظر آیات قرآن
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به روشنی بر حیات برزخی و نوعی زندگی در عالم قبر دلالت میکند و برخی از آیات هم ظهور در آن دارند. از میان این آیات، چهار آیه را مورد بررسی قرار میدهیم:1. (حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ)؛ (مؤمنون، آیه 99 و100) «آن گاه که یکی از آنان را مرگ فرا رسد، گوید: پروردگارا! مرا برگردانید، شاید که من در آنچه واگذاشتهام کار شایسته انجام دهم، نه چنین است! آن سخنی است که گوینده آن است و پیش روی آنها برزخی است تا روزی که مبعوث شوند».
در این آیه شریفه به این مطلب تصریح شده که پیش روی کسانی که در حال مرگ هستند تا روز قیامت برزخ و فاصلهای است. این برزخ به طور قطع چیزی غیر از مرگ و قیامت است و باید آن عالم ویژهای باشد که انسان در آن نوعی زندگی دارد؛ زیرا در آیه تأکید شده که برزخ پیش روی کسانی است که در حال مرگ هستند؛ بنابراین برزخ چیزی غیر از مرگ است و آن عالمی است که تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
بیشتر مفسران سنی و شیعه این آیه را مربوط به همان عالم برزخ دانستهاند؛ ولی زمخشری که از معتزله است آیه را به گونه دیگری معنا کرده است. وی میگوید: «معنای آیه این است که میان آنان که آرزوی بازگشت به دنیا دارند و میان بازگشت به دنیا حایلی است تا روز قیامت و منظور این نیست که آنها در قیامت بازگشت خواهند داشت بلکه منظور آیه ناامید کردن آنها از بازگشت است». (6) بیضاوی هم طبق معمول به پیروی از زمخشری این سخنان را تکرار کرده است. (7)
بیشتر بخوانید: حیات برزخی
البته زمخشری عالم برزخ را نفی نکرده است، ولی آیه را طوری معنا میکند که مربوط به برزخ اصطلاحی نمیشود، اگر به دید انصاف بنگریم دلالت آیه بر عالم برزخ روشنتر از این تأویلهای دور است، به خصوص این که آغاز و انجام آن عالم را هم مشخص کرده، یک طرف آن مرگ و طرف دیگرش روز قیامت است.
2. (وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ)؛ (آل عمران، آیه 169 و 170) «گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. آنها به خاطر آنچه خدا از فضل خود به آنان داده شادمانند و به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند مژده میدهند که ترسی بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد».
این آیات به روشنی بر این دلالت دارند که کشتهشدگان در راه خدا پس از مرگ نوعی زندگی دارند و از نعمتهای خداوند برخوردارند. آنها در انتظار مؤمنان و مجاهدانی هستند که هنوز نمردهاند و به آنها نپیوستهاند و در عالم خود به آنان مژده میدهند که ترس و اندوه به خود راه ندهند.
بدون شک، روزی خوردن شهیدان نزد پروردگارشان که در این آیه آمده، مربوط به قیامت نیست؛ زیرا این در زمانی است که هنوز برخی از مردم نمردهاند؛ همچنین منظور از زنده بودن شهیدان پس از مرگ زنده بودن نام آنها نیست؛ چون در آیه تصریح شده که در همان حال آنان نزد پروردگارشان روزی میخورند. همچنین آیه 154 از سوره بقره که شبیه این آیه است، تأکید میکند که شهیدان زندهاند، ولی شما زنده بودن آنان را درک نمیکنید (....بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لکِنْ لاَ تَشْعُرُونَ) و ما زنده بودن نام آنها را درک میکنیم.
این آیات، اصل وجود حیات برزخی را اثبات میکند. آیا حیات برزخی مخصوص شهیدان و یا گروههای خاصی است و یا عمومیت دارد بحث دیگری است.
3. (... وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ * النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَ عَشِیّاً وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ)؛ (غافر، آیه 45 و 46) «و به آل فرعون عذاب سختی وارد شد. (عذاب آنها) آتش است که هر صبح و شام بر آنان عرضه میشود و روز قیامت، آل فرعون را در سختترین عذابها وارد کنید».
در این آیه از عذاب شدن فرعونیان در هر صبح و شام خبر داده شده است. صبح و شام مربوط به این دنیاست و آخرت صبح و شام ندارد. مطلب دیگر این که، آیه عذاب روز قیامت را در برابر عذاب صبح و شام ذکر کرده که دلالت بر دوگانگی آنها دارد. معلوم است که احساس عذابی که هر صبح و شام به فرعونیان میشود، در صورتی امکان دارد که آنان نوعی حیات داشته باشند وگرنه عذاب کردن مردگان کاری بیهوده است.
البته این آیه هم به گروه خاصی مربوط است؛ ولی به هر حال بر وجود نوعی زندگی پس از مرگ و پیش از قیامت اشاره دارد.
4. (قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ)؛ (غافر، آیه 11) «گفتند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی، اکنون به گناهان خود اعتراف میکنیم. آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟»
طبق این آیه، خداوند انسان را دو بار میمیراند و دو بار زنده میکند. اکنون باید دید که منظور از دوبار میراندن چیست؟ ظاهر این است که میراندن نخست همان مرگ در این دنیا و میراندن دوم مرگ پس از حیات برزخی است.
برخی گفتهاند که منظور از مرگ نخست، حال انسان پیش از شکلگیری نطفه است و میتوان گفت که انسان در عدم، نوعی مرده به حساب میآید، ولی این فرض، فرض درستی نیست؛ زیرا اولاً انسان در حال عدم چیزی نیست که بتوان به او زنده یا مرده گفت. ثانیاً در آیه شریفه سخن از مرگ نیست بلکه سخن از میراندن خداست و میراندن هنگامی امکانپذیر است که انسان زنده باشد و خدا او را بمیراند.
4. شبهه ضرار بن عمرو
ضرار بن عمرو و جمعی از معتزله وجود زندگی برزخی را انکار کردهاند. آنها برای عقیده خود به این آیه از قرآن استشهاد کردهاند که درباره اهل بهشت میفرماید:(لاَ یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَ وَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ)؛ (دخان، آیه 56) «آنها هرگز مرگی جز همان مرگ اول نخواهند چشید و خدا آنها را از عذاب دوزخ حفظ میکند.»
ضرار و پیروانش گفتهاند: «طبق این آیه، اهل بهشت تنها یک بار مرگ را چشیدهاند و آن همان مرگ در دنیاست و اگر پس از مرگ حیات برزخی داشتند، باید مرگ دیگری را هم میچشیدند و این با آیه شریفه منافات دارد».
متکلمان به این شبهه پاسخهای روشنی دادهاند. ایجی پس از نقل سخن ضرار و استشهاد او به آیه مزبور، گفته است: «منظور آیه شریفه این است که اهل بهشت در بهشت نمیمیرند و نعمت آنها منقطع نمیشود و «الموتة الاولی» برای جنس است نه وحدت، مانند: (إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ)» (8)
فاضل مقداد گفته است: «مراد آیه این است که نعمتهای بهشت با مرگ قطع نمیشود؛ همان گونه که نعمتهای دنیا با مرگ قطع میشود... و خدا بسیاری از مردم را در زمان پیامبران پیشین پس از مرگشان زنده کرد و سپس میراند». (9)
باید گفت که ضرار در این سخن خود، به آیه 11 از سوره غافر که در آن به دو بار میراندن اشاره شده، توجهی نکرده است. حتی اگر سخن کسانی را که مرگ اول را مربوط به پیش از خلقت انسان میدانند، بپذیریم، باز سرانجام آیه به دو بار مرگ تصریح کرده است؛ بنابراین باید تعبیر «الموتة الاولی» را درست معنا کرد. ما تصور میکنیم که همین تعبیر دلالت میکند که انسان دو بار مرده است؛ زیرا «الموتة الاولی - مرگ نخستین» در صورتی معنای درستی میدهد که مرگ دومی هم باشد. آری، اگر در آیه شریفه «الموتة الواحدة» آمده بود، سخن ضرار قوّت میگرفت، ولی چنین نیست و آیه از مرگ نخستین سخن گفته نه از تنها مرگ.
5. حیات برزخی از دیدگاه روایات
افزون بر آیات قرآن که نمونههایی از آنها را آوردیم، مسئله حیات برزخی در روایات و احادیث معصومان (علیهم السلام) هم به گستردگی مطرح شده و شامل جزئیات بیشتری از اوضاع عالم برزخ است.در این روایتها موضوعهای گوناگونی بیان شده که همه آنها دلالت بر وجود حیات برزخی دارند. در ذیل این موضوعها را با ذکر نمونههایی از روایات، مطرح میکنیم:
الف) سخن گفتن با مردگان
در برخی از روایتها از سخن گفتن معصومان (علیهم السلام) و برخی از اولیای خدا با مردگان صحبت شده و لحن روایتها به گونهای نیست که آنها را حمل بر مجاز کنیم و مانند خطاب شاعرانه به موجودات بیجان چون خورشید، ماه، در و دیوار بدانیم. اینک چند مورد را ذکر میکنیم:الف. سخن گفتن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با کشته شدگان جنگ بدر: در کتابهای تاریخی و حدیثی آمده است، پس از پایان یافتن جنگ بدر، اجساد کشته شدگان مشرکان را در چاهی انداختند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار آن چاه ایستاد و خطاب به آنها فرمود: ای اهل چاه! ما آنچه را که پروردگارمان وعده داده بود، درست یافتیم، آیا شما هم آنچه را که پروردگارتان وعده داده بود، درست یافتید؟ بعضی از حاضران گفتند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مردگان سخن میگوید. حضرت فرمود: اگر به آنها اجازه داده میشد، همگی میگفتند: آری. آن گاه فرمود: آنها بهتر از شما میشنوند. (10)
ب. بر اساس برخی از روایتها، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از دفن فاطمه بنت اسد، همسر حضرت ابوطالب بر سر قبر او دوبار فرمود: «ابنک ابنک = پسرت، پسرت» وقتی از وی سؤال شد فرمود: دو فرشته بر او نازل شدند و پرسیدند: ولی و امام تو کیست؟ او خجالت کشید بگوید پسرم پسرم. (11)
ج. سخن گفتن امیر مؤمنان (علیه السلام) در جنگ جمل با کعب و طلحه پس از کشته شدنشان. به روایت شیخ مفید پس از پایان جنگ جمل، امیر مؤمنان (علیه السلام) با جنازههای کعب بن سور و طلحة بن عبیدالله سخن گفت؛ از جمله به جنازه طلحه خطاب کرد: ای طلحه! من آنچه که پروردگارم وعده داده بود یافتم، آیا تو هم آنچه را که پروردگارت وعده داده بود یافتی؟ بعضی از همراهان امام گفتند: یا امیرمؤمنان (علیه السلام)، با کعب و طلحه پس از مرگشان سخن میگویی؟ فرمود: به خدا قسم آنها کلام مرا شنیدند همانگونه که اهل قلیب در بدر کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنیدند. (12)
ب) فشار قبر
در حدیثهای گوناگونی آمده است که بسیاری از مردگان پس از دفن، گرفتار فشار قبر خواهند شد.کلینی از ابوبصیر نقل میکند که به امام صادق (علیه السلام) گفتم: آیا کسی از فشار قبر در امان میماند؟ فرمود: «از فشار قبر به خدا پناه میبرم. کمتر کسی از آن در امان میماند». (13)
او در روایت دیگری نقل میکند که از امام صادق (علیه السلام) درباره کسی که به دار آویخته شده، پرسیدند که آیا عذاب قبر به او هم میرسد؟ فرمود: «پروردگار زمین پروردگار هوا هم است. خداوند به هوا فرمان میدهد که او را شدیدتر از فشار قبر فشار دهد». (14)
چنین مینماید که حتّی مومنان هم فشار قبر دارند؛ همانگونه که پیامبر خدا (علیه السلام) از فشار قبر سعد خبر داد. سعدی که صحابی با ایمانی بود و حضرت در تشییع جنازه او شرکت کرد و حتی وی را با دست خود در قبر گذاشت، چون او با خانوادهاش بداخلاق بود. (15)
در روایت دیگری از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: «عذاب قبر برای مؤمن، کفارهای برای از بین بردن نعمتهاست». (16)
ج) سؤال نکیر و منکر
شیخ مفید درباره آمدن دو فرشته بر اهل قبور و پرسش از اعتقادهای آنها میگوید: این صحیح است و شیعه و اصحاب حدیث در آن اتفاق نظر دارند. (17)درباره دو فرشته که در قبر بر مؤمن به عنوان بشیر و مبشر و بر کافر و فاسق به عنوان نکیر و منکر نازل میشوند، روایتهای گوناگونی وارد شده است؛ از جمله امیر مؤمنان (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که فرمود: «هنگامی که بنده را وارد قبر میکنند، دو فرشته که یکی منکر و دیگری نکیر است، به سوی او میآیند و اولین چیزی که از او میپرسند، درباره پروردگار، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ولی اوست که اگر پاسخ داد نجات مییابد و اگر حیران شد عذابش میکنند». (18)
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود: «دو فرشته منکر و نکیر پس از دفن، سراغ مرده میآیند در حالی که صدای آنها مانند رعد و چشمانشان مانند برق است... و میپرسند: پروردگار و پیامبر تو کیست؟» (19)
د) متنعم و یا معذب شدن در عالم برزخ
طبق روایات، ارواح مؤمنان در عالم برزخ از نعمتهای الهی برخوردار و ارواح کافران در عذاب خواهند بود.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «قبر یا باغی از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای آتش است». (20) امام صادق (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مردی از احبار یهود را در قبر به خاطر گناهانش تازیانهای از عذاب خدا زدند پس قبر او پر از آتش شد». (21)
بیشتر بخوانید: عالم برزخ در آیات و روایات
در روایتی از این امام نقل شده که درباره وضعیت مؤمن در قبر فرمودند: «دری از بهشت به قبر او باز میشود و به او گفته میشود: همچون عروس آرام بخواب». (22)
این که از برخی از مادیگرایان نقل شده که با تمسخر گفتهاند قبرها را زیر نظر گرفتیم و در آنها میکروفونهای قوی قرار دادیم، ولی هیچ خبری نبود سخن سخیفی است، چون هیچ کس نگفته که عذاب یا نعمت در قبر از نوع مادی است بلکه آن نوع دیگری است که نمیتوان آن را با ابزار مادی درک کرد. ملاصدرا در این باره میگوید: «متفلسفِ جاهل به احکام آخرت، عذاب قبر را انکار میکند و میگوید: به قبر فلانی نظر کردم و چیزی ندیدم. او باید بداند که این عذاب به گونهای است که از حواس ظاهری پنهان است.» (23)
ه) ارتباط یک طرفه مردگان با خانواده خود
در روایتهای زیادی از معصومان (علیهم السلام) نقل شده است که برخی از مردگان به وضع خانواده خود که در دنیا رها کردهاند، نظر دارند و گاهی به دیدار آنها میروند.کلینی روایت کرده که امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا مؤمن از خانواده خود دیدن میکند و از اسحاق بن عمار نقل میکند که از امام کاظم (علیه السلام) پرسیدم: آیا مرده از خانواده خود دیدن میکند؟ فرمود: آری. امام اضافه کرد: «اگر آنها را در حال نیکی ببیند، خوشحال میشود و اگر در حال بدی ببیند، اندوهگین میشود». (24)
محمد بن مسلم میگوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: مردگان را زیارت کنیم؟ فرمود: آری. گفتم: وقتی نزد آنها رفتیم از وجود ما آگاه میشوند؟ فرمود: «آری به خدا سوگند آنها شما را میشناسند و با آمدنتان شاد میشوند و با شما انس میگیرند.» (25)
و) آزادی ارواح برخی از مردگان
در بعضی از روایات از آزادی ارواج مؤمنان در عالم برزخ و برخی از حالتهای مردگان در وادی السلام و برهوت سخن گفته شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مردگان را در روز جمعه زیارت کنید که هر کدام از آنها در تنگنا باشد، میان طلوع فجر تا طلوع آفتاب به او وسعت داده میشود و هر کس را که به زیارت آنها آمده باشد میشناسند و از او شادمان میشوند». (26)همچنین در بعضی از روایتها (27) از حضور ارواح مؤمنان در «وادی السلام» نجف و ارواح کافران در «برهوت» که صحرایی در یمن است، سخن گفته شده که ما از حقیقت آن آگاهی نداریم.
از مجموع این روایات که در شش عنوان دستهبندی کردیم، به خوبی روشن میشود که انسان در فاصله میان مرگ و قیامت از نوعی زندگی ویژه برخوردار است.
6. چگونگی حیات برزخی
اکنون این سؤال پیش میآید که پس از رها شدن روح از جسد و قرار گرفتن آن در عالم مجردات، برخورداری روح از نعمت و عذاب چگونه است؟ روح برای درک لذت و درد احتیاج به ابزار دارد، ابزار او در عالم برزخ چیست؟ آیا به گونهای با بدن خود ارتباط دارد و یا مطلب به طریق دیگری است؟آنچه از روایات معصومان (علیهم السلام) به دست میآید، این است که خداوند برای ارواحی که در برزخ برخوردار از نعمت و یا دچار عذاب میشوند، جسد ویژهای همانند جسد اصلی او، ولی بسیار متفاوت با آن ترتیب میدهد که در اصطلاح به آن جسد «مثالی» یا «قالب مثالی» گفته میشود. این جسد، جسد پیشین او نیست بلکه چیزی شبیه آن و ابزار و مرکبی برای روح است که لذت و درد را به وسیله آن درک میکند.
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی درباره ارواح مؤمنان میفرماید: «چون خدا مؤمن را قبض روح میکند، روح او را در قالبی مانند قالب آن در دنیا قرار میدهد، پس میخورند و میآشامند و چون کسی نزد آنان آید، او را با همان صورتی که در دنیا بود میشناسند». (28) در بعضی از روایات به جای کلمه «قالب» کلمه «صورت» آمده است. (29)
ابوولاّد میگوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: فدایت شوم بعضی میپندارند که ارواح مؤمنان در چینهدان پرندگان سبز رنگی در کنار عرش قرار میگیرند، فرمود: «نه، مؤمن نزد خدا گرامیتر از این است که او را در چینهدان مرغ قرار دهد؛ بلکه در بدنهایی همانند بدنهای خودشان قرار میگیرند.» (30)
شیخ بهایی (رحمة الله علیه)، پس از نقل برخی از روایات در این زمینه و بحث بر روی آنها، میگوید: «قول به تعلق ارواح به اشباح دیگر قول به تناسخ نیست و اگر کسی چنین فکر کند، پنداری نادرست و پست دارد. تناسخی که همه مسلمانان در باطل بودن آن اتفاق نظر دارند، عبارت از تعلق ارواح پس از جدا شدن از بدنها، به بدنهای دیگران است که در این دنیا زندگی میکنند. (31)
7. آیا همه انسانها حیات برزخی خواهند داشت؟
مطلب دیگری که از روایات استفاده میشود و ظاهر آیات قرآن هم بر آن دلالت دارد، این است که همه آدمیان حیات برزخی نخواهند داشت. در قرآن کریم تنها به حیات برزخی کشته شدگان در راه خدا و نیز فرعونیان تصریح شده و طبق روایات هم، فقط مؤمن محض و کافر محض حیات برزخی خواهند داشت و برخوردار از نعمت یا دچار عذاب خواهند شد و افراد متوسط و مستضعف حیات برزخی نخواهند داشت و حتی دو فرشته سؤال کننده به سراغ آنها نخواهند رفت.امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در قبر جز از کسی که ایمان خالص یا کفر خالص داشته باشد، سؤال نخواهد شد و بقیه رها میشوند». (32)
همچنین از امام صادق سؤال شد: چون کسی میمیرد روح او کجا میرود؟ حضرت فرمود: «کسی که میمیرد و ایمان خالص و کفر خالص دارد، روحش از بدنش به چیزی که در صورت همانند اوست منتقل میشود و تا روز قیامت در مقابل اعمالش جزا داده میشود و چون (در قیامت) از قبر برانگیخته شد، جسم او ساخته میشود و روحش به جسدش برمیگردد». (33)
شیخ مفید مردگان را به چهار طبقه تقسیم میکند. او طبقه چهارم را کسانی میداند که پس از مرگ تا روز قیامت زنده نخواهند شد و حیات برزخی نخواهند داشت. آنها کسانیاند که بیآنکه دشمنی داشته باشند، در معارف و اعتقادات کوتاهی کردهاند و مستضعف در دین هستند. (34)
8. تکامل برزخی
از نظر متکلمان اسلامی، با مرگ انسان، تکلیف از وی به کلی قطع میشود و بنابراین، پس از مرگ جایی برای تکامل یا تنزل وجود ندارد. البتّه این مانع از آن نمیشود که انسان پس از مرگ به وسیله نیکیهای خانواده خود و یا برخورداری از پاداش صدقههای جاریه خود، بیشتر متنعّم شود و بر نعمت او افزوده گردد. این را نمیتوان تکامل روح به حساب آورد، تکامل در صورتی است که روح خودش اقداماتی انجام دهد.با این وجود، برخی از فیلسوفان معتقد به تکامل برزخی هستند و این که ارواح در عالم برزخ با سوار شدن بر مرکبهای خاصی میتوانند به تکامل برسند.
در این باره سخنی از ابنسینا نقل شده به این مضمون که احتمال دارد برخی از جانها پس از مرگ تکاملهایی داشته باشند. آیتالله حسن زاده آملی نیز پس از نقل سخن ابنسینا، تکامل برزخی را میپذیرد و آن را چیزی متفاوت با تناسخ میداند. (35)
نمایش پی نوشت ها:
1. مفردات غریب القرآن، ص 43. سورآبادی برزخ را واسطه میان این جهان و آن جهان مینامد. تفسیر سورآبادی، ج3، ص 1654.
2. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص 493.
3. ایجی، المواقف، ص 382.
4. علامه حلی، کشف المراد، ص 424؛ شیخ بهائی، الاربعین، ص 258، شرح حدیث سی و نهم.
5. انجیل لوقا، فصل 16، جمله 22 و 31.
6. الکشاف، ج3، ص 203.
7. انوار التنزیل، ج2، ص 114.
8. قاضی عضدالدین، ایجی، المواقف، ص 382.
9. فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص 425.
10. من لایحضر الفقیه، ج1، ص 179؛ سیره ابن هشام، ج2، ص 466؛ بحارالانوار، ج6، ص 254.
این حدیث را بخاری نیز در صحیح خود با این عبارت نقل کرده: «ما انتم بأسمع منهم و لکن لا یجیبون» آن گاه اعتراض عایشه را به این مطلب نقل کرده، گویا او گفته است منظور پیامبر شنیدن آنها نبود بلکه دانستن آنها بود چون در قرآن آمده: «انک لا تسمع الموتی» صحیح بخاری، ج2، ص 101 البته عالمان این اعتراض را وارد ندانستهاند چون در آیه مورد استشهاد منظور از «الموتی» مردگان واقعی نیست بلکه کنایه از اشخاص زندهای است که از روی دشمنی سخن حق را نمیشنوند.
11. مستدرک الوسائل، ج2، ص 242 و بحارالانوار، ج6، ص 241.
12. شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص 356.
13. اصول کافی، ج3، ص 236.
14. همان، ص 241؛ من لایحضره الفقیه، ج1، ص 192.
15. اصول کافی، ج3، ص 236.
16. ثواب الاعمال، ص 197.
17. اوائل المقالات، ص 76.
18. بحارالأنوار، ج30، ص 39.
19. اصول کافی، ج3، ص 236.
20. قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص 172؛ بحارالانوار، ج6، ص 205.
21. علل الشرایع، ج1، ص 309.
22. اصول کافی، ج3، ص 238.
23. ملاصدرا، اسرار الآیات، ص 181.
24. اصول کافی، ج3، ص 230.
25. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 181.
26. وسائل الشیعه، ج5، ص 92.
27. اصول کافی، ج3، ص 243 و 146.
28. اصول کافی، ج3، ص 245.
29. بحارالأنوار، ج6، ص 229.
30. اصول کافی، ج3، ص 244.
31. شیخ بهایی، الاربعین، ص 270، شرح حدیث چهلم.
32. اصول کافی، ج3، ص 235.
33. بحارالأنوار، ج58، ص 81.
34. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 75 و 76.
35. حسن زاده آملی، عیون مسائل النفس، ص 485؛ و نیز رساله انه الحق، ص 133.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.