(اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ) (قمر، آیه 1 و 2)
«به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. قیامت نزدیک شد و ماه بشکافت. هر گاه که نشانهای ببینند روی گردان میشوند و میگویند: سحری همیشگی است». در قیامت ماه شکافته نخواهد شد تا جمله «انشق القمر» را مربوط به قیامت بدانیم و این احتمال که منظور از شکافته شدن ماه، خسوف آن است که در قیامت اتفاق خواهد افتاد، قابل دفاع نیست؛ زیرا شکافته شدن و گرفتگی ماه دو مقوله جداگانه است و ما حق نداریم با الفاظ قرآن بازی کنیم.
لغت و اعراب
1. «اقتربت» بسیار نزدیک شد. یکی از معانی باب افتعال، دلالت بر کثرت معناست، مانند: «اقتدار» یعنی قدرت زیادی یافت؛ 2. «انشقّ» شکافته شد، دو نیم شد. به گفته برخی از اهل لغت، حقیقت «انشقاق» دو نیم شدن است؛ 3. «الساعة» در این جا به معنای وقت قیامت است. «الساعة» با الف و لام به معنای لحظه معین، و بدون الف و لام، به معنای لحظه نامعین است. اطلاق «الساعة» به روز قیامت در قرآن شایع است و اساساً یکی از نامهای روز قیامت «الساعة» است؛ 4. «القمر» نام کره ماه. از آنجا که ماه در شب ظاهر میشود از نام آن افعالی ساخته شده که دلالت بر مخفیانه بودن میکند مانند قمار که به طور معمول مخفیانه و دور از چشم دیگران انجام میگیرد و همین طور «تقمّر» که به معنای طلب صید در شب است.تفسیر
1. تقارن شکافتن ماه و نزدیک شدن قیامت
این سوره مانند سورههای دیگر با نام خداوند بخشاینده بخشایشگر شروع شده و در دو جمله آیه نخست، دو موضوع مهم آمده است: یکی نزدیکتر شدن روز قیامت و دیگری شکافته شدن ماه و هر دو موضوع با هدف فراخوان مردم به پذیرش نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح شده است.جمله اول حالت تبشیر و انذار دارد، به این معنا که به مردم هشدار میدهد قیامت که روز جزاست، بسیار نزدیک شده و شایسته نیست که در این فرصت کوتاه در برابر حق بایستید و از هواهای نفس پیروی کنید و جمله دوم معجزهای از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ذکر میکند که دلیلی بر راستی نبوت اوست.
منظور از نزدیک شدن قیامت چیست؟ گفته شده که نزدیک بودن قیامت به خاطر حتمی بودن آن است و چیزی که حتمی است میتوان گفت که وقوع آن نزدیک است؛ و نیز گفته شده که با در نظر گرفتن عمر بشر، بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی اتفاق افتاد که عمر بشر از نیمه گذشته بود؛ بنابراین، قیامت در مقایسه با گذشته، نزدیک شده است؛ از این رو، به پیامبر اسلام، پیامبر آخرالزمان گفته میشود.
در روایتی از پیامبر نقل شده که فرمود: «بعثت انا و الساعة کهاتین ثم ضم السباحتین»؛ (1) «من و قیامت مانند این دو تا مبعوث شدم و (آن گاه حضرت) دو انگشت خود را به هم چسباند».
به نظر میرسد نزدیک بودن قیامت مربوط عمر بشر نیست؛ زیرا این نوع نزدیک بودن نمیتوانست چندان اثری بر مخاطبان عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته باشد، بلکه مربوط به افراد و اشخاص است؛ چون هر فردی سرانجام میمیرد و پس از مرگ و ورود به عالم برزخ، فاصله چندانی میان مرگ و وقوع قیامت احساس نمیکند؛ همچنین هنگامی که در قیامت از گور خود برانگیخته شود، گمان میکند میان مرگ او و روز قیامت فاصلهای نبوده است، این احساس را هم مؤمن و هم کافر خواهند داشت:
(یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً)؛ (اسراء، آیه 52) «روزی که شما را میخواند و شما با سپاس او را اجابت میکنید و میپندارید که جز اندکی درنگ نکردهاید».
(وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ...)؛ (روم، آیه 55) «و روزی که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد میکنند که جز لحظهای درنگ نکردهاند».
بنابراین، برای هر یک از افراد بشر، قیامت بسیار نزدیک است؛ چون پس از مردن، فاصله میان مرگ تا روز قیامت را هر قدر هم طولانی باشد، احساس نخواهد کرد. در واقع با مرگ هر کسی قیامت او هم برپا میشود.
2. معجزه شق القمر
جمله بعدی که بدون فاصله پس از بیان نزدیک شدن روز قیامت آمده است، مربوط به معجزه بزرگی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، یعنی شکافته شدن ماه است. در این آیه، پس از بیان نزدیک بودن قیامت که حالت تبشیر و انذار دارد و چه بسا سبب آمادگی بعضیها برای قبول سخن حق باشد، معجزهای از پیامبر را ذکر میکند که دلیل بر راستگویی و حقانیت اوست و دلهای آماده باید آن را قبول کنند و در برابر آن دشمنی و لجاجت نکنند.طبق این آیه و با توجه به روایاتی که در این باره وارد شده است، در زمان پیامبر و هنگامی که او در مکه بود، ماه شکافته شد و مردم مکه آن را دو پاره دیدند. از ابنمسعود نقل شده که این حادثه در منا اتفاق افتاد (2) و این معجزه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ اما کافران چنین عادت داشتند هر معجزهای را که میدیدند آن را سحر میپنداشتند و این سحر انگاری مخصوص کافران عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، بلکه دربارهی پیامبران پیشین هم چنین قضاوتهایی شده بود. از آنجا که معجزه شکافته شدن ما بسیار مهم بود، مشرکان مکه آن را «سحر مستمر» نامیدند، یعنی جادویی قوی و محکم یا سحری که همواره از او سر میزند.
بر اساس روایات، شکافته شدن ماه در مکه به عنوان معجزهای برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی صورت گرفت که اهل مکه از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست معجزه کردند و در پاسخ آنها این معجزه اتفاق افتاد. (3)
از بعضی از پیشینیان مانند حسن بصری نقل شده که آنها گفتهاند: دو نیم شدن ماه که در این آیه آمده، مربوط به روز قیامت است و ماه در قیامت شکافته خواهد شد. (4)
برخی از مفسران جدید هم دو نیم شدن ماه را مربوط به روز قیامت دانستهاند. (5)
میگوییم: با توجه به ساختار آیه، این احتمال که انشقاق در آینده اتفاق خواهد افتاد، احتمال درستی نیست؛ زیرا «انشقّ» عطف شده به «اقترب» و این بدان معناست که انشقاق قمر باید هنگام نزدیک شدن قیامت اتفاق افتاده باشد و معلوم است که نزدیک شدن قیامت غیر از وقوع آن است، نزدیک شدن قیامت در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) واقع شده بود ولازم است که دو نیم شدن ماه هم در آن زمان واقع شده باشد.
همچنین، با بررسی آیاتی که مربوط به دگرگونی اجرام آسمانی در قیامت است، معلوم شد که در هیچ آیهای دو نیم شدن ماه در هنگامه قیامت ذکر نشده و تنها از خسوف و جمع شدن ماه و خورشید در قیامت خبر داده شده است: (وَ خَسَفَ الْقَمَرُ * وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ) (قیامت، آیه 8) و نیز از شکافته شدن آسمان سخن گفته شده: (إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ) (انشقاق، آیه 1) و شکافته شدن آسمان مطلب دیگری است و به ماه ربطی ندارد.
بنابراین، در قیامت ماه شکافته نخواهد شد تا جمله «انشق القمر» را مربوط به قیامت بدانیم و این احتمال که منظور از شکافته شدن ماه، خسوف آن است که در قیامت اتفاق خواهد افتاد، قابل دفاع نیست؛ زیرا شکافته شدن و گرفتگی ماه دو مقوله جداگانه است و ما حق نداریم با الفاظ قرآن بازی کنیم.
به نظر ما طرح چنین احتمالهایی برای آن است که شکافته شدن ماه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آنها بسیار عجیب و غریب میآمد، در حالی که وقوع آن به عنوان یک معجزه هیچ مشکلی ندارد و باید آن را در ردیف آتش ابراهیم (علیه السلام)، عصای موسی (علیه السلام)، ولادت عیسی (علیه السلام) بدون پدر، شکافتن دریا بر بنیاسرائیل و خرق عادتهایی از این قبیل قرار دارد.
از نظر علمی، شکافته شدن ماه و هر کدام از اجرام آسمانی حتی خورشید، امر محالی نیست و امکان آن همواره وجود دارد و در گذشتههای دور شکافتن و پاره پاره شدن برخی از اجرام آسمانی اتفاق افتاده و علم امروز آن را یک موضوع مسلم میداند؛ مانند جدا شدن سیارهها از خورشید و جدا شدن ماه از زمین.
بیشتر بخوانید: شق القمر معجزه اى از پیامبر (ص)
بنابراین، امکان شکافته شدن ماه، هیچ مشکلی ندارد و بحث در وقوع آن در زمان پیامبر است. ظاهر آیه و صریح روایات بسیاری که در حدّ استفاضه (اگر نگوییم تواتر) نقل شده، وقوع آن را ثابت میکند و باید آن را به عنوان یک معجزه پذیرفت. خداوند در آیه بعدی میفرماید: «کافران هر معجزهای را ببینند از آن رویگردان میشوند و میگویند: این یک سحر مستمر است». این آیه دلالت روشنی دارد که این معجزه اتفاق افتاده و کافران آن را سحر خواندهاند. اگر شکافته شدن ماه به صورت خرق عادت اتفاق نیفتاده بود، آنها چه چیزی را سحر نامیدند؟
در اینجا تذکر یک نکته لازم است و آن اینکه اصل وقوع این معجزه بزرگ، از نظر منابع دینی مسلم است؛ ولی باید از خرافاتی که در برخی از کتابها نقل شده، دوری کرد؛ مانند این که ماه به گریبان پیامبر رفت و نیمی از آن از آستین راست و نیم دیگر از آستین چپ ایشان بیرون آمد! و مانند آن.
3. توجیههای علمی
همانگونه که بعضی به خاطر بعید و غریب بودن شکافته شدن ماه، شق القمر را مربوط به روز قیامت دانستهاند که پیشتر دربارهیاش بحث کردیم، بعضی از عالمان و مفسران هم به همین سبب خواستهاند موضوع را از نظر علمی توجیه کنند. اکنون توجیهاتی را که گفته شده نقل میکنیم و سپس به نقد آنها میپردازیم:1. خسوف عظیمی در وسط ماه اتفاق افتاده به طوری که بینندگان در زمین، ماه را به دو نیم دیدهاند.
2. در افق، میان ماه و خورشید یک جسم از اجسام آسمانی عبور کرده و در زمان عبور خود مانع تابش نور آفتاب به وسط کره ماه شده، در نتیجه ماه به صورت دو پاره دیده شده است.
3. به جهت ماهگرفتگی جزئی، نیمی از ماه دیده میشد و در آن زمان ابرهای بارانزایی در آسمان بوده که نور ماه را به کوهی منعکس میکرده به طوری که در زمین ماه دو نیمه دیده میشد.
4. نوعی خطای دیده بوده است.
5. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در چشمهای مردم تصرف کرد و آنها ماه را چنین دیدند.
سه وجه نخست را ابن عاشور ذکر کرده (6) و دو وجه بعدی هم از غزالی و دهلوی نقل شده است. (7)
این وجوه یا بهتر بگوییم این توجیهات سستتر از خانه عنکبوت است و جای تعجب است که چگونه به خود جرأت دادهاند که اینها را به آیه قرآن نسبت دهند؟ اگر هر کدام از سه وجه اول درست باشد، دیگر شق القمر معجزه نیست، بلکه یک حادثه معمولی است که بارها در کیهان اتفاق افتاده و خواهد افتاد. تعجب از ابن عاشور است که با دقت نظرهایی که دارد، چگونه این احتمالها را داده است؟ هر چند که پس از ذکر به وجه یاد شده، اظهار داشته که این بامعجزه بودن شکافته شدن ماه منافات ندارد، آن گاه با تکلفهای زیادی خواسته معجزه بودن آن را توجیه کند.
دو وجه اخیر که به غزالی و دهلوی نسبت داده شده، سستتر از وجههای پیشین است. اگر چنین باشد سخن مشرکان که شق القمر را سحر نامیدند درست میآید؛ چون تصرف در چشم مردم کار ساحران است همانگونه که ساحران فرعون چشم مردم را سحر کردند: (....سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ)؛ (اعراف، آیه 116).
در زمان ما بر اساس برخی از گزارشهایی که از سازمان هوا فضای آمریکا (ناسا) نقل شده، فضانوردان پدیدهای در ماه دیدهاند که برای آن توجیه علمی نداشتهاند. آنان در وسط کره ما شکافی طولانی مشاهده کردهاند که به مانند کمربندی دور ماه را فرا گرفته است. بعضی از دانشمندان احتمال دادهاند که زمانی کره ماه دو نیم شده و سپس به هم چسبیده است.
البته چون این گزارشها توسط بعضی از روزنامهها و خبرگزاریهای اینترنتی پخش شده و از طرف محافل علمی تأیید نشده است، ما آن را با قید احتیاط تلقی میکنیم.
4. پاسخ اشکالات
دربارهی معجزه شق القمر چندین اشکال مطرح شده که مورد بررسی قرار میدهیم:1. وقوع چنین حادثهای را که ماه دو نیم شود، از نظر عقلی و علمی نمیتوان پذیرفت. پاسخ این اشکال در مطالبی که در بالا گفته شد روشن گردید. اگر چیزی از نظر عقلی امکان وقوع داشته باشد، وقوع آن از طریق معجزه قابل قبول است و ما شق القمر را معجزهای در ردیف معجزههای پیامبران پیشین میدانیم.
2. طبق روایات، این معجزه بنا به درخواست کفار مکه اتفاق افتاد که به اصطلاح یک معجزه اقتراحی بود. این درحالی است که در آیات گوناگونی در قرآن اشاره شده که اگر کسی یا گروهی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست معجزه کنند و آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه درخواستی آنها را انجام بدهد ولی آنان ایمان نیاورند، خداوند آنها را هلاک میکند و زنده نمیگذارد. با توجه به این مطلب، چگونه است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه درخواستی مشرکان را انجام داد و آنها ایمان نیاوردند و آن را سحر قلمداد کردند، اما هلاک نشدند؟
در پاسخ این اشکال میگوییم: با پذیرفتن اصل معجزه شق القمر همان گونه که بیشتر عالمان اسلام آن را پذیرفتهاند، نباید تردید کرد که این معجزه یک معجزه اقتراحی بوده و در پاسخ درخواست مشرکان انجام شده است. اگر چنین نباشد نباید آن را یک معجزه به حساب آورد، چون وقوع یک حادثه در کائنات هر چند هم بزرگ باشد دلیل بر راستی نبوت کسی نمیشود، مگر پیامبری از وقوع آن در آینده نزدیک خبر بدهد و آن حادثه در زمان تعیین شده، اتفاق بیفتد.
پس از وقوع آن میتوان آن را معجزهای برای پیامبر دانست، ولی مسئله شق القمر چنین نبوده که پیشتر پیامبر از وقوع آن خبر بدهد و زمان آن را هم تعیین کند و در همان زمان اتفاق بیفتد، این در هیچ روایتی نیامده است.
در روایات فراوانی که دربارهی شق القمر وجود دارد، چنین آمده که مشرکان از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که اگر خود را صادق میداند ماه را دو نیم کند.
علی بن ابراهیم از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که فرمود: چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهاردهم ذیحجه جمع شدند و به پیامبر گفتند: هر پیامبری معجزهای دارد معجزه تو در این شب چیست؟ حضرت فرمود: شما چه میخواهید؟ گفتند: اگر تو را منزلتی نزد خداست، دستور بده ماه دو نیم شود در حال جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا سلام میرساند و میگوید: من فرمان دادم که همه چیز در فرمان تو باشد. پیامبر سر خود را بالا گرفت و به ماه فرمان داد که دو نیم شود و آن دو نیم شد. (8) همچنین طبرسی نقل میکند که ابنعباس گفت مشرکان به طرف پیامبر آمدند و گفتند: اگر راستگویی ماه را برای ما دو نیم کن. حضرت فرمود: اگر چنین کنم ایمان میآورید؟ گفتند: آری. آن شب شب بدر بود (یعنی شب چهاردهم ماه) و پیامبر از خدا خواست که چنین کند، پس ماه دو نیم شد و پیامبر صدا زد گواه باشید. (9)
در مجامع روایی و تفسیری اهل سنت هم روایتهای مشابهی نقل شده که بیانگر آن است که مشرکان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند ماه را دو نیم کند. (10)
بنابراین بر اساس روایات، معجزه شق القمر اقتراحی بوده و در آیات گوناگونی تأکید شده است که پس از وقوع معجزه اقتراحی، اگر درخواست کنندگان آن معجزه، ایمان نیاوردند، خداوند آنها را در همین دنیا عذاب خواهد کرد. (11)
حال میگوییم: پس از وقوع معجزه شق القمر، مشرکان ایمان نیاوردند و روی گردان شدند و آن معجزه بزرگ را سحر نامیدند. پس طبق سنت الهی، اراده خدا بر عذاب کردن آنها تعلق گرفت، ولی لازم نبود که بلای الهی به سرعت نازل شود. بعدها عذاب الهی در جنگ بدر آنها را فرا گرفت و در آن جنگ کشته شدند.
این تأخیر بدان جهت بود که خداوند بنا نداشت با وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان آنها بلا نازل کند، چنان که فرمود:
(وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)؛ (انفال، آیه 33)
«و تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند، و تا آنان طلب آمرزش میکنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود».
اما وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه هجرت کرد، امان از آنها برداشته شد؛ چون پیامبر دیگر در میان آنها نبود و خدا در جنگ بدر آنها را سخت عذاب داد.
3. میپرسند اگر ماه دو نیم میشد، چنین حادثه بزرگی برای بسیاری از مردم روی زمین قابل مشاهده بود و آنها باید آن را در تاریخ ثبت میکردند و نسل به نسل روایت میشد، در حالی که غیر از مسلمانان هیچ کس آن را نقل نکرده در حالی که در آن زمان دانشمندانی در هند، ایران و یونان وجود داشتند و حتی برخی از آنها ستارهشناس بودند و چنین حوادث مهمی نباید از نظر آنها پنهان میماند.
در پاسخ میگوییم: اگر ماه در منطقهای دیده شد در بسیاری از مناطق روی زمین قابل دیدن نیست. حتی ممکن است در همان منطقه هم هوا ابری باشد و ماه در بسیاری از شهرهای آن جا هم قابل دیدن نباشد. دیگر اینکه واقعه در شب اتفاق افتاده و در آن زمان نوع مردم توجهی به آنچه در آسمان اتفاق میافتد، ندارند و در غفلت به سر میبرند. حتی در زمان ما هم اگر ماه گرفتگی کلی و یا جزئی از پیش اعلام نشود، نوع مردم از آن آگاهی نمییابند و در غفلت هستند؛ زیرا مردم هر شب به آسمان نگاه نمیکنند و در صدد رصد کردن حوادث آسمان نیستند. این کار، حتی در زمان ما توسط افراد بسیار ویژهای مانند ستارهشناسان صورت میگیرد و مردم معمولی از آن غافلند. مسلم است که در عصر پیامبر آن افراد ویژه هم وجود نداشتند. انتظار ثبت حوادثی این چنین که هیچگونه سر و صدا ندارد، آن هم به صورتی که گزارش آن در همه جا پیچیده و به مرحله تواتر برسد، انتظار بیجایی است، چون انگیزه و تواناییهای لازم برای ثبت این گونه حوادث در آن زمان وجود نداشت.
نمایش پی نوشت ها:
1. شیخ مفید، امالی، ص 188.این روایت در منابع شیعی به همین صورت آمده و در منابع اهل سنت هم با اختلاف اندکی نقل شده است مانند «بعثت انا و الساعة کهاتین یعنی اصبعین» صحیح بخاری، ج7، ص 191 و «بعثت انا و الساعة کهاتین و یقرن بین اصبیعه السبابه و الوسطی» صحیح مسلم، ج3، ص 11.
2. سنن ترمذی، ج5، ص 72.
3. تفسیر قمی، ج2، ص 340؛ مجمع البیان، ج9، ص 282 و از منابع اهل سنت، صحیح بخاری، ج4، ص 186؛ جامع البیان، ج27، ص 116.
4. ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ج8، ص 171؛ تفسیر قرطبی، ج18، ص 126.
5. مانند: تفسیر المراغی، ج27، ص 76؛ تفسیر الکاشف، ج7، ص 89.
6. التحریر و التنویر، ج164- 165.
7. به نقل: عبدالرئوف هروی، تجلی قرآن در عصر علم، ص 68، بدون ذکر منبع.
8. تفسیر القمی، ج2، ص 341.
9. مجمع البیان، ج9، ص 282.
10. جامع البیان، ج27، ص 50؛ صحیح بخاری، ج4، ص 186 و کتابهای دیگر.
11. مانند: آیه 8 سوره انعام و آیه 59 سوره اسراء.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.