علت ساختاری اختلال کمبود به نفس

نیازهای روان‌رنجورانه

در ارتباط با علت ساختاری کمبود اعتماد به نفس، لازم شد تا نکات و مطالبی در این زمینه نیز ارائه گردد. زیرا با پی بردن به علل زیر بنایی و اساسی کمبود اعتماد به نفس شناخت بهتری نسبت به آن
دوشنبه، 28 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نیازهای روان‌رنجورانه
 نیازهای روان‌رنجورانه

نویسنده: سعید کاوه
 


در ارتباط با علت ساختاری کمبود اعتماد به نفس، لازم شد تا نکات و مطالبی در این زمینه نیز ارائه گردد. زیرا با پی بردن به علل زیر بنایی و اساسی کمبود اعتماد به نفس شناخت بهتری نسبت به آن حاصل می‌شود و در ادامه می‌توان با اتخاذ رویکردهای مناسب اقدام‌های به نسبت بهتر و سازنده‌تری را در قبال آن اتخاذ نمود. شناسایی و برآورده نمودن کمبودها و نارسایی‌های موجود که باعث ایجاد اختلال کمبود اعتماد به نفس گشته، نیاز به کمک‌های کارشناسی دارد، زیرا در بعضی موارد و مواقع ملاحظه می‌شود که شخص مبتلا به کمبود اعتماد به نفس در پی امور و مواردی خواهد بود که نیاز حقیقی او برای کامل شدن نیست، بلکه چنین کمبودها و نیازهایی ریشه‌های غیرحقیقی و روان رنجورانه دارد. در دانش روان‌شناسی نظریه‌ها و مکاتب گوناگونی مطرح شده‌اند، این مکاتب، رفتار، عملکرد و شخصیت آدمی را توجیه و ساختارهای اصلی و تشکیل دهنده‌ی آن را تعیین و علل ایجاد مشکلات رفتاری و راهکارهای لازم برای برطرف نمودن اختلال‌های رفتاری و ارتباطی را مشخص می‌نماید.
در واقع مکاتب روان‌شناسی مانند یک نقشه عمل می‌کنند و موقعیت شخص و مسیر حرکت را مشخص می‌نمایند، به نحوی که با استفاده از آن می‌توان از بیراهه رفتن‌ها پیشگیری و برای رسیدن به هدف و دستیابی به سلامت رفتار از مسیرهای مناسب‌تر و سازنده‌تر استفاده نمود.
در ارتباط با اختلال کمبود اعتماد به نفس نیز که نوعی آسیب در شناخت و مهارت‌های فردی است می‌توان با استفاده از مکاتب روان‌شناختی به درمان و برطرف نمودن آن اقدام نمود.
البته قصد آن نیست که شرحی در ارتباط با مکاتب روان‌شناسی مورد نظر ارائه گردد، بلکه فقط اشاره‌ی مختصری به اصول آن می‌شود و از عوامل کاربردی آن برای رفع و برطرف نمودن علائم و پیامدهای اختلال کمبود اعتماد به نفس استفاده خواهد شد.
از میان مکاتب و نظریه‌های موجود که می‌توان اختلال کمبود اعتماد به نفس را توسط آن توجیه و راهکارهای مناسب برای برطرف نمودن آن را مورد استفاده قرار دارد، به سه مکتب به قرار زیر می‌توان اشاره نمود.
1. گشتالت
2. رفتارگرایی
3. تحلیل ارتباط محاوره‌ای
نکات و مطالبی در ارتباط با سه نظریه فوق و نگرش آنها در ارتباط با اختلال کمبود اعتماد به نفس ارائه می‌گردد.

1. گشتالت

نظریه‌ی گشتالت (Gestalt) بر این باور است که آدمی به عنوان یک مجموعه و کل مطرح است و وجود یک فرد از عوامل گوناگونی تشکیل شده است. این عوامل شناختی، رفتاری، معنوی و ارتباطی، مجموعه‌ای را به صورت یک کل یا به زبان آلمانی، گشتالتی را تشکیل می‌دهد که تمامیت وجودی و شخصیت یک فرد را به وجود می‌آورد.
حال چنان‌چه در قسمتی از این مجموعه‌ی وجود آدمی که یک کل را تشکیل می‌دهد، مواردی به صورت ناقص و ناکافی و یا به صورت کاستی‌هایی موجود باشد، می‌تواند نقص، کمبود و یا مشکل‌آفرینی و یا پیامدهایی را برای کل و مجموعه‌ی وجود فرد به همراه داشته باشد.
برای مثال یک خودرو از قطعات گوناگونی تشکیل شده است و هر کدام از این قطعات کاربردهای ویژه‌ی خود را داشته و مجموعه‌ی آن عملکرد و حرکت کردن آن را تأمین می‌نماید. چنان‌چه یک اتومبیل قسمتی و یا قطعه‌ای را نداشته باشد، عملکرد آن با مشکل و یا توقف روبرو می‌شود. یک خودرو که بایستی چهار چرخ داشته باشد، با 3 چرخ قادر به حرکت نخواهد بود و اگر یکی از چهار چرخ آن پنچر باشد، باز هم قادر به حرکت نیست. هم‌چنین اگر شیشه بالابر آن کار نکند، اتومبیل حرکت می‌کند، اما به دلیل ناقص و معیوب بودن شیشه بالابر مشکلات و عوارضی را به همراه خواهد داشت.
مجموعه‌ی وجود یک فرد نیز به همین صورت است، چنان چه یک قسمت از وجود فرد با کمبود، نقص و یا مشکلی روبه‌رو شود، خواه ناخواه عوارضی را به همراه خواهد داشت.
برای مثال، اگر دختر یا پسر نوجوانی قادر به کنترل و مهار خشم خود نباشد و یا استعداد شغلی خود را نشناخته، شیوه‌ی صحیح ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف را نداند و یا دچار اختلال کمبود اعتماد به نفس باشد، همه‌ی عوامل فوق به تنهایی می‌توانند به نحوی در تمامیت و مجموعه‌ی وجود او مشکلات و پیامدهای آسیب‌زایی را به همراه داشته باشد. زیرا همه‌ی عوامل عنوان شده‌ی فوق نقص، کمبود، خلل و کاستی‌هایی را می‌تواند در مجموعه‌ی زندگی فرد ایجاد نماید. در واقع رفتار، عملکرد، زندگی و تمامیت وجودی فرد هنگامی می‌تواند از کارآمدی مناسبی برخوردار باشد که اجزاء تشکیل دهنده‌ی فوق نواقص و کمبودهایش برطرف گردد.
در ارتباط با کمبود اعتماد به نفس نیز به همین صورت است، به عبارتی از دیدگاه نظریه‌ی گشتالت تمامیت وجودی فرد با نواقص، کمبودها و نارسایی‌هایی روبرو شده که چنین اختلالی را ایجاد نموده است. چنان چه کمبودها، نواقص و نارسایی‌‌هایی که در زمینه‌های فکری، شناختی، رفتاری، ارتباطی و سایر مهارت‌های بین فردی شخص برطرف گردد، کمبود اعتماد به نفس نیز برطرف خواهد شد.
در مجموع و با توجه به نظریه کل‌نگری گشتالت، نواقص، ناکارآمدی‌ها و کمبودهای موجود، شناخته شده و سعی در برطرف نمودن آن می‌شود تا مجموعه‌ی وجودی فرد عملکرد مورد نیاز و مطلوبی را به همراه داشته باشد.
البته شناسایی و برآورده نمودن کمبودها و نارسایی‌های موجود که باعث ایجاد اختلال کمبود اعتماد به نفس گشته، نیاز به کمک‌های کارشناسی دارد، زیرا در بعضی موارد و مواقع ملاحظه می‌شود که شخص مبتلا به کمبود اعتماد به نفس در پی امور و مواردی خواهد بود که نیاز حقیقی او برای کامل شدن نیست، بلکه چنین کمبودها و نیازهایی ریشه‌های غیرحقیقی و روان رنجورانه دارد.

بیشتر بخوانید: تو دچار اختلال روانی هستی!


برای مثال بعضی از تظاهر کردن‌ها، مدرک گرایی‌های افراطی، تجمل‌گرایی و روی آوردن به بعضی ظاهرآرایی‌ها و در مواردی جراحی‌های زیبایی به ظاهر نیازها و کمبودهای وجودی فرد را کامل می‌نماید، اما احتمال دارد که از نیازهای غیر حقیقی فرد که ریشه در اختلال کمبود اعتماد به نفس داشته، نشأت گرفته باشد و به عبارتی نیازهای حقیقی و کارشناسی شده نباشد.
بنابراین تأکید می‌شود که تجهیز و کامل کردن مجموعه‌ی وجودی افراد مبتلا به کمبود اعتماد به نفس امری است که به صورت ناخودآگاه توسط افراد مبتلا نیز انجام می‌شود، اما احتمال دارد که بعضی از آنها تمامیت وجودی فرد را به صورت حقیقی کامل نماید و برخی دیگر به دلیل این که کارشناسی شده نیست، به ظاهر کامل کننده‌ی مجموعه وجودی فرد باشد، اما در عمل تأثیر چندانی را در وضعیت شخص و برطرف نمودن کمبود اعتماد به نفس نداشته باشد.
مونا 22 ساله به اتفاق والدین به مرکز مشاوره مراجعه کرد. او مبتلا به کمبود اعتماد به نفس، ساکن تهران و در شهرستان محل تحصیل، یکی از پسرهای دانشجوی هم دوره‌ای او از مونا تقاضای رفتن به بیرون از دانشگاه و اطراف شهر را می‌کند.
با توجه به این امر که یکی از ویژگی‌هایی افراد مبتلا به کمبود اعتماد به نفس، ناتوانی آنها در نه گفتن به درخواست‌های غیرموجه و نامناسب دیگران است، به عبارتی آنها قادر به ابراز وجود مخالت و دفاع از نگرش خود نیستند و در برابر دیگران از خواسته‌های به حق و صحیح خود به نفع دیگران و به ضرر خویش گذشت می‌کنند.
این امر در مورد مونا صدق می‌کرد. او با وجود این که شناخت کافی نسبت به پسر مورد نظر را نداشته و با توجه به این امر که میل و رغبت چندانی هم به بیرون رفتن با وی نداشته، با وجود نداشتن میل باطنی نمی‌تواند نه بگوید و درخواست او را می‌پذیرد. مونا به همراه آن پسر توسط مأمورین به دانشگاه ارجاع داده می‌شوند.
در هر صورت مونا اعتماد به نفس خیلی محدودی داشت، اما حدود یک سال پیش او خود به این نتیجه می‌رسد که با ایجاد تغییری در صورت از طریق جراحی بینی خود پنداره‌ی او تا حدودی تغییر کرده و اعتماد به نفس‌اش بیش‌تر خواهد شد. اما با انجام عمل جراحی زیبایی نه تنها تغییر چندانی در اعتماد به نفس‌اش ایجاد نشده بود، بلکه تنفس او نیز هنگام خواب دچار مشکل شده بود و او در پی درمان‌هایی برای برطرف نمودن مشکل تنفسی‌اش بود.
در واقع او با یک اقدام که به ظاهر تکمیل کننده‌ی وضعیت و مجموعه‌ی وجودی‌اش بود، سعی در بر طرف نمودن کمبود اعتماد به نفس خود نموده بود. در حالی که این اقدام تأثیری را به همراه نداشت و پس از انجام آن وضعیت او هم چنان مانند سابق بود و اعتماد به نفس وی تغییر چندانی نکرده بود.

2- رفتارگرایی

پایه و اساس نظریه‌ی رفتارگرایی (Behaviorism) بر فرایند یادگیری استوار است. رفتار و شخصیت آدمی را یادگیری‌های او به وجود می‌آورد. به عبارتی فردی که رفتار و شخصیت سالم و کارآمدی دارد، چنین شخصی در طول زندگی آموخته‌ها و یادگیری‌هایی را توانسته از طریق خانواده، اجتماع، نظام آموزش عمومی و یا از طریق تلاش‌های خود بیاموزد و مجموعه‌ی این آموزه‌ها و یادگرفته‌ها، رفتار، شخصیت و ماهیت وجودی فرد را ایجاد می‌نماید.
هم‌چنین بر عکس فردی که دارای رفتار و شخصیت سالمی نیست و یا دچار اختلالی در زمینه‌های رفتاری است، این امر به واسطه‌ی یادگیری‌های نادرست و یا نیاموختن و یاد نگرفتن رفتارهای صحیحی است که بتواند جایگزین رفتارهای ناسالم، آسیب زننده و مشکل‌آفرین شود.
از دیدگاه نظریه‌ی رفتارگرایی کمبود اعتماد به نفس هم بر اثر یادگیری‌های نادرست و هم نیاموختن شناخته‌ها و رفتارهای موثر و سازنده ایجاد شده است. از این رو فرد مبتلا به اختلال کمبود اعتماد به نفس در صورتی که آموخته‌های نادرست او اصلاح و رفتارهای سالم و سازنده‌ای جایگزین آن شود، اختلال کمبود اعتماد به نفس‌اش برطرف می‌گردد.
مرجان 32 ساله دچار مشکلاتی با همسرش بود، پس از صحبت‌ها و مداخله‌های مورد نیاز، او در ارتباط با خودش نیز صحبت کرد و خاطرنشان نمود که از ابتدای نوجوانی دچار کمبود اعتماد به نفس بوده و جرات ابراز وجود و استقامت در ارتباط با خواسته‌های به جا و درست خود در روابط متقابل با سایرین و به ویژه خانواده و والدینش نبوده است.
مرجان خاطر نشان کرد که او در امتحان کنکور در دانشگاهی غیر از شهر محل اقامت خود قبول می‌شود، اما والدین او قبول نمی‌کنند که وی برای ادامه تحصیل به شهر مورد نظر برود. او با وجود علاقه‌ی بسیاری که به ادامه تحصیل داشته به واسطه‌ی این آموخته‌های نادرست که به هیچ عنوان نباید برخلاف خواسته‌های والدین عمل نمود، از خواسته‌ی خود برای تحصیل در دانشگاه صرف نظر می‌کند و با همان مدرک دیپلم به عنوان کارمند در مؤسسه‌ای مشغول به کار می‌شود.
اما پس از مدتی خواهر کوچک‌تر او نیز در امتحان کنکور در دانشگاه شهر دیگری قبول می‌شود، پدر ومادرش هم چنان مخالفت می‌کنند، اما خواهرش بر خواسته‌ی خود اصرار می‌ورزد و در نهایت رضایت و تأیید والدین را به دست می‌آورد.
مرجان در ادامه خاطرنشان کرد که خواهرش تحصیلات کارشناسی را به پایان رساند و در حرفه‌ای مرتبط مشغول به کار و در حد و اندازه‌ی خود نیز فرد موفقی است. او در ادامه اضافه کرد که من پس از اقدام خواهرم این مطلب را آموختم که در مواردی که خواسته‌ی صحیح و سازنده‌ای وجود دارد، می‌توان با والدین از طریق گفت و شنود به تفاهم رسید و به خواسته‌ی خود نیز دست یافت، اما حیف که این مطلب را کمی دیر یاد گرفتم.
در هر حال کمبود اعتماد به نفس به نحوی از طریق یادگیری در شخص ایجاد می‌گردد و می‌توان از طریق یادگیری بعضی شناخت‌ها و رفتارهای سازنده و کارآمد مورد نیاز را آموخت و اختلال کمبود اعتماد به نفس را نیز برطرف نمود.

3- تحلیل ارتباط محاوره‌ای

یکی دیگر از نظریه‌ها و مکاتب روان‌شناختی و روان درمانی نظریه‌ی تحلیل ارتباط محاوره‌ای (Transactional analysis) است. البته این نظریه تا حد و اندازه‌ای شباهت به مکتب روانکاوی فروید دارد. به اصول و جزئیات این نظریه وارد نمی‌شویم و فقط به همین قسمت از نگرشی که این مکتب در ارتباط با ساختار شخصیت دارد، اشاره می‌گردد.
طبق این نظریه ساختار شخصیت آدمی از سه قسمت کودک، بالغ و والد تشکیل شده است. از ابتدای تولد قسمت کودک شخصیت حضور داشته، اما به تدریج و با افزایش سن قسمت‌های دیگری به نام بالغ و والد به ساختار شخصیت اضافه می‌شود.
هر سه قسمت شخصیت لازم است که ساختار رشد یافته و به نسبت کاملی را داشته باشد. قسمت کودک شخصیت، ویژگی‌های یک کودک را دارد، نیازهایش به هر شکل ممکن بایستی برآورده شود، فقط به فکر خودش است، توانایی و سازندگی لازم را ندارد، در مواقع و مواردی آسیب می‌زند، امکانات موجود را فقط برای خود می‌بیند، خرابکاری می‌کند و دیگران بایستی از او مراقبت کنند، خودخواه و خودبین بوده و سایرین بایستی در خدمت خواسته‌های او باشند.
قسمت بالغ همان خواسته‌ها و نیازهای قسمت کودک را با توجه به عقلانیت و منطق سعی به برآورده نمودنش می‌نماید. بالغ قسمت عقلانی، منطقی، اجتماعی و انسانی ساختار شخصیت را تشکیل می‌دهد. دانش، اطلاعات، تجربه و نیازهای فکری فرد در قسمت بالغ متمرکز شده است. قسمت والد هم بخش دیگری است که نظارت بر رفتار و عملکرد کودک و بالغ را بر عهده دارد و خواسته‌ها و نیازهای قسمت بالغ و کودک را بر اساس عوامل و معیارهای اخلاقی و اجتماعی مورد سنجش قرار می‌دهد و در صورت انطباق آن با معیارهای مورد نظر قسمت بالغ و کودک قارد به برآورده نمودن هستند.
در یک فرد سالم قسمت‌های بالغ و والد به نسبت کارآمد و قوی و قسمت کودک تحت کنترل دو قسمت دیگر قرار می‌گیرد.
در شرایطی که اختلال کمبود اعتماد به نفس ایجاد می‌شود، قسمت بالغ شخصیت بنا به دلایل گوناگونی به رشد و توانمندی‌های لازم نرسیده، این در حالی است که فرد به دوره و مرحله‌ای از رشد دست یافته، اما قسمت کودک فرد توان برآورده نمودن این گونه شناخت‌ها، مهارت‌ها و نیازها را ندارد، از این رو قسمت بالغ با توجه به برآورد و محاسبه انجام شده خود را ناتوان از انجام عملکردهای مورد نیاز می‌یابد، به همین جهت نوعی ناتوانی و کمبود در خود یافته و از ابراز وجود پرهیز کرده و کناره‌گیری را در پیش گرفته و علائم اختلال کمبود اعتماد به نفس ظاهر می‌شود.
با توجه به نظریه‌ی تحلیل ارتباط محاوره‌ای قسمت بالغ شخص لازم است که به رشد مهارت‌های فکری، شناختی، ارتباطی، انسانی و بین فردی برسد تا قسمت بالغ از عهده‌ی انجام امور موجود برآمده و به تدریج علائم اختلال کمبود اعتماد به نفس برطرف گردد.
در هر حال می‌توان از سایر مکاتب و نظریه‌های روان‌شناختی نیز استفاده نمود. اما از دیدگاه نگارنده این سه نظریه در ارتباط با درمان اختلال کمبود اعتماد به نفس کارآمدی بهتری را دارند. در هر صورت می‌توان از هر یک از آنها به تنهایی و هم چنین ترکیبی از هر کدام و یا تمام آنها به صورت تلفیقی با هم استفاده نمود.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، کمبود اعتماد به نفس: شناخت و بررسی اختلال کمبود اعتماد به نفس و راه‌کارهایی در جهت درمان و بر طرف نمودن آن، تهران: سخن، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط