اصلیترین عنصر قدرت نرم یک کشور در دنیای کنونی، عنصر فرهنگی آن است
چکیده
سنجش قدرت ملی کشورها به منظور تعیین جایگاه آنها در نظام ژئوپلیتیک جهانی و مقایسهی قدرت کشورها، همواره از دغدغهی جغرافیدانان سیاسی، دانشمندان علوم سیاسی و روابط بینالملل بوده است و در این راستا به ابداع روشها و الگوهای تک متغیره و با چند متغیره مبادرت ورزیدهاند. هرچند این الگوها هیچگاه منعکسکنندهی جامع و فراگیر قدرت ملی کشورها نبوده است. در این مورد با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 1823/ تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
سنجش قدرت ملی کشورها به منظور تعیین جایگاه آنها در نظام ژئوپلیتیک جهانی و مقایسهی قدرت کشورها، همواره از دغدغهی جغرافیدانان سیاسی، دانشمندان علوم سیاسی و روابط بینالملل بوده است و در این راستا به ابداع روشها و الگوهای تک متغیره و با چند متغیره مبادرت ورزیدهاند. هرچند این الگوها هیچگاه منعکسکنندهی جامع و فراگیر قدرت ملی کشورها نبوده است. در این مورد با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 1823/ تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
مقدمه
در رویکرد تک متغیره، برخی از اندیشمندان پس از بررسی عوامل مختلف بر روی یک عامل، به عنوان ملاک و معیار اندازهگیری قدرت ملی تأکید کرده و به وسیلهی آن به ارزیابی قدرت ملی کشورها پرداختهاند. رویکرد تک متغیرهایِ سنجش قدرت ملی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دستهی اول صاحبنظرانی که عوامل نظامی را مظهر قدرت ملی دانستهاند. افرادی مثل آینیس کلاد و کارل دیوچ که بر نیروی نظامی، نورمن الکاک که بر هزینههای نظامی و جورج مدلسکی و ویلیام تامپسون که بر اندازهی نیروی دریایی به عنوان یک شاخص قابل اندازهگیری در ارزیابی قدرت ملی تأکید کردهاند، در این گروه قرار دارند. (تلیس، اشلی و دیگران، ۱۳۸۳، ص ۳۹)
گروه دوم، صاحب نظرانی هستند که عوامل اقتصادی را مهمتر دانسته و آنها را معیار ارزیابی قدرت ملی کشورها میدانند، از جملهی این افراد میتوان از کینزلی دیویس، جمعیتشناس و ارگانسکی متخصص علومسیاسی، نام برد که درآمد ملی را به عنوان بهترین شاخص سنجش قدرت ملی دانستهاند؛ و همچنین، جوشا گلداشتین که تولید ناخالص ملی را به عنوان بهترین شاخص تک متغیرهی سنجش قدرت ملی دانستهاند. (مویر، ترجمهی میر حیدر، ۱۳۸۳، ص ۲۶) جدول زیر مهمترین شاخصهای تک متغیرهای قدرت ملی را نشان میدهد.
در مقابل، برخی دیگر از دانشمندان از رویکرد ترکیبی و چند متغیره برای محاسبهی قدرت ملی استفاده کردهاند؛ به این صورت که پس از بررسی متغیرها و شاخصهای مختلف، چند متغیر خاص را به عنوان مهمترین عوامل مؤثر بر قدرت ملی کشورها انتخاب کرده و به وسیله آن متغیرها به سنجش قدرت ملی کشورها پرداختهاند. برای نمونه میتوان به کلیفورد جرمن اشاره کرد که مدل ترکیبی وی، شامل متغیرهای جمعیت سرزمین قدرت نظامی، قابلیت صنعتی و توان هستهای بود و فوکس که بر دو عامل جمعیت و تولید ناخالص ملی تاکید داشت و سوئل کوهن که بر ده متغیر مختلف اشاره کرده بود. همچنین وینه فریس و ریچارد مویر، جغرافیدانان سیاسی، در این گروه هستند.
به طور کلی، این نقد، بر الگوهای تک متغیره و چند متغیرهی قدر تملی وارد است که اغلب از منظر یک یا چند متغیر یا بعد محدود به سنجش قدرت کشورها پرداخته و آنها را رتبهبندی و مقایسه کردهاند و هیچگاه منعکسکنندهی قدرت ملی جامع و فراگیر کشورها نبودهاند. (همان، ص ۲۸۴) حافظنیا در پژوهشی، نه عامل برای قدرت ملی برشمارد و با شاخصهایی مورد بررسی قرار میدهد:
اکثر صاحبنظران برای قدرت نرم، از پنج عنصر و مؤلفهی اساسی روانشناختی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی نام برده و مورد بررسی قرار دادهاند:
عنصر روانشناختی، توانایی و مهارت، عاملان و متولیان قدرت نرم در بهرهگیری از روشهای نفوذ اجتماعی، مجابسازی و عملیات روانی برای تأثیر نهادن بر نظرات، افکار و نگرشهای مخاطبان است. (ایکزر، ۲۰۰۸) به تعبیر ایکرز، زمانی میتوان یک کشور یا گروه را واجد قدرت نرم دانست که آن کشور با گروه بتوانند با بهرهگیری از اصول و فنون نفوذ اجتماعی (نظیر همرنگی همانندسازی، درونیسازی و جز آن)، استفاده از تکنیکهای عملیات روانی نظیر برجستهسازی، استناد مجازی، تهییج، فریب، ایجاد کانونهای خبری، تبخیر، نشر شایعه، خوف و رجاء و جز آن) و بهکارگیری روشهای مجابسازی نظیر مجابسازی مرکزی با پیرامونی)، اراده و خواست خویش را بر آماجهای محدود یا پرشمول تحمیل کند. در عنصر روانشناختی، بهویژه بر در اختیار داشتن افراد خلاق، باهوش، دانشمند، اندیشمند و جز آن تأکید میشود. بهزعم جوزف نای (۲۰۰۶) کشوری از حیث روانشناختی دارای قدرت نرم است که:
- تحصیلکردگان زیادی در اختیار دارد؛
- شمار دانشمندان آن فزونتر از دیگران است؛
- تراز دانایی و نرخ سواد دانشگاهی در آن بالا است.
سایر محققان عوامل و عناصر دیگری را مولد قدرت نرم، از حیث روانشناختی معرفی کردهاند. (الیاسی، ۱۳۸۷) آن عوامل عبارتند از: ارادهی عمومی بالا، انگیزش اجتماعی فراوان، روحیهی سرشار، شادابی همگانی زیاد و خودباوری بالا؛ به بیان روشنتر، کشوری که:
1. ارادهی عمومی ملت آن بالا است؛
2. شهروندانش از انگیزه، شوق و اشتیاق بالایی برخوردارند؛
3. اقشار مختلف جامعهاش از روحیهی ملی و حماسی زیادی برخوردارند؛
4. تودههای آن پرنشاط و شاداب هستند؛
5. اغلب شهروندانش خودباوری بالایی دارند.
از حیث روانشناختی دارای قدرت نرم است و میتواند دیگران را در برابر خواستههایش تسلیم نماید.
برخی از محققان، مؤلفه و عنصر اجتماعی قدرت نرم را میزان انسجام اجتماعی، دلبستگی ملی، هویت جمعی و سرمایهی اجتماعی معرفی میکنند. (بیکر، ۲۰۰۷) بهزعم این نویسنده کشوری که:
١. میزان انسجام اجتماعی آن بالا است؛
۲. مردم آن به کشورشان عشق میورزند؛
٣. مردم آن به گذشتهی تاریخی و فرهنگی خویش میبالند و هویت ملی کم و بیش یکسانی دارند؛
۴. سرمایهی اجتماعی آن بالا است.
از قابلیت اثرگذاری بیشتری برخوردار است و قدرت نرم آن فزونتر از کشورهای دیگر است. در حیطهی اجتماعی قدرت نرم، بهویژه بر دو عامل «انسجام ملی» و «سرمایهی اجتماعی» تأکید شده است. به تعبیر حافظنیا (۱۳۸۱) هر چقدر انسجام ملی یک جامعه یا گروه، بیشتر باشد، آن جامعه و گروه از قدرت نرم بیشتری برخوردارند و بیشتر قادرند دشمنان خویش را تهدید کنند. بهزعم فوکویاما (۱۳۸۵) سرمایهی اجتماعی نیز یکی از عناصر اصلی قدرت است. منظور او از سرمایهی اجتماعی نوعی قرارداد غیر رسمی است که افراد جامعه را ملزم میسازد تا برای تحقق اهداف کلان جامعهی خویش با یکدیگر همکاری کنند و موانع را از میان برانند. سرمایهی اجتماعی دارای چند شاخص اساسی است. آن شاخصها عبارتند از: آگاهی، اعتماد و مشارکت (کریشنا، ۱۳۸۵)؛ بنابراین جامعهای را میتوان دارای سرمایهی اجتماعی دانست که مردم آن آگاهی متقابل بالایی دارند، به یکدیگر اعتماد دارند و آمادگی بالایی برای مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی کشور خویش دارند.
مؤلفه و عنصر سیاسی قدرت نرم بیانگر میزان مشروعیت سیاسی نظام حاکم، برخورداری از حمایت تودههای مردمی، شکلگیری نهادهای مدنی و ادارهی دمکراتیک جامعه است. (نای، ۲۰۰۶) افزون بر آن، توان دیپلماتیک کشور و میزان بهرهگیری آن از نخبگان و کارشناسان خبرهای سیاسی میتواند قدرت نرم آن را از حیث سیاسی فربه کند.
١. از ایدئولوژی جذابی برخوردار است؛
۲. ارزشهای پایدار و جهان شمولی دارد؛
٣. هنجارهای مقبولی دارد؛
۴. شهروندان آن از نگرشهای کم و بیش همسانی برخوردارند؛
۵. میزان تضاد و تعارض ارزشی، بهویژه ارزشهای اخلاقی آن کم است،
6. رفتار دولتمردان آن قابل پیشبینیتر است؛
7. الگوهای آن از مقبولیت بیشتری برخوردارند.
دارای قدرت نرم است، همچنین کشوری که:
۱. سرانهی تولیدات هنری (سینما، تئاتر، هنرهای تجمسی و...) آن بالا است؛
۲. شاخصهای فرهنگی (تولید کتاب، نرخ کتابخوانی، سرانهی فرهنگی و...) بالایی دارد؛
3. تعداد هنرمندان و نویسندگان آن زیاد است، از حیث فرهنگی دارای قدرت است و میتواند بر میزان نفوذ خود در جامعهی جهانی بیفزاید.
پنجمین عنصر قدرت نرم، قدرت علمی است. علم، یکی از مراجع خوشنامی است که از ابتدای تاریخ بشر تاکنون، احترام و موقعیت برتر خویش را حفظ کرده است. در حقیقت، همانگونه که مطابق با سرشت انسانی، همواره علم بر نادانی و فرد عالِم بر فرد جاهل، برتری داشته، در مقایسهی کشورها و ملتها با یکدیگر نیز جایگاه و رتبهی علمی آنان و همچنین میزان تأثیرگذاری اقوام مختلف بر رشد و گسترش دانش بشری از درجهی اهمیت بالایی برخوردار است. این امر در قرون اخیر و مخصوصاً با پیشرفتهای سریع تکنولوژیک، اهمیت و همچنین بروزی دوچندان یافته است. اکنون کشورهایی که بتوانند با نتیجه تحقیقات خود، بیماریای همهگیر را علاج نموده، معظلی همگانی را رفع کرده، پیشرفت و رفاهی جمعی را برای بشریت فراهم آورند، نه تنها باعث بهرهمندی مردم خویش از این موهبت میشوند، بلکه تصویر و پرستیژ مثبتی نیز نزد سایر کشورهای جهان خواهند یافت. آلوده نبودن جنس «پیشرفت علم» به مسائل سیاسی و رقابتهای منفی در صحنهی بینالملل،[2] تأثیرگذاری این عامل را چند برابر خواهد ساخت. هر چقدر یک کشور:
1. دارای تولیدات علمی بیشتر باشد؛
۲. تعداد مراکز آموزشی عالی و دانشآموختگان دانشگاهی آن بیشتر باشد؛
٣. در جشنوارههای جهانی جوایز بیشتری به خود اختصاص دهد؛
۴. از نظر علمی توسعه یافتهتر باشد؛
۵. مقالات بیشتری در نشریات علمی دنیا منتشر نماید؛
۶. توانایی فنآوری آن بیشتر باشد؛
۷. دانشجویان خارجی بیشتری در دانشگاههای آن مشغول تحصیل باشند؛
۸. در تولید و نشر اطلاعات جهانی سهم بیشتری داشته باشد؛
9. پژوهشهای بنیادی بیشتری در آن صورت گیرد.
از نظر علمی از قدرت نرم فزون تری برخودار است.
بهزعم نای (۲۰۰۴) هر چقدر یک کشور در زمینههای پنجگانهی مذکور از توان و قدرت بیشتری برخوردار باشد، بیشتر برای دشمنان با رقبای خویش «تهدید» تلقی میشود. چه کشور برخوردار از این قابلیتها از جذابیت بیشتری برای شهروندان کشور رقیب برخوردار است و در نتیجه بهتر میتواند افکار عمومی آن کشور را تحت تأثیر قرار دهد و آن را در جهت منافع و خواستههای خود تهییج و تحریک نماید.
گروه دوم، صاحب نظرانی هستند که عوامل اقتصادی را مهمتر دانسته و آنها را معیار ارزیابی قدرت ملی کشورها میدانند، از جملهی این افراد میتوان از کینزلی دیویس، جمعیتشناس و ارگانسکی متخصص علومسیاسی، نام برد که درآمد ملی را به عنوان بهترین شاخص سنجش قدرت ملی دانستهاند؛ و همچنین، جوشا گلداشتین که تولید ناخالص ملی را به عنوان بهترین شاخص تک متغیرهی سنجش قدرت ملی دانستهاند. (مویر، ترجمهی میر حیدر، ۱۳۸۳، ص ۲۶) جدول زیر مهمترین شاخصهای تک متغیرهای قدرت ملی را نشان میدهد.
ردیف | طراح مدل | نوع شاخص | نام شاخص |
1 | کینزلی دیویس | اقتصادی | درآمد ملی |
2 | چارلز هیش و رونال مک کین | اقتصادی | تولید ناخالص ملی |
3 | بروس راست و اسکار مورگسترن | اقتصادی | کل مصرف سوخت و انرژی برق |
4 | جوشا گلداشتین | اقتصادی | تولید ناخالص ملی |
5 | آی نیس کلاد و کارل دیوش | نظامی | توانمندی و نیروی نظامی |
6 | نورمن آلکوک و آلن نیوکمب | نظامی | هزینهی نظامی و نیروی نظامی |
7 | جورج مدلسکی و ویلسام تامپسون | نظامی | اندازهی نیروی دریایی |
منبع: زرقانی، ۱۱۳، ۱۳۸۵.
در مقابل، برخی دیگر از دانشمندان از رویکرد ترکیبی و چند متغیره برای محاسبهی قدرت ملی استفاده کردهاند؛ به این صورت که پس از بررسی متغیرها و شاخصهای مختلف، چند متغیر خاص را به عنوان مهمترین عوامل مؤثر بر قدرت ملی کشورها انتخاب کرده و به وسیله آن متغیرها به سنجش قدرت ملی کشورها پرداختهاند. برای نمونه میتوان به کلیفورد جرمن اشاره کرد که مدل ترکیبی وی، شامل متغیرهای جمعیت سرزمین قدرت نظامی، قابلیت صنعتی و توان هستهای بود و فوکس که بر دو عامل جمعیت و تولید ناخالص ملی تاکید داشت و سوئل کوهن که بر ده متغیر مختلف اشاره کرده بود. همچنین وینه فریس و ریچارد مویر، جغرافیدانان سیاسی، در این گروه هستند.
طراح مدل | تعداد متغیرهای به کار گرفته شده در مدل | سال ارائه |
کلاوس نور | ۲۶ متغیر: در قالب سه عامل ظرفیت اقتصادی، صلاحیت اجرایی و انگیزهی جنگیدن | 1956 |
الکوک و نیوکمب | 3 متغیر: تولید ناخالص داخلی، سرانهی جمعیت و تراکم جمعیت | 1970 |
دیوید سینگر | ۶ متغیر: جمعیت، مصرف انرژی، تولید فولاد، هزینه و تعداد نیروهای نظامی | ۱۹۷۲ |
وینه فربس | ۶ متغیر: وسعت سرزمین، جمعیت، درآمد حکومت، هزینههای دفاعی، حجم تجارت بینالمللی و اندازهی نیروهای مسلح | ۱۹۷۲ |
ریچارد موبر | 5 متغیر: وسعت، جمعیت، تولید فولاد، تعداد نفرات ارتش و تعداد موشکهای قارهپیما | ۱۹۷۵ |
سوئل کوهن | ۱۰ متغیر میزان پسانداز، تولید کشاورزی، تولید صنعتی، درصد صادرات، تحقیق و توسعه، تعداد دانشمندان، تعداد مهندسان، تعداد اختراعات | ۱۹۹۱ |
تلیس و بلی | ۲۵ متغیر: در سه دستهی منابع، نیرویانسانی و... . | 2000 |
اعظمی، حافظنیا، احمدی پور، مجتهدزاده | ۵۰ متغیر: در قالب هفت فاکتور اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... . |
2004 |
جدول مهمترین الگوهای ترکیبی (همان).
به طور کلی، این نقد، بر الگوهای تک متغیره و چند متغیرهی قدر تملی وارد است که اغلب از منظر یک یا چند متغیر یا بعد محدود به سنجش قدرت کشورها پرداخته و آنها را رتبهبندی و مقایسه کردهاند و هیچگاه منعکسکنندهی قدرت ملی جامع و فراگیر کشورها نبودهاند. (همان، ص ۲۸۴) حافظنیا در پژوهشی، نه عامل برای قدرت ملی برشمارد و با شاخصهایی مورد بررسی قرار میدهد:
عوامل نهگانهی قدرتملی |
عوامل و فاکتورهای قدرتملی |
عوامل و فاکتورهای اقتصادی |
عوامل و فاکتورهای سیاسی - حکومتی |
عوامل و فاکتورهای فرهنگی |
عوامل و فاکتورهای اجتماعی |
عوامل و فاکتورهای سرزمینی |
عوامل و فاکتورهای نظامی |
عوامل و فاکتورهای علمی و فنآوری |
عوامل و فاکتورهای فرامرزی |
عوامل و فاکتورهای فضایی |
منبع: حافظ نیا، ۱۳۸۵، ۲۷۳-۲۷۰.
بیشتر بخوانید: منابع قدرت نرم، سرمایه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران (1)
اکثر صاحبنظران برای قدرت نرم، از پنج عنصر و مؤلفهی اساسی روانشناختی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی نام برده و مورد بررسی قرار دادهاند:
1. مؤلفه و عنصر روانشناختی
عنصر روانشناختی، توانایی و مهارت، عاملان و متولیان قدرت نرم در بهرهگیری از روشهای نفوذ اجتماعی، مجابسازی و عملیات روانی برای تأثیر نهادن بر نظرات، افکار و نگرشهای مخاطبان است. (ایکزر، ۲۰۰۸) به تعبیر ایکرز، زمانی میتوان یک کشور یا گروه را واجد قدرت نرم دانست که آن کشور با گروه بتوانند با بهرهگیری از اصول و فنون نفوذ اجتماعی (نظیر همرنگی همانندسازی، درونیسازی و جز آن)، استفاده از تکنیکهای عملیات روانی نظیر برجستهسازی، استناد مجازی، تهییج، فریب، ایجاد کانونهای خبری، تبخیر، نشر شایعه، خوف و رجاء و جز آن) و بهکارگیری روشهای مجابسازی نظیر مجابسازی مرکزی با پیرامونی)، اراده و خواست خویش را بر آماجهای محدود یا پرشمول تحمیل کند. در عنصر روانشناختی، بهویژه بر در اختیار داشتن افراد خلاق، باهوش، دانشمند، اندیشمند و جز آن تأکید میشود. بهزعم جوزف نای (۲۰۰۶) کشوری از حیث روانشناختی دارای قدرت نرم است که:- تحصیلکردگان زیادی در اختیار دارد؛
- شمار دانشمندان آن فزونتر از دیگران است؛
- تراز دانایی و نرخ سواد دانشگاهی در آن بالا است.
سایر محققان عوامل و عناصر دیگری را مولد قدرت نرم، از حیث روانشناختی معرفی کردهاند. (الیاسی، ۱۳۸۷) آن عوامل عبارتند از: ارادهی عمومی بالا، انگیزش اجتماعی فراوان، روحیهی سرشار، شادابی همگانی زیاد و خودباوری بالا؛ به بیان روشنتر، کشوری که:
1. ارادهی عمومی ملت آن بالا است؛
2. شهروندانش از انگیزه، شوق و اشتیاق بالایی برخوردارند؛
3. اقشار مختلف جامعهاش از روحیهی ملی و حماسی زیادی برخوردارند؛
4. تودههای آن پرنشاط و شاداب هستند؛
5. اغلب شهروندانش خودباوری بالایی دارند.
از حیث روانشناختی دارای قدرت نرم است و میتواند دیگران را در برابر خواستههایش تسلیم نماید.
2. مؤلفه و عنصر اجتماعی قدرت نرم
برخی از محققان، مؤلفه و عنصر اجتماعی قدرت نرم را میزان انسجام اجتماعی، دلبستگی ملی، هویت جمعی و سرمایهی اجتماعی معرفی میکنند. (بیکر، ۲۰۰۷) بهزعم این نویسنده کشوری که:١. میزان انسجام اجتماعی آن بالا است؛
۲. مردم آن به کشورشان عشق میورزند؛
٣. مردم آن به گذشتهی تاریخی و فرهنگی خویش میبالند و هویت ملی کم و بیش یکسانی دارند؛
۴. سرمایهی اجتماعی آن بالا است.
از قابلیت اثرگذاری بیشتری برخوردار است و قدرت نرم آن فزونتر از کشورهای دیگر است. در حیطهی اجتماعی قدرت نرم، بهویژه بر دو عامل «انسجام ملی» و «سرمایهی اجتماعی» تأکید شده است. به تعبیر حافظنیا (۱۳۸۱) هر چقدر انسجام ملی یک جامعه یا گروه، بیشتر باشد، آن جامعه و گروه از قدرت نرم بیشتری برخوردارند و بیشتر قادرند دشمنان خویش را تهدید کنند. بهزعم فوکویاما (۱۳۸۵) سرمایهی اجتماعی نیز یکی از عناصر اصلی قدرت است. منظور او از سرمایهی اجتماعی نوعی قرارداد غیر رسمی است که افراد جامعه را ملزم میسازد تا برای تحقق اهداف کلان جامعهی خویش با یکدیگر همکاری کنند و موانع را از میان برانند. سرمایهی اجتماعی دارای چند شاخص اساسی است. آن شاخصها عبارتند از: آگاهی، اعتماد و مشارکت (کریشنا، ۱۳۸۵)؛ بنابراین جامعهای را میتوان دارای سرمایهی اجتماعی دانست که مردم آن آگاهی متقابل بالایی دارند، به یکدیگر اعتماد دارند و آمادگی بالایی برای مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی کشور خویش دارند.
٣. مؤلفه و عنصر سیاسی قدرت نرم
مؤلفه و عنصر سیاسی قدرت نرم بیانگر میزان مشروعیت سیاسی نظام حاکم، برخورداری از حمایت تودههای مردمی، شکلگیری نهادهای مدنی و ادارهی دمکراتیک جامعه است. (نای، ۲۰۰۶) افزون بر آن، توان دیپلماتیک کشور و میزان بهرهگیری آن از نخبگان و کارشناسان خبرهای سیاسی میتواند قدرت نرم آن را از حیث سیاسی فربه کند.۴. مؤلفه و عنصر فرهنگی قدرت نرم
اما نای (۲۰۰۶) و شوارتز[1] (۲۰۰۸) تأکید میکنند که اصلیترین عنصر قدرت نرم یک کشور در دنیای کنونی، عنصر فرهنگی آن است. منظور از عنصر فرهنگی قدرت نرم، هم بعد کیفی و هم بعد کمی آن است؛ یعنی کشوری که از نظر کیفی:١. از ایدئولوژی جذابی برخوردار است؛
۲. ارزشهای پایدار و جهان شمولی دارد؛
٣. هنجارهای مقبولی دارد؛
۴. شهروندان آن از نگرشهای کم و بیش همسانی برخوردارند؛
۵. میزان تضاد و تعارض ارزشی، بهویژه ارزشهای اخلاقی آن کم است،
6. رفتار دولتمردان آن قابل پیشبینیتر است؛
7. الگوهای آن از مقبولیت بیشتری برخوردارند.
دارای قدرت نرم است، همچنین کشوری که:
۱. سرانهی تولیدات هنری (سینما، تئاتر، هنرهای تجمسی و...) آن بالا است؛
۲. شاخصهای فرهنگی (تولید کتاب، نرخ کتابخوانی، سرانهی فرهنگی و...) بالایی دارد؛
3. تعداد هنرمندان و نویسندگان آن زیاد است، از حیث فرهنگی دارای قدرت است و میتواند بر میزان نفوذ خود در جامعهی جهانی بیفزاید.
۵. مؤلفه و عنصر علمی قدرت نرم
پنجمین عنصر قدرت نرم، قدرت علمی است. علم، یکی از مراجع خوشنامی است که از ابتدای تاریخ بشر تاکنون، احترام و موقعیت برتر خویش را حفظ کرده است. در حقیقت، همانگونه که مطابق با سرشت انسانی، همواره علم بر نادانی و فرد عالِم بر فرد جاهل، برتری داشته، در مقایسهی کشورها و ملتها با یکدیگر نیز جایگاه و رتبهی علمی آنان و همچنین میزان تأثیرگذاری اقوام مختلف بر رشد و گسترش دانش بشری از درجهی اهمیت بالایی برخوردار است. این امر در قرون اخیر و مخصوصاً با پیشرفتهای سریع تکنولوژیک، اهمیت و همچنین بروزی دوچندان یافته است. اکنون کشورهایی که بتوانند با نتیجه تحقیقات خود، بیماریای همهگیر را علاج نموده، معظلی همگانی را رفع کرده، پیشرفت و رفاهی جمعی را برای بشریت فراهم آورند، نه تنها باعث بهرهمندی مردم خویش از این موهبت میشوند، بلکه تصویر و پرستیژ مثبتی نیز نزد سایر کشورهای جهان خواهند یافت. آلوده نبودن جنس «پیشرفت علم» به مسائل سیاسی و رقابتهای منفی در صحنهی بینالملل،[2] تأثیرگذاری این عامل را چند برابر خواهد ساخت. هر چقدر یک کشور:1. دارای تولیدات علمی بیشتر باشد؛
۲. تعداد مراکز آموزشی عالی و دانشآموختگان دانشگاهی آن بیشتر باشد؛
٣. در جشنوارههای جهانی جوایز بیشتری به خود اختصاص دهد؛
۴. از نظر علمی توسعه یافتهتر باشد؛
۵. مقالات بیشتری در نشریات علمی دنیا منتشر نماید؛
۶. توانایی فنآوری آن بیشتر باشد؛
۷. دانشجویان خارجی بیشتری در دانشگاههای آن مشغول تحصیل باشند؛
۸. در تولید و نشر اطلاعات جهانی سهم بیشتری داشته باشد؛
9. پژوهشهای بنیادی بیشتری در آن صورت گیرد.
از نظر علمی از قدرت نرم فزون تری برخودار است.
بهزعم نای (۲۰۰۴) هر چقدر یک کشور در زمینههای پنجگانهی مذکور از توان و قدرت بیشتری برخوردار باشد، بیشتر برای دشمنان با رقبای خویش «تهدید» تلقی میشود. چه کشور برخوردار از این قابلیتها از جذابیت بیشتری برای شهروندان کشور رقیب برخوردار است و در نتیجه بهتر میتواند افکار عمومی آن کشور را تحت تأثیر قرار دهد و آن را در جهت منافع و خواستههای خود تهییج و تحریک نماید.
نمایش پی نوشت ها:
[1]. Schurts.
[2]. هرچند نمیتوان این امر را یک قاعدهی کلی دانست و مسلماً استثنائاتی نیز بر آن وارد است.