نقش امام سجاد (ع) در رساندن پيام كربلا
الف) پرهيز از بيعت با يزيد:
ب) دعوت كوفيان:
ج) اصلاح امت:
يزيد كه بعد از شهادت امام پايه هاي حكومتش را متزلزل ديد، تنها راه فرار خود از سرزنش و شورش مردمي را عوام فريبي و تبليغات مسموم دانست؛ لذا درصدد ترور شخصيتي امام (ع) و اهل بيت او برآمد و به عنوان اولين مبارزه منفي، امام (ع) و اهل بيت در شام او را «خارجي» ناميد و آن ها را به عنوان شورشيان بر خليفه مسلمين (كه مجازاتشان تبعيد و اعدام است) معرفي كرد. و با برپايي مراسم جشن و شادي اين جنايت را پيروزي قلمداد كرد و سعي كرد از شناخته شدن حسب و نسب اسرا و اهل بيت امام (ع) بين مردم جلوگيري كند.[6]
متأسفانه مردم شام هم كه اسلامشان را فقط از طريق معاويه و يزيد گرفته بودند، بدعت هاي آن ها را چشم و گوش بسته، احكام الهي محسوب مي كردند. اين تقليد كوركورانه تا حدي فضاحت بار بود كه حتي معاويه، نماز جمعه را در روز شنبه اقامه كرد و هيچ كس اعتراض نكرد.[7]
دستگاه تبليغاتي يزيد در شام ابتدا توانست حقيقت را پنهان كند؛ لذا اهل شام با پايكوبي و هلهله به استقبال كاروان اسرا و سرهاي بر روي نيزه آمدند و آنرا پيروزي سپاه اسلام دانستند[8]
اگر نقشه يزيد در تحريف وقايع عاشورا و تحريف تاريخ عملي مي شد امروز عاشورا به جاي اينكه الگوي ظلم ستيزي باشد الگوي ظلم ستائي بود.
با در نظر گرفتن شرايط آن زمان است كه وجود كسي به عنوان پيام رساندن عاشورا يك ضرورت تلقي مي شود و رهبري اين مسئوليت را كسي به عهده نگرفت، مگر حضرت سيد السجادين (ع) و زينب (س). و پس از انقلاب حسيني كربلا مرحله اي ديگر از اين انقلاب آغاز گرديد. اين مرحله ضامن به ثمر رسيدن خون سيد الشهداء بود. امام سجاد (ع) كه در آن زمان 23 سال بيشتر نداشت، مهم ترين وظيفه خود را زنده نگه داشتن خون شهداي كربلا قرار داد. و از همان روز عاشورا تا آخرين لحظات عمر شريفشان مظلوميت اهل بيت (ع) را يادآور شدند و اين غم و اندوه دروني خود را در مناسبت هاي مختلف آشكار ساختند.
امام (ع) در خطبه هايي كه در مسير كربلا تا شام و از شام تا مدينه ايراد كردند تلاش هاي يزيد را نقش بر آب نمودند كه به بخش هائي از سخنان حضرت اشاره مي شود:
أ) خطابه امام (ع) در كوفه:
ب) خطابه امام در شام
افشاگري امام (ع) منحصر به مجامع عمومي نبود، بلكه در برخوردهاي شخصي و چهره به چهره هم اين وظيفه را بخوبي ادا كردند. مثلاً وقتي كه كاروان اسرا به شهر شام رسيد پيرمردي به امام سجاد (ع) نزديك شد و گفت: سپاس خداوندي را كه شما را ملاك كرد و امير را بر شما مسلط كرد....، امام (ع) فرمودند: اي پيرمرد! آيا قرآن خوانده اي؟ پيرمرد گفت: آري. امام (ع) فرمود: آيا [اين آيه را] خوانده اي؟
«بگو هيچ مزدي از شما نمي خواهم، مگر دوستي نزديكانم[11]»
و آيا [اين] كلام خداوند متعال را خوانده اي [كه]: «و حق كساني كه با تو قرابت دارند ادا كني؟»[12]
و [همچنين اين] كلام خداوند [كه]:
«و بدانيد هر آنچه كه به غنيمت مي بريد خمس آن، مال رسول خدا و كساني است كه با پيغمبر قرابت دارند»[13]
پيرمرد گفت: «آري خوانده ام» امام فرمودند: به خدا قسم مراد از نزديكان پيغمبر در اين آيات، هستيم» سپس فرمودند: آيا كلام خداوند را خوانده اي كه:
«همانا خداوند مي خواهد كه هر گونه پليدي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك گرداند»[14]
گفت: «آري» آنگاه امام (ع) فرمودند: «مائيم اهل بيتي كه خداوند آن ها را مطهر گردانيد»
پيرمرد گفت: قسمتان مي دهم، شما همان افراد هستيد. امام فرمودند:
«بدون شك ما آن ها هستيم.
پيرمرد بر آنچه بر سر اهل بيت گذشته بود، تأسف خورد و از آنچه بني اميه و انجام داده بود، بيزاري جست».[15]
تلاش هاي امام سجاد (ع) در شام به نتيجه رسيد. يعني اهل شام متوجه جنايات يزيد و عظمت جايگاه اهل بيت شده بودند. سخنراني ها و روشنگري هاي امام سجاد (ع) سبب شد، يزيد گناه اين اقدام را به گردن ابن زياد بيندازد و او را لعنت كند و در آخر هم امام سجاد (ع) را با احترام به مدينه منوره بفرستد.[16]
ج) اقدامات امام (ع) در مدينه:
امام سجاد (ع) مهم ترين سند و مدرك نامشروع بودن حكومت يزيد يعني شهادت پار? جگر پيغمبر اكرم (ص) و اهل بيت او را ارائه نمودند، سندي كه به هيچ وجه قابل انكار يا توجيه نبود و علاوه بر اينكه از غم و اندوه حادثه جانسوز كربلا سينه اش تنگ شده بود. بنابر نقلي به مدت 20 سال گريه خود را در مناسبت هاي مختلف آشكار مي ساخت،[18] تا ياد امام و هدف امام(ع) و ظلم حكومت ظالم بني اميه فراموشي نشود و در جواب كسي كه از ايشان درخواست نمود كه گريه نكند، فرمودند:
«يعقوب پيغمبر 12 پسر داشت، يكي را خداوند از او جدا كرد، چشمانش از شدت گريه بر او سفيد و پشتش از غم و غصه خم شد در حالي كه مي دانست پسرش زنده است. [ولي من] در اطرافم پدر و برادر و عمو و 17 نفر از اهل بيتم را كشته ديدم. پس چگونه خون و اندوهم تمامي يابد»[19]
اگر چه زندگي امام سجاد (ع) سر تا سر الگوي ما است، اما درسي كه ما از اين قطعه از تاريخ زندگي اين امام همام مي گيريم، لزوم زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورا است تا همواره دستورالعمل سيد الشهداء (ع)؛ «جانت برود ولي اسلام نرود» آويزه گوش و چشم رهروان راه آن حضرت باشد.
پي نوشت :
[1]- سبط ابن جوزي، يوسف بن قزغلي البغدادي، تذكرة من الامه في خصائص الائمة، ص 291، منشورات المطبعة الحيدريه، 1383ش.
[2]- ابومخنف، لوط بن يحيي بن سعيدبن مخنف، مقتل الحسين، ج2، ص 183، أزديي قم.
[3]- قمي، شيخ عباس، في المنتهي في وقايع ايام الخلفاء، ص 44، چاپ دوم، تهران، شركت سهامي طبع كتاب.
[4]- شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ص 203، قم، مكتبة بصيرتي، بي تا.
[5]- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج44، ص 329، دارالمكتبة الاسلامية.
[6]- لجنه التأليف، الامام زين العابدين، ص 49، موسسه البلاغ، تهران، نشر فرهنگ، 1408ق.
[7]- مسعودي، علي بن الحسين، مروج الذهب، ج3، ص 31، بيروت دارالاندلس، 1965م.
[8]- پيشوايي، مهدي، سيره پيشوايان، ص 201، مؤسسه امام صادق (عليه السّلام) چاپ سيزدهم، اعتماد قم، تابستان 1381.
[9]- سير بن طاووسف اللهوف في قتلي الطفوف، ص 66، قم، منشورات الداوري.
[10]- مراد حضرت علي (عليه السّلام) است.
[11]- شوري، 22
[12]- اسراء، 26.
[13]- انفال، 41.
[14]- احزاب، 33.
[15]- ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج7، ص 159، قاهره، دارالاحياء للكتب العربية، 1961م.
[16]- ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج4، ص 87، بيروت دارصادر، 1399ق.
[17]- الامام زين العابدين، ص 55.
[18]- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، تصحيح و تعليق، سيد هاشم رسولي محلاتي، ج4، ص 161، قم، مؤسسه انتشارات علامه.
[19]- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج46، ص 108، چاپ دوم، تهران، دارالمكتبة الاسلاميه، 1394ق.
/س