تکوین هویت ملی ایرانیان

شورای عالی انقلاب فرهنگی با هدف گسترش کمی و کیفی کرسی‌های نظریه‌پردازی در حوزه علوم انسانی و معارف دینی و مساعدت مؤثر به بسط آزاداندیشی و شکل گیری نهضت تولید علم و نظریه‌پردازی، هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره را در هفدهم بهمن ماه ۱۳۸۲ راه اندازی کرد؛
چهارشنبه، 21 شهريور 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تکوین هویت ملی ایرانیان
چهار بحران بزرگی را که ایرانیان در طول حیات خود با آن‌ها روبه رو بوده اند
 
چکیده
شورای عالی انقلاب فرهنگی با هدف گسترش کمی و کیفی کرسی‌های نظریه‌پردازی در حوزه علوم انسانی و معارف دینی و مساعدت مؤثر به بسط آزاداندیشی و شکل گیری نهضت تولید علم و نظریه‌پردازی، هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره را در هفدهم بهمن ماه ۱۳۸۲ راه اندازی کرد؛ به این اعتبار که با گذشت نزدیک به سه دهه از انقلاب اسلامی، کشور ما در زمینه مباحث نظری با موضوعها و مسائلی روبه رو است که از یک سو به تقویم و تکوین نظامی نوپا نظر دارد و از سوی دیگر با نگاهی به آینده، به طرح‌هایی می‌اندیشد که علاوه بر مطرح بودن در سطح جهانی، پیام انقلاب اسلامی را در بر دارد.

تعداد کلمات: 1847 / میزان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
تکوین هویت ملی ایرانیان

هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، تاکنون از برگزاری سی وسه کرسی در رشته‌های مختلف علوم انسانی حمایت کرده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کرسی حکومت دینی و سکولاریسم» دکتر مصطفی ملکیان، کرسی «یقین ناتمام» دکتر سید یحیی یثربی، کرسی «جهت داری علوم » حجت الاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری، کرسی «فلسفه‌های مضاف» حجت الاسلام والمسلمین رشاد، کرسی «ماهیت علم، تصور یا تصدیق» دکتر احمد احمدی، کرسی «فیزیک و فلسفه» دکتر مهدی گلشنی، کرسی «تحلیل الزامات اخلاقی و عقلی» حجت الاسلام والمسلمین صادق لاریجانی، کرسی «سنت و عقلانیت در گفتمان سنت گرایی» دکتر پازوکی و دکتر نصری، و کرسی «تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان» دکتر موسی نجفی.
شایان ذکر است که به منظور تشخیص صلاحیت علمی صاحبان نوآوری یا نظریه و نیز قابلیت نوآوری یا نظریه برای طرح در کرسی، صاحبان آن‌ها باید ضمن برخورداری از شرایط مندرج در آیین نامه هیئت حمایت از کرسیها، طرح نامه خود را برای بررسی در اختیار کمیته داوران قرار دهند؛ و کمیته داوران برای بررسی و تصویب طرح و تأیید صلاحیت نوآور یا نظریه پرداز، به مواردی همچون داشتن تحصیلات با مطالعات عالی دانشگاهی با حوزوی، داشتن دست کم یک اثر علمی قابل قبول در موضوع نوآوری یا نظریه و نظر می‌کند.
کرسی «تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان»، بیست و یکمین کرسی برگزارشد؛ هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی است و به لحاظ سختگیری‌های علمی، نخستین کرسی است که توانسته در ارزیابی هیئت داوران امتیاز ۷۰ از ۱۰۰ را کسب کند. این کرسی با مدیریت دکتر حسین کلباسی اشتری و با نظریه‌پردازی دکتر موسی نجفی در تاریخ سوم خرداد ۸۵ از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شده است.
اعضای کمیته داوران کرسی عبارت‌اند از: آقایان دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر کریم مجتهدی، دکتر عماد افروغ و حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، همچنین، در کمیته نقد کرسی یادشده، آقایان دکتر حسین کچویان، حجت الاسلام والمسلمین نجف لکزایی و دکتر محمدعلی فتح اللهی حضور داشته‌اند. در این نوشتار تلاش شده است امکان معرفی این نظریه و فرصت آشنایی اهل علم با آن فراهم آید.
بنا به آن‌چه دکتر موسی نجفی در ارتباط با نظریه خود درباب هویت ملی ایرانیان مطرح کرده است، تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان به عنوان یک موضوع کلیدی و کلان، از نظر مفهوم شناسی و روش شناسی، حوزهای وسیع و بین رشته‌ای تاریخ و علوم سیاسی و فلسفه را در بر می‌گیرد که بحث آن با تأکید بر «نظریه ذات و پیرامون» قوام می‌یابد. وی ابتدا تکوین هویت ملی ایرانیان نظریه‌های رقیبی را که تاکنون درباره هویت ملی ایران مطرح شده است، در سه گروه دسته بندی می‌کند:
١. نظریه‌های مربوط به ایران باستان در قالب نظریه‌های نژادپرستانه و یا تاریخ سازانه هویت که عظمت و مجد ایرانی را به قبل از اسلام نسبت می‌دهد. براساس دیدگاه عده‌ای از نظریه پردازان این گروه، ایرانیان، آریایی‌هایی هستند که نمی‌خواستند زیر بار سامیها بروند.
٢. نظریه‌های تلفیقی بین هویت اسلامی و ایرانی که نوعی «بازگشت به خویشتن» هم در آن‌ها مطرح می‌شود؛ مانند آن‌چه در نظریه‌های دکتر شریعتی وجود دارد.
٣. نظریه‌هایی که بین اسلام، ایران و غرب، به نوعی هویت موزاییکی یا «رودخانه ای» قائل می‌شوند و بر این باورند که اسلام گرایی نمی‌تواند هویت قومی، مذهبی و ملی مردم ایران را پوشش دهد و برای هویت یابی مجدد باید با مشارکت سیاسی جناح‌های مختلف، به سمت نوعی «پلورالیسم» حرکت کرد.
این گروه از نظریه پردازان ضمن ابراز تأسف از عقب ماندن ایرانیان از تمدن غرب، علت این عقب ماندگی را در ناتوانی ساختار سیاسی، فکری و فرهنگی ایران می‌بینند و بنابراین پذیرش ذاتی اسلام از سوی ایرانیان و عدم پذیرش ذاتی غرب، مسئله اصلی آنان است.
سپس دکتر نجفی می‌کوشد بر پایه نظریه ذات و با بررسی این نکته که چه نظریه‌هایی را باید ذاتی و چه نظریه‌هایی را «عرض» و یا «لازمه آن ذات» بدانیم، مبنایی برای نقد نظریه‌های رقیب ارائه کند و در این راستا با بیان مطلبی از قول شهید مطهری که لازمه ایجاد یک ملت (یعنی رسیدن به درد مشترک، طلب مشترک، آرمان مشترک و احساس جمعی) را در توانایی افراد آن ملت برای احساس این مقوله‌ها در خویشتن خویش و رسیدن به حالت «آرمانی و تعالی» دانسته اند، ملاکی را برای تمییز نظریه‌ها از یکدیگر ارائه دهند و آن اینکه: موجبات «تکامل دسته جمعی»، «فرهنگ‌سازی» و «سنت آفرینی» در یک ملت عبارت‌اند از احساس مشترک یک ملت و عوامل جمع کننده این پایداری، مانند عدالت، حق پرستی و معنویت در یک افق متعالی.

 
بیشتر بخوانید: هویت دینی و ملی ایرانیان

بر همین اساس، با ارایه یک جمع بندی تاریخی، چهار بحران بزرگی را که ایرانیان در طول حیات خود با آن‌ها روبه رو بوده اند، مطرح و از آن میان، به دو بحران عربی و بحران غربی به عنوان بحران‌هایی که ابزار «هویت‌سازی» داشته اند، توجه می‌کند. آنگاه با طرح این مسئله که رویارویی ایراینان با هر یک از بحران‌های عربی و غربی، متفاوت بوده است، علت این برخورد متفاوت را در قالب پرسشی جویا می‌شود. زیرا در مواجهه با بحران عربی، ایرانیان به هر حال اسلام را پذیرفتند و این آیین را به هسته مرکزی ذات خود راه دادند؛ ولی درباره بحران غربی با گذشت ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال هنوز چنین اتفاقی رخ نداده است. پس از آن درصدد پاسخ به پرسش طرح شده براساس نظریة ذات» برمی آید.
طبق «نظریة ذات» هر ملتی برای خود ذاتی دارد که حقیقتی را بیان می‌کند و این حقیقت می‌تواند روح ملی یک ملت را نشان دهد. بر این اساس، اسلام نزد ایرانیان با این ذات مساوی و هماهنگ شده است. این ذات برای ایرانیان نوعی حقیقت خواهی و دینداری» است که با عنصر «تعالی خواهی» موجود در اسلام هماهنگ است. بنابراین اجزای این حقیقت ذاتی با هم تنافر ندارند بلکه بین این اجزای ذاتی هم حتی نوعی جذبه وجود دارد. بنابراین، گذشت زمان با گرایش ایرانیان به طرف اسلام و شکل گیری بیشتر این هویت همراه شده و همگام با آن، «تکاپوی شدن» در جوهر ملی ایرانی تکامل یافته و پیش رفته است.
دکتر نجفی با اشاره به فاصله ۹ قرن تا دوران صفویه، شکل گیری یک ملت جدید در اوائل قرن ده هجری را در راستای حرکت تکاملی ایرانیان ارزیابی می‌کند و با طرح این پرسش که «چرا در همان قرون اولیه اسلامی، ملتی مستقل با حاکمیت سیاسی مستقل و جدا در ایران به وجود نیامد»، موقعیت اجتماعی و سیاسی ایرانیان مسلمان شده در سرزمین‌های اسلامی را تشریح می‌کند. وی بروز بحران ناشی از تضاد به وجود آمده میان انتظارات ایرانیان از اسلام و عدالت خواهی اسلامی از یک سو و انحراف حکومت‌های عربی از سنتهای اسلامی و نیز ستمهایی که آنان بر ایرانیان مسلمان شده وارد کردند را از دیگر سو، زمینه ساز ظهور جنبش‌هایی در میان ایرانیان می‌داند که در نهایت به شکل گیری یک جوهر در میان ایرانیان انجامیده است که وی از آن به عنوان «روح ملی» یاد می‌کند و بر این باور است که جوهره روح ایرانی در کنار معنویت خواهی، حقیقت یابی و عدالت‌طلبی، توانسته است آرام آرام بین اسلام و عروبت تفکیک قائل شود.طبق «نظریة ذات» هر ملتی برای خود ذاتی دارد که حقیقتی را بیان می‌کند و این حقیقت می‌تواند روح ملی یک ملت را نشان دهد. بر این اساس، اسلام نزد ایرانیان با این ذات مساوی و هماهنگ شده است. این ذات برای ایرانیان نوعی حقیقت خواهی و دینداری» است که با عنصر «تعالی خواهی» موجود در اسلام هماهنگ است. بنابراین اجزای این حقیقت ذاتی با هم تنافر ندارند بلکه بین این اجزای ذاتی هم حتی نوعی جذبه وجود دارد. 
ایشان سپس با طرح یکی دیگر از عوامل گفته شده برای هویت ملی، از زبان به عنوان عامل پیوند دهنده برای ایرانیان به ویژه پس از پذیرش اسلام یاد می‌کند:
۱. زبان عربی برای ایرانیان نه زبان عربی که زبان قرآن کریم و زبان بین المللی اسلامی بود.
۲، ایرانیان زبان عربی را پذیرفتند و حتی در مقابل زبان مادری اعراب، صرف و نحو عرب را گسترش دادند.
٣. ایران در تاریخ خود با اقوام غالب دیگری هم مواجه شده است مانند مغولها؛ ولی هیچ‌گاه آن‌ها نتوانسته‌اند زبان خود را در این کشور ترویج دهند..
۴. ایرانیان بزرگترین جامعه اسلامی غیر عرب بودند؛ خاصه این‌که زمانی رشد زبان عربی در ایران مشاهده میشود که حکومت‌های عربی در ایران حضور نداشتند و حتی حکومت ایرانی دیالمه توانسته بود خلافت را در بغداد دست نشانده نفوذ خود کند.
۵. زبان عربی، زبان دانشمندان اسلامی بود: در همان حال که ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی، نوشته‌های علمی خود را به زبان عربی می‌نوشتند، فردوسی بزرگترین رستاخیز زبان فارسی را انجام داد. بنابراین در زبان در کنار هم بار تفکر و اندیشه اسلامی را حمل می‌کردند و ابن خلدون به عنوان یک متفکر غیر عرب بر عجم یا ایرانی تبار بودن بیشتر دانشمندان اسلامی اذعان دارد. دکتر نجفی با اشاره به این نکته که خونخواهان امام حسین (ع) در سپاه مختار همه ایرانی بودند اما این‌که مدت‌ها در کشور عراق و سرزمین‌های عربی ساکن بودند، به زبان عربی صحبت نمی‌کردند، یادآور می‌شود که در قرون اولیه اسلامی بین زبان عربی و زبان فارسی تعاملی وجود داشته، ولی این زبان نتوانسته است درد مشترک، حس مشترک و خواسته مشترک ایرانیان را در حد یک ملت برانگیزد و هویت ملی ایجاد کند.
پس از آن، دکترنجفی با اشاره به حرکت نخبگان جامعه ایرانی برای انجام نوعی نظام‌سازی و نهادسازی، این اقدام‌ها را در دو سطح «قالب حکومت» و «محتوای حکومت» بررسی قرار می‌دهد؛ با این وصف که تجلی نهادسازی ایرانیان در سطح «قالب حکومت» را می‌توان در احیای سلطنت ایرانی مشاهده کرد، سلطنتی نشأت گرفته از سلطنت ایران باستان با این تفاوت که در سلطنت دوره اسلامی، از پشتوانه‌های زرتشتی گری و یا تعصبات قومی اثری نمانده و در عوض در این مقطع، سلطان به صفاتی چون عدل، دادگری و دیگر ویژگیهای برخاسته از آموزه‌های اسلامی آراسته است. تداوم فرایند نهادسازی ایرانیان در قرون هشت و نه، به ایجاد یک نظام حکومتی شیعی در دوره صفویه منجر می‌شود که به عنوان بدیلی برای خلافت عربی، نظریه پادشاهی را در کنار تشیع قرار میدهد و کشوری مستقل با زبان فارسی را در منطقه جغرافیایی فلات ایران ایجاد می‌کند.
اما سیر محتوایی این نهادسازی، محدوده‌ای از «مدینة اول» فارابی تا «مرشد کامل» صفوی را در برمی گیرد. وی شکوفایی خانقاه اردبیل در این سیر را گامی مهم برای شکل گیری هویت ملی ایرانیان ارزیابی می‌کند که خود را در قالب مرشد کامل صفوی (که هم فره ایزدی ایران باستان و هم نوعی شاهی مقدس را در خود دارد)، نشان میدهد و کشور ایران را در قرن دهم با «تطور نظریۂ پادشاهی» به استقلال می‌رساند. وی این حرکت تکاملی ایرانیان را در طول ۹ قرن از محیط اسلامی با مایه‌های خلافت سنی مذهب به یک محیط شیعی و در واقع سلطنت شیعه مذهب را که برخاسته از «جوهره شدن» روح ایرانی بوده است، «تولید یک دستاورد یکپارچه ملی» می‌داند و حتی تضعیف سلطنت در ایران در دوره قاجار و در مشروطه و درنهایت حذف سلطنت را از سوی مذهب و ملت گواهی بر تکامل «تکاپوی شدن ایرانی» قلمداد می‌کند.


منبع: کتاب انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامی، نویسنده: دکتر موسی نجفی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1388.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط