اندیشه پوچ گرایی در غرب

چکیده آدمی درزندگی خود با حوادثی روبه رو می شود که معنا و انگیزه زندگی را از او می گیرد. این حوادث گاه آنچنان تلخ و گزنده اند که زندگی انسان را مختل و او را از خدا دور می سازد. رنج ها و شرور در زندگی انسان ناگزیر است و اگر انسان دستاویز معنوی نداشته باشد قطعا دچار پوچی خواهد شد. خواستگاه مسئله پوچی در غرب و علت آن مادی گرایی و کاهش ارزش انسان از نظرگاه علم است.
شنبه، 21 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اندیشه پوچ گرایی در غرب
پوچ گرایی عامل از بین رفتن معنای زندگی
 
چکیده

آدمی درزندگی خود با حوادثی روبه رو می شود که معنا و انگیزه زندگی را از او می گیرد. این حوادث گاه آنچنان تلخ و گزنده اند که زندگی انسان را مختل و او را از خدا دور می سازد. رنج ها و شرور در زندگی انسان ناگزیر است و اگر انسان دستاویز معنوی نداشته باشد قطعا دچار پوچی خواهد شد. خواستگاه مسئله پوچی در غرب و علت آن مادی گرایی و کاهش ارزش انسان از نظرگاه علم است.

تعداد کلمات 1882 زمان تخمین مطالعه 9 دقیقه
اندیشه پوچ گرایی در غرب

نویسنده: عارفه گودرزوند(دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)

مکتب پوچ گرایی
احساس پوچی بحث بلاها، ناراحتی‌ها و در کل شرور در زندگی است، به طور مسلم دنیای ما پر از تصادم‌ها، و تزاحم‌هاست. و این خاصیت جهان مادی است. برای مفهوم یابی پوچی در زندگی، باید مفهوم معناداری زندگی، روشن شود. زندگی معنادار، زندگی ای را می گویند که حرکت و سلوک آن بر اساس اهداف و آرمان های فرد باشد. شاید بتوان هدفدار بودن زندگی را معناداری آن در نظر گرفت.
بنا بر این، اگر زندگی، به هدف در نظر گرفته شده برای آن برسد، معنادار خواهد بود و طبعاً پوچی در زندگی، آن است که سلوک انسان، بر اساس اهداف و آرمان ها و به تبعیت از الگوی خاصّی نباشد. بنا بر این، اگر زندگی، بی هدف باشد، پوچی، معنا خواهد یافت.

نیچه (فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم) ـ که از بنیان گذاران مؤثّر و مهم این مکتب فلسفی است ـ در تعریف آن می گوید: «بنیان بی ارزش شدن تمام ارزش ها».
به طور کلّی، اساسی ترین ویژگی پوچ گرایی را می توان دگرگون شدن احساس زندگی طبیعی دانست. این نوع تفکّر، نه تنها زندگی را از جوشش می اندازد، بلکه آن را در نظر انسان، به صورت یک جبر تنفّرآور جلوه می دهد و واقعیات و قوانین و روابط حاکم بر آن را در نظر معتقدان به آن، بی ارزش و فاقد هر گونه اعتباری می نمایاند.

پیشینه اندیشه پوچ گرایی
در قرن هجده میلادی در روسیه، اوضاع اجتماعی، به گونه ای بود که بسیاری از مردم، آن را غیر قابل تحمّل می دیدند. در آن زمان، مجال خودنمایی اعتراضات به صورت وسیع وجود نداشت. چند سالی در خفقان و عدم رضایت گذشت تا این که کتاب «پدران و فرزندان» توسط ایوان تورگنی یف نگاشته شد. در این کتاب ـ که در قالب رُمان نوشته شده است ـ، دانشجویی جوان و دوست تحصیل کرده او از یک طرف، و پدر و عموی همان دانشجو از طرف دیگر، مقابل یکدیگر قرار می گیرند و سرانجام، این اندیشه به مردم عرضه می شود که بیندیشیم: چگونه ما مظلوم واقع شده ایم؟ و چه طور گرفتار نکبت های عقیدتی و خرافی و رسوم و مقرراتی با قید و بندهای دست و پاگیر شده ایم؟

با مطالعه این کتاب، کسانی که به نواقص اساسی و علل اصلی بدبختی خود توجه نداشتند، به ریشه های بیچارگی خود واقف شدند و حتّی بر اثر نوشته های تورگنی یف، گمان می کردند که همه عقاید و مذاهب و آنچه باید نجات بخش انسان ها باشد، به صورت مسخ شده، عرضه شده، در نتیجه، اسارت زا شده اند و حتّی برخی از آداب و عادات دست و پاگیر ـ که قالب زیبا و مقدّس به آنها داده شده است ـ، شادی و آزادی را از زندگی مردم گرفته و در خدمت سلطه گران قرار داده اند.

متفکّران مکتب پوچ گرایی
پوچی یا هیچ انگاری، محور تفکّرات نیچه و داستایفسکی از متفکران نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا بود. با این تفاوت که نیچه (فیلسوف آلمانی)، پوچ گرایی را سیر نزولی تفکّر غرب می دانست، امّا داستایفسکی (روشن فکر و ادیب روسی)، آن را یک نهضت اجتماعی و سیاسی می دانست که ریشه عمیقی در خُلقیات روس ها داشت.
فلاسفه و نویسندگان بسیاری نیز اعتقاد دارند که زندگی، پدیده پوچ و بی معنایی است. از مصادیق بارز این گروه، آلبرکامو (نویسنده و فیلسوف فرانسوی)، ارنست یونگر (روشن فکر معاصر آلمانی)، ایوان سِرگِیوویچ (نویسنده روسی)، فردریش نیچه، فرانتس کافکا، ژان پل سارتر، ساموئل بِکِت، آرتور آداموف و اوژن یونسکو هستند. این نویسندگان، در لا به لای آثار خود، پوچی و بی معنایی زندگی را به صورت داستان و نمایش نامه و مقاله مطرح کرده اند. این نویسندگان، خلقت را پوچ و بی معنا می دانند و قهرمانان آثار آنها، افرادی هستند خون سرد و بی تفاوت نسبت به زندگی و ارزش های آن؛ بی احساس در رابطه با دیگران؛ و لاقید نسبت به آداب و رسوم اجتماعی. احساس بیگانگی با مردم و از خودبیگانگی، از دیگر ویژگی های قهرمانان پوچ گراست و در رفتار آنها آثاری از بیماری های روحی و روانی (چون خیالبافی و بدبینی) مشاهده می شود.
ویلیام جیمز از مادام اکرمان چنین نقل می کند: «هرگاه من فکر می کنم که پیدایش من در روی کره زمین بر حسب تصادف بوده و خود آن کره زمین هم بر حسب تصادف در این دستگاه منظومه شمسی و بین ستارگان جای گرفته است، وقتی که می بینم مرا موجوداتی که مانند خود من نامفهوم بوده و عمری زودگذر دارند، احاطه کرد ه اند و همه به دنبال چیزی موهوم می رویم؛ آن وقت است که به طرز عجیبی احساس می کنم که در خواب هستم. نمی توانم باور کنم که این چیز ها که اطراف من هستند، حقیقتی دارند. به نظر من مدتی در عشق و زمانی در رنج بوده و به زودی باید بمیرم. آخرین حرف من این است: جهان جز خواب و خیالی بیش نیست.»

تاریخ ادبیات ایران، از خیام به این سو و بویژه پس از حمله مغول، سرشار از اشعاری است که درباره فناپذیری و بیهودگی زندگی سروده شده اند. در میان معاصران ما نیز افرادی چون صادق هدایت و فروغ فرّخزاد را می توان دنباله رو این تفکّر معرفی کرد؛ افرادی که دارای افکاری پریشان و ناامید از زندگی بودند و در نهایت، برخی از آنها دست به خودکشی زدند.
بیشتر بخوانید: یونان سرآغازی برای نیهیلیسم نیچه

عوامل گرایش به پوچ گرایی
عوامل زیادی موجب گرایش انسان به نفی همه ارزش های دینی، عقلی و علمی یا پذیرش فلسفه پوچی می شوند که برخی از آنها عبارت اند از:

1. مادّه گرایی
یک فرد ماده گرا تمامی پدیده های جهان هستی را ناشی از تصادف و طبیعت کور و کر دانسته و عقیده دارد که آدمی چند روزی در این جهان به سر برده و با فرا رسیدن مرگ پرونده حیاتش برای همیشه بسته خواهد شد. از دیدگاه انسانِ مادی مسلک، زندگی دنیوی هدف واقعی آدمی بوده و خوشبختی و سعادت در بهتر زیستن و رفاه بیشتر است. در حالی که انسان الهی معتقد است که زندگی دنیا یک زندگی موقت و گذر است، برای وصول به زندگی والاتر و بالاتر یعنی جهان پس از مرگ. در حقیقت زندگی مادی برای انسان الهی وسیله ای است برای نیل به کمال نه آنکه هدف واقعی حیات آدمی باشد. بنابراین، چنین انسانی مشکلات و ناملایمات زندگی را تحمل کرده و رنج ها و ناگوارایی های زندگی او را به سوی بدبینی و پوچی نخواهد کشاند. اما یک انسان مادی از آنجایی که به خدا و معاد اعتقاد ندارد، وجود خود و جهان هستی را پوچ و بی هدف می داند و زندگی را امری لغو و بیهوده برمی شمارد. چنین انسانی زندگی را یک سلسله تکرار مکررات خسته کننده و ملالت بار می داند و در نتیجه، کوشش های آدمی را نیز عبث و بیهوده تلقی می کند.انسان مادی چون نمی تواند به معمای آفرینش دست یابد و نمی تواند بفهمد که از کجا آمده و چرا آمده و به کجا خواهد رفت، دچار تردید و نومیدی می شود.

ویلیام جیمز از مادام اکرمان چنین نقل می کند: «هرگاه من فکر می کنم که پیدایش من در روی کره زمین بر حسب تصادف بوده و خود آن کره زمین هم بر حسب تصادف در این دستگاه منظومه شمسی و بین ستارگان جای گرفته است، وقتی که می بینم مرا موجوداتی که مانند خود من نامفهوم بوده و عمری زودگذر دارند، احاطه کرد ه اند و همه به دنبال چیزی موهوم می رویم؛ آن وقت است که به طرز عجیبی احساس می کنم که در خواب هستم. نمی توانم باور کنم که این چیز ها که اطراف من هستند، حقیقتی دارند. به نظر من مدتی در عشق و زمانی در رنج بوده و به زودی باید بمیرم. آخرین حرف من این است: جهان جز خواب و خیالی بیش نیست.»
ماده گرایی موجب می شود که آدمی خود را در جهان هستی غریب و تنها حس کند و از درد بی پناهی از درون بنالد. انسان به پناهگاه نیاز دارد و بدون ملجأ و پناه نمی تواند زندگی کند و هر هدفی را که انسان مادی انتخاب کند، چون نسبی است، پناهگاه واقعی نخواهد بود، ولی پناهگاهی را که الهیون به عنوان خدا انتخاب می کنند، چون مطلق است و تمامی امور زندگانی انسان را زیر نفوذ و سلطه خود قرار می دهد، بهترین ایده آل است.

2. شک
شک، یکی از پدیده های بسیار مهم برای شناسایی جهان هستی است. اگر در قلمرو معارف بشری، شک و تردیدی از جانب اندیشمندان پیدا نمی شد، فرهنگ معلومات بشری در سطحی پایین باقی می ماند و اثری از این همه مکاتب و نظام های علمی و فلسفی نبود. اگر انسان، شک را به عنوان وسیله ای برای راهیابی به شناخت مسائل هستی بداند، امر مفیدی خواهد بود؛ امّا اگر این شک را تا جایی ادامه دهد که در بدیهیات نیز شک کند، مثلاً در این که ایا جهان هستی، وجود دارد یا نه، دیگر این شک را نباید شکّ فلسفی تلقی کرد؛ زیرا چنین فردی دچار نوعی بیماری روانی شده است که او را به سوی بدبینی و پوچی می کشاند. شکست در هدفگیری ها: گروه فراوانی از انسان ها، چیزهایی را (مانند ثروت، مقام، زیبایی و...) هدف زندگی خود قرار می دهند و در راه رسیدن به آنها می کوشند. این افراد، هنگامی که بر اثر موانعی، با شکست مواجه شوند، دچار یأس و بدبینی می شوند. از این رو، ریشه بسیاری از بدبینی ها و پوچ گرایی ها را باید در همین هدفگیری های غلط دانست.

3. کاهش ارزش انسانی
آمارها نشان می دهند که اکثر انسان ها از داشتن وسایل اوّلیه زندگی محروم هستند و در سطوح پایین و در سایه اسارت سلطه گران زندگی می کنند. در چنین اوضاعی ـ که زندگی انسان ها این گونه بی ارزش شده است ـ این اندیشه به ذهن می اید که این، چه محکومیتی است که گریبانگیر بیشتر مردم جهان شده است؟ مگر انسان، قبل از زاده شدن، در گزینش جامعه خود نقشی داشته یا دارد که باید به ارزش های جامعه تن دهد؟ و بدین ترتیب است که انسان ها با بحران انسانیت، رو به رو می شوند و ارزش ها متزلزل می شوند.

4. نارسایی های تربیتی
یکی از عوامل اساسی در گرایش افراد به بدبینی، نارسایی های تربیتی است. اگر انسان در دامان پدر و مادری پاک و در کانونی آکنده از مهر و محبت تربیت یافته باشد، کمتر بدبین خواهد شد. اما اگر فردی به دور از آغوش مادر و کانون گرم خانوادگی بزرگ شده و همواره تشنه مهر و محبت باشد، ریشه های بدبینی در روان او نضج خواهد گرفت؛ زیرا چگونه ممکن است فردی که تصویری سیاه و تاریک از پدر و مادر خویش داشته و هر لحظه که خاطرات دوران کودکی یا نوجوانی خود را مرور می کند صحنه هایی از نزاع پدر و مادر در جلوی چشمانش آشکار می شود، بتواند نسبت به زندگی خوش بین باشد. کسی می تواند نسبت به زندگی خوش بین باشد که روی خوش زندگی را ببیند، طعم شادی ها و لذت های زندگی را بچشد، نه آنکه حاصل عمرش چیزی جز رنج و اندوه نباشد.

مسأله تربیت از اساسی ترین عوامل گرایش انسان به خوش بینی یا بدبینی است. در بین بدبینان بزرگ، همان گونه که گفته شد، شوپنهاور از جمله کسانی است که از کمبود محبت مادری رنج می برده و به همین جهت وقتی به راز عشق مادرش با مردی بیگانه پی می برد، آنچنان ضرب هایی بر روانش وارد می شود که برای همیشه نسبت به زن و زندگی با دیده بدبینی می نگرد.
 

منابع
ویکتور فرانکل،انسان در جستجوی معنی، ترجمه دکتر اکبر معارفی، انتشارات دانشگاه تهران، 1380.
نیست انگاری اروپایی، فریدریش ویلهلم نیچه، مترجم: محمد باقر هوشیار، آبادان: نشر پرسش.
فلسفه و هدف زندگی، محمّد تقی جعفری، تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علّامه جعفری، 1379.

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.