هم اکنون تنها 5 دارو بوسیله ی سازمان غذا و دارو برای درمان آلزایمر، تأییدیه گرفته اند. تنها سه تا از این داروها در طی 14 سال گذشته تأیید شده اند. بهترین کاری که می توان کرد، خرید زمان برای آنهاست. در برخی موارد، آنها کل کارهایی که انجام می دهند را متوقف کرده اند. هیچ چیز موجب درمان آلزایمر نمی شود، هیچ چیز موجب بهتر شدن آن نمی شود و هیچ چیز موجب کند شدن پیشرفت این بیماری در طی زمان، نمی شود.
تعداد کلمات: 1502 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: جوئل شارکن
مترجم: حبیب الله علیخانی
شکست داروهای مورد استفاده در درمان آلزایمر
حدود یک سال پیش، با بیمارانی که برای درمان بیماری آلزایمر آنها، داروی وربوسستات (Verubecestat ) تجویز شده بود، از طرف کلینیک مربوطه تماس گرفته شد.
به آنها گفته شد که "مصرف دارو را قطع کرده و فوراً به کلینیک درمانی مربوطه مراجعه کنند".
زن من و حدود 1500 بیمار آلزایمری در سرتاسر دنیا دارویی که برایشان تجویز شده بود را پس دادند.
یک تجزیه و تحلیل آماری بر روی اولین سه سال مطالعه نشان داد که هیچ تغییری را این دارو موجب نمی شود. این آزمون صدها میلیون دلار هزینه داشت بدون آنکه بتواند کمکی به بیماران داشته باشد و یا وارد بازار شود. یکی دیگر از داروهایی که تصور می شود برای درمان آلزایمر مفید باشد، نیز با شکست روبرو شد.
ماه گذشته، شرکت پیفزر (Pfizer) تمام تحقیقات خود بر روی بیماری آلزایمر (و پارکینسون) را متوقف کرد و بر روی موارد مشابه متمرکز شد. بعد از دهه ها تحقیق و هزینه ی میلیاردها دلار، متخصصین پزشکی و میلیون های بیمار مبتلا به این بیماری، بدون هیچ کمک دارویی، با بیماری مواجه هستند که موجب از بین رفتن حافظه ی انسان ها، قابلیت عملکردی، شخصیت و حتی در برخی موارد، حیات آنها می شود.
آزمایش های چندگانه و اتلاف های فراوان
از لحاظ عملی، تمام آزمایش های بالینی انجام شده بر روی داروهای آلزایمر، با شکست روبرو شده اند. این در حالی است که تقریباً نیمی از داروهای سرطان اثربخشی مطلوبی دارند. یک اتفاق نظر کلی وجود دارد که گفته می شود محققین ممکن نیست در مورد این بیماری چیزی بدانند و نمی توانند بدین صورت کاری انجام دهند. چندین شکل از این بیماری وجود دارد. متداول ترین نوع این بیماری، آلزایمر اسپورادیک (sporadic)نامیده می شود. این بیماری در بین افرادی متداول است که سن آنها بیشتر از 65 سال است. تقریباً 5 میلیون آمریکایی با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می کنند و بخش عمده ای از این افراد مبتلا به آلزایمر اسپورادیک هستند. تقریباً 200000 نفر از آنها بیماری خود را قبل از سن 65 سالگی، تشخیص می دهند. یک بخشی از این مسئله به دلیل مسائل فامیلی است و با سه ژن در ارتباط است. بیشتر محققین بر این باورند که نوع اسپورادیک و نوع با آغاز اولیه، دو جلوه ی متفاوت از یک بیماری هستند.در حقیقت تئوری مورد استفاده بوسیله ی این محققین برای توسعه ی دارو، اشتباه است. در پشت تمام آزمایش های انجام شده بر روی داروهای آلزایمر، تئوری آمیلوئید (amyloid theory) قرار دارد. افرادی که از این بیماری رنج می برند، دارای پروتئینی هستند که آمیلوئید بتا نامیده می شود که در داخل مغز آنها تجمع می یابد. این پروتئین ها به صورت الیاف کشنده ی سلول های مغز، تشکیل می شوند. محققین در سال 1901 این فیبرهای آمیلوئید بتا را در مغز یک زن آلمانی شناسایی کردند که از زوال عقل رنج می برد. دو محقق به نام های آلوییس آلزایمر (Alois Alzheimer) و امیل کراپلین ( Emil Kraepelin) این مسئله را کشف کردند. این محققین همچنین مشارکت پروتئینی را در این مورد شناسایی کردند که امروزه آن را تا او (tau ) می نامند. این مسئله بواسطه ی کالبدشکافی بیمار گفته شده، بدست آمده است. نه آلزایمر و نه کراپلین در مورد عامل این تخریب اطلاعاتی ندارند و محققین در مورد این مسئله با شک و شبهه مواجه هستند.
این به نظر می رسد که درگیر شدن پروتئین تا او (tau) بوسیله ی لوح های آمیلوئیدی (amyloid plaques) تحت تأثیر قرار می گیرد.
مونی دی لئون (Mony De Leon)، مدیر مرکز سلامت مغز در مرکز بهداشت NYU می گوید: پروتئین های آمیلوئید و تا او محور بیشتر تحقیقات انجام شده در زمینه ی آلزایمر می باشد.
به صورت نرمال، این دو پروتئین بوسیله ی مایع نخاعی شستشو می شوند. اما در بیماران آلزایمری، این پروتئین ها در مغز تجمع می یابند و تئوری می گوید که این تجمع می تواند موجب بروز علائم آلزایمر شود. اگر شما منشأ ایجاد این بتا آمیلوئید جدید را متوقف کنید، می تواند بر این بیماری فایق آیید.
این تئوری یک تئوری سست است و برخی از افراد که دارای همه ی علائم آلزایمر می باشند، دارای تجمع این دو پروتئین در مغز نیستند. البته برخی افراد دیگر وجود دارد که در مغز آنها این پروتئین تجمع می یابد اما هیچ علائمی از آلزایمر را ندارند.
بیماری متداول میان آمریکایی ها
چندین شکل از این بیماری وجود دارد. متداول ترین نوع این بیماری، آلزایمر اسپورادیک (sporadic)نامیده می شود. این بیماری در بین افرادی متداول است که سن آنها بیشتر از 65 سال است. تقریباً 5 میلیون آمریکایی با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می کنند و بخش عمده ای از این افراد مبتلا به آلزایمر اسپورادیک هستند. تقریباً 200000 نفر از آنها بیماری خود را قبل از سن 65 سالگی، تشخیص می دهند. یک بخشی از این مسئله به دلیل مسائل فامیلی است و با سه ژن در ارتباط است. بیشتر محققین بر این باورند که نوع اسپورادیک و نوع با آغاز اولیه، دو جلوه ی متفاوت از یک بیماری هستند.
مایکل مرفی، استاد دانشگاه کنتاکی می گوید: "اگر چه این به نظر می رسد که این بیماری یک زمینه ی ارثی دارد و می تواند به صورت گاه و بیگاه در برخی افراد رخ دهد، این شانس وجود دارد که اصلا این بیماری، یک بیماری ارثی نباشد".
در بیماری آلزایمر اسپورادیک، محققین انتظار دارند که مشکل در واقع این است که مغز نمی تواند به اندازه ی کافی و با سرعت مناسب، آمیلوئید را خارج کند، در حالی که در مورد ارثی، آنها اعتقاد دارند که مشکل تولید بیش از حد این پروتئین هاست.
برخلاف تئوری سنتی که همه چیز را به آمیوئید مرتبط می ساخت، مورفی فکر می کند که شواهدی وجود دارد که آمیلوئید در واقع بخشی از این فرایند است، شاید این ماده شروع کننده ی یک گروه از حرکت هاست که منجر به بروز آلزایمر می شود. این فرایند بسیار پیچیده است و مورفی می گوید: "من فکر می کنم که این ماده یک شروع کننده ی اولیه است".
یک تئوری مشابه در این زمینه، که بوسیله ی ویل کرنل از مرکز پزشکی کرنل در نیویورک ارائه شده است، در واقع این بیماری را به بسته شدن کانال های خروجی و یا شکسته شدن آنها، مرتبط می کند. راه واضح برای حل این مشکل، ترمیم این لوله ها و باز کردن بخش های مسدود شده می باشد. به عبارت دیگر، متوقف کردن جریان آمیلوئید و در همین حال، پیدا کردن راهی برای شستشوی آن از مغز می باشد.
بیشتر داروهایی که در زمینه ی آلزایمر تولید شده اند، تلاش می کنند تا این مشکل را حل کنند.
بیشتر بخوانید: درمان بیماری آلزایمر
برای مثال، یک مطالعه در انگلیس نشان داد که حتی اگر آمیلوئید نیز تمیزکاری شود، بیشتر بیماران هنوز هم بواسطه ی آلزایمر می میرند.
فاکتور دیگری که محققین شناسایی کرده اند، این است که تجمع آمیلوئید چند دهه قبل از شروع علائم بیماری در افراد مبتلا ایجاد می شود. مغز تخریب های را سال ها جبران می کنند و تنها زمانی که میزان پلاستیسیته کاهش می یابد، علائم بیماری بروز می کند. البته این مسئله زمان بر است.
داروهای توسعه یافته همگی با شکست مواجه شدند که دلیل این مسئله احتمالا به دلیل اشتباه بودن این مدل ها رخ می دهد.
مورفی می گوید: همچنین بیشتر آزمایش های اولیه بر روی موش ها انجام می شود و این ممکن است که نوع موشی این بیماری که بوسیله ی مهندسی ژنتیک ایجاد می شود، شاید با بیماری نوع انسانی آن متفاوت باشد. در واقع روند موجود در موش ها ممکن است با روند موجود در انسان ها، متفاوت باشد.
نیاز به ایجاد نوع آوری
بیشتر تمرکز بر روی آمیلوئیدها قرار دارد و بررسی های قابل توجهی بر روی پروتئین تا او انجام نشده است. هر دو این پروتئین ها، پروتئین های طبیعی هستند که هدف از تولید آنها ناشناخته می باشد. از این رو، کاهش میزان تولید آنها مشکل است.
در واقع هنر این است که بتوان پیش از شروع آسیب ها، این پروتئین ها را کنترل کرد.
به کمک تصویربرادری مدرن و پیشرفت های قابل توجه در علم ژنتیک، این مسئله امکان پذیر است که افراد مستعد به آلزایمر را جداسازی کرد. آنها می توانند از طریق تصویربرداری مورد ارزیابی قرار گیرند. در حقیقت کاری که می توان انجام داد، مشابه کاری است که برای افراد مبتلا به حمله ی قلبی و فشار خون بالا انجام داد. در حقیقت در موارد ابتلا به فشار خون بالا، از رسوب کلسترول در خون جلوگیری به عمل می آید.
سایر مسیرها نیز مورد بررسی قرار می گیرد مثلا استفاده از سیستم ایمنی برای جلوگیری از ترشح این پروتئین های خاص. در واقع با این کار می توان میزان پروتئین ایجادی در خون را کاهش داد. این کاربه طور بالقوه از طریق بهبود خواب و کنترل فشار خون انجام می شود.
مورفی می گوید: "خواص یک استراتژی چندگانه و یا خواه یک مسئله ی کاملا متفاوت، پاسخ این مسئله ی رمزآلود باشد، این زمینه به صورت واضح نیازمند استفاده از ایده های نوآورانه می باشد". "ما ممکن است به آخر عصر فرضیه ی آمیلوئید رسیده باشیم. در این زمان، یک یا چند شکست منجر می شود تا همه چیز را رها کنیم و برویم".
منبع
https://www.insidescience.org
استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.