هدف علم اصلاح سرنوشت انسان روی زمین است
چکیده:
هدف علوم کاربردی عبارت است از سلطه بر نیروهای طبیعی و بهکارگیری آنها برای پیشرفت فنی بشر. البته دانشورز و پژوهشگر نیز از فواید مادی و معنوی هر کشفی لذت میبرد، ولی این در مراحل بعدی است. ارضای عشق درونی و جستوجوی حقیقت علمی مسئلهی اصلی است و لذتی که از حل یک مسئلهی علمی یا کشف یک پدیدهی علمی حاصل میشود بالاترین پاداش دانشورز و پژوهشگر است.
تعداد کلمات: 924 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
هدف علوم کاربردی عبارت است از سلطه بر نیروهای طبیعی و بهکارگیری آنها برای پیشرفت فنی بشر. البته دانشورز و پژوهشگر نیز از فواید مادی و معنوی هر کشفی لذت میبرد، ولی این در مراحل بعدی است. ارضای عشق درونی و جستوجوی حقیقت علمی مسئلهی اصلی است و لذتی که از حل یک مسئلهی علمی یا کشف یک پدیدهی علمی حاصل میشود بالاترین پاداش دانشورز و پژوهشگر است.
تعداد کلمات: 924 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
فرانسیس بیکن (1561-1626 میلادی) فیلسوف انگلیسی، نخستین کسی بود که فلسفه و هدف علم را تعریف کرد. او معتقد بود که فلسفه و هدف علم را تعریف کرد. او معتقد بود که هدف علم اصلاح سرنوشت انسان روی زمین است. جملهی مشهور او «علم قدرت است» رهنمود غربیان در سیصد سال گذشته بوده است. این جمله او معادل مصرع توانا بود هر که دانا بود فردوسی است که ششصد سال پیش از او سروده است. بر اساس این رهنمود، علم و تکنولوژی به کمک وجه دیگر تمدن غرب یعنی دموکراسی، موجب قدرت غرب و سلطهی آن بر جهان شده است؛ طوری که تمام جنگهای غربیان در سیصد سال گذشته با پیروزی قاطع آنها پایان یافته و این تمدن برخلاف پیشبینی بعضی از مورخان، همانند تمام رم، چین، یا اسلام از بین نخواهد رفت، مگر این که در اثر انفجارهای اتمی نابود شود (که این هم یک پیشبینی غیرعلمی است!).
این رهنمود بیکن به کلی متفاوت است با رهنمود بعضی از معارف اعتقادی که هدف علم را شناخت نفس، رسیدن به تعالی اخلاقی و پرواز به اوج آسمانها و قرار گرفتن در کنار خداوند میداند. در اندیشهی اسلامی هم هدف علم شناخت خداوند و وصول به قرب الهی است. اما علوم تجربی، چه علوم محض و چه علوم کاربردی، به مسائل زمینی میپردازند، هرچند هدف آنها با هم فرق میکند. نکتهی جالب این است که همیشه نتیجه حاصل از پژوهشهای علوم تجربی بر معارف اعتقادی تأثیر داشته، برای آنها مسئلهآفرین بوده و در بسیاری موارد آنها را دیگرگون کرده است، در حالی که عکس آن هیچگاه به وقوع نپیوسته است.
بیشتر بخوانید: علم دینی؛ چیستی و امکان
هدف علوم محض را میتوان جستوجوی معرفت و دستیابی به حقیقت و ارضای فکر شخص پژوهشگر یا دانشورز دانست. البته دانشورز و پژوهشگر نیز از فواید مادی و معنوی هر کشفی لذت میبرد، ولی این در مراحل بعدی است. ارضای عشق درونی و جستوجوی حقیقت علمی مسئلهی اصلی است و لذتی که از حل یک مسئلهی علمی یا کشف یک پدیدهی علمی حاصل میشود بالاترین پاداش دانشورز و پژوهشگر است. دانشورز هیچگاه با قطعیت نمیداند که حاصل جستوجوی او در آینده چه کاربردی خواهد داشت. نفس جست و جو و کشف راه حل مسئله دل او را خوش میکند.
باید توجه داشت که این مرزبندی مشخص و واضحی نیست و در بسیاری از موارد این تقسیم بندی به هم میخورد. مثلاً بعضی علوم طبیعی به طور عمدهای واقعیتیاب هستند؛ مانند جغرافیا، زمینشناسی، و دیرینشناسی که به توصیف واقعیات میپردازند. در حالی که بعضی علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی یا زبانشناسی کم و بیش سعی دارند قانونیابی کنند. با این حال در علوم اجتماعی، قوانین و نظریههایی همانند قانون جاذبه و نظریهی اتمی که همهی دانشورزان علوم طبیعی در مورد آنها اتفاق نظر دارند وجود ندارد تا بتوان جنبههای مختلف رفتار انسانها و جوامع انسانی، سیستمهای اقتصادی یا سازمانهای سیاسی را توصیف یا پیشبینی کرد.
امروزه شرکتهای تحقیقاتی عظیم چندملیتی هزاران دانشورز را در خدمت تحقیقات جهتدار و معینی گرفته اند و هدف آنها سود بیشتر است، با این حال هدف عمدهی بسیاری از دانشورزانی که در خدمت این شرکتها هستند نفس تحقیق است و برای بسیاری از آنها مسائل مادی در درجهی دوم است، زیرا بسیاری از آنها میتوانستند به حرفه هایی که سودآوری بیشتری دارند روی آورند.
هدف علوم کاربردی عبارت است از سلطه بر نیروهای طبیعی و بهکارگیری آنها برای پیشرفت فنی بشر. مثلاً ساخت سد برای مهار سیل، ساخت جاده و پل برای سهولت ارتباطات و کارخانهی برق برای زندگی راحتتر. علوم کاربردی بدین منظور برای علوم محض کاربرد پیدا میکنند. به عبارت دیگر علوم کاربردی «باید»ی را که انسان فکر میکند انجام دهد به «هست» علوم محض تحمیل میکند.
می گویند به هنگام تحقیقات مایکل فارادی فیزیکدان مشهور در مورد الکتریسیته و مغناطیس که هنوز هیچ کاربرد علمی نداشت و فقط ناشی از کنجکاوی علمی بود، ملکه ویکتوریا در بازدید از آزمایشگاهش از او میپرسد «فایدهی این نوع تحقیقات چیست؟» فارادی پاسخ میدهد «خانم، فایدهی نوزاد چیست؟» به این معنی که بالاخره نوزاد روزی بزرگ میشود و مفید خواهد بود.
باید توجه داشت که این مرزبندی مشخص و واضحی نیست و در بسیاری از موارد این تقسیم بندی به هم میخورد. مثلاً بعضی علوم طبیعی به طور عمدهای واقعیتیاب هستند؛ مانند جغرافیا، زمینشناسی، و دیرینشناسی که به توصیف واقعیات میپردازند. در حالی که بعضی علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی یا زبانشناسی کم و بیش سعی دارند قانونیابی کنند. با این حال در علوم اجتماعی، قوانین و نظریههایی همانند قانون جاذبه و نظریهی اتمی که همهی دانشورزان علوم طبیعی در مورد آنها اتفاق نظر دارند وجود ندارد تا بتوان جنبههای مختلف رفتار انسانها و جوامع انسانی، سیستمهای اقتصادی یا سازمانهای سیاسی را توصیف یا پیشبینی کرد.
نکتهی مهم آن است که علوم اجتماعی تا وقتی به روشهای علمی و شیوهی کسب معرفت معمول در علوم تجربی وفادارند (مثلاً از ریاضیات، آمار و مدلهای ریاضی استفاده میکنند) و معیارهای علم را میپذیرند و به کار میگیرند، جزو علوم محسوب میشوند. به علاوه خودپاسبانی محققان این رشته و نقادی آنها از کارهای همکاران، خود از بروز خطاهای ارزشی جلوگیری میکند.
یکی از کسانی که خوب متوجه فرق بین علوم انسانی و فلسفه و علوم دینی شده، ابن هثیم دانشمند ریاضیدان و فیزیکدان قرن پنجم هجری است. او میگوید: «سرانجام به این نتیجه رسیدم که حقیقت را تنها از راه نظریاتی میتوان یافت که مادهی آنها امور حسی و صورت آنها امور عقلی است. و من این را تنها در منطق، طبیعیات، و الهیات ارسطو، که فلسفه را تشکیل میدهد یافتم».
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
باید توجه داشت که این مرزبندی مشخص و واضحی نیست و در بسیاری از موارد این تقسیم بندی به هم میخورد. مثلاً بعضی علوم طبیعی به طور عمدهای واقعیتیاب هستند؛ مانند جغرافیا، زمینشناسی، و دیرینشناسی که به توصیف واقعیات میپردازند. در حالی که بعضی علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی یا زبانشناسی کم و بیش سعی دارند قانونیابی کنند. با این حال در علوم اجتماعی، قوانین و نظریههایی همانند قانون جاذبه و نظریهی اتمی که همهی دانشورزان علوم طبیعی در مورد آنها اتفاق نظر دارند وجود ندارد تا بتوان جنبههای مختلف رفتار انسانها و جوامع انسانی، سیستمهای اقتصادی یا سازمانهای سیاسی را توصیف یا پیشبینی کرد.
امروزه شرکتهای تحقیقاتی عظیم چندملیتی هزاران دانشورز را در خدمت تحقیقات جهتدار و معینی گرفته اند و هدف آنها سود بیشتر است، با این حال هدف عمدهی بسیاری از دانشورزانی که در خدمت این شرکتها هستند نفس تحقیق است و برای بسیاری از آنها مسائل مادی در درجهی دوم است، زیرا بسیاری از آنها میتوانستند به حرفه هایی که سودآوری بیشتری دارند روی آورند.
هدف علوم کاربردی عبارت است از سلطه بر نیروهای طبیعی و بهکارگیری آنها برای پیشرفت فنی بشر. مثلاً ساخت سد برای مهار سیل، ساخت جاده و پل برای سهولت ارتباطات و کارخانهی برق برای زندگی راحتتر. علوم کاربردی بدین منظور برای علوم محض کاربرد پیدا میکنند. به عبارت دیگر علوم کاربردی «باید»ی را که انسان فکر میکند انجام دهد به «هست» علوم محض تحمیل میکند.
می گویند به هنگام تحقیقات مایکل فارادی فیزیکدان مشهور در مورد الکتریسیته و مغناطیس که هنوز هیچ کاربرد علمی نداشت و فقط ناشی از کنجکاوی علمی بود، ملکه ویکتوریا در بازدید از آزمایشگاهش از او میپرسد «فایدهی این نوع تحقیقات چیست؟» فارادی پاسخ میدهد «خانم، فایدهی نوزاد چیست؟» به این معنی که بالاخره نوزاد روزی بزرگ میشود و مفید خواهد بود.
باید توجه داشت که این مرزبندی مشخص و واضحی نیست و در بسیاری از موارد این تقسیم بندی به هم میخورد. مثلاً بعضی علوم طبیعی به طور عمدهای واقعیتیاب هستند؛ مانند جغرافیا، زمینشناسی، و دیرینشناسی که به توصیف واقعیات میپردازند. در حالی که بعضی علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی یا زبانشناسی کم و بیش سعی دارند قانونیابی کنند. با این حال در علوم اجتماعی، قوانین و نظریههایی همانند قانون جاذبه و نظریهی اتمی که همهی دانشورزان علوم طبیعی در مورد آنها اتفاق نظر دارند وجود ندارد تا بتوان جنبههای مختلف رفتار انسانها و جوامع انسانی، سیستمهای اقتصادی یا سازمانهای سیاسی را توصیف یا پیشبینی کرد.
نکتهی مهم آن است که علوم اجتماعی تا وقتی به روشهای علمی و شیوهی کسب معرفت معمول در علوم تجربی وفادارند (مثلاً از ریاضیات، آمار و مدلهای ریاضی استفاده میکنند) و معیارهای علم را میپذیرند و به کار میگیرند، جزو علوم محسوب میشوند. به علاوه خودپاسبانی محققان این رشته و نقادی آنها از کارهای همکاران، خود از بروز خطاهای ارزشی جلوگیری میکند.
یکی از کسانی که خوب متوجه فرق بین علوم انسانی و فلسفه و علوم دینی شده، ابن هثیم دانشمند ریاضیدان و فیزیکدان قرن پنجم هجری است. او میگوید: «سرانجام به این نتیجه رسیدم که حقیقت را تنها از راه نظریاتی میتوان یافت که مادهی آنها امور حسی و صورت آنها امور عقلی است. و من این را تنها در منطق، طبیعیات، و الهیات ارسطو، که فلسفه را تشکیل میدهد یافتم».
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
بیشتر بخوانید:
فلسفه علم چیست؟
نگاهی به استدلال موافقان علم دینی
معنا و دامنه ی علم هرمنویتیک