چکیده:
آیین هرمسی یکی از قدیمی ترین سنت های فکری در تاریخ تمدن بشریت است که به شیوه های گوناگون بر اندیشه بشر تأثیر گذاشته است. این مکتب که بر پایه شهود و اشراق بوده در اسکندریه بوجود آمد که آرای مختلف یونانی، مصری، گنوسی، یهودی و شرق دور در شکل بخشیدن به آن تأثیر بسزایی داشته است. این مکتب مشتق از نام کسی است که مکتب به او منسوب شده است. برخی از حکما در عالم اسلام، مسیحیت و یهودیت بویژه در قرون وسطی بر این باور بودند که هرمس بنیانگذار علوم است.
تعداد کلمات: 1553 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
آیین هرمسی یکی از قدیمی ترین سنت های فکری در تاریخ تمدن بشریت است که به شیوه های گوناگون بر اندیشه بشر تأثیر گذاشته است. این مکتب که بر پایه شهود و اشراق بوده در اسکندریه بوجود آمد که آرای مختلف یونانی، مصری، گنوسی، یهودی و شرق دور در شکل بخشیدن به آن تأثیر بسزایی داشته است. این مکتب مشتق از نام کسی است که مکتب به او منسوب شده است. برخی از حکما در عالم اسلام، مسیحیت و یهودیت بویژه در قرون وسطی بر این باور بودند که هرمس بنیانگذار علوم است.
تعداد کلمات: 1553 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: سمیه خلیلی
هویت هرمس
هرمس در باور یونانیان یکی از اساطیر مهم است که پدرش زئوس و مادرش مایا است. نام هرمس در بیشتر ادیان، ملل، اندیشه های فلسفی و حتی برخی شاخه های علمی مثل کیمیا و نجوم آمده است. هرمس در یونان، طاط در مصر، اخنوخ در کتاب مقدس، هوشنگ در متون ایرانی و در متون ایرانی و ادریس نبی در متون اسلامی بر هم منطبق و حکایت از شخصی با هویت و کارکرد مشابه دارند. هرمس از نوادگان شیث فرزند حضرت آدم است و پس از آن دو، نخستین فردی است که به نبوت می رسد. او بنیان گذار بسیاری از علوم مانند خط، طبابت، کیمیا، نجوم، حکومت و حکمت است. از این رو در یونان وی را Trismegitos و در منابع اسلامی المثلث بالحکمة نامیده اند.
آثار هرمس
نوشته های هرمسی از کهن ترین و عالی ترین دست آوردهای بشر است که در طول زمان به دست ما رسیده است. آثار هرمسی هرمتیکا منسوب به هرمس یا تات است. این آثار که به بیشتر زبان های مهم باستان نگارش یافته است، همواره بر جریانات فکری شرق و غرب تأثیرگذار بوده و در قرون نخستین مسیحیت خود به یک مکتب هرمسی تبدیل شده است. این آثار به موضوعات مختلف در حوزه هایی از جمله معرفت شناسی، انسان شناسی و علوم غربیه و الاهیات پرداخته است. این آثار به دو دسته تقسیم می شوند:
1ـ رساله های فلسفی که در باب خدا، عالم و بشرند و
2ـ رساله های فنی که مربوط به نجوم، کیمیا و علوم رمزی است.
یکی از آثار مهم هرمسی در غرب شامل رساله پویماندرس است که به قسمتی از متن آن خواهیم پرداخت. در واقع این رساله بهترین جلوه کیهان شناسی و انسان شناسی گنوسی است و از اندیشه گنوسیان مسیحی به کلی دور و جداست. محتوای آن متمرکز بر چهره الوهی انسان اول است. غرق شدن وی در طبیعت اوج نمایش این نوشته وحیانی است و نقطه مقابل آن عروج روح است.
در این متن کسی دربرابر خدا نمی ایستد. صانع از طرف پدر مأموریت دارد و خلقت او (که بعدها در دین مانی می آید) بهترین راه مبارزه با تاریکی آمیخته با آشفتگی است. ولی ورود بی مقدمه انسان الاهی به نظام کیهان، مسئله ساز می شود و حتی شخصیت های بکرترین آفریده های صانع ، هفت عرصه و موکلانش تلخ تر از آن چیزی است که انتظار می رود.
می توان گفت بخش های مهمی که در این متن آمده عبارتند از:
جریان دیدار با پویماندرس، از کیهان شناسی تا آفرینش حیوانات عاقل، انسان شناسی، و آخرت شناسی ( صعود روح فرد گنوسی پس از مرگ)
معرفت شناسی
در نوشته های هرمس یکی از منابع شناخت حقیقت پاکی، معنویت و ارتباط با وحی و آسمان است. تنها با تهذیب نفس و دوری از رذائل و کسب فضائل اخلاقی دریافت مستقیم حقایق ممکن است. از این رو تنها راه وصال به خدا زهد و تهذیب نفس و، بالاخره شهود و اشراق است. این نظر البته با آنچه عرفا و بسیاری از حکما در باب معرفت حق تعالی قائل اند، یکی است و بدین دلیل، گفتار هرمس در این باب همواره مورد قبول آنان بوده است.(سید حسین نصر)
اما در اندیشه های هرمسی سه اصل انسان شناسی، خداشناسی و آخرت شناسی مطرح می شود که بطور اجمالی به آین موضوعات خواهیم پرداخت.
انسان شناسی
مباحث انسان در متون هرمسی جایگاه ویژه ای دارد. انسان در مثلث خلقت مرحله سوم را دارد:
1ـ کلام(لوگوس) ذهن 2ـ خالق (فرد ـ صانع) 3ـ انسان (آنتروپوس)
او می تواند صانع را برادر خود ببیند ولی به قدری شبیه لوگوس است که با هم با طبیعت زیرین در ارتباط قرار می گیرند. وقتش که برسد این طبیعت منحل می شود. کلام و صانع هر کدام وظیفه ای کیهانی دارند که انجام بدهند بعد از خلقت جهان خدای اول که بیرون از این جهان بود انسان را بوجود آورد و از این کار هدفی نداشت جز لذت بردن از زیبایی تصویر کامل خودش که از آمیزش های دنیای زیرین منزه است.
تفاوت های این متن را می توان با کتاب مقدس کاملا مشاهده کرد از این جهت که خداوند انسان را خلق نمی کند بلکه عنصری است تکوین بخش و دو جنسیتی، به نوعی انسان را امکان بخشیده و عرضه می کند پس به نوعی انسان پرتوی از گوهر اوست. انسان نه ساخته شده از گل بلکه از نور و زندگی است. شباهت بین انسان و خدا شباهتی نمادین است، بلکه همسانی در صورت دارند خدا در او تأمل می کند و عاشق تصویر کامل خود می شود. انسان فرا جهانی است در حالی که حتی کرسی صانع در هشتمین عرصه یعنی بیرونی ترین و عالی ترین حوزه است ولی باز هم در نظام کیهانی مستقر است. برتری انسان فقط از موجودات زمینی نیست بلکه از عالم کبیر اختری هم عالی تر است.
یکی از آثار مهم هرمسی در غرب شامل رساله پویماندرس است که به قسمتی از متن آن خواهیم پرداخت. در واقع این رساله بهترین جلوه کیهان شناسی و انسان شناسی گنوسی است و از اندیشه گنوسیان مسیحی به کلی دور و جداست. محتوای آن متمرکز بر چهره الوهی انسان اول است. غرق شدن وی در طبیعت اوج نمایش این نوشته وحیانی است و نقطه مقابل آن عروج روح است.هستی شناسی
در دیدگاه هرمس نظام هستی مانند موجود زنده است که تمام اجزا و ساحت های آن بهم وابسته اند و هر قلمرو پایین تر تقلیدی از قلمرو بالاتر است. در هستی شناسی هرمس جهان به سه دسته تقسیم می شود. در قله هستی آسمان قرار دارد که قلمرو خدای متعالی نیز در آنجاست. خدای متعالی منزه است و هیچ صفتی را نمی پذیرد و عقل و چشمی هم او را درک نمی کند. در برابر این مرتبه ماده متعین قرار دارد که مبدأ هرج و مرج و قلمرو شر است. در دو طرف این دو ساحت، ساحت سومی هم به نام خدای صانع وجود دارد که قابل تعریف و ادراک است. او جهان را به امر خدای متعال از ماده نامتعین می سازد .
از جهت دیگر با توجه به تأثیر افلاک و بروج از اینجا بشر به هفت صنف تقسیم می شود که هر صنفی تحت تأثیر برجی از بروج هفت گانه قرار می گیرد. البته باید این نکته را بیان کرد که مکتب هرمسی به وحدت جهان اعتقاد دارد. (نصر،1382،ج1، 159)
خدا شناسی
در الهیات هرمسی اعتقاد به دو خدا وجود دارد:
1. خدای متعالی: خدایی که صفتی بر آن صادق نیست و مدرک عقل قرار نمی گیرد و به کلی منزه از هر گونه شباهت با اشیا است. تنها با سلب اشیا از او، شناخته می شود جهان بر او دلالتی ندارد و ما را به او نمی رساند زیرا هیچ رابطه ای بین آنها نیست.
2. خدای صانع: خدایی که عالم را خلق و در آن تجلی کرده است. ادراک و شناخت او با تأمل در جهان و نظم آن ممکن است زیرا او در هر جایی وجود دارد و همه چیز گواه بر اوست. این تقسیم به معنای ثنویت نیست بلکه خدا واحد است و متون هرمسی بر آن تأکید می کند. تنها در مقام شناخت ،این تقسیم بندی صورت می گیرد.( هرمس، 1998م،101)
یکی از خواص مطرح دین هرمسی این است که ماهیتاً مختلط است و بین معنای پیشاگنوسی و گنوسیِ یک موضوع ثابت اسطوره ای در نوسان است؛ موضوع تجهیز اختری روح. این مفهوم از ستاره پرستی می آید که معتقدند هر کدام از قدرت های سماوی در تجهیز روح پیش از تجسد وی سهمی بر عهده دارند و هدایای مفیدی به وی می دهند که در کیهان شناسی ثبوتی، انسان را برای زندگی در این جهان آماده می کنند و انسان به دلیل داشتن این مؤلفه های فیزیکی با منابع اختری، یعنی کیهان، ارتباطی احساسی می گیرد و به این ترتیب در هارمونی آن شرکت می کند. او از طریق همین ارتباط حسی در معرض آثار سیارات و همارمنه (سرنوشت) قرار می گیرد، که فرض اصلی طالع بینی است،ولی اگر کیهان را خیر بدانیم چیز زیان آوری در مفهوم آن نیست، بلکه بیانی در توصیف تقوای کیهانی است.
روح زمینی را که به این ترتیب شکل می گیرد می توان با پیازی مقایسه کرد که مثل خود کیهان چندین لایه دارد،ولی به طرز معکوس عمل می کند: آنچه آنجا بیرون و دور است اینجا درون و نزدیک است.آنگاه که این فرآیند با تجسد کامل می شود آنچه در نمودار حوزه های مختلف کیهان از همه درونی تر است، یعنی زمین، مثل تن است که بیرونی ترین لایةوجود انسان است.
سفر آسمانی روح در مسیر بازگشت یکی از مهم ترین ویژگی های تمام نظام های گنوسی است که بر همین اساس همگرایی یافته اند و اهمیت آن به عنوان یک باور در ذهن گنوسیان بسیار است.
اما صعود در پویماندرس به صورت نزع تدریجی حجاب ها توصیف می شود که دست آخر نفس واقعی انسان را برهنه می گذارد، همان طور که انسان نخستین پیش از هبوط کیهانی اش برهنه بوده است و می تواند آزاد و برهنه وارد عرصةالاهی شده و با خداوند یکی شود.
هرمس در باور یونانیان یکی از اساطیر مهم است که پدرش زئوس و مادرش مایا است. نام هرمس در بیشتر ادیان، ملل، اندیشه های فلسفی و حتی برخی شاخه های علمی مثل کیمیا و نجوم آمده است. هرمس در یونان، طاط در مصر، اخنوخ در کتاب مقدس، هوشنگ در متون ایرانی و در متون ایرانی و ادریس نبی در متون اسلامی بر هم منطبق و حکایت از شخصی با هویت و کارکرد مشابه دارند. هرمس از نوادگان شیث فرزند حضرت آدم است و پس از آن دو، نخستین فردی است که به نبوت می رسد. او بنیان گذار بسیاری از علوم مانند خط، طبابت، کیمیا، نجوم، حکومت و حکمت است. از این رو در یونان وی را Trismegitos و در منابع اسلامی المثلث بالحکمة نامیده اند.
آثار هرمس
نوشته های هرمسی از کهن ترین و عالی ترین دست آوردهای بشر است که در طول زمان به دست ما رسیده است. آثار هرمسی هرمتیکا منسوب به هرمس یا تات است. این آثار که به بیشتر زبان های مهم باستان نگارش یافته است، همواره بر جریانات فکری شرق و غرب تأثیرگذار بوده و در قرون نخستین مسیحیت خود به یک مکتب هرمسی تبدیل شده است. این آثار به موضوعات مختلف در حوزه هایی از جمله معرفت شناسی، انسان شناسی و علوم غربیه و الاهیات پرداخته است. این آثار به دو دسته تقسیم می شوند:
1ـ رساله های فلسفی که در باب خدا، عالم و بشرند و
2ـ رساله های فنی که مربوط به نجوم، کیمیا و علوم رمزی است.
یکی از آثار مهم هرمسی در غرب شامل رساله پویماندرس است که به قسمتی از متن آن خواهیم پرداخت. در واقع این رساله بهترین جلوه کیهان شناسی و انسان شناسی گنوسی است و از اندیشه گنوسیان مسیحی به کلی دور و جداست. محتوای آن متمرکز بر چهره الوهی انسان اول است. غرق شدن وی در طبیعت اوج نمایش این نوشته وحیانی است و نقطه مقابل آن عروج روح است.
در این متن کسی دربرابر خدا نمی ایستد. صانع از طرف پدر مأموریت دارد و خلقت او (که بعدها در دین مانی می آید) بهترین راه مبارزه با تاریکی آمیخته با آشفتگی است. ولی ورود بی مقدمه انسان الاهی به نظام کیهان، مسئله ساز می شود و حتی شخصیت های بکرترین آفریده های صانع ، هفت عرصه و موکلانش تلخ تر از آن چیزی است که انتظار می رود.
می توان گفت بخش های مهمی که در این متن آمده عبارتند از:
جریان دیدار با پویماندرس، از کیهان شناسی تا آفرینش حیوانات عاقل، انسان شناسی، و آخرت شناسی ( صعود روح فرد گنوسی پس از مرگ)
معرفت شناسی
در نوشته های هرمس یکی از منابع شناخت حقیقت پاکی، معنویت و ارتباط با وحی و آسمان است. تنها با تهذیب نفس و دوری از رذائل و کسب فضائل اخلاقی دریافت مستقیم حقایق ممکن است. از این رو تنها راه وصال به خدا زهد و تهذیب نفس و، بالاخره شهود و اشراق است. این نظر البته با آنچه عرفا و بسیاری از حکما در باب معرفت حق تعالی قائل اند، یکی است و بدین دلیل، گفتار هرمس در این باب همواره مورد قبول آنان بوده است.(سید حسین نصر)
اما در اندیشه های هرمسی سه اصل انسان شناسی، خداشناسی و آخرت شناسی مطرح می شود که بطور اجمالی به آین موضوعات خواهیم پرداخت.
انسان شناسی
مباحث انسان در متون هرمسی جایگاه ویژه ای دارد. انسان در مثلث خلقت مرحله سوم را دارد:
1ـ کلام(لوگوس) ذهن 2ـ خالق (فرد ـ صانع) 3ـ انسان (آنتروپوس)
او می تواند صانع را برادر خود ببیند ولی به قدری شبیه لوگوس است که با هم با طبیعت زیرین در ارتباط قرار می گیرند. وقتش که برسد این طبیعت منحل می شود. کلام و صانع هر کدام وظیفه ای کیهانی دارند که انجام بدهند بعد از خلقت جهان خدای اول که بیرون از این جهان بود انسان را بوجود آورد و از این کار هدفی نداشت جز لذت بردن از زیبایی تصویر کامل خودش که از آمیزش های دنیای زیرین منزه است.
تفاوت های این متن را می توان با کتاب مقدس کاملا مشاهده کرد از این جهت که خداوند انسان را خلق نمی کند بلکه عنصری است تکوین بخش و دو جنسیتی، به نوعی انسان را امکان بخشیده و عرضه می کند پس به نوعی انسان پرتوی از گوهر اوست. انسان نه ساخته شده از گل بلکه از نور و زندگی است. شباهت بین انسان و خدا شباهتی نمادین است، بلکه همسانی در صورت دارند خدا در او تأمل می کند و عاشق تصویر کامل خود می شود. انسان فرا جهانی است در حالی که حتی کرسی صانع در هشتمین عرصه یعنی بیرونی ترین و عالی ترین حوزه است ولی باز هم در نظام کیهانی مستقر است. برتری انسان فقط از موجودات زمینی نیست بلکه از عالم کبیر اختری هم عالی تر است.
یکی از آثار مهم هرمسی در غرب شامل رساله پویماندرس است که به قسمتی از متن آن خواهیم پرداخت. در واقع این رساله بهترین جلوه کیهان شناسی و انسان شناسی گنوسی است و از اندیشه گنوسیان مسیحی به کلی دور و جداست. محتوای آن متمرکز بر چهره الوهی انسان اول است. غرق شدن وی در طبیعت اوج نمایش این نوشته وحیانی است و نقطه مقابل آن عروج روح است.هستی شناسی
در دیدگاه هرمس نظام هستی مانند موجود زنده است که تمام اجزا و ساحت های آن بهم وابسته اند و هر قلمرو پایین تر تقلیدی از قلمرو بالاتر است. در هستی شناسی هرمس جهان به سه دسته تقسیم می شود. در قله هستی آسمان قرار دارد که قلمرو خدای متعالی نیز در آنجاست. خدای متعالی منزه است و هیچ صفتی را نمی پذیرد و عقل و چشمی هم او را درک نمی کند. در برابر این مرتبه ماده متعین قرار دارد که مبدأ هرج و مرج و قلمرو شر است. در دو طرف این دو ساحت، ساحت سومی هم به نام خدای صانع وجود دارد که قابل تعریف و ادراک است. او جهان را به امر خدای متعال از ماده نامتعین می سازد .
از جهت دیگر با توجه به تأثیر افلاک و بروج از اینجا بشر به هفت صنف تقسیم می شود که هر صنفی تحت تأثیر برجی از بروج هفت گانه قرار می گیرد. البته باید این نکته را بیان کرد که مکتب هرمسی به وحدت جهان اعتقاد دارد. (نصر،1382،ج1، 159)
خدا شناسی
در الهیات هرمسی اعتقاد به دو خدا وجود دارد:
1. خدای متعالی: خدایی که صفتی بر آن صادق نیست و مدرک عقل قرار نمی گیرد و به کلی منزه از هر گونه شباهت با اشیا است. تنها با سلب اشیا از او، شناخته می شود جهان بر او دلالتی ندارد و ما را به او نمی رساند زیرا هیچ رابطه ای بین آنها نیست.
2. خدای صانع: خدایی که عالم را خلق و در آن تجلی کرده است. ادراک و شناخت او با تأمل در جهان و نظم آن ممکن است زیرا او در هر جایی وجود دارد و همه چیز گواه بر اوست. این تقسیم به معنای ثنویت نیست بلکه خدا واحد است و متون هرمسی بر آن تأکید می کند. تنها در مقام شناخت ،این تقسیم بندی صورت می گیرد.( هرمس، 1998م،101)
یکی از خواص مطرح دین هرمسی این است که ماهیتاً مختلط است و بین معنای پیشاگنوسی و گنوسیِ یک موضوع ثابت اسطوره ای در نوسان است؛ موضوع تجهیز اختری روح. این مفهوم از ستاره پرستی می آید که معتقدند هر کدام از قدرت های سماوی در تجهیز روح پیش از تجسد وی سهمی بر عهده دارند و هدایای مفیدی به وی می دهند که در کیهان شناسی ثبوتی، انسان را برای زندگی در این جهان آماده می کنند و انسان به دلیل داشتن این مؤلفه های فیزیکی با منابع اختری، یعنی کیهان، ارتباطی احساسی می گیرد و به این ترتیب در هارمونی آن شرکت می کند. او از طریق همین ارتباط حسی در معرض آثار سیارات و همارمنه (سرنوشت) قرار می گیرد، که فرض اصلی طالع بینی است،ولی اگر کیهان را خیر بدانیم چیز زیان آوری در مفهوم آن نیست، بلکه بیانی در توصیف تقوای کیهانی است.
روح زمینی را که به این ترتیب شکل می گیرد می توان با پیازی مقایسه کرد که مثل خود کیهان چندین لایه دارد،ولی به طرز معکوس عمل می کند: آنچه آنجا بیرون و دور است اینجا درون و نزدیک است.آنگاه که این فرآیند با تجسد کامل می شود آنچه در نمودار حوزه های مختلف کیهان از همه درونی تر است، یعنی زمین، مثل تن است که بیرونی ترین لایةوجود انسان است.
سفر آسمانی روح در مسیر بازگشت یکی از مهم ترین ویژگی های تمام نظام های گنوسی است که بر همین اساس همگرایی یافته اند و اهمیت آن به عنوان یک باور در ذهن گنوسیان بسیار است.
اما صعود در پویماندرس به صورت نزع تدریجی حجاب ها توصیف می شود که دست آخر نفس واقعی انسان را برهنه می گذارد، همان طور که انسان نخستین پیش از هبوط کیهانی اش برهنه بوده است و می تواند آزاد و برهنه وارد عرصةالاهی شده و با خداوند یکی شود.
منابع
1.نصر،سید حسین،1382،جاودان خرد،تهران، سروش،ج 1
2.هرمس،1998م، مجموعه هرمسی، تألیف لوییس مینارد، عبدالهادی عباس
3. امیری، رضا،1391، هرمس و حکمت هرمسی،دانشگاه مفید
4. هانس، یوناس، کیش گنوسی، ترجمه ماشاالله میبدی و حمید هاشمی